حجاب، رسانه هاى جمعى و هویت ما
بازیگرى فعال در عرصه انتقال اخبار و اطلاعات، تعامل و تضارب افکار و اندیشهها، آموزش، پرکردن اوقات فراغت مخاطبان و... از وظایف رسانههاى دیدارى، شنیدارى و نوشتارى هر کشورى است؛ با این تفاوت که این رسانهها باید وظایف خود را در آیینه باورهاى دینى و ملى بنگرند. از آنجا که رسانهها سنتهاى دینى و ملى هر قومى را احیا مىکنند و حافظه تاریخى و جمعى مردم را با تکرار سنتهاى اجتماعى حفظ مىنمایند، باید رسانههاى جمعى هر کشورى نگهبان هویت دینى و ملى آن کشور خوانده شوند. از اینرو اگر رسانههاى جمعى، بدون در نظر گرفتن باورهاى دینى و ملى نقش آفرینى کنند، دیگر رسانه آن قوم و تمدن خوانده نمىشوند.
تبلیغ و ترویج هویت دینى و ملى و تلاش براى تثبیت آن، از وظایف انکارناپذیر رسانههاى جمعى است. اما وقتى سخن از هجوم فرهنگى بر ارزشها و هنجارهاى دینى و ملى به میان مىآید، دفاع از هویت دینى و ملى نیز اهمیت مىیابد و رسالت رسانهها دو چندان مىشود.
تثبیت هویت شخصى از وظایف و نیز عوامل روىکرد افراد جامعه به سوى رسانههاى جمعى کشور است و افراد منتظرند که در برخورد با کتاب، روزنامه، سینما، رادیو و تلویزیون، شاهد پیامهایى باشند که آنان را در پاىبندى به سنتها و باورهاى دینى و ملى خود مستحکمتر بدارد. همدم شدن با افراد جامعه نیز از وظایف رسانههاى جمعى به شمار مىآید و این مهم زمانى صورت مىگیرد که مردم، رسانههاى جمعى را همدمى صادق بدانند که آئینه باورها و سنتهاى پذیرفته شده آنان شمرده شود.
بىشک حجاب براى مردم این سرزمین، تنها یک واژه نیست؛ فرهنگى است که طى قرنها حتى قبل از پذیرفتن مکتب حیاتبخش اسلام، با آن زندگى کردهاند و امروزه هویت دینى و ملى و انقلابى آنان با دیگر تمدنها و اقوام به شمار مىرود و رسانههاى جمعى باید از این هویت نگهبانى کنند و در تثبیت هویت شخصى مردم بکوشند و در مقابل هجوم فرهنگ بیگانه، همدم و همراه مردم باشند.
آیا حجاب هویت دینى، ملى و انقلابى ماست؟ آیا این هویت امروز مورد هجوم فرهنگى و تمدنى قرار گرفته است؟ آیا رسانههاى جمعى، گذشته از تلاش براى تبلیغ و ترویج فرهنگ حجاب در جامعه، رسالت خود را در برابر فرهنگ مهاجم به نحو احسن انجام دادهاند؟
حجاب از جنبه هویت، ابعاد گوناگونى دارد که عبارتند از:
الف) حجاب هویتى دینى
حجاب و پوشش در بینش توحیدى مردم این سرزمین قبل از آنکه نیازى طبیعى باشد، امرى فطرى به شمار مىآید و حتى خداوند نیز داراى حجاب است. در این جهان بینى، هشدار خداوند به بشر در پیروى نکردن از شیطان، مؤید این واقعیت است که شیطان انسان را به برهنگى و مخالفت با طبیعت و فطرت خود مىخواند:
«یا بنى آدم لا یفتننّکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سؤالتهما» (1)
حجاب در جهان بینى ما آیه و فرمانى از سوى خداوند سبحان است:
«قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الاما ظهر منها». (2)
حجاب حدودى دارد که هم فقهاى شیعه آن را مشخص کردهاند (3) و هم مفسران قرآن تبیین نمودهاند (4) و بهترین پوشش و حجاب براى زن مسلمان، همان پوشش حضرت زهرا (س) است. (5) در بینش مردم ما، مخالفت با حجاب، مخالفت با آیه حجاب به شمار مىآید و مخالفت با یک آیه قرآن، مساوى با مخالفت با کل قرآن است. (6)
