هویت اسلامی انقلاب و توطئهها و فعالیتهای مخرب
انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی و نقشآفرینی روحانیت و اقشار مختلف مردم مسلمان، از نوادر روزگار و از رخدادهای بینظیر در تاریخ معاصر به شمار میرود. این انقلاب از ابتدای شکلگیری تا عبور از گردنههای سخت و پرفراز و فرود و همراه با حوادث گوناگون، به پیروزی رسید و پس از طی این مرحله، دوران بسیار پررنج مقابله باحجم توطئههای مختلف را تجربه کرد و همچنان پایدار ماند و تداوم یافت.
راز بزرگ پیروزی و استمرار انقلاب و مصون ماندن آن از توطئههایی چون کودتا، جنگ، تحریم اقتصادی، تجزیهطلبی، تروریسم و سرمایهگذاریهای کلان خارجی در ابعاد سیاسی و تبلیغی برای حرکات خزنده و براندازی خاموش، هویت اسلامی آن است. این هویت را حتی دشمنان سرسخت این نهضت الهی پذیرفتند و باور کردند.
دشمنان از ابتدای پیروزی انقلاب و در دهه اول به صورت نمایان و با شدت بیشتر و در دهه دوم و سوم هم به صورت آشکار و هم به صورت مرموز و نامرئی، هویت اسلامی انقلاب را مورد تهاجم قرار دادند و سعی کردند از همان جا که ضربه خورده بودند وارد شوند و انقلاب را از محتوای غنی آن تهی کنند و با ایجاد گسست بین مردم و روحانیت، اهداف خویش را جامه عمل بپوشانند و آرام آرام زمینه بازگشت تفکرات ملیگرایانه و لیبرالیستی را با لعابی از اسلام در ایران حاکم گردانند. متاسفانه در این میان، افرادی نیز ناآگاه و غافلانه به نبش قبر پادشاهان ایران پرداختند و اسلام شاهنشاهی را که به شدت با اسلام غربی و آمریکایی امتزاج دارد مطرح کردند و در پی همین تحرکات است که اخیرا ندای شوم تبلیغ و ترویج مکتب ایران به جای مکتب اسلام به گوش میرسد، آن هم از درون تشکیلات نظام و دولت اسلامی!
یکی از مسئولیتهای بزرگی که بر دوش آگاهان جامعه سنگینی میکند، تداوم تبییین هویت اسلامی انقلاب برای نسلی است که در نهضت حضور نداشته و فاقد شناخت و بینش درباره هویت اصلی آن میباشد.
سالگرد شهادت روحانی فرهیخته و اندیشمند سخت کوش در عرصه علم و دانش و تحقیق و پژوهش شهید حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر فرصت مناسبی است تا برخی از دیدگاههای او را در موضوع هویت اسلامی انقلاب و توطئههایی که سعی در مخدوش و فراموش کردن آن داشت - و امروز به گونهای دیگر تداوم دارد - به نسل جوان ارائه دهیم.
توطئهها در کمین هویت اسلامی انقلاب
در برابر توطئه هایی که در کمین انقلاب ما نشسته است و راههای انحرافی که در برابر این انقلاب باز کردهاند، متوجه این نکته باشیم که هویت اسلامی انقلاب فراموش نشود.
در یک محیط اسلامی شاید بعضی تصور کنند که این مسئله نوعی تعصب و ادعاست، ولی ما باید دقیقتر مسئله را تحلیل کنیم و اگر واقعا به این نتیجه رسیدیم روی این کلمه بایستیم. چون اگر ما این مسئله را به سادگی از دست بدهیم ممکن است کسانی که در کمین راه نشستهاند، به تدریج بتوانند در هویت اسلامی انقلاب ایجاد تردید کنندو راه را برای هرگونه رخنه ضد اسلامی هموار سازند. یعنی اگر چنانچه کسانی توانستند در اسلامی بودن انقلاب تردید ایجاد کنند، در اسلامی بودن جمهوری ما هم ممکن است تردید به وجود آورند، در اسلامی بودن قانون اساسی هم ممکن است رخنه کنند و جای پا بسازند، در اسلامی کردن شعارها، ادارات، مظاهر زندگی، مظاهر اجتماعی ما هم ممکن است رخنه و نفوذ کنند. وقتی به زعم آنها قرار شد انقلاب هویت اسلامی خود را از دست بدهد، ثمرات انقلاب هم به طور خاص به زعم آنها لازم نیست اسلامی باشد. چون از ثمرات انقلاب، خود انقلاب باتمام هویتش باید استفاده کند.
