شهید ثانی
زین الدین بن علی عاملی+
زین الدین بن علی
ولادت
زین الدین بن علی بن احمد عاملی معروف به «شهید ثانی» ازبزرگترین و والاترین فقیهان و دانشمندان شیعه در سده دهم هجری است. وی در سال 911 ق. در شهرک «جبع» در جنوب لبنان دیده به جهان گشود. پدر وی «نورالدین علی» مردی فاضل و از عالمان با فضیلت جبل عاملبود.
خاندان فضیلت
بسیاری از نیاکان و دودمان شهید ثانی در زمره دانشمندان و عالمان شیعی بوده، از بزرگان علم و ادب به شمار می روند. به همین سبب است که خاندان شهید ثانی به «سلسله الذهب» یعنی زنجیره های طلایی معروف گردیده اند. شیخ حسن فرزند شهید از دانشمندان بزرگ شیعه و مولف کتاب معروف «معالم الاصول» در اصول فقه است که در این زمان نیز از کتب درسی حوزه های علمیه به شمار می رود.
دانشمند و فقیه معروف «سید محمد علی عاملی» نوه دختری شهید ثانی است. کتاب «مدارک» وی از کتب معتبر فقهی و از اهمیت بالایی برخوردار است. فرزند و نوه شهید ثانی به موجب اهمیت این دو کتاب، در حوزه های علمیه با عنوان «صاحب معالم» و «صاحب مدارک» نام برده می شوند.
از دودمان شهید ثانی دانشمندانی بزرگ و چهره هایی نورانی برخاسته و خدمات بزرگ و ارزنده ای به اسلام و فرهنگ اسلامی نموده اند. کسانی که در زمان ما از شهرتی جهانی برخوردار بوده و برخی از آنان همچون خود «شهید ثانی» سرانجام در راه مکتب تشیع و عشق به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله جان بر سر اهداف و آرمان های اسلامی خود نهاده و شربت شهادت نوشیده اند. شهید سید محمد باقر صدر و خواهر شهیدش «بنت الهدی» و امام موسی صدر از آخرین گل های سرخ این باغ سر سبز شهادت بودند. [1]
آغاز تحصیلات
شهید ثانی در نه سالگی پس از آنکه روخوانی قرآن مجید را فراگرفت، تحصیلات خود را آغاز کرد. نخستین معلم وی پدرش علی بن احمد عاملی بود که شهید، ادبیات عرب و کتاب های «مختصر النافع» تالیف محقق حلی و «اللمعه الدمشقیه» از محمد بن مکی «شهید اول» و برخی کتاب های دیگر را از محضر وی فرا گرفت. اما افسوس که وی در حساس ترین دوران زندگی خود پدر را از دست داد و در حالی که بیش از چهارده بهار از زندگانی خود را پشت سر نگذاشته بود در سال 925 ق. به سوگ پدر نشست و برای همیشه از داشتن چنان استاد و پدری دلسوز و مهربان محروم گشت.
بی شک اندوهی گران و غمی جانکاه بر قلب زین الدین نوجوان نشست و روح حساس وی را به سختی آزرد اما عزم راسخ و اراده پولادین او را در راه تحصیل هرگز سست نکرد.
او مصمم و استوار در این راه به پیش می رفت و غم از دست دادن پدر را با کار و تلاش بیشتر فراموش می کرد و جای خالی او را با احساس تکلیف و مسئولیت بیشتر نسبت به مادر و بستگان خود پر می نمود.
در روستای میس
شهید پس از درگذشت پدر بزرگوارش برای ادامه تحصیل به روستای «میس» واقع در جبل عامل رفت زیرا در آنجا دانشمند و محققی بزرگوار به نام «شیخ علی بن عبدالعالی میسی» زندگی می کرد که در ضمن شوهر خاله او بود و بنابراین وی با آسودگی بیشتری می توانست در آنجا از محضر آن عالم روحانی استفاده کند.
شهید ثانی مدت هشت سال در «میس» به سر برد و در این مدت کتابهای «شرایع الاسلام» محقق حلی و «ارشاد الاذهان» علامه حلی و «قواعد» شهید اول (محمد بن مکی) را که همه آنها در موضوع فقه است، از محضر استاد نامبرده فرا گرفت.
