شکاف نسلی یا تفاوت نسلی
الف) بنگستون (Bengston) در بحث شکاف نسلها، سه دیدگاه را از هم تمیز میدهد؛ اول کسانی که معتقد به شکاف عمیق هستند، دوم کسانی که شکاف نسلی را یک توهم و خیال میدانند که توسط وسایل ارتباط جمعی تحمیل شده است و سوم افرادی که به پیوستگی و تفاضل گزینشی بین نسلها معتقدند؛ به این معنا که سعی دارند با تفکیک موضوعات مختلف از هم، در مورد هر بخش جداگانه داوری کرده و میزان گسست یا پیوستگی را بررسی نمایند.
مدافعان تفاوت نسلی - و نه شکاف - معتقدند، اساساً انقطاع، شکاف یا بریدگی کامل غیر ممکن است؛ زیرا جامعهپذیری هر نسل جدید در فضای اجتماعی نسل گذشتهاش رخ داده است و نسل جدید همواره حامل بخش قابل توجهی از ویژگیهای نسل پیش از خود میباشد. گادامر در تئوری هرمنوتیک خود، به این موضوع توجه زیادی کرده است. از نظر او ما میتوانیم به یک سنت (tradition) انتقاد بکنیم اما اگر بهدرستی دقیق شویم، ما همواره این انتقاد را با تکیه بر همان سنت انجام می دهیم. از نظر گادامر نمیتوان در خلاء ایستاد و نقد کرد، بلکه لازمه نقد کردن، داشتن مبانی مشترک بین منتقد و نقد شونده است. در فلسفه علم نیز مطرح می شود که دو پارادایم موقعی میتوانند رقیب باشند که نقاط اشتراک داشته باشند. بنابراین، باور مرکزی معتقدان به تفاوت نسلی، این مساله است که نسل جدید کاملاً معارض با نسل پیشین نیست و صورتی نو از نسل پیش از خود میباشد که تنها در شرایط و مقتضیات جدید زیست میکند. قایلان به تفاوت نسلی، تفاوتهای موجود "میان نسلی" را نیز به امری طبیعی نسبت میدهند. از نظر آنان تفاوت دیدگاهها یا ناشی از تغییرات دورهای است که افراد در سن خاص جوانی و در فضای آرمانگرایانه خویش با آن درگیرند، یا آن را مربوط به روند رو به رشد و تکاملی جامعه میدانند. نکته مهم اینکه صاحبنظران تفاوت نسلی، تفاوت را انکار نکرده و عموماً نسبت به آسیبشناسی پدیده نسلها، نظری منتقدانه دارند.
از سویی دیگر قائلان به شکاف نسلی بر این باورند که فرهنگ جدید، محل اختلاف و حتی متضاد با فرهنگ مسلط بزرگسالان است. از نظر آنها دنیای جدید خالق ارزشها و هنجارهایی بوده است که اساساً تضاد بین نسلها نشان از قبول همین ارزشهای نو از سوی نسل جدید دارد، که در نهایت نیز به تضاد رفتاری ختم می شود.
اما بهنظر می رسد وضعیت نسلی در ایران بهگونهای است که نه میتوان بهطور قاطع از شکاف نسلی سخن گفت و نه از تفاوت نسلی (عدم شکاف.) از یکسو هر سه جریان نسلی (نسل اول و دوم و نسل سوم) در ایران تفاوت دیدگاهیخویش را در برخی از موارد بسیار مهم تصور میکنند و از سوی دیگر، در کنار هم به زندگی ادامه داده و در بسیاری از موارد دیگر اختلاف ناچیزی دارند.
