هویت یعنی چه؟
هویت انسانی، مقولهای اجتماعی است. همه انسانها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در کجای زمین به دنیا میآیند و یا از چه تعلق قومی و قبیلهای برخوردارند، دارای ویژگیهای یکسان نوع انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل میگیرد، کاملأ اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست و ... ندارد.
هویت اجتماعی
هویت اجتماعی انسان، از پنج مؤلفه پیروی میکند. به زبان دیگر، بر پایه پنج مؤلفه تأثیرگذار، شکل میگیرد؛
1 ـ عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی،
2 ـ عوامل سیاسی و تاریخی،
3 ـ عوامل اقتصادی و معیشتی،
4 ـ عوامل فرهنگی (زبان و ادبیات و هنر، میراث اساطیری، سنن و آداب، اعتقادات و آیینها و رسوم و یادمانها)،
5 ـ و مؤلفههای تربیتی.
الف) عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی:
به مجموعه عواملی گفته میشود که برگرفته از ویژگیهای مربوط به اقلیم، طبیعت و آب و هواست، که در قرون و هزارهها، میتواند بر نوع رفتار زیست محیطی افراد تأثیر گذاشته و هویتی اجتماعی خاص، یا احساس تعلقی به خصوص را در یک گروه انسانی، از گذر زندگی تاریخی، ایجاد کند؛ بنابراین، باید ریشه بخشی از احساسات مربوط به تعلق سرزمینی را در این عامل، جستجو کرد.
اما وجه تشابه در میان یک گروه انسانی که تنها برگرفته از این عامل باشند، قادر به ایجاد هویت اجتماعی نیست، بلکه این عامل ـ همان گونه که پیشتر گفته شد ـ تنها میتواند یکی از عوامل گسترده ایجاد هویت و احساس تعلق به یک گروه خاص انسانی باشد.
ب) عوامل سیاسی و تاریخی:
به مجموعه عواملی گفته میشود که متأثر از سرنوشت سیاسی و تاریخی مشترک یک گروه خاص از انسانها هستند. دقت شود که وقتی میگوییم: «یک گروه خاص از انسانها»، منظورمان همزمان، آن گروهی از انسانها هستند که میتوانند در میان خود، شامل گروهها و دستههای متعدد انسانی در حوزههای گوناگون جغرافیایی باشند. یادماندههای تاریخی، شادیها، غمها و نبردها و شکستها و پیروزیهای مشترک، از جمله عواملی هستند که از منظر تحمل نوع نظامهای سیاسی خاص و رخدادهای مشابه، میتوانند تأثیرات ماندگاری بر احساس هویت مشترک بگذارند.
پ) عوامل اقتصادی:
عوامل اقتصادی در احراز هویت مشترک عبارتند از: شیوه تولید اقتصادی، روابط تولید، سطح و نوع تولید، ابزار خاص تولید و امکانات تولیدی یک گروه به خصوص از انسانها که در یک اقلیم مشخص تاریخی، زندگی کرده و میکنند.
بسته به اینکه این گروه انسانی مفروض، از گذر یک جریان (پروسه) تاریخی، در هر یک از عوامل نامبرده، متأثر از چگونه نظامی بودهاند، دارای ویژگیهای مشترکی میشوند، که این ویژگیها، نوعی خاص از احساس مشترک و تعلق تاریخی را ایجاد میکنند؛ برای نمونه، قرنها حاکمیت نظام زمینداری (فئودالیسم) در بین ملل اروپایی و یا حاکمیت نظام ارباب و رعیتی در ایران، منجر به ایجاد دو نوع متفاوت از احساس مشترک، نسبت به روابط تولیدی و رابطه انسان با انسان و انسان با زمین، در بین این دو گروه انسانی شده اند. تفاوت نوع نگاه به اشرافیت در جوامع اروپایی و فرهنگ برگرفته از آن، با نوع نگاه مردم ایران به همین مقوله، برخاسته از همین تنوع تولید، روابط و ابزار تولیدی متفاوت است.
