نقد و بررسی دیدگاه های مشهور شرق شناسان در مورد نسخ
فهرست عناوین
علی شریفی
چکیده: مسألة نسخ در قرآن دارای اهمیت و ارزش حیاتی در حوزة فقه، اصولفقه، کلام و تفسیر است و بدون این علم، استنباط احکام وفهم مقاصد خداوندیدر قرآن، امکان پذیر نخواهد بود.
شرق شناسان، توجیه تناقض ها در قرآن، اختلاف میان قرآن و سنت و اختلاففتاوی فقها را زمینه های موجود اندیشة نسخ در میان مسلمانان می دانند.
لذا اساسی ترین مبحث، نقد و بررسی دیدگاه های مشهور شرق شناسان درموردنسخ می باشد که با بررسی دیدگاه علمای شیعه دربارة نسخ، حکمت و انگیزة نسخدر قرآن از دیدگاه مسلمانان و تفاوت مبنایی آن با دیدگاه شرق شناسان توضیحداده شده است.
Survey and criticism of the most eminent orientalists about "Abrogation"
Ali Sharifi
Abrogation of Korari verses is an issue of light significance andvalue in the field of jurisprudence, principles of jurisprudence,theology. And exegesis orientalists have considered justification ofcontradiction in the Koran, differences between Koran and the Sunna,and differences in legal deductions of jurisprudents as creating factorof the theory of abrogation among Muslims.
The most central topic is a critical study of dominant views oforientalists concerning abrogation. It is explained and argued bypresenting the views of Shiite scholars concerning abrogation, theunderlying facts behind abrogation in Muslim view, and its differencesfrom the view of orientalists.
1
1 - بررسی دیدگاه علمای شیعه درباره نسخ1
شرق شناسان در مطالعات خود در حوزه نسخ، توجه بسیار کمی به نظریات مذهبشیعه داشته اند که همین مقدار نیز بعضا ازمنابع اهل سنت نقل شده و به ندرتبا دیدگاه اصیل شیعی مطابقت دارد. به دلیل نیاز به تبیین اجمالی دیدگاههای شیعه در مواجهه با آرای شرق شناسان و انتخاب مبنایی برای نقد و بررسیآنها در این بحث برآنیم تا با مقایسه اجمالی آرای چند تن ازعلمای معاصرشیعه مانند: آیه الله... خویی(ره)، علامه طباطبایی(ره) و آیت ا... معرفتبه عنوان قائلین نسخ و علامه عسکری به عنوان یکی از منکرین وقوع نسخ درقرآن به بررسی کیفیت واسلوب بحث این بزرگواران بپردازیم:
2
الف - دیدگاه آیة ا.. خویی(ره)
ایشان در مقدمه البیان فی تفسیر القرآن، ضمن ارائه دلیل بحث و بررسیآیات منسوخه می نویسند: این فصل، قسمت معظم و مهمی از آیات قرآن را که بهصورت تعطیل درآمده است، از صورت تعطیل در می آورد و این ثروت عظیم را بهنفع مسلمانان به جریان می اندازد. ایشان ضمن بیان تقسیم بندی های مختلف درمسأله نسخ، از نسخ تلاوت نه حکم، نسخ تلاوت و حکم و نسخ حکم نه تلاوت،مورد اخیر را پذیرفته و برای آن نیز دو صورت صحیح بیان فرموده اند. سپس بابررسی حدود 36 آیه به اصطلاح نسخ شده، نسخ را در تمام آنها رد کرده و تنهاقائل به وجود یک آیه منسوخ در قرآن کریم شده اند و آن هم آیه 12 سورهمجادله، مشهور به آیه نجوی است. در بیان کیفیت نسخ نیز، نسخ حکم در قرآنرا همان گونه که گفته شد به سه صورت تقسیم بندی کرده اند:
1 - حکمی که به وسیله قرآن ثابت شده است با سنت قطعی و حدیث های متواتریا به وسیله اجماع قطعی که کاشف از عقیده معصوم باشد، نسخ شود این نوع نسخبه نظر ایشان عقلاً و نقلاً اشکالی ندارد و اگر در موردی چنین نسخی ثابتشود، باید از آن پیروی نمود و اگر در موردی سنت متواتر و یا اجماعی محققنیست در این صورت نسخ، مورد قبول واقع نخواهد بود زیرا نسخ باخبر واحدثابت نمی شود.
2 - حکمی که به وسیله قرآن ثابت شده است به وسیله آیه دیگری که ناظر برآیه منسوخ بوده و حکم آن را بیان می سازد نسخ شود. این نوع نسخ نیز به نظرایشان دارای اشکال و ایرادی نیست و آیه نجوی را از این گونه نسخ می دانند.
3 - حکمی که به وسیله قرآن ثابت شده است، با آیه دیگری نسخ شود. بدینگونه که مفهوم آیه ناسخ هیچگونه نظارتی نسبت به مفهوم آیه منسوخ نداشتهباشد وبه ظاهر و به طور صریح آن را بیان نکند بلکه تنها اختلاف و تضادی کهدر مفهوم این دو مشاهده می شود، ما را به وجود چنین نسخی هدایت کند و ناسخبودن آیه متأخر و منسوخ بودن آیه متقدم را نشان دهد. ایشان وجود چنین نسخیدر قرآن را رد می کنند2.
3
ب: دیدگاه آیة ا... معرفت
ایشان ضمن بحث متقن و مفصلی در خصوص مسأله نسخ در جزء دوم "التمهید فیعلوم القرآن" به بررسی حکمت وجود نسخ در احکام الهی پرداخته اند و از آنبه عنوان یک ضرورت واقعی که برای مصلحت است، نام برده اند و در بحثی دیگر،بخشی از مطالب خویش را به بررسی نسخ در قرآن کریم اختصاص داده اند و متذکرمی شوند که مسأله نسخ از جمله مباحثی بوده است که موجب طعن دشمنان اسلامنسبت به کتاب آسمانی قرآن شده است که چگونه ممکن است در قرآن، آیات منسوخالحکم باشد که هیچ فایده ای، جز قرائت و تلاوت بر آن مترتب نباشد؟
ایشان سپس پاسخ می دهند که این دسته دچار غفلت شده اند چرا که ثبت آیهای در قرآن تنها برای بیان حکم و تشریع نیست و برای رفع شبهه مذکور متذکرشده اند که
اولاً: فایده قرآنی در حکم تشریعی، به تنهایی نیست بلکه تشریع، یکی ازاهداف متنوع و بسیاری است که قرآن به خاطر آن نازل شده است. دلیل ما براین مسأله این است که آیات احکام در قرآن از 500 آیه تجاوز نمی کند درحالیکه آیات قرآن بالغ بر 6000 آیه در شئون مختلف است که متضمن هدایت عامه ومعجزه جاویدی است که قرآن به واسطه آنها در طول تاریخ تحدی کرده است.
ثانیاً: بسیاری از آیات قرآنی به شئون خاصی مرتبط است و درمناسبت هایخاصی نازل شده که عمومیت به اعصار و اجیال نداشته و به غیر از مسأله اعجازو تحدی عمومی آن، هیچ اثری بر آن مترتّب نیست جز اینکه به مراحل دعوتاسلامی و حوادثی که بر آن گذشته است دلالت دارد. البته این بزرگترین فایدهماندگار آن است، همانند نصوص تاریخی که مراحل سیر زمان را برای عبرتحاضران و آیندگان بیان می کند. بنابراین دلالت داشتن این آیات به مراحلتشریع اسلامی از مرحله ای به مرحله دیگر از بزرگترین فایده های مترتّب براین آیات است.
استاد معرفت، ضمن بیان تقسیم بندی انواع نسخ (آن گونه که آیت اللهخوئی(ره) نیز بدان اشاره کرده اند) نسخ در حکم و نه در تلاوت را پذیرفته ودو مورد دیگر را از مصادیق تحریف قرآن دانسته اند. ایشان ضمن بحث و بررسیمفصل درباره 228 آیه به اصطلاح منسوخه، 20 مورد از این آیات را به عنوانآیه منسوخه پذیرفته اند. و در رأس همه آنها به بحث درباره آیه نجویپرداخته و عنوان می کنند که در این آیه احدی مناقشه نکرده است3. بنابرایندرمقایسه آرای آیت الله خوئی(ره) و آیت الله معرفت در می یابیم که هر دودر میان اصناف نسخ، به نسخ در حکم و نه در تلاوت قایل اند و دو نوع دیگراز نسخ را مصداق تحریف قرآن دانسته اند، جز اینکه آیت الله معرفت قایل به20 مورد آیه منسوخه در قرآن هستند و آیت الله خویی(ره) تنها یک مورد (آیهنجوی)، را پذیرفته اند. اما آنچه که وجه اشتراک هر دو این بزرگواران استپذیرش امکان وجود نسخ و وقوع آن در قرآن کریم می باشد.
4
ج: نظر علامه طباطبایی(ره) درباره نسخ در قرآن
علامه طباطبایی(ره) در پاسخ به پرسشی درباره نسخ در قرآن می فرمایند:
"بعضی ها اعتقاد دارند که نسخ در قرآن نیست و ظاهر کلامشان این است کهآیات ناسخ و منسوخ نیست ولی بعضی از قسمت های آیات مثل اینکه قابل انکارنیست که ناسخ و منسوخ هستند مثل صدقه در نجوی که خیلی روشن است و دربارهحکمی است که به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است که بعد ازاین، هریک از اصحاب بخواهند با شما به طور نجوی سخن گویند، باید مقدمتاًصدقه ای داده باشند و این صدقه را تنها امیرالمومنین علی(علیه السلام) بهجای آورده است و از دیگران اصلاً کسی حول و حوش این مطلب نگشت4".
علامه(ره) بعد از ذکر چند مثال از آیات ناسخ و منسوخ می فرمایند:
"شاید از آیه 106 سوره بقره روشن تر [از نظر دلالت بر نسخ] آیه 101 و102 سوره نحل می باشد که می گوید، چون آیه ای را به جای آیه ای تبدیل میکنیم می گویند، پیغمبر افترا زده است و به خدا نسبت دروغ داده است5. دراین آیه به خوبی نشان می دهد، آیات نسخ می شوند، تبدل و تبدیل در آن صورتمی گیرد و معلوم است که مراد آیات قرآن کریم است و چون معاندین می گوینداین تبدیل و تغییر از جانب محمد است نه از جانب خدا و او افترا زده است درآیه بعد می فرماید: بگو، این آیات را چه ناسخ ومنسوخ، جبرئیل که روح القدساست فرو فرستاده است تا موجب دلگرمی دلهای مؤمنان و هدایت و بشارت برایمسلمانان باشد.
و مرجع نسخ به تحدید زمان و امد مدت حکم منسوخ است، یعنی مدحکم سابقدائمی نبوده و تا زمان ورود حکم ناسخ بوده است و ابداً اشکال ندارد، بلکهحتماً باید نسخ در شرایع و احکام الهی بوده باشد زیرا که چه بسا احکامی بهعنوان دوام تشریع نمی شوند و مصلحت و ملاک آنها در برهه ای از زمان است ونیز مصلحت نیست که به عنوان موقت بیان شود. یعنی بیان توقیت خلاف مصلحتاست، در این صورت حکم را به طور مطلق تشریع می کنند و پس از استیفای مصالحو ملاکات مندرجه تحت آن حکم، آن حکم را نسخ می کنند. پس بازگشت نسخ به ایناست که به واسطه آیه ناسخ، بیان می شود که آیه منسوخ درامد خودش بیشتر حکمندارد و نمی تواند بیشتر از امد و زمان خودش حکم داشته باشد و این مسألهتناقض و تضاد نیست بلکه بیان حکم است و حکم ها جور به جور است واگر دو حکمدر ظاهر هم به صورت تضاد باشند معلوم است که تضاد حقیقی نیست. به اقتضایمصلحت، حکمی آمده است و بعد حکم دیگری آمده است.
