موضوع : پژوهش | مقاله

بررسى جدیدترین نظریه در باره ترتیب آیات قرآن

فهرست عناوینفهرست آیات

فهرست عناوین

دکتر جعفر نکونام0
چکیده0
1. مقدمه1
2. نقد ادله توقیفى بودن ترتیب موجود آیات2
2.1. قرائت‏سوره‏ها توسط پیامبر(ص)2
2.2. تالیف قرآن در حضور پیامبر(ص)3
2.3. امانت در تالیف مصحف عثمانى4
2.4. تعیین جاى آیات توسط پیامبر(ص)5
3. ادله توقیفى بودن ترتیب نزول آیات7
3.1. فرمان پیامبر(ص) به على(ع) در باره تالیف مصحف7
3.2. نزول بسمله8
3.3. استبعاد عقلى9
4. پاسخ به یک سؤال10
5. نتیجه11
پژوهشهاى علوم انسانى، شماره 113

فهرست آیات

والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا وصیة لازواجهم متاعا الى‏الحول...4
والذین یتوفون و یذرون ازواجا یتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا...4
‏«واتقوا یوما ترجعون فیه الى‏الله...5
‏«و اتقوا یوما ترجعون فیه الى‏الله...6
‏« یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقى من الربا...6
‏«یا ایهاالذین آمنوا اذا تداینتم بدین...6
‏«فاستجاب لهم ربهم انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى...6
‏«یستفتونک قل‏الله یفیتکم فى‏الکلالة...6
‏«فان تولوا فقل حسبى‏الله...6
‏«لقد جاءکم رسول من انفسکم...6
‏«فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا...6
و اتقوا یوما ترجعون فیه الى‏الله...6
و اتقوا یوما ترجعون فیه الى‏الله...8

دکتر جعفر نکونام

استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم

چکیده

 

در این مقاله، جدیدترین نظریه در خصوص ترتیب آیات بررسى شده است. این نظریه متعلق به علامه طباطبایى است. وى بر این نظر است که پیامبر اسلام(ص) ترتیب نزول آیات را توقیف و تایید فرموده‏اند، نه ترتیب موجود آیات را که در مواردى بر خلاف ترتیب نزول صورت گرفته است; این موارد را باید به ذوق و اجتهاد صحابه منسوب ساخت.

 

این نظریه بر ادله نیرومندى متکى است. طبق روایات معتبر و مستفیض، پیامبر(ص) و صحابه آغاز و پایان سوره‏هاى تدریجى النزول را هنگامى درمى‏یافتند که «بسمله‏» نازل مى‏شد. این نشان مى‏دهد که تا سوره‏اى کامل نمى‏شده، سوره دیگرى آغاز نمى‏گردیده است. بر این اساس باید آیات سوره‏ها به ترتیب نزول فراهم آمده باشد; نیز برابر روایات معتبر، پیامبر(ص) به على(ع) فرمان داد که مصحفى را موافق نزول فراهم کند و او نیز چنین کرد. همچنین ملاحظه مضامین سور متحد السیاق و دفعى النزول آشکار مى‏سازد که بناى نزول سوره‏ها بر این نبوده که آیات متحد الموضوع در سوره معینى بیاید; لذا معقول نیست که پیامبر(ص) جاى آیات را بر خلاف ترتیب نزول تعیین فرماید.

 

کلید واژه‏ها: 1- ترتیب آیات 2- توقیف و اجتهاد3- جمع قرآن 4- ترتیب نزول 5-مصحف على(ع)6- مصحف عثمانى.

 

1

 

 

1. مقدمه

 

در این مقال بحث در این است که آیا آیات سوره‏هاى مصحف عثمانى با توقیف و بیان پیامبر اکرم(ص) ترتیب یافته است‏یا با اجتهاد و ذوق صحابه.

 

نظریه مشهورى که از دیرباز در این خصوص اظهار گردیده این است که ترتیب آیات با توقیف پیامبر(ص) بوده است; به این ترتیب که هرگاه آیاتى بر آن حضرت نازل مى‏شد، با اشاره جبرئیل جاى آن را در سوره‏ها مشخص مى‏فرموده، از همین رهگذر، پاره‏اى از آیات مدنى در سوره‏هاى مکى و پاره‏اى از آیات مکى در سوره‏هاى مدنى قرار گرفته است. کاتبان مصحف عثمانى نیز که خود حاضر و ناظر این جایگذارى بودند، زمانى که مصحف را جمع و تدوین کردند، آیات را به همان ترتیبى که از آن حضرت شنیده بودند، در سوره‏ها جاى دادند.

 

در مقابل نظریه مذکور، برخى از علماى شیعه نظیر علامه مجلسى بر این عقیده بودند که جایگذارى پاره‏اى از آیات در مصحف عثمانى به اجتهاد صحابه بوده است. (1) این نظریه در دوره معاصر از سوى علامه طباطبایى توسعه و اتقان قابل ملاحظه‏اى یافت و شایستگى آن را پیدا نمود که جانشین نظریه مشهور پیشین گردد. وى در این زمینه مى‏نویسد:

 

«این آیاتى که به‏طور پراکنده نزول یافته و در سوره‏هایى نهاده‏شده که با آنها در مکى و مدنى‏بودن مجانست ندارند، بر حسب ترتیب نزول در جاى خود نهاده نشده‏اند و این جز به اجتهاد صحابه نبوده است‏». (2)

 

بنابر دیدگاه ایشان، پیامبر اسلام(ص) دستور مى‏فرمود آیات را به همان ترتیبى که نزول مى‏یافت، در سوره مربوط جایگذارى کنند. لذا اگر ملاحظه مى‏شود، آیاتى از قرآن، موافق نزول، جایگذارى نگردیده است، باید آن را به اجتهاد صحابه منتسب ساخت; منتهى اثبات چنین امرى بسیار دشوار است. بنابراین، احتمال اجتهاد صحابه در تغییر جاى آیات چندان قابل اثبات نیست.

