موضوع : پژوهش | مقاله

مواجهه فرد با کالا

گئورگ زیمل (۱۹۱۸-۱۸۵۸) یکى از بنیانگذاران جامعه شناسى و جامعه شناسى فرهنگى مدرن است. روشن است که حتى امروز نیز رویکرد زیمل براى مطالعات فرهنگ و جامعه حاوى نکاتى بس آموزنده است. کار زیمل را به نحو انتقادى مى توان چیزى میان انتزاعات فلسفى و بینش تجربى مشروح نسبت به جهان مادى روزمره قرار داد. با این وصف پدیده هایى چون مد، زندگى شهرى و پول در مرکز توجه زیمل قرار مى گیرند. مقاله نمایشگاه برلین نیز به این دسته از ابژه هاى خاص مربوط است که نشانگر ویژگى دیگر آثار او است. این مقاله نیز نظیر بسیارى از آثار وى به گونه اى بود که دانشگاهیان پایان قرن پیش چندان وقعى بدان نمى گذاردند. در این مقاله نیز ارتباط روزمرگى و حیات روان و اعصاب مضمونى غالب است. مهم اینکه این نمایشگاه از نظر زیمل منعکس کننده فرهنگ مدرن و روابطى است که افراد جامعه برمى سازند، ابژه هاى موجود در نمایشگاه نیز از یک سو به جانب فردیت و منحصربه فرد بودن قرار دارند و از سوى دیگر در دریایى از همگونى و یکپارچگى ادغام مى شوند.


کارل لمپرشت در اثر خویش «تاریخ آلمان» نقل مى کند که چگونه برخى از نظام هاى شوالیه اى در قرون وسطى به تدریج هدف عملى شان را از دست داده اما در مقام انجمن هاى اجتماعى به حیات خود ادامه دادند. این امر نوعى بسط و تحول جامعه شناختى است که به همین نحو در گوناگون ترین حوزه ها تکرار مى شود. معناى دوگانه نهفته در واژه «جامعه» نماد این وجه دوتایى است. به همراه نفس فرایند هم رفتارى (Sociation) ما در عین حال با معناى اجتماعى جامعه در مقام نوعى محصول فرعى سروکار داریم. این معناى جامعه همواره نوعى نقطه تلاقى براى متنوع ترین صورت بندى علایق و منافع گروه ها است. از این رو حتى زمانى که دلایل اصلى و آغازین هم نوایى و همگامى (Consociation) اثرگذارى خود را از دست دادند، این معنا به مثابه یگانه نیروى وحدت بخش باقى مى ماند. تاریخ نمایشگاه هاى جهانى که از نمایشگاه هاى (Fairs) سالیانه ریشه گرفته اند، یکى از روشن ترین نمونه هاى این بنیادین ترین نوع هم رفتارى بشرى است. دامنه و وسعتى که این فرایند را مى توان در نمایشگاه برلین برپا کرد، به تنهایى رخصت مى دهد تا این نمایشگاه را در مقوله نمایشگاه هاى جهانى جاى دهیم. در مواجهه با غنا و تنوع آنچه در نمایشگاه عرضه مى شود، یگانه عامل وحدت بخش و سرزنده تفریح و سرگرمى است.
شیوه اى که در آن نامتجانس ترین محصولات صنعتى در کنار یکدیگر انباشته مى شوند، عقل و احساس را میخکوب و فلج مى کند _ هیپنوتیزمى تمام عیار جایى که تنها یک پیام به آگاهى آدمى راه مى یابد: این ایده که آدمى اینجا است تا خویش را سرگرم سازد. این تاثیر از طریق تکرار متناوب خود تاثیرات بى شمار و به همان اندازه ارزشمند را در خود فرو مى برد، تاثیراتى که به دلیل پراکندگى شان در آگاهى ثبت نمى شوند.
