موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

چالش های روشنفکرانه در بسترهای دینی و فرهنگی

مجله  پگاه حوزه  01 تیر 1381، شماره 54 

نویسنده : اینجینیر، اصغر علی؛ غیاثی، غلامرضا
چالش های روشنفکرانه و بین دینی روزافزون در جهان، ایجاد گفت وگوی بین فرهنگی و بین دینی را بسیار ضروری نموده است؛ زیرا جهان به دو قطب شمال و جنوب تقسیم شده است. شمال بسیار پیشرفته و جنوب از عقب ماندگی، بی سوادی توده ها و فقر در رنج است. جوانان تحصیل کرده ی جنوب، شغلی که آرزوهای آنان را برآورده سازد به دست نمی آورند و به دنبال شغلی با مزایای بیشتر و بهتر بوده و چشم به شمال دوخته اند.

بیشتر کشورهای جنوب، توسعه نیافته و زمانی از مستعمرات شمال بوده اند. از این رو مردم این مستعمرات جذب کشورهای بزرگ می شوند. زمانی که تعداد زیادی از مردم مهاجرت می نمایند، مردم سفیدپوستِ بومی آزرده خاطر شده و تنش های نژادی افزایش می یابد، به ویژه وقتی در این کشورها رکود اقتصادی وجود دارد و شغل های موجود کافی نیست. هرچند علل زیربنایی ممکن است اقتصادی یا سیاسی باشد.

چالش ها خود را در بسترهای فرهنگی یا دینی نشان می دهند، هرچند در نهایت می توان تنش ها را با پرداختن به دلایل اقتصادی کاهش داد، اما تنش های فرهنگی - دینی آن ها نیز نیازمند برخوردی مؤثر است. تنش های فرهنگی و دینی خسارات بسیاری به بار می آورد و سوءتفاهم راحتی در میان کسانی که به طور مستقیم از رکود اقتصادی تأثیرپذیر نیستند، گسترش می دهد. به دلیل تبلیغات پرسر و صدای گروه هایی از بنیادگرایان که بسیار آزادانه نظر خود را بیان می کنند، پیش داوری های دینی و فرهنگی به سرعت در حال گسترش است.

رسانه ها نیز نقش مهمی در اشاعه ی این پیش داوری ها دارند؛ زیرا رسانه ها بیشتر علاقمند به اخبار جنجالی هستند تا اخبار سودمند و معقول. گزارش های منفی و تکراری به پیش داوری های گسترده علیه گروه های فرهنگی یا دینی خاصی می انجامد. این واقعیت کاملاً شناخته شده است که رسانه های غربی به کوبیدن اسلام مشغول هستند. و درک این نکته بسیار مهم است که کشورهای غربی - به رهبری امریکا - وضعی بسیار خصمانه را علیه کشورهایی؛ چون ایران، لیبی و عراق برگزیده اند که این کشورها جرأت ایستادگی در برابر اقتدار ایالات متحده را یافته اند.

ایالات متحده نه تنها این کشورها را به شدّت مورد حملات خود قرار داده (مانند بمباران عراق یا بمباران کارخانه ی داروسازی در سودان و غیره) بلکه در رسانه های خود نبردی تبلیغاتی علیه اسلام و کشورهای اسلامی به راه انداخته است. از این رو برخی از فعالان جوان که اسیر یأس مطلق نیستند، حمله های خشونت آمیزی را علیه تأسیسات امریکایی انجام می دهند. برای مثال می توان به انفجار مرکز تجارت جهانی در چند سال پیش اشاره نمود. در نتیجه ی اینها یک امریکایی عادی پیش فرض های وحشتناکی را علیه اسلام و مسلمانان دارد. در نظر او اسلام دین تعصب و خشونت است.

به همین ترتیب دامنه ی خشونت افراطیونِ داخلی در الجزایر به فرانسه نیز کشیده شده است. افراطیون الجزایری اقدام به چندین مورد بمب گذاری در پاریس نمودند؛ زیرا معتقدند که دولت فرانسه با مقامات الجزایر در کشتار و نابودی مبارزان مسلمان همکاری می کند. این برخورد طبعا به پیش فرض هایی قومی علیه اسلام در فرانسه می انجامد.