 

نظریه اخیر از جهاتى اهمیت دارد:

 

اولا بر صحت این معنا که آیات سوره‏هاى مصحف عثمانى از متناسب‏ترین ترتیب برخوردار است، تردید مى‏افکند; زیرا بنابر این نظر، متناسب‏ترین چینش آیات به ترتیب نزول تعلق دارد;

 

ثانیا این ادعا را که بسیارى از سوره‏ها ممزوجى از آیات مکى و مدنى است، مردود مى‏خواند و آن را جز در یک سوره که در فاصله هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه نازل شده، متصور نمى‏داند;

 

ثالثا این مضمون موجود در روایات شیعه را - که وقتى امام زمان(ع) قیام فرماید، مصحف امام على(ع) را به جاى مصحف موجود رسمیت مى‏بخشد - (3) مقبول مى‏نماید; چون بنابراین نظریه، سبب رسمیت‏دادن آن مصحف، موافق نزول بودن آن است و این ویژگى به فهم بهتر آیات قرآن مدد مى‏رساند.

 

در این نوشتار سعى بر این است که قوت نظریه اخیر، نمایان و ضعف نظریه مشهور تبیین شود; لذا نخست ادله توقیفى‏بودن ترتیب موجود آیات مورد نقد قرار گرفته و سپس ادله توقیفى‏بودن ترتیب نزول بیان گردیده است.

 

2

 

 

2. نقد ادله توقیفى بودن ترتیب موجود آیات

 

مهمترین ادله نظریه مشهور به شرح زیر بیان مى‏شود:

 

 

2.1. قرائت‏سوره‏ها توسط پیامبر(ص)

 

سیوطى (849 - 911 ق.) سوره‏هاى متعددى نظیر بقره، آل‏عمران، نساء، اعراف و مؤمنون را که طبق روایات پیامبر اسلام(ص) آنها را در نماز یا خطبه قرائت فرموده است، برشمرده و افزوده است:

 

«این سوره‏ها را آن حضرت در حضور صحابه تلاوت کرده و آنان نیز آنها را به همان ترتیبى که از آن بزرگوار شنیده بودند; در مصحف آورده‏اند.» (4)

 

این دسته از روایات هرگز احتمال اجتهاد صحابه را در مقابل توقیف پیامبر اسلام(ص) منتفى نمى‏سازد; بویژه آنکه برخى از صحابه به چنین اجتهادى در بعضى از موارد دست زده‏اند; (5) از این رو بسا صحابه پس از وفات آن حضرت آیاتى را برخلاف ترتیبى که از او شنیده بودند، جایگذارى کرده باشند.

 

بنابراین چنانچه در مواردى ثابت‏شود، جاى پاره‏اى از آیات برخلاف ترتیب نزول است، نمى‏توان آنها رابه رسول‏خدا(ص) نسبت داد.

 

3

 

 

2.2. تالیف قرآن در حضور پیامبر(ص)

 

بیهقى (384 - 458ق) با توجه به سخن زیدبن ثابت (ت 45ق) که گفته است: «ما نزد رسول خدا(ص) قرآن را از روى پاره‏هاى پوست تالیف مى‏کردیم‏»، نتیجه گرفته است که هرگاه آیاتى به‏طور پراکنده نزول مى‏یافت، با اشاره پیامبر(ص) در سوره‏هایشان مرتب و گردآورى مى‏شد. (6)

 

روایت زید بر نتیجه‏گیرى بیهقى دلالت ندارد; ولى دلالت آن بر اینکه قرآن در حضور رسول خدا(ص) نوشته و مرتب مى‏شد، انکارناپذیر است; اما هرگز نمى‏توان نتیجه گرفت که زید آیات سوره‏ها را به همان ترتیبى که در حضور آن حضرت مرتب مى‏کرده است، در مصحف عثمانى نیز مرتب ساخته باشد. چه‏بسا که در این مصحف جاى برخى از آیات سوره‏ها را تغییر داده باشد. سخن زید به هنگام جمع مصحف که گفت: «چگونه کارى کنم که رسول خدا(ص) نکرد»، (7) احتمال مذکور را تقویت مى‏کند. بدیهى است که کراهت زید از نفس کتابت و تالیف قرآن نبوده; چون خود - چنانکه در همین روایت مورد بحث آمده - در حضور رسول خدا(ص) بدان مى‏پرداخته است. احتمالا کراهت او با عنایت‏به روایاتى که حاکى از تعلق توقیف آن حضرت به ترتیب نزول است، مربوط به جابجایى پاره‏اى از آیات سوره‏ها برخلاف توقیف آن بزرگوار بوده است.

 

4

 

 

2.3. امانت در تالیف مصحف عثمانى

 

قائلان به توقیف با استناد به روایاتى که به دنبال مى‏آید، ادعا مى‏کنند که کاتبان مصحف عثمانى، قرآن را به همان ترتیبى که از پیامبر(ص) شنیدند، مرتب ساختند.

