موضوع : پژوهش | مقاله

بردگان‌ از جاهلیت‌ تا اسلام‌ (1)

این‌ نوشتار بخش‌ دوم‌ از مقالة‌ «بردگان‌ از جاهلیت‌ تا اسلام‌» است‌. در بخش‌ نخست‌ گفته‌ آمد که‌ مبارزة‌ دفعى‌اسلام‌ با برده‌دارى‌ و لغو یک‌بارة‌ آن‌، با موانعى‌ جدى‌ روبه‌رو بود. از این‌ رو، اسلام‌ کوشید تا به‌ تدریج‌ و با پدیدآوردن‌ زمینه‌هایى‌، بردگان‌ را از اوضاع‌ نابسامان‌ و اسف‌بارشان‌ رهایى‌ بخشد، که‌ محدود کردن‌ اسباب‌ و عوامل‌بردگى‌ و گشودن‌ درهاى‌ آزادى‌ بر روى‌ بردگان‌ از جملة‌ آن‌ها بود. البته‌ از آن‌جا که‌ بردگان‌، هم‌چنان‌ بخشى‌ ازجامعه‌ را تشکیل‌ مى‌دادند، عمده‌ترین‌ تغییر و تحولات‌ دربارة‌ آنان‌ در دورة‌ اسلامى‌ در حیطة‌ رفتارى‌ صورت‌گرفت‌. این‌ تحولات‌ به‌ طور عمده‌ در سه‌ حوزه‌ رخ‌ داد: 1. رویکرد انسانى‌ به‌ بردگان‌؛ 2. تغییر حقوق‌ و قوانین‌بردگان‌؛ 3. تغییر رفتار با بردگان‌. در این‌ نوشتار با توجه‌ به‌ منابع‌ اسلامى‌ به‌ شرح‌ مختصرى‌ دربارة‌ هر یک‌ از این‌ سه‌ حوزه‌ پرداخته‌ شده‌ است‌.


چنان‌که‌ گفته‌ شد مبارزه‌ دفعى‌ و لغو یک‌بارة‌ برده‌دارى‌ از سوى‌ اسلام‌ با موانع‌ جدى‌ روبه‌رو بود و پیامدهاى‌ زیان‌بارى‌در پى‌ داشت‌، از این‌ رو اسلام‌ اصل‌ برده‌دارى‌ آن‌ روز را ناچار پذیرفت‌، اما تحولات‌ فراوانى‌ نیز براى‌ رهایى‌ آنان‌ ازاوضاع‌ نابسامان‌ و اسف‌بار به‌ وجود آورد، از جمله‌ محدود کردن‌ اسباب‌ وعوامل‌ بردگى‌ وگشودن‌ درهاى‌ آزادى‌ به‌روى‌ بردگان‌ با توسعه‌ باب‌ عتق‌. البته‌ از آن‌جا که‌ بردگان‌ هم‌چنان‌ بخشى‌ ازجامعه‌ را تشکیل‌ مى‌دادند، عمده‌ترین‌ تغییرو تحولات‌ دربارة‌ بردگان‌ دردورة‌ اسلامى‌ درحیطه‌ رفتارى‌ صورت‌ گرفت‌. شایان‌ توجه‌ است‌ که‌ این‌ تحولات‌ دردوره‌اى‌ از تاریخ‌ اتفاق‌ افتاد که‌ نظام‌ برده‌دارى‌ برجهان‌ حاکم‌ بود و تجارت‌ برده‌ رونق‌ فراوانى‌ داشت‌ و هر روز بر تعدادانسان‌هایى‌ که‌ به‌ بردگى‌ کشیده‌ مى‌شدند افزوده‌ مى‌شد و با بردگان‌ به‌ بدترین‌ وضع‌ ممکن‌ رفتارمى‌شد. تحقیر و اهانت‌، شکنجه‌هاى‌ شدید جسمى‌ و روحى‌، مثله‌ و اخته‌ کردن‌، بیگارى‌ کشیدن‌، سوء استفاده‌هاى‌ جنسى‌، بهره‌کشى‌ ظالمانه‌اقتصادى‌ و... از رایج‌ترین‌ رفتارها با بردگان‌ در جهان‌ بود. به‌ عنوان‌ نمونه‌ در روم‌، جشن‌ گلادیاتورها که‌ در آن‌ بردگان‌قربانى‌ لذت‌ طلبى‌ اربابان‌ مى‌شدند برپا بود. 2 در یونان‌ مردم‌ عادت‌ داشتند کودکان‌ خود را به‌ بیگانه‌ بفروشندو در قوانین‌ یونان‌ برده‌ فقط‌ یک‌ ابزار ساده‌ تولید بود و مانند دام‌، ملک‌ طلق‌ ارباب‌ بود که‌ مى‌توانست‌ آن‌ را خرید وفروش‌ کند و حتى‌ بکشد. 3 در قانون‌ یونان‌ آمده‌ بود که‌ اگر غلام‌، بدرفتارى‌ یا خطایى‌ کند با تازیانه‌ تنبیه‌مى‌شود، و اگر آزادمردى‌ او را بزند نباید از خویش‌ دفاعى‌ کند. 4 در ایران‌ قصر بزرگان‌ وحاکمان‌ پر از غلامان‌ وکنیزانى‌ بود که‌ مایة‌ زینت‌ کاخ‌ها بودند. خسروپرویز علاوه‌ بر سه‌ هزار زنى‌ که‌ داشت‌، چند هزار کنیز را براى‌ سرودن‌ ونواختن‌ درحرم‌سراهاى‌ خود حبس‌ کرده‌ بود. 5 در بین‌النهرین‌ هرگاه‌ برده‌ از فرمان‌ ارباب‌ سرپیچى‌ مى‌کرد، ارباب‌ اجازه‌ داشت‌ تا عضوى‌ از بدن‌ او را قطع‌ کند. 6
تاریخ‌ برده‌دارى‌ درسایر کشورها وجوامع‌، صفحات‌ اسف‌بار و رقت‌انگیزى‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌. این‌وضع‌ حتى‌ در عصر نوین‌ و دوران‌ معاصر نیز ادامه‌ یافت‌ تا آن‌که‌ مادة‌ 4 اعلامیه‌ جهانى‌ حقوق‌ بشر در سال‌ 1948م‌بردگى‌ را در سراسر دنیا ممنوع‌ اعلام‌ کرد7 و این‌ پس‌ از آن‌ بود که‌ بردگان‌ به‌ دلیل‌ ماشینى‌ شدن‌ زندگى‌، کارایى‌ اقتصادى‌ خود را از دست‌ داده‌ و سربار اربابان‌ خود شدند ونگهدارى‌ آن‌ها مخارج‌ زیادى‌ را تحمیل‌ مى‌کرد. بااین‌ همه‌، تصور این‌که‌ دیگر در جهان‌ نشانى‌ از بردگى‌ وجود نداشته‌، خیالى‌ خام‌ و رؤیایى‌ کاذب‌ است‌.
بنابراین‌، اسلام‌ در دوره‌اى‌ که‌ هیچ‌ کس‌ به‌ آزادى‌ و نجات‌ بردگان‌ نمى‌اندیشید و هیچ‌ تلاشى‌ در حل‌ این‌ معضل‌ تلخ‌اجتماعى‌ نمى‌شد، انقلاب‌ عظیمى‌ در بهبود وضع‌ بردگان‌ و رهایى‌ آنان‌ از ظلم‌ اربابان‌ ایجاد کرد. این‌ تحولات‌ عمدتاًدر سه‌ حوزه‌ رخ‌ داد: 1 ـ رویکرد انسانى‌ به‌ بردگان‌، 2 ـ تغییر حقوق‌ و قوانین‌ بردگان‌، 3 ـ تغییر رفتار با بردگان‌. با توجه‌ به‌منابع‌ اسلامى‌ به‌ شرح‌ مختصرى‌ از هر یک‌ مى‌پردازیم‌:

1. رویکرد انسانى‌ به‌ بردگان‌
در محیطى‌ که‌ بردگان‌ پست‌ترین‌ طبقه‌ جامعه‌ را شکل‌ مى‌دادند و هیچ‌ جایگاه‌ و منزلت‌ اجتماعى‌ نداشتند و در ردیف‌حیوانات‌ به‌ شمار مى‌آمدند و ازهمه‌ حقوق‌ انسانى‌ محروم‌ بودند و رویکرد جامعه‌ به‌ ایشان‌ رویکرد ابزارى‌ وکالایى‌بود، اسلام‌ به‌ این‌ رویکردِ تحقیرآمیز و ذلت‌بار خاتمه‌ داد و با نگاهى‌ انسانى‌ به‌ بردگان‌ به‌ آن‌ها عزت‌ و کرامت‌ بخشید وآن‌ها را از حقوق‌ انسانى‌ بهره‌ مند ساخت‌. در حقیقت‌، اسلام‌ بود که‌ به‌ بردگان‌ انسانیت‌ بخشید و آن‌ها را از دایره‌حیوانات‌ و ابزار و کالاهاى‌ تولیدى‌ و مصرفى‌ خارج‌ کرد و عضوى‌ از اعضاى‌ جامعه‌ به‌ حساب‌ آورد.
آموزه‌هاى‌ اسلام‌، هم‌چون‌ مساوات‌ و برابرى‌ انسان‌ها، کرامت‌ انسانى‌، مبارزه‌ با ظلم‌ و استبداد و اشرافیت‌، مبارزه‌ باتبعیض‌ و... تضاد روشنى‌ با بردگى‌ انسان‌ و نوع‌ نگرش‌ غلط‌ به‌ بردگان‌ داشت‌. اسلام‌ ملاک‌ فضیلت‌ و برترى‌ را در تقوا وخویشتن‌دارى‌ و پرهیز انسان‌ از گناه‌ خلاصه‌ کرده‌ وآن‌ را براى‌ همگان‌، چه‌ برده‌ و آزاد، دست‌یافتنى‌ مى‌دانست‌. با توجه‌به‌ همین‌ نگاه‌، رسول‌خدا...‌ و پیشوایان‌ دین‌ به‌ رویکرد انسانى‌ با بردگان‌ تصریح‌ مى‌کردند. به‌ عنوان‌نمونه‌:
رسول‌خدا...‌ فرمود:
ارقاوکم‌ اخوانکم‌ استعینوهم‌ على‌ ما علیکم‌ و اعینوهم‌ على‌ ما علیهم‌؛ 8 بردگان‌ شما برادران‌ شما هستند، در وظایفى‌که‌ بر عهدة‌ شماست‌ از ایشان‌ کمک‌ بگیرید و در وظایفى‌ که‌ بر گردن‌ آن‌هاست‌، آن‌ها را یارى‌ کنید.
ابوذر گفت‌: از رسول‌خدا...‌ شنیدم‌ که‌ دربارة‌ غلامان‌ فرمود:
اینان‌ برادران‌ شمایند که‌ خداوند آن‌ها را زیر دستان‌ شما قرار داده‌ است‌، پس‌ هر کس‌ برادرش‌ زیر دست‌ او باشد از آن‌چه‌ خودمى‌خورد به‌ او خوراک‌ بدهد و از آن‌چه‌ خود مى‌پوشد او را بپوشاند و کارى‌ که‌ توانش‌ را ندارد از وى‌ نخواهد و اگر چنین‌ کارى‌ رااز او خواست‌ باید که‌ یارى‌اش‌ دهد. 9
امام‌ سجاد(علیه السلام)‌ نیز در رساله‌ حقوق‌، رویکرد اسلام‌ را به‌ بردگان‌ چنین‌ بیان‌ مى‌کند:
حق‌ بردة‌ زیردست‌ این‌ است‌ که‌ بدانى‌ او را هم‌ خداى‌ تو آفریده‌، از گوشت‌ و خون‌ توست‌ (از یک‌ ریشه‌اید)، تو مالک‌ او هستى‌ نه‌سازندة‌ او، نه‌ چشم‌ و گوشش‌ را خلق‌ کرده‌اى‌، نه‌ روزى‌اش‌ داده‌اى‌. همه‌ این‌ کارها را خدا کرده‌ و او را مسخر تو ساخته‌ و به‌ امانت‌به‌ دستت‌ سپرده‌ و ودیعه‌اى‌ است‌ که‌ باید حفظش‌ کنى‌، با او روشى‌ خداپسندانه‌ داشته‌ باشى‌، هر چه‌ مى‌خورى‌ به‌ او بخورانى‌، هر چه‌ خود مى‌پوشى‌ به‌ او بپوشانى‌، کار بیش‌ از طاقت‌ به‌ عهده‌اش‌ نگذارى‌ و اگر او را نخواستى‌، خود را براى‌ خدا، ازمسئولیتش‌ فارغ‌ سازى‌، او را عوض‌ کنى‌ و مخلوق‌ خدا را شکنجه‌ ندهى‌.
درسیرة‌ امام‌ رضا(علیه السلام)‌ نوشته‌اند که‌ هرگاه‌ سفرة‌ غذا پهن‌ مى‌شد تمام‌ اطرافیان‌ و اهل‌ خانه‌، حتى‌ غلامان‌ و کنیزان‌ وخادمان‌ را بر سر سفره‌ دعوت‌ مى‌کرد و همواره‌ با ایشان‌ هم‌غذا بود تا جایى‌ که‌ یکى‌ از اهالى‌ بلخ‌ که‌ روزى‌ مهمان‌حضرت‌ بود به‌ امام‌ عرض‌ کرد که‌ اى‌ کاش‌ براى‌ این‌ بردگان‌ سفرة‌ جداگانه‌اى‌ مى‌انداختى‌. امام‌ در جواب‌ فرمود:
مَه‌، ان‌ الرّب‌ تبارک‌ و تعالى‌ واحد و الام‌ واحده‌ و الاب‌ واحد و الجزاء بالاعمال‌؛ 10 ساکت‌، هماناپروردگار بلندمرتبه‌ همه‌یکى‌ است‌ و مادر همه‌ یکى‌ است‌ و پدر همه‌ یکى‌ است‌ و پادش‌ هر یک‌ از ما بر اساس‌ کردار ماست‌.
حمایت‌ معنوى‌ قرآن‌ و نزول‌ آیاتى‌ از وحى‌ در دفاع‌ از محرومان‌ از جمله‌ بردگان‌، گام‌ مهمى‌ در تکریم‌ بردگان‌ و رویکردانسانى‌ به‌ ایشان‌ بود. مورخان‌ در گزارش‌ خود درباره‌ گروه‌هاى‌ پیش‌گام‌ در پذیرش‌ اسلام‌، از جوانان‌ و مستضعفان‌ یادمى‌کنند. منظور از مستضعفان‌ عمدتاً بردگان‌ یا موالى‌ و یا غریبه‌هایى‌ است‌ که‌ چون‌ طایفه‌ و عشیره‌اى‌ در مکه‌ نداشتند، فاقد جایگاه‌ اجتماعى‌ و توانایى‌ مالى‌ و قدرت‌ اقتصادى‌ بودند، اما در گرایش‌ به‌ اسلام‌ پیشگام‌ بودند و مسلمان‌ شدن‌آن‌ها براى‌ مشرکان‌ بسیار تلخ‌ و سنگین‌ بود. خباب‌ بن‌ ارت‌، بلال‌ حبشى‌، صهیب‌، عامربن‌ فهیره‌، ابو فکیهه‌، یاسر، عمار، عداس‌ و گروهى‌ از کنیزان‌ در این‌ طبقه‌ قرار داشتند. 11 ازاین‌ رو مشرکان‌، اسلام‌ آوردن‌ این‌ گروه‌ رادست‌آویزى‌ براى‌ دشمنى‌ خود با اسلام‌ قرارداده‌ بودند. هنگامى‌ که‌ رسول‌خدا...‌ درمسجدالحرام‌مى‌نشست‌ و پیروان‌ مستضعف‌ او در کنار او مى‌نشستند، قریش‌ آن‌ها را مسخره‌ مى‌کردند و به‌ طعنه‌ به‌ یکدیگرمى‌گفتند: ببینید! هم‌نشینان‌ او این‌ها هستند! خداوند از میان‌ همه‌ ما فقط‌ به‌ این‌ها منت‌ نهاده‌ که‌ اسلام‌ را پذیرفته‌ وهدایت‌ یافته‌اند!12 هم‌چنین‌ از آن‌جا که‌ رسول‌خدا...‌ همواره‌ مسلمانان‌ ضعیف‌ را بشارت‌مى‌داد که‌ به‌ زودى‌ وارث‌ قیصر و کسرا خواهند شد، این‌ امر سبب‌ استهزاى‌ آن‌ها از سوى‌ مشرکان‌ مى‌شد و زمانى‌ که‌بلال‌، خباب‌، صهیب‌ و... را مى‌دیدند به‌ شوخى‌ مى‌گفتند: «جاءکم‌ ملوک‌ الارض‌؛ پادشاهان‌ روى‌ زمین‌ آمدند». 13
کفار و مشرکان‌، اسلام‌ آوردن‌ بردگان‌ را بهانه‌اى‌ براى‌ اسلام‌ نیاوردن‌ خود ذکر مى‌کردند و به‌ ابوطالب‌ مى‌گفتند که‌ اگربرادرزاده‌ات‌ بردگان‌ و هم‌پیمانان‌ِ ما را از خود رانده‌ بود، نزد ما بیشتر مطاع‌ بود و در دل‌هاى‌ ما جایگاهى‌ بزرگ‌ترداشت‌. 14
اعتراض‌ و بهانه‌گیرى‌ آن‌ها به‌ جایى‌ رسید که‌ روزى‌ گروهى‌ از سران‌ قریش‌ از کنار مجلس‌ پیامبر مى‌گذشتند، در آن‌هنگام‌ صهیب‌، خباب‌، بلال‌، عمار و امثال‌ ایشان‌ در حضور پیامبر نشسته‌ بودند. آن‌ها با مشاهدة‌ این‌ صحنه‌ گفتند:
اى‌ محمد از میان‌ قومت‌ به‌ همین‌ افراد بسنده‌ کرده‌اى‌؟! آیا ما از این‌ها پیروى‌ کنیم‌؟! آیا خدا فقط‌ به‌ این‌ها منت‌ نهاده‌ وهدایت‌ کرده‌ است‌؟! این‌ها را از خود دور کن‌ شاید ما از تو پیروى‌ کنیم‌.
در این‌ هنگام‌ آیه‌ 52 و 53 سوره‌ انعام‌ نازل‌ شد: 15
وَلاَ تَطْرُدْ الَّذِین‌َ یَدْعُون‌َ رَبَّهُم‌ْ بِالْغَدَاة‌ وَالْعَشِی‌ِّ یُرِیدُون‌َ وَجْهَه‌ُ مَا عَلَیْک‌َ مِن‌ْ حِسَابِهِم‌ْ مِن‌ْ شَی‌ْءٍ وَمَا مِن‌ْ حِسَابِک‌َ عَلَیْهِم‌ْ مِن‌ْ شَی‌ْءٍ فَتَطْرُدَهُم‌ْفَتَکُون‌َ مِن‌ْ الظَّالِمِین‌َ * وَکَذَلِک‌َ فَتَنَّا بَعْضَهُم‌ْ بِبَعْض‌ٍ لِیَقُولُوا اَهَوُلَاءِ مَن‌َّ اللَّه‌ُ عَلَیْهِم‌ْ مِن‌ْ بَیْنِنَا اَلَیْس‌َ اللَّه‌ُ بِاَعْلَم‌َ بِالشَّاکِرِین‌؛ و کسانى‌ را که‌صبح‌ و شام‌ پروردگار خویش‌ را مى‌خوانند و خشنودى‌ او را مى‌خواهند، از خود مران‌، نه‌ چیزى‌ از حساب‌ آن‌ها بر توست‌ و نه‌چیزى‌ از حساب‌ تو بر آن‌ها، تا آن‌ها را طرد کنى‌ که‌ در این‌ صورت‌ از ستم‌کاران‌ خواهى‌ شد * و این‌ گونه‌ بعضى‌ از آن‌ها را بابعضى‌ دیگر آزمودیم‌ تا [ثروت‌مندان‌ و نیرومندان‌] بگویند: آیا این‌ها هستند که‌ خدا از میان‌ ما بر آن‌ها منت‌ نهاده‌ [و توفیق‌ایمان‌ داده‌]؟ آیا خداوند شاکران‌ را بهتر نمى‌شناسد؟
بدین‌ ترتیب‌، قرآن‌ با حمایت‌ سرسختانه‌ از این‌ گروه‌ محروم‌ و ستم‌دیده‌ به‌ توبیخ‌ و سرزنش‌ کفار و مشرکان‌ برخاست‌ وبار دیگر، ملاک‌ ارزش‌ و فضیلت‌ را ایمان‌ و عبادت‌ و تقوا بیان‌ کرد. ضمن‌ این‌که‌ این‌ آیه‌ بهترین‌ شاهد بر این‌ است‌ که‌گرایش‌ بردگان‌ و مستضعفان‌ به‌ اسلام‌ به‌ دلیل‌ منافع‌ اقتصادى‌ و فشار طبقاتى‌ و مسائل‌ دنیوى‌ صرف‌ نبوده‌ است‌، بلکه‌آن‌ها با فطرت‌ خویش‌ نداى‌ توحید را لبیک‌ گفته‌ بودند. زمانى‌ که‌ کفار و مشرکان‌ مکه‌ براى‌ برگرداندن‌ محرومان‌ وبردگان‌از اسلام‌ به‌ آزار و تعذیب‌ و شکنجه‌هاى‌ شدید جسمانى‌ روى‌ آورده‌ بودند و در مقابل‌ دیدگان‌ مردم‌، با دست‌ها وپاهاى‌ بسته‌، در زیر آفتاب‌ سوزان‌ حجاز، روى‌ زمین‌ داغ‌ مى‌خواباندند و سنگى‌ بزرگ‌ بر سینة‌ آن‌ها مى‌نهادند تا بدنشان‌به‌ زمین‌ گرم‌ بچسبد و گوشت‌ پیکرشان‌ و پوست‌ بدنشان‌ بسوزد، 16 رسول‌خدا...‌ به‌دل‌جویى‌ و حمایت‌ روحى‌ و عاطفى‌ ایشان‌ مى‌پرداخت‌، از جمله‌ به‌ خاندان‌ یاسر که‌ به‌ دلیل‌ گرایش‌ به‌ اسلام‌شکنجه‌هاى‌ سختى‌ را تحمل‌ کرده‌ بودند و در این‌ راه‌ شهید داده‌ بودند، فرمود:
صبراً آل‌ یاسر موعدکم‌ الجنه‌؛ 17 صبر پیشه‌ کنید اى‌ فرزندان‌ یاسر که‌ جایگاه‌ شما بهشت‌ است‌.
در حقیقت‌، با هدایت‌ رسول‌خدا...‌ بود که‌ عمار راه‌ تازه‌اى‌ براى‌ حفظ‌ دین‌ و ایمان‌ خود به‌ کار گرفت‌و مسیرى‌ نو براى‌ مبارزه‌ با مستکبران‌ گشود که‌ تا پیش‌ از آن‌ سابقه‌ نداشت‌ و آن‌، روش‌ تقیه‌ بود که‌ با تأیید صریح‌ قرآن‌براى‌ همه‌ مسلمانان‌ حجیت‌ یافت‌. بنا به‌ نقل‌ سیره‌نویسان‌ و محدثان‌ آیة‌ 106 سوره‌ نحل‌ در پاسخ‌ سوال‌ عمار ازرسول‌خدا...‌ دربارة‌ درستى‌ یا نادرستى‌ این‌ برخورد او نازل‌ شد:
کسى‌ که‌ پس‌ از ایمان‌ به‌ خدا کافر مى‌شود، نه‌ آن‌ که‌ او را به‌ زور واداشته‌اند تا اظهار کفر کند و حال‌ آن‌که‌ دلش‌ به‌ ایمان‌ خویش‌مطمئن‌ است‌، بلکه‌ آنان‌ که‌ درِ دل‌ را به‌ روى‌ کفر مى‌گشایند، مورد خشم‌ خدایند و عذابى‌ بزرگ‌ برایشان‌مهیاست‌. 18
یکى‌ دیگر از اقدامات‌ موثر در این‌ زمینه‌، برقرارى‌ پیمان‌ اخوت‌ میان‌ برخى‌ بردگان‌ و آزادگان‌، در جریان‌ عقد برادرى‌ درمیان‌ مسلمانان‌ بود. این‌ اقدام‌ ابتکارى‌ رسول‌خدا...‌ به‌ تحکیم‌ نظام‌ از هم‌ پاشیدة‌ عرب‌ کمک‌ کرد وارزش‌ها و مناسبات‌ اجتماعى‌ را بر پایة‌ ملاک‌هاى‌ اسلامى‌ پى‌ریزى‌ کرد، و پیوند و نسب‌ قبیله‌اى‌ که‌ تا پیش‌ از آن‌ مبناى‌تعاملات‌ اجتماعى‌ بود، جاى‌ خود را به‌ وحدت‌ اسلامى‌داد و به‌ جاى‌ قبایل‌ متفرق‌ و درگیر، امت‌ واحد اسلامى‌ شکل‌گرفت‌. در این‌ نظام‌ همة‌ مسلمانان‌ در کنار هم‌ با حقوق‌ و شئون‌ مساوى‌ و جایگاه‌ اجتماعى‌ واحدى‌ قرار مى‌گرفتند. ازاین‌ رو بردگان‌ و موالى‌ (بردگان‌ آزاد شده‌) در ردیف‌ سایر انسان‌ها قرار گرفتند. این‌ امر در هیچ‌ کجاى‌ دنیا سابقه‌نداشت‌. رسول‌خدا...‌ در برقرارى‌ عقد اخوت‌ به‌ سابقة‌ بردگى‌ یا آزادبودن‌ افراد و جایگاه‌ اجتماعى‌آن‌ها اعتنایى‌ نکرد و تنها با معیار و میزان‌ ایمان‌ و تقوا افراد را دو به‌ دو، برادر قرار داد، از این‌ رو سادات‌، اشراف‌ وبزرگان‌ قریش‌ با بردگان‌ در کنار هم‌ قرار گرفتند، مثلاً بین‌ زید بن‌ حارثه‌ که‌ غلام‌ و خادم‌ رسول‌خدا...‌بود و حمزه‌ که‌ عموى‌ پیامبر و از سادات‌ قریش‌ بود پیوند برادرى‌ برقرار شد، هم‌چنین‌ بین‌ خارجة‌ بن‌ زهیر (برده‌) وابوبکر بن‌ ابى‌ قحافه‌، بین‌ بلال‌ بن‌ ریاح‌ با ابودریفه‌ و.... 19 این‌ امر، شان‌ و جایگاه‌ اجتماعى‌ بردگان‌ و موالى‌ رابسیار ارتقا بخشید و آن‌ها را از ذلت‌ و خوارى‌ و سرشکستگى‌ نجات‌ داد و از این‌ پس‌، آن‌ها در ردیف‌ انسان‌هاى‌بزرگوار و با شخصیت‌ قرار گرفتند.

