موضوع : پژوهش | مقاله

تاخیر در جهانى نشدن ادبیات امروز

بى گمان جدى ترین علل ناموزونى نقد ادبى در ایران، ریشه در عقب ماندگى ساختار هاى فرهنگى روزگار ما دارد. چرا که فقدان فرهنگ نقد از یک سو، تاخیر در اطلاع رسانى از سوى دیگر این رویکرد مهم فرهنگى را در معرض آسیب پذیرى هاى فراوانى قرار داده است.چرا که مقوله نقد به عنوان جدى ترین ابزار روشنگرى در بسیارى از حوزه ها، به ویژه در قلمرو ادبیات، همواره در کنار آفرینش هاى فرهنگى حرکت مى کند و دنیاى نقد ساختمند و سالم مى تواند پیام «متن» را در بیدارى همگانى به دیگران برساند و به عبارتى میان اثر و نویسنده و مخاطب زمینه هاى تعاملى درونى را فراهم کند.به گمان من سنت نقد ادبى به طور جدى از نیمه هاى دهه چهل تا اوایل دهه پنجاه در ایران داراى طنین و شکوفایى و بالندگى فراوانى بوده است.هرچند در این فضا، صداها و متن ها، با محدودیت هایى نیز همراه بوده است اما مقوله فرهنگسازى با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى آن دوره و در غیبت بسیارى از رسانه هاى امروزى، در حوزه هاى دانشگاه و روشنفکرى به غایت مورد توجه و اقبال اهل نظر بوده است.انضباط فکرى و داورى هاى ذهنى و پدیده هاى نظریه پردازى و ترجمه بسیارى از آثار این امکان را به وجود آورده بود که جریان هاى فکرى و ادبى، داراى خود جوشى هاى تازه گردند. اما امروزه سنت نقد نویسى با همه نقصان هایش از پتانسیل بالایى برخوردار است چرا که اندیشه و نقد به موازات هم در جریان بوده و هست. تنوع آثار، ترجمه هاى قابل اعتنا و دستیابى اهل فن به سرچشمه هاى متن و کثرت نویسندگان و شاعران، جامعه را تا حدودى با کثرت صدا ها مواجه کرده است اما این حرکت هاى لازم، در نوع خود کافى نبوده و نیست و نباید فریب کمیت را خورد، چرا که کیفیت کارها اعم از متن و نقد، با نرم هاى جهانى هنوز فاصله دارند.بحران هاى فرهنگى در اینجا و آنجا، هرچند گاه به خصوص در عرصه مطبوعات و نوشتن و بى توجهى مراکز دانشگاهى به مقوله کتاب و نقد، فضاى اجتماعى ما را به شدت آسیب پذیر کرده است. از سوى دیگر در گوشه و کنار در کنار آثار پدید آمده ما شاهد تلاش هایى در حوزه روشنگرى در قلمرو متن هستیم، اما اغلب نقد ها و متنقدین با کاستى ها و پیچیدگى هاى خاصى همراهند چرا که امر یاد گیرى و درست دیدن متن در روز گار ما به درستى جا نیفتاده است.به عبارت جدى تر، ما متن و نقد هدفمند کمتر داریم و به علت افت و خیزهاى فراوانى که در فضاهاى فرهنگى حضور دارند، رسانه ها و آدم ها به موقع و به دور از منافع گروهى، وارد عمل نمى شوند. به همین خاطر مى بینیم بسیارى از آثار ادبى بر زمین مى مانند و کسى هم درباره اش چیزى نمى گوید. مقوله روزآمد بودن جریان اطلاع رسانى در سطوح مختلف، به ویژه در قلمرو فضاهاى آموزشى و دانشگاهى، خود حکایت دیگرى است که در فضاى ادبیات معاصر چندان مورد توجه نبوده و نیست.بنابراین وضعیت هنر و ادبیات، با حرکت موسمى همراه است و مقوله کتاب و کتابخوانى، به رغم این همه هیاهو و جشن و کارناوال هاى رنگارنگ و نشست ها، هنوز دچار مکث و بى مهرى است. شمارگان کتاب در این سه دهه اخیر، نشان مى دهد که جامعه با همه گستردگى و گسترش امکانات، نسبت به حرکت هاى فرهنگى چندان بهنگام و مشتاق عمل نمى کند. به عبارتى مى توان گفت در عرصه هاى فرهنگى ما، حضور آدم هاى جدى و صاحب تفکر، بسیار کمیاب و نادر است البته مقوله هایى همچون بى حوصلگى، کم عادتى، نداشتن زمان لازم، توجه به دیگر ساختارهاى رسانه اى و سرانجام بى پولى و... در افت و خیز دنیاى نشر و نقد بى تاثیر نبوده و نیست.