 

- ابن زبیر (1 -73ق) یکى از کاتبان مصحف عثمانى گوید:

 

«من به عثمان‏بن عفان گفتم:والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا... (8) را که ناسخ آیه دیگر (9) است، چرا نوشتید و وانهادید؟ گفت: اى برادرزاده! من هیچ آیه‏اى را از جایش تغییر نمى‏دهم‏». (10)

 

- ابن وهب (125 -197ق) گوید:

 

«من از مالک (93 - 172ق) شنیدم که مى‏گفت: قرآن چنانکه آن را از پیامبر(ص) مى‏شنیدند، تالیف شد». (11)

 

بر این دو روایت ایراداتى وارد است: اولا در روایت ابن‏زبیر پرسش او با پاسخ عثمان موافق نیست; زیرا مناسب بود، عثمان در جواب او که پرسید: «چرا این آیه را نوشتید و وانهادید؟» پاسخ مى‏داد: من هیچ آیه‏اى را نمى‏اندازم; نه آنکه پاسخ دهد: «من هیچ آیه‏اى رااز جایش تغییر نمى‏دهم‏». به احتمال قوى پرسش ابن‏زبیر این بوده است: «چرا این آیه را (در اینجاى مصحف) نوشتید و وانهادید؟» (در حالى که آن را آیه پیش از آن نسخ کرده و مناسب بود قبل از آن نوشته مى‏شد) و عثمان پاسخ داده است: «من هیچ آیه‏اى را (پس از آنکه مصحف نوشته شد) از جایش تغییر نمى‏دهم‏».

 

این احتمال چند مؤید دارد: یکى آنکه آیه مذکور یعنى ﴿ والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا وصیة لازواجهم متاعا الى‏الحول... ﴾ که منسوخ است، خلاف ترتیب نزول، پس از آیه ﴿ والذین یتوفون و یذرون ازواجا یتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا... ﴾ که ناسخ است، جایگذارى شده است. مجلسى این ترتیب نابجا را از جانب کاتبان مصحف مى‏شمارد. (12)

 

دوم آنکه عثمان نگفته که به چه جهت آن آیه را از جایش تغییر نمى‏دهد; لذا این تصور که آن به جهت تبعیت از ترتیبى بوده است که از پیامبر(ص) شنیده، ناموجه است. احتمالا جهت آن این بوده است که آن را پس از کتابت مصحف مشاهده کرده بود; چون آورده‏اند، پس از آنکه مصحف را نوشتند - که از جمله آنان ابن‏زبیر بود - آن را پیش عثمان آوردند. او در آن نگاهى کرد و قدرى اشتباه در آن دید; لکن وقتى خواستند آن اشتباهات را اصلاح کنند، او نپذیرفت و گفت: «آن را تغییر ندهید» یا «آن را وانهید. آن حرامى را حلال و حلالى را حرام نمى‏کند». (13)

 

ثانیا سخن مالک‏بن انس (93 - 172ق) که یک قرن پس از تالیف مصحف عثمانى مى‏زیسته است، ارزش نقل تاریخى ندارد و گمانى بیش تلقى نمى‏شود.

 

5

 

 

2.4. تعیین جاى آیات توسط پیامبر(ص)

 

در سه روایت آمده که پیامبر(ص) جاى آیات سوره‏ها را با اشاره جبرئیل معین مى‏ساخته است. قائلان به توقیفى بودن ترتیب موجود آیات با توجه به آن روایات ادعا مى‏کنند که آیات در سوره‏ها با توقیف پیامبر(ص) جایگذارى شده است. آن سه روایت‏بدین قرار است:

 

- یزید فارسى (ت.حدود12ق.) گوید: «ابن‏عباس (ت.68ق.) برایم نقل کرده، گفت:...عثمان گفت: گاهى بر رسول خدا(ص) سوره‏هاى (ظ.آیات) چندى نازل مى‏شد. هرگاه بر آن حضرت چیزى [ از آیات قرآن] نزول مى‏یافت، برخى از کسانى را که [براى آن حضرت] کتابت مى‏کردند، فرامى‏خواند و مى‏فرمود: این آیات را در آن سوره‏اى بنهید که در آن از فلان و بهمان یاد شده است.» (14)

 

- از سدى (ت.127ق.) و ابن‏عباس درباره﴿ ‏«واتقوا یوما ترجعون فیه الى‏الله... ﴾ (15) نقل شده که گفتند: این آخرین آیه‏اى است که از قرآن نزول یافت و جبرئیل فرمود: آن را در راس دویست و هشتاد[ سوره] بقره بگذار». (16)

 

- شهربن حوشب (ت.112ق.) گوید: «عثمان‏بن ابى‏العاص (ت.51ق.) گفت: من نزد رسول خدا(ص) نشسته بودم که ناگاه روى خود را به سوى آسمان کرد; سپس فرود آورد تا آنجا که نزدیک بود، به زمین برخورد. بار دیگر روى خود را به سوى آسمان کرد و فرمود: [ اکنون] جبرئیل نزدم آمد و مرا فرمان داد که این آیه را در اینجاى این سوره بگذارم: «ان‏الله یامر بالعدل والاحسان...» (نحل90). (17)

 

این روایات سه‏گانه اشکالات متعددى دارد:

 

اولا سند هر سه روایت ضعیف است: در سند روایت نخست، یزید فارسى ضعیف ولین‏الحدیث‏خوانده شده است. (18) و روایت‏سدى و ابن‏عباس نیز مرسل است; یعنى زنجیره راویان تا آن دو یاد نشده است و سند روایت‏سوم منقطع است. واسطه میان شهربن حوشب و عثمان - یعنى ابن‏عباس - ذکر نگردیده است. (19)

 

ثانیا آن روایات تصحیف و تحریف شده‏اند: در روایت نخست، عبارت «و جبرئیل فرمود: آن را در راس دویست و هشتاد (سوره) بقره بگذار» افزوده راویان بعدى است. مؤید آن اینکه در روایت مسند سدى و ابن‏عباس آن افزوده نیست. (20) چنین روایتى را علماى درایه «مدرج‏» مى‏خوانند، (21) و در روایت دوم، عثمان‏بن مظعون به عثمان‏بن ابى‏العاص تبدیل شده و نیز عبارت «جبرئیل نزدم آمد و مرا فرمان داد که این آیه را در این قسمت از سوره بگذارم‏». افزوده راویان بعدى است. مؤید آن اینکه سوره نحل مکى است، حال آنکه عثمان‏بن ابى‏العاص در مدینه اسلام آورد; بنابراین او نمى‏تواند شاهد نزول آیه‏اى از آن سوره باشد; بعلاوه در روایتى دیگر که در همین زمینه رسیده، به جاى او عثمان‏بن مظعون (ت. 2ق.) آمده است و صحیح نیز همین است; چون او در مکه به اسلام گروید. (22) آن روایت چنین است:

 

- شهربن حوشب (ت.112ق.) گوید: «عبدالله‏بن عباس (ت.68ق) براى ما نقل کرده، گفت: وقتى رسول خدا(ص) در مکه، در حیاط خانه‏اش نشسته بود، ناگاه عثمان‏بن مظعون گذر کرد و به رسول خدا(ص) پوزخند زد. آن حضرت به او فرمود: آیا نمى‏نشینى؟ عرض کرد: چرا! آنگاه آن بزرگوار برابر او نشست و با او سخن مى‏گفت که ناگاه روى خود را به سوى آسمان کرد و مدتى به آن چشم دوخت; سپس روى خود را کم‏کم فرود آورد و بر آستانه در بر روى زمین نهاد; آنگاه فرمود:...هم‏اکنون که نشسته بودى، فرستاده خداوند، جبرئیل نزدم آمد.[ از رسول خدا(ص)] پرسیدم: (جبرئیل‏7) به شما چه فرمود؟ پاسخ داد; به من فرمود; (ان‏الله یامر بالعدل والاحسان...». [ عثمان گفت:] آن زمان ایمان در دلم جاى گرفت و دوستدار محمد(ص) شدم‏». (23)

6

 

 

ثالثا: این روایات معارض دارد. در برابر روایت‏سدى و ابن‏عباس که آیه﴿ ‏«و اتقوا یوما ترجعون فیه الى‏الله... ﴾ را آخرین آیه نازله خوانده‏اند - و البته همین از سعیدبن جبیر و ابوسعید خدرى نیز روایت‏شده است -، روایتى از ابن‏عباس و عمر آیه﴿ ‏« یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقى من الربا... ﴾ (24) و روایتى از سعیدبن مسیب آیه﴿ ‏«یا ایهاالذین آمنوا اذا تداینتم بدین... ﴾ و روایتى از ام‏سلمه آیه﴿ ‏«فاستجاب لهم ربهم انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى... ﴾ (25) و روایتى از ابن‏عباس آیه‏«و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاوه جهنم...» (26) و روایتى از براءبن عازب آیه﴿ ‏«یستفتونک قل‏الله یفیتکم فى‏الکلالة... ﴾ (27) و روایتى از سدى آیه﴿ ‏«فان تولوا فقل حسبى‏الله... ﴾ (28) و روایتى از ابن‏عباس و ابى‏بن کعب دو آیه پایانى سوره توبه﴿ ‏«لقد جاءکم رسول من انفسکم... ﴾ (29) و روایتى از معاویه آیه﴿ ‏«فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا... ﴾ (30) را آخرین آیه نازل شمرده است. (31)

 

ناگفته نماند که بیشتر علماى اسلامى به همان روایت موردبحث گرایش یافته‏اند و روایات دیگر را به نحوى توجیه کرده‏اند. برخى گفته‏اند: سه روایت نخست که در باره آیات سوره بقره است، بیانگر آخرین آیه به طور مطلق و دیگر روایات حاکى از آخرین آیه به طور نسبى‏اند. روایت چهارم، آخرین آیه در باره زنان و روایت پنجم، آخرین آیه در خصوص حکم قتل مؤمن و روایت‏ششم، آخرین آیه مربوط به مواریث و روایات هفتم و هشتم، آخرین آیات نازله سوره توبه را بیان مى‏کند. توجیه روایت نهم نیز دشوار خوانده شده است; اما قاضى ابوبکر باقلانى نظر دیگرى دارد. او مى‏گوید:

 

«این قولها هیچیک منسوب به پیامبر(ص) نیست و هر یک با نوعى اجتهاد و غلبه گمان اظهار شده است. احتمال دارد هر کسى آنچه را که خود براى آخرین بار از پیامبر(ص) شنیده، آخرین آیه تلقى کرده است‏». (32)

 

بعلاوه، آیه ﴿ و اتقوا یوما ترجعون فیه الى‏الله... ﴾ در سیاق آیات قبل از خود است; لذا با عنایت‏به اینکه با واو عطف آغاز شده، صلاحیت نزول مستقل به عنوان آخرین آیه نازله را ندارد.

 

علاوه بر آنچه در باره معارضت روایت‏سدى و ابن‏عباس با دیگر روایات ذکر شد، کل روایات سه‏گانه موردبحث‏با روایات دیگرى نیز که حاکى از توقیفى‏بودن ترتیب نزول آیات است، تعارض دارد. این روایات در پى مى‏آید.

 

7

 

 

3. ادله توقیفى بودن ترتیب نزول آیات

 

بنابر ادله‏اى که اینک مى‏آید، توقیف پیامبر(ص) به ترتیب نزول تعلق گرفته است; بر این اساس چنانچه آیاتى در سوره‏ها خلاف ترتیب نزول جایگذارى شده باشد، باید به اجتهاد صحابه‏اى بوده باشد که جمع و کتابت مصحف عثمانى را بر عهده داشته‏اند.

 

شایان ذکر است که بسا هیچ موردى را نتوان یافت که آیات در سوره‏ها خلاف ترتیب نزول جایگذارى شده باشد; در این صورت احتمال اجتهاد صحابه در تغییر جاى آیات منتفى خواهد بود.

