فانوس خیال
نگارش تاریخ سرگرمی و تفریح در ایران همواره با مشکلات متعددی مواجه بوده است که مهمترین آنها پراکندگی اطلاعات مربوط به این زمینة پژوهشی در لا به لای متون کهن است. این مقاله، درصدد است با بررسی شماری از این متون، به فانوس خیال به عنوان نمونه ای از افزارهای نمایشی بپردازد؛ افزاری که از خیال کهن ایرانی برآمده بوده است و با تاریخچة دیرینة خود، یکی از افزارهای تفریحی و نمایشی و حتی تربیتی از یاد رفتة ماست. باور نگارنده آن است که اگرچه بعد از ورود فانوس سِحری به ایران، این محصول غربی جای فانوس خیال را گرفت، اما هنوز با تلفیق فانوس خیال با تصاویر و نقشها و رنگهای زیبایش با هنر مدرن می توان دستاوردی جدید داشت که از سویی یادآور روزگاران پیشین و غنای فرهنگی ما باشد و از سوی دیگر با مضامین متنوعش برای سرگرمی کودکان و حتی نوجوانان، به کار آید.
فانوس خیال در متون کهن ایرانی
فانوس خیال گونه ای از وسایل تفریحی و نمایشی است که به صورت استوانه ای بوده است که با حرارت نور شمعی که در داخل آن قرار گرفته است به حرکت درمی آمده و از بیرون فانوس، تصاویر نقش شده بر استوانه به صورت متحرّک دیده می شده است. در متون کهن از این فانوس به نامهای «فانوس گردون» و «فانوس خیالی» هم یاد کرده اند.1
فانوس خیال وسیله ای است که علاوه بر جنبة تفریحی گاهی به عنوان وسیله و ابزار نمایشی و حتی برای روشنایی هم از آن استفاده می شده است. عده ای اصل آن را به چین نسبت داده اند2؛ هرچند که در این باره سندی در دست نیست.
برای یافتن تاریخچة این فانوس به رباعیات خیام می توان رجوع کرد؛ به ویژه به این رباعی:
این چرخ و فلک که ما درو حیرانیم
فانوس خیال ازو مثالی داریم
خورشید چراغ دان و عالم فانوس
ما چون صُوَریم کاندرو حیرانیم3
اگر انتساب این رباعی به خیام قطعی دانسته شود، از حضور این افزار در قرون پنجم و ششم هجری خبر می دهد. گویا بین قرون ششم تا نهم هجری به فانوس خیال اشاره ای نشده است، امِّا خواند میر در تاریخ حبیب السیر خود ذیل حوادث سال 869 هجری یاد کرده است که در جشنی که به مناسبت تولد فرزند سلطان ابوسعید گورکانی بر پا بوده است، خواجه علی ارده گر، از مهندسان بنام آن روزگار، فانوس خیالی به سلطان تقدیم کرده است که سی و دو حرفة متداول آن عصر بر آن نقش شده بوده است:
«در اوایل شوال تسع و ستین و ثمانمایه، در حرمسرای سلطان سعید، پسری خورشید منظر تولد نموده به میرزا بایسنغر موسوم گشت و نشاط و انبساط آن حضرت از آن قرةالعین سلطنت درجة کمال یافت، حکم همایون به بستن چهار طاق، شرف نفاذ یافت... رعایا و مزارعان برحسب فرمان واجب الاذعان در باغ زاغان، آغاز برافراختن چهار طاق کرده آن روضة بهشت آئین را به قبه های رفیع و ایوانهای منیع که مزیّن بود به دیبای روم و زربفت چین آرایش دادند و هر طایفه مناسب حرفة خود تعبیة بدیع ترتیب کرده نقد هنر