ثروتهای جامعه در دست خانوادهها
ثروت برای هر کس و هر گروه و مجموعهای با توجه به امکانات و نیازهای آنها، متفاوت است.
بارها شنیدهایم که وقت، طلاست؛ یعنی ارزش زمان و استفاده از زمان برای افراد، مهمترین داراییای است که میتوانند داشته باشند.
برای یک تاجر، ثروت سود تجارتی است که بهصورت نقدی برآورد میشود و برای یک مؤسسه تعداد افراد، ثروت آن مؤسسه است و برای یک جامعه ثروت، افکار مردمی است که در آن زندگی میکنند و به آن احساس تعلق دارند و هرچه این احساس بالاتر باشد، دارایی جامعه بالاتر است زیرا در آن صورت مردم، در مواقع حساس برای حفظ اهداف و آرمانهای آن جامعه از خودگذشتگی نشان میدهند و دست به فداکاری میزنند، به چنین ثروتی در جامعهشناسی سرمایهاجتماعی گفته میشود.
اصطلاح سرمایه اجتماعی نخستین بار در اثر کلاسیک جین جاکوب، به نام مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ آمریکایی (1961) به کار رفته است. این اصطلاح در دهه 1980 توسط جیمز کلمن- جامعه شناس آمریکایی- در معنای وسیعتری مورد استفاده قرار گرفت. از آن زمان تاکنون تعاریف مختلفی از سرمایه اجتماعی صورت گرفته است. بهطور مثال فوکویاما سرمایه اجتماعی را چنین تعریف میکند: «سرمایه اجتماعی را بهسادگی میتوان بهعنوان وجود مجموعه معینی از هنجارها یا ارزشهای غیررسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است، در آن سهیم هستند.»
در تحلیل سرمایهاجتماعی 2بعد مورد نظر قرار میگیرد؛ بعد درون گروهی (مانند خانواده) و بعد برون گروهی که در نگاهی دقیقتر و با بیان شاخصهای ارزیابی این ثروت در بعد درونگروهی، شاید دور از ذهن نباشد که ادعا کنیم بعد برون گروهی نیز بازتاب عینی درون گروهی است. از سوی دیگر ارتباط آنها از هم بسیار واضح و مشهود بهنظر میرسد و شاهد مثال ما، نتیجه تحقیقی است که در قالب رساله دکتری نیر پیراهری در سال1387 با نام «بررسی سرمایه اجتماعی در ایران و تأثیر تحولات خانواده بر آن» منتشر شد. یکی از نتایج این تحقیق آن است که کاهش میزان صمیمیت در خانوادهها میزان سرمایه اجتماعی درونگروهی و برونگروهی را کاهش میدهد.
سرمایه اجتماعی را با مولفههای مهم و اساسی این مفهوم نظیر مشارکت، انسجام و اعتماد اجتماعی میسنجند و در نتیجه تقویت آنهاست که پایههای اصلی ارتباطی میان فرد و جامعه مستحکم میشود و هزینههای اجتماع کاهش مییابد. این مولفهها در کنار هم جامعه مدنی را تشکیل میدهد و از اینجا میتوان به اهمیت سرمایه اجتماعی پی برد.
اما نکته مهم و اساسی در رابطه با این ثروت عظیم جامعه که با انتقال صحیح آن، الزام جامعه به بهرهگیری از قدرت و نیروهای نظامی کاهش یافته و مردم داوطلبانه قوانین را رعایت میکنند و مسبب انتقال این ثروت عظیم به تکتک افراد جامعه، خانواده است. تحقیقات گسترده در جهان و نیز در ایران به خوبی تأثیر سرمایه خانواده بر سرمایه فرد را نشان میدهد.
از سوی دیگر به اثبات رسیده است که هرچه والدین از سرمایه اجتماعی بالاتری برخوردار باشند، فرزندان نیز سرمایه اجتماعی بالاتری خواهند داشت. بهطور مثال یکی از نتایج تحقیق «بررسی اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در بین دانشجویان پیامنور مرکز گلپایگان» که تحقیقی در قالب پایاننامه از سوی فاطمه ابراهیمی به راهنمایی دکتر زاهدی در سال1386 صورت گرفته است، نشان میدهد که میان سطح تحصیلات والدین و میزان اعتماد اجتماعی (یکی از مولفههای سرمایه اجتماعی) فرزندان و نیز میان شغل پدر و اعتماد اجتماعی فرزندان ارتباطی مستقیم وجود دارد.