5
موطن و مقتضیات عوض شده و حکم نیز تغییر کرده است و علّت اینکه بعضیاصرار به عدم نسخ در قرآن کریم دارند، این است که چنین می پندارند که اینمسأله نسخ، موجب مسأله تضاد می شود. و در احکام نبایستی تضاد وجود داشتهباشد و چون معلوم شد که مرجع نسخ به آن است که احدی آیتین امد و مدت آیهدیگر را بیان می کند که وقتش و زمان عملش چه اندازه بوده است دیگر مسألهتضاد معنی ندارد6"
علامه طباطبایی(ره) همچنین در بیان کیفیت نسخ، نسخ قرآن با سنت متواترو آحاد و نیز با اجماع قطعی را مردود می شمارد7. ایشان پس از نقد و بررسیاقوال و گفتار پژوهشگران قرآنی در مورد آیه »ماننسخ« با توسعه دادن بهمفهوم نسخ نتایج پنج گانه ای را می گیرد و می گوید: از بحث و بررسی ها درمورد آیه "نسخ" چند مسأله روشن می شود:
الف: نسخ تنها اختصاص به قلمرو و حوزه تشریع احکام ندارد، بلکه فراشمولی داشته و هر دو حوزه شریعت و تکوین را فرا می گیرد.
ب: نسخ، بدون تحقق ناسخ و منسوخ که دو رکن آن هستند هرگز صورت نمی گیرد.
ج: ناسخ، تمامی مصالح و یا حکمت و کمال منسوخ را در برمی گیرد.
د: ناسخ برحسب ظاهر با منسوخ در تنافی است و به جهت وحدت و نقطه اشتراکو وجه مشترکی که در بین هر دو وجود دارد، تناقض و تنافی ظاهری را مرتفع میسازد.
هـ: نسبت در رابطه ناسخ و منسوخ همچون رابطه میان عام و خاص، مطلق ومقید و مجمل و مبین نیست زیرا در ناسخ و منسوخ تنها مصلحت و حکمی که میاندو تا موجود است، رفع تناقض و تنافی می نماید و سپس نتیجه می گیرد کهبراساس فهم دقیق آیات سه گانه نسخ تنها نسخ حکم و (درون مایه) آیات قرآنمراد شارع حکیم است نه تلاوت آن8.
6
د: دیدگاه علامه سیدمرتضی عسکری
علامه عسکری نیز در طیف طرفداران وقوع نسخ در حوزه شرایع قبلی و عدموقوع آن در قرآن قرار می گیرد. درواقع ایشان به دور از هر توجه و تأثیریاز تقسیم بندی های مختلف در مسأله نسخ، ضمن رد مقامی انواع نسخ در قرآنکریم، تصریح می کنند که در قرآن حتی یک آیه منسوخه نیز وجود ندارد.
ایشان، در ابتدا به معنای نسخ در لغت و اصطلاح پرداخته اند که نسخ درلغت به معنای از بین بردن چیزی با چیز دیگری است که در پی آن می آید و دراصطلاح اسلامی، نسخ عبارت از تبدیل احکام شریعتی به وسیله احکام شریعتدیگر است. ایشان سپس به بیان انواع نسخ قرآنی پرداخته و ضمن رد همه انواعآن تصریح می کنند که: "واقعیت این بوده است که خداوند سبحان، حکم موقّتیرا با وحی غیرقرآنی بر پیامبرش نازل می فرموده و مسلمانان به آن عمل میکردند و بعد از تمام شدن مدت آن، خداوند آن را با وحی غیرقرآنی دیگری نسخمی فرمود یعنی ایشان را از منقضی شدن مدت حکم آگاه می کرد، سپس خداوند دروحی قرآنی خبر آن حکم و نسخ آن را اعلام می فرمود و جایز است در یک موردیا بیشتر بگوئیم که حکم موقت بعد از اینکه با وحی غیرقرآنی نازل می شد ومسلمانان به آن عمل می کردند، بیان اینکه، آن حکم موقت نسخ شده، یکباره درقرآن نازل می شد بنابراین در قرآن یک آیه منسوخه هم نیست"9.
7
2- حکمت و انگیزه نسخ در قرآن از دیدگاه مسلمانان وتفاوت مبنایی آن با دیدگاه شرق شناسان
با بررسی دیدگاه علمای شیعه و آیات و روایات مربوط به نسخ، اجمالاًبدین نتیجه رسیدیم که نسخ در قرآن اتفاق افتاده است که از نوع نسخ الحکمدون التلاوه می باشد. هرچند قبلاً نیز کم وبیش اشاره شد. با نگاهی اجمالیبه دیدگاه های مسلمانان و شرق شناسان درباره حکمت و انگیزه نسخ در قرآن،متوجه تفاوت مبنایی و فاحش بین این دو دیدگاه می شویم. لازم به تذکر استحکمت و انگیزه نسخ در قرآن از دیدگاه مسلمانان را می شود بر دو محور اساسیاستوار ساخت:10
1 - آزمایش:
خداوند، بندگان را به حال خود رها نکرده است، بلکه هر از گاهی آنان راامتحان می کند تا سره از ناسره، راستگو از دروغگو و مومن از منافق شناختهشود.
"الم احسب الناس أن یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون" عنکبوت2.
راه های گوناگونی برای آزمایش وجود دارد. از جمله راه ها، آوردن حکمیاست برای امتحان و بعد از گذراندن امتحان از سوی مردم حکم نسخ می شود وشکست خوردگان در امتحان و پیروزشدگان در آن مشخص می شوند. آیه نجوی چنیناست و علی(علیه السلام) تنها پیروز این میدان می باشد.
2 - حکمت دیگری که در آیات نسخ به چشم می خورد، این است که گاهی اوقاتمقتضیات و مصالح زمان و جامعه، حکمی را می طلبد و زمان دیگر با شرایط ومصالح دیگر، حکمی دیگر را می طلبد. لذا به مقتضای هر شرایطی، حکمی می آیدو حکم دیگر را از بین می برد و این همان نسخ است. پس حکمت دیگر خداوند درنسخ احکام، ایجاد فضایی سالم برای مسلمانان است تا در پرتو آن، راه خود رابه سوی کمال بیابند و طی کنند.
توجه به آیات منسوخ و شرایط نزول آنها، نشان می دهد که زمینه برای بیاناحکام اصلی در جامعه مهیا نبود. لذا با آوردن احکام موقت "البته بدون ذکرموقتی بودن آن"، زمینه برای اجرای احکام اصلی و دائمی فراهم می شد و لذامی بینیم که بعد از آماده شدن شرایط در زمان خودش، احکام دائمی (ناسخ)بیان می شد.
این درحالی است که شرق شناسان، زمینه هایی همچون حل تناقضات موجود درقرآن و اختلاف میان احکام قرآن وسنت و قرآن و فقه و... را به عنوان انگیزهپیدایش قاعده نسخ در قرآن قلمداد کرده اند. نقد اجمالی این دیدگاه هاموضوع بحث بعدی ما را تشکیل می دهد
8
3- نقد و بررسی آرای شرق شناسان درباره زمینه های پیدایش و گسترش نسخ در قرآن
3-1- وجود تناقض در قرآن
با مطالعه دیدگاه های نولدکه، بلاشر، بالجون، بل، برتون، پاورز و... درمی یابیم که همگی آنان قائل به وجود نوعی تناقض در قرآن کریم می باشند کهآن را عامل و زمینه ساز پیدایش اعتقاد به نسخ دانسته اند. البته به مرورزمان خود شرق شناسان نیز متوجه پایه های سست این دیدگاه شده وکمتر به اینموضوع پرداخته اند. در میان مسلمانان نیز افرادی مانند نحّاس و دیگران کهاندک ناسازگاری موجود در آیات قرآن را حمل بر نسخ کرده اند با این عملکردخود مشوق طرح مسئله تناقض در قرآن از سوی شرق شناسان شده اند و در این جهتزمینه ساز بوده اند. البته شرق شناسان، قایل به تناقض در قرآن نیز در طرحاین ادعای خود روشمند عمل نکرده اند تا بتوان به راحتی به نقد ادعاهایآنان پرداخت. در این میان بل و بالجون کار بالنسبه کامل تری ارائه کردهاند. گرچه این دو به نقد ادبی متن قرآن پرداخته اند ولی عدم آشنایی و تسلطآنان به سبک و اسلوب خاص قرآن، آفرینش های هنری در آن و موسیقی خاص کلماتقرآن موجب تلقی تناقض و ناهماهنگی میان آیات قرآنی شده است.
آن گونه که ما مسلمانان اعتقاد داریم، قرآن کریم تنها منبع و مرجع صحیحو تحریف نشده آسمانی است که از هر گونه باطلی از جمله تناقض مبراست:
"انه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه ولامن خلفه" فصلت 14
آنچه که باعث تلقی تناقض در آیات قرآنی از سوی شرق شناسان شده استتفسیر سطحی و ناقص آیات بدون توجه به شرایط زمانی و مکانی نزول آنها، عدمتوجه به سیاق آیات و سور، توجه به تفاسیر و قرائات شاذّ آیات بوده است.
اینک برخی از ادعاهای تناقض در قرآن را بررسی می کنیم تا بطلان آن هاروشن شود. البته به تناسب در بخش های دیگر نیز کم و بیش به مواردی از ایندست پرداخته ایم.
الف - دیوید پاورز در آثار خود11 به کرات این مسئله را گوشزد کرده استکه آیه وصیت با آیه ارث نسخ شده است چرا که بین آن دو تناقض وجود دارد طبقاین نظریه آیه:
9
"کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت إن ترک خیراً الوصیه للوالدین والاقربین بالمعروف حقّاً علی المتقّین" بقره 180
با آیه ارث نسخ شده است
زیرا آئین ارث در اوائل اسلام به این کیفیت نبود بلکه همه اموال میت بهفرزند وی می رسید و اگر به پدر و مادر هم چیزی از آن می دادند به وسیلهوصیت بود و این آیه مربوط به همان وصیت است ولی بعداً آیات ارث نازل شد وآن حکم قبلی و وصیت مخصوص را که به جای ارث به کار می رفت، نسخ نمود. ایناست که می گویند آیه وصیت با آیه ارث نسخ شده است. ولی این نظریه از چندجهت مردود است، زیرا:
1 - این حکم، گرچه در صحیح بخاری نقل شده است ولی خبر واحدی بیش نیست و خبر واحد نیز نمی تواند آیه قرآن را نسخ کند.
2 - این مطلب متوقف بر این است که نزول آیه ارث متأخر از این آیه باشدولی طرفداران نسخ نمی توانند آن را ثابت کنند و اما ادعای قطع و یقین کهبعضی از علمای حنفی مذهب نموده اند، بر آنهاست که این ادعا را ثابت کنند.
3 - از آیه وصیت چنین استفاده می شود که: شخص قبل از مرگش، می تواندبرای قوم و خویش خود وصیت کند و این حکم مسلماً نسخ نشده است زیرا آنان درصورتی که میت فرزند دارد، نمی توانند ارث ببرند و آیه ارث در این صورتبرای خویشاوندان سهمی معین نمی کند و اگر در مورد آنها وصیت شود، میتوانند طبق وصیت سهمی از اموال میت ببرند و این حکم نسخ نشده و همچنانپابرجاست. وصیت برای پدر و مادر نیز همینطور جایز و نافذ است و نسخ نشدهاست.
4 - گذشته از همه این ها، موضوع ارث بعد از وصیت جریان پیدا می کند،یعنی اگر میتّی وصیت داشته باشد مانند قروض و بدهی های وی، اول وصیت او رااجرا می کنند سپس در مابقی اموال وی احکام ارث اجرا می شود. خود آیه ارثنیز این ترتیب را گوشزد می کند آنجا که می گوید: "من بعد وصیه یوصی بها".بنابراین، آیه ارث نه تنها وصیت را نسخ نمی کند، بلکه آن را تنفیذ و بر آنتأکید می نماید12.
10
بنابراین نتیجه می گیریم برخلاف عقیده پاورز هیچ گونه تناقضی میان ایندو آیه وجود ندارد و تلقی تضاد به برداشت نادرست از آیات برمی گردد.