دادههای آماری بسیاری از تحقیقات صورت گرفته در زمینه پدیده نسلی، گویای این مساCله است که تفاوتهای کم یا بسیار کمی در بین نسل گذشته (والدین) و نسل جدید (فرزندان) در بسیاری از موارد و دیدگاهها دیده میشود. اما نگاه توصیفی - تحلیلی و حتی به گونه مشاهده مستقیم یا تجربی، حاکی از تغییر فضای فرهنگی - فکری جامعه شهری ایران و حتی روستایی در بین سالهای حاکمیت جمعیتی نسل اول و دوم با سالهای متاCخر یعنی حاکمیت جمعیتی نسل سوم است. این وضعیت دوگانه چگونه قابل تحلیل است؟
بهنظر نگارنده، وضعیت حاضر را نمیتوان در دو پارادایم مطلق "شکاف" یا "عدم شکاف" فهمید، بلکه باید از وضعیت دیگری صحبت کرد و آن داوری گزینشی نسبت به تغییرات ارزشی در میان نسلهاست. یعنی ما نخست باید برای فهمیدن عمق و میزان اختلافات نسلی، میان ساحتهای زندگی، تفکیک قایل شده و سپس وضعیت را در میان دو نسل مقایسه کنیم.
مدرنیته، موجبات تمایز میان دو ساحت متفاوت در زندگی انسانی را فراهم نموده است؛ حوزه شخصی و حوزه عمومی. البته در کنار این دو حوزه، دولت نیز قرار دارد که حوزه مربوط به تسلط سیستماتیک میباشد. مراد از حوزه عمومی در دیدگاه جامعهشناختی، فضای عمومی بین اتباع یک جامعه است که تشکیل شده است از ساختارهای اجتماعی (اماکن عمومی تفریحی و غیرتفریحی) و همچنین نهادهای مدنی همچون مطبوعات، احزاب و رسانههای عمومی.
این حوزه به نوعی حد واسط میان افراد جامعه و دولت است و البته نسبت به دولت انتقادی عمل میکند. در این فضا، افراد جامعه میتوانند درباره پیشآمدهای روزمره با یکدیگر به گفتوگو بنشینند. افکار و اندیشههایی در این سپهر مطرح میشود که اولاً اقناعی هستند؛ یعنی در جریان تبادل نظر و گفتوگو به اثبات میرسند و دوم اینکه در جهت منافع عمومی قرار دارند. نکته مهم اینکه اساساً گفتمان دموکراسی، برای سامانبخشی به این حوزه وارد گفتمان عمومی میشود. از سوی دیگر، مراد از حوزه شخصی یا خصوصی، عرصه فارغ از عموم یا عقلانیت جمعی است. این حوزه تشکیل شده است از زندگی شخصی و سبک زیست که فارغ از خواست عموم و دولت میتواند عمل کند. عرصه شخصی جنبه اقناعی ندارد و علائق خصوصی را شامل میشود. دین، هنر، سبک زندگی، روابط زناشویی، پوشش، درآمد و ... از جمله مهمترین امور مربوط بهحوزه خصوصی است.
لازم بهذکر است که تمایز این دو حوزه از هم، صرفاً تمایز حقوقی است وگرنه بیشک هر یک از این دو حوزه بر دیگری تاCثیرات بیشماری میگذارد. به نظر میرسد این تفکیک بتواند تناقض بیان شده در بحث شکاف نسلی را تا حدود زیادی برای ما روشن سازد.
بهنظر نگارنده در امور مربوط به حوزه عمومی، یعنی ارزشهای حاکم بر عرصه عمومی که به نوعی منافع عمومی را تاCمین میکند، نوعی همبستگی یا پیوستگی فضای اجتماعی و بالطبع "فضای نسلی" را مشاهده میکنیم. برای مثال، ارزشی همچون دموکراسی و تلقی عمومی نسبت به انتقاد از حکومت که باوری است مربوط به عرصه عمومی، در بین گروههای سنی مختلف تفاوت قابل توجهی با یکدیگرندارد. (گسست و تداوم نسلی، وزارت ارشاد.)
