برنامه ریزی بلندمدت اجتماعی و فرهنگی(2)
روندها و چشم اندازها
توجه به شاخصهاى توسعه یافتگى فرهنگى
یکى از راههاى سنجش توسعه یافتگى اجتماعى و فرهنگى، ارزیابى شاخصهاى کمى با بهرهگیرى از الگوهاى مرسوم است. با استفاده از 23 شاخص کمى فرهنگى یونسکو )کتابخانهها، رسانهها، آموزش عالى و...( از طریق الگوى رایانهاى تاکسونومى عددى، چگونگى درجه برخوردارى یا توسعه یافتگى فرهنگى استانهاى کشور بررسى و تحلیل شده است تا به وجود یا فقدان تفاوت در میان سطوح فرهنگى استانهاى کشور پى برده شود و سپس بر مبناى ضرایب برخوردارى جایگاه سلسله مراتبى استانها، برنامهها و راهکارهاى بلند مدت لازم براى بهبود وضعیت آنها ارائه گردد. جدول شماره 1 که ضرایب داراى امکانات یا درجه توسعه یافتگى فرهنگى استانهاى کشور بر اساس شاخصهاى مذکور است، مبین آن است که تفاوت آشکار و محسوسى در میزان درجه توسعه یافتگى فرهنگى در بین استانهاى کشور است. استانها به لحاظ توسعه یافتگى فرهنگى یکسان و برابر نیستند و اغلب در گروههاى 1- داراى امکانات، 2- داراى امکانات محدود و 3- محروم از امکانات قرار دارند. از نظر کیفیت توسعه فرهنگى ضرایب صفر تا 774/0 داراى امکانات، 775/0 تا 884/0 داراى امکلانات محدود و 885/0 تا 1 محروم از امکانات فرهنگى نامیده مىشود. بنابراین استانها و مناطق محروم از امکانات فرهنگى در اولویت نخست و استانها و مناطق نیمه برخوردار از امکانات فرهنگى از در اولویت دوم قرار مىگیرند. اگر چه استانهاى برخوردار از امکانات فرهنگى همچون دو سطح دیگر در اولویت نیستند، ولى توجه به کارهاى زیربنایى اجتماعى و فرهنگى در همه آنها براى تحقق جامعه مدنى و توسعه پایدار ضرورى است.
ساختار فرهنگى هویت ملى و جوامع منطقهاى
در فرایند توسعه درازمدت، بهره بردارى بهینه از تمامى منابع سرزمین، پیوستگىهاى متقابل بین مناطق و جوامع ساکن در آنها را عمق خواهد بخشید. حفظ و تقویت ساختارهاى فرهنگى هر منطقه از یکسو و تلاش در بسط و گسترش فرهنگ ملى در پهنه سرزمین به طور همزمان، در مجموع به تقویت ساختار فرهنگى هویت مىانجامد و زمینه مطمئنى براى پایدارى فرهنگى و هویتى در فرایند جهانى شدن به وجود خواهد آورد. در صورتى که اطلاعات و تحلیهاى آن مبتنى بر مطالعات و تحقیقات علمى از یک طرف و شناخت فرهنگ بومى و محلى از سویى دیگر بوده و برنامهریزیها نیز بر طبق آن تحقیقات، تجارب و فراتحلیلهاى برخاسته از آنها باشد.
استفاده از پژوهش در برنامهریزیها
چنان که گذشت در سیاستگذاریها و برنامه ریزیهاى کشور ما جایگاه تحقیقات در شکل گیریشان مشخص نیست. از این روى ضرورى است تا اولاً بهره جستن از پژوهشها در برنامه ریزیها از شکلى سلیقهاى به الگویى مشخص و ضابطهاى کلى و ضرورى بدل شود و ثانیاً مرکزى مسئولیت بررسى پژوهشها، روشهاى به کار رفته و قابلیتهاى تعمیم نتایجشان را بررسى و به شکلى تلفیقى در برنامهریزیها و اصلاحیات آنها اعمال کنند.
