موضوع : پژوهش | مقاله

قرآن شناسى

فهرست عناوینفهرست آیات

فهرست عناوین

فصاحت و بلاغت در قرآن کریم0
زیبایى الفاظ1
معارضه با قرآن2
عظمت معانى3
فصلنامه اندیشه بسیج 3-87

فهرست آیات

وَ اِنْ کُنْتُمْ فِى رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنَا عَلى عَبْدِنا فَاءْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَ ...2
اءلا اِنَّهـُمْ یـَثـْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُواْ مِنْهُ اَلاَ حِینَ یَسْتَغْشُونَ ...2
فَقَالَ اِنْ هَذَا اِلا سِحْرٌ یُؤْثَرُ اِنْ هَذَا اِلاّ قَوْلُ الْبَشَرِ3
وَ هَذَا لِسَانُّ عَرَبِىُّ مبِینٌ4
تـِلْکَ آیـاتُ اْلقـُرْآنِ و کـِتـَابٍ مـُبـِیـنٍَ هـُدىً وَ بـُشـْرَى لِلْمـُؤ مـِنـِیـن4
وَ رَاوَدَتـْهُ الَّتـِى هـُوَ فـِى بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ اْلاَ بْوَابَ وَ قَالَتْ ...5
اَنـْزَلَ مـِنَ السَّمـَاَّءِ مـاَّءً فَسالَتْ اءَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاَّحْتَمَلَ السَّیلُ ...5

فصاحت و بلاغت در قرآن کریم

 

قرآن به زبان عربى نازل شده و مانند سایر گفتارهاى عربى یا غیر عربى دیگر، از کلمات تـشـکـیـل شـده و کـلمـات آن نیز از حروف معین و مشخصى ساخته شده است که دراختیار بشر قرار دارد؛ ولى چـگـونـه اسـت کـه بـشـر نـمـى تواند مانند قرآن را بیاورد؟ همانند یک گیاه که مواد تـرکـیـبـى و فرمول ترکیب آن کاملاً مشخص شده ؛ ولى بشر نمى تواند ازترکیب همان مواد به همان فرمول معین گیاه زنده را بسازد.

 

هـنـدسـه کـلمـات قـرآن بـى نـظـیر است . نه کسى توانسته است کلمات قرآن را بدون آنکه به زیـبایى هاى آن لطمه وارد کند، پس و پیش کند و نه کسى توانسته مانند آن را بیاورد. نه قبلاً کـسـى بـا ایـن سبک سخن گفته است و نه بعدا کسى ـ با همه دعوتها و مبارزه طلبى هاى قرآن ـ توانسته است با آن رقابت کند و یا از آن تقلید کند.

 

در ایـن نگارش ما به دو مبحث «الفاظ» و «معانى» مى پردازیم، چرا که فصاحت مربوط به زیبایى، شیوایى کلمات و جملات است و بلاغت مربوط به معانى و محتواى آن .

 

1

 

 

زیبایى الفاظ

 

از جـمـله امـتـیازات بزرگ قرآن «زیبایى الفاظ» است . جاى شک نیست هنگامى که عرب معاصر، آیـات الهـى را از زبـان پیامبر(ص) شنیدند، ناگهان با سخنى نو و کلامى تازه که نه شعر بـود و نه نثر؛ ولى آهنگى زیباتر از شعر وبیانى رساتر از نثر داشت، روبه رو شدند که هرگز کلامى به مانند آن نشنیده بودند. نه تنها شیوه کلام از هر نظر نو بود بلکه شنیدن آن کلام براى آنان آنچنان لذت بخش و اعجاب انگیز و حیرت آور بود که هیچ کلامى از شعر و نثر با آن قابل قیاس نبود.

