تقدم وجودی و تاریخی تکنولوژی بر علم(1)
مقاله حاضر برگرفته از کتاب فلسفه تکنولوژِی می باشد که به قلم دن آیدی به رشته تحریر درآمده است. بخش اول این مقاله را باهم می خوانیم.
نظریهای که در این مقاله میخواهم بپردازم این است که تکنولوژی، به معنای مهم و معینی، هم از نظر وجودی ] یا انتولوژیک[ و هم از نظر تاریخی بر علم تقدم دارد. البته این ادعا را میتوان به یک معنای آن، که معنای بدیهی و پیشپا افتادة آن است صادق دانست. زیرا، اگر تکنولوژی، به وسیعترین و مشخصترین معنای کلمه، عبارت باشد از افراد آدمی و کاربرد و مصرف ابزار و مصنوعات از سوی آنان، آنگاه حداقل چیزی که میتوان گفت این است که تکنولوژی به این معنا هم امری عام است و هم اینکه احتمالا امری است که از بدو پیدایش نوع بشر موجود بوده است. هیچ جامعه و فرهنگ و گروه انسانی وجود نداشته است و ندارد که در ارتباط خود با محیط طبیعی از ابزار و مصنوعات استفاده نکند.
و اگر علم در درجه اول عبارت باشد از نظریهپردازی دربارة امور به معنایی منظم و فرضیهای، آنگاه واضح است که کاربرد با تجربه و ماهرانة انواع و اقسام تکنولوژی از نظر تاریخی بسیار مقدم بوده است بر آن نوع خود- آگاهی که جزو مضمون علم به شمار میآید. بنابراین، پراکسیس ] یا عمل[، به کلیترین معنای کلمه، همواره بر ] تئوری یا[ نظریة صریح تقدم داشته است.
لیکن منظور من چیز دیگری است، یعنی آنکه میخواهم این نظر را تداعی کنم که معنای خاصتر دیگری وجود دارد که بنابر آن تکنولوژی، به خصوص در اشکال اخیر و جدیدترش، شرط امکان علم است. در کتاب خود، تکنیک و پراکسیس (1979)،چنین استدلال کردهام که علم، به معنای معاصر آن، به عنوان علمی آزمایشی که با معانی معینی از اندازهگیری گره خورده است و در هم آمیخته است، به نحوی ضروری در ابزار خود تجسم یافته است. در حقیقت یکی از فرقهای اساسی میان علم جدید و علم نظری یونان در همین پیدایش ابزار دقیق و نقش آن نهفته است، چه به منظور اندازهگیری چه برای مقاصد تحقیقاتی. در آنجا نشان دادهام که ادراک چگونه توسط ابزار گسترش و تجسم مییابد.
البته از نظر تاریخی حتی علم یونانی هم در هنگام تحقیقات خود از نوعی تکنولوژی اندازهگیری استفاده میکرده است. لیکن فقدان انگیزه و تحرک خصوصا تکنولوژیک همچنین سبب شد تا علم یونانی به دستاوردهایی اساسا نظری محکوم و محدود شود (تنها نگاه کنید به افکار عجیب دموکریتوس در مورد شکل اتمها به عنوان علت مزههایی چون شیرینی، تلخی یا ترشی. در اثر فقدان وسائل لازم برای تحقیق در مورد چنین پدیدههای میکروسکوبی، نظریه هم ناگزیر در همین سطح گمانپردازانه توقف میکرد). همین فقدان تکنولوژی ابزاری مناسب حدود علم اساسا نظری ] یونان[ را هم تعیین کرد. در این مقاله قصد دارم که ارتباط اساسی میان علم و تکنولوژی را برجستهتر کنم و برای پیشبرد این مقصود استدلال خواهم کرد که چرا تقدم وجودی – تاریخی تکنولوژی شرط امکان علم است. برای اثبات این امر مطالب خود را به سه مرحله مختلف تقسیم میکنم: اول، به اختصار میپردازم به توصیف نظریهای که معتقدم نظریة رایج و غالب در مورد نسبت میان علم و تکنولوژی به شمار میآید. دوم، دین خود را نسبت به دو متفکر مهم ادا میکنم که اسلاف دیدگاهی به شمار میآیند که به آن خواهم پرداخت. دین فلسفی را مدیوم مارتین هایدگر هستم که میتوان گفت واضع و انسجام بخشندة مبحثی است که به فلسفة تکنولوژی برای قرن بیستم شهرت یافته است و کسی است که به صریحترین وجه ممکن در مورد تقدم وجودی تکنولوژی بر علم استدلال کرده است. دین تاریخی را مدیوم مجموعه عظیم آثار لینوایت، هستم، کسی که ما را به این امر آگاه ساخته است که طی قرون وسطا عملا انقلابی تکنولوژیک رخ داده است که مقدم بر پیدایش علم جدید، و زمینهساز آن، در دورة رنسانس و سراسر دورة روشنگری بوده است.