بهرهگیرى از فراتحلیلها در برنامهریزیهاى اجتماعى و فرهنگى
پژوهشهاى حوزههاى اجتماعى و فرهنگى در کشور ما براى آن که در سیاستگذاریها و برنامه ریزیها دخیل شوند، نیاز است تا مورد ارزیابى و کندو کاو قرار گرفته و در قالب فراتحلیل قابل ارتباط با یکدیگر بوده و نتایجشان در حوزههاى مختلف تعمیم یابند. به بیان دیگر با اجراى فراتحلیل امکان آن به وقوع مىپیوندد که نقاط انفصال و انقطاع و اتصال پژوهشها مشخص شده و آنها با الحاق به هم بتوان به نتایجى دست یافت که قابل استناد در برنامه ریزها و قابل تعمیم به کل جامعه مورد بررسى باشد. از این روى ضرورى است تا براى استفاده پژوهشها در برنامه ریزیها، در قالب کمیته یا مرکزى سه بعد آموزشى، پژوهشى و برنامه ریزى با هم کار کرده و نتایج حاصل از آن را در انواع برنامه ریزیهاى اجتماعى و فرهنگى انعکاس دهند. به نظر مىرسد باید استراتژى خاصى اتخاذ تا امکان استفاده از نتایج تحقیقات در مراکز برنامه ریزى میسر باشد. آزمون راهکارها و نتایج تحقیقات صحنه مناسبى براى ارزیابى مجدد آن تحقیقات خواهد بود. به خصوص از طریق برگزارى سمینارها و جلسات و تدوین آیین نامهها مىتوان اقدامات عملى را براى این تعامل فراهم آورد.
وسایل ارتباط جمعى مستقل
رسانههاى جمعى مستقل یکى از اولویتهاى تحقق جامعه مدنى است. رسانههاى جمعى تنها هنگامى قادر به تعقیب اهداف جامعه مدنى خواهد بود که مستقل باشند. حتى اگر به نوعى برخى از رسانهها تریبون حکومتى به شمار مىروند، برخى دیگر مىبایست از استقلال لازمه برخوردار باشند. رسانههایى که بودجه آنها توسط حکومت تعیین مىشود، براى آن که استقلال داشته باشند، باید در مقابل کمیسیونى مستقل یا کمیسیونى مرکب از نمایندگان گروههاى مختلف شهروندان پاسخگو باشند و مهمتر از آن، رسانههاى دیگر از امکان رقابت با رسانههاى حکومتى برخوردار باشد. رسانههاى خصوصى را نیز مىتوان با تقسیم منابع مالى و عدم تمرکز آن در دست عدهاى معدود و هم رأى، محقق ساخت.
تأسیس موسسات پژوهشى مستقل براى سنجش افکار عمومى
موسسساتى که مدام افکار عمومى و دیدگاههاى نه تنها اکثریت، بلکه اقلیتها و خرده فرهنگها را عارى از پیشداوریهاى سیاسى سنجیده و در اختیار اشخاص، نهادها و حتى دولتمردان قرار دهند تا آنان با شناخت نسبت به افکار عمومى موجود، سیاستهاى و برنامههاى خود را تنظیم کنند باید در اولویتهاى توسعه فرهنگى قرار گیرد. از اساسىترین خصایص موسسات سنجش افکار عمومى استقلال آنهاست که باید به عنوان یکى از مراکز جامعه مدنى پل ارتباطى بین مردم و دولت باشد، نه موسسهاى با هر گونه وابستگى دولتى. تنها در آن صورت است که به صحت پژوهشها و نتایج شان مىتوان اطمینان کرد و نتایج آنها را اطلاعاتى علمى براى کنترل مسئولان و سیاستمداران به شمار آورد. فعالیتهاى این موسسهها نیز نباید در حد نظرسنجى و پیامیشهاى سطحى متمرکز شود و مىبایست بیشتر به پژوهشهاى عمیقتر و تحلیلهاى ریشهاىتر توجه شود.
