فکرى براى خندیدن بکنید
مى گویند استرس، اضطراب، افسردگى و اختلالات روانى خاص کشورهاى توسعه یافته است اما واقعیت این است که توسعه یافتگى و استرس لزوماً با هم ارتباطى ندارند بلکه تبعات توسعه یافتگى تک بعدى و عدم توجه به روابط انسانى است که کشورهاى توسعه یافته را با پدیده استرس روبه رو مى کند، یعنى همان زندگى ماشینى خشک و بدون عاطفه اى که بحث در موردش تکرارى به نظر مى رسد.
جامعه غرب پس از جنگ هاى جهانى اول و دوم با بحران جدى در زمینه اضطراب فراگیر روبه رو شد. این موضوع دلایل متفاوتى داشت که علاوه بر به خطر افتادن امنیت روانى و اقتصادى، در فروریختن باورها نقش تعیین کننده اى را بازى کرد چنانچه مکاتب فلسفى به سوى نهیلیسم پوچ گرایى پیش رفت. مکتب هاى ادبى و هنرى، اندیشه تهى از معنویت فلسفه را به شکل اثر بدون «معناى نهایى» دنبال کردند و در علوم عینیت گرایى و اثبات گرایى تمام روزنه ها را بر متافیزیک بست و…
زبان تلگرافى نمایشنامه هاى هارولد پینتر که گویى کاراکترهاى آن نیاز و اشتیاقى براى حرف زدن با هم ندارند، زبان بدون معنا و مفهوم نمایشنامه هاى ساموئل بکت بویژه در نمایشنامه در «انتظار گودو» (در انتظار خدا) به خوبى نشان مى دهد که جامعه غرب نه تنها ارتباط خود را با معنویت قطع کرده بلکه اصل ارتباط را هم مخدوش نموده و گویى در این جوامع مردم با خود و دیگر همنوعان قهرند و به همین دلایل ساده است که استرس ها و اضطراب هاى مخرب سر برمى آورد و تولید و مصرف انواع قرص هاى آرامبخش به شکل هراس انگیزى بالا مى گیرد.
اما جامعه ما چنین شرایطى را ندارد و به فرض رسیدن به تمامى پارامترهاى توسعه یافتگى هم باز این انتظار نمى رود که تمامى تبعات جامعه صنعتى را ما هم تجربه کنیم، زیرا ما کشورى با پیشینه تاریخى قوى و فرهنگ اسلامى غنى هستیم که در آن عدم زیان رساندن بر خود و دیگران، برقرارى ارتباط و تعامل سالم با همنوع، تکیه زدن بر نیروى لایزال الهى و هزاران مفهوم غنى دیگر که اجازه ظهور و بروز کوچک ترین اختلال را در روان، ذهن و روح آدمى نمى دهد. براساس جدیدترین آمار منتشر شده در آلمان ۴ میلیون نفر از مردم این کشور به بیمارى افسردگى مبتلا هستند و ناراحتى آنها در حدى است که باید تحت مراقبت شدید قرار گیرند.
این بیمارى در میان گروه هاى سنى ۱۵ تا ۲۴ سال ریشه دوانده و نیز براساس پژوهش هاى صورت گرفته زنان دو برابر مردان به افسردگى مبتلا هستند.
دکتر هنینگ شاوئن بورگ، استاد دانشگاه گوتینگن اعتقاد دارد که روند پیشرفت این بیمارى در سال هاى اخیر بشدت افزایش یافته و امکان توسعه مجدد هم در آن وجود دارد. براساس ارزیابى هاى مرکز بهداشت جهان نیز بیمارى افسردگى در سال ۲۰۲۰/ م بعد از بیمارى هاى قلبى، بیشترین تعداد بیماران را در سراسر جهان به خود اختصاص خواهد داد.
دلایل استرس و افسردگى
دانشمندان با وجود تحقیقات فراوان در مورد علل این بیمارى هنوز دلیل قطعى براى آن نیافته اند. اما آنچه مشخص است، این است که استرس از دست دادن عزیزى در دوران کودکى، عدم اعتماد به خود، بى توجهى به دیگران، مصرف داروهاى گوناگون، انتقال ژنتیکى، اختلال در سیستم مغز و اعصاب، بیکارى هاى طولانى، عدم فعالیت و زندگى در مناطقى با روزهاى کوتاه و آب و هوایى سرد و غیرآفتابى از دلایل عمده افسردگى هستند.