امروزه حجاب، مشخصه مسلمانى زن ایرانى است و به تعبیر فرانتس فانون، شاید فردى تا مدتهاى زیادى با زندگى کردن با فرد مسلمان، نفهمد که مسلمان گوشت خوک نمىخورد و یا در روزهاى ماه مبارک رمضان، روابط جنسى ندارد، اما به مرور زمان مىتواند به مسلمان بودن او پى ببرد؛ ولى با دیدن چادر در همان لحظه نخست، مىتوان به مسلمان بودن جامعه پى برد و به تعبیر او «از روى طرز لباس پوشیدن جامعه که به وسیله عکسها و یا فیلمهاى مستند ارائه مىشود، مىتوان در بدو امر نوع جامعهاى را شناخت.» (7)
ب) حجاب هویتى ملى
در میان اقوام و تمدنهاى عهد کهن، پوشش زن ایرانى در مقایسه با پوشش تمدنهاى دیگر، کاملتر بوده است. از اینرو، در هیچ کتیبه و نقش برجستهاى نمىتوان زن ایرانى را حتى با سر برهنه مشاهده کرد. روت ترنر در کتاب تاریخ لباس، به پردهنشین بودن زن ایرانى در عهد باستان چنین اشاره مىکند:
از زنان (ایرانیان باستان) شما اندکى تندیس به جاى مانده است؛ زیرا زنان در زندگى اجتماعى شرکت چندانى نداشتند. (8)
ماریا برسیوس نیز به پوشش کامل زن ایرانى در نقشهاى برجسته دوران هخامنشى چنین اشاره مىکند:
یک سوزن دوزى کشف شده در پهنه هخامنشى که چهار زن را در دو طرف عودسوزى نشان مىدهد، بسیار چشمگیر است. این دیوار آویز که در گورى مدفون در زیر یخ در پازیریک پیدا شده، متعلق به دوره هخامنشى شناخته شده و تاریخ آن قرن چهارم قبل از میلاد است (رودنکو 1970: 296 و 1977 P. Iو منیر 1960) همین، در هر یک از چهار گوشه تصویر شده است. زنان لباس بلند و تزیین شده به تن دارند. هر چهار زن تورى به سر دارند که از پشت سر آویزان است. دو زنى که نزدیکتر به عودسوز ایستادهاند، تاج بر سر دارند. (9)
در کتاب تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتداى اسلام تا حمله مغول به استفاده زن ایرانى از پوششى در دوره اشکانیان و ساسانیان اشاره شده است:
لباس زنان در دوران ساسانى را عموماً پیراهنى یکدست و بلند و پرچین تشکیل مىداد که گاهى آن را با نوارى در زیر سینه یا کمى پایینتر جمع مىکردند و مىبستند. گاهى نیز قسمت انتهاى دامن را به وسیله پارچهاى اضافى و پرچین پرچینتر مىدوختند. هر دو این پیراهنها آستینهاى بلند تا مچ دستها و یقهاى گرد و ساده داشتند... همچنین زنان ساسانى از نوعى چادر استفاده مىکردند که در دوران قبل از آن نیز استفاده مىشد. (10)
متون کهن و اشعار راویان ایرانیان باستان هم از پردهنشینى و پوشش کامل زن ایرانى حکایت دارند تا آنجا که فردوستى در خصوص زنان دربار پادشاهى مىگوید:
همه دخت شاهان پوشیده روى
کسى کو نیامد ز پرده به کوى
پسر هست و پوشیده رویان بسى
چنین خسته و بسته هر کسى (11)
با روى آورى ایرانیان به اسلام، پوشش زن ایرانى کاملتر شد و چادر نیز بر پوششهاى دیگر افزوده گشت. این روند تا بدانجا پیش رفت تا در دوره حکمرانان آل بویه، پوشیه هم افزوده شد:
لباس زنان دیلمى تفاوتى با لباس زنان ایرانى همان دوره در نواحى خراسان و سیستان، با عراق و بغداد نداشت. چادر زنان دیلمى سیاه بود و با پارچه نازک ابریشمى (قعب) روى چهره خود را مىپوشاندند. (12)
برادران شرلى در سفرنامه خود، حجاب زن ایرانى را در عصر صفویه چنین به تصویر مىکشند:
چادر و روبند بر سر دارند، به طورى که آفتاب هیچوقت بر صورت آنها نمىتابد. زنها هم مانند مردها شلوار و جورابهاى مخملى گلى مىپوشند. (13)
