موضوع : پژوهش | مقاله

تقدم وجودی و تاریخی تکنولوژی بر علم(2)


مقاله حاضر برگرفته از کتاب فلسفه تکنولوژِی می باشد که به قلم دن آیدی به رشته تحریر درآمده است. بخش دوم این مقاله را باهم می خوانیم.


نظریة ماتریالیستی: هایدگر و وایت
اما موضع مخالف هم دیدگاهی ممکن است. من این دیدگاه را به مدد ترکیب بصیرت‌های مارتین هایدگر و لین‌وایت با یکدیگر ارائه می‌دهم.
مارتین هایدگر شاید تنها فیلسوفی است که به مبتکرانه‌ترین و عمیق‌ترین وجه ممکه مسألة تکنولوژی را به یکی از مسائل اصلی فلسفه تبدیل کرده است. موضعی که او در سخنرانی خود تحت عنوان “پرش از تکنولوژی” اتخاذ می‌کند موضعی است که در آن، او به تقدم وجودی (یا انتولوژیک)، ولی نه تاریخی، تکنولوژی بر علم استدلال می‌کند. استدلال او پیچیده است و من تنها به برخی از عناصر آن می‌پردازم.
هایدگر معتقد است که تکنولوژی همواره مبنای آنچه ما در غرب علم خوانده‌ایم بوده است، ولی تنها در دورة بسیار اخیر است که به عنوان منشأ علم آشکار شده است. لیکن، در این استدلال پیچیدة او ابهام عمیقی در مورد اینکه چه چیزی تکنولوژی به شمار می‌آید وجود دارد. از نظر انتولوژیک،] به اعتقاد او[، تکنولوژی- یا به سخن دقیق‌تر ماهیت تکنولوژی – نحوة معینی از تجربه کردن و ایجاد نسبت است، سامان بخشیدن به نحوه‌ای است که آدمیان با جهان طبیعی نسبتی برقرار می‌کنند.(2) از نظر تاریخی، لااقل به معنای تقویمی آن، به نظر می‌آید که هایدگر می‌پذیرد که تکنولوژی به معنای جدید آن نسبت به علم متأخر است. به سخن کوتاه، هایدگر تا اندازه‌ای این تصور را می‌پذیرد که تکنولوژی جدید یا علمی اساسا و کاملا با تکنولوژی سنتی فرق دارد. به اعتقاد من او با پذیرش این تصور مرتکب کار خطایی شده است و در نتیجه ادعای خود را به نحوی تضعیف کرده است که به نظر می‌رسد انتقاد رایج از او مبنی بر اینکه وی، اگر نه در کل لااقل در جزء، نسبت به تکنولوژی دیدی “رمانتیک” دارد وزنی پیدا می‌کند. به سخن کوتاه، موضع هایدگری این است که تکنولوژی با آنکه از نظر وجودی ] یا انتولوژیک[ مقدم بر علم است از نظر تاریخی مؤخر بر آن است.
هستة دیدی را که هایدگر از آن دفاع می‌کند معکوس کردن دید متعارف در مورد نسبت میان علم و تکنولوژی تشکیل می‌دهد. این عمل معکوس کردن نمایان‌ترین صورت خود را در این ادعای او پیدا می‌کند که تکنولوژی افزار فیزیک جدید نیست، بلکه درست به عکس: فیزیک افزار ضروری تکنولوژی است. در گام نخست، آنچه او مورد توجه قرار می‌دهد این است که فیزیک جدید به نحوی ضروری با ابزار خود مرتبط است.