سال 933 قمری شهید ثانی جوانی 22 ساله بود. هشت سال بود که با جدیت تمام و کوشش شبانه روزی و خستگی ناپذیر، نزد شوهر خاله خود به تحصیل اشتغال داشت و در این مدت از دانشی وسیع و علومی سرشار برخوردار گردیده بود. در همین ایام با دختر خاله خود که دختر استادش علی بن عبدالعالی بود ازدواج کرد و زندگی مشترک خویش را آغاز نمود.
سفرهای علمی و زیارتی
شهید در سال 933 «میس» را به قصد «روستای کرک نوح» ترک کرد. وی در آنجا به محضر دانشمند و محقق عالیقدر «سید بدرالدین حسن اعرجی» شتافت و حدود یک سال نزد وی به شاگردی و بهره وری علمی پرداخت اما دیری نگذشت که استاد وی دیده از جهان فرو بست و شهید ثانی را در غم هجران و فراق خویش نشاند و از ادامه تحصیل در خدمت او محروم ساخت.
شهید پس از درگذشت استادش (سال 934 ق.) ناگزیر به زادگاه خود «جبع» بازگشت ولی در آنجا هم از کوشش باز ننشست و پیوسته به مطالعه و مذاکره و تحقیق و بررسی کارهای علمی اشتغال داشت. همچنین به مسئولیت های اجتماعی و دینی و موعظه و ارشاد مردم زادگاهش می پرداخت و آنچه را از قرآن و معارف اسلامی آموخته بود، با کمال تواضع نثار هموطنان خویش می نمود و آنان نیز متقابلا سخنان وی را با گوش جان خریده، از محضر پر فیضش بهره می بردند.
عطش سیراب ناپذیری شهید ثانی نسبت به دانش فلسفه و حکمت و کسب معارف والای اسلامی وی را در سال 937 ق به شهر بزرگ و تاریخی «دمشق» کشانید. دمشق در روزگار شهید ثانی از نظر مرکزیت علمی موقعیت بسیار خوب و ممتازی داشت. شهید در آن شهر از محضر محقق و فیلسوف «شمس الدین محمد بن مکی» علوم طب و هیئت و فلسفه و... را آموخت و برخی دانشهای دیگر را از استادان دیگر دمشق فرا گرفت. او پس از تحصیل در دمشق به زادگاه خود بازگشت و چند سالی را در آنجا به سر برد و بار دیگر در سال 942 ق برای ادامه تحصیلات به دمشق رفت و مدت یک سال دیگر در این شهر به فراگیری دانش و تحقیق و کنکاش علمی پرداخت.
آنگاه از دمشق رهسپار کشور مصر گشت و به قاهره رفت تا با شخصیتهای علمی قاهره نیز دیدار کند و با مجامع علمی و روش تدریس و رشته های دانش سرزمین اهرام آشنا شده، بهره هایی نیز در خدمت دانشمندان برجسته مصر ببرد. گفتنی است که در این سفر دو تن از شاگردان شهید ثانی به نام شیخ حسین عبدالصمد (پدر شیخ بهایی) و پسر عموی او علی بن زهره جبعی نیز همراه او بودند.
نام تنی چند از اساتید مصری که شهید ثانی از آنها بهره برده است به قرار ذیل است:
1- شهاب الدین احمد رملی: شهید کتابهای «منهاج نووی» در فقه، «مختصر الاصول» ابن حاجب، «شرح عقائد عضدی»، «شرح تلخیص» در معانی و بیان، «شرح تصریف عربی»، «شرح جمع الجوامع» در اصول فقه و «توضیح ابن هشام» در نحو را نزد این استاد مصری آموخته است.
2- ملاحسین جرجانی: «شرح تجرید» قوشچی، «شرح اشکال» در هندسه و «شرح چغمینی» قاضی زاده رومی را شهید نزد این استاد فرا گرفته است.
3- شهاب الدین ابن نجار حنبلی.
4- ناصرالدین طبلاوی.
5- ناصرالدین مقانی.
