موضوع : پژوهش | مقاله

کاریزمای مسجد هدایت

مسجد هدایت به یمن علم و فضیلت و تقوای او به ستاد مرکزی احرار تبدیل شده بود و بسیاری از یاوران انقلاب همچون رجائی و باهنر و چمران و حبیبی و شیبانی و منتظری و . . . از کانون گرم علمی و سیاسی او بهره می‌گرفتند. او در حقیقت دست راست امام(ره) محسوب می‌شد و قوی‌‌ترین یار امام (ره) در صحنة انقلاب بود. ایشان با بیانی جذاب، مشربی خوش، و طمأنینه‌ای ستودنی و علمی سرشار تمامی گروهها و شخصیت‌ها را جذب می‌کرد و بسیاری از فضلا و تحصیلکردگان از درس و بحث او فایده می‌بردند. حتی اشخاص و گروههای غیرمذهبی چپ و راست هم دوری از ایشان را موجب خسران می‌دیدند و آیت‌الله نقطة ارتباط مجامع ملی و مذهبی و حتی غیرمذهبی بود. به قدری وسیع‌المشرب و آرام بود که حتی مارکسیست‌ها احساس می‌کردند که می‌توانند با وی مراوده و مذاکره کنند. به هر حال او ماند تا پیروزی انقلاب را ببیند و ثمرة مجاهدت‌ها و مساعدت‌های خود را در پیروزی نهضت اسلام شاهد باشد اما افسوس که با طلوع خورشید انقلاب، خورشید درخشندة وجودش غروب کرد و نسل انقلاب را از علم و فضل و شخصیت خود محروم ساخت.
1-جلسات تفسیر قرآن:
آیت الله محمود طالقانی فرزند آیت الله ابوالحسن طالقانی از همرزمان شهید مدرس و از شاگران میرزای شیرازی در زمان رضاخان بود. آیت الله طالقانی از شاگردان موسس حوزه علمیه قم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیت الله سید محمد حجت و آیت الله سید محمدتقی خوانساری به شمار می‌رفت که از طرف آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به درجه اجتهاد نائل گردید. با توجه به سابقه شاگردی مرحوم طالقانی نزد علمای عالی مقام آن مقطع می‌توان دریافت که وی با اندیشه و احیاء تفکر دینی پا به عرصه مبارزه با استبداد و بیداری مسلمانان جهان به ویژه میهن خویش گذاشته بود. از آنجا که شاهد سلطه استعمار و استبداد بر مردم و تبعید و شهادت علما بود، چنین می‌گوید:« از آن روزی که این جانب در این اجتماع چشم گشودم، مردم این سرزمین را زیر تازیانه و چکمه خودخواهان دیدم، هر شامگاهان در خانه منتظر خبری بودیم که امروز چه حوادث تازه‌ای رخ داده و چه کسی دستگیر، تبعید و یا کشته شده؟ و چه تصمیمی درباره مردم گرفته‌اند؟ پدرم که از علمای سرشناس و مجاهد بود، هر روز صبح که از خانه بیرون می‌رفت، ما اطفال خردسال و مادر بیچاره‌مان تا مراجعتش در هراس و اضطراب به سر می‌بردیم. آن روزهای خردسالی را با این مناظر و خوف و هراس و فشار و ناراحتی به سر بردم. آن دوره‌ای که در قم سرگرم تحصیل بودم، روزهایی بود که مردم این کشور سخت دچار فشار استبداد بودند، مردم از وحشت از یکدیگر می‌رمیدند. جان و مال و ناموس مردم تا عمامه اهل علم و روسری زنان مورد غارت و حمله مامورین استبداد بود. این وضع چنان بر روح و اعصابم فشار می‌آورد که اثر آن، دردها و بیماریهایست که تا پایان عمر باقی خواهد بود. در آن روزها با خود می‌اندیشیدم که این بحثهای دقیق در فروع و احکام مگر برای عمل و سعادت فرد و اجتماع نیست؟...این روش و تضاد جمعی از پیشوایان دینی، این محیط تاریک، این تاثّرات روحی، قهراً به مطالعه و دقت بیشتر در آیات قرآن حکیم و کتاب شریف نهج البلاغه و تاریخ و سیره پیامبر اکرم و ائمه هدی علیهم الاسلام وادارم کرد. برخورد با بعضی از اساتید و علمای بزرگ دستگیرم شد، کم کم خود را در محیط روشنی دیدم و به ریشه‌های دین آشنا شدم و قلبم مطمئن گردید و هدف و مقصد را از نظر وظیفه اجتماعی تشخیص دادم، و تا توانستم به توفیق خداوند از دیگران دستگیری کردم...»1 با توجه به مطالب ذکر شده، آیت الله طالقانی جهت احیاء تفکر دینی، روشنگری و بیداری جامعه به کمک تجربیاتی که از بزرگان حوزه علمیه به دست آورده بود به طور مخفیانه در خانه‌ها جلسات قرآن را احیاء نمود و زمینه را برای برپایی جلسات بزرگتر و آشکارتر به وجود آورد.
وی در زمینه احیاء جلسات تفسیر از تجربیات استادش آیت الله میرزا خلیل کمره‌ای استفاده بسیاری برد و با همکاری ایشان در طرح موضوعات قرآن و نهج البلاغه، جلسات فوق را پررونق و جذاب‌تر نمود. این جلسات به صورت مخفی و پنهان تا سقوط رضاخان و تبعید به خارج از ایران در سال 1320.ش و روی کار آمدن فرزند ناخلفش محمدرضا پهلوی ادامه پیدا کرد. در سالهای بعد از شهریور 1320و با وجود مبارزاتی که از سوی آیت الله کاشانی علیه استعمارگران صورت می‌گرفت، خلاء پایگا‌ههای مبارزاتی از سوی عده‌ای از روحانیون از جمله آیت الله طالقانی احساس شد که می‌بایست این پایگاهها جهت تقویت مبارزه علیه استعمارگران و رژیم شاه به وجود می‌آمد. برهمین اساس«مناره‌ای در کویر» روییدن گرفت که ریشه بسیاری از تشکیلات و گروههای ضد استعماری در رژیم شاه را شکل می‌داد. این مناره، پایگاهی داشت به نام مسجد هدایت که از سال 1327.ش به وجود آمد و علیه رژیم شاه قد علم کرده و مبارزین را در جهت پیشبرد اهداف مقدس و والای اسلام تعلیم و تربیت می‌کرد. آموزش مبارزین از همان اوائل به وجود آمدن مسجد توسط آیت الله طالقانی شروع شد. در این خصوص آقای سیاح مالکی از مغازه‌داران اطراف مسجد که از سالهای بعد از شهریور 1320 در این مکان ساکن بوده است می‌گوید:«یک روز برای نماز به مسجد رفته بودم، دیدم یک آقای جوانی به نام طالقانی آمده، ایشان عینک به چشم داشت و بلند بالا بود. تعداد ما برای نماز هفت، هشت نفر بیشتر نبود، بعدا در بین مردم پخش شد که آقای طالقانی آمده و نماز می‌خواند و تفسیر قرآن می‌گوید.»2
