اوقات فراغت نه استراحت پس از کار
گذران اوقات فراغات به شکل هدفمند، اصولی و برنامه ریزی شده از ضروریات زندگی امروزی هر انسانی است.
هر چند با شروع تعطیلات، همواره بیشتر توجهات معطوف اوقات فراغت کودکان و نوجوانان می شود، اما در این میان اوقات فراغت زنان خانه دار مساله ای مهم و درخور توجه است.
زن در خانواده محور کلیدی و پایه های اصلی شکل گیری یک خانواده سالم است که نقش انکارناپذیری در حفظ سلامت روحی و جسمانی سایر افراد خانواده اش دارد. زنان خانه دار ساعت های بسیاری را در تنهایی خود بدون داشتن برنامه ای از پیش اندیشیده شده می گذرانند. اکثر آنان اوقات فراغتشان را به تماشای فیلم و سریال، خرید و بالا و پایین کردن مغازه ها، رفتن به پارک، مکالمات طولانی مدت تلفنی و... سپری می کنند برای برخی دیگر اوقات فراغت مفهومی جز تنهایی و فکر و خیال ندارد؛ زیرا غالب زنان نیازهای خود را در اولویت آخر قرار می دهند و اگر پول یا فرصتی برای فراغت دست دهد با از خود گذشتگی آن را در جهت رفاه بیشتر همسر یا فرزندان خود صرف می کنند.
اکثر زنان معتقدند کارخانگی کاری بدون مهارت و یکنواخت، روزمره و نامریی و در مواردی کسل کننده است که تمامی هم ندارد. برای زنان خانه دار زمانی که صرف نوشیدن چای، گوش دادن به رادیو و صحبت با تلفن می شود خیلی به عنوان اوقات فراغت به حساب نمی آید، بلکه استراحت پس از کار روزمره است که به غلط فراغت محسوب می شود.
دکتر بدری السادات بهرامی روانشناس در این رابطه می گوید: «با توجه به اینکه تکنولوژی امروزی در خدمت بشر است لذا حضور وسایل خانگی جدید در منازل باعث کاهش میزان زمانی شده که زنان درگذشته صرف انجام کارهای خانه می کردند. از این رو آنان ذخیره زمانی و انرژی زیادی کسب می کنند که اگر به درستی مصرف و در کانال مناسبی هدایت نشود، حتما زن را دچار افسردگی خواهد کرد.
متاسفانه بسیاری از زنان خانه دار دل خوشی از اوقات فراغت خود ندارند و دچار افسردگی هایی می شوند که ناشی از احساس بطالت درگذران عمر آنهاست. روانشناسان معتقدند، زنان خانه داری که نمی توانند از اوقات بیکاری خود استفاده بهینه داشته باشند، بیشترین آسیب های روانی را متحمل می شوند و با احساس نوعی ناامنی روانی به سوی افسردگی پیش می روند. این احساس گاه می تواند به طلاق و فروپاشی خانواده منجر شود و تاثیری غیرقابل جبران بر زندگی سایر اعضای خانواده بگذارد و روال عادی زندگی آنان را تغییر دهد.
به عبارتی سختی ها و دشواری های زندگی به تنهایی قادر نیستند زنان خانه دار را دچار افسردگی کنند بلکه نداشتن برنامه ای مدون برای پرکردن لذت بخش ساعات فراغت و تغییر در سرنوشت خود است که آنان را دچار استرس و پوچی می کند.
دکتر بهرامی در این رابطه می گوید: «نکته حائز اهمیت این است که تمام زنان خانه دار باید بدانند که نیازمند رشد هستند و باید به رشد فکری و اجتماعی برسند تا از خود احساس رضایت کنند. به همین خاطر بایستی برای اوقات فراغت خود برنامه ریزی داشته باشند تا به کارهای مورد علاقه شان برسند. برای نمونه، دانشگاه های پیام نور و علمی- کاربردی این امکان را برای زنان خانه دار ایجاد کرده تا در روزهای تعطیل وقت خود را صرف تحصیل کنند. حضور در کلاسهای آموزشی این امکان را برای زنان خانه دار ایجاد می کند تا کمتر احساس افسردگی و کسالت کنند: در واقع فرصتی برایشان پیش می آید تا مطابق زمان و هدفمند زندگی کنند و اجازه ندهند نسل جدید از نظر اطلاعات علمی از آنان پیشی بگیرد و شکافی عمیق بینشان ایجاد شود.
به عقیده این روانشناس؛ زنان نیازمند یادگیری هستند و بهترین کار برای خانم ها داشتن احساس موثر بودن است تا زمان خود را هدفمند سپری کنند. در غیر اینصورت مجبور می شوند اوقات بیکاریشان را در فروشگاه ها و خریدهای تفننی (آرایشگاه ها و...) هدر دهند که این کار به نوبه خود در درازمدت به خانواده آسیب های جدی وارد می کند و در نهایت آنان را به سمت تجمل گرایی و چشم و هم چشمی سوق می دهد.
سه عامل کلیدی در فراغت زنان وجود دارد که عبارت اند از: زمان، فعالیت و فضا. و زنان در هر سه مورد وضعیت نامساعدی برای فراغت دارند. وقت آنها برای اوقات و فعالیت های فراغتی محدود است، فضاهای فیزیکی و اجتماعی که زنان می توانند در آنجا به فعالیت های فراغتی بپردازند، محدود است و در واقع گزینه های اوقات فراغت آنها دچار محدودیت است.