 

الفـاظ و لغـات آن طـورى مـنـتـخـب و گلچین شده وبه موقع و بجا مورد بکار برده شده بود که اعـجـاب و شـگـفـتـى هـمـه آنان را بر مى انگیخت و همه را در برابر آهنگ هاى بکر و جذاب و جمله بندى هاى ظریف و سبک ممتاز خود مبهوت مى ساخت .

 

آنان با ذوق طبیعى و فطرت عربى خود دریافتند که قرآن شعر نیست که پایبند وزن و قافیه باشد، نثر آزاد نیست زیرا آزادى بى قید و شرط نثر را ندارد.

 

ولى آیـات قـرآن در پـیوستگى و گسستگى و درازى و کوتاهى، داراى سبک خاصى است که در هیچ کلامى شبیه و نظیر آن دیده نشده است . (16)

 

عرب معاصر با نزول قرآن، احساس مى نمود که شیوه سخن گفتن قرآن طورى است که با آنچه تـا کـنـون شـنـیـده و گـفته تفاوت زیادى دارد و زیبایى ظاهر و شیرینى بیان آن را هیچ کلامى ندارد.

 

2

 

 

معارضه با قرآن

 

تـاریـخ بـه خـوبـى نـشـان مـى دهـد کـه اعـراب اصیل و خالص زمان پیغمبر(ص) از نظر سخن سـرایـى و نکته سنجى و ریزه کارى هاى ادبى به مرتبه اى رسیده بودند که نسلهاى بعد هم نـتوانستند قدم در جاى قدم آنها بگذارند و مى توان گفت در فصاحت و بلاغت و محسنات کلام به آخرین درجات کمال رسیده بودند.(17)

 

قـرآن در ایـن یـگـانـه صـفـت کـه مـلت مـتـکـبر عرب جاهلى به آن مى نازید با آنها به معارضه بـرخـاسـت و بـا ایـن بیان که قدرت آوردن مثل قرآن را ندارند، غرور آنها را تحریک کرد؛ ولى قریش و سایر اعراب در برابر دعوت قرآن به معارضه که مى فرمود:

 

﴿ وَ اِنْ کُنْتُمْ فِى رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنَا عَلى عَبْدِنا فَاءْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَ اَّدْعُوا شُهَدائِکُمْ مِن دُونِ اللّهِ اِنْ کُنُتمْ صَادِقینَ ﴾ (بقره : 24 )

 

و اگـر آنـچـه را بـر بـنـده خود (پیامبر) نازل کرده ایم شک و تردید دارید یک سوره همانند آن بیاورید وگواهان خود را ـ غیر خدا ـ براى این کار فرا خوانید اگر راست مى گویید.

 

پـاسخى جز عجز و ناتوانى نداشتند؛ از این رو، میدان را خالى کرده، پا به فرار گذاشتند؛ چنانچه قرآن نقل مى کند:

 

﴿ اءلا اِنَّهـُمْ یـَثـْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُواْ مِنْهُ اَلاَ حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُم یَعْلَمُ مَاُیسِرّوُنَ وَ مَا یُعْلِنُونَ... ﴾ (هود: 5 )

 

آگـاه بـاشـید! آنها دلهاى خود را از آن بر مى گردانند تا از قرآن خود را پنهان دارند. بدانید آنگاه که آنها سر در جامه فرو مى برند خدا مى داند آن را که پنهان مى دارند و آن را که آشکار مى سازند....

 