آلمانی ها این روزها با رکود اقتصادی شدیدی روبرو هستند و بیکاری گسترده ای در حدود 12% در آلمان وجود دارد. اما در دهه ی 60 که اقتصاد آلمان رو به شکوفایی بود و به کارگران خارجی نیاز داشت، عده ی بی شماری از ترک ها را به آلمان آوردند و اینک که رکود اقتصادی این کشور را فراگرفته، ترک ها را تحقیر می کنند و تنش میان آن ها و آلمانی ها هر روز افزایش می یابد.

به دلیل وجود درگیری های قومی، عدّه ی زیادی از «تامیل ها» نیز به چندین کشور اروپایی؛ از جمله آلمان مهاجرت نموده اند که در چند سال اخیر نئونازی ها چندین بار به تامیل ها حمله ور شده اند. این نکته هرچند عجیب می نماید، اما واقعیت این است که جنبش نئونازیسم در آلمان شرقی در حال گسترش است که پیش از این قانون کمونیست ها در آن جا حاکم بود و جوانان آلمان شرقی حمله به ترک ها و تامیل ها را بر عهده دارند و دلیل این امر این است که سطح بی کاری در میان مردم آلمان شرقی بسیار بالاتر از میانگین ملی است که این رقم را بین 20 الی 25 درصد مطرح نموده اند. از این رو یک آلمانی عادی مانند یک فرد امریکایی معمولی، پیش فرض های بسیاری علیه اسلام و مسلمانان و نیز علیه مردم تامیل دارد. و مهاجرت مسلمانان از بوسنی و هرزگوین، درگیری های دینی - فرهنگی را شدّت بخشیده است.

گذشته از درگیری های فرهنگی و دینی در غرب، درگیری های روزافزون دیگری در میان ادیان و گروه های فرهنگی مختلف در کشورهای در حال توسعه؛ بویژه در آسیا و افریقا بوجود آمده است که از آن جمله می توان به هندوها و مسلمانان در هند (و اکنون نیز هندوها و مسیحیان) هم چنین مسلمانان و مسیحیان در برخی از کشورهای افریقایی، مانند نیجریه و سودان با یک دیگر اشاره کرد. هم چنین گروه های فرهنگی و قومی گوناگونی نیز در این کشورها درگیر خشونت های متقابل هستند؛ مانند گروه های «ناگاد میتی در منی پور، بنگالی ها و قبایل دیگر در تریپورا و...» البته پیش فرض هایی نیز در شمال و غرب هند در مورد هندی های جنوب وجود دارد. سازمان شیوسنا (ShiveSena)سازمان مبارزان هندوی مهارا شتریان (Maharashtrian) در بمبئی است که مسلمانان و هندی های جنوب را مورد تهاجم قرار داده و مبارزه طلبی را در میان جوانان مهارا شتریان رواج داده است.

علل متعددی را می توان برای چنین درگیری هایی برشمرد که بیشتر آن ها دلایل سیاسی و در مواردی نیز دلایل اقتصادی است. روند توسعه در میان کشورها کاملاً یکسان نیست و این امر باعث مهاجرت درون مرزی از مناطق روستایی به مناطق شهری و از شهرهای کمتر توسعه یافته به مناطق شهری توسعه یافته تر می شود. لذا گروه های فرهنگی و دینی مختلف در مناطق شهری موج می زند و لاجرم درگیری در مناطق شهری بیش از مناطق روستایی است. مناطق روستایی دارای تجانس بیشتری هستند و تمایل به درگیری هایی این گونه در آن ها کمتر است. بسیاری از مناطق شهری به کانون واقعی درگیری های فرهنگی، دینی یا قومی تبدیل شده است. هر گروه قومی، یا دینی تمایل به ایجاد سلطه ی خویش بر منطقه ای خاص و زدودن آن جا از گروه های دیگر گمراه کننده است، یا اعضای بسیج شده ی گروه از گفتمان فرهنگی و دینی استفاده می کند و پیش فرض های قومی را در اذهان دیگر گروه های فرهنگی یا دینی ایجاد می نماید.