یوشیدا مساهارو، سفیر ژاپن در دربار ناصرالدین شاه، در مورد حجاب زن در دوره قاجار مىنویسد:
زنها چادر بر سر مىکردند که از سر تا به پایشان را مىپوشاند و فقط چشمها از پشت روبند تورى که زیر چادر به صورت انداخته بودند، پنجرهاى به بیرون داشت. در خیابان که به زنهاى ایرانى مىرسیدیم، آنها چشم از ما برمىگردانند و رویشان را سخت مىگرفتند. در چند ماهى که ما اینجا بودیم، هرگز زنى رویش را به ما ننمود و نتوانستیم صورت زنان را بىحجاب و چادر ببینیم. در این وضع، زشت و زیبا، جوان یا پیربودن زنها را از روى رنگ و حالت دستهایشان که شاداب یا چروکیده است، قیاس و ارزیابى مىکردیم. (14)
به اعتراف تمام جهانگردانى که در ادوار گوناگون به ایران سفر کردهاند، تا قبل از مسئله کشف حجاب رضاخانى، حتى بىحجابى در بین زنان اقلیتهاى دینى ایران اعم از مسیحى، یهودى و زرتشتى هم مشاهده نشده و فرهنگ حجاب و عفاف، بر جامعه ایران حاکم بوده است.
ج) حجاب هویتى انقلابى
نقش محورى زنان محجبه در شکلگیرى انقلاب اسلامى بر کسى پوشیده نیست تا بدان جا که امام خمینى خطاب به زنان باحجاب فرمودند:
آن که در این نهضت خدمت کرد، شماها بودید. شما بودید که با همین وضعى که الان اینجا حضور دارید، با همین وضع در خیابانها ریختید و به نهضت ما کمک کردید. آنهایى که تربیت شده بودند، آنها بودند [بى حجابها و بدحجابها ]که اگر هم دخالت، باز یک قشرىشان بود که نزدیک بودند به آن طورى که شماها هستید، آنهایى که تربیتشان آن طور بود [بىحجابها] آنها کارى به این مسائل نداشتند. (15)
ایشان در مصاحبه با اوریانا فلانچى، روزنامهنگار فرانسوى، به صراحت به جایگاه زن باحجاب در شکلگیرى بزرگترین انقلاب قرن اشاره کردند. اوریانا فلانچى گفت:
خواهش مىکنم امام! باید هنوز از شما سؤالات زیادى بکنم. مثلاً از این چادر که بر من پوشاندهاند تا به خدمت شما برسم و شما به زور به زنان مىپوشانید. به من بگویید چرا زنان را مجبور مىکنید که خود را مخفى کنند؟ در زیر پوششى که پوشیدن آن مشکل و بیهوده است که با آنان نمىشود حرکت کرد؛ در حالى که همان زنان نشان دادند که مثل مردانند؛ مثل مردان مبارزه کردند؛ زندان کشیدند؛ شکنجه دیدند و مثل مردان انقلاب کردند؟
امام راحل در جواب فرمودند:
زنانى که انقلاب کردهاند، زنانى هستند که پوشش اسلامى داشتهاند و یا دارند، نه زنان شیکپوش بزک کرده مثل شما این ور و آنور مىروند بدون پوشش و یک دوجین مرد را دنبال خود مىکشند؛ عروسکانى که بزک مىکنند و به خیابانها مىآیند و سر و سینه و موى و فرم بدن خود را نشان مىدهند، بر ضد شاه قیام نکردند؛ هیچ کار مفیدى انجام ندادند؛ نمىدانند خود را چگونه مفید قرار دهند! نه به صورت اجتماعى، نه به صورت سیاسى و نه حتى به صورت حرفهاى و تخصصى و این بدین دلیل است که خود را به نمایش مىگذراند براى مردان و حواسپرتى مىآورند و آزارشان مىدهد. همچنین باعث حواسپرتى سایر زنان و آزار و حسرت آنان مىشود. (16)
صحنههاى نهضت اسلامى از پانزدهم خرداد 42 تا امروز، در عرصهها و حوزههاى گوناگون، بر این واقعیت تاریخى گواهى مىدهد که حجاب کامل، خصوصاً حجاب برتر (چادر) شناسنامه زن انقلابى ایران بوده است و امروز در جهان، انقلاب با چادر و چادر با انقلاب شناخته مىشود.