همچنین در مورد میزان آزادی فعالیت احزاب و گروههای قانونی در جامعه ملاحظه میشود که در مجموع وضعیتی دو قطبی در جامعه نسبت به عقیده فوق وجود دارد و تفاوت قابل توجهی در این زمینه میان گروههای سنی وجود ندارد. همچنین در شرایط فعلی درباره اینکه حیثیت افراد تاچهاندازه در جامعه محترم شمرده می شود، تفاوت معناداری بین گروههای سنی وجود ندارد (همان، وزارت ارشاد.)
شاخص بعدی که در تحلیل تفاوت دیدگاهها در حوزه عمومی مطرح میشود، در مورد جدایی دین از سیاست است. بر طبق یافتههای تحقیق گسست و تداوم نسلی، 54/6 درصد افراد گروه سنی 15-19 و 50/6 درصد افراد گروه سنی 20-29 مخالف با جدایی دین از سیاست هستند. این میزان در گروه سنی 30-49 سال 55-8 درصد و نیز در گروه سنی بالاتر از 50 سال 51/9 درصد است. همانگونه که ملاحظه می شود تفاوت عمدهای بین گروههای سنی در مورد جدایی دین از سیاست وجود ندارد (همان، وزارت ارشاد.)
ارزشهای عمومی و پایهای در ایران بنظر میرسد بین ردههای گوناگون سنی از احترام یکسانی برخوردار باشد. ارزشهایی همچون صداقت، عدالت، عدم دروغگویی و حتی دموکراسی. بهعبارت دیگر تفاوت عمیق یا شکاف نسلی قابل توجهی در حوزه عمومی و باورهای مربوط به آن مشاهده نمیشود و نوعی پیوستگی معناداری میان گروههای سنی مختلف در میان ارزشهای عمومی ملاحظه میگردد. این نوع باورهای پیوند زننده، به نوعی همان فرهنگ عمومی (Public Culture) جامعه ماست که بخشی از هویت (Identity) هر یک از ما را نیز مشخص میکند.
وضعیت عدم شکاف نسلی در ارزشهای مرتبط با حوزه عمومی در حوزه خصوصی، شرایط دیگر گونهای دارد. بهنظر میرسد گرانیگاه تفاوتها و شکافهای میان نسلها در ایران، بیش از هر جای دیگر مربوط به امور خصوصی؛ همچون باورهای دینی، سبک زندگی، نوع پوشش و بهطور کلی سلیقههاست.
برای مشاهده تمایزات نسلی در امور مربوط به حوزه خصوصی در این وضعیت ملاکهایی را میتوان برشمرد؛
-1 تفاوت در آرمانها و هدفهای دونسل
-2 تفاوت در مفاهیم دو نسل. شبکه متصل مفاهیم در نزد نسل دوم شامل مستضعف، بسیج، استکبار و ... بوده است که امروزه این مفاهیم توسط نسل جدید تغییرات زیادی کرده است.
-3 تفاوت در الگویابی میان دو نسل. گروههای مرجع در میان دورههای نسلی در ایران تفاوت زیادی کرده است. از مرجعیت افتادن نمونههای آرمانی نسل گذشته برای نسل امروز، یکی از مهمترین اجزای شکاف نسلی در حوزه خصوصی است.
-4 تفاوت در اصطلاحات روزمره دو نسل. بسیاری از جملات و عبارات گفتاری روزمره نسل جدید برای والدین آنها قابل فهم نیست. به عبارتی دیگر، فضای گفتاری نسل جدید دارای شرایط منحصر به خویش است.
-5 تفاوت در ظاهر، پوشش و نوع سخن گفتن در میان دو نسل.
-6 تفاوت در انتظار از زندگی و به تبع آن تفاوت در سبک زندگی.
همین ویژگیهای ملموس در سبک زندگی نسل جدید است که نوعی ماهیت جدید، تازه و متفاوت از نسلهای گذشته را برای نسل سوم ایجاد کرده است. شکاف ملموس در میان دو نسل در مورد باورهای مربوط به حوزه خصوصی را میتوان با شاخصهایی بهتر فهمید.