با این حال باید به این نکته اذعان نمود که این مسایل پدیده ای نو نیست و در طول تاریخ چنین مهاجرت هایی از کشوری به کشور دیگر و از منطقه ای به منطقه ی دیگر در درون یک کشور وجود داشته است. هم چنین این درگیری ها نیز تازگی ندارد. مسیحیان و مسلمانان برای تسلط بر فلسطین با یک دیگر جنگیدند که در تاریخ این جنگ ها را با عنوان جنگ های صلیبی می شناسند. و با تب و تابی که با آن این جنگ ها، میان مسیحیان و مسلمانان جریان داشت، واژه ی صلیبی را مترادف شور و اشتیاق قرار داده و عبارت «روحیه ی صلیبی» به قاموس زبانی اضافه گشته است.

جنگ های صلیبی عامل سوءتفاهم های بسیاری درباره ی اسلام در کشورهای غربی در قرون وسطی شد.

تصویر مسلمانانی که در دستی قرآن و در دست دیگر شمشیر داشتند، محصول این جنگ ها بود. هم چنین تهاجم مسلمانان به هند شمالی از اسلام به عنوان دینی خشن در اذهان هندوهای بسیاری ایجاد نمود (هرچند در این نبردها هندوهایی نیز با مسلمانان همکاری داشتند.) این تصورات در بافتی نو برای تأمین تمایلات سیاسی معاصر احیاشده و در نتیجه، هوچی گری تبلیغاتی یک هندوی عادی مسلمانان را متعصب و خشن می پندارد. رسانه ها دیگربار نقشی مهم در اشاعه ی این تصورات و نظریه ها ایفا می کنند. تمام شور و حرارت جنبش تخریب مسجد بابری از چنین تصوری نشأت گرفته بود. یک فرد هندو، مسلمانان را تخریب گرانِ متعصبِ معابد هندوها می شناسد. حزب «BJR» که یک حزب هندوی بنیادگراست، نقشی مهم در بسیج حمایت های انتخاباتی هندوها دارد. در قرون وسطی چنین بسیج عمومی برای اهداف سیاسی ضرورت نداشت و سلاطین می توانستند توازن میان ادیان را بر اساس تمایلات خود حفظ نمایند.

در دوره های نوین، ضرورت بسیج مردمی، منطق خاص خود را دارا بوده و تمایلات سیاسی درصدد تأثیرگذاری و کنترل توده ها است و قدرت رسانه ها امکان این کنترل را آسان نموده است. البته چنین ابزاری در گذشته های دور وجود نداشت. از این رو می بینیم که نیاز به کنترل توده ها و نقشی که رسانه ها ایفا می کنند، نقشی مهم در اشاعه ی پیش فرض های بین فرهنگی و بین دینی دارد.

ممکن است تصوراتی که رسانه ها درباره ی برخی ادیان و فرهنگ ها ایجاد می کنند، تصورات درستی نباشد، اما می تواند آشفتگی و هرج ومرج قطعی را با اشاعه ی پیش فرض هایی علیه گروهی خاص ایجاد نماید. نقش رسانه ها در دوره های جدید، بسیار حساس است و نقش رسانه های الکترونیک حساس تر. با این همه، اگر رسانه ها تمایل به ایجاد درک میان فرهنگی و بین دینی بهتر داشته باشند، به ایفای نقشی سازنده نیز قادر خواهند بود. هم چنین شایان ذکر است که تمام رسانه ها مسئول جنجالی نمودن درگیری ها نیستند. بخشی از نشریات و رسانه های الکترونیک نقش بسیار مثبتی را در این زمینه دارا هستند و این نقش از آنِ طیف هایی است که علاقمند به گفت وگوی میان فرهنگی و میان دینی برای استفاده ی مفیدتر از چاپ و رایانه هستند. و ما باید تمام تلاش خود را برای ایجاد این روحیه ی گفت وگو میان گروه های درگیر به کار بندیم.

گفت وگوی بین فرهنگی و بین دینی
گفت وگو تنها راه موجود به منظور درک بهتر بین گروه های درگیر است. هم چنان که اشاعه ی اطلاعات غلط به هر وسیله، شدیداً عامل گسترش سوء تفاهم ها می باشد. اشاعه ی اطلاعات صحیح برای مهار درگیری به شدت ضروری است. و این عمل به گونه ای موثر از رهگذر گفت وگو امکان پذیر است. از این رو ما تمایل داریم که قوانین و فرایندهای چنین گفت وگوهای بین دینی و فرهنگی را مشخص سازیم، لذا این گفت وگو می تواند میان گروه های متفاوتی انجام شود که عبارتند از:

1. گروه های سیاسی؛

2. گروه های دینی؛

3. حامیان گروه های دینی و سیاسی.