تقویت سرمایههاى انسانى و اجتماعى
اصلىترین زیرساختهاى توسعه پایدار توجه و تقویت سرمایههاى انسانى و اجتماعى است. همانطور که سرمایه فیزیکى، با ایجاد تغییرات در مواد، براى شکل دادن به ابزارهایى که تولید را تسهیل مىکنند، به وجود مىآیند، "سرمایه انسانى" نیز با تغییر دادن افراد یک جامعه براى واگذارى مهارتها و توانایىها به آنها پدید مىآیند و انسانها را توانا مىسازند تا به شیوه هایى جدید و مطلوبتر رفتار کنند. "سرمایه اجتماعى" به مجموع منابعى که در بنیاد روابط خانوادگى و در سازمان اجتماعى جامعه وجود دارد و براى رشد شناختى و اجتماعى افراد آن سودمند است، اطلاق مىشود. آن به روابط اقتدار، اعتماد و هنجارهاى یک جامعه برمىگردد. تفاوت عمده سرمایههاى اجتماعى با سرمایههاى فیزیکى و انسانى در آن است که همچون آنها کاملاً تعویضپذیر نیستند. سرمایههاى انسانى و اجتماعى که مىبایست در برنامه ریزى بلند مدت امایش سرزمین تقویت شوند به قرار ذیلاند: مشارکتپذیرى، مسئولیتپذیرى، مدیریت، سازمانپذیرى، نقشپذیرى، وجدانکارى، تعهدات و روابط اعتبارى از آن جملهاند.
کمک به تقویت و تشویق کارهاى داوطلبانه
در جامعهاى که سرمایه اجتماعى غنى است، معمولاً بزهکارى، ترک تحصیل و درگیرىهاى نژادى اندکتر و رشد اقتصادى افزونتر است. سرمایههاى اجتماعى در ایجاد گروههاى اجتماعى قدرتمند و فعال نقش دارند، اما این نقش فقط در شرایط خاصى مىتواند به بیشترین اثرگذارى برسد. به خصوص کسانى که دچار انزواى اجتماعى هستند، از فعالیتهاى داوطلبانه سود مىبرند. آن دسته از افرادى که در فعالیتهاى داوطلبانه شرکت مىکنند مىتوانند به یکپارچگى اجتماعى یارى برسانند. فعالیتهاى داوطلبانه به جوانان فرصت رشد و ریسک پذیرى مىدهد و زمینهاى ارزشمند براى ایفاى شهروندى در اختیار آنها قرار مىدهد. این فعالیتها مىتواند به کهنسالان نیز در فرایند سالخوردگى فعال کمک کند، حتى برخى تحقیقات نشان داده که فعالیتهاى داوطلبانه براى تندرستى نیز مفید است. روند رو به رشد فعالیتهاى داوطلبانه به سوى بهبود وضعیت گروههاى محروم جامعه نیز کشیده شده است. گروههایى همچون معلولان، مهاجران و به طور کلى کسانى که در حاشیه جامعه در کار بهبود وضعیت خویش هستند. در برخى از موارد این فعالیتها راه را براى بازسازى نوعى شهروندى هموار مىسازد. خلاصه این که فعالیتهاى داوطلبانه یک موقعیت برنده/برنده ایجاد مىکند که در آن هم داوطلب و هم جامعه سود مىبرند. فعالیتهاى داوطلبانه موقعى بهترین اثر را دارد که در چارچوب یک بخش دولتى سالم و با منابع کافى صورت گیرد. این طرح همچنین یک قاعده کلى را نیز آشکار ساخت. هر چه بخش غیانتفاعى بزرگتر باشد، میزان فعالیتهاى داوطلبانه گستردهتر است. این تأکیدى است بر این واقعیت که فعالیت داوطلبانه، از برخى جهات، یک کنش اجتماعى است و نه صرفاً یک اقدام فردى که باید براى تحقق و گسترش آن زمینههاى لازم را فراهم آورد.
تقویت و گسترش سازمانهاى غیردولتى
اکنون فعالانى در بخش سوم، یعنى سازمانهاى غیرانتفاعى و اجتماعى، آن را نوشدارویى همه مشکلات مىخوانند و طبیعى است که خواهان تکیه کامل به آن باشند. با این حال بى آن که نقش حیاتى نهادهاى غیرانتفاعى را نادیده بگیریم، باید مراقب باشیم تا مدعى بیش از آنچه این بخش مىتواند ارایه کند، نباشیم. در صد سال گذشته آموختهایم که مشکلات امروز پیچیدهتر از آن است که یک بخش به تنهایى از عهده آن برآید.
