ترکها در عرصه تاریخ (2)
اتحادیه تیوکیوی شرقی
تیوکیوی شرقی از چند گروه تشکیل میشد که هر یک به اقوام و شعبههایی تقسیم میشدند. اما برخی از اعضای آن ترک نبودند، مثل تاتارها که از قوم مغول به شمار میآمدند و یا قوم باسمیل (بسمیل) که ترک خالص نبودند، اما مناسبات نزدیکی با ترکها داشتند. آنها به زبان ویژه خود سخن میگفتند و ترکی را هم خوب صحبت میکردند. اصولاً وارد شدن قوم غیرخودی در اتحادیه صحرانوردان امری غیرعادی نبوده است. تیوکیوی شرقی در سال 127 ق/ 744 م در اثر اتحاد سه قبیله شورشی اویغور، باسمیل و قارلق فرو پاشید و حکومت مغولستان به دست قوم ایغور افتاد و ایلتبر، رهبر اویغورها، مقام خاقانی را از آن خود کرد. عدهای از ترکهای تغز اوغوز در مغولستان تحت فرمان خاقان اویغور باقی ماندند. اما قسمت بیشتر همراه دیگر قبایل به سمت غرب و جنوب مهاجرت کردند.(18) در این جابهجایی و یا در ادوار پیش از آن گروههایی از قبایل مختلف ترک در جستجوی مرتع در فلات پامیر و کوهپایههای هندوکش و افغانستان پراکنده شدند و سپس جذب ارتش حکومتهای محلی گردیدند. خدمت نظامی راه دیگر تماس و تأثیرپذیری ترکها از تمدن خاورمیانه بود. شاه کابل غلامان خاصه و جنگجویان مزدور خود را از میان شبانانی برمیگزید که در چراگاههای تخارستان، بدخشان و شمال کابل میگشتند. علاوه بر مالیات نقدی، او سالیانه 2000 غلام ترک غزی (اوغوزی) به ارزش 600000 درهم به عنوان خراج برای عبدالله بن طاهر،حاکم وقت خراسان، ارسال میداشت. (19) یعقوب لیث نیز در تعقیب رتبیل (زنبیل)، حاکم زابلستان، تعدادی از خلجها و ترکانی را که در فلات میان بست و کابل به شبانی روزگار میگذراندند به اسارت گرفت. او غلامان خاصه و محافظان شخصی خود را از میان آنها برگزید و در سال 259 ق/ 872 م هنگامی که وارد نیشابور شد دو هزار تن از غلامانشان را که به گرزهای طلا و نقره آراسته بودند در برابر علما، فقها و بزرگان معترض آن شهر به نمایش گذاشت. (20) قوم خلج قدیمیترین مرزنشینان کنار سیحون و مرزهای شرقی ایران بودند و تعداد زیادی هم در رشته کوههای تالاس قشلاق و در منطقه تمیرداغ (= دمیرداغ) ییلاق میکردند. اکثر منابع قوم خلج را که شامل دو قبیله بودند جدا از قبایل ترک نام میبرند و برخی از محققان، خلجان را از بقایای استیلای هیاطله در افغانستان برمیشمارند.(21) محمود غزنوی در جنگ با قراخانیان که در 398 ق / 1007 م خراسان را مورد تاخت و تاز قرار داده بودند شمار زیادی از خلجها را وارد سپاه خود کرد. (22) اما اکثر سپاهیان غزنوی را اوغوزهایی تشکیل میدادند که احتمالاً در ادوار پیشین از طریق جیحون علیا و سلسله جبال هندوکش وارد افغانستان شده بودند. سامانیان هم برای حفظ موازنه قوا در برابر طبقه نظامی با نفوذ ارتشی از غلامان ترک تشکیل دادند که از میان آنها سپهسالاران توانایی چون الپتکین و سبکتکین برخاستند و امپراطوری وسیع غزنویان را تشکیل دادند. روشن است که معتصم 218-227 ق/ 834-842 م در استخدام ترکها در ارتش پیشاهنگ حکام محلی ایالات شرقی خلافت بوده است. او نیز غلامان ویژهاش را که تعدادشان بالغ بر چهار هزار گزارش شده است به انواع گرز، کمر زرین و سیمین و لباس فاخر از دیگر سپاهیان ممتاز میکرد.(23) بعد از فتوحات لشکر اسلام در آسیای مرکزی، ترکها مرتباً وارد خراسان بزرگ میشدند و در فرهنگ منطقه مستهلک میگردیدند. جاحظ بصری فرایند این جریان را نوعی همسان گردی میان ترکهای مهاجر و مردم بومی خراسان توصیف میکند. در عین حال که او به تفاوت میان ترک و خراسانی اذعان دارد، خط فاصل مشخصی هم بین آن دو ترسیم نمیکند:
خراسانی و ترک مانند همند اگرچه از یک ریشه و اصل نمیباشند. تفاوت میان ترک و خراسانی مثل تفاوت آشکار میان عرب و عجم و یا یونانی و صقلابی و یا زنگی و حبشی نیست. بلکه تفاوت میان آن دو مانند تفاوت میان مکی و مدنی، عشیرهای و روستایی و یا دشت نشین و کوهنشین است. (24)
جاحظ در واقع سخنان فتح بن خاقان، وزیر ترک تبار عصر عباسی را به رشته تحریر درآورده و تقدیم وی کرده است.