هم چنین سطوح مختلفی در این گفت وگوها وجود دارد و فرایندی جامع می تواند دربرگیرنده ی تمامی این سطوح باشد. این گفت وگوها می تواند در سطح رهبران دینی و سیاسی، در سطح روشنفکران گروه های مختلف و نیز در سطح توده های مردم انجام شود. سرشت این گفت وگوها در سطوح مختلف، متفاوت خواهد بود.

در سطح روشنفکران، گفت وگوها بیشتر درسطح تحلیل حوادث و درک ماهیت نیروهای برانگیزنده ی درگیری است. گفت وگوها در این سطح مربوط به سیاست ایجاد سازگاری بین فرهنگی و بین دینی است. در سطح سیاسی، گفت وگو می تواند مربوط به سیاستمدارانی باشد که به سیاست غیر دینی معتقدند و با ایمان ایدئولوژیک، سیاست دینی، یا رویارویی فرهنگی مخالفند. در سطح سیاسی، گفت وگو می تواند در برگیرنده ی راهبردهایی به منظور مجاب نمودن مجمع غیر دینی برای منزوی کردن نیروهای بنیادگرا و فرقه گرا باشد.

از طرف دیگر در سطح دینی، این گفت وگو در رابطه با جنبه های ایجاد علم کلام خواهد بود. لذا باید دین را نیز در سطوح مختلفی دریافت. برای مثال: در سطح شعائر، الهیات، نهادهاو ارزش ها. در حالی که ممکن است شعائر، الهیات و علم کلام و نیز نهادها میان ادیان متفاوت باشد. ارزش ها مکمل یک دیگرند. برای مثال هندوئیسم بر عدم خشونت و شفقّت بودایی؛ مسیحیت بر عشق و اسلام بر عدالت و برابری تاکید دارد و می توان دریافت که این ارزش ها همه مکمل یک دیگرند. شعائر، علم کلام و نهادهای هر دین، خاص آن دین است واین امر اغلب به سوء تفاهم می انجامد. هر سنت دینی بر اهمیت شعائر و احکامی خاص به عنوان شعائر و احکام بنیادین آن دین تاکید دارد و برتری آن ها را اعمال می نماید. برای مثال در نظام عبادی اسلام، پرستش بت ها یا تعظیم در برابر آن ها منع شده است. اسلام تاکیدی اساسی بر وحدانیت خداوند متعال دارد و اعتقاد به هر نوع وجودی در کنار او را شرک و گناه می داند. از طرف دیگر هندوها اعتقاد به پرستش بت ها دارند و در برابر آن ها تعظیم می کنند که این تفاوت ها گاهی به برخوردهایی خشونت آمیز میان این دوجامعه در هند می انجامد. با این همه - شایان ذکر است که - دراین درگیری ها نقش رهبران سیاسی که اهمیتی برای شعائر و اعتقادات دینی قایل نیستند، بیشتر از نقش رهبران دینی است.

با این حال این سخن به معنی آن نیست که رهبران دینی تفاوتی با یک دیگر ندارند. این تفاوت ها را به منظور ایجاد گفت وگویی مناسب باید درک کرد و بر آن ها ارج نهاد، نه آن که با آن ها به مبارزه برخاست. این کاری است که بسیاری از صوفیه و کاهنان بودایی دقیقاً انجام داده اند. آن ها نه تنها تلاش نموده اند تا بر این تفاوت ها ارج نهند، بلکه تلاش بر آشتی و نزدیکی این تفاوت ها داشتند. برای مثال «کوروناناک» بنیان گذار فرقه ی «سیک» اهمیت بسیار زیادی برای دو آیین اسلام و هندو قایل بود و نقشی سازنده در تلفیق خلاق میان این دو ایفا نمود.وی احترام خاصی برای سنت اسلامی صوفیه قایل بود و اشعار بابا فرید - یکی از مشایخ صوفیه ی پنجاب - را در کتاب «ادی گرانت (Adi Granth) خود درج نمود.