ب - پاورز در مقاله ای می نویسد13:
آیه سیف14 ناسخ 124 آیه دیگر از قرآن است! چرا که این آیه به مسلماناندستور می دهد تا با کافران و بت پرستان بجنگند و این در تناقض با آن دستهاز آیات است که خداوند در آنها مؤمنان را به صبر و شکیبایی در برابر کفاردعوت می کند. یکی از آیاتی که ادعا می شود با آیه سیف نسخ شده است آیه عفواهل کتاب است:
"ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من بعدما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتی یأتی الله بامره ان الله علی کل شیءقدیر" بقره 109
ملتزم شدن به نسخ آیه عفو اهل کتاب با آیه سیف متوقف به التزام به دو امر بی اساس و واهی است:
اول: باید ملتزم شد که برداشته شدن یک حکم موقت پس از پایان یافتن وقتشنسخ نامیده شود، درصورتی که آن را نسخ نمی گویند بلکه نسخ در صورتی است کهحکم به ظاهر دائمی باشد زیرا اگر در موقع اعلان حکم، به وقت آن نیز گرچهبه طور اجمال اشاره شود، آن حکم موقت و غیرثابت خواهد بود و با اتمام وقتشپایان می پذیرد.
دوم: اگر کسی آیه دوم را ناسخ آیه اول بداند، باید ملتزم شود بر اینکهاهل کتاب هم مانند مشرکان مشمول کلمه جهاد بودند و رسول خدا(صلی الله علیهو آله و سلم) مأموریت داشت که با آنان نیز بجنگند، بدین گونه که نخست آنانرا به سوی خدا و به توحید و یکتاپرستی دعوت کنند و اگر دعوت را نپذیرفتندآنگاه با آنان جنگ و جهاد کنند ولی جهاد با اهل کتاب به جز در چند مورد،جایز نیست.
بنابراین میان این دو آیه هیچ گونه رابطه ناسخ و منسوخ وجود ندارد وحکمی در این مورد نسخ نشده است وحکم هر دو آیه به جای خود ثابت و پابرجاستو یکی مبین و مفسر آن دیگری است و مفهوم دو آیه این است که با اهل کتابباید مسالمت نمود و نباید با آنان جنگید (به مقتضای آیه اول) مگر در مواردخاصی از جمله در صورت خودداری نمودن آنها از دادن جزیه (به مقتضای آیهدوم)15.
11
بقیه مواردی نیز که در آن ها تصور تناقض بین آیه سیف و دیگر آیات شده است ناشی از تفسیر ناصحیح آیات بوده است.
ج - عده ای از شرق شناسان مانند منیزس ولوی (Levy) ادعا کرده اند کهمیان آیه 219 سوره بقره 16 و 42 سوره مائده 17 تناقض وجود دارد، در حالیکهاین دو آیه هیچ ارتباط موضوعی با یکدیگر ندارند و آیه اول درباره سؤالمسلمانان از حکم شرب خمر و آیه دوم درباره یهودیان است که به حرف های دروغگوش فرا می دهند و حرام خوری می کنند که مفسران درباره تسمیه حرام به سحت،اقوال گوناگونی نقل کرده اند18. همچنین لوی با این استدلال که خمر فقطمشروب برگرفته از خرما نمی باشد و خداوند، خود نیز به وجود انهارخمر دربهشت اشاره کرده است از تحریم خمر انتقاد می کند19.
ولی حقیقت، این است که خمر به اعتبار مسکربودنش در قرآن به سه صورت درآیات 219 سوره بقره، 43 نسا20 و 91-90 سوره مائده21 ذکر شده است.
ولکن نباید از این نکته غافل شد که خمر بهشتی مطلقاً از نوع خمر دنیوینیست و اثرات مخرّب آن را ندارد و قانون تحریم مسکرات نیز بعد از گذشتسالیانی از هجرت پیامبر به مدینه به تدریج وضع شد که در مرحله اول خداونددر آیه 67 سوره نحل22، خمر را از لیست اشربه طیب خارج نمود و سپس در آیه219 سوره بقره بیان فرمود که گناه خمر بیشتر از نفع آن است و در مرحله دومدر آیه 43 سوره نساء اوقاتی را که شرب خمر در آنها روا بود را تحدید نمودتا برای نماز آمادگی پیدا شود و در مرحله سوم در آیه 91-90 مائده، خمر رابدون قید وشرط تحریم نمود. برخی از علمای مسلمان آیات 91-90 سوره مائده راناسخ دو آیه قبلی می دانند ولی ما آن را مکمل آیات قبلی و غیرمتناقض باآنها می پنداریم23 و معتقدیم سیر تشریع از آیه 219 بقره تا 43 نسا و 91-90مائده کامل شده است. البته عده ای نیز آیه 43 سوره نسا را که به آیه سکرنامبردار است منسوخ تلقی می کنند که ناسخش را نیز آیه 219 سوره بقره میپندارند که قتاده، مجاهد و حسن بصری از آن جمله اند24. اینان می گو یندآیه سکر، مستی و خوردن شراب را تنها در حال نماز تحریم می کند ولی آیهتحریم خمر (219 سوره بقره)، این حکم را نسخ نموده و حکم دیگری را جایگزینآن کرده است و آن اینکه حرمت خمر و مستی در تمام حالات ثابت است و به حالنماز اختصاص ندارد. حضرت آیه الله خویی (ره) در این باره می فرمایند25:
12
اولاً: این آیه به هیچ وجه دلالت بر جواز شراب خوردن در غیر حال نماز ندارد تا با آیه تحریم خمر نسخ گردد.
ثانیاً: قبل از نزول آیه، شراب حرام بود، پس چگونه می توان گفت که ازاین آیه جواز شراب خوردن استفاده می شود و با آیه دیگری نسخ شده است.روایات نیز مؤید سخنان ماست. از آن جمله روایت عبدالله بن عمر است که میگوید: در تحریم شراب، سه آیه نازل شده است. نخستین آیه این بود:
"یسئلونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما" بقره 219
عبدالله می گوید: چون این آیه نازل شد، عده ای گفتند: شراب حرام شد.عده ای دیگر گفتند یا رسول الله بگذار ما از همان منافع اش که پروردگاربدان اشاره نموده است، استفاده کنیم. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در برابر خواسته آنان سکوت اختیار کرد. تا آیه دوم نازل شد و آن آیهاین بود:
"و لا تقربوا الصلاة و أنتم سکاری" نساء 43.
ابومیسره نقل کرده است که چون آیه تحریم شراب نازل شد، عمربن خطاب گفت:خداوندا حکم شراب را برای ما روشن تر از این بیان کن! آنگاه این آیه نازلشد:
"یسئلونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر" بقره 219
این آیه برای عمر خوانده شد ولی قانع نشد و عرضه داشت: خداوندا حکم شراب را روشن تر بیان کن: این آیه فرود آمد:
"یاایها الذین آمنوا لاتقربواالصلاة و أنتم سکاری" نساء 43
در پی این آیه روشنگر بود که عمر قانع شد.
ج - یکی از شرق شناسان بنام هیوز"Hughs" می نویسد26: "همه مفسران قبولدارند که آیه 243 سوره بقره بعد از آیه 240 همان سوره نازل شده است و ناسخآن می باشد". اما اگر به دقت این دو آیه را بررسی کنیم، می فهمیم که هیچتعارضی با یکدیگر ندارند و به حقیقت آنها پی می بریم. آیه 234 بقره ایناست:
"والذین یتوفّون منکم ویذرون ازواجاً یتربصن با نفسهن اربعه أشهر..."
و آیه 240 سوره بقره:
"والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجاً وصیه لازواجهم متاعاً الی الحول..."
13
در آیه 234 بقره، زن بیوه مکلف شده است که به مدت 4 ماه و 10 روز عدهنگه دارد و بعد از آن ازدواج کند و آیه دوم یکی از حقوق اقتصادی زن بیوهرا بیان می کند که می تواند در خانه همسرش به مدت یک سال پس از فوت ویاقامت گزیند. پس می بینیم که این دو آیه هیچ گونه تناقضی با یکدیگر ندارند.
3- 2- اختلاف میان احکام قرآن و سنت
یکی از پیش زمینه هایی که از نظر شرق شناسان باعث پیدایش و گسترش قاعدهنسخ شده است، اختلاف میان احکام قرآن و سنت می باشد. در فصل پیش، نظریاتبل و برتن را در این زمینه ذکر کردیم که طبق آن سنت می تواند ناسخ قرآنباشد و چون بین این دو اختلاف و تضاد وجود دارد، قاعده نسخ در تطبیق سنتبا قرآن می تواند کارساز باشد. قبل از ورود به اصل بحث، نگاهی دوباره بهدیدگاه شرق شناسان درباره امکان نسخ قرآن با سنت و برعکس می کنیم و آنگاهوارد اصل بحث خواهیم شد که آیا از نظر مسلمانان اصولاً اختلاف میان قرآنوسنت می تواند متصور باشد و یا خیر؟ و در صورتی که چنین اختلاف وجود داشتهباشد از نظر اصولی، کدام یک از این منابع بر دیگری تقدم دارد و...
3 -2 - 1 - نگاهی دوباره به دیدگاه شرق شناسان درباره امکان نسخ قرآن باسنت
یکی از مسایل مهم در بحث نسخ، امکان نسخ قرآن با سنت می باشد. برتن، پساز بیان این نکته که نسخ قرآن با قرآن و سنت با سنت مورد توافق اکثریتاصولیان قرار دارد وارد بحث امکان نسخ قرآن با سنت می شود.
وی طیف وسیعی را به عنوان موافق نسخ قرآن با سنت معرفی می کند و در مقابل مخالفین را به افرادی مانند شافعی محدود می سازد.
شافعی با اشاره به آیه 106 سوره بقره بر این مطلب پا فشاری کرده است کهخداوند در این آیه به صراحت بیان کرده است که تنها قرآن می تواند قرآن رانسخ کند وسنت این امتیاز را ندارد، کارکرد سنت نسبت به کتاب کارکردیثانویه است که می تواند احکامی شبیه احکام قرآن را تأسیس کند و علاوه برآن، برخی از آیات قرآن را که معنایی عام دارند، تفسیر کرده و توضیح دهد27.
14
برتن، تلاش می کند امکان نسخ قرآن با سنت را تقویت کند و این کار را ازیک سو با تأکید بر تلاش علمای مخالف شافعی انجام می دهد و از سوی دیگرچنین اظهار عقیده می کند که "تفسیر شافعی از آیه 106 سوره بقره بر اثر جوغالب زمان بر او تحمیل شده بود. به نظر برتن رویکرد شافعی به مسئله نسخ ازدو جنبه قابل بررسی است. نفی این موضوع که سنت نمی تواند جایگزین قرآنشود، نتیجه این استنتاج بوده است که توسل به نسخ موهم تناقض قرآن وسنت میباشد که این مسئله خطر بزرگی برای اعتبار سنت بوده و آن را زیر سؤال میبرد. دومین جنبه از بحث شافعی این است که وی این نظر خود را به منظورجلوگیری از تطبیق فقه مذاهب مختلف با قرآن طراحی کرده است"28.
برتن در رد نظریات شافعی، نظر غزالی را نیز نقل کرده است.
"هیچ شکی نیست که پیامبر با اراده شخصی خود نمی تواند قرآن را نسخ کندو این کار را با اذن الهی انجام می دهد حتی اگر بگوئیم پیامبر این کار رااز روی اجتهاد شخصی انجام می دهد، اجازه این کار را نیز از جانب خداونددریافت کرده است. بنابراین خداوند، ناسخ اصلی است که این کار را از طریقواسطه (پیامبر) انجام می دهد. کلام خداوند منحصر به فرد است که آن را بهدو شیوه بیان می کند، یکی از طریق قرآن و دیگری از طریق سنت است که در هردو پیامبر واسطه می باشد. هیچ آیه ای از قرآن عالی تر از آیه دیگر نیست ومنظور از نسخ در آیه 106 سوره بقره نیز اتیان اوامر و احکامی برتر میباشد"29
غزالی معتقد است قرآن می تواند توسط سنت یا قرآن نسخ شود و سنت نیزممکن است با قرآن و سنت نسخ شود، چون هر دوی آنها کلام الهی می باشند30.
