ملاقات در دادگاه
سخنان سیدمهدی طالقانی، فرزند مرحوم آیت الله طالقانی در اوج روزهای فتنه که گفته بود: «پدرم از هر جریانی به غیر از جریان اصیل ولایت فقیه تبری می جست»، برای آن ها که قصد داشتند آن عالم وارسته را مصادره کنند، بسیار گران آمد. چهاردهم اسفندماه سال89، همایش نکوداشت این مجاهد نستوه و به تعبیر امام(ره) ابوذر زمان برگزار شد. به همین مناسبت، خاطرات فرزند مرحوم طالقانی از مراودات پدرش و آیت الله خامنه ای خواندنی خواهد بود.
¤در شورای انقلاب
جلسات شورای انقلاب در جاهای مختلفی تشکیل می شد؛ یعنی جای ثابتی نداشت. گاهی اعضای شورای انقلاب به جایی می آمدند که ابوی ما مستقر بود. گاهی هم این جلسات در منازل دیگران برگزار می شد. اگر جای دیگری بود، اکثر مواقع من ایشان را می بردم و برمی گرداندم. یکی از آن روزهایی که دولت موقت زمام امور را در دست داشت، جلسه شورای انقلاب در منزل شهید مطهری برگزار می شد.
در جلسات شورای انقلاب مسائل مختلفی مطرح می شد. آن موقع قانون گذاری و تدبیر مسائل مربوط به انقلاب با شورای انقلاب بود. هنگام پایان جلسه رفتم تا ابوی را برگردانم. وقتی ایشان در ماشین نشستند، جمله ای گفتند. گفتند که «این سید عجب آدم خوش فکری است.» با خودم فکر کردم ایشان چه کسی را می گویند. پرسیدم: آقا چه کسی را می گویند؟» گفت: «آقای خامنه ای را می گویم.» مرحوم ابوی اگر از کسی حرف خوبی می شنید، حتما تأیید می کردند و می گفتند. به همه هم می گفتند که: «اگر مطلب خوبی از کسی می شنوید، حتما تعریف کنید و اگر مطلب بدی می شنوید، تذکر بدهید.»
¤ رویکرد مشترک در قبال روشنفکران
در رویکرد به روشنفکرها، بین رهبر معظم انقلاب و آیت الله طالقانی هم سویی وجود داشت. در عین حال ایشان انتقادهایی نسبت به بعضی از مسائل آن جریان نیز داشتند. زمانی که هنوز خط و خطوط تثبیت نشده بود و این جهت گیری ها به وجود نیامده بود و هنوز مردم در راه مبارزه بودند، حسینیه ارشاد پایگاهی برای جوان ها و تیپ روشن فکر بود. رهبر معظم انقلاب بارها- تا قبل از اختلاف نظر شهید مطهری با مرحوم شریعتی- درجلسات حسینیه ارشاد شرکت می کردند و درحالی که بعضی ها به شدت به مرحوم دکتر شریعتی جفا می کردند و با او مخالف بودند، اما آیت الله خامنه ای خیلی جاها از مرحوم دکتر شریعتی دفاع کردند. وقتی سخنرانی آیت الله خامنه ای درخصوص دکتر شریعتی را می بینید، هم از نقاط قوت او می گویند و هم از نقاط ضعف او، اصل هم همین است. یعنی برای نقاط قوت از آن شخص باید حمایت کرد و نقاط ضعف را هم باید گفت؛ چون این انتقادها سازنده است.
¤ ملاقات در دادگاه
دادگاه محاکمه مرحوم ابوی در سال 1342، ایشان را به ده سال حبس محکوم کرد. درآن زمان، این دادگاه موضوع پرسر و صدایی شده بود. از آیت الله خامنه ای شنیدم که بارها دراین دادگاه ها شرکت کرده بودند. یکی از خاطرات ایشان از دادگاه ابوی این است: «اولین ملاقاتی که با مرحوم طالقانی داشتیم، در دادگاه تجدیدنظر ایشان بود که درهمین پادگان عشرت آباد تشکیل شده بود. دادگاهی بود که ایشان و بقیه سران نهضت آزادی را محاکمه می کردند. من از پیش، آیت الله طالقانی را می شناختم، اما با ایشان از نزدیک دیدار خصوصی نداشتم. سال های 41 یا 42 بود که من در آن دادگاه شرکت کردم. آن موقع من تازه از زندان آزاد شده بودم و ایشان در زندان شنیده بودند که من در زندان هستم، ولی من در قزل قلعه بودم. لذا همدیگر را ندیده بودیم.