6- محمد بن ابی نحاس.
7- عبدالحمید سنهوری.
8- محمد بن عبدالقادر شافعی.
شهید در تاریخ 17 شوال 943 ق. مصر را همراه با دو شاگردش به قصد مکه و زیارت خانه خدا ترک گفت. او روزها به عشق کعبه دلها، خانه خدا، در بیابان های داغ و سوزان مصر و حجاز راه پیمود و از میان سنگها و خارها گذشت تا به سرزمین وحی رسید و در آن سال توفیق یافت در مراسم حج و عمره شرکت کند و خانه خدا را که سخت در اشتیاق آن بود برای نخستین بار زیارت نماید.
شهید پس از انجام مراسم حج و زیارت خانه خدا سر از پای نشناخته، رهسپار کوی دوست و حرم محبوبش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه منوره گردید و پس از زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله به زیارت ائمه بقیع علیهم السلام رفت و آنگاه خرسند و شاکر از آن همه توفیق علمی و معنوی که نصیب وی گشته بود به وطن بازگشت.
بازگشت
شهید ثانی پس از سفرهای علمی و زیارتی خود به شهرهای دمشق، قاهره و مکه و مدینه که دو سال به طول انجامید، سرانجام در سال 944 ق به زادگاه خود «جبع» بازگشت.
بازگشتی که کوله باری از دانش و تجربه و معلومات و خرمنی از نور را به همراه داشت و شهید این همه را به مدد توفیقات الهی و تلاشهای خستگی ناپذیر خویش کسب کرده و برای هموطنان خود به ارمغان آورده بود. در این تاریخ آوازه دانش و مقام بلند شهید ثانی در بیشتر سرزمین های اسلامی پیچیده بود و مردم جبل عامل مشتاق دیدار با او بودند، بویژه مردم «جبع» که برای ورود او لحظه شماری کرده، بی صبرانه در انتظار مقدم فقیه و پیشوای بزرگ و هموطن خود بودند و در آن روز استقبال با شکوهی از وی به عمل آوردند.
«ابنعودی» شاگرد دانشمند شهید می نویسد: «بازگشت شهید ثانی به وطن مانند باران رحمتی بود که از آسمان نازل شده باشد. او با آمدن خود دلهای مرده از جهل را با دانش وسیعی که اندوخته بود، زنده کرد. صاحبان علم و فضل دور او را گرفته، دانشمندان آن دیار همچون تشنگانی که بر سرچشمه پاک و زلالی رسیده باشند به سوی او هجوم آوردند تا جان و روح خویش را از سرچشمه پاک و زلال دانش گوارای وی سیراب سازند. گویی درهای دانش پیش از آمدن شهید بسته بود و با آمدن او این درها گشوده گشت و بازار کساد دانش از نو رونق گرفت و فعالیت و جنب و جوش خویش را باز یافت.
فروغ دانش و معنویت او همه جا را روشن ساخت و زنگار جهل و نادانی و بی خبری را از دل ها زدود.» [2]
شاگردان
شهید همان طور که استادان زیادی داشته و از آنان بهره های فراوانی برده است شاگردان فراوانی نیز تربیت کرده و از آنچه خود در طول سالیان دراز و با سختی های فراوان آموخته، به دیگران نیز انتقال داده و کسان زیادی را از سرچشمه زلال دانش خویش سیراب ساخته است، تنی چند از معروفترین شاگردان دانشمند و دست پروردگان وی بدین قرارند:
1- سید نورالدین علی عاملی جبعی (پدر صاحب مدارک که داماد شهید بوده است)
2- سید علی حسینی عاملی جزینی (مشهور به صائغ)
3- شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی.
4- محمد بن حسین ملقب به حر عاملی مشغری (جد پدری صاحب وسائل الشیعه).
5- بهاءالدین محمد بن علی عودی جزینی (معروف به ابن عودی).
جلوه های معنوی و اخلاقی
از سخنانی که دانشمندان بزرگ اسلامی در ستایش از مقام معنوی و اخلاقی «شهید ثانی» گفته و وی راستوده اند به خوبی مقام و مرتبه والا و شخصیت عظیم علمی، اخلاقی و معنوی او معلوم می گردد و زندگینامه و تاریخ روشن و سراسر افتخار شهید نیز خود گواهی صادق بر اینمطلب است.