خویش بر طبق عرض نهادند، و آن سال مهندسان جهان در دارالملک خراسان حاضر بودند و همه به قوت ذهن و دقت طبع امور عجیبه ظاهر می نمودند، از آن جمله خواجه علی ارده گر اصفهانی در یک شیشه سی و دو جماعت محترفة صنعت پیشه را که در کارخانة آفرینش موجودند، به حیّز ظهور آورد، چنانچه سی و دو دکان و کارخانه گشوده و هر پیشهوری به مهمّی که مخصوص او بود مشغولی می کردند و بعضی از آن صُور که در صنعت به حرکت احتیاج داشتند مثل: خیاط و نداف و نجّار و حداد به هیأتی جنبش ایشان را مرقوم قلم تصویر گردانیده بود که در آئینة خیال صورتی از آن زیباتر نمی نمود. سلطان سعید چون آن تعبیة غریبه را مشاهده فرمود، به غایت متعجب گشته دربارة آن نادرة دوران اضعاف تحسین و احسان به جای آورد».4
در ادب قرن دهم هجری نیز به این نوع فانوس اشاره ای نشده است، امّا از آغاز قرن یازدهم اشعار فراوانی از آن نام برده اند؛ از جملة این اشعار به موارد زیر می توان اشاره کرد که شادروان یحیی ذکاء از آنها یاد کرده اند:5
آقا رضی اصفهانی (م 1024 ق):
در فراق تو چنان تن بی جانم
که چون فانوس به تحریک نفس می گردد
مسیح کاشانی (م 1066 ق):
بهر محفل که شمع قامت او جلوهگر گردد
چو فانوس خیال آن خانه بر گرد سر گردد...
شمع فانوس خیال آسمان پیداست کیست
شعلة جوالـَّة این دودمان پیداست کیست
ملا طاهر غنی (م 1079 ق):
شبها ز پس پرده در اظهار جمالند
خوبان همه چون صورت فانوس خیالند
صائب تبریزی (م 1081 ق):
بر تن باد صبا پیرهنش، یوسف مصر
از تب رشک تو، فانوس خیالی شده است...
جز دود دل نچید گلی از وصال شمع
فانوس ساده لوح چهها در خیال داشت...
ای خرام آب حیوان گردة رفتار تو
رقص فانوس فلک از شعلة دیدار تو
ملا علی رضای تجلّی کاشانی:
فلک را آه گرم عشق بازان مضطرب دارد
چو فانوس خیال این آسیا از دود می گردد
اشرف (م 1116 ق):
همچو رقاصی ز صورتهای فانوس خیال
انتعاش مردم دنیا بهم پیوسته است
در همین سده فرهنگهای فارسی هم به فانوس خیال توجه کرده اند و برخی از آنها مانند برهان قاطع (تألیف 1062 ق) و فرهنگ رشیدی (تألیف 1064 ق) که در شبه قارة هند به نگارش درآمده اند نیز از حضور آن در هند این روزگار خبر می دهند.6 در اشعار میر محمّد بلگرامی (م 1151 ق) هم بازتاب این مسئله را می بینیم؛ به ویژه در شعری با مطلع «صف فانوسها چون گنبد نور / بانواع تجلی گشته مأمور».7
در قرن بعد از او هم در غیاث اللغات رامپوری (تألیف 1242 ق) به این نوع فانوس اشاره شده است8 و سخن او در قرن بعد با برخی افزایش و تحریفها در فرهنگهای دیگری مانند آنندراج (تألیف 1306 ق) و فرهنگ نظام (تألیف 1346 ق) نقل شده است.
در مورد عملکرد این فانوس اختلاف نظرهایی وجود دارد. رضا قلی خان هدایت در انجمن آرای ناصری (تألیف 1288 ق) اصرار دارد که این فانوس با دود فتیله حرکت می کند که البته چنان که در ادامه خواهیم دید سخنی نادرست است.
