حواسمان به بیخبری کودکانمان باشد
کافیست بگویی در حوزه کودک و نوجوان داستان مینویسی تا ذهن مردم سریع به سمت داستانهایی همچون جوجه اردک زشت و داستانهایی از این قبیل برود. تصور میکنند که چون برای مخاطبی این چنین کم سن و سال مینویسی کار راحتی در پیش گرفتهای و با هیچ مشکلی نیز روبهرو نمیشوی.
اینها بخشی از گفتههای مجید شفیعی نویسنده فعال کشورمان در حوزه داستاننویسی است. معتقد است برخلاف تصور مردم از داستاننویسی کودک و نوجوان این حیطه با دشواریهای بیشتری در مقایسه با مخاطبان بزرگسال روبهرو است چراکه نوشتن برای این طیف سنی از حساسیتهای بیشتری برخوردار است. برای بررسی داستان نویسی و اما و اگرهای آن برای مخاطبان کودک و نوجوان به سراغ مجید شفیعی میرویم؛ مردی که تا به امروز بیش از20جلد کتاب از وی به انتشار رسیده و بیش از 10سال از عمر خود را بهطور جدی به فعالیت در این عرصه سپری کرده است. حاصل این گفتوگو از نظرتان میگذرد.
*ورود شما به عرصه ادبیات با شعر بود، چطور آن را رها کردید و قدم به دنیای داستاننویسی گذاشتید؟
*بله من سالها قبل با انتشار مجموعهای از اشعارم قدم به دنیای ادبیات گذاشتم اما از آنجایی که درکشور ما داستاننویسی با اقبال بیشتری در مقایسه با شعر روبهروست آن را رها کرده و قلم زدن در عرصه داستاننویسی کودک و نوجوان را برگزیدم. ناگفته نماند که برای موفقیت در داستاننویسی آن هم برای مخاطبانی که از روحی لطیف و کودکانه برخوردارند به زمینههای شاعرانه نیز نیاز داریم به همین دلیل با وجود آن که از دنیای شعر فاصله گرفتهام ولی همچنان از آن بهره میجویم.
*در اغلب آثار شما غلبه با اسطورهها و افسانههای کشورمان است، چرا پرداختن به این مضامین تا این اندازه مورد توجه شماست؟
**پرداختن به چنین موضوعاتی دریچه تازهای را در برابر مخاطبان کم سن و سال خود قرار میدهد. این اشتباه است که گمان ببریم داستان نویسی کودک و نوجوان تنها به داستانهای ساده و کلیشهای محدود میشود. به تازگی رمانی3 جلدی با عنوان «افسانه پهلوان گودرز» را به پایان رساندهام؛ رمانی که بر پایه اسطورهها و افسانههایی برخاسته از کشور خودمان نوشته شده است. این رمان 3جلدی درباره با پهلوانی است که بعد از مرگ رستم ظهور میکند. قهرمانی که مردم زمانش خواستار نقش بستن تمام آرزوها و دلمشغولی هایشان در او هستند. درصورتی که او چنین قهرمانی نیست و مانند باقی مردم کمبودها و مسائلی دارد. در طول داستان پهلوان داستان ما کمکم یاد میگیرد که چطور خودش را با مردم وفق بدهد.
*قالب مفاهیمی که در داستانهای این گروه سنی مورد توجه قرار میگیرد باید براساس مضامین آموزشی و تربیتی باشد یا عمدتاً سرگرمی ؟
**این که گمان ببریم داستانهایی که برای این گروه سنی نوشته میشوند باید تنها از جنبه سرگرمی برخوردار باشند اشتباه است. حداقل من در نوشتههای خود سعی دارم تم هویت محور را اساس داستان هایم قرار دهم و بچهها را با فرهنگ و اسطورههای تاریخی- مذهبی کشورمان آشنا سازم. البته در برخی از آنها هم با توجه به کشش داستان به مضامین روانشناسانه وفلسفی توجه دارم تا دریچههای تازهای را از این طریق پیشروی مخاطبان خود قرار دهم. توجه به این مضامین در آثار مرتبط با کودکان بسیار اثرگذار خواهد بود.
