موضوع : پژوهش | مقاله

تأثیر مذهب بر هویت زن ایرانى

در این مقاله، تلاش شده است تا تأثیر مکتب تشیّع بر زنان ایرانى به اختصار توضیح داده شود. بدین‏منظور، ابتدا به اجمال وضع زنان ایران پیش از رسمیت دین تشیّع تصویر گردیده و سپس تأثیرات مکتب تشیّع بر زنان ایرانى به اختصار مورد بررسى قرار گرفته‏اند و سعى شده است تا نقش مجالس روضه‏خوانى در شکل‏گیرى شخصیت و هویّت زنان معاصر مورد بررسى قرار گیرد. براى این کار، ابتدا کارکردهاى مجالس روضه برشمرده شده و سپس با استفاده از آن، مشارکت سیاسى زنان، مثل شرکت در جنبش‏ها و شورش‏هاى اجتماعى در عصر قاجار تا امروز مورد تحلیل قرار گرفته‏اند.


مقدّمه
در شکل‏دهى هویّت زن ایرانى، عوامل متفاوتى دخالت داشته‏اند که از این جمله، مى‏توان به عوامل طبیعى (محیط جغرافیایى) و عوامل فرهنگى و اجتماعى مثل احکام، عقاید و باورها و آموزه‏هاى دینى، و آداب و رسوم قبیله‏اى اشاره کرد. کتاب‏هاى متعدد به توضیح و شرح بسیارى از عوامل فوق پرداخته‏اند. در مراجعه به کتاب‏هاى مربوطه، اثرى که اختصاصا به بررسى نقش آموزه‏هاى شیعى در زنان ایرانى پرداخته باشد یافت نشد و حتى مقاله‏اى تحت این عنوان به دست نیامد.
در این مقاله، تلاش شده است تا نقش مکتب تشیّع بر زنان ایرانى در حدّ مقدور و به اختصار شرح داده شود. براى این منظور، ابتدا به طور فشرده وضع ایران و زنان ایران قبل از رسمیت یافتن دین تشیّع به تصویر کشیده شده و سپس تغییراتى که در نتیجه رسمیت یافتن دین تشیّع در ایران و در وضعیت زنان ایرانى روى داده، به اختصار مورد بررسى قرار گرفته‏اند.
اما به دلیل آنکه یکى از شاخصه‏هاى اختصاصى مکتب تشیّع برگزارى مراسم عزادارى بر ائمّه اطهار علیهم‏السلام و مجالس روضه‏خوانى مى‏باشد، در این مقاله سعى شده است با تأکید بر نقش مجالس روضه‏خوانى در شکل‏گیرى شخصیت و هویّت‏بخشى به زنان معاصر، بدان پرداخته شود.

دورنمایى از وضعیت زنان ایران پس از اسلام تا پیش از عصر صفویه
هرچند سرتاسر ایران تا سال 89 هجرى به تصرف مسلمانان درآمد، ولى تا قبول اسلام از طرف همه ایرانیان سالیان زیادى به طول انجامید؛ زیرا پرداخت جزیه، آزادى اعمال دینى ساکنان زرتشتى، مسیحى و یهودى ایران زمین را تضمین مى‏کرد. (2) بنابراین، دین اسلام به تدریج، زرتشتیگرى را طرد کرد. بخصوص در زمان خلفاى اموى (41ـ132 ق) اسلام به کندى در ایران رواج یافت و حتى در قرن چهارم هجرى هنوز عده کثیرى زرتشتى در ایران مى‏زیستند. (3)
بنابراین، ایرانیان مسلمان، مسلمین صدر اسلام را درک نکردند، بلکه اسلامى که به ایرانیان عرضه شد اسلام اموى ـ عبّاسى بود.
از دوره بنى‏امیّه نیز بزم‏آرایى و باده‏پیمایى رواج گرفت. مخنّثان، که رابط بین مردان و زنان بودند، در شهرها فزونى یافتند. غزل‏سرایى و اظهار عشق بسیار شد، در حالى که در صدر اسلام، که هنوز اعراب از باده تنعّم و پیروزى سرمست نشده بودند، حتى در کعبه زن و مرد با هم اداى حج مى‏کردند و در انجام آن کار عیبى نمى‏دیدند، اما همین که زندگى تجمّلى میان عرب‏ها معمول شد و مردان کنیز و کلفت‏هاى فراوان به خانه آوردند، در حقیقت به حیثیت و مقام زن در جامعه لطمه‏اى جبران‏ناپذیر وارد آوردند و عملاً فساد و خیانت را رواج دادند. جرجى زیدان نیز تغییر موقعیت اجتماعى زنان را در آن روزگار معلول کاهش عفّت و غیرت و زیاد شدن کنیزان و غلامان و باده‏پیمایى‏ها و عیّاشى‏ها و هرزگى مفرط بعضى از خلفا دانسته است. (4) بزرگان و فرمانروایانى مانند ابن طولون تصویر محبوبه‏هاى خویش را بر دیوار سالن‏هاى پذیرایى ترسیم مى‏نمودند. البته فرمانروایان خردمند در ابتدا با این جریانات مخالفت بودند و تا مى‏توانستند ممانعت مى‏کردند، اما همین‏که از مقاومت عاجز ماندند، مالیاتى بر اعمال منافى عفّت وضع کردند و آن را مانند کسب‏هاى دیگر آزاد گذاردند. (5)
اما در این وضع، موقعیت زنان در همه جا یکسان نبود. آنان که از ثروت بهره‏اى داشتند، مرفّه ولى در کنج خانه‏ها محبوس بودند، و آنان که در فقر مالى بودند، براى کمک به درآمد زندگى، همدوش مردان تلاش مى‏کردند. در هر دو حال، زن چندان فعالیت اجتماعى و سیاسى نداشت و بیشتر به کارهاى منزل و نگه‏دارى فرزندان مى‏پرداخت. (6) هرچند زنان دانشمندى را که به علم و دانش و قدرت و شجاعت شهرتى داشتند، نمى‏توان نادیده گرفت، اما این امر عمومیت نداشت.
در دوران چند صد ساله ظهور اسلام تا عصر صفوى، اقوام و سلسله‏هاى متفاوتى، اعم از فارس و ترک و مغول بر ایران حکومت کردند، اما یک اصل در همه این‏ها مشترک بود و آن اینکه کلیه اقوام و قبایل خارجى، که در طول تاریخ ایران پس از اسلام به این سرزمین حمله‏ور شدند و زمام امور سیاسى را در دست گرفتند، به تدریج آداب و سنن قومى خود را از کف داده، به مختصات فرهنگ و تمدن ایران مأنوس شدند؛ چنان‏که ـ فى‏المثل ـ مقام و موقعیت زنان سلجوقى با تکامل زندگى بادیه‏نشینى به شهرنشینى تغییر یافت. زنان این قوم، طبق نوشته‏هاى مورّخان، در دوران زندگى بادیه‏نشینى چادر نداشتند و هنگام بروز جنگ، مانند مردان به یارى پدران یا شوهرانشان با دشمن مى‏جنگیدند. ولى پس از آنکه ترکان سلجوقى بر مسلمانان ایران فائق آمدند، خواه ناخواه تحت تأثیر فرهنگ و تمدن کشور اسلامى ایران قرار گرفتند و دیرى نگذشت که تحت تأثیر محیط جدید و با قبول مذهب اسلام، سنن و عادات دیرین خود را فراموش کردند(7) و این از غناى فرهنگى ایرانیان و ضعف فرهنگى اقوام مهاجر بود، بخصوص که پس از ورود اسلام به ایران، فرهنگ ایرانى از غناى بیشترى برخوردار شده بود.

ویژگى مشترک جامعه ایرانى در ادوار گوناگون
ویژگى عمومى جامعه ایرانى در قبل و بعد از صفویه این‏گونه بود که شیوه زندگى مردم و مؤمنان از یک سو، تابع شرایط طبیعى (جغرافیایى) محیط و از سوى دیگر، عرف و عادات و آداب و رسومى بود که به شدت از احکام شکل مى‏گرفت و علم فقه نقشى کاملاً اجتماعى بر عهده داشت. بنابراین، دین چگونگى رابطه میان ساختار فرهنگى، اجتماعى و حتى ساختار سیاسى را معیّن مى‏کرد، (8) به‏گونه‏اى که حتى آداب و رسوم قبیله‏اى اقوام مهاجم، مهاجر و اقوام بومى ایران تغییر کرد و رنگ و بوى اسلامى به خود گرفت؛ رسومى که بعضا سابقه تاریخى آن‏ها به چند هزار سال نیز مى‏رسیدند. به خاطر همین اصل، مى‏بینیم وضع پوشش زنان، مراسم ازدواج و مواردى مانند آن در بیشتر نقاط ایران با وجود اختلاف زبان و قومیت، تقریبا شبیه به هم مى‏باشند.