در نتیجه نوعى تنظیم جزیى اما به لحاظ روان شناختى ظریف، حس سرگرمى در مقام یک مخرج مشترک پدیدار مى شود: با هر چند قدمى که برمى دارى براى هر غرفه ویژه ورودیه اندکى پرداخت مى شود. بدین سان با هر نمایش تازه کنجکاوى آدمى برانگیخته مى شود و لذتى که از هر نمایش خاص کسب مى شود، به گونه اى تنظیم مى شود که عظیم تر و مهم تر به نظر رسد. اکثریت اشیا و امور که باید از آنها گذر کرد این تاثیر را ایجاد مى کند که هنوز بسیارى از شگفتى ها و سرگرمى ها در راه است. در یک کلام در تقابل با اخذ یک ورودیه کلى بالاتر براى دسترسى نامحدود (که تحریک مداوم و مرحله به مرحله را ناممکن مى کند)، تحمیل یک فداکارى کوچک و اخذ بلیت براى هر غرفه (که غلبه بر موانع درونى لذت بردن را تسهیل مى کند) شیوه موثرترى در تحقق مضمون اصلى یعنى سرگرمى است.
لیکن تاثیر انبوه و کلى اجناس عرضه شده، ناقض تک تک عواطف ظریف و حساس است و ظاهراً این عواطف را گیج و منگ مى کند، ولى از سوى دیگر نمى توان منکر این امر شد که غنا و تنوع انبوه تاثیرات گذرا و لحظه اى راه مناسبى است براى ایجاد هیجان در اعصاب خسته و بیش از حد تحریک شده بازدیدکنندگان. در حالى که افزایش تمدن منجر مى شود به تخصصى شدن هر چه عظیم تر و به موارد بیشترى از یک سویه شدن کارکردها در حوزه هایى هر چه محدودتر، لیکن این تفکیک خاص قلمرو تولید به هیچ وجه به عرصه مصرف گسترش نمى یابد. بلکه کاملاً برعکس: چنان به نظر مى رسد که گویى مصرف و لذت به لطف فشار رو به رشد تاثیرات ناهمگون و تغییر هر چه سریع تر و سرزنده تر هیجانات جبرانى خواهند بود، براى نقش یک سویه و یکنواخت انسان مدرن در عرصه تقسیم کار. تفکیک سویه فعال حیات آشکارا به یارى تنوع وسیع سویه منفعل و گیرنده آن تکمیل مى شود. فشار تناقضات، انگیزش هاى بسیار و تنوع مصرف و لذت شیوه هایى هستند که در آنها روح و روان آدمى _ که در غیر این صورت چیزى نیست مگر جریانى بى قرار از نیروها و از توسعه تمام و کمال توسط تفکیک هاى درون قلمرو کار مدرن سرباز مى زند _ در پى آن است تا جانى دوباره گیرد. هیچ بخشى از حیات مدرن به وضوح نمایشگاه بزرگ این نیاز را عیان نمى کند. در هیچ جاى دیگر چنین غنایى از تاثیرات مختلف یک جا جمع نمى شوند به نحوى که آنجا سراسر یک وحدت بیرونى (Outward) به نظر رسد، در حالى که در سطح زیرین این وحدت بیرونى نوعى تعامل سخت و پرشور موجد تقابل هاى دوجانبه، تمرکز، فشردگى و فقدان پیوند و ارتباط شود.
اکنون این وحدت کل تاثیرى قوى تر ایجاد کرده و جذاب تر مى شود، یعنى زمانى که آدمى به امکان ناپذیر بودن تحقیق و بررسى درباره ابژه هایى مى نگرد که در یک شهر یکه و تنها تولید شده اند. تنها در مقام یک ایده روان شناختى متحرک و شناور است که مى توان این وحدت را درک کرد، زیرا در سرچشمه هاى این وحدت، سبک ها و رویه هاى نوظهور هیچ تجلى و بیان روشنى نمى یابند. این را مى توان نوعى جذابیت خاص نمایشگاه هاى جهانى دانست که آنها مرکزى موقتى و گذرا از تمدن جهانى را شکل مى دهند و محصولات کل جهان را در یک فضاى محصور در هیئت یک تصویر گردهم مى آورند.
