موضوع : پژوهش | مقاله

راز کلام

پیروز سیار مترجم کتاب عهد جدید مترجمی حرفه‌ای که حدود 25 سال از عمر خود را به ترجمة کتاب‌هایی از حوزه‌های مختلف به زبان فارسی سپری کرده است. از حدود دوازده سال پیش حیطة کاری وی ترجمة بخش‌هایی از کتاب مقدس بوده است. در ابتدا ترجمة کتاب‌های قانونی ثانی که مشتمل بر هفت کتاب کامل است و قطعاتی از دو کتاب قانونی اول را در دستور کار قرار می‌دهد. عهد جدید را در طول 4 سال به فارسی برمی‌گرداند که البته به اعتراف اهل فن 20 سال مطالعات و تحقیقات وی پشتوانة این امر بوده است. در نهایت کتاب ارزشمند ترجمة عهد جدید به چاپ می‌رسد و اکنون در اختیار مشتاقان تحقیق و پژوهش می‌باشد.
سطور و صفحات ذیل حاصل گفت‌وگویی صمیمانه با مترجم توانمند این کتاب دربارة روند ترجمه می‌باشد که امیدواریم مورد قبول خوانندگان نازک‌اندیش فصلنامه قرار گیرد.


● ابتدا خوب است که سابقة علمی و شروع کارهای علمی‌تان را بفرمایید.
* بنده تقریباً 25 سال است که در کار ترجمه و انتشار کتاب هستم. تحصیلاتم در رشتة هنرهای نمایشی و کارگردانی سینما در فرانسه بوده است؛ ولی مطالعه و تحقیق در زمینة کتاب مقدس، موضوعی بود که از حدود بیست سال پیش برایم به صورت جدی مطرح شد. کار من در حیطة ترجمة متن کتاب مقدس، طرحی است که از حدود دوازده سال پیش آغاز شد و این کار اخیر، یعنی ترجمة عهد جدید، دومین بخش از این طرح است. بخش نخست آن، ترجمة کتاب‌های قانونی ثانی از عهد عتیق بود که مشتمل بر هفت کتاب کامل و قطعاتی از دو کتاب قانونی اول (کتاب‌های استر و دانیال) می‌شود. این کتاب‌ها هیچ‌گاه به زبان فارسی ترجمه نشده بودند، نه در ترجمه‌های کهن و نه در ترجمه‌های جدید. در ترجمه‌های کهن هیچ‌گاه کل متن کتاب مقدس به فارسی برگردانده نمی‌شد و صرفاً بخش‌های خاصی همچون کتاب‌های شریعت یا اناجیل ترجمه می‌شدند. در ترجمه‌های جدید متن کامل کتاب مقدس نیز این کتاب‌ها به زبان فارسی برگردانده نشدند، زیرا سازمان‌هایی که عهده‌دار این ترجمه‌ها می‌شدند، متعلق به پروتستان‌ها بودند که کتاب‌های قانونی ثانی را در قانون یا فهرست کتاب مقدس خود نپذیرفته‌اند و طبیعتاً به ترجمة آنها نمی‌پرداختند. ترجمه کتاب‌های قانونی ثانی در سال 1380 منتشر شد و تا حالا پنج بار تجدید چاپ شده است. زمانی که این کتاب‌ها را ترجمه می‌کردم، مطلع شدم دو گروه دیگر هم به صورت همزمان سرگرم ترجمة این کتاب‌ها هستند که یکی از این دو گروه زیر نظر جناب آقای توفیقی ترجمة خود را به پایان رساند و آن را منتشر کرد. بخش دوم طرح ما، ترجمة کل متن عهد جدید به انضمام تعلیقات و حواشی و مقدمه‌ها و پیوست‌ها بود که از شش سال پیش آغاز شد و اجرای آن حدود چهار سال به درازا کشید. علاوه بر ترجمة متن و تعلیقات عهد جدید، خود من یک مقدمه و چند پیوست‌ به کتاب افزودم که وقت زیادی صرف تهیة آنها شد. البته چهار سالی را که صرف ترجمة این کتاب شد، باید به حدود 20 سال کار تحقیقی که روی این متن انجام دادم اضافه کرد. پس از اتمام ترجمه، اخذ مجوز انتشار کتاب حدود یک ‌سال و نیم طول کشید و سپس شش‌ ماه صرف تولید کتاب شد. یعنی این طرح از زمان آغاز ترجمه تا هنگامی که کتاب چاپ شده در دسترس همگان قرار گرفت، حدود شش سال به درازا کشید.

● با توجه به رشتة تحصیلی شما، چطور شد به ترجمه کتاب مقدس روی آوردید؟
* کتاب مقدس سایة بلندی روی ادبیات و هنر دنیا افکنده است و شما در هر زمینة فرهنگی که به تحقیق اشتغال داشته باشید، به نحوی با این کتاب سروکار پیدا می‌کنید. کتاب مقدس در هر سرزمینی که وارد شده، فرهنگ و حتی زبان آنجا را تحت تأثیر خود قرار داده است. مثلاً در زبان فرانسه فرهنگ‌هایی دربارة اصطلاحاتی که ریشه در کتاب مقدس دارند، تالیف شده است. ترجمة آلمانیِ لوتر زبان آلمانی را متحول کرد. در زمینة هنرهای تجسمی نیز آثار بی‌شماری با الهام از کتاب مقدس پدید آمده‌اند که به دست بزرگ‌ترین هنرمندان جهان خلق شده‌اند. در حوزة ادبیات نیز وضع به همین منوال است و از سده‌های پیش تا روزگار ما، نویسندگان بزرگ جهان همواره از کتاب مقدس الهام پذیرفته‌اند. در مجموع می‌توان گفت که کتاب مقدس حتی خارج از حوزة دینی، فرهنگ‌های مختلف را به طرز چشمگیری تحت تأثیر خود قرار داده است و هنگامی که کسی با مقولة فرهنگ سروکار داشته باشد، به اشارات و ارجاعات زیادی به این کتاب برمی‌خورد. در نتیجه ناگزیر از رجوع دائمی به این متن است تا ببیند موضوعی که در یک کتاب تاریخی خوانده است، مطلبی که در یک اثر ادبی بدان برخورده است، صحنه‌ای که در یک پردة نقاشی دیده است، اصطلاحی که در یک زبان شنیده است و... معنی‌ و تاریخچه‌اش چیست؛ مثلاً در زبان فرانسه اصطلاحی به این مضمون‌وجود دارد که مرواریدهای‌خود را به‌پای خوکان نریزید؛ مقصود از این اصطلاح چیست؟ آن فرهنگ‌هایی که عرض کردم، معنی چنین اصطلاحاتی را توضیح داده‌اند و تشریح کرده‌اند که به کدام بخش از کتاب مقدس ربط پیدا می‌کنند و معنی آنها چیست. برای کسی که با مقولة فرهنگ سروکار دارد، کتاب مقدس یکی از مراجعی است که به آن رجوع دائمی پیدا می‌کند. از این لحاظ فکر ‌کردم کار من می‌تواند خلأیی را پر کند.

● در حال حاضر بیشتر به چه کاری می‌پردازید؟
* سال‌ها است که ترجمة کتاب مقدس زمینة اصلی کار من شده است. این کار با توجه به حجم و حساسیت و اقتضائاتی که دارد، تمام وقت من را پر کرده و فعالیت من را در زمینه‌های دیگر بسیار کمرنگ کرده است. ترجمة کتاب مقدس را نمی‌توان به ‌عنوان یک کار جنبی پیش برد. کار کتاب مقدس حتی برای یک گروه هم کاری تمام‌وقت است چه رسد به یک نفر. اگرچه من این کار را به تنهایی انجام دادم، ولی در هیچ‌کدام از ممالک دنیا کتاب مقدس را با این همه ملحقات و حواشی و تعلیقات، یک نفر ترجمه نمی‌کند. ترجمة جامع کتاب مقدس 142 مترجم داشته است. همین کتاب مقدس اورشلیم 33 مترجم داشته و کل گروه مجری آن حدود هفتاد نفر بوده‌اند. ما در ایران چنین گروهی را نمی‌توانیم سازمان بدهیم. اصلاً تأمین هزینه‌های چنین گروهی نیازمند سرمایه‌گذاری هنگفتی است. شما از کجا می‌خواهید این هزینه را تأمین کنید. ما تمام این کار را با انگیزه‌ها و کشش‌های شخصی پیش بردیم و چنین علایقی بسیار قوی‌‌تری از وظایف اداری و تحقیقاتی و دانشگاهی عمل می‌کند و به نتایجی می‌رسد که شاید در آن چارچوب‌ها قابل تصور نباشد.