تغییرات فرهنگى پس از عصر صفویه در جامعه زنان
براى بررسى تغییرات عمده فرهنگى، که پس از صفویه در جامعه زنان کشور روى دادند، لازم است ابتدا نحوه رواج تشیّع و مؤلّفه‏هاى آن را به اختصار بررسى کنیم و سپس تأثیر بعضى از عناصر فرهنگ تشیّع در فرهنگ عمومى زنان را شرح دهیم.
روى کار آمدن صفویان صرفا یک دگرگونى سیاسى یا تعویض قدرت سیاسى خاندان حاکم بر ایران نبود. از دیدگاه تاریخ سیاسى ایران، دست کم در ایران پس از اسلام، معمولاً در جابه‏جایى قدرت از فردى به فرد دیگر و حتى از خاندانى به خاندان دیگر، در ساختار مذهبى، فرهنگى و دیوانى تغییرى روى نمى‏داد؛ زیرا حکّام بعدى ادعاى فرهنگى ویژه نداشتند، بلکه هدف آن‏ها فقط کسب قدرت سیاسى بود. (9) اما با روى کار آمدن صفویه، همه بنیان‏هاى فرهنگى کشور دچار تغییر شدند؛ زیرا پیش از هر چیز، دعاوى فرهنگى خاص سلسله صفویه را از سلسله‏هاى پیشین جدا مى‏کردند.
با به دست گرفتن قدرت توسط شاه اسماعیل اول و اعلان رسمیت مذهب تشیّع به عنوان آیین ملّى کشور، به یکباره مکتب تشیّع دین رسمى کشور شد. اما تا ریشه دواندن این فرهنگ در عمق جان مردم ایران و آشنایى آنان با آموزه‏هاى شیعه‏گرى، مدت زمانى به طول انجامید؛ زیرا هنگامى که مذهب اثناعشرى به عنوان مذهب رسمى کشور اعلام گردید «صفویان با این مشکل روبه‏رو شدند که مردم از احکام تشیّع اثناعشرى و از مسائل مذهب حق جعفرى و قواعد ائمّه اثناعشرى آگاهى نداشتند...؛ زیرا از کتب فقه امامیه چیزى در میان نبود.»(10) براى ترویج این مذهب با مسئله کمبود یا فقدان علما و کتب دینى مواجه شدند. بنابراین، تلاش کردند تا «دانشمندان عرب شیعه را از هر جایى که امکان داشت به ایران آورند. این علما بیشتر از دو ناحیه به ایران مى‏آمدند: یکى بحرین و دیگرى جبل عامل در سوریه.»(11) با ورود علما به ایران، تبلیغات براى پیشرفت مذهب تشیّع نیز گسترش یافتند و به تبع آن، عناصر فرهنگ تشیّع نیز گسترش پیدا کردند، که این موضوع از جهات گوناگون شایسته بحث و بررسى مى‏باشد.
یکى از این عناصر فرهنگىِ خاص، که تأثیر شگرفى بر فرهنگ عمومى زنان ایران گذاشت، به طورى که در شناخت هویّت زن ایرانى معاصر، این عنصر را همواره باید مدّ نظر قرار داد، مسئله «برپایى مجالس روضه‏خوانى در ایام محرّم، صفر و ماه رمضان» است.
هرچند سوگوارى بر امام حسین علیه‏السلام از مدت‏ها قبل ـ از زمان ائمّه اطهار علیهم‏السلام ـ کم و بیش به صورت پنهانى و نیمه‏پنهانى وجود داشتند و در زمان سلاطین آل بویه (در سال 334 ق / 963 م) نیز وسعت یافتند و از دایره تنگ نوحه‏سرایى در خانه‏ها و مجالس خصوصى به بازارها و به صورت حرکت در خیابان‏ها و کشاندن مردم به سینه‏زنى مبدل گردیدند، (12) اما هیچ‏گاه تا پیش از روى کار آمدن صفویه به صورت یک نهاد اجتماعى قدرتمند درنیامدند، به طورى که با رفتن سلسله آل بویه این سنّت نیز رو به اضمحلال نهاد و با روى کار آمدن سلجوقیان بکلى پایان یافت. (13) بنابراین، با تغییر سیاست حکومت‏هاى محلى، که در مناطق گوناگون ایران حکومت را به دست مى‏گرفتند، تغییرات و دگرگونى‏هایى از نظر قوّت و ضعف در مسئله اقامه عزادارى بر امام حسین علیه‏السلام روى مى‏داد. (14) اما با روى کار آمدن صفویه و تشکیل یک دولت مرکزى مقتدر، اهتمام و کوششى که در برگزارى عزاى حسینى در داخل و خارج خانه‏ها، در مساجد، تکیه‏ها، معابر و بازارها داشتند، (15) موجب شد تا عزادارى امام حسین علیه‏السلام به صورت یک نهاد اجتماعى(16) درآید؛ به این معنا که پس از اضمحلال سلسله صفویه نه تنها این سنّت از بین نرفت، بلکه روز به روز بارورتر و تنومندتر گردید و اگر در روز اول کارکردى جز احیاى عزادارى و سوگوارى نداشت، به مرور ایّام، کارکردهاى دیگرى به آن اضافه شدند.

تأثیر مجالس روضه‏خوانى بر زن ایرانى

الف. کارکردهاى مجالس روضه
شرکت در مجالس روضه‏خوانى، کارکردهاى بسیارى داشته که بعضى از کارکردهاى مهم این مجالس عبارتند از:

1. الگوسازى و سرمشق‏گیرى: باید توجه داشت که هرگاه کسى براى افرادى به عنوان افراد خاص ارزش مى‏نهد و رفتار آن‏ها را سرمشق قرار مى‏دهد، در حقیقت نقش آن‏ها براى او الگوست. بنابراین، وقتى فرد نقش معیّنى ایفا مى‏کند، رفتار خود را با توجه به نقشى که برایش الگوست، برمى‏گزیند. نقش‏هاى نمونه (الگو) در فرایند آموزش بسیار کمک مى‏کنند؛ زیرا فرد را با الگوهاى رفتارى پذیرفته در موقعیت‏هاى گوناگون آشنا مى‏سازند. (17)
از جمله کارکردهاى مهم این مجالس، «الگوسازى» و «سرمشق‏گیرى» از زندگى ائمّه اطهار علیهم‏السلام و بزرگان مذهب تشیّع، بخصوص حضرت زهرا و حضرت زینب علیهماالسلام مى‏باشند؛ زیرا به خاطر اشتراک در جنسیت (زن بودن)، رفتار، افعال و کنش‏هاى آن‏ها را سرمشق خود قرار مى‏دهند و با توجه به نقش‏هایى که آن بزرگواران در موقعیت‏هاى گوناگون ایفا مى‏نمودند، اینان نیز سعى مى‏کنند مثل آن‏ها باشند. بنابراین، افعال و رفتار حضرت فاطمه علیهاالسلام الگویى براى رفتار و اعمال زنان ایرانى است.
در حدیث مشهورى از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است که آن حضرت فرمود: «بهترین چیز براى زن آن است که او مرد نامحرمى را نبیند و مرد نامحرمى هم او را نبیند.»(18)
یا وقتى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در تقسیم کارهاى منزل بین حضرت على علیه‏السلام و فاطمه علیهاالسلام، کارهاى داخل خانه را به حضرت فاطمه علیهاالسلام و کارهاى خارج منزل را به حضرت على علیه‏السلام سپرد، حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: هیچ چیز در دنیا به اندازه این تقسیم کار مرا خوشحال نکرد؛ چرا که رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با این عمل، مرا از مراوده با نامحرمان معاف داشت. (19)
اما از سوى دیگر، در تاریخ آمده است که حضرت زهرا علیهاالسلام براى دفاع از حق خود (فدک) و دفاع از امام على علیه‏السلام به میان مردان نامحرم آمد(20) ـ البته با حفظ کامل حجاب ـ و آن سخنرانى مشهور خود را در محاجّه با ابوبکر عنوان کرد، به‏گونه‏اى که ابوبکر مجبور شد قباله فدک را به او برگرداند ـ هر چند توسط عمر بازپس گرفته شد. و یا در مورد حضرت زینب علیهاالسلام آمده است: براى اینکه نامحرمى او را نبیند، شبانه به زیارت قبر جدّش رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏رفت. اما همین زینب علیهاالسلام وقتى اسلام در خطر مى‏افتد، به همراه برادر به میدان جنگ (کربلا) مى‏رود و وقتى برادر امام به او اعتراض مى‏کند که چرا اهل حرم را به چنین مهلکه‏اى مى‏برى، امام حسین علیه‏السلام فرمود: «اِنّ اللّهَ قد شاءَ اَن یراهُنّ سَبایا.»(21) و زینب آن‏گونه در بازار کوفه آتشین سخنرانى کرد، یا در شام و مجلس یزید آن‏گونه در میان نامحرمان به سخنرانى برخاست و از اسلام و امام خود دفاع نمود. (22)
شبیه همین رفتار و اعمال را ما در زنان ایرانى به وفور مشاهده مى‏کنیم، بخصوص در زمان قاجاریه؛ یعنى درست زمانى که جامعه ایرانى به شدت سنّتى بود و زنان ایران در آن عصر نامحرم گریز و خانه‏نشین بودند، به گونه‏اى که اگر مجبور به خروج از خانه بودند طورى بیرون مى‏آمدند که حتى صورت و انگشتان دست و پاى آن‏ها را کسى نبیند. اما در عین حال، وقتى خبر تبعید آیة‏اللّه میرزاى آشتیانى (در ماجراى انحصار تنباکو و حکم میرزاى شیرازى) در تهران پخش شد، سراسیمه به خیابان‏ها ریختند و شروع به تظاهرات کردند. در زمان کنونى هم بخصوص اوایل انقلاب، زنان محجّبه و حتى سنّتى به خیابان‏ها ریختند و با رعایت حجاب اسلامى، سعى نمودند همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام از امام (مرجعیت) و اسلام دفاع نمایند. زنان در زمان میرزاى شیرازى با آنکه قریب به اتفاقشان از نعمت سواد بى‏بهره بودند، اما در عمل همان کارى کردند که زنان نسبتا باسواد در سال‏هاى 1357 و سال‏هاى بعد در پیروزى و حفظ انقلاب اسلامى انجام دادند. (در ادامه، به این بحث پرداخته خواهد شد.)