آیت الله طالقانی با شروع اینگونه جلسات طرح زمینه و ریشه بسیاری از مسائل که در آن مقطع زمانی مطرح می‌شد را قویتر و روشنگرانه‌تر نمود. به دلیل اینکه، ایشان مورد تایید آیت الله کاشانی نیز بود، جلسات این پایگاه به صورت وسیله و ابزاری جهت مبارزه و بیداری مردم درآمد. در همین سالهاست که تفسیر قرآنش رونق یافت و در ایامی که ترویج افکار انقلابی و انسان‌ساز اسلام و بحث مسائل سیاسی و اجتماعی در مسجد، آنهم توسط یک عالم دین، به منزله کفر و از طرف سرسپردگان خارجی، جرم محسوب می‌شد، طالقانی قرآن را از سر بخاری منزل به میان خانواده و از بازوی پهلوانان به صحنه نبرد با زورگویان و از گوشه قبرستانها به عرصه زندگی و از مراسم عقد و نکاح به میعادگاه اخوت و برابری و برادری آورد. طالقانی به دست جوانان پرشوری که از حوزه، دانشگاه، بازار و خیابان مشتاقانه به جلسات درس تفسیر قرآنش روی می‌آوردند مرز شیطانی جدایی دین و سیاست را از میان برداشت و سیاست را به مسجد برد. طالقانی مورد تایید و حمایت قاطع مردم، سنگرش مسجد هدایت و وسیله مبارزه‌اش قرآن و اسلام و انتقاد سازنده‌اش متوجه رهبران ملی و دینی و خواستش برقراری قسط اسلامی بود.3‌« از سوی دیگر در این مکان سخن از قرآن و دین و مذهب بود و مردم هم خیلی استقبال می‌نمودند. انسانهایی که طی سالها آیات قرآن را فقط در مجالس ختم و بر سر مزار مردگان شنیده بودند، اینک با تفسیر علمی و تحلیل شگفت‌انگیز آن آشنایی پیدا می‌کردند و قرآن در صحنه عمل و زندگی اجتماعیشان مطرح می‌شد. در هنگام نمازهای عید معرکه‌ای می‌شد و روز به روز از آن استقبال بیشتری می‌شد. و اینها همه به خاطر شخصیت وجود طالقانی و افکار بلند او و کیفیت تفسیر اجتماعی او از قرآن بود.»4آیت الله طالقانی در آن مقطع زمانی به دلیل اینکه رژیم تمامی راههای جذب نیروهای مسلمان را کنترل می‌نمود از طریق این پایگاه به تدریج با تفاسیر خود از قرآن زمینه‌های مبارزه را گسترده‌تر نموده و با کلمات قرآن و تفاسیر آن، قیام علیه ظالم را به جوانان می‌آموخت «جلسات تفسیر آیت الله طالقانی بهانه بسیار خوبی بود برای جذب جوانان و نقطه نظرهای سیاسی که درباره رژیم مطرح می‌شد.»5«بزرگترین نقش آیت الله طالقانی در تفسیر قرآن و به کار بردن الفاظ سیاسی علیه رژیم بود زیرا وی آیاتی که در جهت برخورد ومبارزه با طاغوت بود بیان نموده و برای جوانان خوب تفهیم می‌کرد»6 آیت الله طالقانی تفاسیری که از قرآن بیان می‌کرد بسیار ساده و روان و با صراحت و بدون لفافه بود که جوانان مشتاقانه دل به صحبتهای ایشان می‌دادند. در همین ارتباط مهندس سیفیان می‌گوید:«شبهای جمعه بعد از نماز جماعت، آقای محمد بهفروزی قرآن را تلاوت نموده و آیت الله طالقانی تفسیر را شروع می‌کردند... تفسیر ایشان خیلی صریح و روشن بود و در واقع عطش دانشجویان را می‌خواستند بیابند و آنها را ارضاء نمایند ... نقش این تفاسیر از طریق این پایگاه خیلی مهم بود به دلیل اینکه بعد از رحلت آیت الله کاشانی یک خلاء تا نهضت حضرت امام(ره) به وجود آمد که این تفاسیر و بحثها و جلسات این خلاء را تا حدودی پر نموده و قشر جوان و جویای فکر را احیاء می‌کرد... این تفاسیر تمامی مبارزین را در بر می‌‌گرفت و مخصوص گرایش فکری خاصی نبود و کلیه جوانان از این برنامه‌ها استفاده می‌کردند.»7 «در این مقطع حساس، جامعه تشنه چنین مطالبی است و در آینده این افراد بیانگر و روشنگر همین مطالب می‌شوند... آوردن قرآن به میان جامعه و تفسیر آگاهانه آن از سوی طالقانی، اگر نگوییم در طول این چند سال بی نظیر و کم نظیر بود، می توانم بگوییم دقیقا نظیر کسانی رفتار کرد که آنها هم چهره‌ها و ستاره‌های درخشان همین نهضت و همین حرکت درباره اسلام یا حرکت تجدید حیات اسلام بوده‌اند و این تولدی است که اسلام بعد از قرنها پیدا کرده است.»8 در همین ارتباط مرحوم علی حجتی کرمانی می‌گوید:«شیهد چمران را من از دوران مسجد هدایت می‌شناختم. مسجد هدایت، در واقع ستاد مرکزی احرار بود... اغلب دانشجویان و استادان ضد رژیم، در پای درس تفسیر آیت الله طالقانی در این مسجد گرد می‌آمدند. از حوزه علمیه قم هم من و برادرمان آقای خسروشاهی از اصحاب دائمی آن مسجد بودیم.»9‌برپایی جلسات بحث و تفسیر در مسجد همچنین باعث به وجود آمدن گردهمایی یا جلسات دیگری در خارج از این پایگاه می‌‌شد. آیت الله طالقانی در مورد نکاتی که جوانان و اقشار شرکت کننده در مجلس حساسیت داشتند بسیار روشن و واضح توضیح می‌داد. این نکات در برنامه و اهداف دانشجویان و جوانان در جهت مبارزه علیه رژیم نقش بسزایی داشت. آیت الله طالقانی می‌دانست که در هر کجای کره زمین باشد چه زندان، چه مسجد و چه در مجالس دیگر، سنگر اسلام و هدایت و رهبری قشر جوان را نباید رها سازد. آیت الله طالقانی پس از آزادی از زندان رژیم پهلوی و بر اثر فشار افکار عمومی، درس تفسیر را ادامه داده و چون خاری در چشم استبداد می‌نشیند و بر دل سنگش نیشتر می‌زند و در عین حال روشنی بخش جوانان مسلمانی می‌شود که دسته دسته به محفل درسش روی می‌آورند‌.10 آیت الله طالقانی برخی اوقات که از طرف ساواک دستگیر و روانه زندان می‌شدند بعضی افراد از جمله حجه الاسلام شهید دکتر باهنر جلسات تفسیر ایشان را ادامه می‌دادند. در این خصوص مهندس علی دانش منفرد می‌گوید:«یادم هست مدتی آیت الله طالقانی در زندان بود. شهید باهنر به همان شیوه که آیت الله طالقانی