آنگاه در مرحلة سوم میپردازم به بررسی جوانب معینی از مساله تاریخی بودن زیست- جهان تکنولوژیک. در طول مقاله، مطالب خود را از دیدگاه پدیدارشناختی ارائه خواهم کرد.
نظریة متعارف
برای توضیح ارتباط میان تکنولوژی و علم چندین و چند امکان نظری مختلف وجود دارد، لیکن از میان همة آنها دو امکان حالتهای افراطی را تشکیل میدهند و این امتیاز را نسبت به سایر امکانات دارند که مسائل را به روشنترین شکل خود طرح میکنند- این دو امکان را من به ترتیب تفسیر «ایدهآلیستی» و «ماتریالیستی» میخوانم.
آنچه من دیدگاه ایدهآلیستی میخوانم تفسیری است که بنابر آن علم مقدم بر تکنولوژی است و آن را بنیاد مینهد. طبق این تعبیر، شرط ایجاد تکنولوژی (جدید) مجهز بودن به بصیرت در مورد قوانین طبیعت است، یعنی برخورداری از نظامی مفهومی در سطحی صوری و مجرد، و توانایی به کار بردن این معرفت در مورد قلمرو مادی، و ایجاد تکنولوژی از این راهها.
در این تعبیر، تکنولوژی نتیجة علم است، هم از نظر وجودی ] یا انتولوژیک[، یعنی به عنوان کاربرد معرفت علمی، و هم از نظر تاریخی، یعنی به عنوان نفوذ و گسترش این بصیرت در قلمروهای هرچه وسیعتر سازندگی مادی.
این دیدگاه متعارف با تعبیر معینی از سیر تاریخ علم و تکنولوژی آمیخته است که آن را به صورت زیر میتوان بیان کرد: پس از دورهای تاریک و بلند در تاریخ اروپا، روح علمی یونان در آنجا احیا میشود که در قالب آنچه ما رنسانس میخوانیم ظهور میکند و به آن جان میبخشد. اروپاییان از نو به طبیعت و گمانپردازی دربارة آن علاقهمند میشوند و روشی را برای درک طبیعت پدید میآورند که ما آن را علم جدید میخوانیم. از نظر تاریخی، این نهضت فکری در وجود شخصیتهایی چون گالیله، کپلر، کوپرنیک شکلی چشمگیر به خود میگیرد و از این طریق تحقق مییابد، و عاقبت با نیوتون صورتی نظامیافته پیدا میکند.
پیدایش علم جدید تحولی است که شامل چند جنبة مختلف است (الف) کشفیات مختلف در زمینة ریاضیات پیشرفته؛ (ب) گریز تدریجی از مفاهیم دین و الهیات و گرایش یافتن به متافیزیکی ماتریالیستیتر و مکانیستیتر؛ (پ) روشی که از ریشههای باستانی نظری و گمانپردازانه خود فاصله میگیرد و جهتی تجربیتر و آزمونیتر و تحقیقیتر پیش میگیرد؛ و (ت) سیری که به پیدایش فیزیک به عنوان علم اصلی، یا لااقل به عنوان علمی که در میان برابران از همه سرتر است، منجر میشود.
تنها پس از این سیر تاریخی علم است که تکنولوژی به معنای جدید کلمه پدپد میآید. انقلاب صنعتی یک قرنونیم پیش و رشد انفجاری “تکنولوژی پشرفته” کنونی به طور معقولی بر وجود این پیش – شرط، یعنی نظریة علمی، استوار است. تکنولوژی، به معنای معاصر کلمه، به نظر میآید که تقریبا به طور مستقیم از دل علم زاییده شده باشد.
در این مقاله به بسط و ارائه متافیزیک مستتر در این تعبیر تمایلی ندارم، و قصد هم ندارم که مفروضات آن را مستقیما مورد بررسی قرار دهم. این تفسیر به عنوان تعبیری از نسبت میان علم و تکنولوژی هم دارای جوانب معقول است و هم دارای جوانب غیرمعقول. من به برخی از آنها اشاره خواهم کرد، ولی این کار را به طور غیرمستقیم و از طریق پرداختن به استراتژی معینی که ملزوم ضروری این دیدگاه است انجام خواهم داد.