ت) عوامل فرهنگی:
عوامل فرهنگی، عواملی هستند که از گذر زندگی مشترک اجتماعی و تحت تأثیر نوع روابط انسانی حاکم بر جوامع و متأثر از همه عوامل اقلیمی، سیاسی، تاریخی و اقتصادی، ایجاد میشوند. این تأثیرات در صورت تداوم تاریخی، زمینههای پیدایش نوعی خاص از جهان بینی، اعتقادات، زبان مشترک، هنر و سنن و آداب و آیینهای اجتماعی منحصر بفرد را فراهم میآورند. این عوامل، به دلیل اینکه در زمانی نسبتأ طولانی ایجاد میشوند، به همان نسبت ماندگارتر و مستحکمتر از عوامل دیگر هستند و بخش اصلی از هویت اجتماعی انسان را شکل میدهند.
عوامل فرهنگی به مرور زمان تغییر شکل میدهند و ممکن است تضعیف و یا تقویت شوند، اما بنمایههای تاریخی آنها، کمتر دچار تحولات آنی و دوره ای میشوند.
بسته به اینکه انسان، در هنگام تولد در کدام حوزه فرهنگی قرار گیرد، طبیعتأ احساس هویت اجتماعی او دارای مشخصههای منحصر بفرد همان حوزه (در آینده) میشود. این مشخصهها، با انسان و رشد اجتماعی او، از طرف محیط زندگی، محیط آموزش، محیط کار و مجموعه روابط اجتماعی، به وی، خودآگاه و یا ناخودآگاه، تزریق میشوند.
همچنین اراده انسان بالغ، کمتر میتواند در این ماندگارهای ریشهدار، تغییر ایجاد کند، بلکه حداکثر، سمت و سوی رفتار اجتماعی را میتواند تا اندازهای تحت تأثیر قرار دهد؛ بنابراین، هویت فرهنگی، امری نیست که از کسی گرفته شود یا بتوان به زور به وی تحمیل کرد. این هویت، در واقع، هسته اصلی تشکیل دهنده شخصیت اجتماعی انسان است و برای همین، طلبیدنی و خواستنی نیست!
آنچه این روزها در گوشه و کنار و به ویژه آذربایجان، با نام «هویت طلبی» مطرح میشود، در واقع، نوعی از حقه بازی سیاسی، نه برای احراز هویت، بلکه در واقع به جهت سلب آن است! که در هر دو صورت، آب در هاون کوبیدن است!
همانگونه که گفته شد، هویت اجتماعی انسان، از عوامل بسیاری برگفته شده است که رویدادها و تغییرات مقطعی، قادر به ایجاد تغییرات اساسی در بن مایههای آن نیستند و نمیتوان با تکیه بر یک یا دو عامل تمایز، مثل زبان و یا اعتقادات، بین گروهی از انسانها، با گروهی دیگر، اعلام هویت مستقل کرد.
گروه انسانی بدون هویت و یا سلب هویت شده، روی کره زمین وجود ندارد، چرا که انسان در جامعه زندگی کرده و رشد یافته است و تکامل او، اجتماعی بوده است، نه انفرادی؛ بنابراین، هر انسانی، در هر جامعه ای که زندگی میکند ـ جدا از مسائل حقوقی و سیاسی در یک مقطع خاص تاریخی ـ دارای هویت مشخص اجتماعی و تاریخی است.
بنابراین، میتوان هویت مشخص تاریخی او را نادیده گرفت، اما نمیتوان آنرا سلب کرد. پس طرح بحث «هویت طلبی»، تنها میتواند با چشمپوشی خاص سیاسی، به جهت ایجاد تفرقه مطرح شود و لاغیر!
در این باره البته باید گفت، اگر منظور از بحث هویت طلبی، نادیده گرفتن یک هویت مشخص، مثلا هویت آذربایجانی باشد، این نیز یک مغلطه بزرگ است، چرا که در کل تاریخ اجتماعی منطقه آذربایجان ایران، ما هرگز با یک هویت اجتماعی خاص و مستقل از مجموعه هویت ایرانی، روبهرو نبوده ایم. مردم این منطقه از ایران، در تمامی مؤلفههای برشمرده برای به دست آوردن یک هویت اجتماعی، با دیگر مردمان در سایر مناطق، مشترک بودهاند، و از گذر یک زندگی مشترک چند هزار ساله، هویتی غیر از هویت یک ایرانی را نشان نمیدهند.