● چرا نسخة کتاب مقدس اورشلیم را اساس ترجمة خود قرار دادید؟
* کتاب مقدس اورشلیم شهرت جهانی دارد. این کتاب سرحلقة پژوهش‌هایی در حیطة کتاب مقدس است که قبل از آن اگر نگوییم بی‌سابقه بود، لااقل کم‌سابقه بود. پس از جنگ جهانی دوم و بعد از تمام تحولاتی که در دنیا روی داد و پیشرفت‌هایی که در علوم مختلفی همچون باستان‌شناسی و زبان‌شناسی و تاریخ و جغرافیا و... تحقق پیدا کرد، فکر انجام یک ترجمه و تصحیح جدید کتاب مقدس که با استفاده از دستاوردهای علوم جدید و به همراه مقدمه‌ها و حواشی تفسیری تهیه شود، شکل گرفت. این طرح بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم در فرانسه به اهتمام یک سازمان تحقیقاتی دومینیکن آغاز شد. دومینیکن‌‌ها محققان برجسته‌ای دارند و بسیاری از طرح‌های دشوار تحقیقاتی در عالم مسیحیت، همچون تصحیح و ترجمه و تفسیر کتاب مقدس، به اهتمام آنها اجرا‌ شده و این طرح را نیز دومینکن‌ها‌ آغاز کردند. این که نام اورشلیم در عنوان این کتاب مقدس آمده به این علت است که نام سازمان مجری این طرح «مکتب تحقیقات کتاب مقدسی و باستان‌شناختی اورشلیم» بوده است. این سازمان تحقیقاتی در اورشلیم یا بیت‌المُقَدَّس یا بیت‌المَقْدِس قرار دارد و توسط محققان فرانسویی اداره می‌شود که به پژوهش‌های تاریخی و حفاری‌های باستان‌شناسانه در آن مناطق اشتغال دارند. فرانسوی‌ها از دیرباز در زمینة تحقیقات باستان‌شناسی بسیار فعال بوده‌اند و در ایران نیز در حفاری‌های مناطق مختلف شرکت داشته‌اند. گروه مترجمان کتاب مقدس اورشلیم متشکل از 33 تن از برجسته‌ترین محققان کتاب مقدس بود که تحت نظارت یک هیئت 12 نفره کار می‌کردند. از این 33 نفر که اکنون همة آنها از دنیا رفته‌اند، 13 نفر عهده‌دار ترجمة عهد جدید شدند که نام آنها در صفحة حقوقی ترجمة فارسی عهد جدید آمده است. یکی از شاخصه‌های مهم این طرح، استفادة مجریان آن از دستاوردهای علوم جدید برای تصحیح و تنقیح متن کتاب مقدس بوده است. چون روایتهای مختلف کتاب مقدس در جزئیات خود تفاوتهایی با یکدیگر دارند که علت عمدة آن استنساخ‌های بی‌شماری است که از متن این کتاب طی قرون متمادی و به زبان‌های مختلف انجام شده است. هم شیوة تصحیح این کتاب بسیار شاخص است، هم روش ترجمة آن و هم مقدمه‌ها و حواشی تفسیری که برای آن نگاشته شده است. نکته‌ای که اعتبار زیادی به این روایت می‌دهد، این است که نظام تفسیریی‌ که در حواشی این کتاب مقدس آمده، توجیه‌کنندة شیوة ترجمة متن آن است. غلظت تفسیری پانوشت‌های این کتاب مقدس بسیار چشمگیر است. شما در برخی از ترجمه‌های دیگر کتاب مقدس نیز به حواشی و پانوشت برمی‌خورید، ولی این حواشی و پانوشت‌ها بیشتر حاوی اطلاعات تاریخی و جغرافیایی هستند و غلظت تفسیری آنها کم است. یکی دیگر از محاسن کتاب مقدس اورشلیم مقدمه‌هایی است که برای کتاب‌ها یا مجموعه کتاب‌های آن نگاشته شده است. این مقدمه‌ها بسیار عالمانه تألیف شده‌اند. مثلاً مقدمه‌ای که برای رساله‌های پولس نوشته شده، بسیار پرمحتوا و عالمانه است. رساله‌های پولس حاوی مفاهیم پیچیده‌ای هستند و شرح دادن سیر تکوین و تحول اندیشه‌های الاهیاتی پولس در این سیزده رساله کار دشواری است، خصوصاً که این رسالات در همان ترتیبی که در عهد جدید آمده‌اند، نگاشته نشده‌اند و این کار را پیچیده‌تر می‌کند. بنابراین، در سراسر مقدمة مفصل سی چهل صفحه‌ای که برای رسالات پولس نوشته شده، سعی بر این بوده که این رسالات به هم ربط داده شوند و چگونگی تحول اندیشة الاهیاتی پولس از رساله‌ای به رسالة دیگر شرح داده شود. این مقدمه متن پیچیده‌ای دارد که شامل ارجاعات بسیار زیادی می‌شود و به نظر من در نوع خود یک شاهکار است. وقتی این متن را ترجمه می‌کردم، از احاطة نویسنده یا نویسندگان آن به این سیزده رساله در شگفت می‌شدم. همة قسمت‌های کتاب مقدس اورشلیم، یعنی متن و مقدمه‌ها و پانوشت‌ها‌ و ارجاعات حاشیة صفحات آن مهم و ارزشمند هستند.

● به ارجاعات اشاره کردید، آیا کتاب مقدس اورشلیم در این زمینه سبک خاصی دارد؟
* یکی از مزایای کتاب مقدس اورشلیم که برای امر تحقیق بسیار کارساز است، ارجاعات حاشیة صفحات آن است. یعنی اگر موضوع یک سطر از متن در جاهای دیگری از عهد جدید یا عهد عتیق تکرار شده باشد، در حاشیة صفحه با علائم اختصاری محل آنها به دست داده شده است. این ارجاعات گاه به هشت، نه یا ده مورد می‌رسد. علاوه بر این، اگر در متن قطعه‌ای وجود داشته باشد که مضمون آن در یکی دیگر از بخش‌های کتاب تکرار شده باشد، کنار عنوان آن قطعه، نشانی قطعة موازی با علائم اختصاری مشخص شده است. به عنوان مثال اگر در یکی از انجیل‌ها قطعه‌ای آمده باشد که مضمون آن در انجیل دیگری تکرار شده باشد، کنار عنوان آن، نشانی قطعة موازی با علائم اختصاری ذکر شده است. این ارجاعات باعث صرفه‌جویی زیاد در وقت محققان می‌شود و گاهی اوقات در آنها به نکات بسیار ظریف و جزئی اشاره شده است.

● گاهی بین شماره‌گذاری آیات در ترجمه‌های فارسی با سایر نسخه‌ها تفاوت‌هایی وجود دارد. آیا شما این ارجاعات را با شماره‌گذاری ترجمه‌های فارسی هماهنگ کرده‌اید؟
* در مقدمة کتاب‌های قانونی ثانی گفته‌ام که روش شماره‌گذاری آیات در کتاب‌های مقدس امروزی تفاوت‌هایی با ترجمة قدیمی کتاب مقدس به زبان فارسی دارد. البته این تفاوت‌ها در همة موارد نیست و اگر هم وجود داشته باشد، بیش از یکی دو رقم نیست. من نمی‌توانستم ارجاعات بسیار زیاد کتاب مقدس اورشلیم را که در مقدمه‌ها و حواشی و پانوشت‌های آن آمده است، با شماره‌گذاری منسوخ‌ شدة یک ترجمة صد ‌سال پیش منطبق کنم. چرا که برای ما اصل کتاب مقدس اورشلیم است. البته این تفاوت شامل آیات همة بخشهای کتاب‌ مقدس نمی‌شود و در مزامیر به صورت حادتری به چشم می‌خورد. به این معنی که ممکن است آیة 3 مزمور 15 در کتاب مقدس اورشلیم، با آیة 4 یا 5 همان مزمور در ترجمة فارسی کتاب مقدس مطابقت داشته باشد. این نکته‌ای است که به روش‌های مختلف شماره‌گذاری آیات ربط پیدا می‌کند. حتی در ترجمه‌های نوین نیز گاه تعداد مزامیر متفاوت است و ممکن است در یک ترجمه صد و پنجاه مزمور باشد در ترجمة دیگر صد و پنجاه و یک‌ مزمور. این مسئله‌ای است که به روش‌های مختلف تصحیح متن ربط پیدا می کند.