الان هنوز آن تب و تاب مبارزه و انقلاب چندان فروکش نکرده است و شاید هنوز آن شور انقلاب، سخن اسلامی گفتن ما، طرح خواستههای اسلامی، هویت اسلامی قانون اساسی ما و جمهوری آینده ما نمیتواند شدیدا مورد انتقاد واقع شود. اما بالاخره این تب و تاب فروکش خواهد کرد، چه بسا یک روزی مجال پیدا کنند که این تردید را قویتر کرده و صفآرایی نمایند و اعتراض کنند که آقا! شما مرتب میگویید اسلامی، اسلامی، مگر تمام کسانی که در راهپیماییها شرکت کردند علاقه به اسلام داشتند؟ یا مثلا از نظر ظاهر بگویند مگر زنهای بیحجاب در بعضی اجتماعات و تظاهرات شرکت نکرده بودند؟ میگویند مگر کسانی که احیانا معتقد به یکی از ایسمهای غیراسلامی بودند، مثل برخی مارکسیستها و یا کسانی که در برابر اسلام بیتفاوت بودند، در اجتماعات و تظاهرات و برخوردهای شما شرکت نکردند؟ مگر در بین کشتهها، هم در گذشته و هم در شور نهضت، کسانی نبودند که اعتقاد به ایدئولوژی اسلامی نداشتند؟ بنابراین چرا میخواهید این انقلاب را صرفا اسلامی تلقی کنید؟
جای پای رخنه را درست دقت فرمایید، حتی میگویند مگر اقلیتهای مذهبی در اجتماعات و راهپیماییهای شما شرکت نکردند؟ مگر یک ارمنی در میان شهدا و کشتههای شما نبود؟ ما نمیخواهیم سهم مسلمانها و اسلامیها را منکر شویم، آنها سهم داشتند، اما چرا میخواهید انقلاب را در انحصار اسلام درآورید؟
این بیانی است که رفته رفته در مقالات، در تفاسیر سیاسی، در تظاهرات و اجتماعاتی که ترتیب میدهند، در کتابهایی که میخواهند بنویسند، در قطعنامههایی که اینجا و آنجا صادر میکنند، مرتب به این مسئله پروبال میدهند.
بهرهگیری فریبکارانه از اصطلاحات ظاهرپسند بعد هم یک سخن بسیار ظاهرپسند میگویند. میگویند حال که قبول کردیم در این قیام کسانی ضد اسلام یا بیتفاوت نسبت به آن هم بودهاند، بنابراین آن را در انحصار اسلام قرار ندهید، بگویید قیام مردم ایران، بگویید قبام ملی، بگویید حرکت دموکراتیک، بگویید حرکت اجتماع، اسلامی بودن یک مسئله تخصصی است که به عده خاصی تعلق دارد.
میگویند باید راهی را در پیش بگیرید که به نفع ملت باشد، حال اگر چنانچه توانستیم مثلا در سایه کمونیسم، در سایه ناسیونالیسم یا بعضی از فلسفههای غربی یا شرقی دیگر منافع ملت ایران را منهای جنبه اسلامی بودن تامین کنیم اشکالی ندارد، بعد هم ما میگوییم این نهضت توسط مردم انجام شده است که گروهی از آنها مسلمان بودند و بقیه هم مرامهای دیگری داشتند و بنابراین باید از ثمرات آن همه مردم استفاده کنند، هر ایسمی، هر قانونی، هر برنامهای که توانست به صورتی منافع مردم را تامین کند میتواند وارث این انقلاب باشد.
این تحلیل آنهاست. برای پاسخ قضیه ما در ابعاد کیفی و کمی مسئله و رهبری انقلاب و همچنین در جنبه دینامیک و موتور محرک انقلاب مطالعه می کنیم.
