موضوع : پژوهش | مقاله

سکولاریسم در مقابل یک پرسش – گفتاری از آنتونی گیدنز در باب بنیادگرائی

مطلب حاضر بخشی از آخرین (چهارمین ) ویرایش کتاب درسی گیدنز با عنوان «جامعه شناسی» است که در سال ۲۰۰۳ به چاپ رسید. ویرایش قدیمی تری از این کتاب به وسیله منوچهر صبوری ترجمه شده و هم اکنون مورد استفاده دانشجویان است . از هفته آینده پاره های دیگری از ترجمه این ویرایش جدید را به صورت مسلسل خواهید خواند.

هواپیمای کاپیتان اسکات اوگریدی از نیروی هوایی ایالات متحده در سال ۱۹۹۵ برفراز بوسنی هدف قرار گرفت. پس از سقوط، او شش روز را در هراس از این که به دست نیروهای صربی بیفتد گذراند، تا این که او را نجات دادند و به مکانی امن منتقل کردند. بعد از این ماجرا او به رسانه های جهان گفت « اولین کاری که می خواهم انجام دهم تشکر از خداوند است. اگر به خاطر عشق خداوند به من و عشق من به خداوند نبود، جان سالم به در نمی بردم. او کسی است که مرا تا این جا آورد و من این را در صمیم قلبم می دانم.» اگر یک خلبان انگلیسی یا فرانسوی چنین گفته بود، آنگاه کمی شگفت آور بود. اما شنیدن این حرف ها از یک آمریکایی تقریباً طبیعی است. ایالات متحده در مقایسه با اغلب کشورهای اروپایی در مرتبه بالاتری از دینی بودن قرار دارد.

نتایج تحقیقات نشان می دهد ۹۵ درصد آمریکایی ها می گویند به خداوند ایمان دارند. ۸۰ درصد معجزه و حیات پس از مرگ را باور دارند، ۷۲ درصد وجود فرشتگان و ۶۵ درصد وجود شیطان را قبول دارند. یک همایش جهانی درباره ارزش های افراد نیز نشان می دهد ۸۲ درصد آمریکایی های شرکت کننده در این همایش خود را «یک فرد مذهبی» می دانند. این آمار در بریتانیا ۵۵ درصد، در آلمان غربی ۵۴ درصد و در فرانسه ۴۸ درصد بوده است. همان نتایج نشان می دهد ۴۴ درصد آمریکایی ها گفته اند دست کم هفته ای یک بار به کلیسا می روند، در مقایسه با ۱۴ درصد در بریتانیا، ده درصد در فرانسه و تنها ۴ درصد در سوئد.

در بحث درباره سکولاریزه شدن، ایالات متحده به عنوان یک استثنای مهم و قابل توجه در برابر این دیدگاه که حضور دین در جامعه های غربی در حال کم رنگ شدن است، مطرح می شود. در حالی که از یک سو ایالات متحده یکی از کشورهایی است که بیش از همه کاملاً «مدرنیزه » شده است، به عنوان کشوری نیز شناخته می شود که یکی از بالاترین مراتب اعتقاد و تعلق مذهبی همگانی را در جهان داراست. استیو بروس، یکی از طرفداران اصلی نظریه سکولاریزه شدن اعتقاد دارد دوام دین در ایالات متحده با در نظر گرفتن شرایط گذار فرهنگی قابل فهم است. بروس می گوید در مواردی که جامعه ها تغییرات جمعیتی و اقتصادی سریع و بنیادینی را متحمل می شوند،دین می تواند نقش تعیین کننده ای در کمک به مردم برای تطابق با وضعیت جدید و پشت سر گذاشتن دوران بی ثباتی ایفا کند. فرآیند صنعتی شدن نسبتاً دیر به ایالات متحده رسید اما خیلی سریع در میان مردمی که به قول بروس از گروه های قومی بسیار متنوعی تشکیل شده  بودند، پشت سر گذاشته شد. در تثبیت یافتن هویت افراد در ایالات متحده و در امکان یافتن یک گذار فرهنگی آرام به سوی «کوره ذوب» آمریکایی، دین حضور مهمی داشته است.تردید کمی در میان جامعه شناسان در این باره وجود دارد که طی یک روند طولانی مدت از حضور دین در چارچوب کلیساهای سنتی در کشورهای غربی _ با استثنای قابل ملاحظه ایالات متحده _ کاسته شده است. اکنون از تاثیر دین در تمامی جنبه هایی که جامعه شناسان قرن نوزدهم برای سکولاریزه شدن پیش بینی کرده بودند، کم شده است. آیا می توان چنین نتیجه گرفت که آنان و مطرح کنندگان بعدی نظریه سکولاریزه شدن درست می گفته  اند؟ آیا حقیقتاً هم زمان با عمق یافتن روند مدرنیته، چهره دین جاذبه خود را از دست داده است؟ چنین نتیجه گیری به دلایل متعددی قابل تردید است.نخست، وضعیت کنونی دین در بریتانیا و دیگر کشورهای غربی، پیچیده تر از آن چیزی است که حمایت کنندگان از نظریه سکولاریزه شدن مطرح می کنند.