رسانه غربى، هویت بخشى غربى
تصویب طرح ممنوعیت حجاب در فرانسه و به تبع آن تصمیم برخى از کشورهاى دیگر اروپایى و حتى آسیایى چون ترکیه در دایرهاى کوچکتر، نشان از عمق وحشت جهان غرب از روند رو به رشد حجاب پس از پیروزى انقلاب اسلامى دارد. حضور سبز این فرهنگ اسلامى از آنجا براى غرب ناقوس مرگ فرهنگ آن را به صدا در آورد که بىحجابى هم براى غرب چون حجاب براى مسلمانان مؤلفه محورى تمدن و فرهنگ آن به شمار مىرود. فرهنگ و تمدن غرب بر پایه فلسفه لذت بنیان نهاده شد و بخش عظیم اقتصاد خود را مدیون همین مؤلفه است. از اینرو، رسانههاى جمعى تمدن غرب که مولود همین بسترند و جذابیت و بهرهورى و موجودیت خود را با این مؤلفه گره زده مىبینند، براى القاى فرهنگ خود و مبارزه با فرهنگ متعالى حجاب تلاش دوچندانى نمودند.
این که «صنعت سکس اولین بار توسط بانک جهانى، صندوق بینالمللى پول و آژانس توسعه بینالمللى امریکا برنامهریزى و حمایت شد» (17)، این واقعیت را مىرساند که حتى سیاست غرب هم چون اقتصاد و فرهنگ آن به برهنگى و پردهدرىهایى وابسته است که بیش از همه، موجودیت رسانههاى جمعى فرهنگ مهاجم غرب بدان نیاز دارد تا جایى که اریک فروم مىگوید:
سرمایهدارى امروز احتیاج به کسانى دارد که بتوانند بهطور گروهى و یا مسالمتآمیز، همکارى کنند که بتوانند بیشتر و بیشتر مصرف کنند. کسانى که سلیقههاى متحدالشکل آنان به کسانى تحت تأثیر قرار گیرد و پیشبینى شود و نیز احتیاج به کسانى دارد که احساس آزادى و استقلال بکنند و گمان نبرند که از قدرت یا اصل و یا وجدانى فرمان مىبرند و با این همه مایل باشند که به آنان فرمان داده شود. آنچه را از آنها انتظار مىرود، انجام دهند و چون مهرهاى بدون ایجاد تصادم و مزاحمت، به ماشین اجتماع بخورند. مردانى که بدون اشکال، راهنمایى شوند و بدون رهبرى رهبر، بدون هدف به جلو رانده شوند و تنها هدفشان بهبود وضع خود، جنبش، کار و پیشرفت باشد. نتیجه چیست؟ انسان امروز با خودش، با همنوعانش و با طبیعت بیگانه شده است، او به کالا مبدل گشته است نیروى زندگى خود را به نوعى سرمایهگذارى مىداند که باید تحت شرایط بازار حداکثر سود را برایش تحصیل کند. روابط انسانها اساساً همانند روابط آدمکهاى مصنوعى از خود بیگانه است. (18)
وظیفه این خودبیگانگى و رهبرى رادارى در غرب، بر عهده رسانههاى جمعى است و در این زمینه، مبلغ و مروج برهنگى هستند. بیان برخورد فرهنگ غرب با زن و تصویر زن در رسانههاى نوشتارى، دیدارى و شنیدارى بر کسى پوشیده نیست؛ زیرا آنان برهنگى را مؤلفهاى محورى در پیشبرد فرهنگ شیطانى خود مىدانند و فرهنگ، اقتصاد و حتى سیاست خود را با آن گره مىزنند، از اینرو نه تنها با بهرهگیرى از همه تاکتیکها و تکنیکها و استخدام فنآورى و هنر، در تبلیغ و ترویج آن مىکوشند، بلکه در راهبرد خود، شکستن هر گونه مقاوت در برابر این مؤلفه را در برنامه دارند.
