موضوع : پژوهش | مقاله

غربت ساکنان خانه‌ای که دور نیست

مادر بزرگ نشسته و به خنده‌های شاد جوانان خانواده دل سپرده است. او هر چقدر به صفحه تلویزیون چشم می‌دوزد، چیز خنده‌داری در آن نمی‌بیند که با آنها همراه شود و هی به پدربزرگ نگاه می‌کند و سری تکان می‌دهد و لبخند می‌زند.
او دلخوش به‌این است که تلویزیون، تصاویر و قصه‌هایی را نشان می‌دهد که بچه‌ها و نوه‌های او را گاهی به خنده وا می‌دارد. او مثل همیشه همه چیزهای خوب را برای بچه‌های خود می‌خواهد،‌ حتی خندیدن را. همه دور هم جمع شده‌اند و سریال کمدی اول شب را می‌بینند و می‌دانند که تا پایان شب، یک سریال طنز دیگر هم پخش خواهد شد.
از این صحبت‌ها مادر و پدر بزرگ می‌فهمند که آنها در جمع بچه‌ها در شب‌های گرم تابستان سهمی‌ از تلویزیون نخواهند داشت، اما آنها هم خندیدن، قصه شنیدن، فیلم دیدن و پیگیری سریال‌های داستانی را دوست دارند. آنها می‌دانند که در میان این همه فیلم و سریال جایی ندارند.
سال‌هاست که قصه‌های آنها برای نویسندگان و کارگردانان جذابیت ندارد، برای همین شخصیت‌های کهنسال از برنامه‌های تلویزیونی و سینمایی حذف شده‌اند و فقط گاهی در برنامه‌های پزشکی سیما دکترها می‌آیند و به آنها توصیه می‌کنند، برای سلامت بیشتر چه بخورند چه نخورند اما هیچ دکتری تا به حال پشت میکروفن صدا و سیما نگفته که سالمندان هم باید دیده شوند، باید برای آنها هم برنامه‌سازی شود، آنها هم باید در کنار جوانان قرار گیرند و به جامعه آموزش داده شود که سنت پسندیده احترام به ریش سفیدان متعلق به گذشته نیست و امروز هم در جامعه کارایی دارد و جوانان با استفاده از این سنت می‌توانند راحت‌تر و با تدبیرتر زندگی کنند.
سال‌هاست برنامه‌سازان سیما و کارگردانان سینما، سالمندان را نادیده می‌گیرند؛ به همین دلیل دیگر فیلم‌هایی مانند «پدر بزرگ» و سریال‌هایی مانند «این خانه دور است» و «شمسی و مادام» ساخته و پخش نمی‌شود.
سالمندان تفریحی ندارند و بیشتر اوقات خود را در پارک‌ها می‌گذرانند و چون برنامه مفرحی ندارند در کنار دوستان خود در پارک هم مدام از دلتنگی‌هایشان می‌گویند و غم روی غم خود می‌گذارند در صورتی که تلویزیون همان‌گونه که برای گروه سنی کودک و نوجوان برنامه‌سازی می‌کند، برای گروه سنی سالمند هم می‌تواند برنامه‌سازی کند و وقت آنها را به صورت بهینه پر کند. می‌گویند جامعه ما جوان است.
به همین دلیل بیشتر تمرکز دولتمردان روی مسائل جوانان است، اما آیا دولتمردان به‌این نکته توجه کرده اند که همین جوانان روزی پیر می‌شوند و در آن زمان، جامعه ما به جامعه‌ای پیر تبدیل می‌شود و اگر جوانان امروز ندانند که با کهنسالی چه باید بکنند، فردا با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوند.
جامعه ما بشدت جوان محور شده است. جوانان به تنهایی مسوولیت همه چیز را به عهده می‌گیرند و بر این باور هستند که کهنسالان در زمانه‌ای که سرعت تبادل اطلاعات بسیار بالاست، از زمانه فاصله زیادی گرفته‌اند و نمی‌توانند به آنها کمکی کنند.
مثلا جوانان دیگر کارهای بانکی خود مانند پرداخت اقساط و قبوض آب، برق و... را به پدر و مادرها نمی‌سپارند، چون بر این باور هستند که آنها با سیستم نوین بانکی آشنایی ندارند و دچار مشکل می‌شوند اما باید با برنامه‌ریزی مناسب، اعتماد به نفس را به سالمندان و جوانان برگرداند. باید نشان داد که سالمندان می‌توانند با حضور خود در کنار جوانان، زندگی را برای آنها راحت‌تر کنند. باید به جوانان آموخت که احترام به سالمندان یکی از ارکان جامعه سالم است.
اکنون دیگر همه می‌دانند که تلویزیون تاثیرگذارترین و پر مخاطب‌ترین رسانه است. بنابراین بهتر است برنامه‌ریزی از رسانه ملی آغاز شود. جایگاه سالمندان باید در برنامه‌های نمایشی و غیرنمایشی تلویزیون مشخص شود و فقط تعداد انگشت شماری از کارگردانان به‌این قشر توجه نکنند بلکه همه کارگردانان باید این گروه سنی را ببینند و جایی در قصه‌های خود برای آنها باز کنند همان‌گونه که مرضیه برومند در تمام آثارش جایی را برای این گروه در نظر می‌گیرد.
خانه‌های سالمندان این روزها مشتریان زیادی دارد. آیا زمان آن نیست که سریال‌هایی مانند این خانه دور است، دوباره به تلویزیون راه یابند.


منبع: روزنامه جام جم ۱۳۸۸/۰۵/۰۸
نویسنده : طاهره آشیانی

نظر شما