تفسیر قرآن می‌گفتند ایشان نیز بیان می‌نمود و بحثهای زیبایی در این مورد ارائه می‌داد. به نظرم می‌رسد که آن موقع سوره برائت را جالب و جذاب تفسیر کرد.»11 ‌جلسات تفسیر آیت الله طالقانی دارای ابعاد وسیعی بود که تمامی جهات و همه اقشاری که در اینگونه مجالس شرکت می‌کردند را فرا می‌گرفت. «درس تفسیر و نهج البلاغه‌ای که آقای طالقانی آنجا] مسجد هدایت[ مطرح می‌کرد به سهم خود در جان و روح شرکت کنندگان که اغلب هم جوان بودند تاثیر بسزایی داشت... ایشان تفسیر قرآن و تحلیل مسائل در ارتباط با نهج البلاغه و گاهی هم شباهتهای بین دیروز و امروز را بیان می‌کرد. برای شرکت کنندگان شنیدن مسائل اسلامی آنهم از طرف فردی که چهره سیاسی داشت بسیار لذت بخش بود.»12در این خصوص دکتر محمد مهدی جعفری می‌گوید:«هر منبرش درس تازه‌ای بود و هر سخنش پند و موعظه آموزنده‌ای برای شنونده به شمار می‌رفت. شاید یکی از علل جذب جوانان به سخنان و منبر او همین ابتکارهای او بود که پیوسته از قرآن و سنت استفاده می‌کرد. او هرگز علم زده نبود اما از علم هم روی گردان نبود و هر جا مطلب تازه‌ای می‌یافت به آن روی می‌آورد و آن مطلب تازه را وسیله‌ای برای نشر آیات قرآن قرار می‌داد... روش او در تفسیر قرآن همه جانبه بود نه اینکه فقط یک بْعد از آیات را به عرض مردم برساند که خوشایند گروه خاصی باشد. بلکه ابعاد مختلف آیات الهی را درک کرده بود و پرتوهایی از آن را به روح تشنه مردم به خصوص جوانان می‌افکند... او پرتوهایی از این نور درخشان فروزان را می‌گرفت و به بهترین زبان، گاه به زبان ادبی، گاه به زبان علمی، گاه از شیوه لغت‌شناسی و حتی آهنگ کلمه و ترکیب حروف، آن پرتو را برجان شنونده یا خواننده می‌افکند.»13‌مصطفی صادقی یکی از فعالان مسجد هدایت در این مورد می‌گوید:«صحبتهای ایشان حرفهای نو و سازگار با فطرت جوانها بود. ایشان پلی شده بود بین نسل قدیم و نسل جدید. آن موقع که بحث آزادی زنها را پیش کشیده بودند، آیت الله طالقانی سوره نساء را تفسیر کرده و می‌گفتند که اسلام به زنها بهاء داده است و بدین شکل باعث تشویق افراد و خانواده‌ها به حجاب و مبارزه با بی‌بند و باریها می‌شدند. همین تفاسیر سبب شد که دستگاه رژیم شاه، جلسات ایشان را تعطیل کنند.»14 آیت الله طالقانی به دلیل اینکه درد جامعه را می‌فهمید و در این راه سختیهای بسیار دیده بود هیچگاه از آمدن قرآن در متن زندگی مردم دست نکشید. حتی زمانی که درس تفسیر او را ممنوع کردند، مخفیانه آن را ادامه داد و وقتی این کار هم ممکن نبود، اعضای خانواده اش را جمع می‌کرد و برای آنان تفسیر می‌گفت.15 با اینکه ایشان، خود را شاگرد قرآن و علم قرآن می‌خواند ولی اصل و اساس را پیاده نمودن احکام و مسائل اسلامی قرآن در تمام شؤون زندگی و کار می‌دانست. در این زمینه محمد صادق قاضی طباطبایی می‌گوید:«سیستم اداره مسجد با نظارت ایشان(آیت الله طالقانی) از قرآن نشات می‌گرفت. ترجمه و تفسیر قرآن داشتند و همه را معمولا دعوت به تفکر قرآنی می‌کردند.»16‌در خصوص مطالب یاد شده دکتر محمدمهدی جعفری می‌گوید:«او قرآن را به صحنه زندگی بازگردانید تا راهنمای عمل در تمام شئون زندگی باشد. نه اینکه فقط در مسائل خاص مذهبی قرآن را در زندگی خود حاکم بدانیم. و در سایر مسائل کاری به قرآن نداشته باشیم. به هر حال دستگاه استعماری از حدود دویست سال به این طرف کوشش داشت که قرآن را از صحنه زندگی مردم برکنار کند و به وسیله دست نشاندگان خود در داخل این سیاست را به اجرا در می‌آورد. بعد از استعمار فرهنگی این مردم، قرآن عملا نقش زنده‌ای در زندگی مردم بازی نمی‌کرد. همه علمای بزرگ ما از سید جمال الدین اسدآبادی تا امام خمینی(ره) دلیل انحطاط جوامع اسلامی را روی گرداندن از قرآن می‌دانستند و تنها راه حیات و حرکت انسانی مسلمانها را در بازگشت به قرآن می‌دیدند.»17 مرحوم آیت الله طالقانی در این مورد می‌گوید:«من پیش از اینکه در کسوت یک سیاستمدار متعارف و معمولی باشم، یک شاگرد کوچک مکتب قرآن و معلم قرآنم و در اینگونه اجتماعات سعی دارم همان روش و برنامه ای را که همیشه دارم فراموش نکنم. مهمترین قدرتی که این ملت مسلمان ایران و همه مسلمانهای دنیا را می تواند علیه ظلم و استبداد و استکبار و استعمار برانگیزد، سرچشمه وحی قرآن است»18‌جلسات تفسیر قرآن از طرف دستگاه رژیم تعطیل شد. به دلیل مراقبت و کنترل شدید ساواک به بهانه اینکه علیه رژیم شاه صحبت می‌شود، این مجالس با هماهنگی آیت الله طالقانی در خارج از مسجد در منزل بعضی از یاران و دوستان ایشان برگزار می‌گردید. مهندس محمد بهفروزی در این خصوص می‌گوید:«در مسجد به خاطر اینکه ماموران رژیم افراد را تحت تعقیب قرار می‌دادند جلسات تفسیر بعضی اوقات در چهار راه عباسی و سلسبیل، صبح جمعه برگزار می‌شد که من و آقای رجایی و آقای ساجدی صبحها خیلی زود می‌رفتیم و در جلسات آیت الله طالقانی شرکت می‌کردیم. افراد دیگری از جمله دکتر حسن حبیبی و چند نفر دیگر در آن جلسات صبح جمعه حضور داشتند. به دلیل حضور آیت الله طالقانی این جلسات برجستگی خاصی داشت که گاهی اوقات تا ساعتها طول می‌کشید.»19‌شهید محمدعلی رجایی در همان زمانی که به استخدام نیروی هوایی درآمده بود با مرحوم آیت الله طالقانی نیز آشنا شد و ضمن شرکت در جلسات عمومی مسجد هدایت، جمعه‌ها نیز در جلسات تفسیری که پنهان از چشم ساواک در منزل یک نانوا در خانی آباد تشکیل می‌شد شرکت می‌کرد و به طور کلی می‌توان او را نزدیکترین