تجارت راه دیگر تماس و انتقال فرهنگ خراسان بزرگ به اقوام بدوی استپها بود. قبایل چادرنشین محصولات دامی را در برابر گندم، البسه و سایر لوازم زندگی با مردم ماوراءالنهر مبادله میکردند. این معاملات در شهرهای مرزی ماوراءالنهر انجام میگرفت. از این گذشته، یک جاده طبیعی خاور دور را به ماوراءالنهر متصل میکرد. شاخهای از این جاده از جنوب از طریق ختن و ترکستان شرقی به لوب نور (Lobnor) میرفت. اما جاده اصلی از شمال سمیرجیه تا داخل خاک چین و مغولستان امتداد داشت. (24) ترکها اغلب هدایت کاروانهای تجاری، به ویژه میان خوارزم و ناحیه ولگا را بر عهده داشتند و از این طریق مبالغی فرهنگ عامه و داستانهای ایرانی به بادیه نشینان منتقل میشد. به طور مثال، داستان حماسی افراسیاب در میان مردم آن سوی سیحون از محبوبیت زیادی برخوردار بود. سرودهای تحت عنوان «آیین سوگواری افراسیاب» در میانشان رواج داشت که محمود کاشغری قطعاتی از آن را در دیوان اللغات الترک آورده است.(26) نام کامل قهرمان این سروده «افراسیاب تونگا الب» (افراسیاب مرد شجاع و نیرومند) ذکر شده است. اما داستان افراسیاب مدتها پیش از فردوسی و کاشغری در میان مردم استپها مشهور بوده است و شواهدی از آن در کتیبههای اورخون مشاهده میگردد. در این سند آمده است که گول تگین (Gultegin) در سال 714 میلادی بر ترکهای اوغوز فایق آمد و در ایام سوگواری تونگا تگین بسیاری از آنها را کشت.(27) علاوه بر این، در شهر بزکلیک (Bezeklik) در دیوار معبدی بودایی متعلق به ترکهای اویغوری تصویر شاهزادهای نقش بسته است که دهان آغشته به خونش حکایت از شهادت او دارد. متأسفانه نوشته زیر آن با گذشت زمان آسیب دیده است. با وجود این کلمات «تونگا» (مرد شجاع)، «تگین» (شاهوار) و «تونگاال» (این تونگا است) مشاهده میگردد.(28)
اکثر مردم سغد به تجارت اشتغال داشتند و به هنگام لشکرکشی اعراب به منطقه مردان شهر بیکند برای داد و ستد به چین رفته بودند وقتی برمیگردند اهل و عیال خود را در بند اعراب مییابند که با دادن فدیه آزادشان میکنند.(29) تجار سغد اغلب در شهرکهای مهاجرنشین در طول جاده تجاری و یا در شهرهای ترکنشین بلاساغون، تالاس و اسبیجاب میزیستند که مردمان آن به هر دو زبان ترکی و سغدی سخن میگفتند. (50) این جاده در عین حال محل رفت و آمد مبلغان بودایی، مانوی، زرتشتی و نسطوری بود که رسالت تبلیغ این آیینها را در چین و در میان ترکها بر عهده داشتند. پیروی از آیین جدید همواره با بهرهگیری از همه مظاهر تمدنی بود که این مذاهب عرضه میکردند. نمونه بارز این جریان را میتوان در میان ترکهای اویغوری مشاهده کرد. خاقان تنگ لی – مئویو (759-780) در لشکرکشی به چین در سال 762 م در شهر لو – یانگ با چهار مبلغ مانوی سغدی تبار آشنا شد و آنها را با خود به مغولستان برد. وی شخصاً به کیش مانی گروید و آن آیین را مذهب رسمی دولت قرار داد. مواعظ مبلغان و فلسفه مانوی ترکان اویغوری را به مرحله تمدن سوق داد. در کتیبه قرابلقاسون (Karabalgasun) در ساحل چپ رود اورخون در تجلیل یکی از خوانین اویغوری مشهور به «خاقان آسمانی» (وفات 820 م) نوشته شده است: «کشوری با عادات وحشیانه که بوی خون از آن برمیخاست، به سرزمینی مبدل شد که مردمان آن به طبخ با سبزیجات روی آوردند، کشوری که در آن کشت و کشتار امری عادی بود، مردم به نیکوکاری ترغیب میشدند.»