 

 

3.1. فرمان پیامبر(ص) به على(ع) در باره تالیف مصحف

 

آورده‏اند که پیامبر(ص) به على(ع) فرمان داد که قرآن را موافق نزول بنویسد و او نیز چنین کرد. ابو رافع (ت.36ق.)، محمدبن سیرین (ت.110ق.)، امام صادق(ع) و امام باقر(ع) از جمله کسانى هستند که آن معنا را نقل کرده‏اند.

 

- ابو رافع گوید:

 

«پیامبر(ص) در [زمان] بیماریى که با آن وفات کرد، به على(ع) فرمود: این کتاب خداست آن را برگیر و على(ع) آن را در جامه‏اى گرد آورد و به خانه‏اش برد و وقتى پیامبر(ص) [جان مبارکش] برگرفته شد، على(ع) [در خانه‏اش] نشست و آن را چنانکه خدا نازل کرده بود، فراهم آورد و بدان آگاه بود». (33)

 

- سالم‏بن ابى سلمه (ز.136ق.) گوید:

 

«...امام صادق(ع) فرمود: وقتى على(ع) از گردآورى آن بیاسود و آن را نوشت، آن را به میان مردم آورد و به آنان فرمود: این کتاب خداست; چنانکه خدا آن را بر محمد(ص) نازل کرد. من آن را در میان دو لوح گرد آورده‏ام...» (34)

 

- محمدبن سیرین (ت.110ق.) گوید:

 

«خبر یافتم که ابوبکر على(ع) را دیدار کرد و پرسید: آیا امارت مرا خوش ندارى؟ پاسخ داد: نه، ولى سوگندى بر خود داده‏ام که ردا بر دوش نیندازم مگر براى نماز تا قرآن را فراهم آورم‏» و افزود: و او آن را بر [وفق] تنزیلش نوشت. اگر بدان کتاب دست مى‏یافتم، در آن دانش فراوانى بود». (35)

 

- هم او گوید:

 

«...على(ع) فرمود: من سوگند یاد کرده‏ام که پس از وفات پیامبر(ص) ردا بر دوش نگیرم تا آنکه قرآن را چنانکه نازل شد، فراهم آورد». (36)

 

- و نیز گوید:

 

«او ناسخ را در پى منسوخ نوشت‏». (37)

 

همین وصف ترتیب نزول در باره مصحف امام زمان(ع) که بواقع همان مصحف امام على(ع) باشد، آمده است.

 

- جابر (ت.128ق.) گوید:

 

«امام باقر(ع) فرمود: هرگاه قائم خاندان محمد(ص) قیام کند، خیمه‏هایى برافراشته مى‏شود، براى کسانى که به مردم قرآن را چنانکه خداى جل جلاله نازل کرد، مى‏آموزانند و آن براى آنانکه آن را امروز حفظ کردند، دشوارتر است; زیرا ترتیب آن برخلاف [ترتیب مصحف موجود] است.» (38)

 

شایان ذکر است، در پاره‏اى از روایات تصریح شده که پیامبر(ص) به على(ع) فرمود که قرآن را همانطور که نازل شده فراهم کند; لکن در پاره‏اى دیگر از روایات فقط آمده که على(ع) قرآن را موافق نزول فراهم کرد; ولى به هر حال توقیف پیامبر(ص) در خصوص تالیف مصحف به ترتیب نزول توسط على(ع) از هر دو دسته روایات بدست مى‏آید; زیرا اگر آن بزرگوار چنین توقیفى از پیامبر(ص) در دست نداشت; بعید بود - و حتى به بیان علامه جعفر مرتضى حق او نبود - که چنان ترتیبى را در مصحف خویش اعمال کند. (39)

8

 

 

 

3.2. نزول بسمله

 

طى روایاتى از فریقین به نقل از ابن‏مسعود (ت.32ق.) و ابن‏عباس و امام صادق(ع) آمده است که پیامبر(ص) و صحابه آن حضرت، اختتام سوره قبل و افتتاح سوره بعد را نمى‏دانستند چه زمانى است تا آنکه «بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم‏» نازل مى‏شد. آنان با نزول این آیه در مى‏یافتند، سوره قبل پایان پذیرفته و سوره جدیدى آغاز شده است.

 

- عبدالله‏بن‏الحسین (ت.145ق.) گوید:

 

«عبدالله‏بن مسعود گفت: ما مرز میان دو سوره را نمى‏دانستیم تا آنکه «بسم‏الله الرحمن‏الرحیم‏» نازل مى‏شد». (40)

 

- ابوصالح (ت.120ق.) گوید:

 

«ابن‏عباس گفت: قرآن پراکنده نازل مى‏شد; نه سوره‏سوره... و فاصله میان یک سوره و سوره دیگر زمانى دانسته مى‏شد که «بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم‏» نزول مى‏یافت; آنگاه مى‏دانستند که اولى پایان پذیرفته و دیگرى آغاز شده است‏». (41)

 

قریب آن را سعیدبن جبیر (44 - 94ق.) نیز از ابن‏عباس و صفوان جمال (ز.170ق.) از امام صادق(ع) نقل کرده است. (42)

 

- علامه طباطبائى در باره این روایات گوید:

 