با بررسی منابع موجود می توان پی برد که فانوس خیال به دو شکل وجود داشته است: یکی اینکه تصاویر روی خود فانوس نقاشی می شده اند؛9 و دیگر اینکه تصاویر روی کاغذ کشیده شده و بریده و ببعد هم روی فانوس چسبانده می شده اند.10
بر اساس این منابع، از مضامین اجرا شده بر آن نیز می توان یاد کرد؛ از جمله از حرفه ها و مشاغل اجتماعی11 و یا داستانهای کوتاه و پندآموز که در این زمینه با «سایه بازی» همسان است و رقص و صحنه های شادی آور که در شعر اشرف هم دیده می شود: «هچو رقاصی ز صورتهای فانوس خیال / انتعاش مردم دنیا بهم پیوسته است».12
از نظر شیوة اجرا نیز برخی منابع، حرکت فانوس را معلول گرمای شمع دانسته اند13 و برخی بر گرداندن آن با وسیله ای بیرونی اصرار دارند14 و عده ای هم، چنان که گفتیم، دود فتیله را علت حرکت فانوس دانسته اند. این مورد اخیر را در این بیت از ملا علیرضای کاشانی هم می توان دید که با توجه به شیوة ساخت این فانوس، که در ادامه خواهیم گفت، چندان درست به نظر نمی رسد:
فلک را آه گرم عشقبازان مضطرب دارد
چو فانوس خیال این آسیا از دود می گردد.15
با نگاه به منابع یاد شده و به ویژه با توجه به نحوة برخورد فرهنگها با فانوس خیال، متوجه می شویم که در این دوران (قرون یازده تا سیزده هجری) این وسیله به عنوان افزار نمایشی و تفریحی به قدر کافی شهرت داشته و شناخته شده بوده است و نیاز چندانی به توصیف آن نداشته اند.
فانوس خیال و فانوس سِحری
در روزگار قاجار از فانوس خیال نشانی در دست نیست. به همین دلیل برخی محققان از نبود این افزار در ایران دویست سال گذشته یاد کرده اند. اما ادوارد فیتز جرالد در سال 1859 میلادی در نخستین چاپ رباعیات خیام از فانوس خیال به عنوان «فانوس سِحری» یا Magic Lantern یاد می کند که نشان می دهد هنوز در هند آن روزگار متداول بوده است.16
او فانوس خیال را به صورت استوانه ای وصف می کند که تصاویر گوناگونی بر آن نقش شده و چنان سبک وزن است که با منبسط شدن هوای درونی آن با حرارت و گرمای حاصل از شمع مرکزی به چرخش درمی آید. سخن او نمایانگر این است که اروپاییان فانوس خیال را با فانوس سِحری یکی می گرفته اند. و می دانیم که تاریخ فانوس سحری در اروپا مربوط است به سدة هفدهم میلادی و کشیشی به نام آتاناز کرشر P. Attanase Kircher مخترع آن بوده است17 و رونیه (م 1613 م) نیز در فرهنگ خود از این وسیله یاد کرده است و فلورین (م 1794 م) در یکی از داستانهای خود از آن سخن گفته است.18
شایان ذکر است که فانوس خیال از نظر مضامین و شیوة اجرا با فانوس سِحری تفاوتهای فاحشی دارد. در فانوس سِحری بر خلاف فانوس خیال، اشکال و تصاویر از پشت شیشة عدسی به صورت بزرگتر بر دیوار یا صفحة مقابل منعکس و دیده می شده است19 که البته گفتنی است که از این حیث به سایه بازی شبیه است.20
برخی محققان ایرانی، گویا به دلیل آشنا نبودن با فانوس خیال، که نمایانگر زوال آن در روزگار قاجار است، این وسیلة نمایشی را با «شهر فرنگ» یکی گرفته اند.21 این در حالی است که عده ای مانند فیتز جرالد آن را فانوس سِحری می دانند.22
آخرین گزارشی که دربارة فانوس خیال در دست است خاطره ای است از شادروان یحیی ذکاء دربارة بازار شب چهار شنبه سوری تبریز در حدود سال 1308 شمسی که در آن از قطعه مقوای مارپیچی یاد می شود که اندکی از هم باز شده و مرکز دایرة آن بر روی سوزنی قرار گرفته بوده که به وسیلة سیمی در بالا و وسط لولة چراغ قرار داشته است. با روشن شدن چراغ و جریان یافتن هوا از لا به لای مارپیچ، مقوا به حرکت درآمده و به دور خود یا چراغ می گشته است.23 در این حالت با اتصال استوانة سبکی از صورتهای گوناگون که لولة چراغ را بپوشاند، این استوانه نیز همراه با مارپیچ حرکت می کرده است. شادروان ذکاء بر همین اساس شکل تقریبی این فانوس را ترسیم کرده است.24
پی نوشتها:
1. نک: بهرام بیضایی، «نمایش در ایران – 7»، مجلة موسیقی، شمارة 69، مهر 1341ش، ص 14.