ابـن هـِشام مورّخ معروف مى نویسد: چون قریش کلام الهى را شنیدند و از اسلوب و غرابت قرآن کـریم متعجب و عاجز شدند، نزد ولید بن مغیره ـ که از حکماى معروف عرب و در فصاحت و بلاغت سـر آمـد بـود ـ گـرد آمـدنـد. ضـمن شکایت از رسول خدا(ص)، بیان داشتند که محمد(ص) دعوى پیغمبرى نموده و کلماتى مى گوید و به خداى خود نسبت مى دهد و ما نمى توانیم بفهمیم که این کـلمـات چیست، چون تا کنون چنین کلماتى را نشنیده و ندیده ایم، خوب است ما را راهنمایى کنى . ولید به آنان گفت : «همگى یک راءى شوید و درباره او یک سخن بگویید». عده اى گفتند: «ما مى گوییم او کاهن است». ولید گفت : «او زمزمه کاهنان را ندارد» .گفتند: «مجنون» است . گفت : «در او وسـوسـه دیـوانـگـان نـیست». گفتند: «شاعر است». ولید اقسام شعر را بر شمرد و گـفـت : «به همه اقسام شعر دانا هستیم، گفتار او شعر نیست». گفتند: «مى گوییم ساحر است». گـفـت : «او اعـمـال سـاحران را ندارد». گفتند: «پس تو چه مى گویى ؟»، گفت : «سخن او حـلاوت مـخـصـوصى دارد و داراى ریشه و شاخه هاى نیکوست». سپس ‍ افزود: بهترین راءى این اسـت کـه بـگـویـیـم : «گـفـتـار سـحـر اسـت کـه بـوسـیله آن، مرد را از پدر و برادر و همسر و خویشاوندان جدا مى سازد:

 

سـحـر دلها را مى رباید و این کلمات خدا جذابیّت عجیبى دارد که هر شنونده را به خود جذب مى نماید».(18)

3

 

 

تـحدّى قرآن و دعوت برهانى آن هنوز همچنان مانند کوه پا برجاست و براى همیشه باقى خواهد بـود، هـمـواره مـسـلمـانـان با ایمان، مردم جهان را دعوت مى کنند که در این مسابقه شرکت کنند و اگـر مـثـل و مـانـنـدى بـراى قـرآن پـیـداشد آنها از دعوى و ایمان خود صرف نظر مى کنند ولى اطمینان دارند که چنین چیزى میسّر نیست .

 

 

عظمت معانى

 

همان طور که عرب جاهلى درک مى کرد که هیچ کلامى از نظر زیبایى به پایه قرآن و شیوه آن نمى رسد، همچنین درک مى کرد که معانى قرآن و اهداف عالى آن در پایه اى است که با آنچه تا کنون شنیده، قابل قیاس نیست .

 

امـتـیـاز عـرب و هنر نمایى او در آن عصر و زمان، تنها در قسمت فصاحت و بلاغت بوده ، تا آنجا کـه اشـعـار جـاهـلى در اوج فـصـاحـت قـرار داشـت و هـر سال در اجتماعى که تشکیل مى دادند، یکى از مهمترین برنامه هاى آنها، خواندن زیباترین اشعار سـروده آن سال بود و هنگامى که از میان آنها، بهترین را انتخاب مى کردند، آن را به عنوان یک اثر برجسته ادبى در کنار خانه کعبه آویزان مى کردند....

 

ولى بـعـد از نزول قرآن، آنها همه آن اشعار را برچیدند. قرآن کریم از فن فصاحت و بلاغت و زیبایى الفاظ و علّو معانى و مفاهیم عالیه، چنان درخشیدن گرفت که زبان سخن سرایان عرب را مـُهـر کـرد کـه بناچار همه در برابر شکوه و عظمت آن زانو زدند، و با تمام انگیزه هایى که براى معارضه و مبارزه با قرآن داشتند، قادر به ارائه چیزى نشدند.

 

آرى ! قرآن آن چنان شیرین و جذاب است که حتى دور افتادگان از اسلام و مخالفان پیامبر(ص) را بـه خـود جـذب مى کرد. جالب اینکه تاریخ مى گوید: بسیارى از شعراى بنام عرب هنگامى کـه خـود را در بـرابـر فـصـاحـت قـرآن دیـدنـد، از جـان و دل اسلام را پذیرا شدند.(19)

 

براى توجه بیشتر و آگاهى افزونتر در این زمینه توجه به نکات زیر لازم است :

 

1ـ در طـول تـاریخ، همیشه در برابر حق، گروهى که منافع نامشروعشان به خطر افتاده به پـا مـى خـاسـتـنـد و بـر چـسب هایى بر آنها مى زدند. این برچسب ها در عین دروغ و تهمت بودن، حاکى از پاره اى از واقعیات بوده که در آن محیط وجود داشته، مثلاً از جمله برچسب هایى که به پیامبر اسلام (ص) زدند، مساءله سحر و ساحرى بود.