در میان نقش سازمانهاى غیردولتى بسیار برجسته است. آنها امکان عملى مشارکت مدنى را فراهم مىآورند و نهادها و مردم را به سمت توسعهاى سوق مىدهند که دیگر تماشاچى آن نیستند، بلکه خود گزینشگر و تحقق بخش هر قسم آن به شمار مىروند. از این روى است که جامعه مدنى تنها با آنهاست که تحقق یافتنى است. چنین آیندهاى به آسانى تحقق یافتنى نخواهد بود، اما آن همان آیندهاى است که از دور سوسو زده و عمیق ترین امیدها را نوید مىدهد. پس گسترش و تقویت سازمانهاى غیردولتى مىبایست در اولویت برنامههاى آمایش سرزمین قرار گیرد.
استفاده از اوقات فراغت در کشور ما
مسأله فراغت در جهان سوم بیش از این که ناشى از پیشرفت تکنولوژى باشد، حاصل عواملى چون جوانى جمعیت، بیکارى گسترده، کمبود اشتغال به سبب عدم برنامهریزى و سازماندهى نیروهاى کار و سرمایه است که با الگوهاى فرهنگى ایام فراغت از جوامع صنعتى در هم آمیخته است و در حقیقت، به دلیل ضعف بنیانهاى تولیدى و نهاده اقتصادى به طور کلى، و ضعف نهادهاى اجتماعى - فرهنگى به طور اخص، فراغت پدید آمده است، بىآنکه تولید فرهنگى متناسب با آن شکل گیرد. البته این پدیده نه تنها نشان مىدهد که ایام فراغت سرمایهاى بالقوه در جوامع در حال توسعه است، حتى ظرفیتهاى بالقوه دیگرى نیز وجود دارد که به عدم طرحریزى، آموزش، سازماندهى و انضباط کارى در این جوامع برمىگردد که با برنامهریزى بلندمدت اجتماعى - فرهنگى و نهادینه کردن آنها دست یافتنى است.
کنترل و ارزیابى مداوم برنامهها
چنان که گذشت یکى از دلایل شکست برنامههاى متعدد عدم کنترل و ارزیابى برنامه هاست. از این روى ضرورى است، بخش اجتماعى و فرهنگى نیز همچون سایر بخشهاى برنامه مکانیسمى را طراحى کند که به کنترل و ارزیابى روند اجرایى برنامه با اهداف برنامه و هم چنین فرایند عملى شدن آن در طى برنامه شده و در صورت انحراف آن را تصحیح نماید.
ارزیابى فرایندى است که توسط آن موثر بودن برنامه یا پروژهاى مورد سنجش قرار مىگیرد. ارزیابى چیزى بیش از دریافتن آن چیزى است که اتفاق افتاده است و مشمول قضاوت درباره آنچه اتفاق افتاده نیز مىشود. پرسشهاى اساسىاى که مىبایست در ارزیابى مطرح و پیگیرى شوند به قرار زیرند: آیا نتیجه برنامه در حد مطلوبى بود؟ آیا از آنچه انتظار مىرفت بهتر بود یا بدتر؟ آیا مىشد به نتایج بهترى دست یافت؟ از طریق ارزیابى برنامهریزان، کارگزاران و مسئولان برنامهها مىتوانند در حد امکان به صورت نظام مند و علمى، میزان موثر بودن و اثر فعالیتها را با توجه به اهدافشان و به عبارت دیگر مقاصد برنامهها تعیین کنند.