پزشکان بر این باورند افرادى که بیش از دو هفته، علائمى چون بى علاقگى مفرط به انجام کار، بى اشتهایى، بیخوابى و تمایل به خودکشى را در خود احساس مى کنند، باید به پزشک مراجعه کرده و تحت مداوا قرار گیرند، این افراد هر چه دیرتر تصمیم به مداواى خود بگیرند، حل مشکلات شان نیز سخت تر خواهد شد. چنانچه دکتر هنینگ شاوئن بورگ درمان بموقع را در مورد ۷۰ تا ۸۰ درصد مراجعه کنندگان موفقیت آمیز مى داند.
پزشکان از جمله علایم دیگر افسردگى و استرس هاى مفرط را کار و فعالیت بیش از حد مى دانند. به عبارت دیگر اگر چه براى بسیارى چنین شکلى از فعالیت ها نشان از سلامت جسم و روح دارد، اما کارشناسان این مشخصه ها را حاکى از تندرستى افراد تلقى نمى کنند. در این اشخاص علایمى همچون تنهایى، رخوت، عدم علاقه به فعالیت و گریه کردن مکرر دیده مى شود. آنها ایده هاى بسیار دلفریبى دارند و گویى از تمرکز بسیار بالایى برخوردار هستند. این افراد ظاهراً همیشه در حال شوخى و خنده اند و به نظر مى رسد که هیچ گاه بداخلاق نمى شوند.
دکتر گرئون هوفلیش، روانپزشک و متخصص اعصاب و رئیس بخش افسردگى در یکى از بیمارستان هاى آلمان معتقد است: «در بیشتر موارد فعالیت و تحرک براى بدن بسیار مفید است و من به عنوان یک متخصص اعصاب و روان همیشه خوشحال مى شوم وقتى مى بینم بیمارانم فعال تر شده اند و یا قصد فعالیت هاى بیشترى دارند. براى این گونه مریض ها تحرک و بخصوص فعالیت هاى ورزشى و یا اقدامات فوق برنامه و تفریحى مى تواند مفید باشد اما زمانى که فرد بیش از حد تحمل کار کند و از کارش لذت نبرد، دچار یکى از انواع افسردگى است.»
مشکلات عصبى در تهران
کلانشهرى مثل تهران در بسیارى از پدیده هاى منفى مى تواند صاحب مقام باشد، به عنوان مثال ترافیک، آلودگى هوا، آلودگى صوتى، تولید زباله و اینک استرس و افسردگى میان جوانان و نوجوانانش. شهروندان در این باره چه مى گویند. کریم معصومى شهروند ۳۵ ساله عنوان مى کند: «بى نظمى در بسیارى از امور، اعصاب شهروندان را به هم مى ریزد که این آفت هم به خود ما شهروندان و هم به مدیران شهر برمى گردد. وقتى شما دارید سوار مترو مى شوید مى بینید که در بسته شد اما نه آنهایى که بیرون هستند سوار شدند و نه آنهایى که داخل هستند توانستند بیرون بیایند. اعصابتان به هم مى ریزد، خب در این موارد هم که نباید مدیران تصمیم بگیرند که اول آنهایى که مى خواهند پیاده شوند، بیرون بیایند یا بالعکس، جمعیت سینه به سینه هم با هم روبه رو مى شوند و هر کسى دوست دارد اول خودش وارد شود. این یک بى نظمى و آشفتگى در فرهنگ عامه است.
بى نظمى ها دست به دست هم مى دهند تا این که پس از ورود به منزل نه حوصله حرف زدن با اعضاى خانواده را دارید و نه حتى دیگر استراحت هم کارى از پیش مى برد. به نظر من ما دچار خستگى هاى مزمن شده ایم که آرام آرام روان مان را هم تحت تأثیر قرار مى دهد. هیچ وقت فکر کرده اید که چرا مردم تهران هنگام تعطیلات با عجله مى خواهند شهر را ترک کنند، یعنى این که مى خواهند از دست این شیوه زندگى که بالاجبار بدان مبتلا شده اند، خلاص شوند.»
