هالیوود و تروریسم
بمبی در یکی از شهرهای آمریکا منفجر میشود، نخستین کسی که مقصر شناخته میشود، کیست؟ هنگامی که واژههای «تروریستهای متعصب»، «بنیادگرا» و «افراطی» مورد استفاده قرار میگیرند، نخستین نامی که بیشتر به ذهن میآید، چیست؟ «بنیاد گرایان»، «تروریستها» و «افراد افراطی» ممکن است به مسلمانان، مسیحیان، یهودیان، هندوها، شیطان پرستان یا دیگر آیینها تعلق داشته باشند، اما این واژهها به سادگی با کدام یک پیوند میخورد؟ آیا مجسم کردن یک مسلمان از تصور کردن یک عضو ارتش جمهوری خواه ایرلند آسان تر نیست؟ یک مسلمان افراطی یا یک فرد مخالف سقط جنین؟ یک بنیاد گرای اسلامی اهل خاورمیانه یا یک بنیاد گرای آمریکایی انگلیسی تبار مسیحی عضو جناح راست؟ به چه دلیل مقصر قلمداد کردن «حماس» و «حزبالله» از مقصر شناختن حزب «بهاریتا جاناتا» یا «کاچ» ساده تر است؟ زنان در طول سدهها توسط پیروان تمام سنتها، معتقدان به کنفوسیوس، بوداییها، هندوها، یهودیان، مسیحیان، مسلمانان و سیکها در جهان نادیده گرفته و سرکوب شدهاند؛ متون مقدس همواره طوری تعبیر شده اند تا زن ستیزی را توجیه کنند. بدین ترتیب، چرا برای غربیان عموما آسان تر است که اسلام را در مورد این جنایات مقصر قلمداد کنند؟
بسیاری از اهالی آمریکای شمالی، مسلمانان را نه از روی تجربه شخصی، بلکه توسط نمادهایی که ذهن ما را با تصاویر منفی تخریب میکند، بازمیشناسند.» پندارهای قالبی راجع به مسلمانان به وسیله سیاستهای بینالمللی تقویت میشوند و رسانههای گروهی، هم به طور بصری و هم در متنها، آن را تداوم میبخشند و آمریکاییها از «مارک تواین» تا «والت دیزنی» در ادبیات و فیلم از آن حمایت کرده اند. افرادی که در آمریکا زندگی میکنند، همچنان با تصاویری از تعصب، خشونت، ستیزه جویی، عقب ماندگی و فقر، زن ستیزی که با مسلمانان و سنت اسلامی پیوند میخورد، بمباران میشوند. صدای اذان را در کنار تصویری از چند زن که در هاله ای سیاه پوشیده شدهاند و از مقابل دوربین به سرعت میگذرند، قرار دهید، به این تصاویر، دو تبهکار با چشمان وحشی و ریش سیاه و ابروهای کلفت اضافه کنید که قصد دارند علیه امنیت آمریکاییان انگلیسی تبار معصوم یا شجاع، توطئهچینی کنند! بدین ترتیب طرحی خواهید داشت که دنیای خود را دارد. برای مخاطبان آمریکایی به توضیحی احتیاج نخواهید داشت؛ به هیچ شرح تاریخی، جغرافیایی، سیاسی - یا بدتر مردم شناختی - نیازی نیست. از مساله دیگر، تهدید نیز آگاهیم، تشخیص آن آسان است؛ نیازی به مقدمه چینی نیست؛ دنیای غرب میتواند با قدرت با این تهدید رو به رو شود.
گفتن اینکه مسلمانان و عربها، چه به عنوان تامین کنندگان نفت و چه به عنوان تروریستهای بالقوه، ذاتا بحثانگیز و رعب آورند، کمی اغراقآمیز است. حتی گروهی که حرفه آنها گزارش دادن از جهان اسلام است، جزئیات بسیار اندکی درباره تراکم جمعیت و شور و هیجان زندگی عربهای مسلمان میدانند. چیزی که وجود دارد، مجموعههایی محدود از کاریکاتورهای ناشیانه و کلی از جهان اسلام است که به شیوه ای ارائه شده اند که گویی میکوشند آن دنیا را در مقابل تجاوز نظامی آسیب پذیر جلوه دهند. در این باره اندیشیده میشود که چگونه تولیدات پر بیننده هالیوود نظیر «دروغهای حقیقی»، «تصمیم اجرایی»، «بدون دخترم هرگز»، «عملیات کندر» و «صلح ساز» در ارائه تصویر از جهان اسلام و مسلمانان در دنیای غیرمسلمان سهیم هستند؛ آسیب پذیر در مقابل نفرت، تعصب، خشونت و تعرض.