بر اساس یافتههای طرح پژوهشی "گسست و تداوم نسلی"، در پاسخ به این سوِال که خودتان را تا چه اندازه مذهبی میدانید؟. تفاوت قابل ملاحظهای بین گروههای سنی وجود دارد (همان، وزارت ارشاد، نگاه کنید به جدول.)
همانگونه که ملاحظه میشود؛ گروه سنی جوان به نحو قابل توجهی خود را کم مذهبی میداند یا اصلاً مذهبی نمیداند. همچنین در ارزیابی میزان تقید مردم به خواندن نماز، در مقایسه با گذشته، تفاوت معناداری بین نگرشهای گروههای سنی وجود دارد، به اینصورت که گروههای سنی پایینتر، نگاه منفیتری نسبت به وضعیت فعلی جامعه از نظر میزان مقید بودن به خواندن نماز دارند. این گروه بیشتر از گروههای سنی بالاتر بر این باورند که مردم در گذشته به نماز خواندن مقیدتر بودهاند (همان، وزارت ارشاد.) همچنین این شکاف را در باور به نماز خواندن، میزان شرکت در نماز جماعت، شرکت در نماز جمعه، گرفتن روزه، مسجد رفتن، تقلید از مراجع و ... به وضوح میتوان ملاحظه کرد (همان، وزارت ارشاد)9 تفاوت در نوع نگاه نسبت به دین و آداب دینی میان نسل گذشته و نسل جدید، یکی از تغییرات مهم در حوزه خصوصی افراد است. ب) در ایران اتفاق عجیب و غریبی در حال رخدادن نیست. تفاوتها و برخی اوقات شکافهای موجود در میان نسلها در ایران، آن اندازه که برخی عجولانه به آسیبشناسی آن میپردازند، هراسآور و مخرب نیست. آن اندازه هم که برخی دیگر اساساً هر نوع تفاوت و تمایز را منکر میشوند، انکار شدنی نیست.
شکافهای موجود در باورهای مربوط به حوزه خصوصی بین نسل جدید و نسل گذشته، نتیجه شکاف همهجانبه ارکان زندگی است. بخش عمدهای از تفاوتهای موجود، ناشی از داشتن تجربههای مدرن نسل جدید است که البته از ظهور روندهای مدرنیته در ایران خبر میدهد.
ابژههای نسلی - به گفته کریستوفر بالس - بهعنوان پدیدههایی برای ایجاد حس هویت نسلی به نحوی ناخودآگاهانه موجبات احساس همبستگی نسلی را در میان انسانهایی در دوره خاص فراهم میآورد که آنها را از نسلهای قبلی و بعدی خودشان تمیز میدهد. در واقع، فقط زمانی که نسل جدید سلیقههای نسل قبلی را به وضوح نقض میکند، میتوان فهمید نسلی جدید ظهور کرده است.
بیشک این نسل با نسل قبلی خود متفاوت است و این تفاوت به برداشتی که آحاد هر نسل از دوره و زمانه خود دارند، شدت و حدت میبخشد (ارغنون، شماره .)19 اگر چنانچه بین نسلها و ابژههای نسلیشان فضای دیالکتیکی برقرار شود، فهمیدن شکافها و تفاوتها در حوزه سلایق دو نسل کاری آسان میشود.
به گفته بالس، دیالکتیک بین نسلی، همه ما را در خشونت، پذیرش و زایش فرهنگی درگیر میکند. ما با افراد بزرگتر از خودمان تخالف میورزیم، آنها با ما مقابله میکنند. (همان، شماره )19 و در این میان ابژههای میان نسلی خلق میگردد.
منابع
- کارگاه تحلیل یافتههای پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان / گسست و تداوم نسلی / طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی .1382 /
- مقاله ذهنیت نسلی / نوشته کریستوفر بالس / ترجمه حسین پاینده / فصلنامه ارغنون / شماره / 19 زمستان .1380
منبع: ماهنامه زمانه / 1384 ۱۳۸۴/۰۰/۰۰
نویسنده : امین بزرگیان
نظر شما