موضوع : پژوهش | مقاله

نظریه های کارکردی نابرابری اجتماعی

آیا می توان جامعه‏ای را یافت که در زبان مردم آن، صفات تفضیلی وجود نداشته باشد و یا سامان اجتماعی آن بر مجموعه‏ای از جایگاههای برابر استوار باشد؟ جامعه‏ای که در آن نه زیبا باشد و نه زشت، نه صالح و نه شرور، نه ثروتمند و نه فقیر، نه بانفوذ و نه بی اعتبار؟ اگر چنین نباشد پس این حکم صادق است که شکل بندی جوامع بشری همواره به نحوی لایه‏ای بوده است و هریک از جوامع به گونه‏ای اعضای خود را در موقعیتهای اجتماعی نابرابر منتظم ساخته‏اند.
نابرابری اجتماعی پدیده‏ای جهانی است که بر تمام مناسبات اجتماعی انسان تأثیر می‏گذارد. جهانی بودن نابرابری اجتماعی ممکن است این باور را مطرح کند که در ساختارهای اجتماعی جوامع، ویژگیهای عامی وجود دارند که سبب این نابرابری می‏شوند. با این حال، تنوع شکل و کارکرد نابرابریها آنقدر زیاد است که القاء می‏کند، این ویژگیها یکسان و یک شکل نیستند. بنابراین می‏توان پیوستاری از جوامع مختلف را ترسیم کرد که در یک حد نهایی آن برابری کامل و در حد دیگر، نابرابری کامل وجود دارد. چنین موقعیتی سبب شده است که اندیشمندان و محققان علوم اجتماعی به واکاوی به منظور شناخت سیاستگذاری، و برنامه ریزی برای رفع آن بپردازند.

نظریات نابرابری:
در مورد نابرابری و علل آن در جوامع، نظریه‏های زیادی وجود دارند که بطور کلی می‏توان آنها را در دو دسته عمده مورد بحث قرار داد:
الف) نظریه کارکردگرایی (اجتناب ناپذیری نابرابریهای اجتماعی)
ب) نظریات قدرت و امتیاز
در این نوشته سعی شده است دسته نخست (نظریه کارکردگرایی) مورد بررسی قرار گیرد.
براساس این نظریه، نابرابری غالباً یک مشخصه عام هرجامعه و ویژگی ضروری سازمان اجتماعی است. برخی از علمای اجتماعی مانند لینگزلی دیویس و ویلبرت مور (1945) کوشیدند پاسخی برای این سؤال بیابند که چرا بعضی از موقعیتها پرستیژ بالاتر و پاداشهای متفاوتی نسبت به موقعیتهای دیگر دارند؟ به اعتقاد آنها، این نظام پاداش دهی متفاوت، نظامی است که بهترین و تواناترین افراد آن، موقعیتهای برتر را اشغال می‏کنند و محرکی است برای این که افراد اشغال کننده پایگاهها، به لحاظ اهمیت این پایگاهها، وظایف خود را بطور مؤثری انجام دهند.
دیویس و مور نظریه کارکردی قشربندی اجتماعی را برای برآوردن نیازهای نظامهای اجتماعی پیچیده ضروری می‏دانند. به بیان دیگر و از منظری که در آن جامعه به یک ارگانیسم تشبیه می‏شود، یک ارگانیسم نیازهایی دارد که برآوردن آنها، لازمه بقای آن است. از جمله این نیازها آن است که مناصب یا مشاغل مهم یک جامعه را لایقترین افراد آن در اختیار بگیرند. قشربندی اجتماعی سازوکاری است که تأمین این نیاز را تضمین می‏کند.