«این روایات، چنانکه ملاحظه مى‏شود، دلالت صریح دارد بر اینکه آیات نزد پیامبر(ص) بر حسب ترتیب نزول مرتب بود: مکیها در سوره مکى و مدنیها در سوره مدنى بوده است; مگر سوره‏اى فرض شود که پاره‏اى از آن در مکه و پاره‏اى دیگر از آن در مدینه نازل شده باشد و این فرض جز در یک سوره تحقق نمى‏یابد و آن مستلزم این است که اختلاف جاهاى آیات را که ملاحظه مى‏کنیم، به اجتهاد صحابه متکى باشد. توضیح اینکه، روایات بسیارى [ در خصوص ] اسباب نزول هست که دلالت دارد بر اینکه آیات بسیارى در سوره‏هاى مدنى هست که در مکه نازل شده است و بالعکس و آیاتى از قرآن مثلا در اواخر حیات پیامبر(ص) نزول یافته، ولى در سوره‏اى قرار گرفته که در اوایل هجرت نازل شده است و در فاصله این دو زمان سوره‏هاى فراوان دیگرى نزول یافته است; مانند سوره بقره که در سال اول هجرت نازل شده; ولى در آن آیات ربا هست که بنابر روایات رسیده، از آخرین آیاتى است که بر پیامبر(ص) نزول یافته است; حتى از عمر نقل شده که رسول خدا(ص) وفات کرد و براى ما آیات ربا را شرح نداد و در آن ﴿ و اتقوا یوما ترجعون فیه الى‏الله... ﴾ است که نقل شده، آخرین آیه‏اى است که از قرآن بر پیامبر(ص ) نازل شده. این آیات که به‏طور پراکنده نزول یافته و در سوره‏هایى نهاده شده که با آن در مکى و مدنى‏بودن مجانست ندارند، حسب ترتیب نزول در جاى خود نهاده نشده‏اند، و این جز به اجتهاد صحابه نبوده است‏». (43)

 

9

 

 

3.3. استبعاد عقلى

 

به فرض اینکه پیامبر اسلام(ص) آیاتى را برخلاف ترتیب نزول در سوره‏هایى جایگذارى کرده باشد، فایده عقلائى این گونه جایگذارى چیزى نیست جز اینکه مضامین واحدى در سوره معینى قرار بگیرد; اما ملاحظه سوره‏هایى که اتحاد سیاقشان حکایت از دفعى بودن نزول آنها دارد و مقایسه مضامین آنها با یکدیگر نشان مى‏دهد که مضامین واحد در سور متعددى آمده است; بنابراین بناى نزول قرآن بر این نبوده که مضامین واحد در سوره مشخصى بیاید; بر این اساس بر چینش آیات، برخلاف ترتیب نزول فایده‏اى مترتب نمى‏گردیده است; در این صورت آیا معقول است که پیامبر(ص) به چنین کارى که فایده‏اى در پى ندارد، دست زده باشد؟

 

بنابراین عقلائى نیست که سوره‏اى ناقص نازل شود و پس از نزول چند سوره دیگر کامل گردد; نظیر آن دسته از سوره‏هاى مکى که ادعا مى‏شود در آنها آیاتى مدنى وجود دارد; یا آیاتى نازل شود که متعلق به سوره‏اى است که بعدا نازل خواهد شد; مانند آن گروه از سوره‏هاى مدنى که گفته مى‏شود در آنها آیاتى مکى نهاده شده است.

 

علامه جعفر مرتضى در این زمینه مى‏نویسد:

 

«معقول نیست که نزول سوره‏اى آغاز شود و آیاتى از آن نزول یابد، سپس متوقف شود و دهها سوره جز آن نازل گردد، آنگاه پس از سالها نزول آن سوره دنبال شده، کامل شود; همچنین معقول نیست که آیه‏اى یا آیاتى نزول یابد و رسول‏خدا(ص) آن را تنها رها کند تا آنکه سالهایى بگذرد و سوره‏هاى بسیارى نازل شود; سپس آن را در سوره‏اى که به تازگى نزول یافته، بنهد. آرى ممکن است‏بر آن حضرت آیه‏اى یا آیاتى نازل شود و فرمان دهد که آن را در سوره‏اى که قبلا نزول یافته است، بنهد; اما بر این دلیلى نیست، مگر روایاتى که در یک یا دو مورد از این قبیل وارد شده است... حتى در این موارد نیز باید صحت روایت ثابت‏شود و شاید چینش مصحف حضرت على(ع) که بر حسب نزول بوده است، بر صحت این موارد هم سایه‏اى از شک بیفکند; چه رسد به اینکه آن از عادت و خوى آن حضرت(ع) باشد; زیرا اگر به آن فرمان مى‏داد، معنا نداشت که [على(ع)] قرآن را بر حسب نزول مرتب کند و حق او نیز نبود». (44)

 

ناگفته نماند، با عنایت‏به اینکه روایات اسباب نزول که به موجب آنها آیاتى از سوره‏ها مکى یا مدنى خوانده شده‏اند، اغلب قصصى انطباق‏یافته بر مضامین آیات هستند و اسباب واقعى نزول آیات تلقى نمى‏شوند و نیز با توجه به اینکه نزدیک به تمام سوره‏ها در سیاق متحد هستند، باید قریب به اتفاق سوره‏ها را دفعى‏النزول به شمار آورد و بر این اساس ترتیب آنها را موافق نزول خواند.

 

آیة‏الله معرفت در این خصوص مى‏نویسد:

 

«سزاوار است که از اصل سیاق در آیات غافل نبود. آن بر حسب طبیعت اولیه‏اش حفظ شده است; یعنى ترتیب موجود [آیات] همان ترتیب نزول است; مگر آنکه با دلیلى خلاف آن ثابت‏شود و آن جز مواردى اندک ثابت نمى‏گردد...». (45)

 

شایان ذکر است، امکان اجتهاد صحابه و فراهم‏کردن ترتیبى در آیات خلاف نزول، تنها در سوره‏هاى تدریجى‏النزول وجود دارد; زیرا طبیعى است که هر دسته از آیات این سوره‏ها که به طور جدا نازل مى‏شد، واحد مستقلى را تشکیل دهد; بطوریکه از لحاظ سیاق با آیاتى که قبل یا بعد از آن نازل شده، ارتباط و اتصال نداشته باشد و امکان آن را فراهم سازد که بر روى نوشت‏افزار جداگانه‏اى نوشته شود و سرانجام به ترتیب دلخواه صحابه مرتب گردد; بنابراین بسا بتوان هر واحد مستقل از آیات سوره‏هاى تدریجى‏النزول را با توجه به مواضع انقطاع سیاق آن از دیگر واحدهاى آن سوره‏ها تمیز داد. ملاحظه این امر در قرآن نشان مى‏دهد که تعداد این سوره‏ها بسیار اندک است.

