آرمان عالم اجتماعی
وظیفه و آرمان عالم اجتماعی و جامعه شناس، از ابتدای تاسیس این علم توسط آگوست کنت مورد بحث و نظر بوده است. از همان هنگام که کنت و اسپنسر در پی آفرینش علم طبیعی جامعه و فیزیک اجتماعی بودند و در نظر داشتند جامعه شناسی را به عنوان علمی اثباتی بنیان نهند و بر آن بودند که عملکرد قوانین اجتماعی بسان قوانین حاکم بر طبیعت جبری اند! از همان هنگام نقش، وظیفه و هدف جامعه شناس مورد بحث و نظر فراوان قرار گرفته است.
برخی با تاکید بر عینیت و پوزیتیویسم، عینیت را بسط می دهند و جامعه شناس را بسان فیلمبرداری در نظر می گیرند که در جنگلها حیات وحش را به تصویر می کشد، او از این که خرگوشی توسط ببری شکار شود، خوشحال نیز می شود، دقیقتر و بهتر سعی می کند این واقعه را ثبت کند و به دیگران نشان دهد، نه تقلایی برای فرار خرگوش می کند و نه شاید از این واقعه ناراحت و ملول گردد! از ابتدا تا امروز بعضی اندیشمندان، جامعه شناس را دارای همین وظیفه دانسته اند. آنان بر طبل عینیت و آبژکتیویتی می کوبند و می گویند باید پست های رقیب را بی طرفانه بشنویم! باید جانبداری در انتخاب تحقیق، مراحل تحقیق، نتایج تحقیق و ارزشیابی آن را به صفر برسانیم و بی طرفی کامل را در آرمان جامعه شناسانه مد نظر قرار دهیم.
اندیشمندان دیگری این مسئله را غیر منطقی و غیر عملی خوانده و معتقدند، عالم اجتماعی دو شأن و نقش دارد. یکی نقش یا کلاه جامعه شناسی که در آن باید عینیت کامل را رعایت کند و و در تحقیق و نظریه پردازی بی طرفی را مراعات کند؛ دیگری نقش یا کلاه روشنفکری که با این نقش می تواند به قضاوت و ارزشگذاری بپردازد و نظر خویش را ابراز کند.
اما به نظر می رسد این نظر نیز نواقصی داشته باشد، چنان چه این مسئله در عمل نیز مشاهده شده که جامعه شناسانی تنها به تحقیق علمی پرداخته اند، نظریه پردازی کرده اند و پژوهش اجتماعی انجام داده اند، اما نتوانسته اند نتایج را به صورت عملی و ایده های بالقوه را به صورت بالفعل درآورند! آنها تنها نقش جامعه شناسی را پذیرفته اند و در مورد سوالات جامعه شناختی (واقعی – تطبیقی – تکوینی – نظری) همیشه درگیر عینیت بوده اند و نقش روشنفکری را به دیگران واگذار نموده اند. از این حیث به نظر می رسد لازم است جامعه شناس خود هم بدون قضاوت تحقیق کند و هم نظراتش را ابراز کند. جامعه شناسی از روشنفکری جدا نیست و جامعه شناسی بدون نقد و نظر، ناقص است! و از همین روست که جامعه شناس در ایران هم باید قشر بندی اجتماعی را بشناسد و هم راهکار برای حل آن ارائه دهد، هم جامعه شناسی سیاسی و مشکل دموکراسی و تحزب و جامعه مدنی را بررسی کند، هم برای حل آن و چاره جویی برای آن، ایده پردازی کند و البته خودش نیز نقش ایفا کند، هم رفتار جمعی و شایعات و وندالیسم و... را نگاه کند و هم نگاه انتقادی به آن کرده و برای رفع و حل آن نظر دهد، هم انحرافات اجتماعی و معضلات جامعه را با نگاه آماری و اجتماعی بررسی کند و هم نظریه پردازی بومی در این زمینه را فراموش نکند... عالم اجتماعی هرگز نباید خود را فیلمبردار حیات وحش بپندارد و تنها نگاه کردن به جامعه را وظیفه خود بداند، آرمان و وظیفه اوست که نظر دهد، انتقاد کند و در حوزه عمومی نقش جامعه شناسانه ایفا کند! نمی دانم واقعا چند درصد از جامعه شناسان ما این واقعیت را درک کرده اند و جامعه شناس واقعی هستند؟!
منبع: سایت باشگاه اندیشه ۱۳۸۷/۰۱/۱۸به نقل از: http://khodayeman.blogfa.comصفحه اینترنتی مرتبطhttp://khodayeman.blogfa.com/post-75.aspx
نویسنده : سید علی ناظم زاده
نظر شما