نکات اصلی نظریه دیویس و مور:
1- جایگاههای معینی در هر جامعه به لحاظ کارکردی، از بقیه مهمترند و تصاحب آنها به مهارتهای خاص نیاز دارد.
2- در هر جامعه افراد محدودی یافت می‏شوند که از استعداد و قابلیت پرورش برای کسب مهارتهای مورد نیاز این جایگاهها برخوردار هستند.
3- تبدیل استعدادها به مهارتها، مستلزم گذراندن یک دوره پرورش استعداد است که طی آن، افراد تحت آموزش باید برخی منافع خود را قربانی کنند.
4- برای آنکه افراد مستعد از خود گذشتگی کنند و به پرورش استعداد خود تن دردهند، موقعیتهای آینده آنان می‏باید انگیزه لازم را در قالبی تبعیض آمیز ایجاد کنند. به عبارت دیگر، باید امکان دسترسی متمایز و غیرمتناسب به مزایای مطلوب و کمیاب، از سوی جامعه برای آنان فراهم شود.
5- مزایای کمیاب و مطلوب مورد بحث، شامل حقوق و شرایط همراه آن جایگاههاست که می‏توان آنها را در سه گروه طبقه بندی کرد:
الف) معاش و رفاه
ب) سرگرمی و تفریح
ج) عزت نفس و بسط شخصیت
6- این دسترسی تبعیض آمیز به مزایای اساسی جامعه، به ایجاد تبعیض در وجهه و احترام طبقات گوناگون منجر می‏شود. می‏توان گفت که در کنار حقوق و شرایط لازم، نابرابری اجتماعی نهادینه می‏شود و یا قشربندی را شکل می‏دهد.
7- بنابراین نابرابری اجتماعی در میان طبقات گوناگون، از نظر میزان برخورداری از کالاهای کمیاب و پرستیژ و احترامی که هر یک از آنها دریافت می‏کنند، در هر جامعه کاملاً کارکردی و اجتناب ناپذیر است.
منطق این نظریه با استفاده از مثالهایی در مورد جایگاه پزشکان و رفتگران پیگیری می‏شود تا موضوع کاملاً روشن شود:
1- می‏توان استدلال کرد (اگرچه این استدلال خالی از اشکال نیست) کاری که پزشکان انجام می‏دهند، از کار رفتگران مهمتر است. می‏گوییم قایل بودن به تفاوت اهمیت این دو شغل، خالی از اشکال نیست. به این علت که در شهرهای بزرگ هر دو شغل اهمیت دارند. تنها راه برای دریافتن اهمیت این مشاغل آن است که اعتصاب این دو گروه را تصور کنیم. در هر دو مورد شهر با مشکل مواجه خواهد شد ولی تفاوت اصلی را در نکته بعدی می‏یابیم.
2- به اعتقاد دیویس و مور، شغل پزشکی مستلزم دارا بودن استعدادهایی است که میزان آن در یک جمعیت محدود است. به علاوه پزشک شدن نیاز به یک دوره طولانی آموزش دارد که طی آن، استعدادها به مهارتهای مورد نیاز تبدیل می‏شوند. چنین استعداد و آموزشی برای رفتگر ضرورت ندارد.
3- برای کسب مهارتهای پزشکی لازم است بعضی منافع قربانی شوند که شامل صرف پول، وقت، تلاش و نیز تحمل فشار روحی در دانشکده پزشکی است. جایگاه رفتگری نیازی به این از خودگذشتگی‏ها برای کسب آموزش ندارد.
4- برای آنکه انگیزه لازم برای افراد باکفایت فراهم شود تا برای کسب مهارهای لازم برای پزشک شدن تلاش کنند، جایگاه پزشکی باید مزایای قابل انتظاری را متناسب با آنچه فرد قربانی کرده است، به او بدهد. به نظر نمی‏رسد که هیچ مزایای خاصی برای تصدی شغل رفتگر لازم باشد.
5- مزایای چنین شغلی اساساً می‏باید جزیی از آن باشد. به عبارت دیگر، این مزایا نباید اتفاقی باشند (یعنی فقط بعضی پزشکان درآمد بسیار بالا داشته باشند) بلکه باید بخشی قابل انتظار ازجایگاه پزشکی باشند تا در افراد دارای استعدادهای خاص، حداکثر انگیزه ایجاد شود.
6- یک نتیجه آن است که پزشک و رفتگر دسترسی متفاوتی به مزایای اصلی جامعه دارند و این دو جایگاه با میزان متفاوتی از پرستیژ و احترام همراهند.
7- بنابراین نابرابری اجتماعی در طبقات پزشک و رفتگر کاملاً کارکردی و اجتناب ناپذیر است تا تضمین شود که با کفایت ترین افراد جایگاه پزشک را پر می‏کنند.
از یک نظر می‏توان نظریه دیویس و مور را «مدل بازار کار» دانست که براساس عرضه و تقاضا، پاداش کار را تعریف میکند. به طور خلاصه وقتی عرضه کاری که نیاز به مهارت دارد، در مقایسه با تقاضا برای آن کم باشد، جامعه می‏باید هزینه بیشتری برای آن کار بپردازد. دیدگاه دیویس و مور براساس این مدل بازار کار، دارای نقص است و جامعه شناسان ایراداتی به این منطق گرفته‏اند.