ارزیابىها از انواعى برخوردارست که در هر مرحله از کار به کار گرفته مىشوند. ارزیابى که کارایى و تأثیر فعالیتهاى اجرایى را مورد بررسى قرار مىدهد، ارزیابى فرایند یا ارزیابى تکوینى یا کنترل نامیده مىشود. هدف از آن تشخیص نقاط و ضعف و قوت برنامه نه بر طبق آنچه بر روى کاغذها آمده است، بلکه بر اساس آنچه که در مرحله اجرا نمود یافته است تا از آن طریق تعدیلهاى لازم هم برنامه در راستاى لازم پیش رفته و هم با استفاده بهینه از منابع و امکانات موجود، کارایى افزایش یابد. در ارزیابى فرایند مىبایست با مشاهده دقیق واکنشهاى کلى مخاطبان برنامه به تشخیص و تعدیل برنامه پرداخت. در هر ارزیابى فرایند مىبایست موارد زیر در نظر گرفته شود: 1- تغییر در دانش، مهارت یا نگرش کارآموزان و مسئولان 2- کارایى روشها و مواد مورد استفاده در ارتباطات و آموزش 3- روابط میانفردى در بین کارگزاران و مسئولین برنامه 4- عملکرد مربیان در شرایط ارتباطات یا آموزش 5- کانالهاى ارتباطى و تعاملى 6- پشتیبانىها و حمایتهاى لازمه 7- حدى که مردم در فعالیتهاى آموزشى سهیم بوده و تأثیر گرفتهاند و مقایسه آن با آنچه مدنظر بوده است 8- میزان کفایت منابع، امکانات فیزیکى، کارکنان و برنامه زمانى آنها.
تحقق جامعه مدنى
الگوى مناسب قرن بیست و یکم، الگوى مشارکت و سیاست مبتنى بر همکارى است. یعنى یک "شیوه حکومتى جدید" که براى رسیدن به پیشرفتى معنادار، نه به اقدامات جداگانه بخشهاى مختلف، بلکه به مشارکت این بخشها امید ببندد. این معناى راستین "جامعه مدنى" است که این روزها آنقدر درباره آن مىشنویم. جامعه مدنى نه یک بخش، بلکه رابطه بین آنها و شهروندان است؛ رابطهاى که در آن همه به طور فعال در برخورد با مشکلات عمومى مشارکت دارند. هر یک از شهروندان مىبایست در جامعه مدنى مطمئن باشد که داورى او و رأى او در تصمیم گیریهاى مهم جمعى، در روى کار آمدن دولتها یا کنار رفتن شان و یا بر خطمشى شان موثر است. ارکان جامعه مدنى در ابعاد اجتماعى و فرهنگى آن به قرار ذیل است: الف - وسائل ارتباط جمعى مستقل. ب - نیروهاى متخصصى در تمامى زمینههاى علمى و فنى که در اداره دولت و جامعه مشارکت داشته باشند. ج - شبکههایى فعال و مفید از گروههایى سازمان یافته داوطلبانه که به خصوص در زمینههاى اجتماعى و فرهنگى مشارکت داشته و از طریق مردم اداره و هدایت شوند. به بیان دیگر با شکلگیرى و تحقق ارکان فوق است که جامعه مدنى متولد شده و قوام مىیابد. اما مسئله از آن هم حساستر است. اگر جداى از دولت، بقیه جامعه بر مبناى اقتدار فردى اداره شود، جامعه مدنى در سطح کشور ریشه چندانى نخواهد یافت. اگر مردم به خودکامگى در خانواده، مدرسه و مراکز دینى عادت کرده باشند و اگر تجربهاى در متشکل ساختن خود یا اتخاذ تصمیم مشترک در محل کار، محله و تشکلهاى داوطلبانه نداشته باشند، کمتر احتمال دارد که شهروندان فعالى باشند یا در مورد وضعیت کلى جامعه خود احساس مسئولیت کنند. بنابراین، مشارکت، ارتباطات، افکار عمومى، آموزش، سرمایههاى انسانى و اجتماعى و کارهاى داوطلبانه و سازمانهاى غیردولتى از اصلىترین عوامل زمینهساز توسعه در جامعه مدنى خواهند بود.