دارا شکوه (Dara shikoh) شاهزاده ی مغول که به سنّت صوفیه علاقمند بود، درکی عمیق از سنت های آیین هندو داشت و در رساله ای با عنوان «مجمع البحرین» اصطلاحات دو آیین اسلام و بودائیه را با یک دیگر مقایسه نمود و شباهت های خیره کننده ی آن ها را نشان داد. وی هم چنین با مطالعه ی تطبیقی اسلام و هندوئیسم معتقد است، اگر چه هندوئیسم ظاهراً آیینی چند خدایی است، اما در اصل دینی توحیدی است.

یکی دیگر از بزرگان صوفیه ی قرن هجده هند، «مظهر جائی جنان» (Mazhar Jaei janan) معتقد بود که پرستش بت ها در میان هندوها اساساً به معنی چند خدایی نیست؛ زیرا بت راهی برای رسیدن به خداوند است؛ نه آن که بت ها خود خدا باشند. بسیار قبل از وی «محی الدین عربی» از بزرگان صوفیه ی اسپانیا، تاکیدی اساسی بر عشق به خداوند داشت و دل خویش را کانون عشق به خداوند و از این رو عرش خدا می دانست. براساس نظریه ی وحدت وجودِ وی، تمامی خلق مظهر خداوند است و لاجرم همه ی مرزهای میان انسان ها که ناشی از سنت های دینی متفاوت است مصنوعی بوده و باید از میان برداشته شوند. نظریه ی او در حقیقت نگرشی جهانی و مطلق است. بنابراین، تأکید بزرگان صوفیه بیشتر بر روحانیت است تا شعائر، لذا قادرند وحدت بنیادین میان همه ی سنت های دینی را تجسم کنند.

هم چنین متون هندوها از حرمتِ یکسان نهادن به تمامی ادیان و سنت های دینی سخن می گوید. کاهن بودایی، مانند صوفیه تأکید زیادی بر عشق عمیق نسبت به خداوند، یعنی خود را وقف او نمودن دارد. در نظر آن ها نیز شعایر در مرتبه ای ثانوی قراردارند و روحانیت اساس است. در سنّت مسیحی نیز عرفا بر روحانیت و عشق به خداوند تأکید دارند.

اما این همه به معنی آن نیست، بلکه میلیون ها انسان وجود دارند که اهمیتی فراوان بر شعائر و نظام الهی خاص خود قائلند.

گفت وگوی بین ادیان
شالوده ی این گفت وگو باید اهمیت خاص نظام های کلامی و شعائر را پذیرا باشد که در این جا مایلم تا قوانین پایه را برای گفت وگوی بین ادیان مطرح نمایم.

1. کسانی که دراین گفت وگوها شرکت می کنند باید عمیقاً پای بند سنت دینی خود بوده و اعتقادی درونی نسبت به آن داشته باشند؛ زیرا ایمان راسخ بدون گرایشات مادی و دنیوی است که می تواند زمینه ی مناسبی برای گفت وگو باشد؛

2.شرکت کنندگان در گفت وگو نباید در ذهن خود احساس برتری نسبت به سنت های خاص خود داشته باشند؛

3. گفت وگو هرگز نباید به جدل بینجامد. زیرا روش جدلی، روشی کاملاً ضدّ گفت وگو است.مجادله سعی می کند تا به دیگری بفهماند که در اشتباه است، در حالی که گفت وگو به منظور فهم دیگری ایجاد می شود؛

4. گفت وگو نه تنها باید برای درک طرف مقابل انجام شود، بلکه باید به صداقت و اصالت وی نیز احترام بگذارد. هیچ گفت وگویی بدون احترام به صداقت و اعتقاد دیگری نمی تواند ایجاد شود؛

5. هدف از گفت وگو باید توضیح نقطه نظر خود به دیگری باشد، نه آن که وی را پیرو نظر خویش کند. حتی کوچک ترین تلاش برای همسو کردن طرف مقابل با خود، روح گفت وگو را نابود می سازد. این کار تلاش در جهت تغییر آیین خواهد بود که به رنجش ختم خواهد شد؛ زیرا تلاش برای تغییر آیین به معنای آن است که نظام اعتقادی فردی که باید تغییر کیش دهد به خوبی طرف دیگر نیست؛