به نظر برتن از آنجایی که با مراجعه به قرآن می توانیم شاهد موارد نسخباشیم و خود لفظ نسخ نیز در قرآن وجود دارد، نظریات نسخ به آسانی ظاهری بامجوز قرآنی گرفته اند. طرفداران نسخ قرآن با سنت نیز بر همین اساس میتوانند ادعا کنندکه این مسئله به تناوب در طول ایام رسالت اتفاق افتادهاست31.
15
بنابراین، برتن از یک طرف، نظریات موافقان نسخ قرآن با سنت و برعکس راپررنگ کرده و بر آنها تأکید می کند و از طرف دیگر رویکردها ونظریات شافعیرا در راستای گریز وی از توهم تضاد میان قرآن وسنت ارزیابی می کند. پسچنین به نظر می رسد، برتن تلویحاً قائل به تضاد مابین قرآن و سنت است و ازنسخ نیز به عنوان راه حلی برای خروج از این تضاد یاد می کند. وی ابراز میدارد که عده ای از دانشمندان، فارغ از نظریات شافعی به بحث نسخ قرآن باسنت و برعکس پرداختند. نمونه ای از نسخ قرآن با سنت در نظر برتن حکم زناست.
دانیل براون درباره نسخ قرآن با سنت می نویسد:
"مسلمانان درعصر قدیم، میان منابع معتبر (قرآن سنت، اجماع و...)تمایزچندانی قائل نبودند که امروزه قابل تشخیص باشد. در آن دوران، قرآن، سنتپیامبر و صحابه و خلفای چهارگانه در یک سطح به عنوان طیف وسیعی از سنتشناخته شده بود که حالت وحیانی برای آنها تصور می شد.
در طول مدتی که این منابع به صورت وسیع و سازمان نیافته ای در تربیتاخلاقی مردم بکار می رفت هیچ نیازی به تبیین ماهیت و رابطه آنها با یکدیگراحساس نمی شد ولی این رویکرد سازمان نیافته در مواجهه روزافزون با فضای[مجادلات] مذهبی و سیاسی گوناگون نمی توانست دوام بیاورد. پس از اینکهجامعه تحت تأثیر این مجادلات قرار گرفت، نیاز به پشتوانه ای قوی برایدیدگاه های شخصی به منظور تضعیف دلایل مخالفان پدید آمد. این امر نیاز بهرتبه بندی منابع موصوف داشت تا اینکه شواهد و دلایل یک طرف تأیید و دلایلطرف مقابل رد شود. این امر ربطی به قواعد جدید فقهی (اصول فقه) نقد حدیث(علوم الحدیث) و نسخ (ناسخ و منسوخ) نداشت. رویکرد جدید به رابطه قرآن وسنت در این فضای مجادله آمیز شکل گرفت. در این میان دو دیدگاه ظاهراًمتفاوت پی ریزی شد. طبق دیدگاه اول، متن قرآن به عنوان تنها متن وحیانیغیرقابل تحریف شناخته شد که محصول خواست الهی بدون دخالت بشر بوده است. ازطرف دیگر سنت هم طراز با قرآن به عنوان فرآورده ای وحیانی عنوان می شود کهاز یک منبع منشأ گرفته و اعتباری همسان دارد. این دیدگاه از احادیثی برمیآید که رابطه میان قرآن و سنت را تبیین و بر وحیانی بودن سنت تأکید میکردند. اینکه گفته شود قرآن نظیری ندارد و از طرف دیگر سنت نیز هم طراز آنفرض شود، باعث بروز تضاد می شد. این تضاد در دیدگاه های سنتی که از سنت بهعنوان وحی غیرمتلو و از قرآن به عنوان وحی متلو یاد می کردند گنجانده شد.البته این تفکیک صوری بود. این فرمول برتری قرآن را در زمینه مذهبی وعبادی حفظ می کرد در عین حال که اعتبار همسانی برای سنت به عنوان منبعیمعتبر متصور می شد. در قرآن، الفاظ و احکام دارای منشأ وحیانی می باشد ولیدر سنت، مضمون احکام دارای منشأ وحیانی اند. شافعی نیز به نظر می رسید ازاین فرمول آگاه بوده و وحی را به وحیی که پیامبر می خواند (قرآن) و وحییکه می نوشت (سنت) تقسیم کرده بود. تا زمان ابن قتیبه این تئوری به شکلمطلوبی درآمد که در بحث های اصولیان و مخصوصاً به عنوان ابزاری برایبرخورد با مسئله نسخ مورد استفاده قرار می گرفت.
16
ایده نسخ بر این پایه مبتنی است که برخی از احکام قرآن و سنت توسطخداوند ابطال شده اند. در مناقشات علم اصول، سؤال مهم این است که آیا سنتمی تواند حکمی از قرآن را نسخ کند و یا قرآن می تواند به عنوان ناسخ سنتتفسیر شود؟ فقهای پیش از شافعی با این دو شکل از نسخ هیچ مشکلی نداشتند وفرق زیادی بین این دو منبع نمی دیدند. اما متکلّمان با این دیدگاه مخالفتکردند چون ارزش کمتری برای سنت در قیاس با قرآن قائل بودند و معتقد بودندکه قرآن از هر جهت مقدم بر سنت است. بعد از شافعی با تضعیف دیدگاه اهلقرآن، دیدگاه قبلی نسبت به نسخ دوباره نمایان شد که دید بسیار بازتری بهمسئله داشت وبر طبق آن اعتقاد به منشأ الهی سنت دوباره خود را نمایانساخت. و در نتیجه اشارات بیشتری به ماهیت وحیانی سنت به عنوان ابزاری برایتوجیه نسخ قرآن به میان آمد. ابن قتیبه، نمونه ای از طرفداران این مکتببود که اعتقاد داشت نسخ قرآن با سنت و برعکس امکان پذیر است32"
مؤلف سپس به این مطلب اشاره می کند که وحیانی دانستن سنت به عنوانپشتوانه ای برای نقش کلیدی آن در تفسیر قرآن عمل می کند. وی به نقل ازبرتن این جمله را نقل می کند که قرآن نیاز بیشتری به سنت دارد تا سنت بهقرآن. بنابراین با یک نگاه کلی به این نتیجه می رسیم که وی نیز دیدگاهیشبیه برتن در این زمینه دارد.
دیوید پاورز نیز در رابطه با نسخ قرآن با سنت و برعکس، به نقل نظریات نحّاس اکتفا نموده است33
3- 2 - 2 - نقد و بررسی
الف: مقدمه
در تعریف لفظی سنت گفته اند: سنت طریقه مستقیم محمود است به همین دلیلمی گویند فلان من اهل السنه. سنت روش عادت شده را نیز گویند خواه نیک باشدخواه بد مانند قول رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) که فرموده است:"من سن سنهً حسنهُ فله اجرها و اجر من عمل بها إلی یوم القیامة و من سنسنة سیئة کان علیه وزرها و وزر من عمل بها الی یوم القیامة". همچنین ازرسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که "لتتبعن سنن من کانقبلکم34"
17
ابوریه می نویسد: "سنت از نظر لغت به معنای طریق پیروی شده و روش دنبال شده است که جمع آن سنن باشد..."35.
صبحی صالح می نویسد: "نظریه غالب میان محدثان به ویژه متأخران این استکه حدیث و سنت مترادفند و یکی به جای دیگری قرار می گیرد، پس هریک از آنهاقول، فعل وتقریر یا صفتی است که به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)منسوب است، جز اینکه در نظر گرفتن اصول تاریخی این دو لفظ وجود بعضی ازتفاوت های ظریف در استعمال لغوی و اصطلاحی را تاکید می کند36"
با توجه به تعاریف بالا می توان گفت: حدیث، کلام رسول خدا(صلی اللهعلیه و آله و سلم) یا معصوم(علیه السلام) وسنت فعل و تقریر آن حضرت است کهبه مرور این دو به هم نزدیک شده و یک معنی پیدا کرده اند. پس کلامی که ازدهان مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خارج می شده یا قرآن بودهیا حدیث قدسی یا کلام خود آن حضرت یعنی حدیث.
نظر محدثان، به ویژه متأخران این است که حدیث وسنت، مترادف و مساوی اندکه یکی به جای دیگری قرار داده شده است که در این صورت هر دو به معنایقول، فعل، تقریر یا صفت پیامبر است.
سنت در اصطلاح فقها عبارت است از "گفتار پیامبر یا فعل و یا تقریر او"منشأ این اصطلاح امر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به پیروی از سنتاوست. اما در اصطلاح فقهای امامیه سنت عبارت است از "گفتار معصوم یا فعلیا تقریر او" چرا که نزد ایشان سخن معصومین از خاندان پیامبر به منزله سخنپیامبر بوده، حجت بر بندگان می باشد.
امامان معصوم از جانب خداوند عهده دار بیان احکام واقعی بوده، مصدرتشریع اند و از این رو سخن ایشان، سنت است نه آنکه حکایت از سنت باشد،برخلاف کسانی که تنها گفته پیامبر را نقل یا براساس استنباط و اجتهاد خودفتوا صادر می کنند. اگر شخصی به نحو قطعی به سنت دست یابد، مانند آنکه،خود از معصوم(علیه السلام) سخنی را بشنود، حکم واقعی را از مصدر آن گرفتهو می تواند براساس آن عمل کند و گرنه باید به احادیث که ناقل سنت اند رجوعکند37.
18
حدیث و سنت بیانی برای قرآن و تفسیر کلام خداوند و متمم قوانین، ضوابط و حقایق مخفی در قرآن مجید است. همچنان که می فرماید:
"و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یؤمنون" نحل64
بنابراین، حدیث و سنت، تفصیل و بیان بسیاری از مطالب مجمل و تفسیر برایبطنهای قرآن و مقیدکردن موارد مطلق آن و بیانی برای بسیاری از مفاهیم بهظاهر غریب است38.
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، مبین قرآن و برترین معلم آناست. رسولی که قرآن درباره اش می فرماید: "ماینطق عن الهوی إن هو الاّ وحییوحی". طبق این گفتار، سنت آن حضرت مهم ترین کلمات و مطالب را در بردارد وحائز اهمیت است و حجّت قاطع محسوب می شود. بنابراین رسول خدا(صلی اللهعلیه و آله و سلم) برای بیان وحی و کتاب الهی و احکام و شریعت دین مبعوثشده است تا مردم را هدایت و تزکیه نماید. ما برای آموختن کتاب خدا ودستورات زندگی و دینمان به دانستن گفتار و کردار آن حضرت نیازمندیم و بههمین دلیل، سنت آن حضرت پس از قرآن کریم بالاترین ارزش و جایگاه را دارد39.
درمورد نسخ قرآن به وسیله سنت، نظرات گوناگونی از جانب اندیشمندانمسلمان اعم از سنی و شیعی ابراز شده است. همان گونه که قبلاً نیز ذکر شد،حضرت آیه الله خویی(ره) نسخ قرآن با سنت متواتر را عقلاً و نقلاً جایز میداند. علامه طباطبایی (ره) نسخ قرآن با سنت متواتر را نیز قبول ندارد و دراین زمینه با شافعی هم نظر است40.
اما برخی از علمای اهل سنت عقیده دارند که خبر واحد نیز توان نسخ قرآنرا دارد41. آنچه اجمالاً در این باره باید بگوئیم، این است که گرچه نسخقرآن با سنت عقلاً و نقلاً جایز است ولی تاکنون موردی در این زمینه مشاهدهنشده است.