نظریه کارکردی پارسونز در مورد قشر بندی اجتماعی:
کار پارسونز در مقایسه با نظریه دیویس و مور عامتر و انتزاعی‏تر است. پارسونز با پیگیری سنت درازمدت تحلیل کارکردی متوجه شد که مهمترین سؤال در جامعه‏شناسی این است که نظم اجتماعی چگونه ممکن می‏شود؟ در تعقیب این سنت تحلیل جامعه شناختی پاسخی که یافت، هنجارها و ارزشها بود. هنجارها و ارزشهای یک جامعه که عموماً افرادآنها را از طریق یک فراگرد طولانی و مستمر جامعه پذیری درونی می‏کنند، رفتار و تعامل انسان را هدایت می‏کنند.
به عبارت دیگر آنچه ما و یا نهاهای ما انجام می‏دهند، عمدتاً به دلیل وجود یک نظام ارزشی مشترک است. پارسونز مانند دیویس و مور جامعه‏ای را با نیازهای مخصوص به خود تصور می‏کند که یکی از مهمترین این نیازها یکپارچگی اجتماعی است. یک نظام ارزشی مشترک برای برآوردن این نیاز فعالیت می‏کند.
پارسونر در مقاله خود در مورد قشربندی اجتماعی در سال 1940 نوشت:«نکته اصلی در این بحث، ارزیابی تبعیض آمیز افراد به لحاظ اخلاقی به عنوان واحد است.» منظور پارسونز این است که منزلت اجتماعی یا افتخار مهمترین بُعد قشربندی اجتماعی است. مردم یک جامعه براساس میزان مطابقت با ارزشهای غالب آن جامعه، هرچه که باشند، ارزیابی و رتبه بندی می شوند. پارسونز به تفاوت افراد در قدرت و ثروت معتقد بود، ولی از نظر وی اینها ثانوی هستند. پارسونز برای مشخص کردن جایگاه مردم در نظام قشربندی می‏باید نقشها و وظایف جامعه را از مهمترین به کم اهمیت ترین رتبه بندی می‏کرد که این امر مستلزم در نظر گرفتن نظام ارزشی غالب به صورت خاص بود.
بدین منظور ابتدا چهار زیر مجموعه کارکردی اصلی را در جامعه توصیف می‏کند که با چهار پیش نیاز کارکردی اصلی که لازمه همه جوامع برای بقای آنهاست، در ارتباطند. همه جوامع می‏باید این مشکلات را حل کنند:
1- سازگاری با محیط
2- دسترسی به هدف
3- یکپارچه سازی
4- حفظ الگو.
نهادهای اولیه «انتزاعی» که معمولاً تأمین این پیش نیازهای کارکردی را در جامعه برعهده دارند، به ترتیب عبارتند از: اقتصاد، دولت، نظام حقوقی، (و یا گاهی اوقات مذهب) و خانواده، مدرسه و نهادهای فرهنگی. هر یک از این نهادها، مانند اعضای بدن، دارای کارکردی برای سلامت کل بدن (جامعه) هستند.مثلاً وظیفه نهادهای اقتصادی آن است که منابع را از محیط استخراج و محصولات و خدمات لازم را عرضه کنند. وظیفه دولت یا حکومت تعریف هدفها و تعیین مسیر برای رسیدن به هدفهای جمعی است. نهادهای مانند قانون و مذهب به یکپارچگی نظام اجتماعی از طریق قوانین یا معیارهای اخلاقی کمک می کنند. بالاخره خانواده و نهادهای آموزشی، از طریق آموزش و جامعه پذیرکردن تک تک افراد جامعه و برآوردن نیازهای آنان به منظور آن که بتواند اعضای مفیدی برای جامعه باشند، این الگو را حفظ می‏کند.
به گفته پارسونز اهمیت همه موارد فوق در درک قشربندی اجتماعی در این دو جنبه نهفته است:
1- وظایف متعدد این نهادهای متفاوت موجب می‏شود که بر ارزشهای متفاوتی تأکید ورزند.
2- جامعه شناسان در این خصوص که کدامیک از این چهار مجموعه، نهادهای اصلی هستند اختلاف نظر دارند. در جامعه‏ای که یک مجموعه از نهادهای اصلی هستند، نظام ارزشی مشترک بیشتر به سوی ارزشهای مورد نظر این نهادها متمایل خواهد شد. بنابراین افرادی که خود را با ارزشهای مورد نظر این نهاد یا نهادهای اصلی منطبق می‏کنند، منزلت اجتماعی بالاتر و نیز مزایای ثانوی همراه این جایگاه مانند ثروت را کسب خواهند کرد.
3- مثلاً نظام ارزشی در کشور آمریکا براساس عملکرد در ساختار شغلی سنجیده می‏شود و افرادی که در این ساختار به ایده‏الهای موفقیت در عملکرد دست یابند، منزلت اجتماعی بالاتر، پیشرفت شغلی و مزایای ثانوی ثروت و درآمد بالا را کسب خواهند کرد. برعکس، در کشوری مانند چین، بر نیل به هدفهای جامعه یا نهادهای سیاسی تأکید می‏شود. ارزشها در این کشور بر اساس قابلیت رهبری و التزام به ایده‏الهای سیاسی سنجیده می‏شود و مردمی که بیشتر با این ارزشها همخوانی داشته باشند، منزلت اجتماعی بالا، پیشرفت در بوروکراسی سیاسی و ارزشهای ثانوی رفاه و درآمد بالا را کسب خواهند کرد. در مورد جوامعی که در آنها نهادها و ارزشهای مذهبی مورد تأکید قرار می‏گیرند، نیز می‏توان استدلال مشابهی را مطرح کرد.
پارسونز معتقد است که مهمترین جایگاهها در اجتماع، بیشترین امتیازها را دارند و منزلت اجتماعی اولین امتیاز و رفاه، ثانوی به آن است. آنچه پارسونز انجام داد، مشخص کردن مهمترین جایگاهها در جامعه با توجه به به نوع نهاد غالب در آن است.