نقش و جایگاه بخش در توسعه ملى
با توجه به اهمیت رونق اقتصادى و بهبود وضعیت زندگى مردم و نیاز مبرم کشور به تحقق عینى و واقعى اهداف موردنظر در توسعه، اهداف اقتصادى در اولویت هر برنامه معطوف به توسعه قرار مىگیرد. آن هنگامى مهمتر جلوه مىکند که بدانیم در جوامع دیگر نیز برنامههاى توسعه که اقتصاد را در اولویتهاى نخست خود قرار دادهاند از موفقیت بیشترى نسبت به سایر برنامههاى توسعه برخوردار بودهاند. اما همزمان توجه به نقطه مقابل رویکرد اقتصادى از آن جهت مهم است که اکنون پس از تجدیدنظرهاى مکرر در برنامههاى توسعه در کشورهاى جهان سوم به این نتیجه رسیدهاند که عدم توجه به عوامل اجتماعى و فرهنگى در این جوامع از علل اصلى شکست این برنامهها بوده است. پس در حقیقت تکمیل و تلفیق آن دو رویکرد از اصلىترین اولویتهاى برنامهاى قرار مىگیرد که بخواهد با توجه به تجارب فوق و اجتناب از اشتباهات آزموده کشور ما یا سایر کشورها تحقق یابد. از دیگر سو آن باز اهمیت افزونترى مىیابد که بدانیم از اصلىترین ارکان نگرش معنا شناختى، هستى شناختى و انسان شناختى، دیدگاه معنوى و فرامادى به انسان و غایت مقصود آن در فرهنگِ جامعه ماست، و علاوه بر آن آخرین تحقیقات علمى در جهان نشان مىدهد که براى یک نسل هنگامى اهداف معنوى و فرامادى در اولویت قرار مىگیرد که از امنیت اقتصادى و رفاه نسبى برخوردار باشد، آن گاه مىتوان دریافت که تلفیق بعد اقتصادى با بعد اجتماعى و فرهنگى از چه اهمیت افزونى برخوردارست و چگونه آنها یکدیگر را تکمیل مىکنند و به گونهاى اجتنابناپذیر توجه به هر دو بعد آنها ضرورى است. بنابراین توسعه اقتصادى چون زمینه توسعه اجتماعى و فرهنگى و اولویت اهداف آن را تعیین مىکند، بر توسعه اجتماعى و فرهنگى مقدم است، ولى قضیه به همین جا ختم نمىشود، بلکه توسعه اجتماعى و فرهنگى از یک سو مکملى براى نیل به اهداف توسعه اقتصادى مىشود و از سویى دیگر، اهداف غایى یک توسعه پایدار و بلندمدت را تعریف کرده و محقق مىسازد.
سازمان فضایى اجتماعى و فرهنگى مناطق مختلف روشن است که در استانهاى مختلف کشور از نظر توسعه یافتگى فرهنگى نابرابرى وجود دارد و شکاف میان آنها کاملاً مشهود است. مسئله مهم در علل این عقب افتادگى رویکرد حاکم بر نظام برنامهریزى در کشور طى پنجاه سال گذشته است. از سال 1327 تاکنون عملاً هفت برنامه عمرانى میان مدت را به انجام رسیده است و اکنون در میانه برنامه سوم به سر مىبریم. در تمامى این برنامهها دیدگاهها و تصمیم گیریهاى متمرکز حاکم بوده و از الگوى توسعه مرکز - پیرامون پیروى شده است. به نظر مىرسد مىبایست الگوى توسعه با توجه به شرایط طبیعى، اجتماعى و فرهنگى مناطق مختلف انتخاب شده و در نظام برنامهریزى کشور به برنامهریزى فضایى و در زمینه برنامهریزى منطقهاى و دورى از برنامهریزى بخشى بیشتر توجه شود. به بیان دیگر، با آنچه در برنامههاى توسعه گذشته تحقق یافته ضرورى است تا جهت کاهش تفاوتهاى استانى توسعه یافتگى فرهنگى به برنامهریزیهاى منطقهاى و دورى از برنامهریزى بخشى و پیروى از سیاستهاى متعادل و متوازن در ایجاد فرصتهاى برابر براى منابع تمام مناطق و استانهاست. بدیهى خواهد بود که در برنامه ریزیهاى منطقهاى باید به استانهاى محروم و کمتر توسعه یافته فرهنگى بیشتر توجه شود.