در مورد نسخ سنت عده ای عقیده دارند که ناسخ سنت باید سنت باشد یعنی درناسخ و منسوخ باید هم جنس بودن آنها رعایت شود یعنی بر این اساس قرآن نمیتواند سنت را نسخ کند مگر آنکه از سوی سنتی دیگر تأیید شود42. اما چون دراسلام از قرآن بالاتر چیزی وجود ندارد، پس قرآن می تواند سنت قبلی را نسخکند و از جمله مصادیق این نوع نسخ، تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه میباشد43.
19
نسخ سنت با سنت متواتر نیز در صورت مساوی الدلاله بودن ممکن است که آننیز به ندرت وقلت است مانند: "کنت نهیتکم عن زیاره القبور واَلافزروها"44
ب - نقد و بررسی
آنچه که از بحث های پیشین به دست می آید، آن است که 1 - بنا به دیدگاهمختار علمای شیعه گرچه نسخ قرآن با سنت عقلا و نقلا جایز است ولی وقوعنیافته است بنابراین با ابطال حکم (نسخ قرآن با سنت) ابطال فرض (اختلافمیان قرآن و سنت) نیز لازم می آید. یعنی چون نسخی درواقع صورت نگرفته استبنابراین اختلافی نیز میان احکام قرآن و سنت نباید وجود داشته باشد.
2 - سنت، منبعی با منشأ وحیانی است که پس از قرآن کریم بالاترین ارزش وجایگاه را دارد و در تفسیر و تبیین قرآن کریم کارساز است. بنابراین اصولاًاز دیدگاه مسلمانان نمی توان اختلاف و تضادی بین این دو تصور کرد و اگرنیز ظاهراً اختلاف و تضادی بین این دو منبع مشاهده شود بایستی با معیارهاو روش های نقد متن احادیث این اختلافات برطرف شود. در این صورت نیز به هرحال آنچه نقدپذیر است، سنت و احادیث حاکی از آن است و متن قرآن به هیچ وجهقابلیت موصوف را ندارد.
2 - تفاوت آرای برخی از شرق شناسان درباره جایگاه و روابط قرآن وسنتنسبت به یکدیگر و نیز عدم توجه آنان به معیارهای پیش گفته نقد حدیث، باعثشده است تا آنان به محض برخورد با اندک تضاد و اختلافی ظاهری میان احکامقرآن و سنت به قاعده نسخ متوسل شوند.
3 - مثال هایی که از طرف برخی از شرق شناسان در مورد نسخ قرآن با سنتزده شده است، ذیل این موضوع نمی گنجند. از دیدگاه برتن، بارزترین مثال دراین زمینه حکم زناست45. چون درآیه 2 سوره نور، تنها حکم مورد اشاره شلاقاست ولی در سنت نبوی، حکم سنگسار هم وجود دارد. درحالیکه می دانیم اینمورد، نمونه ای از تقیید قرآن با سنت نبوی است، به طوری که مجازات زنان ومردان زناکاری که ازدواج کرده اند سنگسار و مجازات زنان و مردان ازدواجنکرده منحصر به شلاّق شده است.
4 - دیدگاه برخی شرق شناسان درباره نسخ قرآن با سنت در سایه پیشینهقبلی و تشکیکات متعدد آنان درباره تاریخ جمع قرآن و احادیث شکل گرفته است.اعتقاد به جمع دیرهنگام قرآن و احادیث، تصور اختلافات میان این دو منبع رابرای شرق شناسان پیش آورده است چرا که به علّت این تأخیر هریک از این دومنبع دستخوش تغییراتی شده اند که آن ها را از شکل اولیه و واقعی دور کردهاست.
20
4 - اختلاف میان احکام قرآن و فقه و اختلاف فتاوی فقهای مذاهب
4-1- مقدمه
قرآن، نخستین منبع احکام فقهی است. مسئله استنباط از قرآن از عهدپیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه(علیهم السلام) و در میان صحابهو تابعین و صاحبان مذاهب اسلامی و علمای بزرگ، امری تردیدناپذیر، مسلم وشناخته شده بود. همه به طور طبیعی به قرآن مراجعه کردند و در استناد به آنو اجتهاد حکم از آن تلاش ویژه ای می کردند. هرگاه درباره حکمی پرسش می شد،در آغاز به سراغ قرآن می رفتند و اگر در قرآن به رهنمودی برخورد نمی کردندبه سراغ منابع دیگر می رفتند. شاید به همین جهت در این مسئله که قرآن،منبع شریعت اسلامی است، تردید نشده است. هرچند در نوع منبع بودن قرآنوتلقی های مختلف در استناد به آن، اختلاف و تفاوت برداشت بوده است. مثلاًمشهور قائلند که قرآن منبعی مستقل و قائم به ذات برای احکام فقهی است ولیاخباری ها، حجیت آن را منوط به اعتضاد حدیث دانسته و ظواهر قرآن را بدونبیان اهل بیت حجت نمی دانند و یا حجیت آن را فی الجمله می دانند نهبالجمله و در تمام آیات و موارد46.
از سوی دیگر، نگرش به آیات احکام، جدای از دیگر آیات نیست. هر نگرش وتوضیحی از احکام فقهی قرآن به مثابه دیگر بخش های معرفتی قرآن است. مسائلاعتقادی در ضمن بیان احکام آمده و یا احکام در ضمن مسائل اخلاقی تبیین شدهاست. اصولاً قرآن در بیان معارف وارشادات خود، همواره روشی را برگزیده کهمی توان آن را ترسیم خطوط اساسی و تبیین کل مسائل و بیان قواعد در همهزمینه ها دانست، به همین دلیل امام صادق(علیه السلام) در این باره میفرماید:
"ان رسول الله نزلت علیه الصلاه ولم یسم الله لهم ثلاثاً ولا اربعاًحتی کان رسول الله هو الذی فسّر ذلک لهم ونزلت علیه الزکاه ولم یسم لهم منکل اربعین درهما درهم حتی کان رسول الله هوالذی فسّر ذلک لهم و نزل الحجّفلم یقل لهم طوفوا اسبوعا حتی کان رسول الله هوالذی فسّر ذلک لهم" (محمدبنیعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص 286) دستور نماز خواندن، بر رسول خدا نازلشد، اما سخن از سه رکعت و چهار رکعت در میان نبود، رسول خدا بود که تعدادرکعات نماز را تفسیر و بیان کرد. دستور پرداخت زکات نازل شد و در آن ازچهل درهم، یک درهم مطرح نبود، رسول خدا بودکه نصاب زکات را تفسیر کرد.دستور حج نازل شد و سخنی از هفت بار طواف در آن به میان نیامد و رسول خدابود که مراسم طواف را به گونه ای خاص و معین تفسیر کرد. از این حدیث بهروشنی می توان دریافت که قرآن، منبع احکام الهی است که به صورت کلی و بهدور از تفصیل و تشریح نازل شده است. بنابراین اگر در سنت نبوی، توضیح وبیانی آمده است، در چگونگی و شرح همان آیات آمده است. به همین دلیل عالماناسلامی در جای جای آثارشان این مبدأ و منبع بودن را مورد تاکید قرار دادهو تلاش خود را بر مبنای قرآن استوار کرده اند47.
21
بنابراین، پس از قرآن نیز سنت به عنوان بیان و توضیح همان آیات قرآنیمورد استناد فقها بوده است. در نگاهی اجمالی به تاریخ فقه نیز در می یابیمکه محققان و مؤلفان درباره تقسیم بندی دوره های فقهی پس از پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) بر یک روش نرفته اند. مثلاً محیی الدین نووی(متوفی676هـ.ق) برای فقه چهار دوره اصلی ذکر می کند: دوره اجتهاد مطلق تاپایان قرن چهارم (هـ.ق)، دوره اجتهاد مقید در قرن پنجم، دوره اجتهاد فتوادر قرن ششم و نیمه اول قرن هفتم و دوره تقلید که از آن پس آغاز شد.
محمدخضری بک در تاریخ التشریع الاسلامی برای فقه بعد از پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) پنج دوره می شناساند: دوره صحابه تا شهادت امیرمومنان(علیه السلام)، دوره صحابه جوان و تابعان تا پایان قرن اول، دورهظهور امامان و مذاهب فقهی تا پایان قرن چهارم، دوره پایبندی به مذاهب تاپایان حکومت عباسیان و دوره تقلید که تا عصر حاضر ادامه دارد48. از نیمهدوم قرن دوم به بعدکه هم زمان با تغییر حکومت از امویان به عباسیان بود،نهضت ترجمه و آشنایی مسلمانان با علوم ملل مختلف روی داد، تدوین حدیث صورتجدی به خود گرفت و تا بدانجا پیش رفت که از فقه مستقل شد. علم اصول فقه کهگام های ابتدایی را در مراحل قبل برداشته بود، در این مرحله به حد تصنیفرسید و نخستین آثار اصولی تدوین شد. فقهای بزرگی که هر کدام معرف شیوه ایدر فقه بودند، ظهور کردند که از آن میان چهارتای آنان بیش از دیگران شهرتیافتند و عملاً روش فقهی ایشان ملاک کار فقهای بعدی قرار گرفت. سایر مذاهبنیز مدتی بر جای ماندند و سپس کنار رفتند. این مرحله از تاریخ فقه اهل سنترا درخشان ترین مرحله آن می دانند که پس از آن دوره تقید به مذاهب، تقلیدو شرح و بسط آرای امامان بزرگ فقه سر رسید و تا چند قرن ادامه داشت49.
شاخت در مقاله "فقه" دایره المعارف اسلامی می نویسد:
"... با شناسایی قرآن، سنت، اجماع و قیاس به عنوان چهار منبع اصلی دانشفقه که قوانین فقهی می توانند از آن استخراج شوند، محدودیت های سابق درتعریف اصطلاح فقه و فقها برداشته شد. فقه به معنی دانشی شد که تمام شاخههای دانشی را که از چهار منبع فوق منشأ می گرفت، شامل می شد.
22
در عین حال افرادی که در این علم مهارت پیدا کردند فقیه نامیدهشدند...دیدگاه سنتی دانشمندان مسلمان، منشأ فقه اسلامی را به دوران صحابهپیامبر برمی گرداند و بر طبق آن خلفای مدینه وتعداد اندکی از صحابه متخصصدر فقه، اقدام به استنباط از قرآن، گفتار و رفتار پیامبر - تا آنجایی کهبه خاطر داشتند - کردند. نتایج [این استنباط ها] توسط دیگرصحابه مورد قبولواقع شد و در سطح جامعه مورد عمل قرار گرفت. جانشینان آنان، این فعالیت هارا ادامه دادند و نسلی که بعد از اینان آمدند، شاهد پی ریزی مدارس فقهیتوسط مذاهب گوناگون بودند. تحقیقات تاریخی نشان می دهد که فقه اسلامی ازاواخر قرن اول هجری (اواخر قرن هشت میلادی) به وجود آمده است.