درآن دادگاه آقای طالقانی عصایی دست گرفته و نشسته بودند و دادگاه را به رسمیت نمی شناختند ولذا از خودشان دفاع نمی کردند. وقتی که در دادگاه زنگ تنفس زده شد، آقایان برای اظهار ملاطفت به ما که به عنوان تماشاچی دادگاه رفته بودیم، بلند شدند و به طرف ما آمدند. این جا بود که ما رفتیم و از نزدیک با مهندس بازرگان و این ها سلام وعلیک کردیم.
درهمین حین که ما می رفتیم طرف این ها، دادستان از جایگاه خودش بلند شد که برای تنفس به طرف دیگری برود. به آقای طالقانی که رسید، خواست تملقی بگوید. این جالب بود که این قدر روحیه آقای طالقانی عالی بود که دادستان خودش را محتاج این می دید که به ایشان تملق گویی کند. آمد و یک جمله ای گفت که دقیقاً یادم نیست؛ به این مضمون که من هم از خانواده روحانی هستم. آقای طالقانی با بی اعتنایی تحقیرآمیز توأم با طنزی به او گفتند که، [متأسفانه عین جملات ایشان هم دقیقاً یادم نیست] اما همین قدر یادم هستم که همه جمعیتی که دور آقای طالقانی ایستاده بودند، قاه قاه به دادستان خندیدند.
آن منش و روحیه را من از دادگاه درایشان دیدم و این مقدمه ای بود برای دیدارهای بعدی ما درطول سالیانی که در زندان بودند. هر وقت که من در زندان نبودم، به دیدارشان می آمدم و درزندان از پشت میله ها صحبت می کردیم. پیغام هایی داشتند برای آقای میلانی درمشهد و برای جریان هایی که ما غالباً درآن ها شرکت داشتیم، بعد هم که از زندان بیرون آمدند، تماس های زیادی داشتیم و همه برخوردها و دیدارهای من با آیت الله طالقانی تا روزهای آخر حیات شان، همان روحیه را که در اولین دیدار در دادگاه دیدم، تقویت می کرد.»
¤ این کتاب را ترجمه کن
درجلسه ای که دوشنبه ها درخدمت رهبر معظم انقلاب بودیم، می فرمودند: «مرحوم ابوی اطلاعات خوبی داشت.» درهمان زمان که ظاهراً دادگاه بودند، یا هنوز دستگیر نشده بودند، گفته بودند آقای طالقانی کتابی به نام «ثوره الحسین(ع)» به من داد تا ترجمه کنم. من هم خواندم و خیلی از آن استفاده کردم.
یکی از مسائلی که از مادرم شنیدم، این بود که گاهی پیش می آمد که آیت الله خامنه ای دو سه روزی از تبعید مرخصی داشتند تا به تهران بیایند و به مشهد بروند، حتماً سری به منزل ما می زدند و با آیت الله طالقانی مشورت می کردند. منزل آمیرزا خلیل کمره ای و استاد امیری فیروزکوهی هم نزدیک منزل مرحوم ابوی بود.
شنیده بودم گاهی که به دیدن مرحوم امیری فیروزکوهی می آمدند، آیت الله طالقانی هم به منزل کمره ای می رفتند و در آنجا همدیگر را می دیدند.
¤ مورد مشورت
یکی دو بار هم ابوذر بیدار مرقومه کرد که بسیاری از علما ومراجع قم در زمانی که ایشان تبعید بودند و قبل از آن که می خواستند ایشان را تبعید کنند، اعلامیه داده و از ایشان حمایت کرده بودند. وقتی آیت الله طالقانی از تبعید برگشتند، قرار بر این شد که ایشان با تک تک آن آقایان ارتباط برقرار کند و از آن ها تشکر کنند. آیت الله خامنه ای مورد مشورت آیت الله طالقانی بودند برای بازدید از این علما و مراجع عظام. البته یادم می آید ابوی خوششان نمی آمد که بعضی ها را ببینند. آقای بیدار می گوید دراولین دیداری که آیت الله طالقانی مرا خواستند و به خانه شان رفتم، دیدم آیت الله خامنه ای هم آنجا هستند. بحث شان این بود که چگونه پاسخ کسانی را بدهند که از ایشان دراعلامیه ها یا به صورت شفاهی حمایت کرده بودند و یا آقازاده هاشان را برای حمایت از ایشان فرستاده بودند و چگونه از ایشان تشکر کنند. یا چگونه و با چه ارجحیتی سراغ بعضی از این آقایان بروند. مورد مشورت ایشان درباره این مسائل آیت الله خامنه ای بود و یکی دیگر از آقایان.
منبع: روزنامه کیهان ۱۳۸۹/۱۲/۲۲
نظر شما