2. ایفاى نقش در جامعه و مشارکت سیاسى: دومین کارکرد مجالس روضه‏خوانى در قرن گذشته، مسئولیت‏پذیرى و به دنبال آن، ایفاى نقش در جامعه و مشارکت سیاسى بوده است. پیش از توضیح و شرح این کارکرد، لازم است ابتدا تعریفى اجمالى از «مشارکت سیاسى» ارائه شود:
میل برات «مشارکت سیاسى» را چنین تعریف مى‏کند: «مشارکت سیاسى رفتارى است که اثر گذارد و یا قصد تأثیرگذارى بر نتایج حکومتى را دارد.»(23)
ساموئل هانتینگتون(24) و جان نلسون(25) «مشارکت سیاسى» را چنین تعریف مى‏کنند: «مشارکت سیاسى کوشش‏هاى شهروندان غیردولتى براى تأثیر بر سیاست‏هاى عمومى است.»(26)
بحث مفصّل درباره مشارکت سیاسى زنان در تاریخ معاصر از حوصله این مقاله بیرون است. تنها به توضیحى کوتاه در این باره اکتفا مى‏شود:
یکى از آموزه‏هاى علماى شیعه در منابر و روضه‏خوانى‏ها این بوده که حکومت حق ائمّه معصوم علیهم‏السلام و در زمان غیبت، حق فقهاى طراز اول یا مرجع تقلید شیعیان است. به همین دلیل، مشاهده مى‏کنیم که در طول دوره قاجار و پیش از آن مردم براى قضاوت و سایر مسائل حقوقى خود، مانند ثبت اموال و معاملات و صدور قباله فروش و خرید به علما مراجعه مى‏کردند و با آنکه دولت با گشایش دادگاه عرف، سعى در تعطیلى دادگاه شرع داشت، ولى موفق نمى‏شد. در حقیقت، حکومتى غیررسمى در داخل حکومت رسمى ایجاد شده بود. (27) براى نمونه، مى‏توان از سیدمحمّدباقر شفتى و ملاّ قربانعلى زنجانى و آقا نجفى اصفهانى نام برد. بنابراین، دستورات و فتاوا و حتى توصیه‏هاى اجتماعى فقها واجب‏الاطاعه بودند و وظایف دینى تنها محدود به مسائل فردى ـ عبادى نمى‏شدند. بدین‏روى، زنان نیز به عنوان مسلمانانى که وظایفى دارند، موظّف بودند از دستورات اجتماعى مراجع اطاعت کنند. با توجه به اینکه در امور واجب، اذن شوهر و پدر و برادر لازم نیست، بلکه حتى با مخالفت آنان نیز باید واجب را انجام داد ـ مثل رفتن به حج واجب ـ ملاحظه مى‏شود که در راهپیمایى‏هایى که به دعوت حضرت امام رحمه‏الله یا مقام معظّم رهبرى برگزار مى‏شدند، حضور زنان همانند مردان و بعضا بیشتر از مردان بوده است؛ همین‏سان رفتن به پاى صندوق‏هاى رأى و در سایر عرصه‏هاى سیاست.
از سوى دیگر، اسلام براى زن استقلال مالى قایل شده است و زن در اموال خود بدون اذن شوهر مى‏تواند تصمیم بگیرد. به همین دلیل است که مشاهده مى‏شود در نهضت مشروطه، زنان وسایل تزیینى خود را براى مقابله با تهدید روس به مجلس هدیه کردند، (28) در هنگام جنگ ایران و عراق نیز زنان وسایل شخصى خود را هدیه مى‏دادند.
بنابراین، یکى از کارکردهاى مجالس روضه را مى‏توان مشارکت سیاسى زنان براى تأثیر در سیاست‏هاى حکومت دانست؛ چرا که در مجالس روضه هیجان مذهبى زنان تحریک مى‏شود؛ مثل تلاش زنان در دوره قاجار، بخصوص در نهضت تنباکو و مقابله با تبعید مرجع تقلید خود (میرزاى آشتیانى) و در دوره‏هاى بعد، تلاش آنان در بازگرداندن علما از مهاجرت (براى دایر کردن عدالت‏خانه).

3. تقویت انسجام اجتماعى و ارائه گروه‏هاى مرجع مناسب: یکى دیگر از کارکردهاى مهم مجالس روضه، تقویت انسجام گروهى است. هر جامعه براى آنکه بتواند در قالب فرهنگ معیّنى زندگى کند و ارتباط متقابل و موفقیت‏آمیزى داشته باشد، گونه‏هاى شخصیتى خاصى را که با فرهنگش هماهنگى دارند پرورش مى‏دهد. (29)
ایفاى نقش هر فرد در مقایسه او با کسانى که وظیفه‏اى مشابه او دارند، ارزیابى مى‏شود. فرد با این مقایسه، مى‏تواند مشخص کند که آیا نقش خود را به درستى ایفا کرده است یا خیر. بنابراین، گروه‏هاى مرجع یکى از معیارها و الگوها هستند که هر کس هنگام ارزیابى نقش خود، در یک موقعیت معیّن از آن‏ها استفاده مى‏کند. (30)
گروه‏هاى مرجع در شکل دادن به افعال و رفتار انسان‏ها بسیار مؤثرند و وقتى فردى خود را عضو گروهى دانست نوعى احساس همانندى با دیگران به او دست مى‏دهد. پس مى‏توان گفت: در این اجتماعات، وجدان جمعى به بهترین وجه شکل مى‏گیرد و احساسات افراد مشترک مى‏شوند. (31)
مسئله اصلى این است که هر کس به ناچار بر اساس جایگاهى که در اجتماع دارد، گروه مرجعى براى خود انتخاب مى‏کند. وقتى نقش این مجالس مهم جلوه مى‏کند که گروه مرجع مناسبى، اعم از متدیّنان و مؤمنان، که در رأس آن‏ها حضرت زهرا و حضرت زینب علیهماالسلام قرار دارند، به زنان معرفى مى‏شوند.

4. کارکرد تعلیمى: کارکرد تعلیمى مجالس روضه حایز اهمیت ویژه‏اى مى‏باشد. در ابتداى امر، کارکرد تعلیمى مجالس محرّم و صفر چندان وسیع نبود؛ یعنى نوحه‏سرایان، شاعران و مدیحه‏گران معمولاً به اطلاع‏رسانى در مورد حادثه کربلا و حداکثر حوادث کوفه و شام و مدینه اکتفا مى‏کردند و تلاش در زنده کردن و زنده نگه‏داشتن اصل مراسم عزادارى محرّم و صفر بود؛ چنان که از سال 334 ق در روز عاشورا زن‏ها از خانه‏ها بیرون مى‏آمدند، سیلى به صورتشان مى‏زدند و بر امام حسین علیه‏السلام نوحه‏سرایى مى‏کردند. این عادت هر سال در روز عاشورا (تا اواسط قرن ششم) استمرار داشت. (32) اعلان سیاه‏پوشى در دهه اول محرّم الحرام مهم‏ترین رسمى بود که معزّالدوله بویهى اول آن را بنا نهاد و از آن پس عادت مشهور شیعه شد. (33) همچنین زنان شب‏ها و مردان روزها با سر و پاى برهنه براى عزادارى بیرون مى‏آمدند و با تعزیت به همدیگر، تحیّت و سلام مى‏گفتند و براى حادثه غم‏بار کربلا محزون مى‏شدند. (34)
اما در عصر قاجار، بخصوص اواخر، تا عصر حاضر تغییرات عمده‏اى در مجالس روضه ایجاد شدند. یکى از آن تغییرات اطلاع‏رسانى و تبلیغ عمومى دین، اعم از احکام و فقه، کلام و سایر معارف دینى در مجالس روضه است. یکى از علل این امر مى‏تواند این باشد که در یکى دو قرن اخیر، مدّاحان و شاعران از روضه‏خوان‏ها و (وعّاظ) تمایز یافته‏اند؛ یعنى اگر در قرون اولیه، دعبل هم شاعر بود، هم خواننده شعر و هم مصیبت‏خوان، امروزه این وظایف تقسیم شده و هر کدام کار معیّنى انجام مى‏دهند. از این‏رو، وعّاظ فرصت بیشترى دارند تا معارف دینى را به مردم بیاموزند و مدّاحى و نوحه‏سرایى را به مدّاحان و نوحه‏سرایان واگذار کنند. همچنین به موازات پیشرفت‏هاى جهانى دو قرن اخیر، انتظارات مستمعان نیز بیشتر شده و وعّاظ هم مایلند تا از این فرصت در تبلیغ دین به بهترین وجه استفاده کنند.
بنابراین، مى‏بینیم که در مجالس وعظ، بعضا مطالبى عنوان مى‏شدند که اصلاً ربطى به حادثه کربلا نداشتند و چه بسا مسائل روز در مجالس وعظ طرح و عنوان مى‏گردیدند. براى نمونه، مى‏توانید به روزنامه الجمال، که متن سخنرانى‏هاى سیدجمال‏الدین واعظ اصفهانى را در سال‏هاى 1323 و 1324 ق در تهران چاپ مى‏کرد، مراجعه کنید. امروزه بخصوص بسیارى از سخنرانان به مسائل سیاسى مى‏پردازند.