در خلال قرن اول هجری (هفت میلادی) فقه اسلامی به معنای تخصصی آن هنوزوجود نداشته است. قوانین فقهی در زمان پیامبر، خارج از محدوده دین محسوبشد و بنابراین درباره بسیاری از رفتارها و تعاملات حکم خاصی وجود نداشت50"
شاخت در فرازهایی دیگر از این مقاله چنین آورده است:
"تا اواخر قرن اول هجری (اواخر قرن هشت میلادی)" با اولین فقها مانندابراهیم النخعی در کوفه، سعیدبن مسیب و هم عصران وی در مدینه روبرو بودیم.اینان افرادی با تقوی بودند که علاقه به مذهب، آن ها را ودار می کرد تا بهتنهایی و یا با هم فکری هم عصران خویش در این زمینه تحقیق کنند. استنباطشخصی آنها [که به شکل] رأی، استحسان و اجتهاد بود، نشانگر آغاز دوران فقهاسلامی بود... پس از اینکه گروه هایی از فقهای باتقوی از نظر تعداد وارتباط باهم رشدکردند، در خلال دهه اول قرن دوم هجری، مدارس فقهی قدیم راتشکیل دادند که شامل مدارس کوفه، مدینه و سوریه می شد... تا اواخر دورانعباسی، فقه اسلامی رشد و پیشرفت کرد ولی بعد از آن راکد ماند و شکل نهاییبه خود گرفت51"
4 -2 - نقد و بررسی
همان گونه که گفتیم، قرآن به عنوان منبع اصلی فقه در میان اکثرمسلمانان قلمداد می شود. اینکه شرق شناسان اختلاف میان قرآن و فقه و نیزاختلاف فتاوی فقها را به عنوان یکی از زمینه های نسخ در قرآن تلقی کردهاند ریشه در مسائلی دارد:
1 - در بررسی نظرات شرق شناسان درباره جمع قرآن به دو نظر عمده در اینباره برمی خوریم که هر دوی این نظریات نیز با توجه به قاعده نسخ شکل گرفتهاند. به نظر ونزبرو، قرآن تا قرن دوم و سوم جمع نشده بود و این بدین خاطربود که مسلمانان در پی یافتن آیات ناسخ و منسوخ در قرآن بودند تا پس از آنآیات قرآن را برحسب تقدم منسوخ بر ناسخ مرتب کنند. برتن نیز که از اختلافاحکام فقه و قرآن یاد می کند گرچه معتقد است قرآن، بسیار زودتر از آن موقعجمع شده است ولی آن را مجموعه ای ناقص فرض می کند و این نواقص را طبققاعده نسخ الحکم و التلاوه توجیه می کند. بنابراین چنین به نظر می رسد:
23
اولاً: برخی از شرق شناسان، اعتقاد چندانی به قرآن به عنوان متنی کاملو مصون از تحریف ندارند. ثانیاً: در اعتبار آن به عنوان منبعی مستقل و دستاول برای اخذ احکام فقهی تشکیک می کنند. مؤید این سخن ما، نظریات شاخت،کرون و ونزبرو در این زمینه می باشد.
اهمیت نقش قرآن در فقه اسلامی توسط برخی از دانشمندان غربی مورد تردیدواقع شده است. شاخت معتقد است که قرآن، اساساً کتابی اخلاقی است و به طورتصادفی و اتفاقی به مسایل فقهی پرداخته است و منکر اهمیت قرآن به عنوانعاملی در رشد و توسعه فقه اسلامی است. به نظر شاخت، عناصر قرآنی در مرحلهدوم (قبل از دوران امویان) وارد فقه شده اند. بنابراین وی از قرآن بهعنوان منبعی دست دوم یاد کرده است و در بحث از منابع فقه بیشتر از چهارصفحه بدان اختصاص نداده است. یاتریشیاکرون نیز، همین دیدگاه شاخت را داشتهاست52. ونزبرو نیز نظر مشابهی دارد:
"مطالعات شاخت، درباره تاریخ گسترش نظریات فقهی در جامعه نشان می دهدکه به جز چند استثنا، فقه مسلمانان از قرآن استخراج نشده است53".
داتون، این دیدگاه شاخت را نتیجه مطالعات وی درباره حدیث واعتقادش بهساختگی بودن اکثر آنها می داند که در دورانی متأخر جعل شده اند، چرا کهاگر احادیثی که در آن ها بر اهمیت قرآن تاکید شده است، ساخته و پرداختهدوران متأخر باشد، اعتبار هر دو منبع زیر سؤال خواهد رفت54.
چنین دیدگاه هایی است که باعث می شود اختلاف احکام قرآن و فقه به عنوانعاملی در پیدایش و گسترش اندیشه نسخ در قرآن تلقی شود، درحالی که از نظرما این سخن محلّی از اعراب ندارد و قرآن به عنوان منبع اصیل، متقن و تحریفنشده فقه می باشد و هیچ قانون فقهی نباید در تنافی با آن باشد55.
2 - برتن در جایی که از فقه به عنوان زمینه ساز پیدایش نوع سوم نسخ(نسخ الحکم دون التلاوه) یاد می کند با اشاره به حکم آیه رجم می نویسد:"نه تنها اشاره ای به این حکم در قرآن نداریم بلکه حکم دیگری در قرآن وجوددارد که سازگار با حکم رجم نیست. آیه 15 سوره نسا56، حکم مجرمان رانگهداری در خانه تا هنگام مرگ مقدر نموده است و این در حالی است که آیه2سوره نور، جزای زناکار را تازیانه می داند. رفع تناقض موجود میان اینآیات را فقها برعهده دارند. بدین ترتیب فقه زمینه پیدایش نوع سوم نسخ رافراهم می آورد57"
24
این در حالی است که هیچ گونه نسخی در این میان روی نداده است. توضیحاینکه فاحشه، اعم از زنا ولواط است و اختصاص به زنا ندارد و نسخ درآیه نیزبه دو موضوع زیر موقوف است:
1 - حبس و زندانی کردن زنان زناکار در خانه به عنوان تعزیر و مجازات ارتکاب به زنا باشد و نه برای پیشگیری از آن
2 - منظور از راهی که در آخر آیه آمده و برای رهایی زنان توقیف شده پیشبینی شده است، همان تازیانه و سنگسار نمودن باشد که بعداً تشریع شده است.اگر، این دو موضوع ثابت شود، در این صورت، نسخ در آیه اول می تواند صحیحباشد. ولی هیچ یک از این دو موضوع را نمی توان ثابت کرد زیرا: حکم اولبدین مناسبت تشریع شده است که از ارتکاب معصیت برای دومین بار و تکرار آنممانعت و جلوگیری به عمل آید ولی حکم دوم برای تأدیب وی نسبت به خلافی کهمرتکب شده است و برای عبرت دیگران و ترساندن و حفظ نمودن سایر زنان ازآلوده شدن به چنین گناه و عمل ناپسندی تشریع شده است. بنابراین، منافات ومخالفتی میان این دو حکم وجود ندارد تا حکم اول با حکم دوم نسخ شود. لکناگر زن در اثر تازیانه و یا سنگسار شدن بمیرد، وجوب نگهداری در خانه، خودبه خود برداشته می شود زیرا با از بین رفتن آن زن، موضوع حکم توقیف از بینرفته است و این، حکمی ثابت و دائمی و هنوز هم پابرجاست و نسخ نشده است.بنابراین توقیف زن بدکاره در خانه نه به عنوان مجازات است و نه منظور ازراه خلاصی و رهایی که به وی وعده داده شده است، همان تازیانه زدن و سنگسارکردن است که با تشریع این مجازات، حکم توقیف که یک مجازات دیگر بوده نسخشده باشد58.
3 - احادیث در زمان ها و مکان های مختلف و برای مخاطبان متفاوت صادرشده و توسط راویان گوناگون نقل شده است و چون از زمان نقل اولیه آن ها،چندین قرن سپری شده و راویان و صاحبان کتاب ها برای تبویب و توزیع آن ها،احادیث را تقطیع کرده اند. پاره ای از قرائن حالی و مقالی که شرایط زمان ومکان را تعیین می کرده است از بین رفته است، بنابراین برای حل تعارضات وتحریفات، دانشی که بتواند نقائص را رفع کند ضروری است. این دانش فقهالحدیث نامیده می شود. اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)،هنگامی که حدیثی را ازصحابی دیگر می شنیدند در لفظ و معنای آن دقت میکردند، لکن در دوره های بعد از ایشان، علمای حدیث در پذیرش آن بیشتر دقتدر ناقل حدیث داشند تا محتوای آن. اخباریون نیز فقط به سند حدیث اعتماد میکردند و هر آنچه را در متن بود به سبب صحت سند می پذیرفتند.
25
وجود احادیثی که پذیرش آنها به عنوان کلام یا فعل رسول الله(صلی اللهعلیه و آله و سلم) و معصومان(علیهم السلام) غیرممکن بود، سبب شد که گروههایی از شرق شناسان بر پیروان سنت و علمای حدیث خرده بگیرند زیرا مفهوماحادیث را متوجه نمی شدند و به همین دلیل برخی از محدثان را کاذب میشمردند و راویانی که احادیث متناقض را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) نسبت می دادند، متهم می ساختند این امر سبب عنایت علما به امر نقدمتن حدیث شد.
در دایرة المعارف اسلامی، ذیل عنوان حدیث، مطلبی تحت عنوان نقد مسلمینبر حدیث وجود دارد که می گوید: "حدیث در نظر مسلمانان صحیح به حساب نمیآید، مگر اینکه سلسله سند آن بدون تقطیع دنبال شود و افراد آن ثقه باشند9"
5. اصولاً، شرق شناسان درباره نقد داخلی حدیث، ضمن تشکیک در ثبوت حدیثنبوی خرده هایی گرفته اند. بررسی آثار علمای حدیث نشان می دهد که بیشتراهتمام و سعی ایشان در نقد رجال سند بوده است. آنان متوجه احوال راویانآثار بوده و به مطالبی چون تاریخ ولادت و وفات، چگونگی رشد و بالندگی سالهای عمر راوی یا زادگاه واقامتگاه و سفرهایش برای یافتن حدیث، شیوخی که ازآنها حدیث شنیده وراویانی که از ایشان روایت کرده دقت داشتند تا اتصال ویا انقطاع سند را بیابند زیرا اولین شرط صحت حدیث اتصال سند است. نیز آنانچگونگی حال و شخصیت راوی را از نظر عدالت یا فسق، ضابط بودن یا غافل بودنو خلط کردن و... را در نظر داشته اند تا بدین وسیله به صحت یا عدم صحتحدیث پی ببرند. اما شرق شناسان با مطالعه آثار این افراد و چگونگی دقتآنان در صحت حدیث، چنین استنباط کردند که از نظر مسلمانان، تنها ملاک درستیا نادرست بودن حدیث، چگونگی حال راوی است و این ملاک ارتباطی به متن حدیثندارد.
در حالی که چنین نیست و از صدر اسلام عالمانی نگران صحت متن حدیث بوده اند60.
اما دانشمندان غربی متمایل اند در این باره بحث کنند که نقد حدیث چندان پیشرفتی نداشته است.
گلدزیهر در کتاب Muhammedanischestudien,ii بیان کرده است که حدیثدارای بستر چندان قوی و روشنی نیست آنگونه که نظریات سنتی به آن رهنمون میشوند.
26
شاخت، معتقد است که اسناد به مرور زمان شکل گرفته است و بنابرایناحادیث فقهی متأخر به عصر پیامبر نسبت داده شده اند و این در حالی است کهتشخیص حدیث صحیح از غیر صحیح بسیار دشوار است61. و بدین گونه بوده است کهبرخی از شرق شناسان نیز از امکان کنار گذاشته شدن احادیث پیامبر توسطاحادیث صحابه سخن رانده اند و از قاعده نسخ برای توجیه این عملکرد استفادهکرده اند62.
با توجه به این مقدمه، باید گفت نظر شرق شناسان درباره اختلاف فتاوی فقها به عنوان زمینه نسخ قرآن بر دو محور استوار است:
1 - احادیث پیامبر توسط احادیث صحابه کنار گذاشته شدند با این توجیه که این احادیث منسوخ شده اند63.
2 - نسخ در اختلاف بین مذاهب به عنوان مدافعی در برابر قوانین مذاهب دیگر عمل می کند.64
در جواب به مورد اول باید گفت، همان گونه که در بحث نقد متن حدیث نیزمتذکر شدیم یکی از معیارهای ارزیابی صحت حدیث، مخالف نبودن آن با احادیث وسیره قطعی معصومان می باشد. پس نسخ حدیث پیامبر توسط احادیث صحابه نمیتواند از جنبه نظری وجاهتی داشته باشد تا آن را یکی از زمینه های پیدایش وگسترش نسخ در قرآن بدانیم.
درباره مورد دوم، باید اذعان داشت که پیدایش فرق مذهبی باعث ایجاداحادیث جعلی و توجیه و تأویلهای متعدد از احادیث نبوی شد و چهره فرهنگاسلامی را مخدوش کرد. این فرق به نفع خویش و برای جلب نظر مردم به جعلاحادیث پرداختند و این جریان در میان اهل تسنن و تشیع به وقوع پیوست. مادراین مورد با شرق شناسان هم عقیده ایم ولی این مسئله را نمی توان بهعنوان عامل موجد اندیشه نسخ در قرآن و روایات فرض کرد چرا که بعد ازپیدایش این نظریه بوده است که علمای مذاهب مختلف و در جهت دیدگاه های خوداز آن استفاده کرده اند.