10

 

 

 

4. پاسخ به یک سؤال

 

نظریه جدید مبنى بر توقیفى‏بودن ترتیب نزول و اجتهادى‏بودن ترتیب آن‏دسته از آیاتى که احتمالا در مصحف موجود، موافق نزول مرتب نشده‏اند، ممکن است پرسشهاى چندى را به میان آورد که پرداختن به آن مجال دیگرى مى‏طلبد; لکن پاسخ به یکى از آنها در اینجا ضرورى به نظر مى‏رسد و آن این است که آیا تحریف قرآن جز این است که بشر در آن دست‏برد و راه تغییر در آن هموار شود؟ بر این اساس، آیا پذیرش اینکه آیاتى از سوره‏ها خلاف توقیف پیامبر(ص) و به اجتهاد صحابه ترتیب یافته، به معناى قبول راه‏یافتن تحریف در قرآن نیست؟

 

پاسخ این است که البته با تعریف تحریف قرآن به اینکه آن هرگونه دست‏بردن و دگرگونى در آن است، جابجایى واحدهاى مستقل‏النزول سوره‏ها نیز مشمول تحریف خواهد بود; لکن با چنین تعریفى هرگز نمى‏توان منکر تحریف قرآن شد; زیرا اولا هیچیک از ادله بطلان تحریف قرآن چنین شمولى ندارد که راه‏یافتن هر نوع تغییرى در قرآن را ابطال سازد; (46) ثانیا این تعریف مستلزم آن است که اختلافات رسم‏الخطى و قرائى را نیز که بى‏تردید به دست‏بشر در قرآن راه یافته، تحریف خواند، حال آنکه آنها تحریف قرآن خوانده نشده است; بنابراین، چنین تعریفى نه مدلل و مستفاد از ادله عدم تحریف است، نه مانع مواردى است که تحریف قرآن قلمداد نشده است.

 

تعریف مدلل و مانعى که در میان دانشمندان علوم قرآن معروف و مشهور است، بدین قرار است: تحریف قرآن تغییرى چون تبدیل و زیادت و نقصان کلماتى از قرآن است که موجب دگرگونى معنا و زوال اوصاف بنیادى قرآن نظیر اعجاز، هدایت، حقانیت و ذکریت‏شود. (47) این تعریف هم مدلل و مطابق ادله عدم تحریف مثل آیات تحدى و حفظ و روایات ترغیب به قرآن و عرضه احادیث‏بر آن است و هم تغییرات رسم‏الخطى و قرائى را شامل نمى‏شود. بر اساس این تعریف جابجایى واحدهاى مستقل‏النزول سوره‏ها به لحاظ آنکه در معنا تغییرى پدید نمى‏آورد و اوصاف بنیادى قرآن را زایل نمى‏سازد، تحریف خوانده نمى‏شود.

 

علامه طباطبایى در این خصوص مى‏نویسد:

 

«روایات رسیده از امیر مؤمنان(ع) و امامان دیگر: که فرزندان آن حضرت‏اند، دلالت دارند بر اینکه آنچه در دست مردم است، همان قرآنى است که از نزد خداى سبحان نازل شده است; هرچند آن با مصحفى که على(ع) تالیف کرد، متفاوت باشد و او را در تالیف [ قرآن] در زمان ابوبکر و عثمان مشارکت نداده باشند. سخن ایشان به شیعیان خود که قرائت کنید، همانطور که مردم قرائت مى‏کنند، در این باره است، و مقتضاى این روایات آن است که اگر قرآن رایج میان مردم در چیزى با آنچه على(ع) تالیف کرد، مخالف باشد، در ترتیب سوره‏ها یا در ترتیب پاره‏اى از آیات است که اختلال ترتیب آنها در معنایشان هیچ تاثیرى ندارد...». (48)

 

11

 

 

5. نتیجه

 

از دیرباز نظر بیشتر دانشمندان اسلامى بر توقیفى‏بودن ترتیب موجود آیات و نظر شمارى از آنان بر اجتهادى‏بودن آن بوده است. در میان طرفداران اجتهادى‏بودن ترتیب آیات جدیدترین نظر متعلق به علامه طباطبایى است که قائل است:

 

توقیف پیامبر اسلام(ص) به ترتیب نزول آیات تعلق گرفته است; لذا چنانچه آیاتى در سوره‏ها خلاف ترتیب نزول مرتب شده باشند، جز به اجتهاد صحابه نبوده است. نظر نخست‏به لحاظ آنکه به روایاتى ضعیف و محرف و متعارض و مجمل متکى است، قابل دفاع نیست; لکن نظر اخیر به جهت ابتنا بر تایید عقلى و روایات معتبر و فراوانى که در خصوص فرمان پیامبر(ص) به امام على(ع) در باره تالیف مصحف به ترتیب نزول یا نزول بسمله به نشانه پایان سوره قبل و آغاز سوره بعد رسیده است، شایستگى آن را دارد که جانشین نظر نخست گردد.

 

پذیرش نظر اخیر هرگز مستلزم قبول راه‏یافتن تحریف در قرآن نیست; چون تحریف قرآن صرفا تغییرى است که به دگرگونى معناى آیات و زوال اوصاف بنیادى قرآن بیانجامد، حال آنکه تغییر ترتیب آیات این نتایج و لوازم را ندارد.

 

 

 

1. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج‏89،ط 2، بیروت، مؤسسة‏الوفاء،1403 ق، ص‏67.