5. کارکرد رسانه‏اى: (35) با توجه به گسترش وسیع مجالس روضه‏خوانى در زمان‏هاى گذشته و فقدان رسانه‏هاى جمعى امروز و همچنین بى‏سوادى اکثریت قریب به اتفاق مردم، مى‏توان منبر و مجالس روضه را یک وسیله بسیار مهم اطلاع‏رسانى و از جمله رسانه‏اى براى ارتباطات اجتماعى در آن زمان دانست. اصغر فتحى در کتاب منبر به عنوان یک رسانه عمومى در اسلام، مى‏نویسد: «از مشاهدات ما چنین برمى‏آید که منبر در جامعه اسلامىِ میانه، یک نظام تشکیلاتى یافته ارتباطى بود.»(36)
وى در ادامه، ویژگى‏هایى چند براى این نظام ارتباطى برمى‏شمارد که به طور خلاصه عبارتند از: «ارتباط حضورى، غیرتصنّعى و عمیق با مخاطب؛ انتقال آگاهى؛ قابلیت استفاده و تأثیرگذارى بر مخاطبان گوناگون، اعم از باسواد و بى‏سواد؛ غیررسمى، غیرسازمانى و غیرتشکیلاتى بودن مسجد و در نتیجه، مردمى و عمومى بودن آن، که امکان حضور و مشارکت همگان را به طور مساوى فراهم مى‏سازد؛ سهل الوصول بودن و دست‏رسى سریع و راحت به آن با توجه به وجود شبکه‏اى از ده‏ها هزار مسجد که در هر کوى و برزن و در شهر و روستا پراکنده‏اند؛ عدم امکان مخالفت و مقابله با آن از سوى حکّام و صاحبان قدرت به دلایل از دست دادن مشروعیت خود؛ قایل بودن نوعى قداست؛ صحّت در پیام‏رسانى و قابلیت اعتماد به آن؛ و... مواردى از این قبیل.»(37)
بر این اساس، مى‏توان گفت: منبر یک نوع نظام ارتباطى بوده است و در اعصار گذشته، منبر و مجالس روضه نقشى تقریبا همانند رسانه‏هاى جمعى امروزه بر عهده داشتند و فراهم‏سازى عوامل تعیین‏کننده در رفتار جمعى بسیار مؤثر بودند.

ب. شرکت انبوه زنان ایرانى در مجالس روضه‏خوانى در تاریخ معاصر
هرچند زنان ایرانى در همه ادوار علاقه‏مند شرکت در مجالس وعظ و سخنرانى و پى‏گیرى امور اجتماعى بوده‏اند، اما شرکت زنان در این‏گونه مجالس در قرون گذشته با مشکلات زیادى همراه بوده است؛ چنان‏که اسرار التوحید در مورد مجلس وعظ ابوسعید ابوالخیر مى‏نویسد: «... در همان زمان، دختر استاد بوعلى دقّاق، کدبانو فاطمه، که در حکم استاد امام ابوالقاسم قشیرى بود، از استاد امام ابوالقاسم دستورى خواست تا به مجلس شیخ ما بوسعید برود. استاد امام در آن ایستادگى مى‏نمود و اجازت نمى‏کرد. چون به کرّات بگفت، استاد گفت: دستورى دادم، اما متنکّروار و پوشیده شو و ناونه ـ به زبان نیشابوریان، یعنى چادر شب کهنه ـ بر سر افکن تا کسى ظن نبرد که تو کیستى. کدبانو فاطمه چنان کرد و چادرى کهنه بر سر گرفت و پوشیده به مجلس شیخ ما آمد و در میان زنان بر بام نشست.»(38) همچنین در مورد مجلس شیخ، نه اینکه مسجدى یا خانه‏اى باشد و نیمى مردان و نیمى زنان یا تمامى آن مجلس را زنان تشکیل دهند، بلکه معمولاً مجلس براى مردان برگزار مى‏شد. اسرار التوحید مى‏گوید: «زنان براى شنیدن سخنان ابوسعید در پشت بام‏ها ازدحام کرده بودند.»(39)
اما پدیده جالبى که از دوره قاجار با آن مواجهیم، عبارت است از: ارزشمند شدن شرکت زنان در مجالس روضه‏خوانى و به تبع آن، هجوم زنان به این مجالس و همچنین کثرت برگزارى این‏گونه مجالس در منازل؛ چنان‏که کسروى مى‏گوید: «در محرّم سال 1324 در تبریز علاوه بر مساجد و تکایا، از هر ده خانه، در یک خانه مراسم عزادارى برپا بود.»(40)
مستوفى شرکت زن‏ها در مجالس روضه‏خوانى را چنین توصیف مى‏کند: «فعّال‏ترین بُعد حضور اجتماعى زنان در دوره قاجار، شرکت در مراسم عزادارى ماه محرّم، روضه‏خوانى و نمایش‏هاى تعزیه بود. لازم به ذکر است که این مراسم در آن دوره مدت زمان بیشترى را دربرمى‏گرفت. (41) در دوره قاجار در تهران، در هر محلّه و بر سر هر گذرى، تکیه‏اى وجود داشت که مردم در ماه‏هاى محرّم و صفر [دست‏کم به مدت 60 روز] به برپایى مراسم روضه‏خوانى در آن مى‏پرداختند. بهترین و مفصّل‏ترین مجالس روضه‏خوانى ماه محرّم در مسجد حاج شیخ عبدالحسین برگزار مى‏گردید که گاه جمعیت شرکت‏کننده در آن، متجاوز از ده هزار زن و مرد مى‏شد. (42) در بررسى منابع تاریخ معاصر، بارها به مسئله حضور فعّال زنان در چنین مراسمى برخورد مى‏کنیم؛ مثلاً، مهدى قلى خان هدایت چنین گزارش مى‏دهد: «در تکیه دولت، اطراف سکّو از زن‏ها پُر مى‏شد؛ قریب شش هزار نفر. مردها به علت کثرت جمعیت زنان، بدان راه نمى‏یافتند.»(43)
همچنین طبق منابع موجود، این نکته مسلّم است که شرکت انبوه زنان در مجالس روضه و مراسم عزادارى، تنها به تهران و تکیه دولت اختصاص نداشت، (44) همچنین اختصاص به محرّم و صفر نیز نداشت، بلکه در شب‏هاى جمعه، وفیات و براى اداى نذر نیز این مراسم برگزار مى‏شدند. کسب اجر اخروى، توبه از معاصى، افزایش اطلاعات دینى، مشاهده رجال سیاسى، روحانیان، مراجع بزرگ و شنیدن مواعظ آن‏ها در کنار بهره‏مندى از لذت حضور در جمع، مشارکت در طبخ غذا و تناول آن از انگیزه‏هاى کوچک و بزرگى بودند که به حضور زنان در این مراسم قوّت مى‏بخشیدند. (45) علاوه بر آن، از زمان قاجاریه، رفتن زن‏ها به مجالس روضه به صورت یک ارزش اجتماعى درآمد. مجالس روضه از جمله مکان‏هایى بود که زنان بى‏هیچ قید و شرطى، اجازه رفت و آمد بدانجا را داشتند.

حوادث منحصر به فرد در تاریخ زنان ایران
در نتیجه عوامل مزبور، درست در زمانى که به قول على اصغر شمیم، «زن در خانه زندگى مى‏کرد و تقریبا هیچ‏گونه ارتباطى با خارج از محیط خانواده نداشت»(46) و هنوز مدارس امروزى دختران دایر نشده بودند و زنان تقریبا به اتفاق از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند و حجاب نیز به شدت تمام مراعات مى‏شد، حوادث تاریخى مهمى، اعم از مشارکت سیاسى و مبارزات سیاسى ـ که به تفصیل ذکر خواهند شد ـ از زنان ایران در تاریخ ثبت گردیده که مشابه آن در هیچ جاى دنیا مشاهد نشده و تنها این زنان ایران بوده‏اند که در مواقع لزوم، دست به چنین کارهایى زده‏اند.
هم در دوره قاجاریه و هم در دوره کنونى، ما شاهد تحرّکات سیاسى مشابهى از زنان ایران هستیم که نمونه‏هایى از هر دو مورد ذکر مى‏شوند:

الف. تحرّکات سیاسى زنان در عصر قاجاریه
در دوران قاجار، بخصوص در عصر حکومت ناصرالدین شاه، تهران مکرّر شاهد تظاهرات دسته جمعى زنان در سال‏هاى 1277 و 1302 ق(47) بود و مهم‏تر از همه، قیام تنباکو در سال 1309 ق بود. (48) عین ماجرا را از تاریخ دخانیه شیخ حسن کربلائى نقل مى‏کنیم:
«به دنبال حکم ناصرالدین شاه به آیة‏الله میرزاى آشتیانى در روز یکشنبه دوم جمادى الثانیه 1309، مبنى بر اینکه یا حکم تحریم آیة اللّه میرزاى شیرازى را لغو کنید یا اینکه تهران را ترک نمایید، میرزاى آشتیانى تصمیم گرفت که فرداى آن روز (دوشنبه سوم جمادى الثانیه) تهران را به مقصد عتبات عالیات ترک نماید. این خبر در شهر پخش شد و صبح روز دوشنبه مردم دسته دسته رو به محله سنگلج... روانه شدند. هنگام ظهر زنان نیز دسته دسته و فوج فوج جمع آمده، جمعیت زنان نیز انبوه شد. پس از این اجتماع، اول کار زنان این بود که روانه بازارها شدند. هر دکّان را گشوده دیدند، خواهى نخواهى بستند، تا به جایى که در تمامى [بازار] شهر به این عظمت، یک باب دکّان دیگر گشوده نماند. این جمعیت زنان با آن‏همه انبوهى و کثرت، پس از فراغت جستن از این کار، تماما سرها را از روى چادرها لجن گرفته و...»(49)
تیمورى این صحنه را چنین وصف مى‏کند: «جمعیت زنان با روبند سفید و چاقچور، که اغلب سر خود را لجن مالیده و شیون و ناله مى‏کردند و "یا حسین، یا حسین" مى‏گفتند بسیار دلخراش بود.»(50)
کربلایى در ادامه مى‏نویسد: «همین قدر در شرح عظمت این هنگامه مى‏توان گفت که این‏چنین شورش و غوغاى عظیمى را پیش از آنکه به عیان آید، هیچ وهمى نمى‏اندیشید. این جمعیت زنان، که در هنگامه‏جویى پیش‏آهنگ شورشیان بودند، نخست طرف خطابى را که در نظر خود معیّن داشتند، به اسم شاه باجى، شاه باجى سبیلو، مخاطب ساخته،... یک مرتبه صداى "یا على" و "یا حسین" از تمامى این همه مخلوق بلند شده... از این‏چنین هنگامه عظیمى که دفعتا در میدان ارک [سلطنتى] برپا گردید، تمامى اجزاى دولت، خاصه [اهل [حرمسراى، سلطنتى را وحشت و دهشت عظیمى فرا گرفته، از صدر تا ساقه مضطرب و پریشان شدند... در ضمنِ هر فصلى نیز فریادهایى بدین مقوله بلند بود که "اى خدا! مى‏خواهند دین ما را از بین ببرند، علماى ما را بیرون کنند تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان کفن و دفن کنند، بر جنازه ما فرنگیان نماز گزارند"... بالجمله، جمعیت زنان پس از این هنگامه، از ارک مراجعت نموده، به مسجد شاه رفتند، مصادف افتاد که در آن هنگامه، آقاى امام جمعه در بالاى منبر مشغول وعظ [بر علیه نهضت تحریم میرزاى شیرازى] و تهدید مردم بودند، به خیال اینکه شاید این‏گونه فتنه عظیم را به پاره‏اى تهدیدات بتوانند فرونشانند. جمعیت زنان هجوم آورده، همین که از وضع صحبت آگاهى یافتند، یک دفعه آغاز فریاد و فغان کرده، آنجا نیز به تفصیلى که شرح دادنى نیست، قیامت کردند... واعظ بیچاره را به افتضاح هر چه تمام‏تر از منبر به زیر آورده و از آنجا دوباره به ارک مراجعت نمودند. جمعیت مردم به حدّى شد که تمام کوچه و بازارها تا میدان ارک یک وصله پیوسته زن و مرد بود. راه عبور و مرور از کوچه و بازارها بالمرّه مسدود گردید. فریاد و افغان "و اشریعتاه" "وا اسلاماه"، "یا على"، "یا حسین"، از تمامى این همه مخلوق پیوسته بلند بود. تمامى شهر به این عظمت را چنان ضجّه [و ناله] و غلغله و شور و شیون فراگرفته بود که به وصف نتوان درآمد.»(51)
لازم به یادآورى است که این تحرّک سیاسى منحصر به زنان پایتخت نبود، بلکه نمونه‏هاى مشابهى در اصفهان(52) و تبریز(53) و دیگر جاها نیز گزارش شده‏اند.
نکات مهمى که تقریبا در همه موارد اجتماع زنان مشترک بودند، عبارتند از:
1. رعایت حجاب کامل سنّتى ایرانى به صورت چادر، روبند (پوشش تمامى اعضاى بدن، حتى وجه و کفین)؛
2. استفاده از شعارهاى اسلامى «یا على» و «یا حسین»؛
3. فریاد «وا اسلاماه» سردادن (درد دین داشتن)؛
4. دفاع از علما و روحانیت. (54)
جالب اینجاست که روشن‏فکران عصر ما در توجیه این وقایع تاریخى، راه به خطا رفته و سعى کرده‏اند با الگوهاى غربى، این وقایع را توجیه کنند و همه موارد شبیه این را به یک نحو توصیف کنند و براى همه امراض نسخه‏هاى مشابه بنویسند؛ مثلاً، خسرو معتضد و نیلوفر کسرى در تحلیل حوادث مزبور، مى‏گویند: «با پیشرفت زمان و روشن‏شدن اذهان مردم، مردان و زنان روشن‏فکر و آزاداندیش جامعه به اهمیت نقش زنان در پیشبرد فعالیت‏هاى اجتماعى و مسئولیت خطیر خود در تکوین جامعه روشنتر و زیبنده‏تر پى بردند. با افزایش هوشیارى اجتماعى و آشنایى با علوم جدید و اصلاحات هرچند کوچک، که در این دوران صورت گرفت،... افزایش رفت و آمدهاى خارجى‏ها به ایران و آشنایى با شیوه زیستى بانوان ایشان... بر اهمیت اثر زنان در ایجاد جامعه فعّال‏تر اذعان نمودند.»(55)
جملات مزبور هرچند در خصوص محافل سرّى و اتحادیه غیبى نسوان(56) یا زنان دربارى مثل تاج السلطنه(57) و یا در خصوص بانوان پس از کشف حجاب رضا خان مى‏توانند تا حدّى صادق باشند، اما وقایعى را که در آن زنان براى دین قیام کرده‏اند، همانند قضیه مذکور در «نهضت تنباکو» یا قیام زنان ایران در جریان انقلاب اسلامى تحت رهبرى امام خمینى رحمه‏الله را، که با هدف دفاع از اسلام و علماى دین قیام کردند، نمى‏توانند توجیه کنند.
اشتباه عمدى یا سهوى دیگر روشن‏فکران این عصر آن است که در مورد حوادثى که زنان به انگیزه غیردینى به میدان مى‏آیند، مثل حادثه «قحطى نان» در سال 1277 که زنان تظاهرات کردند و ناصرالدین شاه هنگام بازگشت از شکار با انبوهى چند هزار نفر از زنان روبه‏رو شد، (58) این‏گونه حوادث را با آب و تاب شرح و تفصیل مى‏دهند، اما وقتى نوبت به مواردى مى‏رسد که تنها انگیزه قیام زنان درد دین بوده است، با شتاب هرچه تمام‏تر، فقط به ذکر گوشه‏هایى نارسا اکتفا مى‏نمایند.

ب. فعالیت‏هاى سیاسى زنان در عصر حاضر
مشابه کنش‏هاى مزبور، قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران و پس از آن از زنان ایرانى دیده شده است. حضرت امام رحمه‏الله در این خصوص مى‏فرماید: «مى‏شود گفت که این نهضت را بانوان به پیش برده‏اند.»(59) با وجود تبلیغات پنجاه ساله براى تغییر فرهنگ سنّتى زنان ایران، دیده شده که زنان ایران با لباس‏هاى سنّتى ـ اسلامى، رفتار اسلامى و حتى گفتار خاص مذهبى، در راهپیمایى‏ها شرکت مى‏نمودند. براى مثال، خانم پى‏یر بلانشه، خبرنگار خارجى، که آن زمان در تهران حضور داشت، مى‏گوید: «یک شب پس از ساعت منع عبور و مرور، با یک خانم چهل ساله [ایرانى] که کاملاً غربى شده و در لندن زندگى کرده بود و در شمال تهران خانه داشت، بیرون رفتیم. یک شب در ایّام قبل از محرّم بود و او به محل اقامت ما در یک محله پایین شهر آمده بود. از همه طرف صداى تیراندازى مى‏آمد. ما او را به کوچه پس کوچه‏ها بردیم تا نظامى‏ها و مردم و فریادهاى روى پشت‏بام‏ها را ببیند. این نخستین بار بود که پاى پیاده به این محله مى‏آمد و نخستین بار بود که با مردم فقیر کوچه و خیابان، که فریاد مى‏زدند "اللّه اکبر"، صحبت مى‏کرد. او از اینکه چادر بر سر نداشت، کاملاً پریشان و سراسیمه بود؛ نه به این دلیل که مى‏ترسید اسید روى صورتش بپاشند، بلکه مى‏خواست مثل زنان دیگر باشد. مسئله چادر آن‏قدرها هم مهم نبود، بلکه آنچه اهمیت داشت حرف‏هایى بود که مردم برایمان بازگو مى‏کردند. آنان به شیوه‏اى مذهبى صحبت مى‏کردند و همیشه در پایان مى‏گفتند: "خدا حفظ‏تان کند" و بسیارى از عبارت‏هاى تا حدودى عرفانى.»(60)
این وضع پس از انقلاب نیز ادامه یافت. با نگاهى به راهپیمایى‏ها، حضور در انتخابات همگانى و حمایت از دفاع مقدّس، به خوبى مى‏توان به عمق واقعه پى برد. براى مثال، «استقبال خواهران ایثارگر از ستادهاى پشتیبانى جنگ، واقعا بى‏سابقه بود. خوب است همه رزمندگان بدانند که لباس خاکى آن‏ها، کیف و کول پشتى یا ملحفه و روبالش آن‏ها به دست چه کسانى دوخته و آماده مى‏شد... مادر شهیدى بود که در فاجعه هفتم تیر پسرش شهید شده بود، در حالى که هنوز ترى چشم‏هایش از اشک پاک نشده بود، شبانه‏روز در ستاد براى جبهه و رزمندگان لباس مى‏دوخت.»(61)
اما چون نویسندگان غربى از درک چنین سرمایه عظیمى عاجزند و تمامى پدیده‏ها را مى‏خواهند با عینک اومانیستى و عقلانیت مادى دیده و تفسیر نمایند، چه بسا اقدام به قضاوت‏هاى بسیار نادرست مى‏کنند. براى نمونه، کلربرى‏یر مى‏گوید: «وقتى جنبشى را انقلابى مى‏خوانند، برداشت مردم در غرب و از جمله خود ما، نوعى پیشرفت و ترقّى [به معناى غربى] یعنى دگرگونى در راستاى پیشرفت و ترقّى است. همه این‏ها با پدیده مذهبى زیر سؤال مى‏رود. در واقع، موج اعتراض‏هاى مذهبى براى مبارزه و مخالفت با شاه، به انگاره‏هایى استناد مى‏کند که به سیزده سده پیش باز مى‏گردند.»(62) وى مى‏نویسد: «مذهب یعنى حجاب، یعنى کهنه‏گرایى و نوعى واپس‏گرایى، دست کم در مورد زنان.»(63) البته غربى‏ها حق دارند چنین جانب‏دارانه و غیر واقع‏بینانه به قضاوت بنشینند؛ زیرا آنان با پیش‏فرض‏هاى مادى خودشان، هرگز نمى‏توانند مردم ایران را درک نمایند.