(31) با وارد شدن به مرحله تمدن اویغورها خلق و خوی جنگجویی را از دست دادند و در سال 840 م مغول قرقیزهای بدوی ساحل ینیسئی شده از مغولستان رانده شدند. گروهی از ایغورها در کانسو یا کانجو (Kan-chou) واقع در جنوب شرقی چین مستقر گشتند و از آن پس به نام «ساری ایغور» خوانده شدند. در سال 419 ق / 1028 م این سلطاننشین کوچک به تصرف تنغوتها (Tunguts) درآمد. گروه دیگر در اطراف واحههای تاریم علیا در شهر قراخوجا (Kara-Khodja) و بشبالغ (Beshbaligh) رحل اقامت افکندند و لقب «ایدوک کوت» را که قبلاً به قوم باسمیل تعلق داشت از آن خود کردند. محل جدید اویغورها در کنار جاده ابریشم قرار داشت و از برکت رونق تجارت، ایغورها ثروتمند شدند. بعد از تغییر مکان، اویغورها مذهب مانی را رها کردند و طی قرن نهم و دهم میلادی بسیاری از آنها به آیین بودا و شاخه نسطوری دین مسیح گرویدند، تعدادی هم پیرو دین زرتشت شدند. نوشتهها و نقاشیهایی که از زیر خرابههای تورفان بیرون آمده و به دو قرن یاد شده متعلق است حضور پیشوایان این مذاهب را در محافل اویغورها روشن میکند. در نتیجه تماس با روحانیون سغدی، اویغورها نوشتن یاد گرفتند. الفبای سغدی را که خود ترکیبی از الفای سریانی بود اقتباس کردند و خط اویغوری را به وجود آوردند که دومین خط زبان ترکی بعد از خط کتیبههای اورخون به شمار میرود. در اثر ترجمه متون مذهبی از سغدی، چینی و سانسکریت ادبیات نوینی به وجود آوردند و هنر تذهیب و صحافی را که از چین فرا گرفته بودند در تزیین و نگهداری آن به کار گرفتند. بخشی از این آثار در ایالت اویغورنشین سین کیانگ چین به دست آمده است. آنها کارهای برجسته خانهای اویغوری را به صورت دستنویس، با حروف چوبی و یا حک شده بر سنگ به یادگار گذاشتند. و یک نوع تقویم شمسی قمری اقتباس شده از چین که بر مبنای یک دوره دوازده ساله محاسبه گردیده و هر سال آن به نام یک حیوان نامیده شده است در آثارشان وجود دارد. این تقویم در میان دیگر قبایل ترک نیز به کار گرفته شد و نمونههایی از آن در کتیبههای اورخون مشاهده میشود. (32) اویغورهای منطقه تاریم بعدها مشاغل دیوانی و آموزشی را در سلطان نشین ترک – مغول کرائیت و نایمان به دست گرفتند. بعد از ظهور چنگیزخان افراد تحصیل کرده جامعه اویغوری سمت آموزگاری فرزندان و سرداران چنگیز را عهدهدار شدند. در نتیجه زبان اویغوری برای مدتها زبان دیوانی امپراطوری مغول بود که از مغولستان تا جنوب روسیه و ایران امتداد داشت. (33)
ادامه دارد ...
منبع: سایت باشگاه اندیشه ۱۳۸۷/۰۱/۰۴به نقل از: کتاب سلجوقیان نوشته ملیحه ستارزاده انتشارات (سمت)
نویسنده : ملیحه ستارزاده
نظر شما