● آیا قصد ندارید عهد عتیق را هم ترجمه کنید؟
* عهد عتیق حدود سه برابر و نیم عهد جدید است. طرحی که برای ترجمة عهد عتیق به نظرم می‌رسد این است که باید در پنج جلد اجرا شود: جلد اول کتاب‌های شریعت، جلد دوم کتاب‌های تاریخ، جلد سوم کتاب‌های حکمت، جلد چهارم و پنجم کتاب‌های پیامبران ـ یعنی کتاب‌های پیامبران در دو جلد منتشر شود. به تبع این تقسیم‌بندی می‌توان یک برنامة زمان‌بندی شده نیز تنظیم کرد که در کل نیازمند زمانی بین ده تا دوازده سال خواهد بود. اگرچه در دنیای امروز انجام چنین طرح‌هایی به عهدة یک گروه گذاشته می‌شود، ولی سازمان ‌دادن چنین گروهی در ایران اگر نگوییم محال است، دست‌کم بسیار دشوار است و نیاز به سرمایه‌گذاری هنگفت دارد. به هر حال حتی اگر مجری این طرح یک نفر هم باشد، تا امکانات اجرای آن فراهم نشود، شروع آن امکان‌پذیر نخواهد بود.

● غیر از مسئلة سرمایه‌گذاری، آیا شما فکر می‌کنید مترجمان قابلی هستند که بتوانید یک تیم تشکیل بدهید؟
* در چارچوب کتاب مقدس اورشلیم، چون این اثر به زبان فرانسه است، اشخاص زیادی را نمی‌شناسم که هم مترجم قابلی باشد و هم با کتاب مقدس و روش ترجمة آن آشنایی داشته باشد. اصولا مترجمان زبان فرانسه بسیار کمتر هستند و الان بیشتر از انگلیسی ترجمه می‌کنند. البته در میان مترجمان زبان فرانسه اشخاص برجسته‌ای وجود دارند، ولی اکثرا در آستانة بازنشستگی هستند و تصور نمی‌کنم عهده‌دار اجرای چنین طرحی با این عرض و طول شوند. مضاف بر این که این مترجمان، تا آنجا که می‌دانم، در زمینة ترجمة کتاب مقدس تجربة چندانی ندارند. وقتی مترجمی روی یک کتاب سه‌هزار صفحه‌ای کار می‌کند، با حجم بسیار زیادی از اطلاعات سروکار دارد و به تبع آن، با مشکلات فراوانی مواجه می‌شود که برای رفع یکایک آنها باید چاره‌ای بیندیشد. مهم‌ این است که روش انجام کار و مآخذ موثق و معتبر برای رفع مشکلات خود را بشناسد. مرجع‌شناسی و شناختن مآخذ اصیل و قابل اعتماد، بزرگ‌ترین اندوختة یک کار تحقیقی است. اگر در اروپا گروه‌هایی برای ترجمة کتاب مقدس تشکیل می‌شود، به این علت است که در آنجا تحقیقات کتاب مقدس بسیار رواج دارد و مراکز مختلفی وجود دارد که در آنها راجع به مباحث مربوط به تفسیر و زبان‌های کتاب مقدس و ساختارشناسی متن این کتاب تحقیق می‌شود و از دل آنها مجریان زیادی برای انجام چنین طرح‌هایی بیرون می‌آیند. ولی ما این امکانات را نداریم و تصور نمی‌کنم در شرایط موجود قادر به تشکیل چنین گروهی باشیم.

● آیا برای ترجمة عهد عتیق، تسلط به زبان عبری لازم است؟
* البته در کار ترجمه کمال مطلوب این است که یک اثر بر اساس متن‌های اصلی برگردانده شود. اما شما چند نفر عبری‌دان در ایران سراغ دارید که مترجم کتاب مقدس هم باشد. حتی در میان کلیمیان نیز به ندرت به اشخاصی برمی‌خورید که در زبان و ادبیات عبری تبحر داشته باشند. از سوی دیگر، در حیطة کتاب مقدس ترجمه‌های ثانوی بسیار رایج است. ترجمة فرانسة کتاب مقدس اورشلیم به اکثر زبان‌های اروپایی و حتی به روسی و ژاپنی برگردانده شده است. متن فرانسة ترجمة جامع کتاب مقدس که اثری بسیار مهم و حاصل کار 142 مترجم فرانسه‌زبان است، توسط عالمان یسوعی لبنان به عربی برگردانده شده است و صاحب نظران این ترجمه را یکی از مهم‌ترین روایتهای عربی کتاب مقدس می‌دانند. حتی تصور من بر این است که شماری از ترجمه‌هایی که گفته می‌شود بر اساس متن‌های اصلی اجرا شده‌‌اند، بر پایة یک یا چند ترجمة موجود و حک و اصلاح آنها با رجوع به متن‌های اصلی حاصل آمده‌اند، نه این که مترجمان همة منابع را کنار گذاشته و از نو شروع به ترجمة متن‌های اصلی کرده باشند. چون قرابت و نزدیکی زیادی بین خانواده‌های ترجمه به چشم می‌خورد. البته همة این ترجمه‌ها یک متن را بازگو می‌کنند. کتاب مقدس آنقدر به زبان‌های مختلف ترجمه شده است که قالب و چارچوب برگرداندن آن، آیه به آیه، تثبیت شده است. واقعاً نکتة مجهولی باقی نمانده مگر مطالبی که از دیدگاه تفسیری بر سر آنها اختلاف نظر وجود دارد. البته من منکر این نیستم که کمال مطلوب، ترجمه بر اساس متن‌های اصلی است، ولی زبان متن‌های اصلی کتاب مقدس مثل قرآن نیست که بی‌شمار عربی‌دان در ایران داشته باشیم. شما چند نفر یونانی‌‌دان یا، با وجود اقلیت کلیمی‌ که در ایران هست، چند نفر عبری‌دان سراغ دارید که بتوانند کتاب مقدس ترجمه کنند. چنین کسی علاوه بر شناخت زبان یونانی، باید تفسیر کتاب مقدس را هم بشناسد تا بداند مثلاً لفظ یونانی «porneia» را در انجیل متی چگونه ترجمه کند، چون این کلمه بر اساس تفاسیر مختلف معادل‌های متفاوتی دارد. یا مثلاً باید بداند که لفظ عبری «réa» در عهد عتیق و معادل یونانی آن در عهد جدید که «plêsion» است، در هر کدام از این دو متن چگونه باید ترجمه شود. چون این اصطلاح فنی در عهد عتیق به معنی «هم‌قوم» و در عهد جدید به مفهوم «هم‌نوع» است، هم‌نوعی که هیچ گونه اشتراک قومی و نژادی و حتی دینی با دیگران ندارد. تصور نمی‌کنم در شرایط موجود در ایران مجریانی داشته باشیم که بتوانند کتاب مقدس را بر مبنای متن‌های‌ اصلی ترجمه کنند و به فرض وجود چنین مجریانی، معلوم نیست حاصل کار آنها بهتر از آنچه تا کنون انجام شده بشود.