بىشک به همان اندازه که فرهنگ بىحجابى براى غرب اهمیت دارد، به همان اندازه نیز فرهنگ حجاب با اجتماع، سیاست، فرهنگ و اقتصاد ما گره خورده و شکستن سد حجاب، مساوى با فروپاشى هویت دینى، ملى و انقلابى ماست. حال، آیا رسانههاى جمعى ما نیز به اندازه رسانههاى جمعى غرب، در برابر این مهم از خود واکنش نشان مىدهند و از تمامى سرمایههاى معنوى و مادى خود در پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده، همت مىگمارند یا خیر؟
سکوت و سکون رسانهاى
اگر بپذیریم که جهان در آستانه سال 2020 میلادى، دو کدخدا پیدا خواهد کرد و این دهکده جهانى یا باید فرهنگ و تمدن اسلامى با محوریت ایران باشد و یا باید فرهنگ غرب با محوریت امریکا را برتابد و لىلىپوت جهان از میان دوگالیور ایران و امریکا، یکى را انتخاب کند، باید پذیرفت، آنچه در اطراف ما مىگذرد، اعم از نقشه راه خاورمیانه تا لشکرکشى به عراق و افغانستان و محدویتهاى بینالمللى براى جلوگیرى از تبدیل ایران به قدرت هستهاى، تنها و تنها براى مهار انقلاب اسلامى، تنها رقیب لیبرال - دمکراسى، در چند دهه دیگر است. از اینرو، به همان اندازه که باید از فرهنگ شهادتطلبى پاسدارى کرد، باید از حجاب نیز به دفاع برخاست؛ زیرا این دو به منزله دوبال و دو شاخصه مکتب اسلام ناب محمدى (س) به شمار مىآیند و امروز حجاب، به منزله پرچم تمدن اسلامى است.
بنابراین، رسالت رسانههاى جمعى به ویژه رسانه ملى صدا و سیما، چیزى جز تبلیغ و ترویج این فرهنگ و مبارزه بىامان با ترفندهاى فرهنگ مهاجم نیست. بلکه موظف است از وظایفى که قانون اساسى (19) و نیز سند چشمانداز بیست ساله رهبر معظم انقلاب، براى حرکت دستگاههاى نظام ترسیم ساخته (20) تخطى نکند؛ وظایف و چشماندازى که در آن بر حرکت حول محور بینش توحیدى و شریعتمدارى یعنى همان هویت دینى، تأکید شده است.
امروزه در حساسترین مقطع تاریخى، اسلام و ایران، در هجمه بىامان رسانههاى غربى قرار گرفتهاند که با تبلیغ فرهنگ لذت و ایجاد فضایى انتزاعى و تخیلى و ایجاد نیازهاى کاذب در نهاد انسان امروزى، مبلغ فرهنگ برهنگى و شیطانى خود هستند؛ در حالىکه رسانههاى نوشتارى به لحاظ حاکمیت بینش تجارى و کارکرد حزبى و گروهى و رسانههاى دیدارى چون سینما، به دلیل رویکرد گیشهپسند، دفاع از این پرچم انقلاب اسلامى ایران را نادیده گرفته و بعضاً به بوته فراموشى سپردهاند.
در این مقطع، بیشترین امید به صدا و سیماى جمهورى اسلامى است که بیشترین تأثیر را دارد که متأسفانه به دلیل برخورد سطحى و الینه شدن بعضى تهیه کنندگان و کارگردانان و به کارنگرفتن کارشناسان زبده و دینشناس و باسواد، هنوز زن با حجاب را خرافى، هرهرى مذهب، بىسواد و... ارائه مىکنند. در حالىکه هیچ کس منکر این واقعیت نیست که رسانه ملى، براى الگوسازى و حتى نهادینهکردن پوششى مناسب در قالب شخصیتهاى داستانى و هنرپیشگان توان کافى را دارد، اما هنوز حتى در زمینه پوشش ملى که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید داشتهاند، گام لازم را بر نداشته است. (21)
به نظر مىرسد ارادهاى براى درک اهمیت حجاب به منزله شناسنامه زن ایرانى و نماد هویت دینى، ملى و انقلابى، به چشم نمىخورد و غمض عینهاى درون گروهى و خودشیفتگىها و خود تشویقىهاى رسانهها، این مسئله را در حساسترین مقطع تاریخى اسلام و ایران با مخاطره جدى روبهرو ساخته است.