27
5 - نقد و بررسی تعاریف شرق شناسان از نسخ
در فصل های پیشین به تعریف نسخ و شرایط آن از دیدگاه مسلمانان پرداختیمو پس از ذکر تعاریف شرق شناسان از نسخ و زمینه های پیدایش و گسترش ایناندیشه، این زمینه ها را نقد وبررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که تلقیشرق شناسان از نسخ در فضای صحیحی شکل نگرفته است. طبیعی است تا این قسمتازبحث، تفاوت برداشت و تعاریف از نسخ میان مسلمانان و شرق شناسان تا حدودزیادی روشن شده است. در این قسمت ذکر چند نکته ضروری است:
1 - نسخ، برداشتن حکم شرعی ثابت به وسیله حکم شرعی دیگر است که بر اثرسپری شدن زمان و طبق مصلحتی توسط خداوند صورت گرفته است. هر تعریف دیگریکه مباین با تعریف فوق و نیز شرایط گفته شده برای نسخ باشد، صحیح نیست.مانند تعریف وات از نسخ که آن را به معنی نوعی اصلاح و تعدیل در قرآن معنیکرده است65.
محمد خلیفه - که از آثارش چنین برمی آید که از قائلین به عدم وقوع نسخ در قرآن می باشد - درباره تعریف وات می گوید:
"برخی از شرق شناسان مانند وات، نسخ را به معنی نوعی اصلاح و تعدیلمعنی کرده اند که این معنی را فقط می توان از آیه 106 سوره بقره برداشتنمود و این در حالی است که محور موضوعی این آیات درباره عصیان یهود ازفرامین الهی و سرپیچی از فرامین موسی(علیه السلام) می باشد که همینیهودیان درباره قرآن و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز میگویند: چگونه است که خداوند رسالت جدیدی را بر فردی غیر از آنها فرستادهاست درحالی که قبلاً بر آنها پیامبری فرستاده بود و اگر این رسالت، مشابهرسالت یهود باشد، در این صورت شیء زائدی است و اگر چیزی غیر از رسالت یهودباشد، امری غیر منطقی است و آن را قبول نمی کنیم. درآیه 105 سوره بقره66آمده است که خداوند هر فردی را بخواهد برای رسالت انتخاب می کند و در آیهبعد که مورد بحث ماست، بر این معنی تصریح شده است که شریعت پیامبر که افضلواحسن شرایع است، جایگزین شریعت حضرت موسی(علیه السلام) شده است و درادامه آیه نیز بیان شده است که خداوند، هر کاری را که بخواهد می تواندانجام دهد و او دانا وحکیم است و این امری طبیعی است که شریعت یهود کهویژه زمان و مکان و مردم خاصی بوده است با شریعت جدید که متلائم بااحتیاجات و مصالح عصر جدید و متّصف به جاودانگی و جهان شمولی است، نسخ شودو تعالیم شریعت قدیم به ورطه فراموشی و نسیان سپرده شود. و اما معنی اصلاحو تعدیل را از آیات 39 و 38 سوره رعد67 نیز نمی توان برداشت کرد، چون اینآیه متضمن رد درخواست کافران برای اتیان معجزه از جانب پیامبر (صلی اللهعلیه و آله و سلم) می باشد68"
28
محمد خلیفه در ادامه آورده است:
"برخی از تعابیر شرق شناسان نیز در زمینه نسخ قابل توجه است. درمکتباسلام، قائل به قدرت مطلق الهی هستیم که خداوند قادر می تواند هر چیزی رادر هر زمانی تغییر دهد و این اعتقاد به طور کلی با تعابیر منفی برخی ازشرق شناسان منافات دارد. به عنوان نمونه، پالمر در کتاب خود در این بارهچنین آورده است: "خداوند رأیش را تغییر می دهد و یا "بتمن" چنین گفته است:خداوند آنچه را که امروز وحی می کند فردا لغوش می کند و او (متقلب) است69"
2 - برتن، مفهوم نسخ و نسی را یکسان پنداشته است و در بررسی آیات 7 - 6سوره اعلی به مفهوم کلمه "نسی" پرداخته و آن را معادل نوع اول نسخ می داندو تلاش می کند این نظر خود را به برخی از احادیث مستند سازد70.
باید گفت که بین دو مفهوم نسخ و نسی، تفاوت وجود دارد چون پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) دچار فراموشی نمی شدند و اگر نیز نسیانی بر آنحضرت حاصل می آمد، موقت بوده است و در آیه شریفه "سنقرئک فلاتنسیالاّماشاءالله" نیز خداوند در مقام منت بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) است و استثنا فقط برای اثبات قدرت الهی است وگرنه منت بر رسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) صحیح نمی باشد71.
3 - در یکی از تعاریف نسخ که توسط برتن ارائه شده است، چنین آمده است که:
"نسخ یا الناسخ والمنسوخ، عنوان کلی است که به یک سری تئوری هایی که درحوزه تفسیر، حدیث و اصول فقه جریان دارند، اشاره دارد. این تئوری ها بهعلّت وجود تعارض های زیاد و کلی بین دو آیه، دو حدیث، یک حدیث و یک آیه وهمچنین بین قرآن و حدیث با اصول فقه پایه گذاری شده اند...72"
باید گفت که تعریف فوق چندان مطابقتی با تعریف نسخ از دیدگاه مسلمانانندارد زیرا شرط اول نسخ این بود که فقط مخصوص حکم شرعی می باشد و در جاییامکان دارد که هر دو طرف آن یقینی باشند. تعریف فوق جامع این دو شرط نمیباشد و قابل انتقاد ترین بخش آن نیز داخل کردن تعارض بین قرآن و حدیث بااصول فقه در تعریف می باشد که بحث آن در بخش های پیشین گذاشت.
29
4 - در شرایط نسخ، این نکته ذکر شد که حق نسخ احکام با کسی است که آنهارا تشریع کرده است و ولایت تشریعی در درجه اول مخصوص خداست و در اصطلاحاهل منطق، شارع حقیقی، اولاً و بالذات خداست و با اذن واجازه خداوند،پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز حق وضع قوانین و احکام را داراست وهچ شخص دیگری چنین حقی را ندارد. پس نسخ فقط در زمان پیامبر(صلی الله علیهو آله و سلم) روی می دهد و بعد از زمان آن حضرت، هیچ نسخی در قوانین واحکام راه ندارد. از این مطلب دو نکته فهمیده می شود.
اولاً: اینکه برخی شرق شناسان مانند پاورز گفته اند که "نسخ نتیجهتغییر تصورات از آیات الهی در طول زمان است73" صحیح نمی باشد، چرا که بابنسخ پس از فوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسته شده است و بعد ازایشان، هیچ گونه نسخی متصور نیست و این فرق اساسی دیدگاه های مسلمانان وشرق شناسان است.
ثانیاً: این تلقی شرق شناسان نیز که تفسیر و مفسران سرچشمه و منشأ ایدهنسخ در قرآن کریم بوده اند باتوضیحات قبلی منتفی است. گرچه نقش مفسران رادر گسترش بی رویه موارد نسخ و توسعه حوزه معنایی آن بی تأثیر نمی دانیم ودر این مورد با شرق شناسان هم عقیده ایم.
30
6 - نقد و بررسی دیدگاه شرق شناسان درباره انواع نسخ
6 - 1 - نسخ الحکم والتلاوة
دو نکته در اثبات این نوع از نسخ مورد استناد برتن قرار گرفته است:
یکی اینکه، جمع قرآن به طور ناقص صورت گرفته است و برخی از آیات حینجمع آوری از قرآن ساقط شده اند. دیگر اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) برخی ازآیات را فراموش کرده است و به این فراموشی در آیات 7-6 سورهاعلی نیز اشاره شده است که مفهوم "نسی" در این آیات با مفهوم "نسخ" همساناست. برخی از احادیث نیز در این راستا مورد استناد برتن قرار گرفته اند.در نقد این نکات گفته شد که مسلمانان، قایل به جمع کامل و بدون تحریف قرآنمی باشند و مسئله فراموشی پیامبر نیز مورد قبول نمی باشد و تفسیر آیهمربوطه نیز گذشت. بنابراین استدلال های اثبات این نوع از نسخ از نظرمسلمانان بی پایه است.
6 - 2 - نسخ التلاوة دون الحکم
برتن در توجیه این نوع از نسخ به سه نکته اشاره می کند:
- نوع اول نسخ (نسخ الحکم والتلاوه) زمینه ساز دو نوع دیگر نسخ نیز می باشد.
- چون حکم آیه رجم در قرآن نیامده است، پس تلاوت این آیه نسخ شده است درحالیکه حکم آن باقی است.
- چون اشاره ای به حکم آیه رجم در قرآن نشده است و از طرف دیگر حکم آیه15 سوره نسا با آن تناقض دارد. رفع این تناقضات بر عهده فقهاست که آناننیز با توسل به قاعده نسخ التلاوة دون الحکم، این تناقض را حل می کنند.
در نقد این نکات باید گفت که زمینه ساز بودن نوع اول نسخ (نسخ الحکم والتلاوة) برای دو نوع دیگر با توضیحات قبلی منتفی است. در مورد دوم نیز کهبرتن با توسل به تفسیر آیات49-42 سوره مائده وبا مقدمه چینی هایی، حکم بهنسخ تلاوت آیه رجم داده است باید گفت که چنین آیه ای در اصل وجود نداشتهاست تا نسخ شود بلکه حکم رجم از سنت نبوی استخراج شده است. درباره موردسوم نیز قبلاً توضیح داده شد که هیچ گونه تناقضی بین حکم رجم و حکم آیه 15سوره نساء وجود ندارد تا فقها با توسل به قاعده نسخ التلاوة دون الحکم، آنرا حل کنند.
31
6 - 3 - نظر مسلمانان نسبت به نظریه های نسخ تلاوت
بنا به نظر شیعه، این دو نوع از نسخ از اساس باطل است و اصلاً در قرآنقابل تصور نیست چون قائل شدن به این دو نوع از نسخ، منتهی به پذیرش تحریفقرآن می شود. در جمع بندی نقد نظریه نسخ تلاوت باید گفت:
1 - اسناد این احادیث و اخباری که جهت اثبات نسخ تلاوت عرضه شده اند بهطور کلی ناقص است و ضعف، اضطراب، رفع، ارسال و.. دارند و اکثریت قریب بهاتفاق عالمان اهل سنت نیز در آن خدشه وارد کرده اند، بنابراین همگی فاقداعتبار صحّت و حجیت شرعی اند.
2 - این گزارش ها و اخبار آحاد با نصّ قرآن کریم قطعاً مخالفت دارند74و قرآن کریم این گونه گزارش های حدیثی را تکذیب کرده و مهر بطلان برپیشانی آنها زده است.
3 - این دسته از اخبار، مخالف با واقعیت خارجی نیز هست چراکه اگر آیهای بود پس کجاست؟ یعنی "ناسخ و منسوخ" براساس این روایات هر دو از بینرفته اند.
4 - قرآن کریم به اجماع امت اسلامی، متواتر است و قطعی الصدور و تنهانسخه درمان بخش آسمانی در جهان می باشد و بر نسخه شناسی پیشی گرفته است ویک چنین آیات و سور با عظمت متواتر قطعی، محال است که با امور واهی وساختگی بی ارزش زیر سؤال رفته و یا نسخ شود.