یک شهر یکه و تنها به کلیت تولید فرهنگى وسعت یافته است. در این شهر از هیچ محصول مهمى غفلت نمى شود و با اینکه بسیارى از مواد و مصالح و نمونه ها از سراسر جهان گردهم آورده شده اند، مع الوصف آنها شکلى قطعى و خاص یافته و به بخشى از یک کل بدل شده اند. از این رو روشن مى شود که منظور از یک «شهر جهانى» چیست و چرا برلین به یکى از این شهرها بدل شده است. شهر جهانى یعنى شهرى که کل جهان محصولاتش را بدان مى فرستد و جایى که همه سبک هاى مهم جهان فرهنگى حال حاضر به معرض نمایش گذاشته مى شوند. در این وجه شاید نمایشگاه برلین موردى منحصر به فرد است، شاید پیش از این تا این اندازه آشکار نبوده است که شکل فرهنگ مدرن تا چه حد تمرکز در یک مکان را روا داشته است، آن هم نه فقط به لحاظ مجموع کالاهاى عرضه شده در یک نمایشگاه جهانى، بلکه بدین لحاظ که چگونه یک شهر از طریق تولید خودش مى تواند خود را به مثابه یک نسخه بدل و یک نمونه از نیرو هاى تولیدى (Manufacturing) فرهنگ جهانى بازنمایى کند. پرداختن به این موضوع که چگونه یک سبک خاص براى چنین نمایشگاه هایى بسط یافته است، موضوعى است مربوط به برخى علایق تاریخى - فرهنگى. سبک ویژه نمایشگاه را به بارز ترین نحو مى توان در ساختمان ها دید. در ساختمان ها علاوه بر ساختار پنهان در معیار زیبایى شناسى نیز نسبتى کاملاً جدید میان تداوم و ثبات و بى ثباتى و گذرایى غالب است. چنین است که مواد و مصالح و ویژگى هاى درونى و ذاتى آنها در سطح طراحى بیرونى به تناسبى کامل رسیده اند و از این رو یکى از بنیادى ترین خواسته هاى همه هنرها را ارضا مى کنند. اکثریت ساختمان ها، به ویژه ساختمان هاى اصلى، چنان به نظر مى رسد که گویى براى اهداف موقتى اختصاص یافته اند؛ از آنجا که این فقدان ثبات و تداوم امرى بى چون و چراست آنها در مقام ساختمان هاى نامستحکم مطلقاً بى تاثیر و بى حاصل اند و تاثیر عدم استحکام تنها در جایى کارگر مى افتد که امر موقتى و گذرا مى تواند دعوى ثبات و دوام پذیرى داشته باشد. در سبک نمایشگاه تخیل معمار از قید و شرط ثبات و دوام رها مى شود و اجازه مى دهد تا جذبه و وقار بنابر معیار خاص خود ترکیب شوند. انکار آگاهانه یک سبک ماندگار است که عامل تولید نوعى ترکیب و هیئت جدید و مثبت بوده است. در دیگر جاها این معناى هنر است که ثبات و پایدارى شکل را در مواد و مصالح بى ثبات و گذرا ادغام مى کند و ایده آل معمار نیز آن است که براى تجلى بخشیدن به این امر دائمى و با ثبات جد و جهد کند، حال آنکه در اینجا جذابیت امر بى ثبات و گذرا سبک خاص خود را شکل مى بخشد و حتى به طور مشخص تر، این عمل را به یارى مواد و مصالحى انجام مى دهد به نظر نمى رسد گویا براى کاربرد موقتى اختصاص یافته اند.
و در واقع معماران نمایشگاه ما در ایجاد نقطه مقابل ایده آل تاریخى معمارى موفق شده اند به گونه اى که در ورطه پوچى یا فقدان سبک درنغلتد. به بیان بهتر آنها نقطه اى را که معمارى در نهایت بدان رسیده است، به مثابه نقطه عزیمت خویش برگزیده اند، تو گویى فقط این آرایش و ترکیب است که رخصت مى دهد تا معناى این معمارى در برابر پس زمینه اى کاملاً متفاوت پدیدار شود و با این حال به منزله بخشى از یک سنت درک شود.در سویه معمارى است که این نمایشگاه به نقطه اوج خود مى رسد و حاصل و بازده زیبا شناختى اصل نمایشگاه را تجلى مى بخشد. از نقطه نظرى دیگر زایا و مولد بودن این نمایشگاه نیز حداقل در سطحى بالا است: و من در اینجا به چیزى اشاره مى کنم که مى توان آن را خصلت ویترینى (Shop window) اشیا نامید، یعنى همان خصلتى که نمایشگاه آن را تشدید و برجسته مى کند. تفوق عادى و طبیعى عرضه بر تقاضا و تولید کالاها تحت رژیم رقابت آزاد بدان جا منجر مى شود که کالاها باید علاوه بر فایده مندى ظاهرى فریبنده را به نمایش گذارند. در جایى که رقابت دیگر بر حسب مفید بودن و ویژگى هاى درونى و ذاتى عمل نمى کند، علاقه خریدار باید به یارى محرک (Stimulus) بیرونى ابژه و حتى شیوه عرضه و نمایش ابژه برانگیخته شود. ایده آل زیبا شناختى در نقطه اى به کار بسته مى شود که علایق مادى به بالاترین سطح خود رسیده اند و فشار رقابت در حد نهایى و افراط است. تلاش در جهت آنکه امرى صرفاً مفید را به لحاظ بصرى جذاب و برانگیزنده سازیم- چیزى که براى شرقى ها و رومى ها امرى کاملاً طبیعى بود- از نظر ما ناشى از منازعه براى شکیل نشان دادن امر زمخت براى مصرف کنندگان است.