قابل توجه است که بسیارى از مناطق محروم کشور ما در جوار مرزهاى ما قرار دارند. چنان شکافى هم مىتواند منجر به تضعیف هویت ملى شود و هم امنیت کشور را به خطر اندازد، از این روى توجه به آنها در اولویت قرار دارد. از طرفى اگر مناطق محروم مرزى در جوار کشورهایى قرار داشته باشند که چه از طریق رسانههاى این کشورها و چه از طریق مسافرتهاى مختلف با آنان در تعامل باشند، بخشى از نیازهاى فرهنگى خود را از طریق آنها برطرف مىسازند. این وضع در مورد مناطق محروم جنوب ساحلى کشور ما صدق مىکند. ولى مناطق محروم مرزى کشور هنگامى که در کنار کشورى قرار داشته باشند که از توان زایش فرهنگى امروزین برخوردار نیست، با وضعیت بحرانىترى روبروست و در اولویت توجه قرار مىگیرد. آن شامل حال استانهاى غربى و شرقى کشور ما مىشود. مناطق محروم هنگامى که در همسایگى خود با تمایلات تجزیه طلبانه روبرو هستند، وضع بحرانى را نشان مىدهند. بىشک اگر توسعه در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در این مناطق ایران به گونهاى باشد که آنان خود را در وضعیتى مطلوبتر از اقوام خود در آن سوى مرزها ببینند، تمایلات تجزیه طلبانه رشد نخواهد یافت چه به جاى این که به چالشى جدى بدل شود! مناطق غربى ما از این بحران رنج مىبرند.
همچنین در کلیه استانهایى که نرخ بیکارى بالاست، اگر فرصتهاى اوقات فراغت جوانان برنامه ریزى نشود رویکرد آنان به جایگزینهاى همچون مواد مخدر و مفاسد مختلف به دور از واقعیت نیست. خیل جوانانِ بیکار ظرفیت آن را فراهم مىآورد تا از آنان جهت کارهاى داوطلبانه نیز استفاده شود. از نظر آسیبهاى اجتماعى نیز باید استانهایى که آمار جرم و جنایات در آنها بالاست، نه تنها افزایش امکانات فرهنگى، بلکه توجه به زیرساختهاى اجتماعى و فرهنگى و تحولاتى در این حوزه مىبایست در اولویت برنامههاى توسعه این استان قرار گیرد. مناطق غربى و جنوب غربى ما از این ویژگى برخوردارند.
اگر مجمومه مناطق محروم از امکانات فرهنگى، در خطر تمایلات تجزیه طلبانه، برخوردار از آسیبهاى اجتماعى عمیق و محروم از زیرساختهاى اجتماعى و فرهنگى را در کنار هم قرار دهیم، خواهیم دید که آنها در مناطق غربى و جنوب غربى همپوشى خواهند داشت که قطب محروم فرهنگى کشور را تشکیل مىدهند. استان لرستان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، خوزستان، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد متأسفانه از محرومیتى فراتر از استان برخوردار بوده و در حقیقت قطبِ محروم اجتماعى و فرهنگى کشور را در این منطقه تشکیل مىدهند.
