خانهای برای ترجمه
کسی نیست که وقتی از ترجمه کتاب برای کودک و نوجوان میشنود، یاد زندهیاد حسین ابراهیمی(الوند) نیفتد. به یاد ندارم کسی، هنگام مرور کارهایش به انتخاب نسنجیده یک کتاب، یا ترجمه کممایهای از او برخورده باشد و اوست که برای ترجمه به فکر خانه است. خانه که باشد، پدر و مادری هم هست که باقی بچهها را به دور خود جمع کند؛ که کارهای بزرگ و سخت را خودشان انجام دهند.
فکر میکنم دیگر وقت دعوای تألیف و ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان گذشته است. وقت اینکه به پیشی گرفتن کمی و کیفی ترجمه بر تألیف فکر کنیم. چون دلایلش را باید در خودمان بجوییم و نمیتوان به سادگی یک فرد یا نهاد را مقصر دانست. گاهی مشکل از صاحب نشری است که کتاب ترجمه را راحتتر قبول میکند، یا مشکل از نویسندهای که خود را به حد ادبیاتی که در جهان در جریان است نرسانده، یا سختگیریهایی که بر کتابهای تألیفی بیشتر از ترجمه اعمال میشوند.
حقیقت این است که با وجود رونق داشتن بازار ترجمه برای کودک و نوجوان، تشکل یا نهادی نیست که بهطور تخصصی این حوزه را سامان دهد. نتیجهاش را در ضعفهایی که از ابتدای سنت ترجمه در این زمینه تا به امروز حل نشده، میبینیم. کافی است کتابهای پرفروش دنیا را که در ایران توسط چند نفر ترجمه میشوند با هم مقایسه کنید. حتی اگر از ترجمه چیز زیادی ندانید، بهسادگی دستگیرتان میشود که اینهمه تفاوت در ترجمه یک کتاب نشاندهنده ایرادهای اساسی است.
دیگر اینکه ادبیات کودک و نوجوان هنوز برای عدهای رسمیت نیافته و آن را بهعنوان رشتهای تخصصی نمیشناسند. انگار گوشه متروکی از ادبیات ما افتاده که هر کسی به خودش حق ناخنک زدن به آن را میدهد. بهخصوص ترجمه برای این گروه سنی که از منظر حرفهای بیشتر ترجمه شناخته میشود تا کار ادبی و علمی برای کودکان و نوجوانان. به این دلیل است که گاهی به کارهای ضعیف از نامهای ناآشنا برای ادبیات کودک و نوجوان برمیخوریم یا به قول معروف میگوییم دست زیاد است.
در اینجا دوست دارم دوباره از حسین ابراهیمی بگویم و خانهای که ساخت! خانه ترجمه برای کودکان. اگر داستان ترجمه یک کتاب را از انتخاب و دسترسی و اجازه ترجمه از نویسنده تا ترجمه و ویرایش و چاپ پله به پله در نظر بگیریم، تازه معلوم میشود ترجمه یک اثر ارزشمند راه طولانی و دشواری را میپیماید. بیجهت نیست که گفته شده: ترجمه هنر است و این هنر البته باید دست اهل آن باشد؛ آنهایی که ادبیات کودک و زبان کودک را میشناسند.
خانه ترجمه این کار را برای مترجمان سادهتر کرد. انتخاب کتاب خوب و گرفتن اجازه ترجمه، آنطور که از اسمش برمیآید کار سادهای نیست. برای اولین بار در خانه ترجمه بود که مسائل اینچنینی به یک نهاد واگذار شد و دغدغه مترجم را کم کرد تا با خیال آسوده به کیفیت کار خود بپردازد. و خانه ترجمه بود که برای اولینبار مترجمان را که گاهی از سوی برخی نویسندگان به بهانه مقابله با حوزه تألیف مورد بیمهری قرار میگرفتند، به دور هم جمع کرد. در اینجا بود که با درایت الوند، ارزشمندترین آثار ادبی کودک و نوجوان تهیه شد و در اختیار مترجمان قرار گرفت و به گفته اهالی ادبیات کودک و نوجوان در یادنامههایی که برای الوند نوشتهاند، نهضت نوین ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان پا گرفت. خانه ترجمه نسبت به معرفی ادبیات کودک و نوجوان ایران به کشورهای دیگر نیز بیتوجه نبود.« به همت او، کتابچهای برای معرفی 101 اثر از آثار تألیفی، تهیه و به زبان انگلیسی منتشر و در مجامع مختلف نمایشگاههای بینالمللی توزیع شد؛ طرحی که به علت بیمهریها ادامه نیافت.»1
این روزها دیگر خبری از خانه ترجمه نیست. نه تنها تعطیل شد که کتابهایش هم به کتابخانه ملی بخشیده شد. باید برای ترجمه به فکر سقف جدید بود. از دست دادن حسین ابراهیمی الوند، نه فقط از دست دادن یک فرد که از دست رفتن شخصیت پایگاهی بود که تحمل سختیها را به جان خریده بود. سختی کار کردن در حوزهای که هنوز به چشم خیلیها کار سطح پایینی میآید و جدی گرفته نمیشود.
حیف است به آن عشقی که الوند بهپای خانه ترجمه ریخت، بیاعتنایی شود و مهمترین ثمره یک عمر تلاشش برای همیشه از دست برود. اصلا خوب نیست که وقتی پدر خانه میرود، خانه هم خراب شود.
منبع: هفته نامه پنجره 1389 شماره 38 ۱۳۸۹/۰۰/۰۰
نویسنده : شادی خوشکار
نظر شما