نمایشگاه با تاکید نهادن بر سرگرمى اقدام به ترکیبى جدید میان اصول انگیزه و محرک بیرونى و کارکرد هاى عملى ابژه مى کند و بدینسان این مازاد (Super additum) زیبا شناختى را به بالاترین سطح خود مى رساند. تلاش پیش پا افتاده و بى لطف براى به رخ کشیدن اشیا تا حد ممکن، نظیر فریاد هاى کاسب خیابانى، به تلاش جذاب براى عطا کردن نوعى دلالت زیبا شناختى جدید از راه نمایش ابژه ها با یکدیگر تغییر مى یابد - چیزى که پیشتر در رابطه میان تبلیغات و هنر پوستر (Poster) رخ داده است.در واقع این امر مایه شگفتى آدمى است که ابژه هاى مجزا از هم در یک نمایشگاه همان روابط و اصلاحاتى را به نمایش مى گذارند که توسط فرد در متن نظام جامعه ایجاد مى شود.
از یک سو هم سطح شدن و یکپارچگى و همسانى در نتیجه محیطى یکسان و همانند از سوى دیگر فرد از طریق حاصل جمع تاثیرات بسیار حتى برجسته و بارزتر مى شود؛ از یک سو فرد صرفاً عنصرى از یک کل و عضوى از یک وحدت بالاتر و برتر است از سوى دیگر این دعوى که همین فرد خود یک کل و یک وحدت است.بدین ترتیب رابطه عینى میان عناصر اجتماعى، یعنى رابطه اى که در تاثیر آن اشیایى منعکس مى شود که در یک چارچوب در هماهنگى با هم به سر مى برند در عین حال از نیروهاى تحریک شده و برانگیخته (excited) برخوردار از تعامل و از تناقضات و نیز هم آمیزى و تلاقى آنها تشکیل یافته است.
همان طور که در نمایشگاه شکل بیرونى اشیا و تاثیرات برخاسته از تعامل و پیوند آنها به لحاظ زیباشناختى به کار گرفته مى شود در جامعه نیز الگوهاى متناظر با آنها به کارگیرى اخلاقى را ممکن مى سازند.
نمایشگاه هاى آلمان به ویژه شمال آلمان فقط به سختى مى توانند با نمایشگاه هاى فرانسه رقابت کنند جایى که توانایى براى تشدید محرک ظاهرى و بیرونى به یارى همه وسایل ممکن تاریخى بسیار درازتر و کاربردپذیرى وسیع ترى دارد.
با این وجود این نمایشگاه نشانگر تلاشى غالباً موفق است در جهت بسط فرصت ها و موقعیت هاى زیباشناختى که از طریق نمایش مى توانند در جذاب بودنشان سهیم شوند. بى تردید کیفیات و خصلت هاى مربوط به ذوق غالباً در عناصر فردى نمایشگاه غایبند. جداى از انگیزه عملى نمایشگاه برلین باید دست کم امید آن داشت که انگیختار زیباشناختى وراى خود نمایشگاه مورد حمایت و تشویق قرار گیرد و به بخشى از آن شیوه اى بدل شود که محصولات و کالاها عرضه مى شوند.


منبع: روزنامه شرق ۱۳۸۴/۰۵/۳۱
نویسنده : گئورگ زیمل
مترجم : جواد گنجى

نظر شما