● پیش از این، کتاب مقدس چندین بار به فارسی ترجمه شده بود. شما چه مشکلی یا مشکلاتی در این ترجمه‌های فارسی می‌دیدید که احساس کردید کتاب مقدس باید مجدداً به زبان فارسی ترجمه شود؟
* ترجمة کتاب مقدس به زبان فارسی تاریخچة دیرپایی دارد و اولین سند مکتوب آن به قرن چهارم میلادی برمی‌گردد. اما از این ترجمه‌ها و از آنچه در طول این تاریخ فراهم آمده است، متن‌هایی که به چاپ رسیده‌اند و در دسترس همگان قرار دارند بسیار محدود و کمتر از 10 ترجمه هستند. قدیمی‌ترین ترجمة در دسترس، به سدة سیزدهم میلادی تعلق دارد و آن دیاتسرون است. بعد از آن، ترجمة خاتون‌آبادی است که در دورة شاه سلطان حسین انجام شده است. اولین ترجمة کامل متن کتاب مقدس به زبان فارسی، اثر ویلیام گلن و هنری مارتین است که چاپ نخست آن در 1846 انتشار پیدا کرد. البته ترجمة هنری مارتین از عهد جدید قبل از این که در این کتاب مقدس به همراه ترجمة ویلیام گلن از عهد عتیق انتشار یابد، چند ‌بار چاپ شده بود. ترجمة بعدی متن کامل کتاب مقدس توسط رابرت بروس و همکاران او تهیه شد و در 1895 انتشار یافت که تا الان هم تجدید چاپ می‌شود.
در 1976 ترجمة فارسی تازه‌ای از عهد جدید با عنوان مژده برای عصر جدید منتشر شد که زبان فارسی نسبتا ساده‌ای دارد. در 1995 ترجمة تازه‌ای از کل متن کتاب مقدس انتشار پیدا کرد که با عنوان «ترجمة تفسیری» شناخته شد، چرا که ترجمه‌ای دقیق و لفظ به لفظ نبود و تنها طرحی کلی از محتوای آیات را ترسیم می‌کرد. در حدود سال 2000 کتابی با عنوان انجیل مسیح منتشر شد که الهام‌ گرفته از دیاتسرون بود. دیاتسرون اثری است که در آن چهار انجیل در هم ادغام ‌شده‌اند و از آمیزش آنها یک انجیل واحد حاصل آمده است. انجیل مسیح که مزین به تصاویر زیبایی از اماکن مقدس فلسطین است، احتمالا در ایتالیا به چاپ رسیده است. آخرین حلقة این زنجیره، انجیل عیسی مسیح با زیر عنوان «ترجمة هزاره نو» است که در 2003 به اهتمام انتشارات ایلام در لندن انتشار پیدا کرد.
این کل اندوختة ترجمه‌های فارسی کتاب مقدس است که به چاپ رسیده و علاقه‌مندان می‌توانند بدان دسترسی پیدا کنند. بخش عمده‌ای از این ترجمه‌ها را کسانی همچون ویلیام گلن، هنری مارتین و رابرت بروس انجام داده‌اند که اساساً زبان مادری هیچ‌کدام از آنها فارسی نبوده و تنها از دستیاران فارسی‌زبان استفاده می‌کردند و همة کسانی که ترجمه‌های آنان را خوانده‌اند، اذعان دارند که از لحاظ زبان فارسی و رساندن مفاهیم دارای اشکالاتی هستند. گذشته از این، هیچ کدام از این ترجمه‌ها دارای مقدمه‌ها و پانوشتهای تفسیری و ارجاعات حاشیة صفحات نیستند تا به خوانندگان برای درک عمیق‌تر محتوای این کتاب یاری رسانند. اینها همه انگیزه شد تا به ‌عنوان کسی که سال‌ها روی متن کتاب مقدس کار و تحقیق کرده است، تلاش کنم تا ترجمة مفهوم‌تری از این متن به انضمام حواشی و تعلیقات به دست دهم.
در هر صورت، تردیدی نیست که قالب زبانی کتاب مقدس باید تجدید شود. اصولاً لازم است که کتاب‌های دینی به تناسب تحولاتی که در یک زبان در ادوار مختلف روی می‌دهد، مجدداً ترجمه شوند. در مورد قرآن نیز چنین است. یک ترجمة قرن هفتم و هشتم را خوانندگان امروزی به سادگی نمی‌توانند بخوانند و ترجمة امروز را نیز خوانندگان چند قرن بعد به راحتی نمی‌توانند مطالعه کنند. بدیهی است که قالب زبانی متونی که زمان‌بردار نیستند، مانند کتاب‌های مقدس دینی، باید تجدید شود؛ زیرا این متون در قالب یک زمان خاص محدود نمی‌شوند و تا ابد مورد مطالعه و تحقیق قرار می‌گیرند و به تناسب تحولاتی که در یک زبان روی می‌دهد، باید قالب زبانی این متن‌ها هم تجدید شود. علاوه بر همة اینها، همان ‌طور که شما هم فرمودید، کاری که روی‌ترجمه‌های فارسی کتاب مقدس انجام شده ناکافی است. مثلاً در ترجمه‌های قدیم، رسالات پولس واقعاً با زبانی نامفهوم برگردانده شده‌اند و این در حالی است که این رسالات قلب مسیحیت هستند و کسی که اندیشه‌های پولس را نشناسد، اصلاً مسیحیت و منظومة اعتقادی آن را نشناخته است. یکی از عللی که من به طرف ترجمه‌های فرانسة کتاب مقدس کشیده شدم، همین نامفهوم بودن ترجمه‌های فارسی رسالات‌‌پولس بود؛ چون هرچه متن فارسی‌آنها را می‌خواندم چیز زیادی‌دستگیرم نمی‌شد.

● مشکل چه بود که نتوانسته بودند این بخش‌ها را به زبان فارسی روان برگردانند؟
* چند مشکل وجود داشته است: اول این که مترجمان اصلی فارسی‌زبان نبودند. دوم این که دستیارانشان شناخت عمیقی از کتاب مقدس نداشتند. سوم این که رسالات پولس زبانی دشوار و ناهموار دارند و در آنها مفاهیم پیچیده‌ای به ‌صورت بسیار فشرده و خلاصه بیان شده است، چندان که تفسیر عبارات این رسالات از سده‌های نخست میلادی تا روزگار ما محل مناقشة مفسران بوده است. بنابراین هم نارسایی‌هایی که در کار مترجمان وجود داشته و هم پیچیده‌ بودن زبان و مفاهیم خود رسالات، باعث ‌شده است که این بخش از کتاب مقدس ــ که از لحاظ ترجمه جزو دشوارترین بخش‌ها است ــ به خوبی برگردانده نشود. من تلاش زیادی کردم که تا حد امکان ترجمه‌ای مفهوم و روشن از رسالات پولس به دست دهم و بیش از هزار ساعت روی این رسالات کار کردم‌. پولس دو آبشخور فرهنگی داشته است: یکی تربیت سخت‌گیرانة یهودی‌اش که چند بار از آن یاد کرده، و دیگری آنچه از فرهنگ یونانی دریافت کرده است. متن رسالات را معمولا املا می‌کرده و فقط به نوشتن درود پایانی اکتفا می‌کرده است. در قدیم رسم بر این بوده که علما نوشته‌هایشان را املا می‌کردند و آنها را به دست خود نمی‌نوشتند. مثلاً مولانا اشعارش را املا می‌کرده و حتی مقالات او هم املا شده است. پولس هم همین‌طور بوده است.

● در ترجمة رساله‌های پولس بخشی از مشکلات به پیچیدگی متن و ابهام داشتن مفاهیم برمی‌گردد، به نظر می‌رسد این امر باعث می‌شود که مترجم برای انتقال معنا، گام را از ترجمه فراتر بگذارد و به طرف تفسیر برود...
* مترجم می‌تواند این کار را بکند؛ ولی من چنین نکردم و هیچ‌ مطلبی به این متن اضافه و کم نکردم. در سراسر ترجمة این رسالات یک مورد هم کروشه باز نشده است. البته در پانوشت‌ها کروشه دارم و اگر به مطلب تفسیریی برخوردم که در پانوشت‌های کتاب مقدس اورشلیم نیامده، برای مزید استفادة خوانندگان آن را در کروشه اضافه کردم. ولی در متن هیچ مطلبی اضافه نکردم، حتی در مواردی که سخن پولس ابهام‌آمیز بود. مثلاً مشخص نبود مراد از یک ضمیر کدام یک از افراد مورد بحث است. این امکان وجود داشت که با رجوع به تفاسیر ابهام برطرف شود، اما من صورت آیه را تغییر ندادم. این ساده‌ترین شکل دست ‌بردن در متن است که به هدف کمک به خواننده انجام می‌شود. شاید این کار در یک متن ادبی روا باشد و کسی هم متوجه آن نشود و اگر هم بشود از مترجم تشکر کند که ابهام را برطرف کرده ‌است. ولی در متون دینی مترجم حق انجام چنین کاری را ندارد، زیرا با استناد به یک کشف‌الآیات می‌توان از مترجم پرسید که چرا به جای ضمیر فلان آیه و فلان آیه، یک اسم در متن به کار برده است. علاوه بر این، می‌خواستم طعم و مزه‌ای از ناهمواری‌های زبان پولس را به خوانندگان بچشانم، البته نه در حدی که متن نامفهوم شود. مؤلفان متعددی که بیست و هفت فصل تشکیل‌دهندة عهد جدید را نوشته‌اند، زبانهای مختلفی داشته‌اند و فی المثل نمی‌توان زبان مرقس را با لوقا یا متی یا هر سه آنها را با پولس مقایسه کرد، هرچند زبان هیچ‌‌کدام از اینان از لحاظ دشواری با پولس قابل قیاس نیست. در هر صورت این تنوع باید در کار مترجم انعکاس پیدا کند و مترجم نباید تمام این زبان‌ها را طوری یکدست کند که گویی مؤلف کل کتاب یک نفر بوده است.

