کودکی که بنا نیست بزرگ شود
سه سال پیش بود که در روزهای آغازین پاییز، خبر برگزاری نخستین جشنواره بینالمللی شعر فجر همه جا پیچید، برنامهای که به ابتکار علیرضا قزوه و در متن معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعریف شده بود و در بهمن ماه 85 در مشهد مقدس افتتاح شد و در روزهای آغازین اسفند ماه همان سال، با اعلام اسامی ملغمهای از برگزیدگان در تالار وحدت تهران به کار خود پایان داد.
این جشنواره که انتقادهای فراوانی را به خود وارد میدید، در دوره دوم و به واسطه مسافرت قزوه به سرزمین طوطیان شکرشکن زبان هند، به دست محمود اکرامیفر رسید تا با تغییراتی چند، از جمله نحوه تقسیمبندی بخشهای جشنواره مواجه شود و توجه ویژه به جوانان و شاعران دور از مرکز برپا شود. هرچه بود آن جشنواره نیز به انجام رسید و سومین جشنواره به ظاهر بینالمللی شعر فجر، به نام دبیری علی معلم دامغانی، به دست فاضل نظری افتاد تا او نیز از همان ابتدای کار سنگهایی بزرگ بردارد و انتظار همگان را از این جشنواره دولتی بیش از حد بالا ببرد. بر صفت دولتی بودن تأکید میکنم زیرا،که ماجرای شعر پس از انقلاب اسلامی با ماجرای دیگر هنرها یک تفاوت عمده دارد. از سالهای آغازین پیروزی انقلاب، شاعران خواسته و ناخواسته به دو گروه دولتی و مستقل یا ارزشی و آزاداندیش تقسیم شدند؛ جالب اینجا بود که اتفاقا این تقسیمبندی، ارتباط چندانی نه با دولتها داشت نه با آرمانهای نظام و حتی نه با شعر شاعران، تقسیمبندیای که از چگونگی مطرح شدن یک شاعر و به اصطلاح تولد شاعر در یک جناح، آب میخورد.
القصه، سومین جشنواره بینالمللی شعر فجر، با هدف صوری حذف قالبهای محتوایی و پرداختن به قدرت شعری، در کنار سخنانی چون ترسیم چشمانداز شعری کشور، پا به عرصه گذاشت و دهم بهمن در مشهد آغاز به کار کرد و یک ماه به استانها فرصت داد تا شاعران برگزیده و منتخب خود را به دبیرخانه مرکزی معرفی کنند. نکته غریب آن بود که در تمامی این یک ماه، هیچ خبری از دبیرخانه مرکزی درباره نحوه انتخاب برگزیدگان و چگونگی بخشهای جشنواره، به بیرون درز نکرد تا این که همه در روز دهم اسفند، در اختتامیه جشنواره در تالار وحدت بهتزده شدند.
در این روز سینفر به نام شاعران پیشکسوت انقلاب، هشتاد نفر بهعنوان شاعران شعر روز انقلاب اسلامی در بخش غیررقابتی و چیزی حدود پانزده شاعر جوان نیز در بخش رقابتی بهعنوان برگزیدگان جشنواره، سکهباران شدند و چیزی حدود ششصد سکه بهار آزادی به این شاعران اهدا شد و ارزش مالی جایزه جشنوارهای که قرار است بهعنوان جشنواره مادر در عرصه شعر ایفای نقش کند، در حد جشنوارههای فرعی شعر جوان مثل شبهای شهریور تنزل کرد ضمن اینکه خبری از تلاش دو جشنواره پیشین برای توجه به سایر جریانهای شعری کشور نبود و اکثر شاعران برگزیده، نامهایی بودند که در دو سه دهه اخیر بسیار به آنها توجه شده است.
این تصمیم، جای گاه جشنواره شعر فجر و برگزیدگان آن را اصولا به نکوداشت دسته جمعی از تمام شاعران خودی تنزل داد. خوشمزه آن که نام دبیر، اعضای شورای سیاستگذاری، و دبیر علمی نیز در میان برگزیدگان به چشم میخورد. به قول خاقانی: اخوان چو به کار آیند...
