چگونه یک داستان تر و تازه بنویسیم؟
آیا فکر نمیکنید خوانندهای را که تا کنون بیش از سیصد رمان پلیسی خوانده به سختی میشود گول زد؟ این گونه خوانندهها به سرعت متوجه ذکر تصادفیِ سنجاق سینۀ مادربزرگ در رمان میشوند و آن را به حساب سرنخ رمان میگذارند و خیلی زود مادربزرگ را هم میبرند در فهرست افراد مظنون به قتل. خوانندگان حرفهای رمانهای پرحادثه نیز تا کنون آن قدر درباره ی تعقیب و گریز خواندهاند که دیگر با خواندن یک تعقیب و گریز، فورا وحشت نمیکنند.
خوانندگان حرفهای رمانهای عاشقانه هم تا کنون قضیه ی صدها دختر و پسری را که بالاخره به هم میرسند خواندهاند. بنابراین، وقتی به فصل سوم یک رمان میرسند شاید فهمیده باشند که این دو دلداده، بالاخره، موانع عشقشان را چگونه با موفقیت از سر راه بر خواهند داشت.
این حرف به این معنا نیست که این رمانها بد هستند، بلکه منظورم این است که در هزاره ی جدید، خوانندگان داستانهای همهپسند را بهسختی میشود تحت تأثیر قرار داد. خوانندهها هنوز هم دوست دارند رمان بخرند و بخوانند، به همین دلیل، مسلماً آنها دوست نویسندهها هستند، اما آنان هرچه بیشتر میخوانند تأثیرگذاری روی احساساتشان نیز سختتر میشود، چون آنها با شیوههای داستانگویی سنتی کاملاً آشنا هستند.
یکی از راههای تر و تازه کردن ساختار داستانی، که برای همه آشناست، استفاده از زاویۀ دید است؛ استفاده از چشماندازی در روایت که خواننده از طریق آن، داستان را تجربه میکند. از دیرباز داستانگویان فهمیده بودند که با تغییر راوی، داستان هم تغییر میکند.
تعریف داستان و اتفاقات جنگ تروا از دید آشیل یونانی و پیروز در جنگ، از نظر نوع تجربیات، جزئیات، و تفسیر و تحلیلها با تعریف همان داستان از دید هکتورِ شکستخورده فرق دارد (هومرِ برای تعریف این داستان از زاویه دیدی نزدیک به زاویه دید چندگانه استفاده میکند و به این وسیله هر دو دید ــ هکتور و آشیل ــ را در روایت این داستان در ایلیاد و اودیسه به کار میگیرد)
با استفاده از دید شخصیتهای خاص در داستانگویی حتی میتوان کاری کرد که تجربه ی اتفاقات عادی و آشنا هم شکل تجربیاتی تازه و خاص را پیدا کند؛ و این همان حقیقت مهم در استفاده از زاویه دید مناسب در داستانگویی است.
جادوی زاویه دید
نوشته آلیشیا راسلی
ترجمه محسن سلیمانی
نظر شما