شاگرد آیت الله طالقانی دانست زیرا حدود 27 سال از نظر مسائل مذهبی و طرز تفکر و غیره تحت تعلیم ایشان بود و هرکجا که مرحوم آیت الله طالقانی شرکت داشت او هم یکی از مستمعین بود.20‌مهمترین جلسات مسجد هدایت معمولا شبهای جمعه برگزار می‌شد. دلیل آن این بود که تمام افرادی که در جلسات شرکت می‌کردند جوانان و دانشجویان و اقشار مختلف بوده و از تمامی نقاط شهر به این مکان می‌آمدند. این جلسات به قدری شلوغ می‌شد که افراد در خیابان و کوچه می‌نشستند و به مسائل مطرح شده که از بلندگو پخش می‌شد، گوش می‌دادند. یکی از خصوصیات این مراسم دوست و آشنا شدن شرکت کنندگان با هم بود. بعضی افراد دوستانشان را از راههای دور جهت شرکت در این جلسات دعوت می‌کردند. شهید محمدعلی رجایی در اسناد و بازجویهایی که ساواک از ایشان نموده است می‌نویسد: «شبهای جمعه به این مسجد می‌رفتیم و در جلسات سخنرانی و تفسیر آقای طالقانی شرکت می‌کردیم»21 مصطفی صادقی نیز در رابطه با جلسات شبهای جمعه چنین می‌گوید:«آیت الله طالقانی شبهای جمعه تفسیر قرآن می‌فرمودند. خیلی ساده در یک صندلی کوچکی که الان هم گویا در مسجد باشد می‌نشستند و با بیانات خیلی جالبی قرآن را برای ما، کلیه جوانها، دانشجویان و امثال بزرگوارانی مثل دکتر شیبانی و دیگران تفسیر می‌نمودند. همگی ما مایه اصلی دینمان را بعد از حضرت امام خمینی، از ایشان گرفتیم.»22 از آنجایی که مراسم شبهای جمعه دارای اهمیت فراوان و معنویت خاصی بود بعضی از دوستان و یاران آیت الله طالقانی این مراسم را در اولویت می‌گذاشتند. شهید محمدعلی رجایی هر شب جمعه به جلسات تفسیر قرآن آیت الله طالقانی در مسجد هدایت می‌رفت و تمام آیاتی که در آنجا تفسیر می‌شد گرفته و حفظ می‌کرد و می‌کوشید تا بدان عمل کند و بارها به دوستانش گفته بود که اگر ما حداقل هفته‌ای یک آیه از قرآن را بخوانیم و به آن عمل کنیم زندگی خوبی خواهیم داشت و خود او نیز اینکار را می‌کرد.23 همانگونه که پیش از این ذکر شد با حضور جوانان و دانشجویان، مراسم تفسیر شبهای جمعه شور و هیجان خاصی به خود ‌گرفت و در نهایت جلسات رنگ و بوی سیاسی یافتند. یکی از دانشجویان شرکت کننده در آن مراسم می‌گوید:«کم کم با چهره‌های مذهبی و دانشجویان مسلمان همه دانشکده‌ها اعم از کشاورزی، دانشسرای عالی، دانشکده های علوم، پزشکی، دندانپزشکی، شبهای جمعه در مسجد هدایت آشنا می‌شدیم. بعد از این که تفسیر ایشان(آیت الله طالقانی) تمام می‌شد شاید تا یک ساعت بعد از آن همه می‌نشستند و با هم صحبتهای سیاسی می‌کردند. عده‌ای هم دور مرحوم طالقانی جمع می‌شدند و سوالهای خاصی می‌کردند.»24 آیت الله طالقانی زمانی که در زندان یا تبعید به سر می‌بردند، تفسیر قرآن را کنار نگذاشته و در جهت نگارش آن فعالیت می‌کرد. به همین دلیل ایشان را به زندان انفرادی می‌فرستادند یا در خانه محلی تبعید کرده از خروج ایشان یا تماس با مردم ممانعت می‌کردند. گاهی اوقات نیز ایشان را با زندانیان فاسد و تبهکار در یک محل حبس می‌کردند. اما نگرش و دید بلند ایشان که همیشه خداوند متعال را یاد می‌کرد و اعمال قرآنی آن مرحوم زندانیان را تحت تاثیر شدید قرار می‌داد. در این رابطه دکتر عباس شیبانی می‌گوید:«در آن زمان بود که ایشان در زندان، کلاس درس تفسیر گذاشته بودند(حدود سال 1342) و تفسیر پرتوی از قرآن را می‌نوشتند، و آقای محمد مهدی جعفری هم آنها را تنظیم می‌کرد. روسای زندان، قاچاقچیان و جنایتکاران را با زندانیان دیگر یکی کردند تا از این راه ما را اذیت کنند، ولی کلاسهای ایشان در روحیه آنها خیلی اثر داشت.»25 بر اثر فشار افکار عمومی، رژیم پهلوی مجبور می‌شود که ایشان را در سال 1346.ش آزاد نماید. اما مبارزه از نظر طالقانی همچنان ادامه داشت و مسجد هدایت بار دیگر شاهد درس تفسیر و مبارزات طالقانی می‌شود، اما سرانجام به زودی از طرف دستگاه امنیت رژیم پهلوی درس تفسیر ایشان تعطیل می‌گردد. مرحوم سید غلامرضا سعیدی از شاه سابق نقل قول می‌کرد که می‌گفت پدرم را سید حسن مدرس بیچاره کرد و خودم از دست سید محمود طالقانی نمی‌دانم چکار بکنم.26‌مرحوم طالقانی در صحنه سیاست هم از قدرت جذب و هم از قدرت دفع بهره‌مند بود، و این حالت چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه در ماههای پس از پیروزی انقلاب به ایشان جایگاه ویژه‌ای بخشیده بود. آن حالت روحانی و پدری که در آن مرحوم دیده می‌شد، معلول همین صفت بود. آیت الله طالقانی خود را غیر از دیگران نمی‌دید و در تمام دوران مبارزاتی خود آنچه برای رسیدن به حکومت اسلام انجام می‌داد با مردم و برای مردم بود. در سطح بین المللی نیز آیت الله طالقانی از طریق همین پایگاه مبارزاتی در بین مسلمانان کشورهای مختلف خصوصا کشورهای اسلامی جایگاه و منزلتی بالایی یافت. در اسناد ساواک می‌بینیم که «یک انگلیسی در تاریخ 23/2/1350 به اتفاق یک نفر ناشناس به مسجد هدایت آمد و برای مسلمان شدن وی ]آیت الله طالقانی[ به او شهادتین گفت و هنگام سخنرانی دکتر باهنر از مسجد خارج شد.»27
2-جاذبه و دافعه:
در پایگاه و کانون تبلیغ اسلام و فعالیتهای ضد رژیم، افراد مختلف و با خصائل فکری و اخلاقی و کرداری متفاوتی شرکت می‌کردند. هدایت‌گر این پایگاه فردی بود که خود را از دیگران جدا و برتر نمی‌دانست و افراد و گروهها را در آن مقطع زمانی به یک چشم نگاه می‌کرد. وی با برخوردهای سازنده و الگو دهی به آنها ترویج دین را که برای حفظ و نگهداری آن زحمات زیادی کشیده بود توسعه و رواج می‌داد. وجود آیت الله طالقانی در پایگاه مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی، مایه دل گرمی و افزایش روحیه اقشار مختلف شرکت کننده در آن می‌شد. مردم به این شخصیت بی‌ریا و بی تکبر و جذاب احترام وافری قائل بوده و احساس فرزندی در مقابل ایشان داشتند. زمانی که ایت الله طالقانی در مسجد هدایت حضور داشتند این مسجد رونق زیادی یافت و اقشار گوناگونی در مراسم آن شرکت می‌کردند.28 حجه الاسلام عبدالمجید معادیخواه در این رابطه می‌گوید:«مرحوم آقای طالقانی خیلی عاطفی و گرم بود و گیرایی بسیاری داشت. وقتی آدم نزدیک ایشان می‌شد بیش از حد متعارف احساس صمیمیت می‌کرد. من مدتی که با ایشان آشنا شدم حالت پدر و پسری با او داشتیم.»29 مهندس یکتا نیز در این خصوص می‌گوید:«بنده تحت تاثیر شخصیت بی‌ریای آقای طالقانی قرار گرفتم و ایشان بدون آنکه ما را بشناسد مستمعین را هدایت می‌کرد، و واقعا این مکان] مسجد هدایت[ به واسطه ایشان هدایت‌گر بود.»30 وجود آیت الله طالقانی در مسجد آنهم در مقطع زمانی که خیابان استانبول مملو از مسائل غیر اخلاقی و ناهنجاریهای اجتماعی بود باعث تقویت روحیه شرکت کنندگان در جلسات و نیز جذب جوانها در این مکان برای مبارزه با رژیم طاغوت شده بود. «این کلاسهایی که در استانبول و لاله‌زار بودند، واقعا به برکت نفس آیت الله طالقانی مرد میدان شدند، آنهم زمانی که اصلا بیخ گوش مسجد مغازه و مکان غیر اخلاقی تاسیس کرده بودند. ایشان واقعا برای جوانها پدری می‌کرد و به جوانها همیشه توصیه می کرد که اختلافها را کنار بگذارند و دشمن مشترک (رژیم پهلوی) را مد نظر داشته باشند.»31 معادیخواه در ارتباط با جذب جوانها نیز می‌گوید:«ایشان در برخورد با نسل جوان جوری بود که در واقع می‌شود گفت احساس عجیبی برای جذب آنها به اسلام و نجات از مسائل و گرایشهای انحرافی داشت. حتی گاهی بعضی از جوانها سوالات بی موردی می‌پرسیدند که ربطی به مسائل مطرح شده در مسجد نداشت ولی ایشان با وقار و به صورت منطقی به همان سوال پاسخ قانع کننده و جذابی می‌داد که جوانها سرتا پا گوش بودند.»32‌در این رابطه مکری نژاد یکی از کسبه محل می‌گوید:«موقعی که جوانان برای نماز می‌آمدند به دلیل لباس تنگی که می‌پوشیدند، نشستن و نماز خواندن برای آنها راحت نبود آقای طالقانی دستور دادند تعداد زیادی پیژامه تهیه نمایند تا جوانان بتوانند با تعویض شلوار، راحت‌تر نماز و جلسات را برگزار نمایند.»33 ایشان در جذب جوانها بسیار خوش فکر عمل می‌کرد. بعضی از جوانها که برای اولین بار به مسجد می‌آمدند و با مسائل اسلامی و دینی آشنا می‌شدند بسیار تحت تاثیر آیت الله طالقانی قرار می‌گرفتند.34حجه الاسلام علی دوانی می‌گوید:« شبی به مسجد هدایت آمدم و در صف اول نماز جماعت، جمعی از شخصیتهای اسلامی را دیدم و پس از نماز که آقای طالقانی منبر رفتند ایشان را روحانی بصیر و شجاعی دیدم که زبان نسل جوان و طبقه تحصیلکرده را خوب می‌داند... راز موفقیت آیت الله طالقانی گذشته از ایمان و اخلاص ایشان به نهضت اسلامی، قدرت بیان و قلم معظم له است که از هر دو جهت تشریح مبانی اسلامی و تفکرات انقلابی خود به میزان لازم دارا می‌باشند.»35 آیت الله مهدوی کنی در رابطه با نقش ایشان در اتحاد بین گروهها می‌گوید:«امام فرمودند که ایشان از کسانی بود که می‌توانست به وسیله آرامشی که داشت به اعصاب متشنج جامعه ما آرامش ببخشد. تفرقه ها را مبدل به اتحاد بکند، واقعا اینطور بود.»36 با توجه به شناختی که دوستان از آیت الله طالقانی داشتند ایشان را نسبت به مسائل روز و سعه صدر، انسانی وارسته و جذاب یافته بودند.37 «ایشان شدیدا به مکتب معتقد بودند و خیلی هم دقیق به مسائل اسلام توجه داشت، ولی نسبت به کسی که اسلام را قبول نداشت، در مرحله اول به هیچ وجه به طریق خصمانه برخورد نمی‌کرد، تمام سعی‌اش این بود که طرف را آگاه سازد و با منطق درست به وی بفهماند که اشتباه می‌کند آنهم نه در قالب کلمات زشت و تحقیر کننده، بلکه در قالب بها دادن و شخصیت دادن به انسانی که به یک سری مسائل توجه دارد. اگر این سعه صدر ایشان و این روحیه آزادی خواهی‌اش را توام با آن شناخت و برداشتی که از اسلام داشت کنار هم بگذاریم، می‌بینیم که این ویژگی کمتر در دیگران دیده می‌شود.»38 در این رابطه خوش صولتان می‌گوید:«گاهی اوقات آقای طالقانی به نماز دیر می‌آمدند، آقا سید ابراهیم موسوی نماز را شروع کرده و جماعت را برگزار می‌نمودند. ایشان با آن متانت و شهامت و جذابیت پشت سر آقا ابراهیم می‌ایستادند و نماز جماعت را به اتفاق دیگران می‌خواندند. ایشان بسیار خوشرو بودند و قدرت جذب ایشان بی‌نهایت بود به طوریکه تمام گروهها از هر فکر و اندیشه‌ای را جمع می‌کردند»در این رابطه محمدصادق قاضی طباطبایی می‌گوید:« جلال آل احمد آدم مذهبی آنچنانی نبود. ایشان ]آیت الله طالقانی[ با مرحوم جلال حشر و نشر داشت و هر دو اهل طالقان بودند. بنده یادم هست که ایشان در منزل خود با مرحوم جلال به بحث و تبادل نظر سیاسی می‌پرداخت و تا آنجا آیت الله طالقانی پیش رفت و از موقعیتها در جهت کشاندن افراد به مسائل اسلامی استفاده کرد که مرحوم جلال به مکه مکرمه رفته و در برگشت کتاب «خسی در میقات» را نوشت و در نهایت تا آخر عمرش مسلمان محققی باقی ماند.»39‌اصولا در مخالفتهایی که علیه رژیم پهلوی صورت می‌گرفت یک سری افراد از موقعیتهایی که آیت الله طالقانی برای جذب گروهها بهره می‌جست سوء استفاده