● اشاره کردید که برای فهم متن از سایر ترجمه‌های فرانسه و فارسی نیز استفاده کرده‌اید. چرا از ترجمة انگلیسی استفاده نکردید؟
* چون زبان دوم من فرانسه است. ولی از ترجمة کینگ‌جیمز هم، به خصوص برای فهرست‌های چندزبانة انتهای کتاب، استفاده کرده‌ام. در هر صورت با توجه به تعدد منابع فرانسه که در اختیار داشتم، نیازی به مراجعه به ترجمه‌های انگلیسی نمی‌دیدم. یعنی آن ده ترجمة فرانسه کاملا کفایت می‌کرد و نیازی نمی‌دیدم که به ترجمه‌های انگلیسی نیز مراجعه کنم. اما همان طور که گفتم، منبع ضبط انگلیسی اعلام عهد جدید که برای فهرست‌های پنج زبانة انتهای کتاب از آن استفاده کرده‌ام، ترجمة انگلیسی کینگ جیمز بوده است.

● نمی‌توان خالی الذهن وارد ترجمة متن شد. باید گفت اجتناب‌ناپذیر است که این ترجمه بویی از تفسیر را نداشته باشد. اگر بخواهیم این پس‌زمینه را به یک ساحت آگاهی بکشانیم، مترجم باید بگوید که من از کدام یک از پشتوانه‌های فکری و فرهنگی مسیحی استفاده می‌کنم و این ترجمه را صورت می‌دهم. یعنی بتواند آگاهانه آن پروسة ترجمة خودش را برای خواننده مشخص کند؟
* فکر می‌کنم خلط مبحثی صورت گرفته است. توجه کنید که من مترجم متن فرانسة کتاب مقدس اورشلیم هستم و نه پدیدآورندة آن. کار من این بوده است که تمام یافته‌های مترجمان این اثر بزرگ را در زمینة تصحیح و ترجمه و تحشیة متن عهد جدید، با امانت و به صحیح‌ترین شکل به خوانندگان فارسی‌زبان منتقل کنم و کسانی که با تاریخ ترجمه‌های فارسی کتاب مقدس از دیرباز تا کنون آشنایی دارند، به خوبی واقفند که این کار برای نخستین بار در زبان فارسی انجام شده است. اما مسلماً پدیدآورندگان این اثر، ترجمة خود را بر اساس یک نظام منسجم تفسیری سامان داده‌اند که تمامی رئوس آن در پانوشت‌ها ذکر شده است. بی‌گمان مسئلة انطباق نظام تفسیری با ترجمه برای مترجمان اصلی کتاب مقدس اورشلیم مطرح بوده است و من حاصل کار آنها را به فارسی‌زبانان منتقل کرده‌ام. منبع اصلی تفسیری که پدیدآورندگان این اثر از آن استفاده کرده‌اند، سنت تفسیر کلیسای کاتولیک بوده است. در پانوشت‌های کتاب مقدس اورشلیم ظرایف فراوانی به چشم می‌خورد که نمی‌توان تصور کرد یک نسل یا دو نسل مفسر به این مقدار اطلاعات تفسیری رسیده باشند و به راستی می‌توان گفت که این پانوشت‌ها برآیند و عصارة تاریخ تفسیر کلیسای کاتولیک است که به صورت بسیار فشرده، در حدی که خطوط اصلی تفسیر آیات به دست داده شود، در پایین صفحات گنجانده شده است.

● اگر ممکن است تفاوت نگاه کاتولیکی این ترجمه را با ترجمه‌های رایج که عمدتاً پروتستانی هستند بیان کنید.
* این مطلب مهم و جالبی است و مشخص‌ کردن این تفاوت‌ها در حد موضوع یک رساله است. اصولاً اگر تفاوتی در ترجمه‌ها وجود داشته باشد، حتماً بازتاب یک اختلاف نظر تفسیری است. به عنوان مثال یک مورد را ذکر می‌کنم. تنها جایی که در انجیل‌ها طلاق جایز شمرده شده است، در باب 19 انجیل متی است که در آن حضرت عیسی یک شرط تحدیدی برای ازدواج قائل شده و آن شرط با لفظ «porneia» بیان شده است. ترجمة لفظ «porneia» بستگی به دید تفسیری دارد که در کار ترجمه از آن پیروی می‌شود. آیا مراد از این لفظ خیانت در زندگی زناشویی است؟ آیا مراد فحشا است؟ آیا مراد ازدواج با محارم است؟ طبق تفسیر پروتستان‌ها (و نیز ارتدکس‌ها) این لفظ در اینجا به معنی خیانت در زندگی زناشویی به کار رفته است. اما کلیسای کاتولیک این لفظ را در زمینة تاریخی آن قرار داده و قائل بر این است که این اصطلاح ناظر بر ازدواج با محارم است که در دنیای باستان نزد مشرکان رواج داشته است. بسیار روشن است که در مورد اصطلاحات و مباحث کلیدی، رجوع به یک نظام تفسیری، عامل تعیین‌کننده است.

● در ترجمه متون مقدس دو مبحث وجود دارد، یکی ترجمة خود متن مقدس است و یکی ترجمة متونی است که ناظر به متن مقدس هستند، چه الاهیاتی، چه تاریخ دینی که قاعدتاً یک ارجاعی به آن متن مقدس دارند و در نتیجه ترجمه‌شان با سایر متون متفاوت می‌شود. تجربة شما در زمینة ترجمة این‌گونه متون چیست؟
* به نکتة خوبی اشاره کردید. این کتاب دو سیاق زبانی متفاوت دارد که یکی به متن عهد جدید و دیگری به مقدمه‌ها و حواشی آن مربوط می‌شود. نمی‌توان مقدمه‌ها و حواشی این کتاب را با همان سبک و سیاق متن عهد جدید ترجمه کرد. مبنای من در ترجمة عهد جدید این بوده است که از نثر معیار زبان فارسی پیروی کنم ــ هرچند کسانی دربارة مفهوم زبان معیار تردید دارند و در آن مناقشه می‌کنند، اما فکر می‌کنم همة ما تصور مشترک و مورد توافقی دربارة مفهوم زبان معیار داشته باشیم. در عین حال که می‌خواستم زبان ترجمة عهد جدید گویا و شفاف و نزدیک به زبان معیار باشد، می‌کوشیدم که نشانه‌هایی از بیان ادبی و رنگ و بویی از کهن‌نمایی را نیز در خود داشته باشد. البته قصد من این بود که این نثر کهن‌نما باشد نه کهن تا فهم متن دشوار نشود. ما نباید یک متن را به سیاق نثر قرن هفتم و هشتم برای خوانندگان امروزی ترجمه کنیم. چرا که ترجمة کتاب مقدس را فقط عالمان نمی‌خوانند، بلکه ممکن است یک محصل یا دانشجو نیز آن را بخواند و در واقع طیف وسیعی از خوانندگان با این کتاب سروکار پیدا می‌کنند. می‌خواستم نثر ترجمة عهد جدید کهن‌نما و دارای مؤلفه‌هایی از نثر ادبی باشد و در عین حال کاملاً گویا و شفاف نیز باشد؛ یعنی مضمون و مفهوم آیات را به مستقیم‌ترین شکل به خواننده برساند، بدون اینکه زبان حاجب و مخل بشود. اما برای ترجمة مقدمه‌ها و حواشی باید از نثری عادی‌تر استفاده می‌کردم تا مفاهیم تفسیری و الاهیاتی و اطلاعات تاریخی و جغرافیایی را به روشن‌ترین و صحیح‌ترین صورت به خوانندگان انتقال دهم.