ویژگى‏هاى زنان ایرانى در عصر حاضر
ویژگى رفتارى زنان ایرانى، که در نهضت‏هاى اصیل و اسلامى، همانند مردان در صحنه فعالیت‏هاى اجتماعى و حیات سیاسى حضور داشته‏اند، همان الگوهاى رفتارى نشأت گرفته از زهراى مرضیه و زینب کبرى علیهماالسلام مى‏باشد که به طور خلاصه مى‏توان به شرح ذیل برشمرد:

1. پاى‏بندى به اصل «ولایت فقیه» و حمایت از مقام معظّم رهبرى
همان‏گونه که حمایت زهراى مرضیه و زینب کبرى علیهماالسلام از امام زمان خودشان ضرب‏المثل شده و تا پاى جان بر این امر مقاومت ورزیدند، بانوان مسلمان مکتبى در طول تاریخ درخشان انقلاب اسلامى، به ویژه در تمامى لحظات دفاع مقدّس هشت‏ساله، چه در دوران حیات امام راحل و چه پس از عروج آن عارف دل‏سوخته، ثابت کرده‏اند که همواره همگام و همنوا با شوهران و فرزندان خود، پیرو راستین ولایت بوده و اطاعت از مقام معظّم رهبرى را بر خود واجب مى‏دانند. آنان بر این باورند که هرگونه فکر و عمل، زمانى داراى ارزش و اعتبار است که حول محور پرافتخار ولایت فقیه و پیروى از مقام معظّم رهبرى هویّت پیدا کند.

2. تربیت نسل آینده در سایه تفکر مذهبى تشیّع
یکى از رسالت‏هاى بزرگ زنان مسلمانى که از زهراى مرضیه و زینب کبرى علیهماالسلام الگو گرفته‏اند، این است که وظیفه اولیه زن تربیت فرزندان است، تا آن حد که در روایات، جهاد زن «خوب شوهردارى کردن» قلمداد شده است. (64)

3. حضور مستمر در صحنه انقلاب و مشارکت فعّال سیاسى
همان‏گونه که پس از رحلت پیامبر، زهراى مرضیه علیهاالسلام به همراه حضرت على و حسنین علیهم‏السلام شبانه به در خانه مهاجر و انصار مى‏رفت و از آن‏ها براى بازپس‏گیرى حق حضرت امیر علیه‏السلام یارى مى‏جست(65) و تا زنده بود دست از مبارزه برنداشت، زنان ایرانى نیز در هر زمانى که احساس مسئولیت کنند، چه در قالب راهپیمایى‏ها و چه در زمان انتخابات عمومى، با حضور مستمر خود، در صحنه انقلاب مشارکت سیاسى فعّال داشته و مشوّق بزرگى براى همسران و فرزندان خود براى یارى انقلاب در عرصه‏هاى گوناگون بوده‏اند.
در تأیید مطالب مزبور، به گفت‏وگوى یک نویسنده ایرانى با رادیو فرانسه توجه کنید:
بانو گلى امامى، نویسنده ایرانى، در مصاحبه با رادیو فرانسه گفت: «تحوّلاتى که طى 14 سال اخیر در ایران رخ داد، بوته آزمایشى بود که از طریق آن زن ایرانى به بازشناسى خود پرداخت.»
ایشان در ادامه سخنان خود، سیر تحوّل زندگى زنان ایرانى پس از انقلاب اسلامى را مثبت خواند و گفت: «زنان ایرانى، بخصوص زنان طبقه متوسط، که قبل از انقلاب در یک حالت غرب‏زندگى و بى‏هویّتى به سر مى‏بردند، بعد از انقلاب اسلامى دست‏خوش تغییر چشمگیرى در ارتباط با تعریف و تثبیت هویّت خود شدند. زن ایرانى توانست به توانایى‏هاى خود پى برده و با حفظ کارکرد سنّتى وارد عرصه اجتماعى شود و همگام با مردان گام بردارد.»(66)

عوامل تعیین‏کننده رفتار جمعى در زنان ایرانى
نیل اسملسر جامعه‏شناس شش شرط را به عنوان عوامل اولیه و تعیین‏کننده رفتار جمعى ذکر کرده است:
1. زمینه ساختارى: به معناى این است که ساختار جامعه باید به گونه‏اى باشد که شکل خاصى از رفتار جمعى در آن به وقوع بپیوندد.
2. فشار ساختارى: هنگامى که فشارى بر جامعه تحمیل مى‏شود، مردم اغلب براى یافتن راه حلى پذیرفتنى به همکارى با یکدیگر ترغیب مى‏شوند.
3. باور تعمیم‏یافته: قبل از اینکه راه حلى دسته جمعى براى یک مسئله یافت شود، باید همه بپذیرند که چنین مسئله‏اى وجود دارد. بنابراین، مسئله باید شناخته شود، افکار را متوجه کند و راه‏حل‏هاى ممکن ارائه شود.
4. عوامل شتاب‏دهنده براى ظهور رفتار جمعى: باید نخست رویداد مهمى افراد را به واکنش جمعى وادارد.
5. بسیج‏براى‏اقدام: هنگامى که رویداد شتاب‏دهنده رخ داد، گروه براى اقدام بسیج مى‏شود.
6. عملیات کنترل اجتماعى: موفقیت یا عدم موفقیت تلاش‏هاى جمعى افراد عمدتا به موفقیت یا شکست مکانیزم‏هاى کنترل اجتماعى در جامعه بستگى دارد. (67)
از این شش عامل، چهار عامل (زمینه ساختارى، باور تعمیم‏یافته، بسیج براى اقدام و عملیات کنترل اجتماعى) معمولاً در تاریخ معاصر در مجالس روضه شکل مى‏گرفته‏اند.
با توجه به مقاومت فرهنگى جامعه ایران در قبال بیگانه و همچنین دینى بودن ساختار جامعه، زمینه پذیرش مطالب مطرح شده از منابر در بین زنان بسیار بالاست؛ چرا که اعتقاد بر این است که آنان سخنان ائمّه اطهار علیهم‏السلام را بازگو مى‏نمایند. بنابراین، عقاید و باورهاى مشترک از اولین چیزهایى بوده‏اند که در نتیجه حضور در مجالس روضه شکل مى‏گرفته‏اند.
از سوى دیگر، چون مجالس روضه محل گردهمایى زنان بوده، زمینه بسیج نیروها از آنجا بیشتر فراهم است (هر چند شروع عملى بسیج به عوامل دیگرى مثل عوامل شتاب‏دهنده نیاز دارد.)
کنترل اجتماعى در میان جامعه زنان در تاریخ معاصر ایران نیز عمدتا کنترل اجتماعى درونى(68) و غیر رسمى بوده است؛ زیرا حکومت جرئت حمله نظامى به زنان را نداشته است، به گونه‏اى که در برخى از شورش‏هاى زنانه (مثل شورش نان 1277 ق) شوهرانشان به جاى آن‏ها مورد مؤاخذه قرار گرفتند. (69) اما این کنترل اجتماعى درونى نیز شورش‏هایى را بر اساس همان آموزه‏ها و الگوهاى دینى تقویت مى‏کرد.
اما دو عامل دیگر عمدتا از سوى حکومت‏هاى وقت ایجاد مى‏شدند؛ یعنى فشارهاى ساختارى بر اثر ظلم، ستم، اسراف در بیت‏المال، واگذارى انواع امتیازات به بیگانه، و دشمنى با علما و دین.
عامل شتاب‏دهنده یا آخرین جرقه لازم براى انفجار نیز همان حوادث به وقوع پیوسته، مثل خبر تبعید میرزاى آشتیانى (بزرگ‏ترین مجتهد پایتخت) در ماجراى تحریم تنباکو، یا تبعید امام خمینى رحمه‏الله در قیام 15 خرداد 1342، اهانت به علما و دین، و تلاش دولت در هدم اسلام در قیام 1357 مى‏باشد.