به این بهانه به سراغ دبیران دو دوره گذشته جشنواره شعر فجر رفتیم تا نظر ایشان را جویا شویم.
علیرضا قزوه معتقد است که جرئت و جسارت در سومین جشنواره شعر فجر فراموش شده است.
قزوه درباره برگزیدگان این دوره میگوید: «شاید 50 درصد نامها میشد عوض شود. در عرصه شعر عصر انقلاب اسلامی نامهای درخشان دیگری هم هستند که میتوانست دیده شود. برخی از چهرهها بیست سال است شعری و حرفی تازه ندارند، چه اصراری است که باشند؟ در این جشنواره نه جسارت در طرح نامها و چهرههای تازه دیده میشود نه جسارت در آوردن سلایق دیگر شعری با رعایت نکات اخلاقی-ادبی. اگر بنا بود فوت شدهها به حساب نیایند، جا داشت که آنانی که 20 سال و حتی 25 سال از این 30 سال را به سکوت گذراندهاند هم نباشند.» قزوه میافزاید: «به هر حال اگر پرونده جشنواره را ببندیم و نقد همه را بدون تعارف کنار بگذاریم، آن وقت باید در موفقیت این جشنواره و جشنوارههای قبلی شک کنیم. البته آرای هیئت داوران مورد احترام است، اما در جشنوارههای سینمایی هم گاهی مخاطبان و مردم عادی حق انتخاب دارند؛ چه اشکال داشت که 50 شاعر این انتخاب را به عهده بگیرند.»
دبیر نخستین جشنواره بینالمللی شعر فجر ادامه میدهد: «معتقدم که تفکر تازهتر و جسارت بیشتری باید در داوران میبود یا لااقل از شیوههای علمیتری بهره میگرفتند. از این که نخستین شاعری هستم که جشنواره را نقد میکنم، خوشحالم و بهعنوان یک شاعر و کسی که در راهاندازی این جریان، کاری در حد وسع و توان انجام داده، تا حدی نگرانم، نگران این که حق بسیاری نادیده گرفته شود و بسیاری فراموش شوند.»
اما محمودرضا اکرامیفر، دبیر دومین جشنواره شعر فجر چندان حاضر به اظهار نظر درباره این نحوه انتخاب نیست و میگوید:
«در دومین دوره جشنواره شعر فجر، شورای سیاستگزاری متشکل از ساعد باقری، محمدرضا عبدالملکیان، علی موسویگرمارودی، علی معلم، جواد محقق، محمدرضا ترکی، فاضل نظری، پرویز بیگی، حسین اسرافیلی و من تشکیل شد و طبق نظر ایشان برای جشنواره چهار هدف طرحریزی شد.
نخست، معرفی شعر ایران به جهان دوم، توجه ویژه به جوانان و رقابتی کردن بخش جوان سوم، فعال کردن استانهای مختلف و ایجاد جریان شعری در کل کشور و چهارم، بها دادن به همه جریانهای شعری.»
او ادامه میدهد: «جشنواره سوم نیز قرار بود با نظر شورای سیاستگذاری، همین اهداف را دنبال کند اما با نظر دبیر و دبیر علمی، با حذف بخشهای محتوایی، به بررسی آثار در سه بخش شعر کهن، شعر نو، شعر کودک و نوجوان پرداخت، اما این که آیا این حجم انبوه برگزیده و تفکیک نکردن شاعران در راستای این اهداف بوده است یانه؟ پرسشی است که باید استاد علی معلم و فاضل نظری به آن پاسخ بگویند.»
دست ما به آقای معلم و فاضل نظری نرسید و این پاسخها از زبان این دو بزرگوار بماند برای بعد، گرچه در عرصه مدیریت فرهنگی و هنری کشور مدتهاست که عادت کردهایم که علامت سؤالهایی را برای مدتی مدید پیشرو ببینیم، شاید هم برای ابد.
منبع: هفته نامه پنجره 1387 / شماره صفر ۱۳۸۷/۰۰/۰۰
نویسنده : محمدرضا شالبافان
نظر شما