2. تغییرحقوق‌ و قوانین‌ بردگان‌
وضع‌ قوانین‌ شرعى‌ جدید از سوى‌ رسول‌خدا...‌ تاثیر به‌سزایى‌ در بهبود وضعیت‌ فردى‌ و اجتماعى‌بردگان‌ ایجاد کرد و در حقیقت‌، این‌ مقررات‌ جدید اسلامى‌ بود که‌ فراتر از توصیه‌هاى‌ اخلاقى‌، بردگان‌ را ازنابسامانى‌هاى‌ گذشته‌ نجات‌ بخشید. بردگان‌ همواره‌ از موضوعات‌ فقهى‌ اسلام‌ به‌ حساب‌ مى‌آمدند. فقه‌ اسلامى‌بهترین‌ و گویاترین‌ سند براى‌ اثبات‌ تلاش‌ اسلام‌ در جهت‌ حل‌ مسئله‌ بردگى‌ است‌، زیرا اولاً: اسلام‌ براى‌ نخستین‌ باربراى‌ بردگان‌ حقوقى‌ را در نظر گرفت‌ و اربابان‌ و مالکان‌ را موظف‌ به‌ اداى‌ این‌ حقوق‌ کرد، در حالى‌ که‌ پیش‌ از آن‌، بردگان‌ فاقد هرگونه‌ حقوق‌ انسانى‌ بودند و سرنوشت‌ آنان‌ تنها به‌ خواست‌ و میل‌ اربابان‌ بستگى‌ داشت‌، ثانیاً: اسلام‌ باوضع‌ قوانین‌ جدید، رفتار با بردگان‌ را ضابطه‌مند کرد و آن‌ها را از آشفتگى‌ و نابسامانى‌ نجات‌ داد و مالکان‌ را موظف‌کرد تا در چارچوب‌ مقررات‌ جدید با بردگان‌ رفتار کنند.
بیشتر احکام‌ و قوانین‌ مربوط‌ به‌ بردگان‌ ذیل‌ عناوین‌ و ابواب‌ آزادسازى‌ برده‌، از جمله‌ عتق‌، تدبیر و مکاتبه‌ آمده‌است‌ که‌ در بخش‌ نخست‌ این‌ نوشتار به‌ شرح‌ آن‌ پرداختیم‌ و بقیه‌ به‌ تناسب‌ موضوع‌، ضمن‌ کتاب‌ها و ابواب‌ فقهى‌ درج‌شده‌ است‌. در منابع‌ فقهى‌، کتابى‌ یا بابى‌ با عنوان‌ «رق‌ّ» یا «استرقاق‌» و مانند این‌ها وجود ندارد، زیرا فقه‌ اسلامى‌ بیش‌از آن‌که‌ به‌ عوامل‌ و اسباب‌ و چگونگى‌ رقیت‌ و بردگى‌ بپردازد به‌ آزادى‌ و اسباب‌ و عوامل‌ آن‌ پرداخته‌ است‌. البته‌بسیارى‌ از احکام‌ و حقوق‌ مربوط‌ به‌ بردگان‌ در ابواب‌ مختلف‌ فقهى‌ پراکنده‌ است‌، مانند جنایة‌ العبد، جنایة‌ المکاتب‌، اقرار العبد، شراء العبد الماذون‌ و بیعه‌، کتاب‌ الولاء، کتاب‌ الا´بق‌، کتاب‌ الاستبراء و...
گرچه‌ بررسى‌ فقهى‌ وحقوقى‌ مسئله‌ بردگى‌ از رسالت‌ این‌ نوشتار خارج‌ است‌، اما به‌ برخى‌ از مهم‌ترین‌ حقوق‌ واحکام‌ بردگان‌ ازنظراسلام‌ اشاره‌ مى‌کنیم‌:
1. نفقة‌ برده‌ به‌ عهدة‌ مالک‌ اوست‌، بنابراین‌، مخارج‌ غذا، لباس‌ و مسکن‌ برده‌ بر ذمة‌ مولاست‌. البته‌ این‌ در صورتى‌است‌ که‌ کسب‌ و کار برده‌، براى‌ مخارج‌ او کافى‌ نباشد، در این‌ صورت‌، تامین‌ کسرى‌ هزینه‌، شرعاً به‌ عهدة‌مولاست‌. 20
2. مولا حق‌ ندارد بردة‌ خود را به‌ امور خلاف‌ شرع‌ وادار کند و بردگان‌، خارج‌ از حیطة‌ شرع‌، مجاز به‌ اطاعت‌ از مولانیستند. 21
3. در مواردى‌ که‌ حکم‌ خاصى‌ شرعاً براى‌ بردگان‌ وضع‌ نشده‌، برده‌ از حقوق‌ مادى‌ و مشابه‌ با دیگر آدمیان‌ (آزاده‌ها)برخوردار است‌.
4. مولا حق‌ ندارد کودک‌ را از مادر کنیزش‌ قبل‌ از بى‌نیازى‌ از وى‌ جدا کند. 22
5. با اذن‌ یا دستور مولا ازدواج‌ غلام‌ با زن‌ حره‌، و ازدواج‌ کنیز با مرد حر، مجاز است‌ و مهر و نفقه‌ زن‌ برعهده‌مولاست‌. 23
6. در احکام‌ عبادى‌ تفاوت‌ چندانى‌ میان‌ برده‌ و غیر برده‌ دیده‌ نمى‌شود، گرچه‌ براى‌ برخى‌ عبادات‌، برده‌ نیاز به‌ اجازة‌مولا دارد. علاوه‌ بر این‌، برخى‌ واجبات‌ عبادى‌، مانند نماز جمعه‌ و جهاد بر او واجب‌ نیست‌. حد لازم‌ حجاب‌ براى‌بردة‌ زن‌ هنگام‌ نماز بسیار کمتر از زن‌ آزاد است‌. هم‌چنین‌ انجام‌ برخى‌ عبادات‌ مالى‌ برده‌، مانند پرداخت‌ زکات‌ وفطریه‌، بر عهدة‌ مالک‌ اوست‌. 24
7. در برخى‌ احکام‌ کیفرى‌، به‌ویژه‌ بعضى‌ فروع‌ قصاص‌، دیات‌، زنا و قذف‌ تفاوت‌هایى‌ میان‌ بردگان‌ و افراد آزاد دیده‌مى‌شود. مثلاً یکى‌ از شرط‌هاى‌ اجراى‌ حکم‌ قصاص‌ در قتل‌ عمد، برابرى‌ قاتل‌ و مقتول‌ از نظر برده‌ یا آزاد بودن‌ است‌، از این‌ رو فرد آزاد را نمى‌توان‌ به‌ سبب‌ قتل‌ عمدى‌ برده‌ قصاص‌ کرد، ولى‌ برده‌ به‌ دلیل‌ قتل‌ عمد شخص‌ آزاده‌ یا بردة‌دیگر قصاص‌ مى‌شود. قرآن‌ در این‌ باره‌ مى‌فرماید:
اى‌ افرادى‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اید، حکم‌ قصاص‌ در مورد کشتگان‌ بر شمانوشته‌ شده‌ است‌: آزاددر برابر آزاد، و برده‌ در برابر برده‌، وزن‌ در برابر زن‌.... 25
8. حکم‌ رجم‌ (سنگ‌سار) که‌ در برخى‌ موارد فحشا جارى‌ مى‌شود، دربارة‌ بردگان‌ اساساً جارى‌ شدنى‌ نیست‌، زیراعنوان‌ بردگى‌ مانع‌ تحقق‌ عنوان‌ حقوقى‌ «احصان‌» است‌ و حد جَلد و حد قذف‌ نیز به‌ حکم‌ قرآن‌ براى‌ بردگان‌، نصف‌حدّ افراد آزاد است‌:
در صورتى‌ که‌ محصنه‌ باشند و مرتکب‌ عمل‌ منافى‌ عفت‌ شوند، نصف‌ مجازات‌ زنان‌ آزاد را خواهند داشت‌.... 26
در قرآن‌ به‌ عنوان‌ رسمى‌ترین‌ منبع‌ اسلام‌، علاوه‌ بر موارد فوق‌، برخى‌ از احکام‌ و مسائل‌ دیگر مربوط‌ به‌ بردگان‌ بیان‌شده‌ که‌ مهم‌ترین‌ آن‌ چنین‌ است‌:

آزادى‌ بردگان‌ و اسباب‌ رفع‌ بردگى‌
الف‌) تشویق‌ به‌ عتق‌
وَمَا اَدْرَاک‌َ مَا الْعَقَبَة‌ُ * فَک‌ُّ رَقَبَة‌ٍ؛ 27 و تو چه‌ مى‌دانى‌ آن‌ گردنه‌ چیست‌؟ آزادکردن‌ برده‌اى‌.
ب‌) تشویق‌ به‌ مکاتبه‌
وَالَّذِین‌َ یَبْتَغُون‌َ الْکِتَاب‌َ مِمَّا مَلَکَت‌ْ اَیْمَانُکُم‌ْ فَکَاتِبُوهُم‌ْ اءِن‌ْ عَلِمْتُم‌ْ فِیهِم‌ْ خَیْرًا وَآتُوهُم‌ْ مِن‌ْ مَال‌ِ اللَّه‌ِ الَّذِى‌ آتَاکُم‌ْ...؛ 28 وآن‌ بردگانتان‌که‌ خواستارمکاتبه‌ (قرارداد مخصوص‌ براى‌ آزادشدن‌) هستند، با آنان‌ قرارداد ببندید اگر رشد و صلاح‌ آنان‌ را احساس‌مى‌کنید...
ج‌) آزادى‌ بردگان‌ از طریق‌ زکات‌
اءِنَّمَا الصَّدَقَات‌ُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِین‌ِ وَالْعَامِلِین‌َ عَلَیْهَا وَالْمُوَلَّفَة‌ِ قُلُوبُهُم‌ْ وَفِى‌ الرِّقَاب‌ِ وَالْغَارِمِین‌َ وَ...؛ 29 زکات‌ها مخصوص‌ فقراو مساکین‌ و... براى‌ آزادى‌ بردگان‌ و... است‌.
د) آزادى‌ بردگان‌ به‌ عنوان‌ خصال‌ کفارات‌
1. قتل‌ خطایى‌
وَمَن‌ْ قَتَل‌َ مُوْمِنًا خَطَاً فَتَحْرِیرُ رَقَبَة‌ٍ مُوْمِنَة‌ٍ...؛ 30 کسى‌ که‌ مومنى‌ را از روى‌ خطا بکشد، باید یک‌ برده‌ مومن‌ را آزاد کند....
2. کفارة‌ قسم‌
وَلَکِن‌ْ یُوَاخِذُکُم‌ْ بِمَا عَقَّدْتُم‌ْ الْاَیْمَان‌َ فَکَفَّارَتُه‌ُ اءِطْعَام‌ُ عَشَرَة‌ِ مَسَاکِین‌َ... اَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَة‌ٍ...؛ 31 کفاره‌ این‌ گونه‌ قسم‌ها، اطعام‌ ده‌نفرمسکین‌... و یا آزاد کردن‌ یک‌ برده‌ است‌....
3. کفارة‌ ظهار
وَالَّذِین‌َ یُظَاهِرُون‌َ مِن‌ْ نِسَائِهِم‌ْ ثُم‌َّ یَعُودُون‌َ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَة‌ٍ...؛ 32 کسانى‌ که‌ همسران‌ خود را ظهار مى‌کنند، سپس‌ ازگفته‌ خود بازمى‌گردند، باید پیش‌ از آمیزش‌ جنسى‌، برده‌اى‌ آزاد کنند....