در مورد تفریح، بسیارى از شهروندان تهرانى هم با این اظهار نظر موافق هستند. آنها معتقدند تهران شرایط ویژه اى براى زندگى دارد و به همین دلیل باید در مورد تفریح شهروندانش هم تصمیمات جدى و ویژه اى گرفته شود. این موضوع مى تواند از گسترش فضاهاى تفریحى شهرى تا فضاسازى در محل کار براى جلوگیرى از خستگى هاى مفرط را دربرگیرد. محمود تفضلى در این باره مى گوید:
«تفریح وقت و پول مى خواهد، چیزى که مردم تهران بشدت در آرزوى آنها صبح تا شب مى دوند و کار مى کنند. پدیده چند شغلى در تهران یک پدیده جدى است و متأسفانه چاره اى هم براى گریز از آن وجود ندارد. بنابراین اگر پولى هم وجود داشته باشد دیگر وقتى براى تفریح باقى نمى ماند، بویژه تفریحات دسته جمعى که علاوه بر رفع خستگى هاى غیرقابل تحمل، مى تواند نوعى تعامل سازنده با دیگران را به وجود آورد و بسیارى از سوءتفاهم ها را از بین ببرد.» وى در ادامه مى افزاید: «بنابراین مدیریت شهرى ما باید نگاه ویژه اى به این مسئله داشته باشد، پارک هاى محلى، گسترش فضاى سبز، ایجاد قوانین و پیگیرى جدى آنها براى کاستن از آلودگى هاى صوتى، بهسازى محیط کار براساس استانداردهاى جهانى از نور و فضاى کافى گرفته تا مقرراتى براى تفریحات اجبارى نظیر آنچه که در کشورهاى توسعه یافته وجود دارد و. // مى تواند بسیارى از استرس ها را کاهش دهد.»
با تمامى این زوایاى دید مختلف گویا مشکلات مالى، تورم و تلاش بیش از حد توان براى کاستن شکاف هاى طبقاتى میان خانواده ها در رأس لیست مشکلات مردم تهران قرار دارد. مشکلاتى که آنها را به ناچار به سمت وسوى استرس هاى عصبى و ناامنى هاى روانى سوق مى دهد. در این میان متأسفانه متأهلین و بویژه جوانان متأهل بار روانى بیشترى را نسبت به همسالان مجرد خود احساس مى کنند که از یک سو باعث پائین آمدن انگیزه ازدواج در میان مجردها شده و از سوى دیگر مشکلات عصبى شکل گرفته و افسردگى هاى ناشى از ناتوانى در جبران کاستى ها باعث منزوى شدن اعضاى خانواده، فاصله افتادن میان آنها و در نهایت تربیت غیراصولى کودکان و یا از هم گسیختگى شیرازه خانواده مى شود.
خنده بر هر درد بى درمان دواست
دانشمندان ثابت کرده اند کودکان در روز تا ۴۰۰ بار مى خندند، در مقابل بزرگسالان به طور متوسط ۲۰ بار در روز خنده بر لب هایشان ظاهر مى شود. دکتر مادان کاتاریا، استاد هنرى دانشگاه یوگاست مى گوید: «به نظر من خندیدن حق مردم است و براساس همین اعتقاد روزى به یک پارک عمومى در شهر محل سکونتم یعنى «مومباى» رفتم و سعى کردم با تعریف فکاهى، مردم را بخندانم، مردم هم خندیدند و رفتند. بعد از مدتى دوباره برگشتند تا باز بخندند من پس از دو هفته دیدم که دیگر فکاهى جدیدى ندارم پس باید یک فکر جدید دیگرى پیدا مى کردم تا بتوانم مردم را بخندانم.» اکنون در آلمان باشگاه هایى به نام باشگاه خنده وجود دارد و هر روز بر تعداد افرادى که به آنجا مى روند تا بخندند، افزوده مى شود. آنها در این باشگاه ها ثبت نام مى کنند تا به طور منظم به تمرین خنده بپردازند. گویا در کشور ما هم اکنون نیازى جدى به این مسئله وجود دارد؛ لطفاً هنرمندان، متخصصین و ورزشکاران آستین بالا بزنند.
منبع: روزنامه ایران ۱۳۸۸/۰۱/۱۶
نویسنده : علی حسینی
نظر شما