 

در آیات 24 و 25 سوره مدثر مى خوانیم :

 

﴿ فَقَالَ اِنْ هَذَا اِلا سِحْرٌ یُؤْثَرُ اِنْ هَذَا اِلاّ قَوْلُ الْبَشَرِ

 

سـر انـجـام (ولید ـ بزرگ مشرکان) گفت : این قرآن چیزى جز یک سحر جالب (همانند سحرهاى پیشینیان) نیست این جز سخن بشر نمى باشد.

 

عـلت اصـلى ایـن نـسـبـت نـاروا بـه پیامبر(ص) نفوذ عجیب و خارق العاده آیات قرآن بود که با فـصـاحت و بلاغت عجیبش دلها را به سوى خود جذب مى کرده، به گونه اى که نمى توانستند این نفوذ را یک امر عادى تلقى کنند. لذا واژه «سحر» را انتخاب کردند.

4

 

 

گرچه آنها با این نسبت مى خواستند روى یک حقیقت آشکار پرده بکشند و اعجاز الهى را انکار کنند ولى بـا ایـن سـخـن خـود، نـاآگاهانه به عظمت قرآن اعتراف مى کردند که جاذبه سحر آسایى دارد.(20)

 

2ـ عـرب جـاهـلى دریافت که زیبایى لفظ و شیوایى اسلوب وهم آهنگى آیات کاملاً بى سابقه اسـت . آنـهـا درک کـردنـد کـه هـم الفـاظ در آن، در نـهـایت صلاوت و شیرینى ، جمله بندیها در کـمـال ظـرافـت و زیـبـایـى و کـلمـات آهنگ دار و موزون است و هم حق معانى با تمام ریزکارى ها و دقایقش ادا شده است و مقصود خود را به وضوح بیان کرده است .

 

﴿ وَ هَذَا لِسَانُّ عَرَبِىُّ مبِینٌ ﴾ (نحل : 103 )

 

... و این قرآن زبان فصیح عربى است .

 

﴿ تـِلْکَ آیـاتُ اْلقـُرْآنِ و کـِتـَابٍ مـُبـِیـنٍَ هـُدىً وَ بـُشـْرَى لِلْمـُؤ مـِنـِیـن﴾ (نمل : 1 ـ 2 )

 

این آیات قرآن و کتاب روشن و واضح خداست که وسیله هدایت و بشارت براى مؤ منان است .

 

3ـ هر گاه شاعرى و یا نویسنده اى عبارتى یا داستانى را تکرار مى کند، لطف و زیبایى کلام، بـر اثـر تـکرار از بین مى رود، ولى قرآن گاهى با عبارتى فشرده و موجز و گاهى مبسوط و گـسـتـرده، از سـرگـذشت پیامبر و یا از صفات مبداء و خصوصیات معاد به طور مکرر سخن مى گوید و هرگز لطمه اى بر لطافت و زیبایى آن وارد نمى گردد.