در بیشتر موارد، نخستین مسئولیت زنان، سازماندهی امور خانه و انجام کارهای خانه است صرف نظر از این که آنها شغل با دستمزد داشته باشند یا نداشته باشند. برخلاف استخدام با دستمزد، این گونه کارهای خانه حد و مرز مشخصی ندارد. مسئولیت های خانگی به گونه ای است که تنظیم وقت و مشخص کردن مرز کار از اوقات فراغت را دشوار می سازد. بنابراین باعث تکه تکه شدن اوقات فراغت می شود. از اینرو برای زنان ترسیم خط میان کار و فراغت دشوار است و در نظر گرفتن فراغت به منزله وقت آزاد، با تجربه بیشتر زنان بیگانه است.
دکتر بهرامی در رابطه با اینکه زنان خانه دار چگونه می توانند هم به علائق شخصی خود برسند و هم مدیریت جامع و کاملی در منزل داشته باشند، می گوید: «این دو وجه هیچ مغایرتی با یکدیگر ندارند. به میزانی که زنان خانه دار از نظر رشد فکری و شخصیتی بیشتر رشد کنند به همان نسبت قابلیتشان در این زمینه بیشتر می شود. اگرچه مردان به غلط از این مسأله در هراسند که افزایش رشد فکری زنان باعث می شود تا آنان تمکین عقلی لازم را با شوهرانشان نداشته باشند. تجربه ثابت کرده است تمامی زنانی که از نظر شخصیتی در رده بالاتری نسبت به هم جنسان خود قرار گرفته اند، مادران شایسته، همسرانی شایسته تر و انسانهای سالم تری هستند و قابلیت همکاری و برنامه ریزی روی آنان به مراتب بیشتر از زنانی است که از لحاظ رشد فکری و اجتماعی در محدودیت قرار دارند.
همچنین تحقیقات متعدد ثابت کرده زنانی که تحصیلات بالاتری دارند به عنوان همسر از قابلیت های بالاتری نیز برخوردارند و قادرند برای مدیریت زمان خود برنامه ریزی بهتری انجام دهند و تمامی مسئولیت های خود را سریع تر و با بهره وری و کیفیت بهتری انجام دهند.»
زنان خانه دار به لحاظ مالی، اقتصادی و اجتماعی وابسته به ساختارهای خانواده و ازدواج هستند و کارگران بدون دستمزد عرصه خانه به شمار می آیند و مردان، کارگرانی که در بیرون و با دستمزد کار می کنند. اگرچه هر دو گروه مصرف کننده اند و در واقع آب به آسیاب سرمایه داری می ریزند، اما زنان فرصت ها و امتیازات کمتری در اختیار دارند.
دکتر بهرامی می گوید: «فراغت این امکان را به فرد می دهد تا با بازسازی انرژی و توان از دست رفته، با قدرت و توان و حرکتی مضاعف شروع به فعالیت کند. از طرفی چون زنان پایه های اصلی یک خانواده سالم هستند، سلامت جسم و روانشان اهمیت ویژه ای در حفظ سلامت روان سایر افراد خانواده دارد.
اگر اوقات فراغت زنان طوری برنامه ریزی شود که باعث رشد فکری او گردد، نه تنها دچار افسردگی و رخوت نخواهند شد بلکه با انرژی روانی مضاعفی بهتر به کارهایشان می رسند و به اعتماد به نفس بالاتری دست پیدا خواهند کرد.»
این روانشناس ادامه می دهد: «زنی که تمام اوقات فراغتش را در فضای یکسان منزل می گذراند دچار آزار شدید روحی خواهد شد.
در حالی که زنانی که در مراکز مختلف آموزشی و فرهنگی دوره های مختلفی را می گذرانند می توانند با شناسایی منابع متعدد، بهترین منبع را در کم ترین زمان و با بالاترین کیفیت برای تهیه مایحتاج زندگی خود و خانواده شان تهیه کنند.
از طرفی مدیریت اقتصادی احتیاج به اطلاعات مناسب و به روز دارد که خود مستلزم شناسایی اطلاعات مناسب در زمینه نحوه خرج و مخارج، دخل و خرج و سایر موارد است.»
به نظر این روانشناس، والدین آگاه و رشد یافته با مدیریت صحیح خود می توانند فرزندانی تربیت کنند که در خواست هایشان با وضع مالی والدین رابطه ای مستقیم و معقول داشته باشد. در واقع اطلاعات و آگاهی والدین کمک می کند تا خانواده به مدیریت مالی تسلط بیشتری کسب کند که این وضعیت کمک فراوانی به اقتصاد خانواده و آینده روشن فرزندان می کند. کلام آخر اینکه اگر زنان خانه دار احساس کنند نقشی تأثیرگذار در سرنوشت خانواده خود دارند، زندگی شان پر از لذت و شادی می شود. زنان شاد و سالم به علت همکاری و همراهی با همسرانشان، از احساس رضایت و صمیمیت بیشتری برخوردارند و روابط عاطفی آنان با سایر اعضای خانواده روز به روز عمیق تر می شود. البته تمامی اینها در صورتی به وقوع می پیوندد که مردان اجازه و فرصت رشد به همسران خود بدهند.
یک زن افسرده که احساس خستگی، بی حوصلگی و کسالت لحظه ای ترکش نمی کند از هیچ چیز احساس رضایت نمی کند و رفتارش تأثیر بسزایی در روابط عاطفی اش با همسر و فرزندانش خواهد گذاشت. زنی می تواند به همسر خود عشق بورزد که به خودش علاقه مند باشد. زنی که سرشار از احساس رضایت و شعف نسبت به خود است، عشق ورزی به شوهرش نیز افزایش می یابد و آرامش در چنین خانواده ای روز به روز بیشتر می شود.
منبع: روزنامه کیهان ۱۳۸۹/۳/۱۱
نویسنده : زهرا غریب شاه
نظر شما