موضوع : پژوهش | مقاله

انهدام هویت

طی چند دهه اخیر، مهاجرت به کشورهای توسعه یافته منجر به تشکیل کلونی های اقلیتی در کشورهای میزبان شد و شناسایی هویت و رفتارشناسی این اقلیت ها به بحثی قابل تامل برای برنامه ریزان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دولت های میزبان بدل شده است. این گونه پیداست که کشورهای میزبان این جمله «گاسپار بیرو» که «قرن 21، قرن رستاخیز اقلیت هاست» را به خوبی درک کرده اند. از همین روست که جامعه شناسان و پژوهشگران که بسترهای وقوع این رستاخیز را محور جذاب نظریه پردازی و پژوهش مردم شناسی خود قرار داده اند، تشویق به تمرکز و تحقیق بیشتر بر رفتار این اقلیت ها می کنند و بر توسعه دانش اقلیت ها (Oligologie) اهتمام می ورزند. آنان از کوچک ترین رفتار و عکس العمل اقلیت ها در مقابل دولت میزبان چشم نمی پوشند. آماری دقیق از پیشرفت های علمی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اقلیت ها تهیه کرده و هر چند وقت یک بار تحلیلی نو از سیر صعود و نزول این آمار به سازماندهان و برنامه ریزان دولت خود ارائه می دهند. آنان به نیکی دریافته اند که برنامه ریزی برای «خود» مستلزم شناسایی «آنها» نیز هست. «آنها»یی که هر چند اقلیتند اما صاحب یک هویت اجتماعی هستند و انکار این هویت اجتماعی، در حقیقت باز گذاشتن مجاری آسیب بر پیکر هویت میزبان می تواند باشد. امروز در کنار تمامی مهاجران، ایرانیان در کشورهای قطب مهاجرت همچون آمریکا، کانادا، آلمان و ... به اقلیتی شاخص تبدیل شده اند. اقلیتی که شناسایی هویت اش همچنان دغدغه سازمان های پژوهشی - سیاسی - اقتصادی کشورهای میزبان است. امروز ایرانیان در آمریکا یک «اقلیت ملی» تشکیل داده اند، چه اقلیت ایرانی، خصوصیاتی را که جامعه شناسان برای یک اقلیت ملی برمی شمارند را دارا هستند:
1 - در کشور غیر از خود زندگی می کنند و احساس تعلق به ملت دیگری دارند.
2 - دارای تاریخ، زبان، آداب و سنن ریشه دار و مستمری، متفاوت با اکثریت کشور هستند و گروه حاکم در پی زدودن همه این ویژگی هاست.
3- خوار انگاشته و مورد تبعیض اند به طوری که از آن تبعیض تنش و برخورد ایجاد می شود.
4- احساس جمعی مورد تبعیض قرار گرفتن دارند.» (رک به خوبروی پاک، محمدرضا، «اقلیت ها» نشر شیرازه، ص 98 )
نسل دیروز ایرانیان مهاجر توانستند با اثبات توانایی علمی - اقتصادی خود و ورود به عرصه های پژوهشی و تجارتی آمریکا، از خود اقلیتی «پویا و مستعد» را به تصویر بکشند. آنان با عرق ملی خود هرازگاهی هویت های فراموش شده تمدن ایرانی را در نظر دولت میزبان مورد سئوال قرار داده و در ابراز این هویت ایرانی کمتر دچار تردید بودند. اما نسل امروز یعنی فرزندان آنان در گیرودار «همانند سازی شخصی» دچار نوعی «بحران هویت» نیز شده اند. تعداد انگشت شماری از این جوانان در دانشگاه خود بر تدریس واحد «تاریخ و تمدن ایران» اصرار می ورزند و اندک شماری راه اندازی گروه های موسیقی سنتی ایرانی جوانان را پیگیری می کنند و در صدد شناساندن پیشینه تمدن و فرهنگ کشورشان به دوستان غیر ایرانی شان بر می آیند. در کنار این تعداد اندک، اکثریتی می زیند که در چرخه «همانند شدن» سیستم دولت حاکم برای «بقای آسوده تر» روزگار می گذرانند و از این طعم گس لذت می برند.
اگر با چند تن از جوانان ایرانی مقیم آمریکا که تعطیلات سری به ایران می زنند گفت وگو کنید به وضوح می شنوید که اکثر جوانان ایرانی در آنجا ترجیح می دهند خود را یک «ایرانی» معرفی نکنند و در صورت اصرار و سئوال پرسش کنندگان، خود را «Persian» معرفی می کنند. کشورهایی همچون آمریکا سال هاست که از سیستم «همانندسازی» برای کنترل اقلیت ها استفاده می کند. در این سیستم بی آن که اقلیت مورد خشونت یا طرد قرار گیرد یا دچار اجبار ملموس باشد به همانندی فرهنگ و مطالبات اکثریت تن می دهد و درک می کند که از این همانند شدن می توان برای بقا امتیاز بگیرد. اکثر اقلیت ایرانی مقیم آمریکا هم همچون دیگر اقلیت ها در «دیگی هفت جوش» (Melting Pot) آمریکا می زیند. سیستمی که هدفی درازمدت را پیگیری می کند؛ همانندسازی تدریجی اقلیت با اکثریت در کنار محو تدریجی هویت و پیشینه اقلیت. در چنین سیستمی اقلیت ها به خوبی می دانند که در صورت سرعت نبخشیدن به همانند سازی خود با سیستم و فرهنگ میزبان، اقلیتی خوار انگاشته (Inferiorisees) خواهند ماند که از سپهر اجتماعی نصیب نیم عادلانه ای هم نخواهند برد. برای بقا در چنین سیستمی، راهی جز این نیست. اما این چنین بقایی، نسل چهارم آنان را به نقطه ای می رساند که دیگر گربه مغرور نشسته در اطلس جهان را باز نمی شناسد و این یعنی انهدام هویت؛ آنچه پیش روی اغلب اقلیت هاست. هرچند با کمی تأخیر.

منبع: روزنامه  شرق
نویسنده : سحر نمازی خواه

نظر شما