جدال هویت در اروپا
در طی ماه های اخیر برخی نقاط اروپا صحنه کشمکش بین دولتها و گروههای مهاجر و مسلمان بوده است.
بارزترین وجه این جدال را در فرانسه می توان دید که سیاست ضدپوشیدن روسری، به اجرا درآمده است. شاید در نگاه اول، این اقدام جزیی از برنامه ای جهت محدودیت ارائه نمادهای دینی به نظر آید، اما همان گونه که فوکویاما نظریه پرداز سیاسی و اجتماعی برجسته آ مریکا خاطرنشان می کند، این اقدام در واقع جهت تسریع همگون سازی مسلمانان در جامعه میزبان صورت می گیرد. وی با صراحت از اروپا می خواهد با قوت بیشتری از هویت فرهنگی یگانه خود دفاع کند و تسلیم مسلمانان مهاجری که جذب میزبان نمی شوند، نشود. فوکویاما علت تعارض برخی دیدگاههای اروپا و آ مریکا را در مورد مسائلی همچون جنگ عراق و مساله خاورمیانه ناشی از غلبه احساسات مسلمان در اروپا و موفقیت آمریکا در همگون سازی مسلمانان مهاجر در این کشور می داند.
به اعتقاد این استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه جانزهاپکینز با ادامه مهاجرت مسلمانان به اروپا به دلیل نیاز این قاره به نیروی کار آنان باید در آینده منتظر بروز اختلافات بیشتری بین دو سوی اقیانوس اطلس بود.
در سراسر اروپا و خاورمیانه شاهد اعتراض به طرح پیشنهادی دولت فرانسه برای ممنوعیت پوشیدن روسری توسط دختران در مدارس دولتی بوده ایم. این ممنوعیت بخشی از مبارزه گسترده تری است که در سراسر اروپا بر سر هویت فرهنگی این قاره جریان دارد. فرانسه و سایر کشورهای اروپایی میزبان اقلیتهای مسلمانی هستند که بیش از ۱۰ درصد جمعیت آ نها را تشکیل می دهد، اقلیتهایی که به طور فزاینده ای از نظر سیاسی فعال شده اند. مسلمانان اروپایی مسئولیت اصلی افزایش حوادث ضدیهود را در خلال سه سال گذشته بر عهده دارند و برداشت آ نان به شدت بر گزارش دهی رسانه های اروپایی از مناقشه اسرائیل - فلسطینیان تاثیر می گذارد. این دگرگونی جمعیتی تاثیر خود را بر سیاست خارجی گذاشته است، از جمله موضع دولت فرانسه بر ضد جنگ عراق و سیاست خارجی آمریکا به طور کلی تر می کوشد تا حدی افکار مسلمانان را جلب کند.
اما در حالی که دولت فرانسه علنا پشتیبان آرمان اعراب است، این دولتها و سایر دولتهای اروپایی در خفا از روندهای آتی نگران هستند. ۱۱ سپتامبر نشان داد همگون سازی در بسیاری نقاط اروپا بسیار ضعیف عمل کرده است. رهبران تروریست مانند محمد عطا نه در عربستان یا افغانستان بلکه در اروپای غربی تندرو شدند. در حادثه ای گویا که مدت کوتاهی پس از حمله به مرکز تجارت جهانی رخ داد، جمعیتی عمدتا شامل فرانسوی های نسل دومی و سومی مهاجران اهل شمال آفریقا، مارسیز (سرود ملی فرانسه) را در جریان مسابقه فوتبال بین تیمهای ملی فرانسه و الجزایر هو کردند و اسم اسامه بن لادن را فریاد زدند. مسلمان انگلیسی نسل سوم به کرانه غربی می روند تا با عملیات انتحاری خود را به شهادت برسانند.
اروپاییان در میان خود در مورد چگونگی برخورد با همگون سازی اختلاف نظر دارند. آلمانی ها سالهاست اصلا تلاشی نکرده اند. تا زمان تغییر قانون شهروندی در سال ،۲۰۰۰ یک ترک نسل سومی که در آلمان بزرگ شده و اصلا ترکی حرف نمی زد، سخت تر از یک آلمانی تبار از روسیه که آلمانی بلد نبود، می توانست شهروند آلمان شود. با این حال، کشور آ لمان حقوق اجتماعی گروههای مذهبی را به رسمیت می شناسد و از جانب کلیساهای پروتستان و کاتولیک مالیات می گیرد. در آ نجا مانند هلند موضوع این است که آ یا یک رکن اسلامی به ارکان مسیحی موجود اضافه شود، یعنی نهادی که بر آموزش و سایر موضوعها کنترل داشته باشد. البته چنین سیاستی احتمالا در طول زمان تفاوتهای فرهنگی را پراکنده نمی کند، بلکه محفوظ می دارد.