5 - "نسخ" یعنی وضع قانون و تشریع توسط خدای حکیم، و قانونگذاری - بهاجماع امت محمدی و بر پایه ضرورت دین اسلام - تنها در حیطه کاری قلمروشارع حکیم ازلی است و برخی از این احادیث و اکثرشان از کم و کاستی آیاتوسور قرآنی پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حکایت می نمایندو این مطلب(تغییر قوانین شریعت) پس از درگذشت شارع حکیم (رسول خدا) بهاجماع امت اسلامی باطل و مردود است و عقل و نقل و ضرورت دین، وقوع چنیننسخی را تکذیب می نماید75.
6 - 4 - نسخ الحکم دون التلاوة
قبلاً نیز گفته شد که برتن، شکل گیری این نوع از نسخ را نیز وامدارروند شکل گیری نوع اول نسخ می داند. با این تفاوت که در نوع اول مسئله حذفبا مراجعه به سوره های اسری واعلی اثبات می شود و نسخ الحکم دون التلاوهنیز با مراجعه به آیه 101 سوره نحل اثبات می شود76. وی فلسفه وجودی، چنیننوعی از نسخ را توجیه هرگونه تناقض میان منابع می داند77.
32
در نقد و بررسی دیدگاه شرق شناسان درباره این نوع از نسخ، خاطرنشان میکنیم که هر دو رویکرد برتن در توضیح فلسفه و بستر وجودی چنین نوعی از نسخرا قبلا با استدلال های مختلف رد کرده ایم78.
اکثر دانشمندان و مفسران مسلمان، این نوع از نسخ را پذیرفته اند والبته شرایطی نیز برای آن در نظر گرفته اند. تفاوت اساسی مسلمانان و شرقشناسان نیز درباره این نوع از نسخ به فلسفه و حکمت وجودی آن برمی گردد کهشرق شناسان آن را توجیه تناقضات قرآن، اختلاف قرآن و سنت و اختلاف فتاویفقها و... قلمداد کرده اند در حالی که مسلمانان، مصالح و شرایط زمان ومکان را در این امر دخیل می دانند.
1- نیکو دیالمه، "بررسی چند دیدگاه درباره نسخ" بینات، سال هفتم، شماره 27، ص56-67.
2- ابوالقاسم موسوی خویی، البیان فی تفسیر القرآن - قم: مطبعة علمیة، 139 هـ.ق، صص 303-306
3- محمد هادی معرفت التمهید فی علوم القرآن، ج2 (قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1410هـ. ق)، ص291.
4- محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان (تهران: انتشارات باقرالعلوم، چاپ اول، بی تا)، صص275-278.
5- "و اذا بدلنا آیه مکان آیه والله اعلم بما ینزل قالوا: انما انت مفتر بل اکثرهم لایعلمون"
6- محمدحسین حسینی طهرانی، پیشین.
7- علی الاوسی، الطباطبایی و منهجه فی تفسیر المیزان (تهران: معاونیهالرئاسه للعلاقات الدولیه فی منظمه الاعلام الاسلامی 1405 هـ.ق)، صص225-226..
8- عزت الله مولایی نیا، نسخ در قرآن (تهران: رایزن - 1376 هـ.ش)، ص 281-280
9- نیکو دیالمه، "بررسی چند دیدگاه درباره نسخ"، بینات، سال هفتم، شماره 27، صص58-60.
10- حسین سجادی، "ناسخ و منسوخ در قرآن کریم" (پایان نامه کارشناسی ارشدعلوم قرآن و حدیث، دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، 1371هـ.ش)، صص205-207.
11- Powers. D.)1988(. The exegetical genre nasikhal - Quran in AndRippin: approaches to the history of interpretation of the Quran.Oxford: clarecndon press.
12- ابوالقاسم موسوی خویی، البیان فی تفسیر القرآن (قم: المطبعه العلمیه 1394 هـ.ق) صص317-318
13- Powers. D. (1988). The exegetical genre nasikhal - Quran in And.Rippin: approaches to the history of interpretation of the Quran.Oxford: clarendon press. pp...
33
14- "قاتلوا الذین لایومنون بالله ولا بالیوم الاخر ولا یحرمون ماحرم اللهو رسوله ولایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیه منیدوهم صاغرون" توبه 29
15- ابوالقاسم موسوی خویی، پیشین، صص 307-309.
16- "یسئلونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر و منفع للناس واثمهما اکبر من نفعهما..."
17- "سمعون للکذب اکّلون للسّحت..."
18- ابی علی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن (بیروت: مؤسسه الاعلمی المطبوعات، 1995م)، صص336-337
19- محمد خلیفه، الاستشراق والقرآن العظیم. مترجم: مروان عبدالصبور شاهین (قاهره: دارالاعتصام 1414هـ.ق)، صص170-218. به نقل از:
LEWIS, H.d. (1966). World religiones: meeting points and magor issues. London: watls
20- "یا ایهاالذین امنوا لاتقربوا الصّلاة و انتم سکاری..."
21- "یا ایها الذین امنوا انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجس منعمل الشیطن فاجتنبوه لعلّکم تفلحون. انما یرید الشیطن ان یوقع بینکمالعدوه والبغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن الصلوة فهل انتم منتهون"
22- "ومن ثمرت النخیل والاعناب تتخذون منه سکراً و رزقاً حسناً ان فی ذلک لایه لقوم یعقلون"
23- محمد خلیفه، پیشین
24- ابوالقاسم موسوی خوئی ، البیان فی تفسیر القرآن (قم: المطبعه العلمیه 1394 هـ.ق)، ص355.
25- ابوالقاسم موسوی خویی، البیان فی تفسیرالقرآن (قم: مطلبعه علمیه 1394هـ.ق)، ص355-357
26- محمد خلیفه، پیشین، صص168-170
27- Burton. J.)1977(. The collection of Quran. Cambridge University press. pp. 52-53
28- Burton. J. loc. cit
29- Ibid. p. 52
30- Ibid. p. 58
31- Ibid. p. 59
32- Brown. D.)1996(. Rethinking tradition in modern Islamic thought. Cambridge university press. pp. 13-17
33- Powers.D.)1988(. The exegetical genre Of nasikhal Quran In And.Rippin: Approaches to the history of interpretation. oxford: clanrindonpress. pp. 126.
پاورز نوشته است که نحاس چهار حالت برای امکان نسخ قرآن و سنت فرض کرده است:
بنا به نظر کوفیان قرآن می تواند قرآن و سنت را نسخ کند شافعی نسخ قرآن باقرآن را قبول دارد ولی نسخ قرآن با سنت را نمی پذیرد یک گروه ناشناس نیزمعتقدند سنت می تواند قرآن و سنت را نسخ کند و گروه ناشناس دیگری نیزمعتقدند سنت می تواند سنت را نسخ کند ولی نمی تواند قرآن را نسخ کند.محمدبن شجعه نیز گفته است که به خاطر تناقض میان چهار حالت فوق، هیچ کداماز این منابع نمی توانند نسبت به هم ترجیح داشته باشند.
34
34- نهله غروی نائینی، فقه الحدیث و روش های نقد متن (تهران: دانشگاهتربیت مدرس1379هـ.ش)، صص10-13 به نقل از ازهری، تهذیب اللغه، ذیل سنت
35- همان، به نقل از محمود ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، ص 38.
36- نهله غروی نائینی، پیشین، صص10-13، به نقل از صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص113.
37- محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج 2 (قم: موسسه انتشارات دارالعلم، چاپ اول 1378هـ.ش)، ص 72-71
38- نهله غروی نائینی، پیشین، ص23.
39- نهله غروی نائینی، پیشین، ص 26.
40- علی الاوسی، الطباطبایی و منهجه فی تفسیر المیزان (تهران: معاونیهالرئاسه للعلاقات الدولیه فی منظمه الاعلام الاسلامی 1405 هـ.ق)، ص 224.
41- عبدالله محمدبن احمدالقرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج2 (بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا)، ص66
42- مصطفی زید. النسخ فی القرآن الکریم، ج1 (بیروت: دارالفکر، چاپ دوم 1391هـ.ق)، ص203
43- "لونری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ترضیها فول وجهک شطر المسجدالحرام وحیث ماکنتم فولوا وجوهکم شطره" بقره 144
44- نهله غروی نائینی، پیشین، ص 210.
45- Burton.J. ()1977(. The collection of Quran. Cambridge university press p.71.
46- محمدعلی ایازی، فقه پژوهی قرآنی(قم: انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، چاپ اول،1380 هـ..ش)،صص25-26
47- محمدعلی ایازی، پیشین، صص27-28.
48- حسن طارمی، تاریخ فقه و فقها (تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، ج اول 1374هـ.ش)، ص46
49- حسن طارمی، پیشین، 71
50- Schacht.J.)1983(. Encyclopedia of Islam. Vol. 2.pp.887-888
51- Schacht.J.op. cit. pp.888-891
52- Dutton.y.)1990(. The origins of Islamic law. curzon. p. 158
53- Wansbrough.J. ()1977(. Quranic studies. oxford university press. p.44.
54- Dutton.y.op.cit.p.158
55- البته این دیدگاه های شاخت، توسط برخی از دانشمندان غربی مانند گویتین، کلسن و پاورز رد شده است.
56- "واللاتی یأتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعه منکم فإنشهدوا فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفاهن الموت او یجعل الله لهن سبیلا"نساء15.
57- Burton.J.)1977(. The collection of Quran. Cambridge university press.p.71
58- ابوالقاسم موسوی خویی، البیان فی تفسیرالقرآن (قم: المطبعه العلمیه 1394هـ.ق)،ص329-332
35
59- نهله غروی نائینی، فقه الحدیث وروش های نقد متن(تهران: دانشگاه تربیت مدرس1379 هـ.ش)،ص118-119 60- همان.
61- Robbson.J)1986(. Hadith. Encyclopedia of Islam, vol3,pp. 26-27
62- Burton.J.)1977(. The collection of Quran. cambridge university press. p. 52
63- Burton. J. loc.cit
64- Burton.J. op. cit. p. 60-61
65- Watt.w.m.)1988(. Muhammads Mecca. Edinburgh: Edinburgh uninersity press. p. 69
66- "ما یود الذین کفروا من اهل الکتاب ولا المشرکین ان ینزل علیکم من خیر من ربکم والله یختص برحمته من یشأ والله ذوالفضل العظیم"
67- "ولقد ارسلنا رسلامن قبلک و جعلنالهم ازواجاً و ذریهً و ما کان لرسولان یأتی بایه الا باذن الله لکل اجل کتابٌ یمحوالله مایشاء و یثبت و عندهام الکتاب"
68- محمد خلیفه. الاستشراق والقرآن العظیم. مترجم: عبدالصبور شاهین (قاهره: دارالاعتصام 1414هـ.ق)، صص166-167
69- محمدخلیفه. الاستشراق والقرآن العظیم. مترجم: عبدالصبور شاهین (قاهره: دارالاعتصام 1414هـ.ق)، صص166-180 به نقل از:
70- PALMER, E.)1928(. The koran with an introduction by Nicholsn, London: oxford uniuersity press.
71- Bethman. E. w)1953(. Bridge to Islam: Astudy of the religiousforces of Islam and christianity in the neareast. London: Alen 8 unwin
72- Btrton. J.)1977(. The collection of Quran. Cambridge university press. p.47
73- محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1 (تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، بی تا)، ص256
74- Burton. J.)1993(. Naskh. Encyclopedi a of Islam. Vol.7. pp. 1009-1011
75- Powers. D.)1986(. studies in Quran and Hadith, the formation ofIslamic law of inheritance. Uniuersity of california press.pp. 143
76- "انا نحن نزّلنا الذکر و انا له لحافظون" حجر 19
77- عزت الله مولایی نیا، نسخ در قرآن (تهران: رایزن، چاپ اول 1378)، صص182-188
78- Burton.J.)1977(. The collection of Quran. cambri dge university press, p. 51
79- Burton.J. loc.cit
80- در بخش نقد آرای شرق شناسان درباره وجود تناقض در قرآن و نیز در نقدنوع اول و دوم نسخ، این رویکردها مورد نقد و بررسی قرار گرفتند.
36
اندیشه صادق، شماره 15
نظر شما