 

به عبارت دیگر، این کتاب الهى بعضى بحث ها را تکرار کرده است و درباره موضوعاتى چون وعده، وعید، موعظه، تاریخ، یادآورى نعمت هاى منعم، دنیا، آخرت، بهشت، جهنم، مرگ، حیات، مـبداء، معاد، اعتقادات، اخلاقیات،...چند بار بحث کرده، ولى على رغم تغییر در الفاظ و عبارات کـوچـکترین تغییر در اصل معنا رخ نداده است ؛ در حالى که خاصیت تکرار کلام بشر این است که دومى از نظر فصاحت و روانى بیان به پایه اولى نمى رسد.(21)

 

4ـ متانت و عفت بیان ؛ افراد درس نخوانده، معمولاً توجهى به تعبیرات خود ندارند، و بسیار مى شود که براى اداى مقصود خود از کلمات و جمله هاى دور از نزاکت و ادب کمک مى گیرند یا مجبور مـى شـونـد بـراى حـفـظ نـزاکـت و عـفـت بـیـان . پـاره اى از صحنه ها را در پرده اى از ابهام مى پـوشـانـند و سربسته سخن مى گویند و با اینکه قرآن در میان چنین مردمى آشکار گشت هرگز رنـگ آن مـحـیـط را بـه خـود نـگـرفـت و در تـعـبـیرات خود نهایت متانت و عفت را رعایت نموده و این موضوع به فصاحت و بلاغت قرآن رنگ خاصى بخشیده است .

 

بـه عـنوان مثال هنگامى که قرآن به ترسیم صحنه هاى حساس داستان واقعى یوسف (ع) و عشق سـوزان و آتـشـیـن زن زیـبـاى هـوس آلودى مى پردازد، بدون آنکه از ذکر وقایع چشم بپوشد و مـطـالب را در پـرده اى از ابـهـام و اجـمـال بـیـان کـنـد، تـمـام اصـول اخـلاق و عفت را نیز به کار مى برد؛ همه گفتنى ها را مى گوید اما کوچکترین انحرافى از اصول عفت بیان، پیدا نمى کند.

5

 

 

﴿ وَ رَاوَدَتـْهُ الَّتـِى هـُوَ فـِى بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ اْلاَ بْوَابَ وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَاللَّهِ اِنَّهُ رَبّىِ اءَحْسَنَ مَثْوَاى اِنَّهُ لاُیْفلِحُ الظَّالِمُونَ﴾ (یوسف : 23 )

 

و آن زن که در خانه او بود، از او تقاضاى کامجویى کرد و تمام درها را بست و گفت : بیا (به سـوى آنچه براى تو مهیاست !) یوسف گفت : به خدا پناه مى برم ! او (همسر تو ـ عزیز مصر) بـزرگ و صـاحـب مـن اسـت . مـرا گـرامـى داشـتـه (مـن به او خیانت و ستم نمى کنم) مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد.

 

5ـ مثالهاى قرآن ؛ قرآن مجید براى بیان حقایق، از «مثالهاى» فراوانى بهره گیرى کرده است که مجموعه آنها مظاهر بارز فصاحت و بلاغت این کتاب بزرگ الهى است . ریزه کارى هایى که در ایـن امـثـله بـه کار رفته و نکات ظریف و باریک و دلنشینى که در هر یک از آنها به چشم مى خـورد بـه راسـتـى انـسـان را بـه اعـجـاب وا مـى دارد. بـراى مثال به آیه 17 سوره رعد اشاره مى کنیم :

 

﴿ اَنـْزَلَ مـِنَ السَّمـَاَّءِ مـاَّءً فَسالَتْ اءَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاَّحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدا رَابیا وَ مِمّایُوقِدُونَ عَلَیْهِ فـِى النَّارِ ابـْتِغَاءَ حِلْیَةٍ اَو مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْربُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَاَمَّا الزَّبِدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَ اَمّا ماَیَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِى اْلاَرضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ اْلاَمثَالَ.

 

هـنـگـامـى کـه قـرآن مـى خـواهـد تـرسـیـم دقـیـقـى از مـنـظـره حـق و بـاطـل کـنـد، مـى فـرمـاید: خداوند از آسمان آبى فرستاد و از هر درهّ و رودخانه به اندازه آنها سـیـلابـى جـارى شـد؛ سـپـس سـیـل بـر روى خـود کـفـى حـمـل کـرد و از آنـچـه (در کـوره هـا) بـراى بـدسـت آوردن زیـنـت آلات یـا وسـائل زندگى، آتش ‍ روى آن روشن مى کنند، نیز کف هایى مانند آن به وجود مى آید ـ خداوند، حـق و باطل را چنین مثل مى زند! ـ اما کف ها به بیرون پرتاب مى شوند ولى آنچه به مردم سود مى رساند [آب یا فلز خاص ] در زمین مى ماند.