*به عنوان نویسندهای که مدتهاست در عرصه کودک و نوجوان فعالیت دارید، توجه به این مضامین را تا چه اندازه ضروری میدانید؟
**به عقیده من ادبیات کودک در جامعه امروز ما نیازمند نگاهی دوباره به داشتهها و گنجینههای تاریخی و فرهنگی است که از روزگار گذشته برای ما به یادگار مانده است. نگاهی توأم با شیوههای جدید که با روزگار جدید هم انطباق داشته باشد. البته در همین«پهلوان گودرز» به اسطوره از منظری تازه نگاه کردهام. نویسندههایی که امروز در کشور ما به داستاننویسی مشغول هستند باید تلاش کنند نگاه کودکان و مردم را نسبت به ادبیات کودک و نوجوان تغییر دهند. این اشتباه است که از ادبیات انتظار تعلیم خوب و بد را داشته باشیم کما این که ادبیات از چنین زمینههایی نیز برخوردار است. ادبیات، جهان و تمام هستی را با قلم شاعر یا نویسنده به تصویر میکشد و رموز آن را با بیانی زیبا و دلفریب به تصویر میکشد.
نوشتههای داستاننویسان مطرح جهان در حوزه کودک و نوجوان گویای این نکته است که هیچ کدام از آنها به طور مستقیم به دنبال مطرح کردن مضامین تــربیتی و آمـوزشی نیستند!
بله دقیقاً همینطور است. هیچ کدام از نویسندگان مطرح جهان برای خلق آثارشان به دنبال مطرح کردن این قبیل مضامین نیستند. این که بگوییم آثار آنها تربیتی یا آموزشی صرف هستند کاملاً اشتباه است. هرچند که بهطور غیرمستقیم این مضامین در نوشتههای آنان متجلی شده است. شاید به همین دلیل است که داستانهای آنان با اقبال بسیاری از سوی مخاطبان روبهرو میشود.
*خود شما چطور! چقدر در نوشتههایتان به این نکات توجه داشتهاید ؟
**بالاخره باید بچهها را به طریقی به این حوزهها وارد کرد و به آنها نشان داد که از چه پیشینه و زمینههای تاریخی و فرهنگی برخوردار هستند. این که نگاهی داشته باشیم به معانی ای همچون فرهنگ، قدرت، فلسفه و مفاهیمی که در دنیای کودکان تازه به شمار میآیند دریچههای بیشماری را مقابل آنها قرار میدهد.
*بــا ایـن تفاسیر شما معتقدید نه در تقابل بلکه در کنار شخصیتهای داستانی که از سوی غرب به ما عرضه میشود باید ما هم حرفی برای گفتن داشته باشیم ؟
**بله. البته باز هم میگویم که منظور من تقابل و تضاد قهرمانانی که حاصل فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی است با شخصیتهای داستانی که به ساختههای تصویری هم راه پیدا میکنند؛ همچون بتمن یا مرد عنکبوتی نیست بلکه معتقدم باید کاری کنیم تا کودکان ما قبل از هرچیزی با اسطورههای کشور خودشان آشنا شوند.
*داستان نویسی کودک و نوجوان ما تا چه اندازه از ادبیات جهانی متأثر شده است؟
**با وجود تمام نکاتی که به آن اشاره شد باید بگویم که ما هم در بسیاری از موارد از ادبیات جهانی تأثیر گرفتهایم. داستان «باغ جادویی» خود من بر اساس رئالیسم جادویی نوشته شده است، سبکی که در ادبیات نوجوان ما نیست و نمونه آن را نداریم.
*با این تفاسیر «باغ جادویی» نخستین داستانی است که در کشور ما بر اساس این سبک نوشته میشود؟
**بله، تا جایی که من اطلاع دارم در ادبیات داستانی کودک و نوجوان ما تا به حال چنین کاری انجام نشده است. با توجه به محتوای داستان این کتاب سبک «رئالسم جادویی» بهترین شیوه برای نوشتن آن به شمار میآمد. البته داستان دیگری که با عنوان «پهلوان و آقای نویسنده» دارم هم باز به سبکی جدید و فراواقعی است و به نوعی سوررئالیستی به شمار میآید.
منبع: روزنامه ایران ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
گفت و گو شونده : مجید شفیعی
نظر شما