نتیجه‏گیرى
وضع زنان در دنیا، بخصوص جوامع غربى، همواره با افراط و تفریط‏هاى بى‏شمارى همراه بوده است. امروزه نیز در جهت همان افراط‏ها و تفریط‏ها، زنان دنیا را به دو دسته تقسیم کرده‏اند:
1. زنان سنّتى که در خانه محبوس بوده و از امور اجتماعى بى‏خبر، بلکه بیگانه بوده‏اند و از مشارکت سیاسى پرهیز دارند.
2. زنانى که متجدّد و امروزى بوده و همدوش مردان وارد بازار کار و اجتماع شده‏اند و در امور اجتماعى دخالت مى‏کنند.
بر اساس این طرز تفکر، زنان نیز در جوامع یا راه افراط مى‏پیمایند یا راه تفریط؛ یا کاملاً از اجتماع فاصله مى‏گیرند و اصلاً کارى به سرنوشت اجتماع و کشور خود ندارند یا آن‏قدر به قول خودشان اجتماعى ـ سیاسى مى‏شوند که مى‏خواهند همدوش و همراه مردان در همه عرصه‏ها حضور داشته باشند، هرچند این همدوشى با فطرت خودشان و آموزه‏هاى دینى‏شان منافات داشته باشد، و حتى بعضى‏ها براى اینکه از قافله عقب نمانند، کاسه داغ‏تر از آش شده، از مردم غرب نیز غربى‏تر شده‏اند.
نتیجه‏اى که این نوشتار به آن دست یافت این است که بر اساس آموزه‏هاى شیعى، بسیارى از زنان ایران زمین در عصر حاضر، نه این هستند، نه آن. آنان زینب و زهرا علیهماالسلام را الگوى اعمال و کنش‏هاى خود قرار داده‏اند؛ رفتار، افعال و کنش‏هاى آن‏ها را سرمشق خود قرار داده و با توجه به نقش‏هایى که آن بزرگواران در موقعیت‏هاى گوناگون ایفا مى‏نمودند، اینان نیز سعى دارند مثل آن‏ها باشند؛ چنان‏که یکى از مسئولان بسیج خواهران طى مصاحبه‏اى مى‏گوید: «به خاطر داریم که در روضه‏هاى حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام وقتى از حضرت زینب علیهاالسلام صحبت مى‏شد، خواهران ما مى‏گفتند که اى کاش ما هم آن موقع بودیم، شاید مى‏توانستیم کارى انجام دهیم. و آنان عملاً نشان دادند که مى‏توانند نقش مهمى در انقلاب داشته باشند. خواهرى که فرزند خود را به جبهه فرستاده بود، هنگامى که با او صحبت مى‏شد، عنوان مى‏کرد که مى‏خواهم ببینم حضرت زینب علیهاالسلام چه رنج‏هایى را متحمّل شده است. و چنین کسانى رهروان واقعى حضرت زینب علیهاالسلام هستند.»(70)
اینجاست که پى مى‏بریم مجالس روضه و منابر عینا همان نقش سنّتى را در عصر حاضر در انقلاب اسلامى ایران نیز ایفا کرده‏اند و این نیست، مگر تأثیر مکتب حسینى بر مردم ایران، بخصوص زنان. در انقلاب اسلامى ایران، دوباره حماسه نهضت تنباکو تکرار شد و همه دیدیم که چگونه زنانى که جز به وقت ضرورت، آن هم با حفظ حجاب کامل از منزل خارج نمى‏شدند، به خیابان‏ها آمدند و با رشادت‏هاى خود، انقلاب را به ثمر رساندند و هرگاه که انقلاب نیاز به کمک آنان داشت، حمایت‏هاى بى‏دریغ خود را نثار نمودند.
امروزه نیز ترویج و تشویق مجالس روضه و وعظ و برگزارى آن‏ها در منازل، مى‏تواند یکى از راه‏هاى بسیار مهم در مقابله با تهاجم فرهنگى باشد.