می‌گویند که تکنولوژی جدید به طور غیر قابل قیاسی با همه تکنولوژی‌های قدیم تفاوت دارد چون بر فیزیک جدید همچون علمی دقیقه استوار است. در حالی که اکنون به گونه روشن‌تری معلوم شده است که عکس آن هم صادق است: فیزیک جدید، به عنوان علمی آزمایشی، به دستگاه‌های تکنیکی و به پیشرفت در ساخت این دستگاه‌ها متکی است. بیان این رابطة متقابل میان تکنولوژی و علم امری صحیح است. ولی این امر صرفا بیان تاریخنگارانة واقعیات است و هیچ مطلبی در مورد بنیاد این رابطه متقابل بیان نمی‌کند. (3)
سپس، هایدگر در حکم بسیار قوی‌تری استدلال می‌کند که فیزیک مبشر تکنولوژی است:
نحوة تصور علم جدید این است که طبیعت را به عنوان شبکه‌ای از نیروهای محاسبه‌پذیر دنبال می‌کند. فیزیک جدید به این دلیل فیزیک آزمایشی نیست که برای پرسش از طبیعت از دستگاه ] یا وسائل آزمایشگاهی[ استفاده می‌کند. به عکس، چون فیزیک،در حقیقت به همان عنوان نظریة محض، طبیعت را چنان برپا می‌کند که خود را همچون شبکه‌ای از نیروهای از پیش محاسبه‌پذیر عرضه کند، آزمایش‌های خود را هم دقیقا به منظور طرح این پرسش تنظیم می‌کند که آیا، و چگونه، طبیعت وقتی به این نحو برپا شد، خود را گزارش می‌کند.(4)
این معکوس کردن- که در نحوه‌ای که هایدگر به نسبت میان علم و تکنولوژی می‌نگرد به وضوح مشهود است- امری است که با این‌همه لااقل جزئی از مفهوم تقدم علم بر تکنولوژی را حفظ می‌کند. البته من، همراه با غالب محققان آثار هایدگر، به تمایز میان تاریخ‌نگاری(5) و تاریخ(6) در کاربرد هایدگری این مفاهیم کاملا واقف هستم. لیکن، تاریخ ] در اندیشه او[ نقشی صرفا انتولوژیک (یا وجودی ) ایفا می‌کند.
جزء دیگر و باقیمانده مفهوم تقدم تاریخی علم بر تکنولوژی نیز جنبه‌ای است که امکان می‌دهد تا تمایز میان تکنولوژی علمی و تکنولوژی سنتی حفظ شود. محکم‌ترین بیان ] دید او[ در مورد این جنبة باقیماندة نقل قول زیر است:
اگر از نظر تقویمی سخن بگوییم علم فیزیک جدید در قرن هفدهم آغاز می‌شود. در حالی‌که،‌تکنولوژی استوار بر نیروی ماشینی تازه در نیمة دوم قرن هیجدهم پا می‌گیرد. لیکن تکنولوژی جدید، که از نظر تقویمی مؤخر است، از دید ماهیتی که در آن حاکم است، از نظر تاریخی مقدم است. (7)
همین‌طور، هایدگر به جنبة فصلی نیز که از ملزومات دید متعارف به شمار می‌آید و تکنولوژی جدید را از تکنولوژی قدیم جدا و متمایز می‌کند توجه دارد و آن را ملحوظ می‌دارد.
انکشافی که در تکنولوژی جدید حاکم است نوعی تعرض است، تعرضی که طبیعت را در برابر انتظار نامعقولی قرار می‌دهد و آن این است که طبیعت تأمین‌کننده انرژی باشد تا بتوان از آن انرژی به صرف انرژی استخراج کرد. اما مگر این امر در مورد آسباد قدیم نیز صادق نیست؟ خیر. پره‌های آن البته با باد می‌چرخند؛ آن‌ها کاملا به امید ورزش باد واگذاشته می‌شوند. ولی آسباد انرژی را از جریان‌های هوا جدا نمی‌کند تا آن را ذخیره کند. (8)
و باز، هایدگر، طبق معمول خود، تصور روستایی را از زمین با تصور فرد اهل تکنولوژی جدید مقایسه می‌کند.