در این مقاله دیگر انگاری مسلمانان و عربها در فیلمهای غربی بررسی می شود. به کلیشههای اصلی مسلمانان در فیلمهای غربی نگاهی خواهد شد و این تصاویر کلیشهای با شیوه ارائه خود مسلمانان در فیلمهای اسلامی مقایسه خواهد شد. این موضوع، مسائل بسیاری را در باره هویت مطرح خواهد کرد که در پایان مختصرا به آن اشاره خواهد شد.
عربها لزوما مسلمان نیستند. گرچه عموما با این عنوان در هالیوود شناخته میشوند. با این وجود به تصاویر هالیوود از عربهای غیرمسلمان نیز اشاره خواهیم کرد. مهم ترین نقص تصاویر مربوط به مسلمانان در فیلمهای هالیوودی، تک بعدی بودن آن است. روی هم رفته، ویژگیهای معمولی خاصی بی چون و چرا با مسلمانان و اعراب رابطه دارند؛ عمومی ترین خصیصهها عبارتند از: قساوت، خشونت و خطرآفرینی. تهدید سیاسی، ستیزه جویی و نفرت؛ تعصب و بی منطق بودن در مذهب، مرد سالاری و نوکر صفتی در میان زنان، فقر و عقب ماندگی و فقدان ظرافت و فرهیختگی. نگرش منفی عاملی نیست که تنها به تصاویر مسلمانان در هالیوود محدود شود. گرچه، در حالی که انحراف جنسی و فساد در فرامین مربوط به راهبان، اغلب توسط هالیوود زیر پوشش قرار میگیرد (کشیش)، تصاویر مثبت از مسلمانان تقریبا عملا در فیلمهای هالیوود دیده نمیشود. یافتن یک عرب مهربان و قهرمان از هر جهت در فرهنگ عوام همان قدر دشوار است که یافتن سوزنی در میان تودهای از شن. در میان فیلمهای قدیمی، تعدادی فیلم میبینیم که به عربها، ارزشها و عادات کمتر منفی نسبت میدهند و با این حال آنها همچنان با معیارهای تمدن اروپایی و آمریکایی مخالفند. «داگلاس فرنبکس» در «دزد بغداد»، تنبل اما جذاب است.
والنتینو در فیلم «شیخ» گرچه اساسا شرافتمند است، اما تندخو و شهوت پرست نیز نمایانده میشود. به نظر میرسد عربها در نخستین سالهای پیدایش سینما در آمریکا، آمیزهای هستند از اساطیر مردمانی که در طبیعت زندگی میکنند و دو نقطه غایی در موردشان صدق میکند؛ بدوی اصیل از دیدگاه روسو و وحشی از دیدگاه هابز که در شخصیت ابتدایی منفردی ترکیب شدهاند. گرچه، این تصویر بالقوه دلنشین و بدجنس اما دوست داشتنی، تصویر عمده ارائه شده در فیلمهای هالیوودی نیست.