«شهید ثانی» در اخلاق اسلامی، زهد و تقوا، طهارت و تعالی روح، دانش و حکمت و اخلاص و پاکی نیت به درجه ای رسیده بود که به گفته بعضی از بزرگان تا مرز عصمت پیش رفته بود. [3]
آن یگانه عصر فردی بسیار فروتن، خوش اخلاق و خوش برخورد بود. به گونه ای که دیگران در همان دیدار و برخورد نخست شیفته اخلاق او می شدند و مهر و محبت او در دلهای پاک و با صفا جای می گرفت.
«شهید» در مجلس و جمع یاران، همانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. بی توجه به اینکه موضعی خاص را در جمع دوستان و دیگران به خود اختصاص دهد بالا و پایین مجلس برای او یکسان بود.
وی کارهای شخصی و بسیاری از امور مربوط به اداره منزل را خود انجام می داد و در این قبیل کارها دوست نمی داشت دیگری او را یاری دهد و بار او را بر دوش کشد.
حتی برای تهیه سوخت منزل، به صحرا و جنگل می رفت و هیزم و بوته هایی را جمع آوری کرده، بر استری می نهاد و به خانه می برد. و این در زمانی بود که آن شهید بزرگوار در اوج شهرت علمی و موقعیت اجتماعی قرار داشت و از جایگاه و محبوبیت اجتماعی ویژه ای برخوردار بود.
تالیفات
شهید ثانی نویسنده ای زبردست و بسیار پر کار بود و با اطلاعات علمی وسیعی که در علوم مختلف بویژه در فقه داشت توانست در مدت عمر کوتاه خود (55 سال) آثار علمی و بسیار ارزنده ای را در موضوعات مختلف به جامعه و فرهنگ اسلامی عرضه بدارد و بر میراث پر بار اسلامی بیفزاید. شهید بیش از هفتاد کتاب و رساله در موضوعات گوناگون نوشته است که دو کتاب «شرح لمعه» و «مسالک» وی در فقه، و «منیه المرید» در اخلاق و تعلیم و تربیت از جمله مهمترین آنهاست.
کتاب های ذیل نیز از جمله آثار معروف وی می باشد:
اسرار الصلوه، البدایه فی الدرایه، البدایه فی سبیل الهدایه، تمهیدالقواعد الاصولیه و العربیه، حاشیه ارشاد، حاشیه تمهید القواعد، حاشیه القواعد، حاشیه مختصر النافع، رساله فی صلاه الجمعه، روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، کشف الریبه عن احکام الغیبه، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام و دهها اثر دیگر. [4]
شهادت
شهادت شهید ثانی بنابر آنچه محدث بزرگ اسلامی شیخ حر عاملی در کتاب خود «آمل الامل» آورده بدین صورت بوده است که: روزی دو نفر برای قضاوت و حل موضوعی که با هم اختلاف داشتند، نزد شهید می روند و شهید ثانی - علیه الرحمه - هم نظر خود یعنی حکم شرعی و فقهی آن را بیان می نماید. روشن است که به قول معروف هیچ وقت دو نفر که به نزد قاضی رفته اند هر دو راضی بر نمی گردند. بالاخره یکی حاکم و دیگری محکوم می گردد. در اینجا فردی که قضاوت و حکم شهید علیه وی تمام شده بود با ناراحتی زیاد به سراغ قاضی شهر «صیدا» می رود که فردی بسیار متعصب و سیاه دل و از قاضیان درباری به نام «معروف» بود. او در آنجا از شهید ثانی و نحوه قضاوت وی شکایت می کند. قاضی معروف هم ماموری را برای دستگیری شهید به «جبع» می فرستد اما او موفق به دستگیری شهید نمی شود. از این سبب نامه ای به سلطان روم (عثمانی) می نویسد و در آن نامه یادآور می شود که در اینجا مردی شیعی مذهب پیدا شده و از مرام و مکتب تشیع تبلیغ می کند و مردم را گمراه می کند! سلطان سلیم هم ماموری را برای جلب و دستگیری شهید به زادگاه او «جبع» می فرستد و از وی می خواهد تا شهید ثانی را زنده نزد وی ببرد. شهید ثانی پس از اطلاع از این موضوع صلاح می بیند مدتی از «جبع» دور شود و مخفیانه زندگی کند.