در عوض، در استخراج زغال‌سنگ و سنگ‌آهن، قطعه زمین ] مربوطه[ مورد تعرض واقع می‌شود. زمین خود را اکنون همچون معدن زغال‌سنگ، و خاک را همچون انبار سنگ آهن، آشکار می‌کند. مزرعه‌ای که قبلا کشاورز آن را کشت می‌کرد و به نظم درمی‌آورد اکنون به گونه دیگری ظهور می‌کند چون قبلا نظم درآوردن هنوز به معنای مراقبت کردن و نگهداری بود.(9)
به این ترتیب هرچند در اینجا هم ادعای تقدم وجودی تکنولوژی بر علم به صورت معکوس شدن دیدگاه متعارف طرح می‌شود، ولی مفهوم ثانوی این تقدم حفظ می‌شود، که مضمون آن، از یک سو، این است که تکنولوژی از نظر تقویمی بعد از پیدایش و تحول علم پدید می‌آید، و از سوی دیگر، میان تکنولوژی سنتی و تکنولوژی جدید اختلافی فصلی وجود دارد. به اعتقاد هایدگر، علم همچون حادثه‌ای است که عاقبت به ما نشان می‌دهد که تکنولوژی از نظر وجودی (یا انتولوژیک) چیست؛ علم مبشر تکنولوژی به معنای تاریخی (تقویمی ) آن است:
نظریه فیزیکی جدید طبیعت نه تنها راه را برای تکنولوژی (جدید) بلکه برای ماهیت آن هم هموار می‌کند. زیرا چنین گردآمدنی، که بشریت را فرا می‌خواند تا از راه نظم‌بخشی کشف حجاب کند، از قبل در فیزیک حاکم است. ولی در آن، این گردآمدن به صراحت برجسته نشده است. فیزیک جدید مبشر برهم نهادن (یا گشتل = Gestell) است. مبشری که منشأ آن هنوز شناخته نیست. (10)
اما انسجام این استدلال در این امر نهفته است که هایدگر لفظ تکنولوژی را به معانی مختلف به کار می‌برد.
تعریفی که آن را می‌توان تعریف سطحی(11) تکنولوژی خواند عبارت است از آنچه هایدگر درک انسان مدار- ابزاری تکنولوژی می‌خواند؛ یعنی تکنولوژی به عنوان افزار صرف علم. (12)این تعریف، تعریف غلطی نیست؛ ولی صرفا درست است. ] چون[ ماهیت تکنولوژی را مکشوف نمی‌کند.
تعریف دوم از تخنة (techne) یونانی سرچشمه می‌گیرد، و تازه با این تعریف به مفهوم هایدگری تکنولوژی به طور تقریبی نزدیک می‌شویم، چون تخنه هم به فعالیت‌ها و مهارت‌های صنعتگر و هم به هنرهای دست و سر اطلاق می‌شود، ولی در عین با ساختن خلاق، با پوئیسیس هم مرتبط است.(13) برای یونانیان تخنه نوعی تولید (یا فرآوردن) بود که این نیز نوعی دانش بشمار می‌آمد.
لیکن در تعریف سوم، در تعریف نهائی هایدگر، تکنولوژی تبدیل می‌شود به تحوه‌ای از حقیقت، نحوه‌ای از اکتشاف- (التیا) تکنولوژی،‌در اساس، به نحوی معین جهانی را منکشف می‌کند. “ فرا- آوردن رد انکشاف بنیاد دارد.”(14) تکنولوژی نحوی انکشاف است. تکنولوژی در قلمرویی حضور می‌یابد که در آن انکشاف و عدم استتار رخ می‌دهد، قلمرویی که التیا، حقیقت، در آن رخ می‌نماید. (15) ماهیت تکنولوژی به ما امکان می‌دهد تا به نحو معینی جهان را ببینیم، به آن نظم بخشیم، و با آن نسبت برقرار کنیم. طبیعت تبدیل می‌شود به ذخیرة ثابت ] یا منبع ذخائر[، به منبع انرژی برای استفاده آدمی، و خود این نحوه نسبت برقرار کردن با جهان، در یک عصر تکنولوژیک، ] به نوبه خود[ تبدیل می‌شود و به نحوة غالب و اصلی درک جهان.
من دیگر بیش از این به بررسی دید هایدگری نمی‌پردازم، ولی فقط باید به این نکته اشاره کنم که تنها پس از کشف این که تکنولوژی این نحوة نسبت برقرار کردن با جهان است می‌توان درک کرد که چگونه علم تحت چنین وجهی به عنوان “افراز” ضروری تکنولوژی دیده می‌شود. علم تبدیل می‌شود به وسیلة معرفتی که منشأ قدرت ماست؛ علم خصلتی بیکنی پیدا می‌کند. و با این گام عمل معکوس سازی کامل می‌شود: تکنولوژی، همچون انکشاف جهان به عنوان منبع لایزال، شرط و بنیاد وجودی (یا انتولوژیک) علم جدید است.