بررسی انقلاب از نظر کمیت
تعداد افراد شرکت کننده در راهپیماییها در سراسر ایران، مثلا در روز عاشورا یا اربعین، حدود ده میلیون یا دوازده میلیون یا شانزده میلیون و یا بیشتر بود، اگر از این سیل عظیم مردم از اصناف، کارگران، کشاورزان، زنان، مردان، جوانان و بچهها که به راه افتادند یک آمار میگرفتیم که: آقا! شما اسلام و مسلمانی را دوست دارید یا مکتب دیگری؟، شما فکر میکنید در این سیل عظیم چند نفر روشنفکر حرفهای یا خودباخته شرقی و غربی پیدا میشد که بگوید اسلام را نمیپسندم و طرفدار یک ایسم دیگر هستم؟
من حرفی ندارم، ممکن است دو هزار نفر، پنج هزار نفر، اگر خیلی دست بالا بگیریم بیست یا سی هزار نفر پیدا شوند که طرفدار ایسمهای دیگر باشند، خود را نویسنده، هنرمند و چنین و چنان و وابسته به این و آن بدانند. بر فرض، این سی هزار نفر را پیدا کردید، اما شانزده میلیون جمعیت بوده است، این تعداد چه درصدی از جمعیت را تشکیل میدهد؟ ممکن است عدهای کلیمی هم در یک شرایطی که میلیونها نفر راهپیمایی میکنند، راه بیفتند، ما آنها را طرد نمیکنیم، بیایند و همبستگی خود را اعلام کنند، اما حرکت چند هزار نفر از اقلیتهای مذهبی در مجموع انقلاب چقدر نقش داشته است؟ آیا میتوانند ادعا کنند که ما راهپیمایی کردیم و ما هم که مسلمان نیستیم، پس اسم اسلامی را از انقلاب برداریم؟!
بررسی انقلاب از نظر کیفیت
دوم، بررسی روح این انقلاب و جنبه به اصطلاح کیفی آن است. آن چیزی که این مردم را به راه انداخت و آن تکیهگاه چه بود؟ مگر نه اینکه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر بود؟ مگر نه این ماه رمضانی است که امسال بایستی یکپارچه آتش و مبارزه و خون باشد؟ مگر نه اینکه از درون مساجد فریادها شعلهورشد؟ مگر نه اینکه بر پشت بامها فریاد الله اکبر و غریو لااله الاالله با صفیر گلوله درهم میآمیخت؟ مگر نه اینکه اربعین امام حسین(ع) تجلیگاه همبستگی مردم بود؟ مگر نه اینکه اولین تجربه راهپیمایی در روز عید فطر و بعد از نماز عیدفطر انجام شد؟ مگر نه اینکه تاسوعا و عاشورا تجلیگاه حرکت مردم بود؟ اینها همه روزها و مناسبتهای دینی است... حماقت است که بگویند چیز دیگری بوده است. کجا بودند ایسمها و مکاتب دیگر؟ کجا بودند طرفداران اجرای قانون اساسی قبل؟ کجا بودند مدعیان دروغگوی طرفداری از رنجبران و زحمتکشان؟
ما از این دیدگاه که در محیط اسلامی هستیم و مردم ما مسلمان هستند مسئله را بررسی نمیکنیم بلکه در اجتماعات و تظاهرات مردم وارد میشویم. چه چیزی به این نهضت جان میداد که فردی جلوی گلوله میرفت و از اینکه تیر به قلبش بنشیند لذت میبرد؟ او خود را در آغوش فرشتگان و خودش را شهید و زنده همیشه باقی جاوید مییافت. واقعا اگر این روح اسلامی در این نهضت نمیبود آیا یک هزارم این حرکت و موج و شتاب در این انقلاب وجود داشت؟
بررسی انقلاب از نظر رهبری
و امام سوم، مسئله رهبری است. کدام رهبر و برخاسته از کدام ایسم و از کدام قشر اجتماعی میتوانست اینچنین موتور محرک این انقلاب باشد و اینچنین هوشیارانه و آگاهانه موج بیافریند و مردم را به حرکت در آورد؟ احزاب به اصطلاح ملی واحزاب چپ و راست هم بودند و رهبرانی از گوشه و کنار سر در آوردند و شروع به مقاله نوشتن کردند و سر و صدا به راه انداختندو گوشه و کنار به راه افتادند. شما را به خدا کدامیک از این رهبران گروههای بودند که بتوانند حتی یک صدم از آن تظاهرات، از آن اجتماعات، از آن فریادها و از آن شورها را به وجود آورند؟ و اگر این رهبر آگاهانه با این ضربههای گیج کنندهای که پشت سر هم به دشمن بموقع وارد میکرد نمیبود، آیا این انقلاب بوجود میآمد و پیروز میشد؟
این تصمیم گیریهای بموقع رهبری عجیب بود. کم و بیش با رهبران مختلف اجتماعی و حتی رهبران هوشیار مذهبی و انقلابیون مذهبی در داخل بودیم، همه میگفتند. آقا! الان موقع فلان تصمیم نیست، چرا آقا الان میخواهد دولت اعلام کند؟ چرا وقتی حکومت نظامی ساعت 5/4 اعلام شده است آقا میفرماید اعتنا نکنید و بیرون بروید؟ مرتب میگدفتند خطرناک است، نمیشود، باید قدری صبر کرد. واقعا رهبران هر نوع گرایش سیاسی و اجتماعی، همه صدها قدم عقب بودند. دیدیم که ایشان پشت سر هم ضربه وارد کردند. خیلی جالب بود که ایشان بعد از هر ضربه میفرمود دشمن گیج شده، بگذارید یک ضربه دیگر بزنیم، باید این ضربه را هم زد در حالی که همه میگفتند خطرناک است.