احکام‌ بردگان‌ در قرآن‌
1. لزوم‌ احسان‌ به‌ بردگان‌
... وَبِالْوَالِدَیْن‌ِ اءِحْسَانًا... وَمَا مَلَکَت‌ْ اَیْمَانُکُم‌ْ...؛ 33 به‌ پدر و مادر، نیکى‌ کنید،... و بردگانى‌ که‌ مالک‌ آن‌ها هستید....
2. تشویق‌ مومنان‌ آزاد به‌ ازدواج‌ با بردگان‌ صالح‌ و مومن‌ با اذن‌ مالکشان‌
وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَات‌ِ حَتَّى‌ یُوْمِن‌َّ وَلَاَمَة‌ٌ مُوْمِنَة‌ٌ خَیْرٌ مِن‌ْ مُشْرِکَة‌ٍ...؛ 34 و با زنان‌ مشرک‌ و بت‌پرست‌، تا ایمان‌ نیاورده‌اندازدواج‌ نکنید، کنیز باایمان‌ از زن‌ آزاد بت‌پرست‌ بهتر است‌....
3. نهى‌ از واداشتن‌ کنیزان‌ به‌ فحشا
وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُم‌ْ عَلَى‌ الْبِغَاءِ اءِن‌ْ اَرَدْن‌َ تَحَصُّنًا...؛ 35 و کنیزان‌ خود را براى‌ دست‌یابى‌ به‌ متاع‌ ناپایدار دنیا مجبور به‌ زنانکنید.
4. حکم‌ حجاب‌ و محرمیت‌ کنیز در ارتباط‌ با صاحبش‌؛ 36
5. استیذان‌ (لزوم‌ اجازه‌ گرفتن‌) بردگان‌ براى‌ ورود به‌ خواب‌گاه‌ مالکان‌ متاهلشان‌ در سه‌ وقت‌ خاص‌؛ 37
6. جواز استمتاع‌ جنسى‌ از کنیزان‌ همانند همسران‌ براى‌ مالک‌، و تشویق‌ به‌ ازدواج‌ با آنان‌ به‌ عنوان‌ همسران‌رسمى‌؛ 38
7. جواز استمتاع‌ مالک‌ از کنیز شوهردارش‌ بعد از استبراء؛ 39
8. عدم‌ مالکیت‌ بردگان‌ بدون‌ اجازه‌ صاحبانشان‌. 40
موارد فوق‌ تنها بخشى‌ از انبوه‌ احکام‌ و مقررات‌ مربوط‌ به‌ بردگان‌ است‌ که‌ در متون‌ دینى‌ منعکس‌ شده‌ است‌ و براى‌توضیح‌ و شرح‌ آن‌ باید به‌ منابع‌ فقهى‌ رجوع‌ کرد. اما در این‌ میان‌ به‌ دو مسئله‌ از مسائل‌ حقوقى‌ مربوط‌ به‌ بردگان‌ که‌اهمیت‌ تاریخى‌ دارد اشاره‌ مى‌کنیم‌:

2 ـ 1. نهى‌ از بهره‌کشى‌ نامشروع‌ جنسى‌ از کنیزان‌
در جاهلیت‌، اقوام‌ عرب‌ کنیزان‌ خود را وادار به‌ زنا و خودفروشى‌ مى‌کردند تا هم‌ از اجارة‌ آن‌ها سودى‌ عایدشان‌ شود وهم‌ فرزندانى‌ را که‌ از این‌ کنیزان‌ متولد مى‌شوند، صاحب‌ شوند و بر تعداد بردگان‌ خود بیفزایند. اسلام‌ «زنا» را که‌رفتارى‌ زشت‌ و ناپسند بود حرام‌ کرد و اربابان‌ را از وادار کردن‌ کنیزان‌ به‌ زنا نهى‌ کرد. حتى‌ در اوایل‌ ظهور اسلام‌ افرادى‌، نظیر عبداللّه‌ بن‌ ابى‌سلول‌ که‌ سرکردة‌ منافقان‌ بود، اقدام‌ به‌ چنین‌ کارى‌ مى‌کرد و کنیز خود معاذ [یا «برد»] را کتک‌ مى‌زدو او را مجبور به‌ زنا مى‌کرد. در این‌ باره‌ آیه‌ 33 سوره‌ نور نازل‌ شد:
وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُم‌ْ عَلَى‌ الْبِغَاءِ اءِن‌ْ اَرَدْن‌َ تَحَصُّنًا...؛ 41 و کنیزان‌ خود را براى‌ دست‌یابى‌ به‌ متاع‌ ناپایدار دنیا مجبور به‌ زنانکنید.
یکى‌ دیگر از روش‌هاى‌ سوددهى‌ کنیزان‌ استفادة‌ آن‌ها براى‌ آوازه‌خوانى‌ و غنا بود. این‌ امر، زمینة‌ فساد و گمراهى‌جوانان‌ زیادى‌ را فراهم‌ مى‌کرد. اسلام‌ غنا را حرام‌ کرد و علاوه‌ بر آن‌، استفاده‌ از کنیزان‌ براى‌ آوازه‌خوانى‌ را نیز ممنوع‌اعلام‌ کرد. 42 دربارة‌ حرمت‌ غنا و مخالفت‌ اسلام‌ با ترویج‌ غنا و موسیقى‌ و استفادة‌ کنیزان‌ در این‌ جهت‌، روایات‌ بسیارى‌ در منابع‌ حدیثى‌ وجود دارد. به‌ عنوان‌ نمونه‌، پیامبر گرامى‌اسلام‌...‌ در مورد حرمت‌غنا و خرید و فروش‌ کنیزان‌ آوازه‌خوان‌ و آموزش‌ غنا به‌ کنیزان‌ چنین‌ فرمود:
لا تبیعوا القینات‌، و لا تشروهن‌ و لا تعلموهن‌ و لا خیر فى‌ تجارة‌ فیهن‌ و ثمنهن‌ّ حرام‌ٌ: 43 وَمِن‌ْ النَّاس‌ِ مَن‌ْ یَشْتَرِى‌ لَهْوَالْحَدِیث‌ِ لِیُضِل‌َّ عَن‌ْ سَبِیل‌ِ اللَّه‌ِ بِغَیْرِ عِلْم‌ٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا اُولَئِک‌َ لَهُم‌ْ عَذَاب‌ٌ مُهِین‌ٌ. 44
مفسران‌ در شان‌ نزول‌ این‌ آیه‌ نوشته‌اند که‌ دربارة‌ مردى‌ نازل‌ شده‌ که‌ کنیز خواننده‌اى‌ را خریدارى‌ کرده‌ بود و شب‌ و روزبراى‌ او خوانندگى‌ مى‌کرد و او را از یاد خدا غافل‌ مى‌ساخت‌. 45
رسول‌خدا...‌ در روایت‌ دیگرى‌ نیز تعلیم‌ و آموزش‌ غنا به‌ آوازه‌خوانان‌ را حرام‌ کرده‌ است‌:
لا یحل‌ تعلیم‌ المغنیات‌ و لا بیعهن‌ و لا شراوهن‌ و ثمنهن‌ حرام‌...؛ 46 آموزش‌ دادن‌ کنیزان‌ آوازه‌ خوان‌ حرام‌ است‌ و خریدو فروش‌ آن‌ها و سود حاصل‌ از آن‌ حرام‌ است‌.
از بسیارى‌ روایات‌ و آیاتى‌ که‌ دربارة‌ حرمت‌ غنا و حرمت‌ خرید و فروش‌ آوازه‌خوانان‌ در دست‌ است‌ مى‌توان‌ به‌ رواج‌ وگسترش‌ این‌ امر در جاهلیت‌ پى‌ برد تا حدى‌ که‌ در اوایل‌ ظهور اسلام‌ و پس‌ از آن‌ هم‌ برخى‌ مسلمانان‌ معاصر پیامبر نیزمبتلا به‌ این‌ امر بودند. اسلام‌ درصدد تربیت‌ غلامان‌ و کنیزان‌ بوده‌ است‌ نه‌ آن‌که‌ آن‌ها را وسیله‌اى‌ براى‌ گمراهى‌ و فسادو ضلالت‌ سایر انسان‌ها قرار دهد. اسلام‌ به‌ زنان‌، هویت‌ تازه‌اى‌ بخشید و آن‌ها را از اسارت‌ هوا و هوس‌ عیّاشان‌ نجات‌داد، و از این‌که‌ کالاى‌ مصرفى‌ و ابزار شهوت‌رانى‌ مردان‌ شهوت‌پرست‌ باشند، رهایى‌ داد.

2 ـ 2. نهى‌ از کاربرد نظامى‌ بردگان‌
بردگان‌ همیشه‌ پیش‌مرگان‌ اربابان‌ خود بودند. آن‌ها مجبور بودند که‌ در کنار اربابان‌ و حتى‌ مقدم‌ بر آن‌ها با دشمنان‌بجنگند و خود را قربانى‌ مالکانشان‌ سازند. رسول‌خدا...‌ جهاد را از بردگان‌ برداشت‌ و آن‌ها را وادار به‌حضور در جبهه‌هاى‌ جنگ‌ نمى‌کرد، هم‌چنان‌ که‌ امیرالمومنین‌ على‌(علیه السلام)‌ مى‌فرماید:
لیس‌ على‌ العبید جهاد ما استغنوا عنهم‌ و لا على‌ النساء جهاد و لا على‌ من‌ لا یبلغ‌ الحلم‌؛ 47 جهاد بر بردگان‌ واجب‌ نیست‌مگر زمانى‌ که‌ چاره‌اى‌ جز حضور آن‌ها نباشد و بر زنان‌ و غیر بالغان‌ نیز جهاد واجب‌ نیست‌.
در این‌ روایت‌، بردگان‌ در کنار زنان‌ و کودکان‌ از جنگ‌ معاف‌ شده‌اند، مگر در موارد اضطرارى‌ که‌ حتى‌ به‌ حضور زنان‌ نیزنیاز باشد.
از این‌ رو اگر برده‌اى‌ به‌ دل‌خواه‌ خود در جنگ‌ حضور پیدا مى‌کرد از غنائم‌ بهره‌اى‌ نمى‌برد. در جنگ‌ بدر چهار برده‌حضور داشتند که‌ رسول‌خدا...‌ به‌ آن‌ها غنیمت‌ نداد، ولى‌ سهمى‌ را به‌ عنوان‌ هدیه‌ به‌ آن‌ها عطا کرد. آن‌ چهار نفر عبارت‌ بودند از: 1 ـ شقران‌، غلام‌ پیامبر که‌ او را نگهبان‌ اسیران‌ قرار داده‌ بود، 2 ـ غلام‌ سعد بن‌ معاذ، 3 ـغلام‌ عبدالرحمن‌ بن‌ عوف‌، 4 ـ غلام‌ حاطب‌ بن‌ ابى‌بلتعه‌. 48