کرده و خود را به ایشان نزدیک می‌کردند. افرادی نیز که برای رژیم و عوامل آنها کار می‌کردند در جلسات مسجد حضور پیدا کرده و گزارشهای خود را به ساواک می‌دادند. آیت الله طالقانی به دلیل بینش و سیرت بالایی که داشت تمام افرادی که برای رژیم کار می‌کردند می‌شناخت. ایشان در همان جلسه یا با پیغام به آنها می‌گفت که از این کار دست بردارند. در این رابطه طالب زاده از کسبه اطراف مسجد هدایت می‌گوید:«یکبار یک ساواکی آمده بود و در جلسه‌ای که برگزار شده بود شرکت کرد. این ساواکی پهلوی آقا نشسته بود هرچه می‌خواست با ایشان صحبت کند آقا تحویلش نمی‌گرفت چون ایشان فهمیده بود که آن فرد چکاره است. بالاخره طرف فهمید که ایشان از کارش مطلع شده و ناگزیر مجلس را ترک کرد.»40در مورد طرد و رسوا نمودن افراد ساواکی، خوش صولتان نیز می‌گوید:« آقای طالقانی در حین صحبتهایشان می‌گفتند: آمدی اینجا چکار کنی، می‌خواهی گزارش بدهی، می‌خواهی بروی چند صد تومان بگیری، بلند شو برو، چند صد تومانت را ما به تو می‌دهیم. بلند شو و برو گورت را گم کن»41‌مهندس سیفیان چنین می‌گوید:«آقای طالقانی می‌گفتند که اینها می‌آیند پیش من و می‌گویند آقا ببخشید ما ماموریم و معذوریم. ایشان می‌گفتند غلط کردی که مامور شدی که معذور بشوی، چرا در این لباس رفتی، ایشان خیلی با جذبه با آنها صحبت می‌کرد و ملاحظه‌ای در این مورد نداشت.»42 آیت الله طالقانی در بیرون از مسجد و حتی در دادگاهی که قرار بود ایشان را محاکمه نماید، افرادی که در دادگاه حضور داشتند را مجذوب یا دادگاه را منحرف و بی نتیجه باقی می‌گذاشت.در این رابطه مصطفی صادقی چنین می‌گوید:«یکی از دادگاههای ایشان تشکیل شده بود. رئیس این دادگاه تیمسار قره باغی و نیز وکیل ایشان تیمسار مسعودی بود. قره باغی از وکیل ایشان سوال کرد که اگر به خیابان استانبول برای خرید بروید و نزدیک غروب باشد آیا می‌روید مسجد هدایت و نماز می‌خوانید؟ وکیل آیت الله طالقانی گفت: بله، به دلیل اینکه مسلمان هستم می‌روم و نماز می‌خوانم. ایشان آنقدر تحت تاثیر آیت الله طالقانی قرار گرفته بود که بلند شد و گفت: اتهام نامسلمانی به من نزنید، من مسلمانم، من هیئتی هستم. رئیس دادگاه نیز علیه وکیل کیفر خواستی تنظیم نمود.»43‌در یکی از دادگاههایی که رژیم برای محاکمه آیت الله طالقانی ترتیب داده بود و رئیس آن قره باغی بود، آیت الله طالقانی هرگز مستقیما به سوالات او پاسخ نداده و هرگز برای او احترامی قائل نگردید. ایشان از چنان آرامشی برخوردار بودند که بارها بر روی صندلی دادگاه به حالت چهارزانو نشسته و خود را به خواب عمیقی فرو می‌برد و هرگاه رئیس دادگاه ایشان را مورد خطاب قرار می‌داد بایستی یکی از افراد، او را از خواب بیدار و مساله را تفهیم می‌‌کرد و سرانجام هم پاسخ ایشان این بود که دادگاه از نظر من صلاحیت ندارد. کسانیکه در جلسات این بیدادگاه شرکت کرده‌اند هرگز شکستن غرور این افسر مزدور خود فروخته را توسط آیت الله طالقانی از یاد نخواهند برد.44
3-کردار و گفتار:
همانطور که قبلا ذکر شد رفتار وکردار رهبران مذهبی در مقاطع مختلف می‌تواند به عنوان سرمشق و الگویی برای دیگران در جهت اهداف مقدس حکومت اسلامی باشد. این رهبران به دلیل اخلاص و ایمان محکم و پایداری که در جهت ایجاد حکومت ودولت اسلامی دارند با نفوذ کلام و کردار خود در دل رهروان می‌توانند بدین طریق به پشتوانه عظیمی دست یابند. آیت الله طالقانی در زمانی که در جهت مبارزه علیه رژیم پهلوی قدم نهاده بود از این مورد بی‌بهره نبود. همراهان مرحوم طالقانی از عمل، گفتار و رفتار ایشان به عنوان سرمشق و الگویی مهم در جهت رسیدن به اهداف خویش استفاده می‌کردند. در این مورد آقای چهپور می‌گوید:«از کسبه محل که خیابان استانبول و لاله زار را شامل می‌شد مخصوصا جوانان که به این پایگاه می‌آمدند و به عنوان مرکز امیدی برای خودشان محسوب می‌کردند دست خالی نمی‌رفتند و آیت الله طالقانی دست رد به سینه آنها نمی‌زد. ایشان معتقد بودند که نباید این مردم را رها کرد.»45در این باره محمد جواد رجائیان نیز می‌گوید:«در آن شرایط که خفقان شدیدی وجود داشت آقای طالقانی در گفتار و رفتارش هیچ وقت ملاحظه کاری نمی‌کرد. انتقادات و پیشنهادهای خود را خیلی صریح بیان می‌کرد و این مورد یکی از دهها علتی بود که بچه‌های تحصیلکرده را به مسجد] هدایت[ جذب می‌کرد. یادم هست برای بار اول که به مسجد رفتم این گونه برنامه‌ها را دیدم چراکه تازه از شهرستان و از یک محیط بسته آمده بودیم و نسبت به مطالبی که ایشان می‌گفت اطلاعی نداشتیم. برای ما خیلی جالب بود، وقتی خودمان با مسائل آشنا شدیم افرادی که دارای اعتقادات عمیقی نبودند به این پایگاه می‌آوردیم و اینها خیلی شیفته مطالب و رفتار ایشان شده بودند.»46 به دلیل اینکه مسجد هدایت محل تجمع افراد مختلف با گرایشهای گوناگون بود آیت الله طالقانی در خصوص شرکت افراد در جلسات حساس بود. البته نسبت به کسانی که می‌شناخت مشکلی نبود. ولی افراد جدیدی که می‌آمدند از طریق شناسایی یا وارد مباحث مختلف شدن با آنها، می‌فهمید که برای چه کاری به این محل آمده‌اند. اما برای جلسات بعد با این افراد گرم می‌گرفت و جویای احوالشان و مسافحه با آنان می‌شد. اینگونه برخوردها و رفتارها افراد و دوستان ایشان را منسجم‌تر و شیفته‌تر می‌کرد.