اگر این رهبری با این هوشیاری نبود کی میتوانستیم این قدرت طاغوتی را که تجسم کلیه قدرتهای استبدادی جهان بود و همه نیروهای جاسوسی و قدرتهای طاغوتی دنیا را برای تحکیم پایههای زور و استبداد خود بسیج کرده بود بشکنیم؟ مردم بیسلاح اینچنین در برابر این قدرت طاغوتی و شیطانی تاریخ با آن پشتوانه عظیم قدرتها توانتسند با این رهبری بپاخیزند و دشمن را از پا در آورند. این رهبری معلوم است که اصلاح یکپارچه تجسم رهبری الهی و اسلامی است.
متولی و وارث انقلاب
بنابراین، نیروی محرک درون انقلاب، آن روح و ایمان مذهبی و جو مذهبی بود. اصلا همه چیز انقلاب اسلامی بود. اصلا راه انداختن اقلیتها و غایر اسلامیها هم به خاطر موج اسلام بوده است، باز شدن درهای زندان حتی به روی غیر اسلامیها هم به خاطر انقلاب اسلامی بوده است، باز شدن زبان غیر اسلامیها هم برای نوشتن یک مقاله یا گفتن یک حرف به خاطر موج حرکتآفرین اسلامی بوده است، سخنرانی و تفسیر سیاسی آن روشنفکر حرفهای که هیچگاه در طول تاریخ مبارزه گذشته و دوران اختناق از او خبری نبود و اکنون به عنوان یک سیاستمدار و یک محقق و دانشمند و مفسر سیاسی مرتب مقاله مینویسد، این باز شدن زبانش و اینکه به قلمش اجازه میدهند. بنویسد به خاطر غریو الله اکبرهایی بود که گفتند و بت را شکستند.
بنابراین، انقلاب اسلامی است، عمیقا هم اسلامی است و لذا بایستی از ثمرات انقلاب هم اسلام استفاده کند. انقلاب متولی و وارثی جز اسلام ندارد. بنابراین باید قانون اساسی ما عمیقا براساس هویت و محتوای اسلامی باشد، وزراتخانهها و همه نهادهای حکومت آینده ما عمیقا و قویا بایستی با محتوای غنی اسلامی باشد، نه اینکه فقط لعابی از اسلام داشته باشد و اسلام آن گوشه بنشیند و بگوید سعی کنید که بیاحترامی به اسلام نشود. این شیوه نظام استبدادی و طاغوتی بود.
در این کودتاهای نظامی که جهار تا افسر بلند میشوند و در یک کشور کودتا میکنند، بعد به خاطر اینکه کودتا کردند و توانستند رژیم را عوض کنند، این چند نفر هر مرامی که داشته باشند و میگویند نظام باید همان مرام را داشته باشد، اصلا وارث تمام رژیم آن چهار تا افسرند. وقتی مسئله به این صورت است که هر کس انقلاب را راه انداخت در واقع وارث آن انقلاب است، حال در یک انقلابی که عمیقا در عین اسلامی بودن، مردمی و همگانی است، چهار نفر و ده نفر و پانزده نفر نبودند، میلیونها انسان از بطن و بستر جامعه و از زوایای روستاها و از دل کارخانهها و از درون دانشگاهها و از همه جای این کشور با روح اسلامی بپا خاستند. یک انقلابی با روح اسلامی که متعلق به ملت است وارث آن هم باید ملت مسلمان باشد. در تعبیر جمهوری اسلامی، جمهوری نشانه مردمی بودن و اسلامی هم بیانگر فرهنگ آن است. قسمت اعظم فرهنگ اسلام، آن هویت فکری و جهت گیری است که خوشبختانه فرزندان شما این هویت فرهنگی را در طی این چند ماه مبارزه برای خود کسب کردند و این شما هستید که باید با راهنمایی بیشتر و با ارائه کتابهای لازم و تشویق به مطالعه زیادتر، آن را بارور و هدایت کنید. البته در درجه اول با درسهایی که باید بخوانند و در درجه دوم هم سعی شود این اندیشهها و فکرهای شکوفا شده و بیدار شده انشاءالله در جهت انقلاب اسلامی هدایت شود.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳۸۹/۶/۸
نویسنده : محمد جواد باهنر
نظر شما