امراض مسلمانان و ادویه آنها – بررسی علل عقب ماندگی مسلمین
اندیشه گران ایران از ۵۰۰ سال پیش تاکنون در برخورد با «تمدن بورژوازی غرب» رویکردهای متفاوتی را اتخاذ نموده اند. اما عموماً شیفته و مفتون تمدن و تجدد غرب بوده اند و کمتر کمر به نقادی عالمانه فرنگیان بسته اند. تمدن غرب و اوضاع و احوال فرنگیان چنان در نگاه و منظر ایرانیان از جلال و جبروت برخوردار بوده که برخی از سیاحان ایرانی قرون ماضیه در برخورد با آداب و سلوک فرنگیان حتی دست از مسلک و آیین خویش شستند و به کیش فرنگیان در آمدند. مثلاً محمد رضا بیگ یکی از سفیران صفوی که در سال ۱۷۱۳ م عازم فرانسه شد و با لویی چهاردهم دیدار کرد، برای فرار از نگاه فرنگیان و تماشابینی ایشان به جامه فرنگیان درآمد. اقامت جنجالی او در فرانسه موجب شد تا مونتسکیو در ۱۷۲۱ «نامه های ایرانی» را به رشته تحریر در آورد. (آفتاب، شماره ۲۷، مقاله محمد توکلی طرقی) از دیگر ایرانیانی که در روزگار صفویان به ماموریت خارج از کشور رفت و برخلاف بسیاری دیگر از هم میهنان خود نوشته ها و یادداشت های ارزنده به جای گذاشت محمد ربیع بن ابراهیم بود که در سال ۱۰۹۶ ه .ق (۱۶۸۵ م) به سیام یا تایلند امروزی رفت. سفرنامه وی «سفینه سلیمانی» نام دارد. وی شاید نخستین ایرانی ای باشد که برخی از آداب و شیوه زندگی اروپاییان را به چشم خود دیده و به نگارش در آورده است. (حائری؛ نخستین رویارویی اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب) سفینه سلیمانی یا روایت سفر محمد ربیع به آسیای جنوب شرقی، حدیث برخورد نخستین اندیشه گران ایرانی با دو رویه تمدن بورژوازی غرب یعنی رویه دانش و دموکراسی و رویه استعمار و امپریالیسم است.«محمد ربیع پیرامون رویه استعماری غرب سخنانی درازتر از رویه دانش غرب دارد و چنین می نماید که این بخش از سفرنامه محمد ربیع از نخستین نوشته هایی باشد که ایرانیان در زمینه تاریخ استعمار غرب در بیرون مرزهای ایران به دست داده اند.» (همان، ص ۱۶۵)
تأثیرپذیری ایرانیان از تمدن غرب که از زمان صفویان آغاز گشته بود به عصر قاجار رسید. عصری که در آن انقلاب مشروطیت به ثمر نشست و ورود ایده های نوین که حاملان بسیاری از آنها همین سیاحان از فرنگ برگشته بودند، ایرانیان را به تأمل و تفکر واداشت تا از خود پرسش کنند که علل عقب ماندگی ما چیست؟ شاید بتوان بارزترین خصلت و ویژگی ایران عصر قاجار را ترقی خواهی، تجددطلبی و نوگرایی دانست. آگاهی اندیشه گران ایرانی از احوال مغرب زمینیان و وقوف آنان بر عمق عقب ماندگی کشورشان منشأ بیداری و پیدایش اندیشه های نوینی شد که هسته مرکزی آن اندیشه ها، ترقی خواهی بود. در همین دوران بود که حیرت نامه ها به قلم سیاحان ایرانی متأثر از تمدن و تجدد غرب به نگارش درآمد. هر چند بودند در میان این مسافران از فرنگ برگشته که نه تنها زبان به مدح فرنگیان نگشودند که رکیک ترین دشنام ها را نثار آنها ساختند. میرزا فتاح گرمرودی که در ۱۸۳۸ م به فرنگ سفر کرد، معروف ترین ایشان است. حاصل سفر فرنگ او رساله ای است به نام «شب نامه» که آکنده از بدگویی به اروپائیان است.
