موضوع : پژوهش | مقاله

شاغلان کذایی یا دلالان حرفه ای؟!

وقتی وارد مترو می شویم با آدم های متفاوتی برخورد می کنیم که هر یک به نوبه خود خالق تصویری جالب است و در پاره ای از اوقات آنچنان ذهن را درگیر خود می کند که با همذات پنداری، گویی خود نقش اصلی آن صحنه را برعهده داریم. به‌عنوان نمونه می‌توان به ازدحام زیاد جمعیت در زمان سوار یا پیاده شدن از مترو در ایستگاههای مختلف اشاره کرد که چند جمله در این زمان ها و میان هیاهوی جمعیت مشتاق کار! تکرار می شود:. . . آقا هل نده، آروم تر.. . و صدای آه و ناله شماری از عزیزانمان، که زیر دست و پاها له شده یا ظاهر مرتب و باکلاسشان! وقتی از مترو خارج می شوند به وضع اسف باری در می آید، با صدای گوینده ایستگاه های مترو که بارها و بارها یک جمله را تکرار می کند: مسافران عزیز لطفا مانع از بسته شدن درب‌های قطار و تاخیر در حرکت آن نشوید، عجین شده و هر بار نیز، این جمله با سرتکان دادن ها و تاسف خوردن های اغلب کذایی!کسانی که موفق شدند در رقابت صندلی ربایی، گوی سبقت را از سالمندان و بیماران بربایند، همراه می شود.
اما در طول سفر هرچند کوتاه اما پرماجرا با مترو صداهای تاسف برانگیزتر دیگری نیز به گوش می رسد:. . . انواع سی دی های مجاز و.. . !!!، انواع لوازم التحریر، ساعت، مسواک های فلان مارک فقط بهمان تومان، لواشک‌های ترش و خوشمزه فقط. . . ، باتری های قلمی و نیمه قلمی، جوراب، چراغ مطالعه، آینه و.. . و در قسمت بانوان نیز از لوازم آرایشی-بهداشتی گرفته تا انواع پوشاک و البسه و لوازم تزئینی و آشپزخانه و نمونه‌‌های مشابه دیگر با قیمتی پایین تر از فروشگاه‌ها، بدون اطمینان از صحت و سلامت این محصولات اما خلاقانه، متنوع و متعدد، هریک توسط یک فروشنده تبلیغ و به فروش می رسد.
شمار این فروشندگان گاه برای هر محصول به 5 یا 6 نفر در هر سفر می رسد که توگویی همه با هماهنگیهای قبلی و مجوز از مسئولان مترو وارد شده و با اشتغال!خود فضای مترو را اشغال کرده و آشغال های به طور معمول از نوع چینی را به فروش می رسانند و چه سودی می برند. حال اگر بخواهیم خیل عظیم دریوزگان (گداهای غیرنیازمند یا شاغلان گدایی!) را به این مجموعه اضافه کنیم با شمار زیادی از توزیع کنندگان لوازم نامرغوب اغلب قاچاق و آسیب رسان و یک بار مصرف مواجه می شویم که چند گزینه را به ذهن متواتر می کند: 1-فروشندگان اغلب از نسل جوان هستند که شاید از فرط بیکاری به فروش این کالاها و به این طریق کاذب، اما پرسود روی آوردند. و حال آنکه چه تدبیری از سوی مسئولان برای این قشر جوان آینده ساز و نیازمند و به کارگیری صحیح قابلیت‌های فکری و جسمی آنها اندیشیده شده است؟
2-قیمت ارزان این کالاها به نحو آزاردهنده ای ذهن را درگیر خود می کند که آیا جنس نامرغوب است یا به خاطر نپرداختن هزینه های معمول از سوی فروشنده به بهایی پایین تر عرضه می شود؟3-به اذعان برخی از این شاغلان کذایی، اجناس به‌طور مستقیم از قاچاق تامین می شود. بنابراین کسی که این‌قدر ساده به فروش کالاهای قاچاق می پردازد، چگونه با هیچ عکس العمل جدی مواجه نمی شود و همچنان هر روز بر تعدد و تنوع فروش و فروشندگان این نوع کالاهای نامرغوب در محیط مترو با تاثیر پذیری بالا در خصوص سلامت و فرهنگ، افزوده می شود. آیا مسئولان مترو هم در سود این افراد سهیم هستند یا به‌طور ساده تر این فروشندگان عاملان متروداران محسوب می شوند؟