ث) عوامل تربیتی:
آخرین عامل تأثیرگذار در شکل گیری هویت اجتماعی انسان، عامل تربیتی است. این عامل، خود برگرفته از عواملی همچون، نوع روابط اخلاقی ـ فرهنگی و رفتاری حاکم بر خانواده، آموزش و پرورش و همچنین جامعه است.
هر یک از این سه حوزه، بخشی از حوزه نفوذ تربیت انسان را شکل میدهند، ولی بسته به اینکه هر یک از عوامل نامبرده، چقدر گستردهتر عمل کنند و انسان مورد نظر را تحت پوشش آموزههای خود قرار دهند، تربیت انسانی را میتوانند در حوزه نفوذ خود بگیرند.
امروزه، آموزش و پرورش و جامعه ـ به ویژه بخش مربوط به رسانهها ـ سهم عمده تری نسبت به عامل خانواده، بر عهده گرفتهاند و شاید به همین دلیل نیز باشد که تشابه بیشتری در میان گروههای انسانی، دیده میشود.
هویت ایرانی!
با توجه به آنچه آمد، اکنون راحتتر میتوان به مبحث هویت ایرانی و مباحث جدید مطروحه از جانب عوامل استعمار گران در این مورد پرداخت؛ مباحثی همچون بحث خنده دار (!)؛ هویت طلبی، تفاوتهای گویشی و یا زبانی، تمایزات فرهنگی و شک و تردیدهای تاریخی.
هنگامی که سخن از «ایران» به میان میآید، ذهن، خودبهخود، متوجه جغرافیای سیاسی کنونی و ترکیب جمعیتی و ویژگیهای امروزین آن میشود، در حالی که از دید هویتشناسی، واژه «ایران» در بر گیرنده دیرپاترین یادمانهای مدنی و تاریخی بشریت، در حوزهای بسیار گستردهتر از مرزهای سیاسی امروز است.
ایران، کهنترین سرزمینی است که بشر موجود در آن، در هزارهها، هویت اجتماعی یافته و مجموعه ای از مشخصههای خاص و متمایز را، از گذر این هزارهها، شکل داده و پرورانده است.
هرچند هویت مکتوب ایرانی، خود را با دادههای میترایی و اوستایی نمایان میسازد، این دادهها، هرگز نمیتوانستهاند یک شبه و آنی پدید آمده باشند؛ بنابراین، نتیجه هزاران سال بده، بستان اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، در بین گروههای گسترده انسانی، بودهاند؛ گروههایی که شاید امروز هیچ نشانی از ایشان نباشد، اما میراث آنها، بخشهای اصلی هویت ایرانی را شکل میدهند و او را از بقیه مردمان، در سایر حوزههای هویتی، جدا میسازند.
مشخصههای اصلی این هویت را میتوان در چنین زمینههایی برشمرد:
1 ـ حوزه جهانبینی و فلسفه و اخلاق
2 ـ حوزه سنن و آیین و رسوم
3 ـ حوزه زبان و ادبیات و هنر و فرهنگ
4 ـ حوزه جمعیت شناسی
با یک نگاه سریع به چهار حوزه نامبرده و موضوع تأثیرات هویتی آنها، به سادگی میتوان، هویت ایرانی را تعریف کرد:
ایرانیان، مردمانی هستند از تیرههای گوناگون انسانی با روابطی دیرپا که از درآمیختگی جمعیتی در هزارهها، هویتی مشترک به نام هویت ایرانی، یافتهاند.
آنان همواره اعتقادات گوناگون داشتهاند؛ اهل تعصب نبوده و مسامحکار بودهاند. به احساسات انسانی، اهمیت فوقالعاده دادهاند، اهل مدارا و مهر و محبت و عشق بوده و هستند. دوستدار زیبایی و هنر میباشند. زبان فارسی و شاخههای گویشی آن، در دستکم چهار هزار سال گذشته، محور شکلدهی هویت ادبی ـ فرهنگی ایشان بوده است.