2. محمّد مهدی فولادوند، «فانوس خیال»، هنر و مردم، شمارة 27، دی 1343ش، ص 44.
3. رشیدی تبریزی، طربخانه، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، 1342ش، ص 243، رباعی شمارة 380.
4. به نقل از: یحیی ذکاء، «فانوس خیال»، هنر و مردم، شمارة 22، مرداد 1343ش، ص 14.
5. همو، همان، ص 15.
6. محمّد حسین خلف تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمّد معین، تهران، 1342ش، ج 3، ص 1437.
7. یحیی ذکاء، «فانوس خیال»، هنر و مردم، پیشین، ص 15.
8. غیاث الدین محمد رامپوری، غیاث اللغات، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375ش، ص 634.
9. برای نمونه نک: تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمّد معین، پیشین.
10. برای نمونه نک: رامپوری، غیاث اللغات، به کوشش منصور ثروت، پیشین.
11. برای نمونه می توان از گزارش خواندمیر یاد کرد. نیز نک: رحیم زاده صفوی، شوخی علما، تهران، 1335ش، ص 158.
12. به نقل از: یحیی ذکاء، «فانوس خیال»، هنر و مردم، پیشین، ص 15.
13. برای نمونه نک: تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمّد معین، پیشین.
14. برای نمونه نک: رامپوری، غیاث اللغات، به کوشش منصور ثروت، پیشین.
15. به نقل از: یحیی ذکاء، «فانوس خیال»، هنر و مردم، پیشین، ص 15.
16. EDWARD FITZGERALD, Rubaiyat of Omar Khayam, London, 1859, pp. 40-41.
17. فرخ غفاری، «جام جم، فانوس خیال، سایه و خیمه شب بازی در ایران»، فیلم و زندگی، شمارة 5، 1339ش، ص 41.
18. محمّد مهدی فولادوند، «فانوس خیال»، هنر و مردم، پیشین، ص 44؛
Mahdy Fouladvand, Quatrains Khayyamien, Teheran, 1965, pp. 169-170.
19. یحیی ذکاء، «فانوس خیال»، هنر و مردم، پیشین، ص 19.
20. برای سایه بازی نک: بهرام بیضائى، نمایش در ایران، تهران، 1379ش، ص 102 به بعد؛ یعقوب آژند، نمایش در دورة صفوى، تهران، 1385ش، ص 109.
21. نک: عمر خیام نیشابوری، رباعیات، به کوشش محمّد علی فروغی و قاسم غنی، تهرن، 1321ش، ص 143.
22. نیز نک: یحیی ذکاء، «فانوس خیال»، هنر و مردم، پیشین، صص 16 – 17؛ محمّد مهدی فولادوند، «فانوس خیال»، هنر و مردم، پیشین، ص 44؛ فرخ غفاری، «جام جم، فانوس خیال، سایه و خیمه شب بازی در ایران»، فیلم و زندگی، پیشین، ص 41.
23. یحیی ذکاء، «فانوس خیال»، هنر و مردم، پیشین، ص17.
24. همو، همان، صص 18 - 19.
منبع: ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت 1388 شماره 41، مرداد ۱۳۸۸/۰۵/۰۰
نویسنده : فریبا فولادیان پور
نظر شما