ما در زمینه نقد، مرکزى نداریم که هم نیروهاى مشتاق و مشخص را آموزش بدهد و هم از آنان حمایت مادى و معنوى به عمل آورد. در دانشگاه ها، نسبت به ادبیات معاصر، چندان روى خوشى نشان داده نمى شود، بسیارى از پایان نامه ها حکایت از این باور دارد که دانشجوى ما در گزینش موضوع با استادانى سروکار دارد که نسبت به فضاهاى مدرن و معاصر، به خصوص در زمینه ادبیات بیگانه و یا کم مایه اند.پس ادبیات و به تبع آن نقد ما، به هزار و یک دلیل آن رشد لازم را در پى ندارد. به رغم اینکه عده اى با دانش و علاقه فراوان چه در حوزه ادبیات و چه در قلمرو نقد، کارهاى باارزشى کرده و مى کنند اما این پاسخ همه نیازهاى دنیاى امروز نیست. مراکز نقد و بررسى و ترجمه آثار برتر و جدى گرفتن ادبیات معاصر در مراکز فرهنگى و رسانه ها خود مى تواند تا حد فراوانى به موزون کردن نقد امروز کمک کنند. یکى از پرسش هاى جدى در این روزها، این است که چرا ادبیات ما جهانى نمى شود؟ در زمینه شیوه هاى رهیابى ادبیات و به طور کلى بسیارى از حرکت هاى فرهنگى در یک جامعه، وجود و حضور ابزارهاى لازم فرهنگى داخلى و خارجى است. شکى نیست که نخستین مشکل ما، زبان و گستره ادبیات فارسى است که همانند بسیارى از زبان ها، جهانشمول نیست و اغلب آثار ما در پشت مرزهاى ادبیات جهان امروز، جا مى مانند و به موقعیت فرزانگى راه پیدا نمى کنند. ترجمه پذیرى و تعامل فرهنگى میان ملل و زبان هاى بیگانه، خود عاملى است که مى تواند به تدریج زمینه ساز ورود ادبیات ما به عرصه همانند ى هاى جهانى باشد. هر چند در گوشه و کنار مى شنویم از سرچشمه اندیشه هاى حافظ، مولوى و سعدى و خیام سال ها است که خارجیان و اهل نظر در آن سوى آب ها، بهره هاى فراوانى برده و مى بردند اما از میان معاصرین به جز چند نفر، دیگران سهم چندانى در فضاها و قالب هاى جهانى ادب و فرهنگ این روزگار ندارند.شکى نیست که زمینه هاى شرقى بودن و دستمایه هاى بومى آن چه در عرصه شعر و چه در عرصه هاى داستان نویسى، مى تواند صداى ما را به گوش دیگران برساند. اگر به گونه ساقمندى تعامل و رفت و آمد فرهنگى وجود داشته باشد، اگر کانون هاى ادبى و فرهنگى ما به دور از مصلحت هاى این و آن مستقیماً با نهادهاى فرهنگى دنیاى غرب ارتباط برقرار کنند و به قول معروف به بده بستان فرهنگى بپردازند، بى گمان ما در گستره ادبیات جهانى سهمى هرچند کوچک خواهیم داشت.هم اکنون در بسیارى از کشورهاى جهان کرسى زبان و ادبیات فارسى وجود دارد که همین امر مى تواند شاعران و نویسندگان ما را به آنجا بکشاند و با ترجمه آثارشان، فرهنگ و تمدن درخشان این سرزمین را به دیگران عرضه نماید. به گمان من چهره هایى همچون دولت آبادى، دانشور، شاملو، احمد محمود و بسیارى از چهره هاى مستعد و جوان، دست کمى از کسانى که جوایز مهم جهانى را دریافت مى کنند، ندارند. اما صد افسوس که راه ما به دلایل ذهنى و زبانى در این دگردیسى همچنان بسته مانده است چرا که ادبیات بومى ما، همچنان براى خارجى ها ناشناخته مانده است و همین دستمایه اگر از سوى نویسندگان و شاعران ما جدى گرفته شود چه بسا ما در آینده با آثار قابل رقابتى با دیگران مواجه خواهیم بود. دنیاى غرب تنها هدایت و بوف کور را مى شناسد که به گمان من این مقوله یک استثنا است. اما مى توان به این استثناها، دامن زد و چهره هاى برتر را به سکوهاى ادبیات جهان نزدیک و نزدیک تر کرد. ما براى نزدیک شدن به سفره ادبیات جهان، ناگزیر از تعامل و خانه تکانى در خود و تکنیک هاى جارى هستیم. دیر یا زود ما باید به این قافله پیوند بخوریم. هر آینه اگر جریان کپى رایت و رفت و آمدهاى فرهنگى بى واسطه، به درستى به انجام برسد ما از دیگران چیزى کم نداریم.

منبع: روزنامه شرق
نویسنده : محمود معتقدى

نظر شما