اما در میان همه این مأموران و سیاحان ایرانی یکی بیش از همه جلب توجه می کند و آن میرزا اسماعیل دردی اصفهانی است که در ۱۲۷۸ ه . ق ایران را به قصد هند ترک گفت. وی عمله ای بود که از اصفهان به قصد کسب و کار و مال و منال راهی هندوستان شد. اما چنان تحت تأثیر «انگریزان» [انگلیسی ها] ساکن هند و سلوک و آداب ایشان قرار گرفت که از وادی عملگی به وادی علم و دانش کشیده شد، چنان که در ۵ دهه از عمر خویش که در هند گذراند آثاری را به رشته تحریر درآورد که چشم هر خواننده ای را خیره می کند. از جمله آثار او عبارتند از: ۱) امراض مسلمانان و ادویه آنها ۲) همدردی ۳) محبوب الاخلاق «شعر» ۴) تحفه محبوبعلیشاهی ۵) پولیتیکل اکانمی [اقتصاد سیاسی] ۶) تاریخ الفبای مسلمانان (نک؛ کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ۵۷ _ ۵۶، مقاله نصرالله صالحی)
اساسی ترین دغدغه فکری میرزا اسماعیل دردی اصفهانی چیزی جز تأمل در عقب ماندگی ملل مسلمان و یافتن راهکارهایی برای درمان این وضع مزمن نبوده است. وی در «امراض مسلمانان و ادویه آنها» به دنبال سبب شناسی انحطاط تمدن اسلامی و علل تنزل وضع مسلمانان بوده است. می نویسد: «ما سعی داریم که غریق را رهایی بخشیم، آنچه ما نوشتیم فی الجمله بود از امراض مسلمانان و اکنون ما را اراده آن است که ادویه این امراض را هم بنویسیم.» و ادامه می دهد: «چرا امروز که یک هزار و سیصد سال گذشته از بدو اسلام و تمام خلق عالم ترقی کرده اند هنوز حالت مسلمانان به همان منوال است و هزار درجه بدتر.» وی در این کتاب به هفت مانع ترقی مسلمانان اشاره کرده است و در ذکر ششمین مانع به بیان سه اصل اساسی که در قوام و دوام هر دولت و ملتی موثر است می پردازد؛ دین، علم و قانون. «به نزد رأی ما اگر مسلمانان یا هر ملت دیگری در عالم، همه عالِم و فاضل و حکیم باشند ولی بی دین، دولت آنها قوام و دوام ندارد. اگر همه جاهل باشند ولی دیندار و متعصب دولت ها آن قوام ندارد. اگر همه عالم و حکیم باشند و دین دار ولی ملک آنها بی قانون باشد باز دولت آنها قوام و دوام ندارد. پس قوام و دوام هر دولت و ملتی وابسته به این است که خلق دینداری باشند و به خوبی تربیت شده باشند و قانون در ملک خود داشته باشند.» با توجه به نظرات دُردی اصفهانی در خصوص انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان می توان چنین استنباط کرد که وی، عقب ماندگی مسلمانان را یکسره معلول علت و عوامل داخلی و عمدتاً ناشی از اعمال خود مسلمانان دانسته و در این زمینه، به هیچ وجه به عوامل خارجی اعتنایی نداشته است. (همان، ص ۷۵) به تعبیر دیگری میرزا اسماعیل «کانون تحلیل» علل انحطاط مسلمین را درونی فرض کرده و نه بیرونی و از این رو راه را بر انواع تئوری های توطئه سد کرده است.
اما در کتاب «همدردی» که دو سال بعد از انقلاب مشروطه و ۲۳ سال بعد از کتاب «امراض مسلمانان و…» به نگارش درآمده، میرزا اسماعیل در خاتمه کتاب به صراحت به وضع و سرنوشت ایران آن روزگار در قیاس با کشور ژاپن که از آن به «جاپان» یاد می کند، پرداخته است. وی سئوال می کند؛ «چگونه جاپان به خردی پشه ، روس را به عظمت پیل دمانی در هم شکست.» او چنان تحت تأثیر پیشرفت های ژاپن بوده که هر گونه تلاش برای رسیدن به آن کشور را محال دانسته، می نویسد: «از ترقی مسلمانان ابداً امیدی نیست یعنی آن ترقی که واقعاً ترقی باشد مانند ترقی جاپان، مثلاً در این وقت اهل ملک ما به زعم خود از خواب غفلت بیدار شده اند و می خواهند که ملک خود را ترقی دهند به آن سان که جاپان ترقی کرده است. … اگر ما بخواهیم که ایران را با جاپان مقابل کنیم می بینیم که زمین و آسمان فرق دارد.» وی برای اثبات نظر خود در رابطه با اختلاف فاحش بین