4-با شناخته شده بودن شماری از متکدیان دریوزه که کار هر روزشان سوءاستفاده از احساسات مردم و به بازی گرفتن اعتقاداتشان است، اما چرا هیچ گونه اقدامی از سوی حامیان نیازمندان در صورت مثبت اندیشی و نیاز واقعی این افراد یا از سوی آمران به معروف و ناهیان از منکر و نیروی انتظامی برای مبارزه با این سودجویان اقدام موثری صورت نمی گیرد؟.. .
همه آنچه گفته شد و نمونه های مشابه دیگر را که همگی به ترویج مصرف گرایی، سرکوب انگیزه تولید و همچنین تبلیغات منفی علیه سیاستهای نرخ گذاری دولت و افزایش نارضایتی از حکومت منجر می شود را به درگیری های ذهنی ناشی از هیاهو و همهمه و عذاب متروسواری، که خود بهشتی است در مقابل استفاده از سایر وسایل نقلیه شخصی یا عمومی، اضافه کنید آنگاه می بینید که چه خوب شرایط کنونی را توضیح داده و چه بد، کارایی و سلامت را از فرد، اجتماع و توسعه ملی سلب می کند.
از این نمونه ها در جامعه کنونی ما به تعدد دیده می‌شود و از آن به مشاغل کاذب یاد می شود. این معضل با سرمایه ای اندک و دسترسی بالا در مقابل سرمایه کلان و فرصت نادر برای دسترسی به مشاغل دولتی یا صنعتی برای جامعه جوان جویای کار اما ناکام و ناامید کشور ایجاد می شود. ناراحت کننده تر این است که این مشاغل کاذب رفته رفته به دلالی های حرفه ای و تعیین کننده در بازار عرضه و تقاضا مبدل می شود و سود تصاعدی را از جیب مردم خارج و به جیب سودجویان سرازیر می کند که این خود اقتصاد کشور را لنگ کرده و از همپایی یا سبقت از کشورهای همسطح نیز باز می دارد و اقتصاد کشوری همچون چین را با قابلیت های توسعه پایینتر، به یکی از غول‌های اقتصاد جهان مبدل کرده است.
حذف مشاغلی همچون دادزن و کارت پخش کن، دلال و دستفروش با راهکارهایی همچون استفاده از ظرفیت‌های خالی موجود در واحدهای تولیدی و خدماتی کشور و ایجاد ظرفیت های جدید با ارائه خدمات بهتر، دادن وام های بلندمدت کم سود مشارکتی به سرمایه گذاران بخش تولید، ایجاد فرهنگ و سلیقه کاری صحیح و نه صرفا متعارف، آموزش مناسب، ایجاد کارگاه های کوچک یا بزرگ تولیدی و حمایت های قانونی، حقوقی و مالی از تولیدکنندگان جوان و... و در نهایت هنر مدیریت صحیح منابع مالی و انسانی با رویکرد اقتصادی، علمی، فرهنگی و اجتماعی ممکن و میسور می شود که این نیز به نوبه خود باید با
قانونگذاری، اجرا و نظارت صحیح مسوولان و تمکین و همراهی مردم توامان شود.
لذا وظیفه تمامی مردم و مسئولان ابتدا حل این معضلات با فرهنگ سازی و جلوگیری از پیشرفت بی فرهنگی و بی تمدنی بوده و ثانیا ارائه راهکارهای عملی برای توسعه، پیشرفت و الگوسازی کشور در سطح منطقه و جهان از سوی مسئولان و سیاستگذاران است و می تواند ضمن هدفمند و صادرات محور کردن تولید، به کاهش مشاغل کاذب و افزایش خوداشتغالی یا تعاونی ها و همچنین بالا رفتن بهره وری و امید به زندگی در جامعه و رضایت روزافزون ازمسئولان می شود. ‏

منبع: روزنامه  رسالت ۱۳۹۰/۵/۱۷
نویسنده : سعید رضایی

نظر شما