از نظر فلسفی، اگر می‌شد نشان داد که تکنولوژی، نه فقط از نظر وجودی (یا انتولوژیک)، بلکه از نظر تاریخی هم بر علم مقدم است، استدلال ما انسجام و وضوح بیشتری می‌یافت. به خصوص اگر می‌توانستیم نشان دهیم که این تقدم تاریخی از چنان خصلتی برخوردار است که می‌تواند به عنوان شرط تجربی (16) امکان علم جدید قابل تعبیر باشد.
چنین دیدی از این امتیاز برخوردار خواهد بود که دیگر شکافی هم با این نکته‌بینی متعارف نخواهد داشت که تکنولوژی پدیده‌ای عام است و هرجا که جامعه‌ای انسانی وجود دارد آن هم حضور دارد.
به اعتقاد من اهمیت ضمنی آثار لین‌وایت در همین امر نهفته است، زیرا تحقیقات او آشکارا سبب شده است که ما در نحوة درک خود از تکنولوژی در دورة قرون وسطا تجدیدنظر کنیم.
نوشته‌های وایت در ارتباط با تکنولوژی در قرون وسطا حدود دو دهه است که جریان دارد. کتاب‌ تعیین کننده او در این زمینه، تکنولوژی قرون وسطا و تحول اجتماعی (1962)، نشان می‌دهد که چگونه، در آن زمان، تحول تکنولوژیک عمیقا گره خورده بود با نهادهای نظامی (رکاب برای سواره‌نظام امکان جنگ تهاجمی و ضربتی را تأمین کرد، و سپس موجد تحولاتی در ساختار اجتماعی نظام فئودالیسم واقع شد)، کشاورزی (گاوآهن با نیروی اسب ترکیب یافت و پیدایش و مرسوم شدن نظام سه کشتی، تولید مواد غذایی را جابه‌جا و به قسمت اروپای شمالی انتقال داد) و عطش روزافزون برای نیروی مکانیکی که زمینه اشکال دیگر افزایش باروری را فراهم کرد.
تصویر تاریخی که وایت با بررسی تکنولوژی پیشه‌وری نوپای شهری در دوره قرون وسطا از اروپا ترسیم می‌کند به روشنی نشان می‌دهد که چگونه اروپا دستخوش تغییر و تحولی سریع، و سراسیمه در پی انواع و اقسام اختراعات، و به خصوص تشنة نیرو بوده است. این امر به خصوص در مورد دستگاه‌های مکانیکی صادق بوده که جدیدا برای استخراج نیرو از آب و باد اختراع شده بودند. طبق شواهد تاریخی، با فرا رسیدن سال 983م. دیگر برای پر کردن کلیه آسیاب‌ها از نیروی آب استفاده می‌شد؛ اما بعد از یک قرن، طبق کتاب آمار و ثبت املاک Domesday] تقریبا در حدود سال 1086م.[ در انگلستان به تنهایی 5624 آسیاب وجود دارد (منادی انقلاب صنعتی قرن‌ها بعد).(17) به آسباد، برای نخستین بار در سال‌های 1180م. اشاره می‌شود، ولی تا سال 1240م. دیگر به سراسر اروپا رسیده است. جست‌وجو برای نیرو، در قرون وسطا، باعث می‌شود که هر منبع ممکنی مورد بررسی قرار گیرد. اختراعات موجود در سرزمین‌های بیگانه به سرعت به طرق جدید مورد آزمایش قرار می‌گیرد،‌واگر چه غالبا به هیچ‌وجه عملی و قابل بهره‌برداری از آب درنمی‌آیند ولی هرگز نادیده گرفته نمی‌شوند. این جستجو برای یافتن نیرو زمینه را برای تکنولوژی صنعتی دوران بعد آماده ساخت ولی در عین حال با جستجو برای کسب معرفت هم پیوندی نزدیک داشت. برای مثال، جووانی دافونتانا، در سال 1420م. دستگاه‌هایی به شکل ماهی‌های شناکننده، پرندگان پروازکننده، و خرگوشان دونده برای اندازه‌گیری سطوح و فواصل در آب، در فضا، و مکان‌های غیرقابل دسترس طراحی کرد که به نوعی اسلاف آدمکها یا روبوتهای اندازه‌گیر عصر ما بشمار می‌آیند. (18)
یکی از مهم‌ترین تحولات تکنولوژیک این دوره- تحولی که ادراک آدمی را از زمان زیرورو کرد- اختراع ساعت بود. به قول وایت، “ناگهان، در اواسط قرن چهاردهم،.... ] ساعت[ تخیل نیاکان ما را تسخیر کرد... یک‌یک جوامع اروپایی یکباره احساسی کردند که تنها در صورتی می‌توانند سر خود را بالا نگهدارند که ضمن شیپور فرشتگاه، بانگ خروسان، مارش عقب و جلو مراجع و شاهان و پیامبران در رأس هر ساعت، سیارات، در بطن جامعه، در دوایر تدویر چرخ زنند.”(19)
زمان و حرکت کرات با دستگاهی مکانیکی گره خورد. و به این‌ترتیب با فرا رسیدن سال 1382م. این امکان پدید آمد که خود عالم هم به کمک استعاره‌ای مکانیکی تصور شود.
