کدام مادر و کدام زبان؛ لبنان، مسئلة زبان و هویت
اگر از یک لبنانی در خیابان بپرسیم: «مادر مهربان» کیست؟ به احتمال زیاد با خنده پاسخ خواهد داد: «خب... فرانسه». این جواب ربطی به شوخطبعی لبنانیها ندارد، بلکه واقعیتی تاریخی است که از زمان تأسیس دولت لبنان و اعلام استقلال آن از سوی «مادر مهربان»! در اذهانشان ریشه دوانده است.
جدال بر سر هویت و تعلق لبنان، مسئلهای بزرگتر و فراگیرتر از زبان است. استقلال این سرزمین عجیب هیجده طایفهای، محصول یک اجماع داخلی بین همۀ فرزندانش نبود، بلکه فرانسهای که لبنان را تحت استعمار خود درآورده بود با حمایت کامل از طایفة مارونی، اقلیتی که جمعیتش از 15 درصد تجاوز نمیکند، در مقابل حمایت انگلستان از دروزیها و روسیه از کاتولیکها و با استفاده از ضعف جهان اسلامی ــ عربی و قدرت رو به افول ترکها که دیگر توانایی حفظ یکپارچگی و اتحاد سرزمینهای دارای فرهنگ، تاریخ و زبان مشترک را نداشتند، لبنان را از دیگر سزمینهای اسلامی مستقل ساخت.
دانشگاههای بزرگ لبنان اغلب فرانسوی یا امریکایی هستند، دانشآموز لبنانی از همان کلاس اول ابتدایی و حتی قبل از آن در مهدکودک زبان دوم میآموزد و بیشتر مدارس دروس علمی و ریاضیات را با زبانهای فرانسه و انگلیسی تدریس میکنند. سیاست فرهنگ را تولید میکند و فرهنگ سیاست را بازتولید مینماید.
جالب اینکه از سوی دیگر، در گردهماییای که یونسکو این ماه در بیروت برگزار کرد و قرار بود محوریت بحث زبان مادری (یعنی چنانکه باید عربی) باشد، معیارهایی که بهکارگرفته شده بود گویی آزمایشی برای ارزیابی زبان فرانسه و انگلیسی دانشجویان بود، و آزمایش دیگری هم که در عربستان سعودی انجام شد برای ارزیابی زبان عربی خارجیها و غیرعرب زبانها بوده است.
هنوز در لبنان بر سر هویت این کشور بین گروهها و احزاب و فرقهها درگیری وجود دارد. فرانسه، که بنیانگذار قانون اساسی لبنان بوده است، از اینکه در قانون، عربی بودن لبنان به رسمیت شناخته شود، سرباز زد و فقط به اعلام اینکه لبنان کشوری است صرفاً با ظاهر عربی بسنده کرد تا پس از 15 سال جنگ داخلی بین لبنانیها، در توافقنامۀ صلح طائف اعلام شود لبنان به جهان عرب تعلق دارد و برخی اختیارات از رئیسجمهور مارونی به نخستوزیر اهل سنت و رئیس مجلس شیعه منتقل شود و تعداد نمایندگان مسلمان و مسیحی در مجلس ــ که پیشتر پنج به شش به نفع مسیحیان بود ــ برابر شود.
نجلا بشور، پژوهشگر مسائل تربیتی گفته است: «پدیدۀ ضعف در اظهار وجود بین نخبگان لبنانی درحالیکه به زبانهای خارجی مسلطاند، پدیدهای مشمئزکننده و خطرناک است که در تخریب هویت ملّی و فرهنگ عربی نقش دارد و اعتماد بچهها و بالطبع شهروندان لبنانی را تضعیف میکند و از آنها موجوداتی از خود بیگانه و مبهوت در برابر فرهنگ غرب میسازد».
در ژاپن اگر از کسی بپرسید: «do you speak English» عصبانی میشود؛ زیرا معتقد است پیشرفت ژاپن حاصل اتکا بر زبان مادری و فرهنگ ملّیاش بوده است. درحالیکه میبینیم جوانان لبنانی و بسیاری از عربها به دانستن زبان خارجی افتخار، و نسبت به زبان مادریشان بیتوجهی میکنند!
دو دانشجوی دختر سوئدی که مدتی در لبنان برای تحصیل اقامت داشتهاند، گفتهاند: «دانشجویان دانشگاههای لبنان از خود هویتی ندارند و برای خودشان احترامی قائل نیستند و تنها چیزی که برایشان مهم است این است که مورد احترام خارجیها باشند!».
بااینحال به نظر میرسد بعد از نهضت عربی ــ ناصری (در دهة 1960) و نهضت امام خمینی (از دهۀ 1980) با دستیابی به پیروزیهای سیاسی و نظامی و فرهنگی، این وضعیت در حال دگرگونی است و بسیاری از مردم به هویت و پیوندشان به تاریخ اعتماد یافتهاند. آنها احساس میکنند میتوانند آیندۀ درخشانشان را به دست خودشان و نه با ارادۀ خارجی که درگذشته به ذهن برخی سیاسیون چنین خورانده بود که «قدرت لبنان در ضعیف بودنش است»، بسازند. امروز نسلهای جدید نسبت به مداخلۀ خارجی و خاصه غرب حساس شدهاند و انتخابشان گزینۀ شرقی عربی اسلامی است.
زبان مادری در لبنان عصارة دههها تاریخ، سیاست، اشغال، مقاومت و هویت لبنان است و این احساس هویت از زمان بازگشت لبنان به آغوش امت اسلامی و آگاهی نسبت به فریب دایۀ مهربان فرانسوی بیشتر شده است؛ مادر مهربانی که تمام مهر و حمایتش ارزانی دشمن لبنان یعنی اسرائیل شد و در عوض، غارت ثروتها و منافع و شخصیت لبنان و دیگر کشورهای اسلامی که در نبود وحدت سرپناهی نداشتهاند را به آنها هدیه کرد.
منبع: ماهنامه زمانه / 1389 / شماره 90، مرداد ۱۳۸۹/۵/۰۰
نویسنده : محمد محسن
نظر شما