3 ـ تغییر رفتار با بردگان‌
علاوه‌ بر احکام‌ و قوانینى‌ که‌ حقوق‌ انسانى‌ بردگان‌ را به‌ رسمیت‌ مى‌شناخت‌، توصیه‌هاى‌ موکد و پى‌درپى‌رسول‌خدا...‌ و قرآن‌ در مورد خوش‌رفتارى‌ و نیکى‌ به‌ بردگان‌، در ارائه‌ الگوى‌ رفتارى‌ و فرهنگ‌برخورد با بردگان‌ موثر بود. بدرفتارى‌ و نادیده‌ انگاشتن‌ حقوق‌ انسانى‌ بردگان‌ در همه‌ جوامع‌ قدیم‌، از جمله‌ عربستان‌نهادینه‌ شده‌ بود. عرب‌هایى‌ که‌ عادت‌ کرده‌ بودند بردگان‌ خود را به‌ راحتى‌، شکنجه‌ و آزار و اذیت‌ کنند، پس‌ از ظهوراسلام‌ با راهنمایى‌ها و هدایت‌هاى‌ رسول‌خدا...‌ نگاهى‌ انسانى‌ و سرشار از محبت‌ و عاطفه‌ به‌بردگان‌ داشتند. موارد زیر، نمونه‌هاى‌ بارز تغییر در رفتار با بردگان‌ در دوره‌ اسلامى‌ است‌:

3 ـ 1. احسان‌ وخوش‌رفتارى‌ با بردگان‌
خداوند متعال‌، مسلمانان‌ را به‌ احسان‌ و نیکى‌ به‌ بردگان‌ امر مى‌کند و بردگان‌ را در ردیف‌ پدر و مادر، خویشاوندان‌، همسایگان‌، در راه‌ ماندگان‌ و... قرار مى‌دهد و از مسلمانان‌ مى‌خواهد تا به‌ ایشان‌ احسان‌ کنند.
وَاعْبُدُوا اللَّه‌َ وَلَا تُشْرِکُوا بِه‌ِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْن‌ِ اءِحْسَانًا وَبِذِى‌ الْقُرْبَى‌ وَالْیَتَامَى‌ وَالْمَسَاکِین‌ِ وَالْجَارِ ذِى‌ الْقُرْبَى‌ وَالْجَارِ الْجُنُب‌ِ وَالصَّاحِب‌ِبِالْجَنْب‌ِ وَابْن‌ِ السَّبِیل‌ِ وَمَا مَلَکَت‌ْ اَیْمَانُکُم‌ْ اءِن‌َّ اللَّه‌َ لَا یُحِب‌ُّ مَن‌ْ کَان‌َ مُخْتَالًا فَخُور؛ 49و خدا را بپرستید، و هیچ‌ چیز را همتاى‌ اوقرار ندهید، و به‌ پدر و مادر، نیکى‌ کنید، هم‌چنین‌ به‌ خویشاوندان‌ و یتیمان‌ و مسکینان‌، و همسایه‌ نزدیک‌، و همسایه‌ دور، ودوست‌ و هم‌نشین‌، و واماندگان‌ در سفر، و بردگانى‌ که‌ مالک‌ آن‌ها هستید، زیرا خداوند، کسى‌ را که‌ متکبر و فخرفروش‌ است‌، دوست‌ نمى‌دارد.
درباره‌ خوش‌رفتارى‌ و احسان‌ با بردگان‌ روایت‌هاى‌ فراوانى‌ از رسول‌خدا...‌ نقل‌ شده‌ که‌ به‌ برخى‌ ازآن‌ها اشاره‌ مى‌کنیم‌:
ـ من‌ ابتاع‌ شیئاً من‌ الخدم‌ فلم‌ توافق‌ شیمته‌ شیمته‌، فلیبع‌ و لیشتر حتى‌ توافق‌ شیمته‌ فان‌ للناس‌ شیماً و لا تعذبوا عباداللّه‌؛ 50 هر کس‌ خادمى‌ براى‌ خود خرید در حالى‌ که‌ اخلاق‌ خادم‌ با او سازگار نیست‌ باید آن‌ را بفروشد و خادم‌دیگرى‌ بخرد تا آن‌که‌ خادمى‌ پیدا کند که‌ اخلاقش‌ با او سازگار باشد، چون‌ مردم‌ اخلاق‌ و روحیات‌ متفاوتى‌ دارند و نبایدبندگان‌ خدا را اذیت‌ کرد.
بر اساس‌ این‌ روایت‌ در خرید و انتخاب‌ غلام‌ و خادم‌ همانند انتخاب‌ همسر یا دوست‌ باید سازگارى‌ روحى‌ و اخلاقى‌را در نظر گرفت‌ و نباید بردگان‌ را کالاى‌ مصرفى‌ و ابزارى‌ براى‌ خدمت‌رسانى‌ پنداشت‌، بلکه‌ کسى‌ که‌ برده‌اى‌ رامى‌خرد قصد دارد با او زندگى‌ و معاشرت‌ داشته‌ باشد و از یکدیگر تاثیر و تاثر بپذیرند.
ـ اءذا اشترى‌ احدکم‌ الخادمه‌، فلیکن‌ اول‌ مایطعمها العسل‌ فانّه‌ اطیب‌ لنفسها؛ 51 هر کدام‌ از شما که‌ کنیزى‌ مى‌خرد بایداولین‌ چیزى‌ که‌ به‌ او مى‌خوراند عسل‌ باشد، زیرا عسل‌ براى‌ او گواراتر و پاکیزه‌تر است‌.
یعنى‌ شروع‌ رابطه‌ و آغاز معاشرت‌ با کنیز باید با شیرینى‌ و ملاطفت‌ همراه‌ باشد و همین‌ منش‌ تا آخر ادامه‌ پیدا کند. زیربناى‌ رفتار با بردگان‌ باید محبت‌ و عاطفه‌ باشد.
ـ و روى‌ انه‌ (علیه السلام)‌ کان‌ آخر کلامه‌: الصّلوة‌ و ما ملکت‌ ایمانکم‌؛ 52 روایت‌ شده‌ است‌ که‌ آخرین‌ وصیت‌رسول‌خدا...‌ نماز و احسان‌ و نیکى‌ به‌ بردگان‌ بود.
اهتمام‌ و توجه‌ فوق‌العاده‌ رسول‌خدا...‌ به‌ احسان‌ به‌ بردگان‌ تا حدى‌ که‌ در آخرین‌ لحظات‌ عمرخویش‌، آن‌ را در کنار مسئله‌ بااهمیتى‌ مثل‌ نماز قرار داده‌، بسیار قابل‌ تامل‌ است‌.
اصحاب‌ رسول‌خدا...‌ نیز در رفتار با بردگان‌ از سیره‌ و روش‌ آن‌ حضرت‌ پیروى‌ مى‌کردند.
ابوذر مى‌گوید: رسول‌خدا...‌ غلامى‌ را به‌ من‌ بخشید و فرمود: «با غلامت‌ با احسان‌ رفتار کن‌، از آن‌غذایى‌ که‌ مى‌خورى‌ به‌ او بخوران‌ و از آن‌چه‌ مى‌پوشى‌ به‌ او بپوشان‌». ابوذر مى‌گوید: نزد من‌ لباسى‌ بود، آن‌ را دو نیم‌کردم‌، نیم‌ آن‌ را خود پوشیدم‌ و نیم‌ دیگر را به‌ غلامم‌ پوشاندم‌. پس‌ از آن‌ براى‌ نماز مغرب‌ به‌ مسجد رفتم‌. رسول‌خدا...‌ فرمود: «با لباست‌ چه‌ کرده‌اى‌؟» (ظاهر لباس‌ ابوذر نشان‌ مى‌داده‌ که‌ تغییرى‌ در آن‌ داده‌شده‌ است‌). عرض‌ کردم‌: اى‌ رسول‌ خدا! فرمودى‌ با غلامت‌ به‌ خوبى‌ رفتار کن‌ به‌ او آن‌چه‌ مى‌خورى‌ بخوران‌ و آن‌چه‌خود مى‌پوشى‌ بپوشان‌ و من‌ یک‌ لباس‌ بیشتر نداشتم‌ آن‌ را نصف‌ کردم‌ و نصف‌ آن‌ را به‌ غلام‌ خود پوشاندم‌. بازرسول‌خدا...‌ فرمود: «به‌ غلام‌ خود احسان‌ کن‌». ابوذر مى‌گوید به‌ خانه‌ آمدم‌ و غلام‌ خود را آزاد کردم‌. رسول‌خدا...‌ فرمود: «با غلامت‌ چه‌ مى‌کنى‌؟» عرض‌ کردم‌: دیگر غلامى‌ ندارم‌. فرمود: «با او چه‌کردى‌؟» گفتم‌: او را آزاد کردم‌. فرمود: «خدا تو را اجر دهد». 53
در سیرة‌ رسول‌خدا...‌ چنین‌ آمده‌ است‌:
حضرت‌ خود لباسش‌ را وصله‌ مى‌زد و کفشش‌ را تعمیر مى‌کرد و..... دعوت‌ بردگان‌ را با افتخار مى‌پذیرفت‌ و با آن‌ها هم‌سفره‌ و هم‌نشین‌ مى‌شد. 54