اعتقادات دینی و معنوی همچنان نیروهای قدرتمند و جهت دهنده ای در زندگی خیلی از مردم هستند، حتی اگر این عده تصمیم نگرفته باشند رسماً و در چارچوب کلیسای سنتی خداوند را پرستش کنند. برخی اندیشمندان معتقدند حرکتی به سمت «ایمان بدون تعلق» شکل گرفته است، به این ترتیب که افراد به خداوند یا یک نیروی برتر اعتقاد دارند، اما خارج از صورت های نهادی شده دین به ایمان خود عمل می کنند و آن را بروز می دهند.دوم، سکولاریزه شدن را نمی توان تنها با توجه به میزان عضویت افراد در کلیساهای متداول تثلیث گرا برآورد کرد.با این کار نقش روبه افزایش مذاهب غیر غربی و جنبش های دینی جدید را چه در بعد بین المللی و چه در میان جامعه های صنعتی شده نادیده گرفته ایم. مثلاً در بریتانیا عضویت فعالانه در کلیساهای سنتی روبه کاهش است، در حالی که مشارکت درمراسم دینی هنوز در میان مسلمانان، هندوها، سیک ها، یهودیان و مسیحیان ارتدوکس پویا و زنده است.سوم، به نظر می رسد شواهد اندکی برای روند سکولاریزه شدن در جامعه های غیرغربی وجود داشته باشد. در بسیاری از مناطق خاورمیانه، آفریقا و هندوستان، گونه ای بنیادگرایی زنده و پویای اسلامی روند غربی شدن این جوامع را به چالش کشیده است. پاپ از جنوب آمریکا دیدن می کند و میلیون ها کاتولیک در آنجا با حرارت بسیار تعالیم او را پیروی می کنند. شهروندان بخش هایی از اتحاد جماهیر شوروی سابق پس از دهه های سرکوب کلیساها توسط رهبران کمونیست آن اتحادیه مجدداً با شور و شوق به مسیحیت ارتدوکسی شرقی رو آورده اند.گرایش پر شور و با حرارت به دین در سراسر کره خاکی، متاسفانه توسط تعارض ها و درگیری های متاثر از دین نیز منعکس می شود. در حالی که دین می تواند منبع آرامش و تسکین خاطر باشد، منشا درگیری ها و تعارض های حاد و شدید شده است و همچنان نیز این روند ادامه دارد.اشاره به این مسئله می تواند هم به نفع مفهوم سکولاریزه شدن و هم علیه آن استفاده شود. به نظر می رسد بدیهی باشد که سکولاریزه شدن به عنوان یک مفهوم، در توضیح دادن تغییراتی که امروزه در قبال کلیساهای سنتی روی می دهد بسیار کارآمد است، هم در زمینه قدرت و تاثیر رو به کاهش این کلیساها و هم با توجه به وانمود فرآیند های درونی سکولاریزه شدن در مواردی مانند نقش زنان. به طور کلی نیروهای مدرنیزه کننده جامعه، در میان نهادهای دینی سنتی زیادی یافت می شوند.

در هر حال مهم تر از همه این که در جهان مدرن اخیر دین بایستی در برابر بستری از تحولات سریع، بی ثباتی و تنوع ارزیابی شود. حتی اگر صورت های سنتی دین تا مرتبه ای در حال تنزل هستند، دین همچنان نیروی تعیین کننده ای در جهان اجتماعی ماست. به نظر می رسد چهره دین، در صورت های سنتی و قدیمی آن، دیرپا و ماندگار است. دین در برابر پرسش های پیچیده ای که درباره زندگی و فضا وجود دارند و نمی توانند آن طور که باید و شاید و به نحو راضی کننده ای از نظرگاه های عقلانی پاسخ داده شوند، به افراد بصیرت و بینش می دهد.

با این حساب شگفت آور نیست که در عصر تحولات سریع، افراد زیادی پاسخ هایشان و آرامش خاطر را در دین می جویند _ و آنها را می یابند. شاید بنیادگرایی روشن ترین و واضح ترین مثال این پدیده باشد. هنوز به طرز فزاینده ای واکنش های دینی به تغییر و تحول در صورت هایی نو و ناآشنا شکل می گیرند: جنبش های دینی جدید، آئین های جدید، فرقه های جدید و فعالیت های «عصر نو»، در حالی که ممکن است این گروه ها در ظاهر به صورت های دینی «شبیه» نباشند. بسیاری از منتقدان فرضیه سکولاریزه شدن معتقدند آنان تغییر شکل باورهای دینی را در ظاهر تحولات اجتماعی عمیق بروز می دهند.

ترجمه هادی نیلی

نظر شما