رایج ترین و عمیق ترین تصویر از مسلمانان، تروریست و متعصب بودن آنهاست. در فیلمهای «نیروی دلتا»، «راهی به سوی بهشت»، «عملیات کندر»، «فکهای دریایی»، «به سوی خورشید» «بیابانهای مرگبار»، «دروغهای حقیقی»، «تصمیم اجرایی» و بسیاری دیگر، مسلمانان و ساکنان خاورمیانه تروریستند. ظواهری همچون رنگ پوست تیره، ابروهای کلفت، ریشهای سیاه، پوشش سر عربی و الفبای عربی، به کرات به سوی بینندگان روانه میشوند که با دیگر انگاشته شدن مسلمانان و تهدید سیاسی پیوند مییابند. تروریست اصلی فیلم «تصمیم اجرایی»، ظاهرا مسلمانی مومن تصور میشود که برای توجیه تروریسم از قرآن نقل قول میکند و خداوند را به این دلیل که «شمشیر الله» را به او بخشیده، ستایش میکند - شمشیر الله اسلحه ویرانگر او محسوب میشود - که «عمیقا به قلب فرد کافر اصابت میکند.» هنگامی که در میانه عملیات هواپیماربایی نیایش میکند، سجده او به تجسم نمادین وحشت مبدل میشود. همنشینی مکرر عمل تروریستی متعصبانه و به جا آوردن تکالیف مسلمانی مانند عبادت، خواندن قرآن، کتاب مقدس اسلام و صحبت کردن به زبان عربی.
فیلم «خیابانهای مرگبار» درباره یک سرباز نیروی دریایی است که فلسطینیها او را گروگان گرفته اند و قتل عام بعدی بسیاری از فلسطینیان ناشناس، در حالی که «به سوی خورشید» ماجرای نظامی دیگری است که پیرامون کشتار ناموجه عربهای تروریست ساخته شده است. شلیک تصادفی مسلسل توسط جیمی، گروهی از عربهای تروریست را به هلاکت میرساند و در همان حال تماشاگران سینمای فیلادلفیا کشتار تبهکاران عرب را با فریاد و شادمانی تایید میکنند (دروغهای حقیقی.) این تصاویر، سنت بحث استعماری را تقویت میکنند که میتواند در گفتههایی از یک سناتور آمریکایی اهل نبراسکا بازگو شود؛ «زندگی در دنیای عرب، به اندازه زندگی در دنیای غیرعرب، مهم نیست.» این تصاویر به تماشاگر آمریکایی کمک میکند که به خاطر داشته باشد دشمن جایی در خارج قرار دارد. در فیلم «صلح ساز»، هواپیمایی سلاحهای هسته ای را ربوده و به ایران میبرد، گرچه دشمن عقیدتی در فیلم یک مسلمان اهل سارایوو است که تصمیم گرفته به منهتن حمله کند و انتقام مرگ همسر و دخترش را از گروهی که در سازمان ملل برای ایجاد صلح در آن منطقه میجنگیدند، بگیرد. دانشمند دیوانه فیلم یک پاکستانی دانشآموخته دانشگاه هاروارد است. «راهی به سوی بهشت» داستان ناگفته بمباران مرکز تجارت جهانی، ادعا میکند که وقایع پشت پرده این حمله را روایت میکند. کارگردان این فیلم «لری ویلیام» میگوید چالش اصلی او در ساختن این فیلم این بود که داستانی را به فیلم تبدیل کند که در آن هفت یا هشت مرد با ریش و نامهایی مشابه حضور دارند و آنان را متمایز سازد. پلیسها و ماموران FBI در فیلم به مسلمانان با عناوینی چون «حرامزاده»، «عوضی» وا اشاره میکنند. گرچه مدیران، از فیلم با گفتن این نکته که فیلم «درباره تفاوتهای فرهنگی است» دفاع میکنند، رهبران مسلمان معتقدند که فیلم تصویری کلیشه ای از مسلمانان به دست میدهد و شرایطی می آفریند که در آن انزجار از تبهکاری مسلمانان به امری عادی بدل میشود. این فیلم تمام مسلمانان را به تروریسم در آمریکا و اسلام را به خشونت ارتباط میدهد و تاکید میکند که ایمان، نفرت را در میان غیرمسلمانان پرورش میدهد، مسلمانان و اعراب را افراد مقصر در خشونتورزی میپندارند نه به عنوان قربانی، به ویژه نه به عنوان قربانی تروریسم دولتی که در «کرانه غربی» مشاهده میشود. هیچ تصویری از اعرابی که سلاح شان در هم شکسته میشود، خانههایشان منفجر میشود و تظاهر کنندگانی که به آنها شلیک میشود و کشته میشوند، وجود ندارد. تصاویری از افراد بی علاقه به سیاست دیده نمیشود. تماشاگران، مادران عرب را نمیبینند که برای کودک شان آواز میخوانند. دکتر عربی را نمیبینند که از یک بیمار مراقبت میکند، معلم عربی که درس جبر میدهد وا یک مرد عرب هرگز همسرش را در آغوش نمیگیرد. خانوادهها جمع نمیشوند که به مسجد یا کلیسا بروند. حتی آواز ملودی اصلی فیلم علاء الدین چنین میگوید؛
«جایی که در آن به این دلیل که صورتت را دوست ندارند، گوشت را میبرند. وحشیانه است، اما هی، اینجا وطن است.»