نتیجه گیری:
در این نوشته یکی از نظریات مربوط به نابرابری اجتماعی (نظریهکارکرد گرایی) مورد بررسی قرار گرفت. این نظریه، نابرابریهای اجتماعی را اجتناب ناپذیر، ضروری، ویژگی عام جوامع تلقی می‏کند و بطور ضمنی، این فرض را مطرح می‏سازد که هیچ جامعه‏ای بدون وجود هیچ نوع نابرابری رتبه و پاداش، نمی‏تواند دوام بیاورد. دلایل کارکردی نابرابری مبتنی بر عواملی چون ایجاد انگیزه، اهمیت زیاد برخی پایگاهها و کمیابی افراد مناسب برای این پایگاهها هستند.

پی نوشتها:
اصطلاحات جامعه شناختی:
طبقه اجتماعی: گروهی از افراد جامعه که از نظر منزلت اجتماعی در یک پایگاه قرار دارند.
منزلت اجتماعی: منزلت به پایگاه اجتماعی فرد در میان یک گروه و یا به مرتبه اجتماعی یک گروه در مقایسه با گروههای دیگر گفته می شود
قشربندی اجتماعی: رتبه بندی افراد جامعه بر حسب تعداد کیفیتهای مطلوبی که در اختیار دارند.

فهرست منابع:
1- مجله رشد آموزش علوم اجتماعی. دوره هشتم. شماره 1. پاییز 1383. ص17
2- جامعه شناسی قشربندی و نابرابریهای اجتماعی و کاربردی. ملوین تامین. ترجمه عبدالحسین نیک گهر. انتشارات توتیا. تهران. 1373
3- درآمدی بر جامعه شناسی. بروس کوئن. ترجمه محسن ثلاثی.


منبع: سایت باشگاه اندیشه
نویسنده : طاهره صاری خان خلجانی

نظر شما