اگر این دیدگاه درست باشد؛ تکنولوژی چه باید باشد و چگونه باید ظهور کند؟ نخست، آنچه، از این دیدگاه، تکنولوژی به شمار خواهد آمد باید در موارد بلامنازع چنان تکنولوژییی باشد که بافت آن به گونه آشکاری بر ملاحظات نظری- علمی استوار باشد. بنابراین بهترین نمونههای آن، آن نوع تکنولوژی است که ما امروزه تکنولوژی پیشرفته میخوانیم. اگرچه آنچه در زیر به عنوان تعریف ارائه میدهم تعریف جامع و مانعی نیست، ولی معتقدم که یک تکنولوژی پیشرفته باید از چنین خصوصیاتی برخوردار باشد: (الف) باید دستگاهی پیچیده با اجزایی بهم مرتبط باشد؛ (ب) نحوه کار آن باید تنها از طریق نظریههای به طور علمی وضع شده یا استنتاج شده قابل درک باشد؛ (پ) شامل اجزایی باشد که از قطعات ساده و مرکب پیچیده تشکیل یافته باشد؛ (ت) باید از مقادیر مجاز (یارواداشت) میکروسکوپیکی ماشین، سازمانبندی درونی، حرکات مکانیکی یا الکترونیکی مبتنی بر سطوح میکروسکوپیکی روند تولید، و از ساخت مبتنی بر نقشه (یا طرح ساخت) برخوردار باشد. کامپیوتر یک نمونة آشکار چنین تکنولوژی پیشرفتهای است، لیکن انواع و اقسام نمونههای دیگری نیز موجود است که همین خصوصیات را دارند.
در مقابل، تکنولوژیهای غیرپیشرفته، یا چه بسا بهتر بگوییم تکنولوژی سنتی، تکنولوژیهایی هستند که ساده میباشند، و از راه آزمون و خطا به دست میآیند، اجزایشان صرفا ربطی غیر دقیق با یکدیگر دارند، و توسط هر فرد دارای ذوق فنی قابل درک هستند. چرخ چاه نمونة بارز این نوع تکنولوژی است.
به نظر روشن میرسد که میان کامپیوتر و چرخچاه باید اختلافهایی آشکار یا حتی چشمگیر وجود داشته باشد. اما امری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که درست چگونه و چه جنبهای از این اختلاف باید توضیح داده شود. ولی باید آگاه باشیم که در سطحی که من به مسئله میپردازم، موضع ایدهآلیستی که طبق آن علم شرط تکنولوژی است تمایزی بسیار افراطی میان تکنولوژی ماقبل علمی و تکنولوژی علمی قائل میشود. خلاصه آنکه تکنولوژی معاصر از این دیدگاه هیچوجه اشتراکی با تکنولوژی سنتی ندارد.
دلیل اینکه چرا این تاکتیک از نظر مفهومی امری ضروری است این است که در غیر این صورت به هیچوجه نمیتوان موقعیت تاریخی را که قبلا به آن اشاره کردیم توضیح داد. یعنی این امر پیشپا افتاده و بدیهی را که همه مردمان و همه جوامع همواره از نوعی تکنولوژی برخوردار بودهاند و از آن استفاده میکردهاند مستقل از اینکه آنها از علم به معنای ما برخوردار بودهاند یا نه. آنگاه وابستگی تاریخی تکنولوژی به علم تبدیل میشود به مورد خاصی از وابستگی، تنها تکنولوژی علمی از نظر تاریخی به علم وابسته است.
در این صورت، میتوان به رنسانس دورة روشنگری، نسبت به دوره قرون وسطا، به عنوان موردی از تقدم مفروض علم به معنای جدید کلمه نگریست. اگر بخواهیم مطلب را به سادهترین شکل خود بیان کنیم میتوان گفت که دقیقا به دلیل آنکه در قرون وسطی فرض بر این بوده است که معرفت علمی به عنوان معرفت نظری نسبت به معرفت باصطلاح علمی از ارزش والاتری برخوردار است، دستاورد احتمالا منحصر به فرد آن دوره غالبا نادیده گرفته شده است.
ادامه دارد ...
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
به نقل از: کتاب فلسفه تکنولوژی 1377
مترجم : شاپور اعتماد
نویسنده : دن آیدی
نظر شما