3 ـ 2. نهى‌ از آزار و شکنجه‌ بردگان‌
در کنار توصیه‌هاى‌ موکد به‌ احسان‌ با بردگان‌، رسول‌خدا...‌ مسلمانان‌ را از خشونت‌ و بدرفتارى‌ بابردگان‌ برحذر مى‌داشتند. کتک‌ زدن‌ و آزار و اذیت‌ جسمى‌ و روانى‌ بردگان‌ امرى‌ عادى‌ و متعارف‌ بود، امارسول‌خدا...‌ که‌ پیام‌آور مهر و محبت‌ و کرامت‌ انسانى‌ بودند، انسان‌ها را از رفتارهاى‌ خشن‌ و دور ازاخلاق‌ نهى‌ مى‌کردند. به‌ چند نمونة‌ تاریخى‌ در این‌ زمینه‌ اشاره‌ مى‌کنیم‌:
ابى‌ مسعود انصارى‌ یکى‌ از اصحاب‌ پیامبر مى‌گوید: روزى‌ غلامم‌ را مى‌زدم‌، ناگاه‌ از پشت‌ سر خود صدایى‌ شنیدم‌که‌ دوبار گفت‌: «بدان‌ اى‌ ابا مسعود! بدان‌ اى‌ ابا مسعود! توانایى‌ خدا بر تو بیش‌ از توانایى‌ تو بر اوست‌». وى‌ مى‌گوید: به‌پشت‌ سر خود نگاه‌ کردم‌، رسول‌خدا...‌ را مشاهده‌ کردم‌. عرض‌ کردم‌: اى‌ رسول‌خداصلى‌ الله علیه‌ و آله‌ وسلم‌ اینک‌ او به‌ خاطر رضاى‌ خدا آزاد است‌. فرمود:
اما انک‌ لولم‌ تفعل‌ للفعتک‌ النار؛ 55 بدان‌ که‌ اگر چنین‌ نکرده‌ بودى‌ (او را آزاد نکرده‌ بودى‌) آتش‌ تو را مى‌سوزاند.
در روایت‌ آمده‌ است‌: فردى‌ در حالى‌ که‌ فریاد مى‌زد به‌ حضور رسول‌خدا...‌ رسید. پیامبر فرمود: «تو را چه‌ شده‌ است‌؟» عرض‌ کرد: سرور من‌! صاحبم‌ مرا در حالى‌ دید که‌ کنیزى‌ از کنیزان‌ او را مى‌بوسیدم‌ و او مرامقطوع‌النسل‌ کرد. پیامبر فرمود: «بروید و صاحب‌ این‌ غلام‌ را پیدا کنید و بیاورید». هرچه‌ گشتند او را نیافتند. حضرت‌به‌ غلام‌ فرمود: «تو آزادى‌». 56
بر اساس‌ این‌ روایت‌ و نظایر آن‌، این‌ قانون‌ فقهى‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ که‌ هر کس‌ عبد خود را مثله‌ کند و عضوى‌ ازاعضاى‌ او را قطع‌ کند آن‌ عبد آزاد است‌، چنان‌ که‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام)‌ هم‌ فرموده‌ است‌: «کل‌ّ عبدُ مثّل‌ به‌ فهوحُر». 57 و این‌ عتق‌، عتق‌ اجبارى‌ و الزامى‌ است‌.
در گزارشى‌ دیگر آمده‌ است‌ که‌ مردى‌ غلام‌ خود را به‌ عمد کشت‌، پیامبر...‌ او را صد تازیانه‌ زد ویک‌ سال‌ حبس‌ کرد و سهمش‌ را از سهام‌ مسلمانان‌ حذف‌ فرمود و اگرچه‌ او را به‌ قصاص‌ نکشت‌، ولى‌ فرمان‌ داد تابرده‌اى‌ را آزاد کند. 58
معاویة‌ بن‌ حکم‌ سلمى‌ نزد رسول‌خدا...‌ آمد و عرض‌ کرد: من‌ کنیزى‌ داشتم‌ که‌ براى‌ من‌ چوپانى‌مى‌کرد. روزى‌ نزد او رفتم‌ دیدم‌ گرگى‌ به‌ گله‌ زده‌ است‌ و گوسفندى‌ را کشته‌ و خورده‌ است‌. من‌ خشمگین‌ شدم‌ و او را به‌سختى‌ کتک‌ زدم‌. رسول‌خدا...‌ با شنیدن‌ این‌ حرف‌ بسیار ناراحت‌ شدند. معاویه‌ گفت‌: اى‌ رسول‌خدا آیا او را آزاد کنم‌؟ فرمود: «او را نزد من‌ بیاور». کنیز را نزد رسول‌خدا...‌ آوردم‌. حضرت‌ از اودربارة‌ توحید و نبوت‌ سوال‌ کرد و او به‌ درستى‌ جواب‌ داد. آن‌گاه‌ فرمود: «او را آزاد کن‌، چون‌ او مومنه‌است‌». 59
در سیرة‌ رسول‌خدا...‌ حتى‌ یک‌بار نیز تندى‌ و خشونت‌ دربارة‌ بردگان‌ خطاکار دیده‌ نشد و هیچ‌گاه‌آن‌ حضرت‌ غلام‌ یا خادمى‌ را به‌ سختى‌ مجازات‌ نکرد: «و لا شتم‌ احداً بشتمه‌ و لا لعن‌ امراه‌ و لا خادماً بلعنه‌... ». 60

3 ـ 3. مبارزه‌ با اقتصاد برده‌دارى‌
اسلام‌ با رویکرد ابزارى‌ و استفادة‌ کالایى‌ از بردگان‌ و شیوة‌ اقتصاد برده‌دارى‌ مبارزه‌ نمود. چنان‌که‌ در بخش‌ نخست‌ این‌مقاله‌ گذشت‌، شیوة‌ اقتصاد برده‌دارى‌ به‌ مالکان‌ این‌ اجازه‌ را مى‌داد تا به‌ صورت‌ نامحدود و غیر انسانى‌ از نیروى‌انسانى‌ بردگان‌ در جهت‌ تولید بهره‌ ببرند. در اقتصاد برده‌دارى‌، برده‌ نه‌ انسان‌، بلکه‌ ابزارى‌ در کنار سایر ابزارها و فاقدهر گونه‌ حق‌ و حقوقى‌ بود. برده‌ هیچ‌گاه‌ و تحت‌ هیچ‌ شرایطى‌ مالک‌ هیچ‌ چیز نمى‌شد و سرمایه‌اى‌ کسب‌ نمى‌کرد. دراقتصاد برده‌دارى‌ توان‌ و اقتدار مالکان‌ به‌ تعداد بردگانشان‌ سنجیده‌ مى‌شد و هر کس‌ بردگان‌ بیشترى‌ داشت‌ بر دیگران‌امتیاز و افتخار داشت‌. پیامبر بارها به‌ مسلمانان‌ سفارش‌ مى‌کرد که‌ به‌ طور بى‌حساب‌ و طاقت‌فرسا از بردگان‌ خود کارنکشند، بلکه‌ درواگذارى‌ کار به‌ آن‌ها عدالت‌، حقوق‌ انسانى‌ و کرامت‌ بردگان‌ را رعایت‌ کنند:
للمملوک‌ طعامه‌ و کسوته‌ بالمعروف‌ و لا یکلف‌ من‌ العمل‌ ما لا یطیق‌؛ 61 و لا تکلفوهم‌ من‌ العمل‌ ما لا یطیقون‌؛ 62حق‌ برده‌ آن‌ است‌ که‌ غذا و لباسش‌ عادلانه‌ داده‌ شود و کارى‌ که‌ طاقت‌ انجام‌ آن‌ را ندارد به‌ او واگذار نشود. کارهاى‌ طاقت‌فرسارا بر بردگان‌ تحمیل‌ نکنید.
در حقیقت‌، اسلام‌ با تحمیل‌ کارهاى‌ سخت‌ و طاقت‌فرسا به‌ بردگان‌ و بهره‌کشى‌ ظالمانه‌ از بردگان‌ توسط‌ مالکان‌ وبیگارى‌ کشیدن‌ از آن‌ها مخالفت‌ کرد، نه‌ آن‌ که‌ بردگان‌ را از گردونه‌ فعالیت‌ و کار و تلاش‌ خارج‌ کند، بلکه‌ با تنبلى‌ وتن‌پرورى‌ و بى‌کارى‌ بردگان‌ نیز موافقت‌ نکرد.
دربارة‌ رسول‌خدا...‌ آمده‌ است‌ که‌ همیشه‌ غلامان‌ و کنیزان‌ را در انجام‌ کارها یارى‌ مى‌کردند:
و یطحن‌ مع‌ الخادم‌ اذا اعیا؛ 63 در آسیاب‌ کردن‌ خادم‌ خود را یارى‌ مى‌کرد.
علاوه‌ بر این‌، روح‌ حاکم‌ بر قواعد فقهى‌ و حقوق‌ اسلامى‌ دربارة‌ بردگان‌، تامین‌ و حمایت‌ مالى‌ از بردگان‌ و بازپرورى‌ایشان‌ است‌. اسلام‌ با تکیة‌ فراوان‌ بر قانون‌ مکاتبه‌64 و تشویق‌ مسلمانان‌ به‌ این‌ امر بر حق‌ مالکیت‌ بردگان‌ تأکیدکرده‌ و از اربابان‌ خواسته‌ است‌ تا از این‌ طریق‌ بردگان‌ را که‌ فاقد هر گونه‌ پشتوانة‌ مالى‌ و اقتصادى‌ هستند یارى‌ کنند تاصاحب‌ سرمایه‌ و استقلال‌ در زندگى‌ شوند:
وَالَّذِین‌َ یَبْتَغُون‌َ الْکِتَاب‌َ مِمَّا مَلَکَت‌ْ اَیْمَانُکُم‌ْ فَکَاتِبُوهُم‌ْ اءِن‌ْ عَلِمْتُم‌ْ فِیهِم‌ْ خَیْرًا؛ 65 آن‌ بردگانتان‌ که‌ خواستار مکاتبه‌ هستند اگررشد و صلاح‌ در آنان‌ احساس‌ مى‌کنید، با آنان‌ قرارداد ببندید.
رسول‌خدا...‌ در تشویق‌ مسلمانان‌ به‌ مکاتبه‌ مى‌فرمود:
مَن‌ اعان‌ غارماً او غازیاً او مکاتباً فى‌ کتابته‌ اظلّه‌ اللّه‌ یوم‌ لا ظل‌ الاّ ظلّه‌؛ 66 کسى‌ که‌ بدهکار یا مجاهد یا برده‌ مکاتبى‌ را درپرداختن‌ مال‌الکتابه‌اش‌ یارى‌ دهد در روزى‌ که‌ هیچ‌ سایه‌اى‌ جز سایة‌ او نیست‌ در زیر سایة‌ خدا قرار مى‌گیرد.
امیرالمومنین‌ على‌(علیه السلام)‌ مى‌فرماید: رسول‌ خدا دربارة‌ آیة‌ شریفه‌: «وَآتُوهُم‌ْ مِن‌ْ مَال‌ِ اللَّه‌ِ الَّذِى‌ آتَاکُم‌ْ»67 مى‌فرمودکه‌ منظور بخشیدن‌ یک‌ چهارم‌ مبلغ‌ مکاتبه‌ است‌. و خود ایشان‌ هم‌ به‌ مسلمانان‌ توصیه‌ مى‌کرد که‌ یک‌ چهارم‌مال‌الکتابه‌ را به‌ نفع‌ عبد ببخشند. 68