در این رابطه دکتر حسین نامی می‌گوید:«عده‌ای از مردم به مسجد هدایت جذب می‌شدند و اکثرا تحصیل کرده‌ بودند. بعد از نماز و سخنرانی بعضی از این افراد جلو می‌رفتند و به آقا عرض احترام و احوال پرسی می‌کردند و ایشان نیز از این فرصت استفاده کرده وسوالات خود را مطرح می‌کرد. بعدا به دوستان نیز سفارش می‌کرد که از احوالات آنها باخبر شوند. اگر این عده مشکلی اعتقادی داشتند در سخنرانی یا صحبت کردن با مثال به آنها توضیح می‌داد ولی اگر ساواکی بودند با صراحت به آنها می‌گفت و در نهایت اگر مشکلی نداشتند آنها را در جلسات خصوصی و مسائل مهم همراهی می‌کرد.»47‌از مهمترین خصوصیات آیت الله طالقانی صراحت و جرات و شهامت ایشان چه در جلسات و چه در زندان و چه در محافل بود. ایشان با این روحیه ضربه‌ای به رژیم می‌زد که مشتاقان مجالس و جلسات او بیشتر و مجذوب‌تر می‌شدند و اگر هفته‌ای یک روز و یا بعضی‌ها اگر هر روز، ایشان را نمی‌دیدند برایشان سخت بود. آیت الله مهدوی کنی در رابطه با شهامت آیت الله طالقانی می‌گوید:« کسی که در مقابل مامورین، با شخصیت تمام اظهار وجود می‌کرد و صریحا آنها را می‌کوبید مرحوم طالقانی بود. این حالت در ایشان بیش از دیگران بود و این از امتیازات آن مرحوم بود و واقعا مامورین را تحت تاثیر قرار می‌داد. همیشه ایشان وقتی با مامورین برخورد می‌کرد آنها را نصیحت می‌کرد و حتی گاهی با آنها تندی می‌کرد.»48 ایشان یکبار پس از آزادی از زندان، وقتی در مسجد حضور یافت، به منبر رفت و از همان پایین شروع به صحبت کرد و گفت که چون دولت از من تعهد گرفته است که به منبر نروم لذا از همین پایین حرفهایم را می‌زنم.»49«بعضی وقتها از کلانتری بهارستان پیغام می‌دادند که به آیت الله طالقانی بگویید به کلانتری بیاید. ایشان می‌گفتند من با کسی کاری ندارم اگر کسی با من کار دارد اینجا بیاید.»50 همیشه لبه تیز صحبتهای ایشان متوجه حکومت طاغوت بود داد و فریادش برای دستگاه پهلوی را با کمال صراحت بیان می‌کرد و این یکی از خصوصیات بارز این پایگاه بود.51 ایشان می‌گفتند ای ساواکیهای ]داخل جلسات[ خبر ببرید که طالقانی فکرش، دینش و مبارزاتش را رها نمی‌کند چه بالای منبر باشد چه پایین منبر.52آیت الله طالقانی در سنگر مسجد هدایت برای رو کردن دست بازیگران صحنه سیاسی کشور و برگزار کنندگان انتخابات دروغین دوره بیستم مجلس شورای ملی به سخنرانی و افشاگری پرداخت و مسجد با سخنان او و حضور پرشور مردم، جنب و جوش خاصی یافت. رژیم برای جلوگیری از رسوایی بیشتر راه نجات خویش را در بستن مسجد دید تا بلکه از سخنان آتشین آن مجاهد سترگ که همچون گلوله‌ای بر پیکربیمار رژیم پهلوی فرود می‌آمد رهایی یابد.53‌در رابطه با شجاعت آیت الله طالقانی سرهنگ سید محمد سطوتی می‌گوید:«در چهار راه حسن آباد مسیری از طرف کاخ مرمر به کاخ گلستان ترتیب داده بودند و سربازان در دو طرف خیابان به صف ایستاده و مانع می‌شدند که مردم از جنوب خیابان سپه به طرف شمال یا از شمال به طرف جنوب حرکت کنند. ناگاه سید بزرگواری با شجاعت تمام ]مرحوم طالقانی[ رو به جمعیت و سربازان فریاد کشید. سربازان! مملکت ما به وسیله دشمن اشغال شده چرا نمی‌روید که دشمن را بیرون کنید؟ فقط در جلو مردم سینه سپر کرده‌اید؟ سپس خطاب به جمعیت گفت: صف سربازان را بشکافید وعبور کنید. ناگاه سیل جمعیت صف سربازان را شکافته و نظام را به هم زدند که در نتیجه برنامه حرکت شاه و میهمانانش بهم خورد. افسران ریختند و سید را دستگیر کردند. ناگاه سیل جمعیت زیادی از اطراف جمع شده و آقای طالقانی را نجات دادند.»54 از دیگر خصوصیات اخلاقی ایشان جرات و شخصیت دادن به جوانها بود. در همین رابطه مهندس سیفیان می‌گوید:«جوانان دنبال یک چنین خصوصیاتی می‌گشتند. در این اوضاع و احوال بود که بعضی‌ها حرف طبیعی خودشان را نمی‌توانستند بزنند. به نظرم یکی از چیزهایی که بیش از همه نقش آیت الله طالقانی را بارز می کرد صراحت ایشان بود و حضرت امام(ره) نیز ایشان را ابوذر زمان نامیدند. آن مرحوم نقش مهمی در شخصیت و جرات دادن به جوانها داشتند.»55 مرحوم علی حجتی کرمانی در این خصوص می‌گوید:«از خصوصیات ایشان صراحت و صداقت و از جمله انتقاد پذیریشان بود که همه را جذب کرد. او حتی حاضر می‌شد، با یک طلبه کم سن و سال به بحث بپردازد و اگر هم موردی را درست بگوید، بپذیرد.»56
ایشان در مورد واجبات حساسیت خاصی داشتند و با کمال صراحت واجبات را بیان می‌نمودند یا با رفتار و کردار خود نشان می‌دادند. حجه الاسلام معادیخواه در این رابطه می‌گوید:«یک روز با هم در ماه مبارک رمضان از مسجد بیرون آمدیم، دیدم ایشان با تسبیح خود به یک عابری که دستش سیگار بود، زد. عابر وحشت کرد و پرت شد به یک طرف و بعد ایستاد و نگاهی به آیت الله طالقانی انداخت، برخورد ایشان نشانگر نهی از منکر و حساسیت مساله بود.»57 «ایشان اگر برای دیگران کاری انجام می‌دادند و کمک می‌کردند در حد وظیفه شرعی انجام می‌دادند و از انجام کارهایی که واسطه‌گری و کار چاق کنی باشد عصبانی شده و با صراحت می‌گفتند که انجام نمی‌دهم و درست نیست.»58
4-هدایت و رهبری:
هرچند آیت الله طالقانی مرکز فرماندهی خود را مسجد هدایت قرار داده بود ولی با این وجود از هر نقطه یا کانالی جهت دسترسی به حکومت اسلامی و مبارزه علیه رژیم شاه استفاده می‌کرد. به همین دلیل ایشان جهت تقویت اعتقادات افرادی که درگیر مسائل مبارزاتی شده بودند فعالیت می‌کرد و از طریق ایجاد تشویق و کمک و ارشاد به عنوان ناخدا، سکان کشتی نجات این رهروان را به عهده داشت. صدای بلند ایشان در این مسیر عده‌ای زیادی را متوجه این پایگاه نمود. او بالا منبر می‌ایستاد و مردم را به دین خداوند دعوت می‌کرد و علیه شاه و برنامه‌های او حرف می زد.59 شهید دکتر مصطفی چمران در این رابطه می‌گوید:«به راستی که آن اجتماع کوچک که با هدفی متعالی تشکیل می‌شد در طوفان حوادث سیاسی آن روزگار مانند کشتی نجات بود که ما را از خطرات فراوان انحراف به گردابهای چپ و راست حفظ می‌کرد. او برای ما منبع جوشانی از ایمان و ابر پرباری از رحمت و محبت بود. به طوریکه هر حرف و مشکلی را با او مطرح می کردیم برایمان پاسخ می‌داد.»60‌آیت الله طالقانی از روی اخلاص در عمل و گفتار، اقشار مختلفی را که در مسجد حضور داشتند راهنمایی می‌کرد و به عنوان یک پدر که برای فرزند خود راهنما و الگو و هدایت گر است، عمل می‌نمود. از اینرو مردم عشق و علاقه وافری به ایشان داشتند و او نیز جهت ترویج و نشر حقایق اسلامی و دینی فعالیت گسترده‌ای را آغاز کرده بود. بیشتر کسانیکه در جلسات وی شرکت می کردند ایشان را در حکم پدر خویش می‌دانستند. افرادی که به این پایگاه قدم می‌نهادند آنرا تنها مامن مطمئن و راحترین مکان برای طرح مسائل فکری خود می‌یافتند چراکه این مکان به عنوان ستاد فرماندهی از سوی آیت الله طالقانی انتخاب شده بود.61 محمدجواد رجائیان در خصوص راحت و مطمئن بودن جوانها در مسجد هدایت می‌گوید:«آیت الله طالقانی حرف دل جوانها را می‌زد، بچه‌ها او را دوست داشتند. مطالب جدیدی از اسلام و واقعیتها مطرح می‌کرد و محفل گرمی تشکیل شده بود. ایشان نمی‌گفت بعدا یا وقت دیگری، بلکه همانجا جواب قاطع و صریحی به سوالات می‌دادند. آیت الله طالقانی حرف دل ما را می‌زد.»62‌در این رابطه سید ابراهیم موسوی نیز می‌گوید:«ایشان که از ابزارهای جنگی علیه رژیم نمی‌توانستند استفاده نمایند به همین جهت از تعلیم وتربیت به عنوان اهرم اصلی بهره می‌بردند.»63 این اهرمها دارای ابعاد مختلفی بود که آیت الله طالقانی در هر مکانی از آنها به عنوان وسیله هدایت و راهبردی مهم استفاده می‌نمود. مرحوم آیت الله طالقانی بارها با اشاره به ارزشهای اسلامی مردم را به جهاد اکبر که مبارزه با نفس بود فرا می‌خواند و نیز مبارزه با رژیم طاغوت را یادآور می‌شد.
پی نوشت ها
1-حامد الگار، آ. مراد، ن. برک و عزیز احمد، نهضت بیدارگری در جهان اسلام، ترجمه: سیدمحمد مهدی جعفری، شرکت سهامی انتشار با همکاری انتشارات فرهنگ، تهران،1362، صص146-145
2-خاطرات حاج سیاح مالکی
3-نهضت آزادی، طالقانی در آئینه گفتار و کردار، نهضت آزادی ایران، تهران، 1362، ص9-8
4-محمد ترکمان، یادنامه دکتر سحابی، انتشارات قلم، تهران، 1377، ص118
5-خاطرات حجه الاسلام شجونی
6-خاطرات مهندس سیفیان
7-سیفیان، همان
8-یادنامه ابوذر زمان، بنیاد فرهنگی آیت الله طالقانی با همکاری شرکت انتشار، تهران، 1362، ص210
9- شعبانعلی لامعی، حکایتهایی از زندگی آیت الله طالقانی، انتشارات قلم، تهران، 1376،ص199
10- نهضت آزادی، همان،صص 23-22
11- خاطرات مهندس دانش منفرد
12- خاطرات عباس صاحب الزمانی
13- راهی که نرفته‌ ایم، مجموعه مقالات برگزیده از 20 سال نشریه پیام هاجر درباره آیت الله طالقانی، تنظیم مطالب؛ مهدی غنی، مجتمع فرهنگی آیت الله طالقانی، تهران، 1379، صص36-34
14- خاطرات مصطفی صادقی
15- علی محمدی، آیت الله طالقانی ابوذر امام، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران،1373،ص29
16- خاطرات محمد صادق قاضی طباطبایی
17- راهی که نرفته ایم، همان،ص35
18- هجرت و انقلاب، مجموعه سخنرانیهای آیت الله طالقانی، بنیاد فرهنگی آیت الله طالقانی با همکاری انتشارات قلم، تهران،1359،ص37
19- بهفروزی، همان
20- یادنامه شهید محمدعلی رجایی، به اهتمام شجاع الدین میرطاوسی،ج1، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361، ص14-13
21- شهید محمدعلی رجایی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، 1378
22- صادقی، همان
23- یادنامه شهید محمدعلی رجایی، همان،ص13
24- راهی که نرفته ایم، همان،ص137
25- همان،ص164
26- مناره در کویر، همان
27- یاران امام به روایت اسناد، شهید باهنر،ص529
28- همان، ص24
29- خاطرات حجه الاسلام معادیخواه
30- خاطرات مهندس یکتا
31- شجونی، همان
32- معادیخواه، همان
33- خاطرات مکری نژاد
34- دانش منفرد، همان
35- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج1و2، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران،1377، ص433
36- راهی که نرفته ایم، همان،ص21
37- رجائیان، همان
38- حکایتهایی از زندگی آیت الله طالقانی، همان،ص82-81
39- قاضی طباطبایی، همان
40- خاطرات طالب زاده
41- خوش صولتان، همان
42- سیفیان، همان
43- صادقی، همان
44- طالقانی، به اهتمام علی جان زاده، انتشارات همگام، تهران، 1358، ص9
45- خاطرات ولی اله چهپور
46- رجائیان، همان
47- خاطرات دکتر حسین نامی، آرشیو بنیاد تاریخ. ش772
48- راهی که نرفته‌ایم، همان،ص44
49- طالقانی در آئینه گفتار و کردار، همان،ص10
50- سیاح مالکی، همان
51- رجائیان، همان
52- صاحب الزمانی، همان
53- آیت الله طالقانی، ابوذر امام، همان،ص40-39
54- راهی که نرفته ایم، همان،ص26
55- سیفیان، همان
56- راهی که نرفته ایم، همان،ص383
57- معادیخواه، همان
58- موسوی، همان
59- محمدرضا محمدی پاشاک، روزی مردی برخاست، ص90
60- راهی که نرفته ایم، همان،ص23
61- نامی، همان
62- رجائیان، همان
63- موسوی، همان


منبع: ماهنامه زمانه 1383 شماره 22، تیر ۱۳۸۳/۰۴/۰۰
نویسنده : محسن سعیدی

نظر شما