بنابراین به طور ناشناس به سوی مکه حرکت می کند اما ماموران در بین راه به وی دست می یابند و او را دستگیر می کنند و از وی می خواهند تا همراه آنها به اسلامبول (مرکز حکومت عثمانی) برود. شهید ثانی از ماموران درخواست می کند اجازه بدهند وی سفر ناتمام خود را به پایان برده، برای آخرین بار کعبه دلها و قبله آمال، خانه خدا را زیارت کند و حجه الوداع خویش را به جای آورد. آنگاه همراه آنان به هر کجا می گویند برود. ماموران درخواست وی را پذیرفته، شهید، خانه خدا را زیارت می کند و بعد به سوی اسلامبول حرکت می کنند.
وقتی به دهکده ای به نام «بایزید» در نزدیکی قسطنطنیه (اسلامبول) می رسند، در بین راه پیش از آنکه وارد شهر شوند مردی به آنان برخورد می کند و گویا با مامور دستگیری شهید سابقه آشنایی داشته است. او با مامور درباره شهید گفتگو می کند که کیست و چه کاره است و او را به کجا می برد. آن مامور هم ماجرا را برای وی بیان می کند. آن فرد شیطان صفت و دیو سیرت در گوش مامور زمزمه می کند که اگر شهید ثانی را زنده به درگاه سلطان ببرد به موجب کوتاهی و سهل انگاری که نسبت به دستور سلطان داشته است (اجازه دادن به شهید برای زیارت خانه خدا) مواخذه می گردد. افزون بر این او در آنجا (اسلامبول) دوستان و یارانی دارد که ممکن است در بین راه یا هنگام ورود به شهر وی را شناخته، او را از چنگ وی آزاد کنند، و تازه جان خود مامور نیز در معرض خطر قرار می گیرد. بنابراین بهتر است او را همانجا کشته، سر وی را نزد سلطان ببرد. آن مامور سنگدل و سیاه دل نیز تسلیم سخنان شیطانی آن فرد می شود و همانجا در کنار دریا آن فقیه بزرگ و عالم ربانی و مرد خدا را به شهادت می رساند و دست ناپاک خود را به خون یکی از بهترین و پاک ترین فرزندان اسلام و قرآن آلوده می سازد.
سپس سر مبارک شهید را از تن جدا کرده، در ظرفی نهاده، روانه درگاه سلطان سلیم می گردد و پیکر پاک و مطهر شهید را همانجا روی خاک در ساحل دریا رها می نماید.
گفته شده در آن شب گروهی از ترکمن ها که در آن نواحی بودند، می بینند انواری از آسمان پایین می آید و بالا می رود! پس از جستجو به پیکر بی سر و غرقه به خون شهید ثانی بر می خورند و بدون اینکه آن را بشناسند و هویت او را تشخیص دهند، آن بدن پاک را همانجا به خاک سپرده، گنبد کوچکی نیز بر مزار او می سازند. آن مامور و قاتل جنایتکار نیز وقتی به دربار عثمانی می رسد به جای پاداش به سبب تخلف از دستور سلطان سلیم که به وی سفارش کرده بود شهید را زنده نزد وی بیاورد، بی درنگ به سزای جنایت بزرگ خود رسیده، اعدام می گردد. [5]
پی نوشت:
[1] مفاخر اسلام، علی دوانی، ج 4، ص 481
[2] اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج 7، ص 149
[3] روضات الجنات، خوانساری، ج 3، ص 352.
[4] ر. ک: الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 193، ج 2، ص 296، ج 3، ص 58، ج 4، ص 433 و 452، ج 5، ص 278، ج 11، ص 126 و 275، ج 20، ص 378.
[5] امل الامل، ج 1، ص 90 و 91
منبع: www.hawzah.net
نظر شما