● چه خصایص subjective و spritual را برای ترجمة متونی از این دست لازم می‌دانید؟
* مسلماً برای این که ترجمه حالت مکانیکی نداشته باشد، لازم است مترجم خود را در فضای متن قرار دهد و با آن هم‌افق شود. توضیح دادن چگونگی «هم‌افق شدن» با متن کار دشواری است و بیشتر ناظر بر نوعی تجربة شهودی است. اما اگر این حالت دست دهد، بلافاصله در کار مترجم انعکاس پیدا می‌کند و خواننده تیزبین احساس می‌کند که با متنی از سنخ دیگر سروکار دارد. در واقع این هم‌افق شدن با متن کاری سهل ممتنع است. یعنی اگر دست دهد، ترجمه با راحتی و روانی پیش می‌رود و اگر دست ندهد به هیچ صورتی قابل حصول نیست. بسیاری از ترجمه‌های متون دینی زبانی عادی و حالتی مکانیکی دارند، ولی اگر بنا است لااقل اندکی از عطر متن اصلی به مشام خواننده برسد، مترجم باید با دید و حال و هوای دیگری سراغ کار ترجمه برود. چون در کار نوشتن به هیچ‌وجه نمی‌توان وانمود به داشتن یک حالت روحی کرد و نتیجة کار دقیقاً مطابق با حالتی خواهد بود که در لحظة نگارش در نویسنده وجود داشته است؛ حاصل کار همان حالت و همان رنگی را به خود می‌گیرد که در لحظة نگارش بر وجود مترجم سایة افکنده است. در کار نویسندگی هیچ‌کس نمی‌تواند وانمود کند که آدم دیگری است، من کاملاً به این اصل اعتقاد دارم، و دقیقاً همان ‌چیزی از شما انعکاس پیدا می‌کند که در درون شما هست. شاید خیلی از نویسندگان اگر به این اصل اعتقاد داشتند، هرگز سراغ نویسندگی نمی‌رفتند.

● شما در این ترجمه چقدر با خود مقامات مسیحی ارتباط داشتید؟
* در کار ترجمه هیچ‌کس با من همکاری نداشت و تمام این کار را از ابتدا تا انتها خود به تنهایی انجام دادم. هیچ چشم دومی حتی یک صفحه از این کتاب را از وقتی که ترجمه شد تا هنگامی که به چاپ رسید و به بازار عرضه شد، نخوانده است. اما چون می‌خواستم کار خود را محک بزنم تا بدانم تلاشی که کرده‌ام به نتیجة مطلوب رسیده است یا خیر و با اطمینان در مورد انتشار یا عدم انتشار کتاب تصمیم بگیرم، نسخه‌ای از ترجمه را برای رئیس شورای اسقفان ایران فرستادم تا در مورد صحت و اصالت کار نظر بدهند. همچنان ‌که در مورد انتشار قرآن، سازمانی وجود دارد که ترجمه‌ها را بررسی می‌کند و برای آنها مجوز انتشار صادر می‌کند، در عالم مسیحیت نیز عالی‌ترین مقام کلیسا در هر کشور می‌تواند برای ترجمة کتاب مقدس مجوز چاپ صادر کند که اصطلاحا به آن «imprimatur» می‌گویند ــ این کلمه فعل امر لاتینی به معنی «چاپ شود» است. البته این مجوز اختصاص به متن کتاب مقدس ندارد و مثلاً تاریخ فلسفة کاپلستون هم امپریماتور دارد؛ زیرا از این کتاب برای تدریس تاریخ فلسفه در مراکز درسی دینی استفاده می‌شود و لازم است که صحت مطالب آن به تایید مقامات کلیسا برسد. زمانی طولانی صرف بررسی این ترجمة فارسی و صدور امپریماتور آن شد و نظر رئیس شورای اسقفان ایران کتباً به من اعلام شد. ارتباط من با مجامع مسیحی ایران در این حد بوده است. البته صدور امپریماتور برای انتشار این ترجمه الزامی نبود، ولی این مجوز نشان می‌دهد که اعتبار این کار بررسی شده‌ است و بالاترین مقام کلیسای کاتولیک دربارة آن نظر داده است. تا آنجا که من می‌دانم، این اولین ترجمة فارسی کتاب مقدس است که با امپریماتور انتشار پیدا می‌کند.

● ترجمة شما چه بازتابی در ایران و محافل مسیحی داشته است؟
* این کتاب دو ماه پیش در اواسط دی انتشار پیدا کرد و این زمان کوتاهی برای ارزیابی بازتاب آن است. چند روزنامه و نشریه مصاحبه‌های مفصلی انجام داده‌اند که در حال تنظیم و تدوین آنها هستیم. در شمارة آتی فصلنامة «مترجم» نیز ویژه‌نامه‌ای برای این ترجمة فارسی عهد جدید تدارک دیده شده که در آن شش مقاله و مصاحبة مفصلی با بنده درج خواهد شد. در تاریخ 10 دی 1387 جلسه رونمایی در انجمن حکمت و فلسفه ایران به مناسبت انتشار این کتاب برگزار شد که در آن اساتید ارجمند آقایان بهاءالدین خرمشاهی، کامران فانی، مصطفی ملکیان و دکتر شاپور اعتماد سخن گفتند. در دانشگاه ادیان شما نیز چند هفته پیش جلسة مفصلی با حضور اساتید و رئیس محترم دانشگاه برگزار شد که در آن بنده طی یک سخنرانی طولانی به بحث دربارة تاریخچة ترجمه‌های فارسی کتاب مقدس و اقتضائات این گونه ترجمه‌ها و معرفی ترجمة جدید خود پرداختم. در نشریات خارجی نیز ماهنامة نفیس و تخصصی Biblia که از سوی انتشارات سرف (ناشر کتاب مقدس اورشلیم) در فرانسه منتشر می‌شود، خبر چاپ این ترجمة جدید فارسی را درج کرد. همچنین نشریة Pro Dialogo که بولتن شورای پاپی گفت وگوی ادیان در واتیکان است، در شمارة آیندة خود خبر انتشار این ترجمة جدید فارسی را درج خواهد کرد.

● اهمیت این کار از دو جهت است، یکی این که این ترجمه، کار ارزشمندی است که انجام شده و دیگر این که انتشار متن مقدس مسیحی در یک کشور اسلامی که متهم به سخت‌گیری در این زمینه است، سعه صدر موجود در این کشور را نشان می‌دهد و می‌تواند در زمینة گفت‌وگوی بین ادیان و ایجاد تفاهم مؤثر باشد. نظر شما چیست؟
* اقلیت‌های دینی از باستانی‌ترین دوران تا روزگار ما همیشه در ایران بوده‌اند و به زندگی خود در کنار سایر مردم ادامه داده‌اند. حتی در مقاطعی از تاریخ، ایران به پاره‌ای از اقلیتهای دینی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند پناه داده است. من در دوران کودکی دوستان ارمنی و کلیمی و آسوری و زرتشتی داشتم و همة‌ ما با اقلیت‌های دینی برخورد همه‌روزه داریم. در محلة یوسف‌آباد تهران که من ساکن آن هستم، یک کنیسة بزرگ کلیمیان وجود دارد که بعدازظهرها یهودیان مراسم نماز و دعای خود را در آن برگزار می‌کنند. تقریباً در همة محله‌های تهران کلیسا و کنیسه هست و انجمن‌های فرهنگی مسیحیان و کلیمیان با افت و خیزهایی در دوره‌های مختلف کمابیش دایر و فعال بوده‌اند. اینها نشان می‌دهد که اقلیت‌های دینی در ایران در کنار سایر مردم به زندگی‌ خود ادامه می‌دهند. البته ممکن است که در برخی از کشورهای اسلامی تعصباتی نسبت به این اقلیت‌ها وجود داشته باشد، ولی به اعتقاد من همین ‌که ما توانستیم کتاب «عهد جدید» را در ایران با مجوز مراجع رسمی منتشر کنیم، نشان می‌دهد که در ایران وسعت نظر بیشتری در این زمینه وجود دارد.
ممکن است برخی ایراد بگیرند که چنین ترجمه‌هایی ممکن است به تبشیر مسیحیت کمک کند. نظر شما در این مورد چیست؟
* کار ما کاملا تحقیقی و برای استفادة محققان و پژوهندگان بوده و به هیچ عنوان جنبة تبشیری نداشته است. هر کس این کتاب را ورق بزند، متوجه می‌شود که یک اثر کاملا تحقیقی است و برای محققان تدوین شده است. کتابی که این همه پانوشت‌ و حواشی و مقدمه و مؤخره دارد، به درد اهل تحقیق می‌خورد و خود اثر نشان می‌دهد که برای چه مقصود و منظوری و به نیت چه مخاطبانی تهیه شده است. قصد ما در این کار این بوده که یک ابزار پژوهشی کارآمد و قابل اطمینان را در اختیار طیف وسیعی از مخاطبان قرار دهیم. محققانی که در زمینه‌های مختلفی همچون دین‌پژوهی، مسیحیت‌شناسی، بررسی تطبیقی ادیان، مطالعة شیوه‌های ترجمة متون مقدس و حتی ادبیات و تاریخ و رشته‌های متنوع علوم انسانی به پژوهش اشتغال دارند، مراجعات بسیاری به این اثر پیدا خواهند کرد و اطلاعات زیادی در آن خواهند یافت.