در عوض فرانسویها همواره اصل همگون سازی را پذیرفته اند. شهروندی فرانسه مانند قانون ما نه بر اساس قومیت بلکه کلی است. سنت جمهوریت فقط حقوق اشخاص را به رسمیت می شناسد نه گروهها؛ و پایبندی آن به لائیسیته یا سکولاریسم قوی است. به خصوص آموزگاران فرانسوی میراث سنت ضدروحانی هستند که از انقلاب فرانسه ریشه می گیرد و به علایم بروز دینداری در مدارس دولتی به دیده سوءظن نگریسته اند.
از این رو سیاست جدید فرانسویها را در مورد روسری باید نوعی همگون سازی اجباری قلمداد کرد.
پیشتر این برعهده مدارس و آموزگاران بود که روسری را ممنوع کنند یا نکنند. سیاست جدید این کار را به یک سیاست ملی تبدیل کرده است و مسئولیت آن را از دوش آنان برمی دارد. اینکه این ممنوعیت موثر خواهد بود، یک موضوع تاکتیکی ظریف است. ممکن است واکنش منفی ایجاد کند و مسلمانان معتقد را از نظام مدارس دولتی خارج کند و به مدارس اسلامی خودشان بکشاند. اما هدف غایی این سیاست نه سرکوب آ زادی مذهبی بلکه همگون سازی است، آن هم از نوعی که آمریکایی های مخالف دید چند فرهنگی درک می کنند.
مدت زیادی نیست که اروپاییان مواجهه با مشکل همگون سازی را آغاز کرده اند و همچنان وجود اصول صحت سیاسی خفقان آور در صحبت صادقانه درباره موضوع مهاجرت گریبانگیر آن است. در سال ،۲۰۰۱ دمکرات مسیحی های آلمان محتاطانه اندیشه «فرهنگ پیشتاز» را مطرح کردند، یعنی این اندیشه که مهاجران به عنوان آلمانی پذیرفته می شوند اما فقط در صورتی که آنان نیز در عوض ارزشهای فرهنگی آلمانی را بپذیرند. این اندیشه به سرعت نژادپرستانه خوانده و منکوب شد و هرگز دیگر مطرح نشد.
در اروپا ضریب همبستگی نیرومندی بین مهاجران و جرائم وجود دارد، همان طور که در آ مریکا این رابطه بین نژاد و جرائم وجود دارد اما سیاستمداران جامعه از اذعان به این امر ابا داشته اند. این امر می تواند رشد شهاب آسای پیم فورتوین سیاستمدار هلندی همجنس باز را توضیح دهد که اولین نفری بود که استدلال کرد مهاجرت مسلمانان باید متوقف شود چون مسلمان رواداری سنتی هلندیها را نمی پذیرند. درونکاوی ملی که پس از ترور وی در سال ۲۰۰۲ آغاز شد، باعث شد تا مباحثات در مورد پیوند مهاجرت _ جرم در هلند آزادتر شود. و فقط هنگامی که ژان ماری لوپن رهبر حزب دست راستی افراطی جبهه ملی در انتخابات سال ۲۰۰۲ پس از ژاک شیراک در مکان دوم قرار گرفت، بود که دولت نسبت به مواجهه با جرائم و مهاجرت جدی شد و نیکولاس سارکوزی سختگیر را به وزارت کشور منصوب کرد. سیاست روسری فقط بخشی از این موضع جدید است.
موفقیت نهایی همگون سازی نه فقط به سیاست بلکه ویژگیهای فرهنگی گروه مهاجر همگون شونده نیز بستگی دارد. اروپاییها از این نظر درست می گویند که مشکل آ نان با جمعیت مهاجر مسلمان بزرگتر از مشکل آمریکایی ها با مهاجران اسپانیایی تبار است.
سرعت همگون سازی گروه مهاجر در نسلهای دوم و سوم پس از ورود تا حد زیادی بستگی به میزان ازدواج برون گروهی است که آن هم محصول میزان تسلط خانواده های مهاجر بر فعالیت جنسی دخترانشان است. در آ مریکا میزان ازدواج برون گروهی همبستگی بالایی با همگون سازی و تحرک صعودی اجتماعی و اقتصادی گروه های نژادی و قومی مختلف دارد. در بسیاری کشورهای خاورمیانه، تاکید زیادی بر ازدواجهای فامیلی وجود دارد یعنی دختران برای ازدواج با افرادی از نه فقط گروه قومی خود بلکه از خانواده بسط یافته خود تشویق می شوند.