ایرانیان همچنین توانستهاند، مجموعه ای از رسوم و آیینهای منطبق با طبیعت و حیات این جهانی انسان را شکل دهند که اکنون، دارای ارزشهای همه بشری است. این هویت با مشخصههای گفته شده، هرچند همواره به اشکال گوناگون، مورد تعرض قرار گرفته و در زوایایی، تقویت و در جهاتی، تضعیف شده است، اما در نگاه به رفتار اجتماعی هر ایرانی، به آسانی عناصری از مجموعه فوق را میتوان در منش و سلوک آنان دریافت.
ایرانی، مغرور و شجاع، فهیم و انساندوست و صلحطلب و آزادیخواه و عدالتخواه است. اهل تعصب نیست، اهل تحمل است. به دانایی و دانش عشق میورزد و اهل جنگ و نفرت نیست و صلح طلب است.
هویت اصلی او با ستایش شادی، درآمیخته؛ هرچند قرنها تلاش شده است که اندوه بر وی حاکم شود.
ایرانی، خونگرم است و همدردی میکند و اهل همدلی است و به روابط انسانی و محبتآمیز، اهمیت فوقالعادهای میدهد.
ایرانی، ارزش فوقالعادهای برای زحمات پیشقراولان اندیشه و هنر و ادبیات قایل است و در هزارهها، از میراث گذشتگان در این زمینهها، نگهداری کرده و بر آن افزوده است.
ایرانی، هرگز به حقوق دیگران تجاوز نمیکند، ولی سرسختانه از حقوق خود دفاع میکند.
ایرانی، همیشه با سلاح اندیشه به نبرد با متجاوزین به حریم زندگی تاریخیاش رفته است!
ایرانیان، میهمان را گرامی میدارند و همواره وی را در خانه خویش (سرزمین ایران) پذیرفته و اتاقهای این خانه را با او شریک شدهاند، اما به این خانه عشق میورزند و حاضر نیستند از خیر آن بگذرند.
با این اوصاف، هر کس در این سرزمین و یا بیرون از آن، نشانههای از ویژگیهای برشمرده را در خویش میبیند، هویت ایرانی دارد و هر کس این هویت را برنمیتابد، حتی اگر شناسنامه ایرانی داشته باشد، ایرانی نیست.
امروز، همه کسانی که با هر نام و به هر بهانهای در برابر این هویت ایستادهاند و تلاش میکنند، ساختگی و با جعل تاریخ و ترویج نفرت، هویتی دروغین را با نام «هویت طلبی» به بخشی از این مردم حقنه کنند، بیگمان دشمن این ملت هستند و هیچ نیت خیرخواهانهای، در پس ادعاهای دروغین و غیر علمیشان نیست.
مردم ایران، جدا از اینکه در کدام بخش این سرزمین زندگی میکنند و در منطقه خود، دارای چه ویژگیهای بومی هستند و چه دین و آیین و گویش و زبانی دارند، در آنچه به عنوان هویت ایرانی تعریف شد، مشترک هستند. این هویت، در پی هزاران سال زندگی مشترک، همراه با غم و شادی و تلاش و رزم مشترک و تلاش گسترده فرهنگی به دست آمده است و نمیتوان آن را با مشتی خزعبلات دستساز بیگانه، از ایشان گرفت و با نام بیمعنای «هویت طلب»، بخشی از این مردمان را بدون هویت و طالب هویت دانست؛ مردم ایران، چنین توهین و تحقیری را هرگز نخواهند پذیرفت.
بیگمان، مردمی که عمیقترین اندیشههای انسانی و مفهوم مدنیت و انسانیت را در قالب برجستهترین و بزرگترین نمونههای ادبی و هنری، به بشریت عرضه کردهاند، نیازی به هویتهای جعلی مشتی نوکر استعمار ندارند و با همبستگی آهنین و پافشاری بر هویت اصیل ایرانی خود، پاسخ این دشمنان دوستنما را خواهند داد.
منبع:سایت خبری / تابناک ۱۳۹۰/۷/۱۴
نویسنده : فرهاد عرفانی
نظر شما