● بعضی از محققان مسلمان وقتی روی کتاب مقدس کار می‌کنند یک دغدغه‌های خاصی دارند مثلاً اینکه نامی از پیامبر اسلام در آن پیدا کنند و یا مثلاً در مورد تحریف در کتاب مقدس و یا ... آیا شما دغدغة‌ این شکلی در کار داشتید؟
* چارچوب کار من، تحقیق دربارة متون بنیادین مسیحیت بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری بوده است. این حیطة کار من بوده که از دل یک زمینة بسیار بزرگ‌تر انتخاب شده است. اگر بخواهید این زمینه را گسترش بدهید، مجعولات و منحولات و بسیاری از متن‌های پیرامونی کتاب مقدس را نیز در بر می‌گیرد. این متن‌ها اگرچه از فهرست کتاب مقدس خارج شده‌اند، اما به اعتقاد من جغرافیای ادیان سامی را کامل می‌کنند و زمینه‌هایی برای تحلیل و تحقیق به دست می‌دهند. اما من چارچوب کارم را کاملاً مشخص کردم. چارچوب کار من، ترجمة متون بنیادینی بود که کلیسای مسیحی آنها را به عنوان کتاب دینی خود به رسمیت می‌شناسد و مبانی اعتقادی خود را از آنها اخذ می‌کند. علاوه بر این، می‌خواستم خطوط اصلی تفسیری را که کلیسای کاتولیک در تشریح مبانی اعتقادی خود ارائه کرده است، در اختیار محققان ایرانی قرار دهم. چرا که اگر ما قائل به گفت‌وگو هستیم، باید در وهلة نخست حرف دیگری را بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری بشنویم، نه اینکه تصور کنیم او چه می‌خواهد بگوید و مرادش چیست یا حدس بزنیم چه اعتقاداتی دارد. شاید حدس و گمان ما مطابق با واقعیت و مقصود او نباشد. چارچوب کار من در این حیطه می‌گنجد. اما کار روی متن‌های پیرامونی کتاب مقدس هم، که به اعتقاد من بسیار مهم هستند، باید روزی به اهتمام عده‌ای انجام شود. خلاصه همه کارها را هم که یک نفر نباید انجام دهد.

● در توضیحاتی که کتاب مقدس اورشلیم ارائه کرده است، آیا به نکتة جدیدی که به سنت اسلامی اشاره داشته باشد برخوردید؟
* اصولاً نباید توقع داشته باشیم کسانی که روی متون بنیادین دین خود کار می‌کنند، لزوماً یک کار تطبیقی بین ادیان هم انجام دهند. ممکن است در بخش‌هایی از تفاسیرشان به مباحث تطبیقی نیز نظر داشته باشند؛ ولی هدف اصلی این افراد در وهلة نخست این است که مبانی اعتقادی خود را مطرح کنند و به تشریح و توجیه آنها بپردازند. این خط‌مشی اصلی است که آنان برای خود مشخص می‌کنند؛ زیرا اگر بخواهند از این خط‌مشی خارج شوند، دامنة بحث خیلی وسیع می‌شود. با این حال، در کار پدیدآورندگان کتاب مقدس اورشلیم اشاراتی وجود دارد. مثلاً در یکی از باب‌های کتاب دانیال، آنجا که از حضرت ابراهیم به ‌عنوان «دوست خدا» یاد می‌شود، پانوشت جالبی آمده که در آن گفته می‌شود این لقب با لقب حضرت ابراهیم در سنت اسلامی تطبیق می‌کند و این شاید زیباترین لقبی باشد که می‌تواند به یک پیامبر تعلق گیرد. لقب «خلیل‌الله» برای ما آنقدر تکرار شده است که شاید به زیبایی و عظمت آن توجه نداشته باشیم. ولی اصولاً این نوع اشارات در حد اهداف فرعی مترجمان و مصححان کتاب مقدس است.

● با توجه به آشنایی که با کتاب‌ها و مجلات این دانشگاه پیدا کردید، اگر توصیه‌ای دارید بفرمایید تا مورد توجه قرار بگیرد.
* من با همة کتاب‌های شما آشنایی نداشتم، ولی پس از اهدای دورة کامل کتاب‌ها و نشریات شما، از تنوع و غنای آنها واقعاً متعجب شدم. فکر نمی‌کنم هیچ سازمان تحقیقاتی و انتشاراتی در ایران این حجم کتاب پژوهشی در باب ادیان مختلف منتشر کرده باشد؛ کتاب‌هایی که بار علمی آنها زیاد است و نیازهای محققان را برآورده می‌سازند. تصور می‌کنم کار بی‌نظیری انجام شده و توصیه می‌کنم این آثار را در پایگاه اینترنتی دانشگاه ادیان معرفی کنید تا مراکز تحقیقاتی داخل و خارج از ایران از انجام آنها آگاهی پیدا کنند و مطلع شوند که در ایران در زمینة ادیان مختلف کار می‌شود و آن پیش‌داوری‌هایی که به علل مختلف ممکن است به وجود آمده باشد از بین برود. آقای میشل کویپرس که پس از حدود 25 سال به ایران آمده بود، می‌گفت اصلاً فکر نمی‌کردم این همه مرکز تحقیقاتی فعال و این همه جوش و خروش و فعالیت در مجامع فرهنگی ایران وجود داشته باشد.

