رشد روانی در پویش هویت
روانشناسان به هنگام بحث پیرامون رشد به مساله رشد روانی ـ اجتماعی نیز میپردازند. در بررسی فرآیند رشد روانی ـ اجتماعی مقوله کسب هویت (identity achievement) از اهمیتی خاص برخوردار است، به گونهای که نوع مواجهه فرد با این مقوله تعیینکننده حیات آینده فرد خواهد بود.
از جمله روانشناسانی که به این مقوله با نگاهی محققانه پرداخته است اریک اریکسون روانکاو آمریکایی است. نظریه وی پیرامون دوران زندگی و سخن گفتن از 8 مرحله رشد روانی ـ اجتماعی انسان جایگاهی خاص در روانشناسی نوین را به خود اختصاص داده است. در این میان مرحله پنجم از مراحل هشتگانه مربوط به دوران نوجوانی است که ویژگی اصلی آن «جستجوی هویت» است. چنین جستجویی احساس کسب هویت یا سردرگمی هویت را به دنبال دارد.
در این مقاله تلاش خواهیم کرد به بررسی روند شکلگیری هویت و وضعیتهای مختلف مربوط به آن با توجه به پژوهشهای انجام شده توسط جیمز مارسیا (james marcia) که الهام گرفته از اندیشه اریکسون است بپردازیم.
وضعیتهای چهارگانه
در بحث پیرامون شکلگیری هویت، نظریه اریکسون همواره مورد توجه روانشناسان بوده است. با توجه به آنچه که اریکسون مطرح کرده است میتوان از 2 ملاک کاوش و احساس تعهد در تشکیل هویت سخن به میان آورد. ترکیبات مختلف این 2 ملاک، شکلگیری 4 وضعیت هویتی را فراهم میکنند که افراد به نحوی از انحنا در طول زندگی خود با آنها مواجه میشوند. این 4 وضعیت توسط جیمز مارسیا چنین بیان شدهاند:
کسب هویت (identity achievement) : هنگامی فرد میتواند در این وضعیت قرار گیرد که نسبت به ارزشها، عقاید و اهداف جامعه خود احساس تعهد داشته باشد. اما لازمه و پیش شرط چنین احساسی تجربه کردن یک دوره کاوش دقیق و منطقی است. در واقع فرد هنگامی قدم در این وضعیت میگذارد که گزینههایی پیش روی وی به دقت مورد بررسی واقع شوند و پس از بررسی و حصول اطمینان است که فرد تعهد خود را بدانها ابراز مینماید.
در واقع کسب هویت نوعی ثبات شخصیت و سلامت روانی را نیز به دنبال خواهد داشت و همین امر موجب میشود که فرد مسیر آینده خویش و اهداف پیشرو را با دقت فراوان ترسیم و برای تحقق آنها از تمام تواناییهای خود استفاده کند. بدون شک کسب هویت همتی عظیم میطلبد و به همین دلیل بسیاری از حصول آن ناامید بوده و به وضعیتهایی دیگر روی میآورند.
وقفه هویت (moratorium identity) : در این وضعیت همچون وضعیت کسب هویت، کاوش، نقش اساسی را ایفا میکند ولی فرد نسبت به اعتقادات و ارزشهای جامعه احساس تعهد خاصی نمیکند. این امر نشان از نوعی تاخیر و تعویق در جهت گزینش ارزشها و اهداف آینده دارد. بسیاری از جوانان امروزی در برخی از مسائل همچون مسائل سیاسی و دینی رویکرد وقفه هویت را دنبال میکنند. برای نمونه سوالات و ابهاماتی پیرامون مسائل دینی یا سیاسی در اذهان جوانان شکل میگیرد که نیازمند کاوشی اساسی است ولی این امر بدون احساس تعهد و تعصب خاصی بدانها صورت میگیرد.
ضبط هویت (foreclosure identity) : این وضعیت که گاهی از آن به عنوان هویت پیش رس نیز یاد شده در واقع حالت معکوس وضعیت وقفه هویت است. بدین معنا که فرد بدون بررسی و تحقیق در اهداف و ارزشهای جامعه به پذیرش آنها روی میآورد. برای مثال فرد بدون کنکاش در آداب و سنن به ارث رسیده از گذشته نوعی احساس تعهد نسبت بدانها را در خود ایجاد میکند. از چنین هویتی میتوان به هویت دم دستی و آماده نیز یاد کرد که پشتوانه آن مرجعیت «authority» افرادی همچون والدین، معلمان، رهبران دینی و.... است.
متاسفانه در جوامع عقب مانده یا در حال توسعه فضای سیاسی به گونهای است که هویت سیاسی افراد به صورت ضبط شده و تقلیدی شکل میگیرد. معمولا افراد چنین جوامعی همواره برای اصلاح جامعه خویش به دنبال رهبر و قهرمان هستند و آمال و آرزوهای خود را در یک شخصیت کاریزماتیک جستجو میکنند.
پراکندگی هویت (identity diffusion) : این وضعیت که از آن به عنوان ابهام هویت نیز یاد میشود نامطلوبترین وضعیت در میان وضعیتهای چهارگانه است به حالتی از بیتفاوتی اشاره دارد که فرد نه تنها تلاشی برای کاوش پیرامون ارزشها و اهداف جامعه انجام نمیدهد بلکه هیچ گونه احساس تعهدی نیز در وی وجود ندارد. در واقع در این مرحله نه میتوان از تجربه بحران سخن به میان آورد و نه به انتخاب اهداف خاص اشاره کرد.