3 ـ 4. اصلاح‌، تعلیم‌ و تربیت‌
نگاهى‌ به‌ سیره‌ و روش‌ رسول‌خدا...‌ و سایر معصومان(علیهم السلام) در رفتار با بردگان‌ نشان‌ مى‌دهد که‌اصلاح‌ و تعلیم‌ و تربیت‌ بردگان‌ مهم‌ترین‌ و اصلى‌ترین‌ خدمات‌ اسلام‌ به‌ بردگان‌ بوده‌ است‌. این‌ امر، هم‌ دربارة‌ اسیران‌جنگى‌ کافر که‌ طبق‌ قوانین‌ حاکم‌ بر عرف‌ نظامى‌ آن‌ روز به‌ بردگى‌ در آمده‌ بودند و به‌ جاى‌ نگهدارى‌ در زندان‌ها واردوگاه‌ها در محیط‌ خانواده‌هاى‌ اسلامى‌ به‌ سر مى‌بردند، و هم‌ دربارة‌ بردگانى‌ که‌ در بازار غیر مسلمانان‌ به‌ فروش‌مى‌رفتند و عمدتاً افرادى‌ بى‌سرپرست‌ و فاقد جایگاه‌ اجتماعى‌ و اقتصادى‌ بودند، صادق‌ است‌. در حقیقت‌، نگهدارى‌بردگان‌ به‌ شیوة‌ اسلامى‌ شبیه‌ کارکرد سازمان‌هاى‌ بهزیستى‌ یا کانون‌هاى‌ اصلاح‌ و تربیت‌ در دوران‌ معاصر است‌. رسول‌خدا...‌ تأکید کرده‌اند که‌ بردگان‌ باید تعلیم‌ و تربیت‌ و حمایت‌ مالى‌ شوند و سپس‌ آزاد شده‌، به‌جامعة‌ اسلامى‌ ملحق‌ شوند. آن‌ حضرت‌ فرمود:
مَن‌ کانت‌ لَه‌ُ امة‌ فعلمها فاحسن‌ تعلیمها و ادبها فاحسن‌ تادیبها و اعتقها و تزوجها فله‌ اجران‌؛ 69 هر کس‌ کنیزى‌ داشته‌باشد و او را تعلیم‌ دهد و به‌ خوبى‌ تعلیم‌ دهد و او را ادب‌ بیاموزد و نیکو بیاموزد و سپس‌ او را آزاد کند و با او ازدواج‌ کند براى‌ او دوپاداش‌ در نظر گرفته‌ مى‌شود.
پیامبر اسلام‌ خود پیش‌گام‌ و بنیان‌گذار نظام‌ تربیتى‌ در خصوص‌ بردگان‌ بوده‌ است‌. بسیارى‌ از اصحاب‌ و یاران‌ خاص‌ واولیة‌ آن‌ حضرت‌ را موالیان‌ آن‌ حضرت‌ تشکیل‌ مى‌دهند، افرادى‌ نظیر بلال‌، سلمان‌، زید بن‌ حارثه‌، ابورافع‌، صهیب‌، عمار و....
بسیارى‌ از راویان‌ اخبار و احادیث‌ معصومان(علیهم السلام) موالیان‌ ایشان‌ هستند که‌ همواره‌ در کنار آن‌ بزرگواران‌ به‌حفظ‌ و ثبت‌ سخنان‌ ایشان‌ مى‌پرداختند و خود نیز بهره‌ مى‌بردند. موالیان‌ به‌ دلیل‌ مصاحبت‌ و هم‌نشینى‌ با معصومان‌ ومشاهدة‌ فضایل‌ و کرامات‌ و معجزات‌ ایشان‌ در معرض‌ نسیم‌ روح‌بخش‌ و جان‌نواز هدایت‌ و ارشاد ایشان‌ بودند ومسیر رشد و تعالى‌ براى‌ ایشان‌ فراهم‌ بود. 70
رسول‌خدا...‌ بردگانى‌ را که‌ از لحاظ‌ تربیتى‌ و فراگیرى‌ آموزه‌هاى‌ اسلامى‌ به‌ مرتبه‌اى‌ از کمال‌رسیده‌ بودند آزاد مى‌کردند و در آزادى‌ آن‌ها به‌ تربیت‌ یافتن‌ آنان‌ توجه‌ مى‌کردند:
مردى‌ از انصار، کنیزک‌ سیاه‌پوستى‌ را نزد رسول‌خدا...‌ آورد و عرض‌ کرد: بر گردن‌ من‌ عتق‌ یک‌ بردة‌مومن‌ واجب‌ شده‌ است‌. آیا صلاح‌ مى‌دانید که‌ من‌ این‌ کنیز را آزاد کنم‌؟ رسول‌خدا...‌ به‌ آن‌ کنیز رو کرد وفرمود: «آیا گواهى‌ مى‌دهى‌ که‌ خدایى‌ جز خداى‌ یکتا نیست‌؟ [استشهدین‌ ان‌ لا اله‌ الاّ الله؟] عرض‌ کرد: بله‌. فرمود: «آیا گوهى‌مى‌دهى‌ که‌ من‌ رسول‌ خدا هستم‌؟ [استشهدیت‌ انى‌ رسول‌ الله‌؟] عرض‌ کرد: بله‌. فرمود: آیا به‌ روز قیامت‌ بعد از مرگ‌ اعتقاددارى‌؟ عرض‌ کرد: بله‌. حضرت‌ به‌ انصارى‌ فرمود: او را آزاد کن‌. 71
یعنى‌ برده‌اى‌ که‌ اعتقاد به‌ توحید و نبوت‌ و قیامت‌ داشته‌ باشد و به‌ آن‌ پاى‌بند باشد صلاحیت‌ آزادى‌ و رهایى‌ را دارد.
در موردى‌ دیگر، فردى‌ مى‌خواست‌ کنیزى‌ را آزاد کند. حضرت‌ از آن‌ کنیز پرسید: «این‌ اللّه‌؛ خدا کجاست‌؟» کنیز براساس‌ درک‌ و فهم‌ و معرفت‌ خود گفت‌: در آسمان‌ها. حضرت‌ سوال‌ کرد: «من‌ کیستم‌؟» کنیز گفت‌: رسول‌ اللّه‌. حضرت‌فرمود: «او را آزاد کنید او مومنه‌ است‌». 72
در زندگى‌ سایر معصومان(علیهم السلام) نیز نمونه‌هاى‌ فراوانى‌ از این‌ دست‌، گزارش‌ شده‌ است‌، چنان‌ که‌ گزارش‌ شده‌است‌ که‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)‌ غلامى‌ را دید که‌ به‌ سگى‌ ترحم‌ مى‌کند و به‌ او غذا مى‌دهد. حضرت‌ از این‌ کار او خشنودشد و در این‌ باره‌ از او سوال‌ کرد. عرض‌ کرد: یابن‌ رسول‌ اللّه‌، من‌ فرد محزون‌ و غصه‌دارى‌ هستم‌ و مى‌خواهم‌ باخوشحال‌ کردن‌ این‌ سگ‌، خداوند دل‌ مرا شاد کند و از دست‌ ارباب‌ یهودى‌ام‌ رهایى‌ یابم‌. امام‌ که‌ معرفت‌ و ادب‌ این‌غلام‌ را دریافت‌ نزد صاحب‌ او رفت‌ و دویست‌ دینار پول‌ به‌ یهودى‌ داد تا او غلام‌ را آزاد کند. یهودى‌ که‌ مهربانى‌ وعطوفت‌ فوق‌العاده‌ امام‌ را مشاهده‌ کرد به‌ امام‌ عرض‌ کرد: غلام‌ را به‌ یمن‌ قدوم‌ شما به‌ شما هدیه‌ کردم‌. این‌ باغ‌ را نیز به‌او بخشیدم‌ و این‌ دویست‌ درهم‌ را به‌ شما برمى‌گردانم‌. امام‌ حسین‌(علیه السلام)‌ فرمود: «من‌ این‌ دویست‌ درهم‌ را به‌ شماهدیه‌ مى‌کنم‌». مرد یهودى‌ گفت‌: هدیه‌ شما را پذیرفتم‌ و به‌ غلام‌ بخشیدم‌. امام‌ فرمود: «پس‌ من‌ نیز غلام‌ را آزاد مى‌کنم‌و همة‌ این‌ باغ‌ و مال‌ را به‌ او مى‌بخشم‌». زن‌ یهودى‌ که‌ شاهد ماجرا بود همان‌جا اسلام‌ آورد و گفت‌ مهر خود را به‌شوهرم‌ بخشیدم‌. یهودى‌ نیز مسلمان‌ شد. 73

ادامه دارد ...


منبع: خبرگزاری فارس ۱۳۸۶/۱۲/۰۷به نقل از: فصلنامه «تاریخ در آینه پژوهش»، شماره 13
نویسنده : عبدالرضا عرب ابوزیدآبادی

نظر شما