6. طرف های گفت وگو باید آماده ی پذیرش منحصر به فرد بودن نظام کلامی، شعائری و اعتقادی دیگران باشند. و خاص بودن آن ها است که ایجاد تفاوت می نماید. از این رو بحث از درست یا غلط بودن نیست، بلکه بحث از بی بدیلی و تفاوت است؛

7. هم چنین طرف های گفت وگو باید بپذیرند که تنوع و گونه گونی، مبنای حیات بوده و بدون تنوع، زندگی ملال انگیز و فاقد جاذبه است. قرآن کریم نه تنها این گونه گونی را می پذیرد، بلکه آن را مجاز می داند. گونه گونی خواست خداوند متعال است (سوره ی بقره، آیه ی 148، سوره ی مائده، آیه ی 48). فقدان تنوع و تحمیل نظام اعتقادی یا ایدئولوژیک خود می تواند در نهایت به تعصب و سلطه گری منجر شود. از این رو دولت های ایدئولوژیک مانند افراد ایدئولوژیک تمایل زیادی به سلطه گری دارند؛

8. گفت وگو باید روحیه ی سازش و تطبیق برای به حداقل رسانیدن درگیری ها در جامعه را ایجاد نماید. روحیه ی گفت وگو شامل درک مشکلات دیگران و پیچیدگی شرایط است و سازش روحیه ی اصلی فرهنگ گفت وگو است؛

9. برای ایجاد گفت وگویی مؤثر باید تفاوت میان گفت وگو و تک گویی را درک کرد؛ زیرا تمایل به سلطه در گفت وگو به تک گویی ختم می شود. از این رو هر یک از طرف های گفت وگو باید فرصتی مساوی برای توضیح دیدگاهشان داشته باشند. گفت وگو تنها با روحیه ی آزاد منشانه ی حقیقی که در آن حقوق تمامی شرکت کنندگان در گفت وگو به رسمیت شناخته شود، قابل انجام است؛

10. در نهایت طرفین باید دریابند که گفت وگوی مؤثر، تنها زمانی امکان پذیر است که نه تنها فرد به سخن دیگری در توضیح نظرش گوش فرا دهد، بلکه دیدگاه او را درک کند و بر آن در بافت موجود ارج نهد. حتی متون دینی باید در بافتی خاص قرار گیرد تا بیانیه ای ارزشی شود. نقد این متون معمولاً ناشی از جهل به بافت آن است.

اگر این قوانینِ پایه در گفت وگوهای بین دینی و بین فرهنگی رعایت شود، نتیجه ای بسیار دلگرم کننده خواهد داشت؛ زیرا امروزه هیچ کشوری نمی تواند از تک مذهب و تک فرهنگ بودن مباهات کند. امکانات حمل و نقل سریع در هرکشور، گروه های فرهنگی و دینی متفاوتی را گردهم آورده است و انسان مجبور به زیستن با چنین بافت گوناگونی بوده و رهایی از آن ممکن نیست.

برخی از گروه ها از نظر جمیعت در اکثریت وبرخی در اقلیت خواهند بود و یا چند گروه اقلیت در کنار یک دیگر اکثریتی را تشکیل خواهند داد. شبیه آن چه که در آینده ی نزدیک در کانادا رخ خواهد داد. زیبایی، الگوی متناسب جامعه در هماهنگی آن است و درگیری،این هماهنگی را کاهش می دهد و به دلیل فشار روانی و تنش، این هماهنگی کاملاً از هم خواهد گسست.

در پایان مایلم به آن چه که گفت وگوی زندگی نام دارد و همواره در سطح توده ها واقع می شود اشاره نمایم: گفت گوی زندگی شامل هم زیستی با تمامی مشکلات، فشارهای روانی و تنش های آن و در غم و شادی انسان های دیگرشریک بودن است. ما شاهد این زندگی در هم زیستی و گرامی داشت حیات در سطح توده ها هستیم. در این جا از فرضیات و علم کلام و مفهومی که به خاطر آن به نزاع برخیزند، خبری نیست، بلکه تنها مشکلات و گرفتاری هایی است که می توان با یک دیگر در آن ها سهیم شد.

این گفت وگوی حقیقی زندگی است؛ گفت وگو از رهگذر زیستن با یک دیگر و شریک شدن با یکدیگر.

نظر شما