بدون دخترم هرگز (1991) همچون بسیاری فیلمهای دیگر، به «دیگری بودن» مذهبی و فرهنگی میپردازد - اسلام و نمونه اصلی دیگران. در بررسی این فیلم، «مایلز» از کوشش هالیوود در ارائه «دیگری بودن» انتقاد میکند. با این وجود، این فیلم در هفته نخست نمایش، بیش از 14 میلیون دلارفروش کرد و به ابزار اصلی ارائه اسلام و مسلمانان در آمریکا مبدل شد.
بتی محمودی، یک زن آمریکایی، از شوهر ایرانی اش، کتک میخورد و منزوی میشود. بتی و دخترش، مهتاب، جدا نگاه داشته و تهدید میشوند، گویی خانواده بنیاد گرای مودی، آنها را به دادگاه احضار کرده اند. از آنجا که هیچ نمایش متضاد دیگری از زنان آمریکایی در ایران وجود ندارد، به نظر میرسد که داستان بتی، نمونه اصلی محسوب میشود. فیلم کلیشه شخصیت اهریمنی ایرانی را مورد استفاده قرار میدهد. فیلم یک شکست تمام و کمال هنری است و وابستگی اش به کلیشههای فرهنگی انگیزه غالب است. بینندگان، تعصب را خصیصه شخصیت ملی ایرانیان میپندارند. به گفته یک پروفسور ایرانی - آمریکایی، دکتر توحیدی، فیلم «از تمایز قائل شدن میان دولت و مردم بازمیماند.» چرا فیلم، داستان زنی آمریکایی است؟ بتی، زنی است که در فرهنگی خاورمیانه ای گیر افتاده است، هیچ زن خاورمیانه ای در وضع مصیبت بار مشابهی به نمایش درنمیآید. یک آمریکایی، «خاورمیانه ایهای وحشی» را به چالش میطلبد.
مردی مشابه در فیلم «پدر عروس: قسمت دوم» یافت میشود، جایی که همسایه ای رذل، آقای حبیب، بر سر همسر فرمانبردارش به زبان عربی فریاد میکشد و استیو مارتین را تهدید میکند که اگر نتواند حقوقش را بپردازد، خانه اش را خراب خواهد کرد. در «شکوفایی بچه»، زنی مسلمان که از سر تا پا پوشیده است، زنی آمریکایی را مطمئن میکند که به دخترش خواهد آموخت که چگونه از یک مرد اطاعت کند.
هدف این کلیشه این نیست که «بیگانگان» را مطمئن سازد چیزی با عنوان مرد مسلمان طرفدار مرد سالاری وجود ندارد - به هیچ وجه - مقصود آن مطمئن ساختن مردان مسلمان از استانداردهای مساوات طلبانه رفتاری شان نیز نیست. این کلیشه صرفا این مساله را بیان میکند که مردان مسلمان - همچون مردان مسیحی، یهودی، هندو و بی دین - ممکن است طرفدار مرد سالاری باشند یا نباشند و زنان مسلمان - همچون زنان مسیحی، یهودی، هندو و بی دین - ممکن است «ستمدیده»، «برده وار»، مستقل یا طیفی دیگر از خصیصهها باشند. نسبت دادن خصلتی مشخص به آنها به شکلی پیوسته، مغرضانه نمایاندن این مساله است.