هرچند که بهنظر میرسد بهتازگی و با بروز و ظهور وسایل ارتباطی جدید و کمشدن نقش خانوادهها بر افراد این تأثیر کاهش یافته اما همچنان خانواده مهمترین منتقلکننده سرمایه اجتماعی به فرد است زیرا هنوز این خانواده است که مهد کودک و مدرسه فرزندش را انتخاب میکند و بر رفتار معلم با کودکش نظارت دارد و در استفاده کودک از رسانههای جمعی نیز این خانواده است که برنامهها و شبکههای خاصی را در دسترس کودک قرار میدهد. اما سؤال اینجاست که آیا در نوجوانان امروزی نیز این خانواده است که منتقلکننده سرمایه است؟
در زمان کنونی، با رشد و گسترش امکانات و برقراری ارتباطات اجتماعی جدید، در سایه بهرهگیری از پیشرفت علم، ورود به دنیای جدیدی صورت پذیرفته است که خانوادهها به علل مختلف از این قافله جا ماندهاند و بهنظر میرسد که دیگر خانواده بهعنوان منبع اصلی و الگوی رفتاری نوجوانان قرار نمیگیرند و این خطر باعث به هم خوردن سرمایه اجتماعی خواهد شد زیرا دیگر گروه مرجع برای فرزندان چندان قابل پیشبینی نیست.
بهنظر میرسد بسیاری از خانوادهها نتوانستهاند شرایط جدید و مدرنیته شدن جامعه را قبول کنند و همچنان در تصورشان فرزندانشان باید همچون خودشان در مقابل والدین اطاعت و فروتنی داشته باشند و همچون نظامهای اقتدارگرا، سرمایههای اجتماعی انتقال یابد، در حالیکه این نسخه سالهاست که دیگر از اثر افتاده و عملا کارایی خود را از دست داده است. همانطور که در سیر تحقیقاتی پیراهری، به اثبات رسیدهاست: «با مشارکتی ساختن ساختار قدرت در خانواده، میزان سرمایه اجتماعی درون گروهی افزایش مییابد.»
زیرا با برقراری ارتباط با افراد مختلف از طریق بهرهگیری از پیشرفتهای الکترونیکی و دیجیتال (موبایل، اینترنت و...) باعث میشود که با فشارهای احتمالی والدین، فرزندان به ظاهر آنها را بپذیرند اما در حقیقت هیچ احساس رضایتی در این میان رد و بدل نشود و اگر فرد در داخل خانواده احساس دلگرمی، صمیمیت، احترام و آرامش که از شاخصهای سرمایه اجتماعی خانوادگی است، نداشته باشد به احتمال قوی در جامعه نیز احساس همدلی و صداقت و وفاداری را تجربه نخواهد کرد و ثروت اجتماعی کل جامعه مورد تهدید قرار خواهد گرفت.
برای برون رفت از این فضا بهنظر میرسد که باید ارتباط میان والدین و فرزندان افزایش یابد.
برگزاری کلاسهای آموزشی، برقراری ارتباط مؤثر با فرزندان، آموزش صحیح نحوه فرزندپروری، کسب اطلاعات جدید از دنیای رسانه و مهارتهای اینترنتی برای کنترل و درک فضای فکری نوجوان، همراهی آنها در برخی از برنامههای تفریحی و علمی، قبول برخی تعارضات رفتاری آنها در چارچوب احساس استقلال یا هویتیابی و در عین حال القای مسئولیتپذیری و روح خودکفایی در نوجوانان و جوانان و نیز تشویق بهنگام و مناسب آنها به جهت شرکت در مناسبتهای ملی- مذهبی که روح مشارکت جمعی را در آنها ایجاد و تقویت میکند و در سایه آن حسن اعتماد به جمع و جامعه را افزایش میدهد میتواند از راههای کمکردن فاصله بین خانواده و فرد باشد تا این ثروت ملی همچون گذشته نسل به نسل منتقل شود و بر ارزش آن افزوده شود.
منبع: روزنامه همشهری ۱۳۸۹/۰۲/۱۸
نویسنده : زهرا باقری
نظر شما