اگر این مسئله را بپذیریم که واژه حجاب، عصاره و تعریف انقلاب اسلامى ایران است که اسلامیت، ایرانیت، انقلابى بودن را تصویر مىکند و غرب با تمام توان رسانهاى خود درصدد شکستن این نماد است، باید قبول کنیم که نه اسلام، نه ایران و نه انقلاب با هیچ کس عقد اخوت نبسته و بیش از این نباید اجازه داد مبانى اسلام، مصالح کشور و آرمانهاى انقلاب، فداى ندانمکارهاى بعضى از متولیان فرهنگى و سیاسى شود. امروز باید به دنبال مجارىهاى دیگرى براى دفاع از حجاب و ترویج و تبلیغ آن در عصر ارتباطات گشت، زیرا اهمیت محدوده، جایگاه و نقش محورى حجاب در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، دیگر بر کسى پوشیده نیست.
وقت آن رسیده که عالمانه و آگاهانه و بدون هیچ خوف و وحشتى، از موضعگیرىهاى بینالمللى و عناصر وابسته به آنان در داخل، به وظیفه اسلامى، ملى و انقلابى خود عمل کنیم و در گام نخست، به سراغ رسانههاى جمعى برویم و با بازخوانى عملکرد آنان و ارزیابى بودجههاى در نظر گرفته شده از سوى نظام مقدس اسلامى با بازده عینى و ملموس، به پاکسازى موانع و در برخى از موارد، به افشاى نقش برخى افراد در بهوجود آمدن وضعیت کنونى بپردازیم.
کتابنامه
1. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام خمینى (قده)، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، وزارت ارشاد اسلامى، بهمن61.
1. الجزایر و مسئله حجاب، فرانتس فانون، ترجمه دکتر خدابنده (کتاب شناسنامه ندارد).
3. تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتداى اسلام تا حمله مغول، دکتر محمدرضا چیت ساز، چاپ اول، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامهاى سازمان صدا و سیما، تهران، زمستان تهران 1379.
4. تاریخ لباس 5000 سال پوشاک زنان و مردان جهان، روت ترنر ویل کاکس، ترجمه شیرین بزرگمهر، چاپ دوم، توس، تهران 1380.
5. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایى سیدمحمدباقر موسوى همدانى، چاپ پانزدهم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
7. جنگ علیه زنان، مارلین فرنج، ترجمه توراندخت تمدن (مالکى)، چاپ اول، انتشارات علمى 1373.
7. زنان هخامنشى، ماریا برسیوس، ترجمه هایده مشایخ، چاپ اول، انتشارات هرمس، تهران 1381.
8. زن ایرانى به روایت سفرنامه نویسان فرنگى، میترا مهرآبادى، چاپ اول، انتشارات آفرینش، نشر روزگار، بهار79.
9. طلیعه انقلاب اسلامى و مصاحبههاى امام خمینى در نجف پاریس و قم، ستاد انقلاب فرهنگى مرکز نشر دانشگاهى، تهران 1367.
10. علل الشرایع، شیخ صدوق، منشورات المکتبة الحیدریه، مطبعها فى النجف، 1385 قمرى - 1966 میلادى.
10. عروه الوثقى، سیدمحمدکاظم یزدى، ص 712، منشورات مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، لبنان.
10. لغتنامه، علىاکبر دهخدا، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه، 1377.
11. مصباح المنیر، احمدبن محمدبن على المقرى الفیومى، صححه محمد محىالدین عبدالحمید مصر (1347 قمرى 1929 میلادى).
12. هنر عشق ورزیدن، اریک فروم، ترجمه پورى سلطانى، با گفتارى از مجید رهنما، چاپ نوزدهم، انتشارات مروارید، تهران 1378.
پی نوشت ها:
1) سوره اعراف، آیه27.
2) سوره نور، آیه30.