صنعت فیلمسازی غرب در نزدیک شدن به مسلمانان و دنیای عرب، سنت نیرومند شهوترانی را همواره مد نظر داشته است. دنیای عرب «از دریچه تصویر تکراری زن محجبه به صورت جنسی تعبیر میشود»، این زن عموما بیشتر از آنکه از انظار، پنهان نگاه داشته شود، در معرض دید قرار میگیرد. این جریان در معرض دید قرار دادن، یا به معنای واقعی کلمه، عریانی زنی که پوست تیره دارد، به شکلی تمثیلی قابلیت استفاده از سرزمینهای شرقی برای دانش و ثروت عمیق غربی را بیان میکند. در تصاویر نخستین عربها در سینمای آمریکا، عربها با قانون شکنی، خشونت و تمایلات جنسی پیوند مییابند.
فیلمهای «شیخ» و «پسر شیخ» ملودرام های ماجراجویانه نامتعارضی را به تصویر میکشند که در صحرا میگذرد. در فیلمهای «رقص»، «لا ابالی» و «صحرا»، هالیوود اجازه داشت که پیکر را در معرض دید قرار دهد و داستانهای خیالی شرقی از رابطه جنسی و خشونت را به کار گیرد. در فیلم مراکشی «دری به بهشت»، در حالی که تمایلات جنسی ژان فیلیپ مرد جوان بیمار، سپاسگزاری ظریفی تلقی میشود، باز هم «نادیا» از چشمهای دوربین یا شخصیتی مذکر مورد بررسی قرار نمیگیرد. هنگامی که خانه مرد بیمار را ترک میکند، دوربین نگاه ثابت او را دنبال می نماید. در فیلم «رویاهای هند و کاملیا» هنگامی که اید، هند را اغوا میکند، ما از حقیقت استثمار و رنجی که این صحنه تلویحا به آن اشاره میکند، آگاهیم. در شیوه ای که به علاقه افراطی هالیوود به رقص باله، پوششهای بدن نما، حرمسرایی که در آن دختران رقصنده نیمه برهنه ای برای مردشان چاپلوسی میکنند، شباهت دارد، تمایلات جنسی تشخیص داده میشود و مورد مطالعه قرار میگیرد، اما صورت آرمانی، به آنها داده نمیشود.
طراحی کردن «دیگری» برای مقایسه تا هنگامی که مطمئنیم آنها دشمن مان هستند، میتوانیم برای خواستههای نفتی غرب به جنگ شان برویم، یا مالیات بر درآمد را در درون مجتمعهای نظامی صنعتی اعمال کنیم، یا توجه مردم را از موضوعات داخلی منحرف کنیم.
تمام این کارها با رضایت ثمربخش طراحی شده مردمی صورت میگیرد که به شکلی غریزی دشمن را میشناسند. در فیلم «تصمیم اجرایی» افسران ارتش آمریکا، مسلمانان متعصب عرب را به جنگ میطلبند. تقریبا تمام غیرمسلمانان، قربانی یا قهرمانند، در حالی که هر مسلمان به تنهایی یک جنایتکار به تصویر کشیده میشود. خصلت «دیگری بودن» این گروه نژاد گرای مذهبی، مورد تاکید قرار میگیرد تا برادری را در پیکره سیاست آمریکایی به وجود آورد. گروه مردان ارتش آمریکا از نظر نژادی گوناگونند - انگلیسی، آسیایی و سیاهپوست آمریکایی با آمریکاییان معصوم و شجاع و مهماندار زن سیاهپوست آمریکایی همکاری میکنند تا از امنیت ملی پاسداری کنند. مایلز معتقد است؛ «شناسایی و نادیده گرفتن مردمی که از لحاظ نژادی، مذهی و جنسی با یکدیگر متفاوتندا یک استراتژی کهن برای توصیف کردن خود غرب است، اما «دیگری بودن» پیش از آنکه کنار گذاشته شود باید تجسم شود و فیلم پرطرفدار، ابزاری است که در آن تصاویر این اختلاف رواج داده میشود.
منبع: روزنامه رسالت ۱۳۸۷/۱۱/۰۷
مترجم : عبدالحمید ریاحی
نظر شما