اصالت فرد در خانواده _ یعنی حق ازدواج با هر کس که می خواهید- مادر تمام فردگرایی هاست و سلب این حق است که اجازه می دهد فرهنگ و ساختار اجتماعی سنتی در طول نسلها منتقل شود. بنابراین مسلمانان سنت گرا که بر نشان گذاری دخترانشان با روسری تاکید می کنند و با این کار عدم دسترسی بیگانه را به جنسیت آنان نشان می دهند، هوشمندتر از آن هستند که به رسمیت شناخته می شود. دخترانی که خود می خواهند روسری را به عنوان نهاد هویت خود بپوشند، تهدیدی را که روسری در درازمدت متوجه آزادی شخصی آنان می کند، درک نمی کنند.
آمریکایی ها که به اروپایی ها نگاه می کنند، باید خوشحال باشند که کشورشان را به یک کانون همگون سازی بدل کرده اند. اما همان طور که نویسندگان مقالات کتابی به تالیف تامارجاکوبی خاطرنشان می کنند، نباید این دستاورد را بدیهی بیانگاریم. در خلال موج بزرگ مهاجرت در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نخبگان بومی عمدتا پروتستان تعمدا در صدد استفاده از نظام مدارس دولتی برای همگون سازی تازه واردان از جنوب و شرق اروپا با ارزشهای فرهنگی برآمدند. در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دید چند فرهنگی، تبعیض زدایی و دوزبانگی مطرح شد که هدف آن عوض کردن مسیر همگون سازی بود. سالهای دهه ۱۹۷۰ شاهد واکنش منفی به این نوع سیاست هویتی تفرقه افکنانه بود و در کالیفرنیا با تصویب پیشنهاد ۲۲۷ برنامه های دوزبانه مدارس دولتی در یک اقدام قاطع حذف شد. این اقدام قرینه ما از ممنوعیت روسری بود، اقدامی که به خوبی کارگر افتاد چون عده زیادی از والدین اسپانیایی تبار از آن حمایت کردند. آ نان احساس می کردند فرزندانشان در بیغوله زبان اسپانیایی گرفتار شده اند.
در همین چارچوب است که باید پیشنهاد اخیر جورج بوش را برای اعطای پروانه کار به کارگران غیرقانونی ارزیابی کرد. بسیاری از آمریکایی ها از این سیاست خوششان نمی آید چون قانون شکنی را پاداش می دهد. اینها همه درست است؛ ما باید از اختیارات تازه به دست آمده بر اتباع خارجی برای هدایت مهاجران آتی به مجاری کاملا قانونی استفاده کنیم. اما از آنجایی که نمی خواهیم حدود هفت میلیون نفری را که بالقوه واجد شرایط این قانون می شوند، اخراج کنیم، باید بررسی کنیم و ببینیم چه سیاستهایی به یکپارچگی سریع آنان در طیف غالب جامعه آمریکا خواهد انجامید. برای اکثریت خارجی های مهاجرغیرقانونی، قانونی که هنگام ورود به کشور می شکنند، احتمالا تنها قانون مهمی است که از آن تخطی خواهند کرد و هر چقدر زودتر بتوانند زندگیشان را عادی کنند، بچه هایشان سریعتر می توانند به طور کامل در زندگی آمریکا مشارکت کنند.
گزافه نیست بگوییم که همگون سازی مهاجرت متمایز از نظر فرهنگی بزرگترین چالش فرهنگی است که در دهه های آینده در برابر دمکراسی های توسعه یافته قرار خواهد داشت. با توجه به میزان باروری جمعیت بومی این کشورها که پایین تر از حد جایگزینی است، مهاجرت گسترده نه فقط برای تامین هزینه سطح فعلی زندگی بلکه حفظ مزایای تامین اجتماعی در آینده ضروری شده است. الگوهای مهاجرت واگرا متاسفانه شکافی را که بین آمریکا و اروپا در عرصه سیاست خارجی پدید آمده است، عمیق تر خواهد کرد، نمی توانیم کار زیادی برای تاثیرگذاری بر سیاست اروپا بکنیم اما می توانیم اقداماتی به عمل آوریم که مشکلات آنان مشکلات ما نشوند.
منبع: ماهنامه همشهری دیپلماتیک / 1383 / شماره 27، آبان ۱۳۸۳/۰۸/۱۳
نویسنده : فرانسیس فوکویاما
مترجم : وحید رضا نعیمی
نظر شما