در آثار نیکول اورم، متکلم و ریاضیدان بزرگ که در سال 1382 با سمت اسقف لیزبو درگذشت، ما برای نخستین بار با استعارة عالم همچون ساعتی مکانیکی و عظیم مواجه می‌شویم، ساعتی که خداوند آفریده است و به حرکت درآورده است تا “همة جرخ‌ها به منظم‌ترین وجه ممکن بچرخند”.و این مفهوم مفهومی بود که آینده داشت: عاقبت، استعاره تبدیل شد به یک متافیزیک.(20).
آثار اخیرتر وایت به جو معنوی منحصر به فرد و استثنایی که در اروپا مشوق تحول تکنولوژیک بوده، می‌پردازد. با انتشار اثر خود“جو فرهنگی و پیشرفت تکنولوژیک در قرون وسطا” وایت دیگر می‌تواند ادعا کند که “خلاقیت تکنولوژیک اروپای قرون وسطا یکی از واقعیت‌های طنین‌افکن تاریخ است.”(21) آنچه او کشف کرده است این است که اروپای قرون وسطا نسبت به کاربرد و تحول تکنولوژی بسیار آماده و مستعد بود، و به اعتقاد وی این امر از چند عامل مختلف سرچشمه می‌گرفت. سازمان‌بندی و جوّ موجود برای نظم و انضباط، که نتیجه اصلاحات درون صومعه‌یی بود، به طور مناسبی با تکنولوژی وفق داشت. ساعت، که در ابتدا برای تثبیت نظم زمان مورد استفاده قرار گرفت، تکنیک‌های کشاورزی، ماشین‌هایی که برای سبک کردن کار اختراع شده بودند، همه به طور مثبتی ارزیابی شدند و رواج یافتند. در واقع، او بر مبنای بررسی جامع نوشته‌های آن زمان کشف کرده است که مخالفت با ستایش از تکنولوژی امری بسیار نادر بوده است. و در حقیقت، درست عکس آن صادق بوده است: ستایش از اختراع، ماشین، و کاربرد آن همواره قاعده بوده است.
حتی پیش از آنکه اسقف اورم ما عالم را ساعتی مکانیکی اعلام کند،‌ستایش و پیش‌بینی آینده‌ای تکنولوژیک و باشکوه امری بسیار معمول شده بود.“راجر بیکن، در سال 1260 م، در هنگام گمانپردازی خود دربارة وضع حمل‌ونقل در آینده، با اعتماد به نفس، از عصر خودروها، زیردریایی‌ها، و هواپیماها سخن می‌راند.”(22)‌
این حالت جاذبه و شیفتگی نسبت به امر تکنولوژیک، به هیچ‌وجه حتی با مناطق دیگر تمدن مسیحی قابل قیاس نیست. در حالی که غرب لاتینی، از زمان صومعه‌ها به بعد، از ورود تکنولوژی به صحن‌های مقدس هم استقبال می‌کرد- هر کلیسایی می‌بایست یک ساعت داشته باشد- مناطق شرقی ورود چنین اختراعاتی را به فضای مقدس ممنوع می‌کردند. ساعت می‌بایست در خارج قلمرو و ابدیت باقی بماند، و بنابراین در خارج کلیساهای سرزمین‌های ارتدکس. (23)
ارزیابی مثبت از ذهن مخترع و ذوق اختراع، که با تمایل شدید به نیروی ماشین مرتبط بود، همچنین با روحیة استقبال نسبت به هر فکر و هر مصنوعی از هر فرهنگ موجودی توأم بود. آنچه در نهایت آرشه سازهای سیمی ما از آب درآمد از آسیای شرقی به اروپا رسید. و چه بسا گردونة آئین تبتی هم منشأ الهام آسبادها بوده است، و این فهرست را می‌توان همین‌گونه ادامه داد.خلاصه آنکه، دورة قرون وسطا سرشار از علاقه و تمایل شدید به ابداع و اختراع انواع و اقسام تکنولوژی‌ها بود.