در مرز شمالى ما با دو "گرداب فرهنگى" به معناى دقیق کلمه مواجهایم. گرداب به این مفهوم که هم از حفره و خلائى برخوردار است که نیاز به تغذیه دارد و هم به معناى آن که محیط اطراف خود را نیز تحت تأثیر خود قرار داد و مىتواند حتى آن را غرق سازد. اتفاقى که بر اثر تعامل پاکستان با گرداب فرهنگى ناشى از افغانستان روى داد و موجب پسرفت اجتماعى و فرهنگى این کشور در دو دهه گذشته گردید. به بیان دیگر یک گرداب فرهنگى در تعامل با فرهنگى غنىتر هم از آن تأثیر پذیرفته و هم بر آن تأثیر مىگذارد و میزان و قطبى شدن یکى از آن دو سوى، بستگى به تحولات و برنامه ریزهاى اجتماعى و فرهنگى این جوامع دارد. ما در شرق و شمال شرقى با گردابى از سوى افغانستان روبروییم که هر نوع برنامه ریزى براى این منطقه با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر گرداب آن سوى مرز دارد. وضع مشابهى در شرق و جنوب شرقى کشورمان حاکم است، ولى با ابعادى وسیعتر و پیچیدهتر. بدین معنى که بافت عشیرهاى استان سیستان و بلوچستان در آن سوى مرز پیوندهایى دارد. در آن سوى مرز نظام عشیرهاى با قاچاق مواد مخدر و اسلحه در هم آمیخته و تحت تأثیر کنترل نظامى دولتى، باندهاى پیچیده و مخوفى را ساخته است که به خوبى در مقابل هر کنترل قانونى مقاومت کرده و از هم پاشیدن آسیبهاى اجتماعى آنها به هیچ وجه نمىتواند به راحتى تحقق یابد. سوى غربى این گرداب که مکزش در پاکستان است، امواج خود را به درون سیستان و بلوچستان کشیده است و کشیده شدن آن به درون مرزهاى ما آن را بحرانىتر جلوه مىدهد. از این روى به نیاز به برنامه ریزى بلند مدت دارد تا تحولاتى در بستر اجتماعى و عشیرهاى به وجود آورد تا در بلند مدت به ارتقاء سطح اجتماعى و فرهنگى منطقه در ابعاد مختلف شود. مناطقى از کشور که در جوار خود از استانهایى با تفاوت فرهنگى برخوردار هستند، در صورتى که این تفاوت زیاد نیست و آمد و شد بین دو استان زیاد است، برخى از نیازهاى فرهنگى استانهاى محروم از طریق استانهاى برخوردار از امکانات فرهنگى قابل برطرف شدن است، اما در صورتى که شکاف عمیقى بین آنها دیده شود، چنان تفاوتهایى به بیشتر به چشم مىخورد و ایجاد بحران مىکند. این وضع در مناطق شمال غربى و مرکزى صادق است.
اگر درصدد یافتن قطبهاى فرهنگى در مناطقى از کشور هستیم تا نقشى فراملى و منطقهاى ایفاء کنند، مناطقى که در گذشته در زمره محورهاى فرهنگى بوده یا اکنون از توان آن برخوردارند، مناسب خواهند بود. استانهاى خراسان، کرمان، گیلان، آذرباییجان، فارس و خوزستان در زمره این مناطق هستند.
فهرست منابع
1- نامه پژوهش، فصلنامه تحقیقات فرهنگى. مرکز فرهنگ، هنر و ارتباطات. شمارههاى 14 1- 13 و12 ،10 ،7 ،6 ،5 ،4 ،3 ،1.
2- . 17 ،16 ،15، 14 ،13، 12 ،11 2- نامه علوم اجتماعى. نشریه علمى - پژوهشى. شماره 18
3- نمایه پژوهش. معاون پژوهشى و آموزشى وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامى. شمارههاى 1، 2، 3 و8.
4- نامه انجمن جامعهشناسى ایران. ویژه مسائل اجتماعى ایران. شمارهاى1، 2، 3، 4، 5.6
5- گزارش هاى فرهنگى سالهاى 77 و 78. مجموعه آمار فعالیتهاى فرهنگى کشور. پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
6- آئینه پژوهش. معرفى فعالیتهاى پژوهشى موسسه فرهنگ، هنر و ارتباطات. از ابتدا تا سال 80.
7- کتابهاى سند هر سه برنامه توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى. سازمان مدیریت و برنامه ریزى.
8- طرح تدوین 1400، گروه فرهنگ، ص 22
9- پیام یونسکو. مجله یونسکو. شمارههاى متعدد.
10- استفاده از دهها کتاب در زمینه هویت ملى و فرهنگى و آخرین نظریات توسعه اجتماعى و فرهنگى و در زمینه گفتمان و تعامل فرهنگى و جامعه مدنى.
11- استفاده از صدها مقاله در سایتهاى اینترنتى داخلى و خارجى.
منبع: سایت باشگاه اندیشه
نویسنده : کاوه احمدی علی آبادی
نظر شما