3) سید محمد کاظم یزدى) در مورد پوشش مىنویسد: «تمام بدن زن باید غیر از همسر و محارمش پوشیده باشد، مگر صورت و دستهایش، آن هم بدون قصد لذت و ریبه. در غیر این صورت، پوشاندن تمام بدن حتى دست و صورت در برابر محارم هم براى زن واجب مىشود» (عروه الوثقى، باب «الستر و الساتر» ج1، ص242)
4) علامه طباطبایى مىفرماید:
«این که فرمود «ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها کلمة ابداء به معناى اظهار است و مراد از زینت زنان، مواضع زینت است؛ زیرا اظهار خود زینت از قبیل گوشواره و دستبند، حرام نیست. پس مراد از اظهار زینت، اظهار محل آنهاست. خداى تعالى از این حکم آنچه را که ظاهر است، استثنا کرده و در روایت آمده که مقصود از آنچه ظاهر است، صورت و دو کف دست و قدمها مىباشد (المیزان، ترجمه، ج15، ص161)
5) شیخ صدوق پوشش حضرت زهرا (س) چه در خارج خانه و چه هنگام شتافتن به سوى حضرت رسول اکرم (ص) را جلباب و برقع مىخواند:
«ابى رحمه الله قال: حدثنا سعد بن عبدالله قال...
قالت تأذن لى فى المصیر الى منزل ابى رسول الله (ص) فقال لها قد اذنت لک فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها و أرادت النبى9 (علل الشرایع، ج1، ص163)
6) آموزههاى قرآنى صف کسانى را که به برخى از آیات قرآن ایمان مىآورند و برخى دیگر را رد مىکنند، از صف مؤمنان جدا مىسازد.
حضرت آیتالله جوادى آملى در درس خارج فقه خود مىفرمودند: «قرآن پارچه نیست که با بریدن بخشى از آن، باز پارچه به آن اطلاق شود. قرآن بلور است که اگر بخشى از آن فرو ریزد، تمام بلور در هم فرو مىریزد. کسى که یک آیه قرآن را قبول نمىکند، گویى تمام قرآن را قبول ندارند.»
7) فرانتس فانون، الجزایر و مسئله حجاب، ترجمه دکتر تابنده، ص3-4.
8) روت ترنرویل کاکس، تاریخ لباس، ص55.
9) ماریا برسیوس، زنان هخامنشى، ص117.
10) تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتداى اسلام تا حمله مغول، ص15.
11) نک: فرهنگ دهخدا، ج1، واژه پوشیده رو.
12) تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتداى اسلام تا حمله مغول، ص159.
13) زن ایرانى به روایت سفرنامهنویسان خارجى، ص147.
14) همان، ص129.
15) صحیفه نور، ج6، ص182؛ سخنان امام خمینى در جمع گروهى از بانوان مشهدى در تاریخ 26/2/58.
16) طلیعه انقلاب اسلامى، ص361 - 362، مصاحبه اوریانا فالانچى با حضرت امام5 2 مهر 1358.
17) مارلین فرنج، جنگ علیه زنان، ص65.
18) اریک فروم، هنر عشق ورزیدن، ص109.
19) اصل پنجاه و ششم قانون اساسى: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست».
20) در بند اول چشمانداز بیستساله رهبر معظم انقلاب، «سیاست هاى کلى برنامه چهارم توسعه جمهورى اسلامى امور فرهنگى، علمى و فناورى» آمده است:
«اعتلا و عمق و گسترش دادن معرفت و بصیرت دینى بر پایه قرآن و مکتب اهلبیت علیهمالسلام و استوار کردن ارزشهاى انقلاب اسلامى در اندیشه و عمل».
21) مسئله لباس ملى را رهبر انقلاب در سال 1364 در شوراى عالى انقلاب فرهنگى مطرح کردند که متأسفانه متولیان فرهنگى آن را به بوته فراموشى سپردند تا اینکه این مسئله را معظمله در سال 1383 تکرار کردند و در بخشى فرمودند:
«من با کت شلوار مخالف نیستم. خود من هم گاهى اوقات در ارتفاعات و یا جاهاى دیگر ممکن است کاپشن هم بپوشم. ایرادى ندارد اما بالاخره این لباس ملى ما نیست...»
منبع: ماهنامه پیام زن 1386 / شماره 184 و 185، تیر و مرداد ۱۳۸۶/۰۵
نویسنده : حسن ابراهیمزاده
نظر شما