پی نوشها:
1. کارشناس ارشد جامعه‏شناسى.
2. ایلیاپاولوویچ پطروشفسکى، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، 1354، ص 43.
3. ر. ک: همان، ص 45 / بنفشه حجازى، بررسى جایگاه زن ایرانى از قرن اول هجرى تا عصر صفوى، (به زیر مقنعه)، تهران، علم، 1376، ص 12.
4. جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه و نگارش على جواهر کلام، تهران، امیر کبیر، 1333، ص 927.
5. حسن آزاد، گوشه‏هایى از تاریخ اجتماعى زنان، (پشت پرده‏هاى حرمسرا)، چ سوم، ارومیه، انزلى، 1364، ص 135.
6. همان، ص 155.
7. همان، ص 163.
8. ر. ک: منصور صفت‏گل، ساختار نهاد و اندیشه دینى در ایران عصر صفوى، تهران، رسا، 1381، ص 490.
9. همان، ص 9.
10. همان، ص 136. حسن بیک روملو، احسن التواریخ، ص 86.
11. ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران از صفویه تا عصر حاضر، ترجمه رشید یاسمى، تهران، ابن سینا، 1345، ص 312.
12. ر. ک: شهرستانى، تاریخه عزادارى حسینى، از زمان آدم تا زمان ما در تمام کشورهاى جهان، قم، حسینیه عمادزاده، 1402 ق، ص 215.
13. همان، ص 215.
14. همان، 213 ـ 226.
15. همان، ص 312.
16. نهاد نظام حکومت، نسبتا پایدارتر و سازمان‏یافته‏تر از الگوهاى اجتماعى است که برخى رفتارهاى نظارت شده و یکسان را با هدف برآوردن نیازهاى اساسى جامعه در برمى‏گیرد. (بروس کوئن، مبانى جامعه‏شناسى، ترجمه غلامعباس توسّلى و رضا فاضل، تهران، سمت، 1372، ص 151.) 17. همان، ص 85.
18. محمد بن سلیمان الکوفى، مناقب امیرالمؤمنین علیه‏السلام، تحقیق محمدباقر محمودى، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1412 ق، ج 2، ص 210. متن حدیث چنین است: قال: حدّثنا محمد بن الحسین الکوفى، حدّثنا مالک بن اسماعیل، حدّثنا قیس عن عبداللّه بن عمران، عن علی بن زید، عن سعید بن المسیّب، عن على علیه‏السلام عنه انّه کان عند رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه و آله ـ فقال: «أى شى‏ء خیرٌ للمرأة؟ فسکتوا فلّما رجعت، قلت لفاطمه: أى شى‏ء خیر للنساء؟ قالت: [أن] لا یراهنّ الرّجال. [قال على] فذکرتُ ذلک للنبى ـ صلى اللّه علیه و آله و سلم ـ فقال: أنما فاطمة بضعةٌ منى، رضى اللّه عنها. و عن على علیه‏السلام قال: «قال رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم: أى شى‏ء خیر للمرأة؟ فلم یجبه أحد قال: فرجعتُ فذکرتُ ذلک لفاطمة قالت: فما أجابه أنسان؟ قلتُ: لا. قالت: لیس شى‏ء خیرا للمرأة [من] أن لا یراها الرجل و لا تراه! قال: [فرجعتُ الى النبى [فأخبرتُه بما قالت فاطمة [ف] قال: فاطمةٌ بعضة منّى او مضغة منّى.»
19. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ط. الثانیة، لبنان، مؤسسة الوفاء، 1403 ق، ج 34، ص 81. متن کامل حدیث چنین است: السندى بن محمّد، عن أبى البخترى، عن أبى عبداللّه، عن أبیه ـ علیهما السلام ـ قال: «تقاضی على و فاطمة الى رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه و آله ـ فى الخدمة، فقضی على فاطمة بخدمة ما دون الباب، و قضی على علىّ بما خلفه. قال: فقالت فاطمة: فلا یعلم ما داخلنى من السرور الاّ اللّه بأکفائى رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ تحمّل رقاب الرجال.»
20. ابن أبى الفتح الاربلى، کشف الغمة، ط. الثانیة، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 2، ص 102. روی عن الأصبغ بن نباتة قال سمعت أمیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ یقول: «واللّه لأتکلّمن بکلام لا یتکلّم به غیری الاّ کذّاب: ورثتُ نبى الرحمة و زوجتى خیر نساء الأمة و أنا خیر الوصیین، و حیث یقتضی ذکرها ـ علیها السلام ـ ذکر شى‏ء من کلامها فلا بدّ من ذکر فدک اذ کانت خطبتها التى تحیّر البلغاء و تعجّز الفصحاء بسبب منعها من التصرف فیها و کفّ یدها ـ علیها السلام ـ عنها.»
21. السید بن طاووس الحسنى، اللهوف فى قتلی الطفوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، ج پنجم، قم، نوید اسلام، 1378، ص 85. متن حدیث چنین است: «از حضرت امام جعفر صادق علیه‏السلام روایت شده است که محمّد بن حنفیه... حرکت کاروان حسین از مکّه ساعات آخر شب بود که حسین علیه‏السلام از مکّه حرکت کرد و چون این خبر به محمّد بن حنفیه رسید، آمد و مهار ناقه‏اى را که امام بر آن سوار بود، گرفت و گفت: برادر جان! مگر تو به من وعده ندادى که در سخن من تأمّل کنى؟ فرمود: بلى. عرض کرد: پس براى چه در رفتن شتاب نمودى؟ حسین علیه‏السلام گفت: پس از رفتن تو رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نزد من آمد و فرمود: "یا حسین! اخرج الى العراق فانّ اللّه قد شاء ان یراک قتیلا"؛ اى حسین! برو به سوى عراق؛ زیرا خداوند مایل است تو را کشته ببیند. محمّد بن حنفیه به او گفت: انّا للّه و انا الیه راجعون. اکنون که براى کشته شدن مى‏روى، این زن‏ها را براى چه با خود مى‏برى؟ حسین علیه‏السلام گفت: رسول خدا به من فرمود: "اِنّ اللّه قد شاء ان یراهنَّ سبایا"، خداوند مى‏خواهد این زنان را اسیر ببیند.»
22. طالبان مى‏توانند به کتاب‏هاى مقتل الحسین علیه‏السلام، أبومخنف الازدى، ص 205 و 226 و اعلام الوری بأعلام الهدی، الشیخ الطبرسى، ج 1، ص 471 و اللهوف فى قتلی الطفوف، السید بن طاووس الحسنى، ص 86 مراجعه نمایند.
23. نسرین مصفّا، مشارکت سیاسى زنان در ایران، تهران، وزارت امور خارجه، 1375، ص 21؛
L. Millbrath, Political participation (Hand book of political Behavoir), vol. 4 (ed).
24. Sumuel Huntington.
25. Jean Nelson.
26. نسرین مصفّا، پیشین، ص 20؛
Sumuel Huntington & Jean Nelson, Participation no Easy Choice, (London, Harvard U. P, 1976).
27. براى مطالعه بیشتر، ر. ک: ابوالحسن منذر، حکومت علم و دولت فقر، (شرح حال ملاّقربانعلى زنجانى).
28. ناظم الاسلام کرمانى، تاریخ بیدارى ایرانیان، چ پنجم، تهران، پیکان، 1377، ج 2، ص 92ـ93.
29. بروس کوئن، پیشین، ص 110.
30. همان، ص 86.
31. براى مطالعه بیشتر، ر. ک: امیل دورکیم، درباره تقسیم کار اجتماعى، ترجمه باقر پرهام، بابل، نشر کتابسرا، 1369، ص 83 ـ 110.
32. صالح شهرستانى، پیشین، ص 215.
33. همان، ص 216.
34. 33. همان.
35. mass media.
36. اصغر فتحى، منبر یک رسانه عمومى در اسلام، تهران، پژوهشکده علوم ارتباطى و توسعه، 1358، ص 37.
37. همان.
38. محمد بن منوّر، اسرار التوحید، تصحیح احمد بهمنیار، تهران، طهورى، 1375، ص 64.
39. همان / بنفشه حجازى، پیشین، ص 175.
40. احمد کسروى، تاریخ مشروطیت ایران، چ شانزدهم، تهران، امیرکبیر، 1370.
41. عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، چ دوم، تهران، زوّار، 1343، ج 1،، ص 277ـ286 / یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهاندارى، تهران، خوارزمى، 1361، ص 236 / بشرى دلریش، زن در دوره قاجار، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1375.
42. حسن اعظام قدسى، خاطرات من یا روشن‏شده تاریخ صدساله، تهران، 1342، ص 22 / بشرى دلریش، پیشین، ص 72.
43. مهدى قلى خان هدایت، خاطرات و خطرات، چ دوم، تهران، زوّلد، 1344، ص 88.
44. بشرى دلریش، پیشین، ص 73. همچنین طالبان مى‏توانند به سفرنامه دیولافوا، ص 111 در مورد عزادارى قزوین مراجعه کنند.
45. همان، ص 73ـ74.
46. على اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، چ سوم، تهران، علمى، 1371، ص 370.
47. خسرو معتضد و نیلوفر کسرى، سیاست و حرمسرا: زن در عصر قاجار، تهران، علمى، 1379، ص203و204.
48. ر. ک: شیخ حسن کربلایى، پیشین، ص 168 تا 172 / ابراهیم تیمورى، قرارداد رژى: تحریم تنباکو؛ اولین مقاومت منفى در ایران، تهران، کتاب‏هاى جیبى، 1361، ص 102ـ104.
49. شیخ حسن کربلایى، پیشین، ص 169.
50. ابراهیم تیمورى، پیشین، ص 103.
51. شیخ حسن کربلایى، پیشین، ص 169ـ172.
52. احمد حسنخان اعتماد السلطنه، رونامه خاطرات، ص 1059.
53. کریم طاهرزاده، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطه، ص 84 و 85.
54. عده‏اى از زنان پس از حرکت مظفّرالدین شاه به سوى خانه امیربهادر، در نزدیکى آن گرد آمدند و فریاد زدند: آقایان و پیشوایان دین را مى‏خواهیم، ما مسلمانیم و حکم آقایان را واجب الاطاعه مى‏دانیم. چطور راضى شویم علما را نفى بلد و تبعید نمایند؛ اى شاه مسلمانان! بگو تا علماى اسلام را ذلیل و خوار نگردانند. اى شاه اسلام! وقتى روس و انگلیس با تو طرف شوند، شصت کرور ملت ایران به حکم این آقایان جهاد مى‏کنند؛ آن‏ها را برگردانید. (خسرو معتضد و نیلوفر کسرى، پیشین، ص 206 به نقل از: حیات یحیى.)
55. همان، ص 199.
56. همان، ص 209.
57. همان، ص 199.
58. همان، به نقل از: فریدون آدمیت، اندیشه ترقّى و حکومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمى، 1351، ص 78 و 79.
59. محمد منصور نژاد، مسئله زن، اسلام و فیمینیسم، تهران، برگ زیتون، 1381، ص 282.
60. میشل فوکو، ایران روح یک جهان بى‏روح، ترجمه نیکو سرخوش، افشین جهاندیده، چ دوم، تهران، نشر نى، 1380، ص 64.
61. محمد منصورنژاد، پیشین، ص 283 به نقل از: معاونت انتشارات مرکز فرهنگى سپاه، منظومه زینبیه، 1376، ص 46.
62. میشل فوکو، پیشین، ص 55.
63. همان، ص 54.
64. عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن على بن حسان، عن موسی بن بکر عن أبى ابراهیم ـ علیه السلام ـ قال: «جهاد المرأة حسن التبعّل.» (الشیخ الصدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 389) براى اطلاع بیشتر، ر. ک: الشیخ المفید، أحکام النساء، ص 39 / محمدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج 13، ص 146 / الشیخ الانصارى، القضاء و الشهادات، ص 320 / نهج‏البلاغه، ج 4، ص 34 / محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 5، ص 9 و ج 5، ص 507 / الشیخ الصدوق، پیشین، ج 3، ص 439 / الشریف الرضى، خصائص الائمة، ص 103 / الحرّ العاملى، وسائل الشیعة، ج 2، ص 163.
65. ابن قتیبة الدینورى، الامامة، تحقیق الشیرى، قم، رضى، 1413 ق، ص 29. متن کامل حدیث چنین است:... قال: «و خرج على ـ کرم اللّه وجهه ـ یحمل فاطمة بنت رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه و سلم ـ على دابة لیلاً فى مجالس الانصار تسألهم النصرة، فکانوا یقولون: یا بنت رسول اللّه، قد مضت بیعتنا لهذا الرجل، ولو أنّ زوجک و ابن عمّک سبق ألینا قبل أبى بکر ما عدلنا به»؛ حضرت امیر، فاطمه را سوار بر مرکبى مى‏کرد و به در خانه انصار مى‏رفت و از آنان طلب یارى مى‏کردند. آنان در جواب مى‏گفتند: اى دختر رسول خدا، ما قبلاً با این مرد بیعت کردیم. اگر شوهر و پسر عمویت قبلاً به ما مراجعه مى‏کرد، ما کسى دیگر غیر او را برنمى‏گزیدیم.
66. مصاحبه با بانو گلى امامى نویسنده ایرانى با رادیو فرانسه، نشریه پیام حوزه، نشریه شوراى عالى حوزه علمیه قم، پیش شماره پاییز 1372، ص 187.
67. هر جامعه نوعى نظام پاداش و مجازات را تعبیه کرده است تا بتواند اعضا را وادار کند که خود را با هنجارهاى موجود تطبیق دهند. به نظام مجازات و پاداش رسمى و دولتى «کنترل اجتماعى بیرونى» و به نظام مجازات و پاداش غیر رسمى و غیر دولتى «کنترل اجتماعى درونى» گفته مى‏شود. (بروس کوئن، پیشین، ص 202 و 203.)
68. بروس کوئن، پیشین، ص 324 ـ 327.
69. خسرو معتضد و نیلوفر کسرى، پیشین.
70. امور کتاب، زن در آینه دفاع مقدس، ص 103.

منبع: فصلنامه  بانوان شیعه  شماره 1
نویسنده : ‌رضا رمضان نرگسی‌

نظر شما