● به مشکلات آوانویسی، اصطلاحات و به‌ویژه اعلام اشاره‌ای بکنید.
* چگونگی ضبط اعلام یکی از معضلات ترجمة کتاب مقدس است، چون در این کتاب چند هزار اسم خاص به کار رفته که مترجم برای ضبط صحیح آنها باید چاره‌ای بیندیشد. در بخش عهد عتیق، اسامی و اعلام عبری غالب است و در عهد جدید علاوه بر اعلام عبری، اعلام یونانی و رومی نیز به کار رفته است. در ترجمة ویلیام گلن از عهد عتیق، اعلام عبری طبق تلفظی که در زبان عبری دارند ضبط شده‌اند، ولی رابرت بروس و همکاران او که ترجمة آنان را بازنگری کردند، با استفاده از یک ترجمة عربی کتاب مقدس، تمام این اعلام و حتی اصطلاحات دینی را به صورت رایج نزد اعراب درآوردند، بدون توجه به اینکه ما در زبان فارسی کلمات عربی را نه مثل اعراب تلفظ می‌کنیم و نه به معنای دقیق رایج نزد آنان به کار می‌بریم. رابرت بروس و همکاران او تمام آن اعلام عبری را که ویلیام گلن به سیاق زبان عبری ضبط کرده بود، عربی کردند و اعلام یونانی را نیز به صورت رایج نزد اعراب ضبط کردند. البته این عربی ‌کردن ضبط اعلام در کار آنها یک‌دست نیست. مثلاً در زبان عربی «شمعون» را «سمعان» می‌گویند؛ اما در ترجمة رابرت بروس «شمعون» به «سمعان» تبدیل نشده است. یا عیسی را به «یسوع» تبدیل نکرده‌اند، با آن که در هیچ یک از ترجمه‌های عربی کتاب مقدس نام «عیسی» به کار نرفته و در همة آنها «یسوع» آمده است. در ترجمه‌های فارسی قدیم پیش از هنری مارتین نیز نام این پیامبر به صورت یسوع ضبط ‌شده و تا آنجا که من اطلاع دارم، تبدیل آن به عیسی از زمان ترجمة هنری مارتین انجام گرفته است. روی هم رفته نظام ضبط اعلام در ترجمه‌های قدیم کتاب مقدس متشتت است و متأسفانه این نظام تا حدود زیادی جا افتاده و در اشارات و ارجاعات متن‌هایی زیادی به کار رفته است. من در ترجمة عهد جدید سعی کردم ضبط اعلام یونانی را تا حد امکان اصلاح و قاعده‌مند کنم. اما برخی از اعلام کتاب مقدس آنقدر جا افتاده‌اند که دیگر قابل تغییر نیستند. مترجم می‌تواند اسامی یونانی برخی از شهرها و مناطق جغرافیایی غیر مشهور را به صورت اصیل رایج در زبان یونانی ضبط کند و فی المثل به جای فریجیه و غلاطیه، نام‌های فروگیا و گالاتیا را به کار ببرد، اما در مورد اسامی مشهور کاری نمی‌تواند بکند و متی و مرقس و لوقا را نمی‌تواند به صورت ماتیاس و مارکوس و لوکاس ضبط کند. چرا که این کار جز ایجاد تشتت در ذهن خوانندگان حاصلی ندارد. سیاست من در مورد ضبط اعلام این بوده که اسامی یونانی غیر مشهور را به صورت اصیل رایج در زبان یونانی ضبط کرده‌ام و آن فهرست پنج‌زبانه‌ای که در انتهای کتاب آورده‌ام، برای این بوده است که خواننده مبنای کارم را درک کند و دریابد فی المثل چرا غلاطیه را به صورت گالاتیا ضبط کرده‌ام.

● آیا این کار را نمی‌توان تعمیم داد؟ چه بسا از این به بعد آن تلفظی که درست است جا بیفتد. چون همیشه این مشکل را داریم که کسی برای اصلاح اعلام پیش‌قدم نمی‌شود و یک غلط رایج ادامه پیدا می‌کند.
* این تجربة 25ـ20 سالة من است که نمی‌توان به زبان با دیدی مکانیکی و ماشین‌وار نگریست. یعنی نمی‌توان قاعده‌ای وضع کرد و آن را بدون استثنا به تمام موارد تعمیم داد. آیا شما با نیت اصلاح ضبط اعلام می‌توانید از فردا اسامی افلاطون و ارسطو را به صورت پلاتون و آریستوتلس بنویسید. یقینا پاسخ منفی است، چون این کار غیر از ایجاد تشتت در ذهن خوانندگان، حاصلی ندارد و هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. به همین ترتیب، در کتاب مقدس نیز پاره‌ای از اسامی خاص، مثل نام انجیل‌نگاران، آنقدر جا افتاده‌اند که کوشش برای تغییر آنها عبث به نظر می‌رسد و به گمان من ضرر این کار بیشتر از سود آن است.

● عده‌ای از مترجمان ضبط اعلام را مطابق متن پیش‌رو می‌آورند و عده‌ای زبان اصلی را مبنا قرار می‌دهند، نظر شما چیست؟
* مسلماً مترجم باید ملتزم به زبان اصلی باشد؛ زیرا اعلام در انتقال از زبانی به زبان دیگر دچار تغییر می‌شوند. الان هم گرایش غالب در کار کتاب‌نویسی ما این است که در مورد ضبط اعلام، صورت تلفظ زبان اصلی ماخذ قرار داده شود. هفتاد هشتاد سال پیش اعلام انگلیسی را هم به سیاق زبان فرانسه ضبط می‌کردند؛ ولی الان گرایش به این است که اعلام انگلیسی، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی، یونانی و... مطابق با صورت تلفظ‌شان در زبان اصلی ضبط شود. اما در مورد اعلام عبری هنوز بلاتکلیف هستیم و نمی‌دانم اگر زمانی قرار باشد عهد عتیق را ترجمه کنم، فی‌المثل «مَنَسی» باید بگذارم یا «مِنَشه»، «گبری» یا «جبری»، «گبئیل» یا «جبعئیل» و... چون این اعلام در عهد عتیق یکی دو تا نیستند و در هر کدام از کتاب‌های عهد عتیق صدها اسم خاص به کار رفته است. مسئلة دیگر این است که اسامی بسیاری از شهرها و مناطقی که به کشورهای خاور نزدیک مربوط می‌شوند، ریشة عبری دارند؛ ولی ما این اسامی را طبق صورتی که در زبان عربی پیدا کرده‌اند می‌شناسیم. اینها را چکار کنیم؟ مثلاً ما منطقة شمال فلسطین را به اسم جلیل می‌شناسیم، اما اصل این کلمه «گالیل» به معنی «دایره» یا «منطقه» است. در هر صورت هنوز نمی‌توان دربارة سیاست ضبط اعلام در چنین کتاب‌هایی که این مسائل در آن بسیار حاد و گسترده است، نظر قطعی داد.

● دربارة علائم ویراستاری از چه شیوه‌ای پیروی می‌کردید؟
* علائم سجاوندی را طبق قواعد مرسوم در ویرایش متن‌های فارسی به کار بردم؛ اما نه با گشاده‌دستی که فرانسوی‌ها از این علائم استفاده می‌کنند، چون آنها نقطه و ویرگول را بسیار به کار می‌برند. روش من در مورد کاربرد علائم سجاوندی مطابق با شیوة امروزی ویرایش متن‌های فارسی بوده است که در کار کتاب‌نویسی ما به کار می‌رود. نه می‌خواستم متن عهد جدید فاقد علائم سجاوندی مرسوم باشد، نه این که این علائم آنقدر در متن مالامال باشد که باعث خستگی خواننده شود. کار ترجمه مثل راه رفتن روی طناب است که برای اجتناب از سقوط، باید تعادل در آن حفظ شود. علائم ویرایشی هم به همین شکل است. البته کتاب مقدس اورشلیم از لحاظ ویرایشی این مزیت بزرگ را دارد که متن آن تقطیع شده است و برای هر قطعة آن عنوانی انتخاب شده است. مثلاً متن انجیل متی به بیش از 150 قطعه تقسیم شده که هر کدام از آنها عنوانی دارد. این تقطیع، موضوعات متن را کاملا از هم مجزا می‌کند و به خواننده در تقسیم‌بندی و درک مطالب متنوع هر بخش از کتاب یاری می‌رساند.

● چه شیوه‌ای برای معادل‌گذاریِ اصطلاحات داشتید؛ مثلاً چرا justification را به «دادگرشمردگی» ترجمه کرده‌اید.
* من گرایش به فارسی‌نویسی دارم و همواره سعی می‌کنم تا حد امکان و در اندازة معقول از واژه‌های فارسی استفاده کنم. به همین دلیل به جای لفظ عربی «عادل»، از معادل زیبای فارسی آن که «دادگر» است استفاده کرده‌ام و مثلاً در ترجمة کتاب‌های قانونی ثانی عبارت «داور دادگر» را به کار برده‌ام که خوش‌آهنگ است. در ترجمة عهد جدید نیز همین روش را به کار برده‌ام و مثلاً به جای «عاد‌ل‌شمردگی» ــ بعضی‌ها به جای آن معادل «پارسا‌شمردگی» را به کار برده‌اند که با آن موافق نیستم ــ معادل «دادگرشمردگی» را به کار برده‌ام. البته این گرایش فارسی‌نویسی من صورتی افراطی ندارد و تا حدی است که در چارچوب زبان فارسی امروز قابل پذیرش باشد؛ چون بعضی از کلمات چنان بار معنایی دارند که آنها را با هیچ معادل دیگری نمی‌توان جایگزین کرد.

● بنده در پایان از جنابعالی از اینکه وقتی را اختصاص دادید و در مصاحبه شرکت کردید بسیار تشکر می‌کنم.

منبع: فصلنامه هفت آسمان 1387 شماره 40، زمستان ۱۳۸۷/۱۱/۰۰
گفت و گو شونده : پیروز سیار

نظر شما