وایت متذکر می‌شود که در اواخر دورة قرون وسطا،یعنی در بدو پیدایش علم جدید:
روشنفکران اروپای سال‌های 1450م.دیگر به پیشرفت تکنولوژیک به عنوان یک برنامه و طرح نمی‌نگریستند]... این امر در اواخر قرن سیزدهم به وقوع پیوسته بود[ بلکه به آن به عنوان یک واقعیت تاریخی مسرت‌بخش نگاه می‌کردند، به طوری که جووانی تورتلی،‌اومانیست و عضو دربار پاپ، مقاله‌ای تهیه کرد که در آن با شوق و افتخار اختراعات جدیدی را که قدما از آن بی‌خبر بودند فهرست کرده بود... برای آنان امری مفروض و بدیهی بود که بشر با خدمت کردن به خود از طریق تسخیر تکنولوژیک طبیعت به خدا خدمت می‌کند. درست به خاطر اعتقاد بشر قرون وسطا به این امر، آنان دسته‌دسته و با علاقه‌ای شدید وقت خود را صرف روند اختراع می‌کردند. (24)
به سخن کوتاه، آنچه وایت ثابت کرده است این است که با فرا رسیدن سال 1500م،‌دوره‌ای که تصویر آن با نبوغ تکنولوژیک داوینچی شکلی نهائی می‌یابد، آگاهی کاملی نسبت به تکنولوژی و روند اختراع وجود دارد و تمایل مفرطی برای سلطه بر طبیعت از طریق مصنوعات آدمی پدید می‌آید.
افزون بر این، با فرا رسیدن سال 1500م اروپا حتی برخی از ابزار اساسی را که اصلا امکان تحقیقاتی را برای علم به معنای تجربی و جدید کلمه تأمین کرد ساخته بود. عدسی در 1050م. عینک در سالل 1285م. و تا 1600م، یعنی دورة گالیله، میکروسکوپ و تلسکوپ، همه اختراع شده بودند. ساعت که در اندازه‌گیری نقشی اساسی داشت، اختراعش از قرن نهم و دهم آغاز شد تا آنکه در سال‌های 1500 همه‌جاگیر و همه‌گیر شد- از کلیسا و شهرداری گرفته تا ساعتهای شخصی .
باید متذکر شد که در این زمان تمام سطح اروپا پر از آسیاب و آسباد بود؛ آب دشت‌ها توسط نیروی باد تخلیه می‌شد؛ در معدن‌ها راه‌آهن وجود داشت؛ و معماری باشکوه و پیشرفته کلیساهای جامع، پلهای معلق، و انواع و اقسام طرحهای عظیم دیگر، همه دیگر به گوشه‌یی از فعالیت‌های روزمره تبدیل شده بودند. معذلک، علی‌رغم بدیهی بودن کنونی این دستاورد جامع و عظیم قرون وسطا، وقتی وایت ادعای زیر را مطرح می‌کند احتمالا حق به جانب او است: “کشف تحقیقاتی اهمیت پیشرفت تکنولوژیک در حیات دورة میانه به اندازه‌ای جدید و اخیر است که هنوز در تصویر متعارف ما از این دوره جا نیافتاده است.”(25)

منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
به نقل از: کتاب فلسفه تکنولوژی 1377
مترجم : شاپور اعتماد
نویسنده : دن آیدی

نظر شما