تحلیل وضعیتهای چهارگانه
بسیاری از افراد تلاش میکنند که در دوران نوجوانی و جوانی به سمت کسب هویت و به تعبیری هویت پخته گام بردارند. پژوهشهای انجام شده حاکی از این مساله است که دو وضعیت کسب هویت و وقفه هویت میتوانند برای تحقق این هدف کمک شایانی انجام دهند. بدون شک در وضعیت کسب هویت فرد از روششناختی گردآوری اطلاعات استفاده میکند. این بدان معناست که فرد اطلاعات مربوط به اهداف و ارزشها را جستجو و سپس بهارزیابی و نقادی آنها میپردازد. این روش در وضعیت وقفه هویت نیز به کار میرود با این تفاوت که فرد با چالشهای جدی در مورد پذیرش اهداف و ارزشها مواجه است که با کاربرد صحیح روشهای ارزیابی میتوان به عبور از این چالشها امیدوار بود.
صرفنظر از تفاوت این دو وضعیت باید به این نکته اشاره کرد که فرد هنگام قرار گرفتن در وضعیتهای مذکور به عزت نفس بیشتری دست پیدا میکند و همین امر موجب میشود که بر فضای زندگی و آینده خویش تسلط بیشتری داشته باشد. اما افرادی که در وضعیت ضبط یا پراکندگی هویت قرار دارند رویکردی انفعالی «passive» را از خود نشان میدهند و قادر به سازگاری با مشکلات نخواهند بود.
رویکرد انفعالی افراد دارای هویت ضبط شده خود نشان از در پیش گرفتن «روششناختی متعصبانه و انعطافناپذیر» در مواجهه با مشکلات و مسائل زندگی است. این افراد بدون واکاوی در ارزشها و عقاید نسل گذشته پذیرای بیچون و چرای آنها میشوند و تلاش میکنند آنها را درونی کنند.
افرادی که در وضعیت پراکندگی هویت قرار دارند وضعیتی به مراتب بدتر از افراد دارای ضبط هویت را تجربه میکنند مشروط به اینکه وضعیت پراکندگی هویت به مدت طولانی ادامه یابد.
در میان وضعیتهای بررسی شده کمترین پختگی به لحاظ رشد هویت متعلق به افراد دارای وضعیت پراکندگی هویت است. ویژگی اصلی این افراد علاوه بر منفعلانه عمل کردن در مواجهه با مشکلات و فشارهای در پیشرو، نوعی کناره گیری و انزواطلبی نسبت به مشکلات و مسائل زندگی است. اعتقاد به شانس و تقدیر، تقلید از جمع، مشکلات مدیریت زمان، سوء مصرف دارو، احساس ناامیدی در مورد آینده از جمله خصوصیات برجسته این افراد است.
سخن آخر
با توجه به مباحث مطرح شده در این مقاله میتوان چنین نتیجه گرفت که فرآیند دستیابی به هویت امری تدریجی و زمانمند است و در قالب یک پروسه و نه پروژه تعریف میشود. به طور معمول و نه همیشه این فرآیند سیری صعودی داشته و از یک وضعیت پایینتر به یک وضعیت بالاتر تغییر میکند.
بدون شک نسل امروز بیش از هر زمان دیگری به تجربه کردن هویت پویا علاقهمند است و از داشتن هویت ایستا گریزان میباشد. این مساله با زیر سوال بردن منطق متعارف نسلهای گذشته، خود را بیش از پیش جلوهگر ساخته است. حجم وسیعی از سوالات، تردیدها و نقدها نسبت به میراث گذشته همگی حکایت از آن دارد که فرآیند تکوین هویت نسل جدید امری پیچیدهتر و فراتر از قالبهای کلیشهای است. هرچند نسلهای قدیم از چنین وضعیتی به عنوان بحران هویت یاد میکنند و آن را امری مذموم میشمارند ولی روانشناسانی همچون اریکسون نگاهی متفاوت به این مساله دارند.
از نگاه اریکسون بحران هویت نه تنها اختلال محسوب نمیشود بلکه «بخش جداییناپذیر از رشد روانی ـ اجتماعی سالم» را تشکیل میدهد. در واقع این بدان معناست که شرط لازم کسب هویت، تجربه موقت بحران هویت است تا فرد بتواند با تجربه کردن نقشها و آزمودن آنها و داشتن نگاهی انتقادی و تردیدآمیز به ارزیابی اهداف گوناگون پرداخته تا در نهایت به تصویری یکپارچه از خود دست یابد.
منابع:
برک لورا، روانشناسی رشد، ج 2، ترجمه سید محمدی یحیی، تهران، ارسباران، 1387
فرمیهنی فراهانی محسن، فرهنگ توصیفی علوم تربیتی، تهران، اسرار دانش، 1378
اتکینسون ریتا و همکاران، زمینه روانشناسی هیلگارد، ترجمه براهنی نقی و همکاران، رشد، 1386
احدی حسن، جمهری فرهاد، روانشناسی رشد، چاپ ششم، انتشارات پردیس، 1386
منبع: روزنامه جام جم ۱۳۸۹/۰۲/۱۳
نویسنده : محمد مهدی میرلو
نظر شما