ایران و ژاپن به شش تفاوت اشاره می کند: تفاوت نخست به موقعیت جغرافیایی دو کشور به ویژه فشارها و مانع تراشی های روس و انگلیس نسبت به ایران مربوط می شود. چون ژاپن جزیره ای است که اطراف آن را تماماً آب فراگرفته و دست یازی قدرت ها به آن سخت تر است. تفاوت دوم مربوط می شود به آغاز زودتر حرکت اصلاحی و ترقی خواهی در ژاپن نسبت به ایران. می نویسد: «جاپان پنجاه یا شصت سال پیشتر شروع به ترقی کرد که آن وقت اقوام یورپ و خصوص روسیان و انگریزان این چنین زور و استیلا نداشتند…» (همان، ص ۷۶)
وی تفاوت سوم را به عامل دین و علما مربوط می داند که در ژاپن از موانع ترقی نبودند در حالی که در ایران از موانع ترقی اند، در بیان تفاوت چهارم و پنجم به نفش متضاد نهاد سلطنت و شخص شاه در دو کشور ایران و ژاپن اشاره می کند: «در جاپان ترقی ملک و دولت از پادشاه آغاز شد و در ایران پادشاه مخالف ترقی است.»(همان) ششمین عامل نیز از منظر وی مربوط به نقش نخبگان ژاپنی در ترقی این کشور و فقدان این نخبگان در ایران است. دردی اصفهانی در جمع بندی سخن خود به نقل حکایتی می پردازد که نشانه عمق دوراندیشی وی نسبت به وضع ایرانیان و دیگر مسلمانان آن روزگار است. وی می نویسد: در روز ۶ ربیع الثانی ۱۳۲۶ ه. ق [یعنی ۲ سال پس از انقلاب مشروطیت] در شهر حیدرآباد یکی از ایرانیان را دیدم و با وی در کنار دکانی گفت وگو در میان آمد. او در ضمن سخن به بنده گفت که اکنون سال ۱۳۲۶ هجری است، در سال ۱۳۳۰ هجری من خواهم دید که ایران به مراتب بهتر از انگلستان خواهد شد. ظاهراً دردی اصفهانی زیربار این سخن نرفته و از قبول آن امتناع می ورزد اما طرف گفت وگو و نیز تنی چند از ایرانیان او را به صبر و انتظار برای رسیدن چنان روزی توصیه می کنند. اما دردی با تیزبینی می نویسد:
«خلاصه کلام این است که بنده کلام را طول نمی دهم از برای کسانی که فهم دارند. همین قدر هست که دیگران، تمام مرا به صبر ایوب و حرکت مور بر سنگ آسیا می دهند و من می خواهم بفهمانم دیگران را که زمان، نه مقتضی صبر است و نه ضرورت به صبر دارد. جاپان در این پنجاه سال به نقطه کمال رسید ولی در ایران آن کمال کم از پنج صد سال نخواهد شد، این گونه مطالب به فهم هر کس نمی رسد و بسیار کم کسی است می فهمد غرض من چیست. زبان در دهان هر جانداری هست ولی مغز در کله هر جانداری نیست.» (همان، ص ۷۷)
دردی اصفهانی با اقامت ۵۰ ساله خود در هند چنان تحت تأثیر انگلیسی ها قرار گرفت که حضور ایشان در هند را برای هندیان یک نعمت بزرگ قلمداد کرد. وی شیوه نفوذ و سلطه انگلیسی ها بر هند را با فتوحات مسلمانان مقایسه کرده و اولی را تأیید و دومی را تقبیح می کند.
این بود حکایت میرزا اسماعیل دردی اصفهانی. عمله ای آس و پاس که با هجرت به هند و نه به خود سرزمین فرنگیان یعنی اروپا، از وادی عملگی به سرای طلبگی درآمد و اندیشه گری فرزانه شد. در ایران عصر قاجار، که البته مطلب یا مقاله ای در باب او و اندیشه هایش به زبان فارسی موجود نیست، جز آن یکی که ما به آن استناد کردیم. (کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ۵۷ _ ۵۶)
دردی اصفهانی در ۱۰۰ سال پیش شکاف بین ایران و ژاپن را حداقل ۵۰۰ سال تخمین زد. اینکه به واقع این سخن او چه نسبتی با واقعیات آن زمان جامعه ایران دارد احتیاج به کاوشی عمیق در تاریخ معاصر ایران زمین دارد و مطلبی است فراسوی توانایی نگارنده این سطور. اما از یک نکته نمی توان غفلت ورزید و آن اینکه اکنون که قریب به یک قرن از سخنان میرزا اسماعیل می گذرد با نگاه به شکاف موجود میان جامعه ایران و ممالک راقیه، حزم اندیشی این اندیشه گر تیزبین بر ما روشن می شود.
روزنامه شرق
سال اول – شماره ۱۱۶
امیرحسین تیموری
نظر شما