 

2. محمدحسین طباطبایى، المیزان، ج 12، بى‏چا، قم، منشورات جماعة‏المدرسین فى‏الحوزة‏العلمیة، بى‏تا،ص 128.

 

3. محمدباقر مجلسى، پیشین‏43 و 88.

 

4. عبدالرحمن سیوطى، الاتقان، ج 1، ط 2، بیروت، دارالکتب‏العلمیه 1411ق، ص‏133.

 

5. مرتضى عسکرى، معالم‏المدرستین، ج 2، ط 2، تهران، مؤسسة‏البعثه، 1408ق، ص‏186 و 191 و 202.

 

6. عبدالرحمن سیوطى، پیشین‏126.

 

7. عبدالله‏بن ابى داود سجستانى; المصاحف، ط 1، بیروت، دارالکتب‏العلمیة، 1405ق، ص‏13.

 

8. بقره (2)، 240.

 

9. عبدالرحمن سیوطى; پیشین‏133.

 

10. همان 135.

 

11. محمد باقر مجلسى، پیشین،ج‏89، ص‏67.

 

12. جعفر مرتضى عاملى، حقائق هامة حول‏القرآن‏الکریم، ط 1، قم، جماعة‏المدرسین فى الحوزة‏العلمیه، 1410، ص 201.

 

13. محمدبن جریر طبرى; جامع‏البیان فى تاویل آى‏القرآن، ج 1، ط 1، دارالکتب‏العلمیه، 1412ق. ص 71 و عبدالله‏بن ابى داود سجستانى; پیشین‏39.

 

14. بقره (2)، 281

 

15. فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان فى تفسیرالقرآن، ط 2، بیروت، دارالمعرفة 1408ق، 2 - 1676.

 

16. عبدالرحمن سیوطى; پیشین.

 

17. قاسم‏بن سلام، فضائل‏القرآن، ط 1، بیروت، دارالکتب‏العلمیه، 1411ق، ص 158.

 

18. این مطلب از مقایسه سند آن روایت‏با سند روایت دیگرى که در همین زمینه رسیده، دریافت مى‏شود.

 

19. محمدبن جریر طبرى، ج‏3، پیشین ص 115.

 

20. صبحى صالح، علوم‏الحدیث و مصطلحه، ط 5، قم، منشورات‏الرضى،1363ش، ص 260.

 

21. احمدبن على‏بن حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییزالصحابة، ط 1، مصر، مطبعة‏السعاده، 1328ق، ذیل همان نامها.

 

22. على‏بن احمد واحدى، اسباب‏النزول، بى‏چا، بیروت، دارالکتب‏العلمیه، بى‏تا، ص‏189 و محمدباقر مجلسى; پیشین، ج 18، ص‏269.

 

23.بقره (2)، 278

 

24. بقره (2)، 282

 

25. آل عمران(3)، 195

 

26. نساء (4)،63

 

27. نساء (4)،176

 

28. توبه (9)،129

 

29. توبه (9)، 128 و129

 

30. کهف (18)، 110

12

 

 

31. عبدالرحمن سیوطى، پیشین 155 -59 و محمدبن عبدالله زرکشى; البرهان فى علوم‏القرآن، ط 1، بیروت، دارالفکر، 1408ق، 1266268 و محمد عبدالعظیم زرقانى، مناهل‏العرفان فى علوم‏القرآن، ج 1، بى‏چا، القاهره، دارالکتاب‏المصرى، بى‏تا، ص‏96 - 100.

 

32. همان.

 

33. محمدبن على‏بن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل ابى طالب، بى‏چا، بى‏جا، المطبعة‏العلمیة، بى‏تا، 1266 و 241 و محمد باقر مجلسى; پیشین، ج‏89 ص 51 و ج 40 ص 155.

 

34. محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 4، بى‏چا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت‏7، بى‏تا، ص‏443.

 

35. عبیدالله‏بن‏عبدالله حسکانى، شواهدالتنزیل لقواعدالتفضیل فى الآیات‏النازلة فى اهل‏البیت‏7، ج‏1، ط‏1، تهران، وزارة‏الثقافة‏والارشادالاسلامى‏1411ق، ص‏38.

 

36. احمدبن یحیى بلاذرى، انساب‏الاشراف، ج 1، ط 1، بیروت، منشورات‏الاعلمى للمطبوعات، 1394ق، ص‏587.

 

37. عبیدالله‏بن عبدالله حسکانى، پیشین.

 

38. محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 52، ص‏339.

 

39. جعفر مرتضى عاملى، پیشین،143 - 144.

 

40. على‏بن احمد واحدى، پیشین، 10.

 

41. احمدبن واضح یعقوبى، تاریخ‏الیعقوبى، ج 2، بى‏چا، بیروت، دارصادر، بى‏تا، ص 34.

 

42. على‏بن احمد واحدى، پیشین و میرزا حسین نورى; مستدرک‏الوسائل، ج 4، بى‏چا، بیروت، مؤسسة آل‏البیت‏7، بى‏تا، ص 165 و166.

 

43. محمدحسین طباطبائى، پیشین. 3

 

44. جعفر مرتضى عاملى، پیشین،143 - 144.

 

45. محمدهادى معرفت، التمهید فى علوم‏القرآن، ج 1، ط 1، قم، مؤسسة‏النشرالاسلامى‏التابعة لجماعة‏المدرسین فى‏الحوزة‏العلمیه 1312ق، ص 280.

 

46. محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 12، ص‏106 - 108.

 

47. همان و ابوالقاسم خوئى، البیان فى تفسیرالقرآن، ط 5، بیروت، دارالزهراء 1408ق،197 - 200 و216 و 222 -223.

 

48. محمدحسین طباطبایى، پیشین، ص 108.

 

13

 

 

 

پژوهشهاى علوم انسانى، شماره 1

نظر شما