 

در ایـن مـثـال پـر مـعـنـى کـه بـا الفـاظ و عـبـارات مـوزونـى اداشـده، مـنـظـره حـق و باطل به بهترین صورتى در آن ترسیم گردیده و حقایق مهمى در آن نهفته است که به قسمتى از آن اشاره مى کنیم :

 

الف ـ شناخت حق و باطل از یکدیگر گاهى آن قدر پیچیده مى شود که باید به سراغ نشانه ها رفت .

 

ب ـ حـق، هـمـیـشـه مـفـیـد و سودمند است همچون آب زلال که مایه حیات و زندگى است و یا فلزات خالص که یا زینت است یا ابزار حیات .

 

ج ـ حـق، هـمیشه متکى به خویش است اما باطل از آبروى حق، کمک مى گیرد وسعى مى کند خود را به لباس او در آورد و از حیثیت او استفاده کند، همان گونه که هر دروغ از راست مى گیرد فروغ . کـه اگـر سـخـن راستى در جهان نبود، کسى دروغى را باور نمى کرد و اگر حقى وجود نداشت باطل را جولانى نبود.

 

د ـ هـمـیـشـه بـهـره هـر مـوجـودى بـه انـدازه ظـرفیت اوست، همان گونه که هر درّه اى به اندازه گنجایش خود از آب باران بهره مى گیرد.

6

 

 

ه‍ ـ باطل همیشه دنبال بازار آشفته مى گردد، همان گونه که سیلاب به هنگام سرازیر شدن از کـوه کـه داراى جـوش و خـروش اسـت، کـف را بـردوش ‍ خـود حـمـل مى کند اما هنگامى که به جلگه صاف مى رسد و جوش و خروش فرو مى نشیند، کف ها نیز نابود مى شوند.

 

و ـ باطل تنها دریک لباس ظاهر نمى شود، و هر لحظه به لباس دیگرى در مى آید، همانگونه که کف ها هم روى آبها ظاهر مى شوند و هم در فلزات در کوره ها، بنابراین هرگز نباید فریب تنوع آنها را خورد، چشمى حق و باطل شناس لازم است که آنها را از هر لباس بشناسد.

 

ز ـ مبارزه حق و باطل همیشگى است .

 

رگ رگ است این آب شیرین و آب شور

بر خلایق مى رود تا نفخ صور

هـمـان گـونـه کـه ریـزش بـاران ها از آسمان و ذوب فلزات در کوره ها همیشه است، این امر نیز همواره ادامه دارد.

 

ح ـ بـاطـل بـالانـشـیـن اسـت و چـشـم پـر کـن و تـوخـالى، امـا حـق مـتـواضـع اسـت و خاموش و هنر نما.(22)

 

مـوارد زیـاد دیـگـرى در قـرآن اسـت کـه مـى تـوانـد از ایـن بخش از فصاحت و بلاغت قرآن پرده بـردارد و مـا را به دنیاى وسیعى از ارزشها و ضد ارزشهایى که در حیات خود با آن روبه رو هستیم آشنا سازد، و جهانى از معارف را در قالب مثالهاى زیبا تبیین کند.

 

خـطیبان و بلیغان عرب معاصر تحت تاءثیر برترى اسلوب و زیبایى ظاهر، شیرینى بیان، رسایى تعبیر و بداعت وابتکار معانى و عظمت مفاهیم آن قرار گرفته و حیرت و بهت خاصى بر افـکـار واندیشه هاى آنان سایه افکنده بود و آنچه که آنان از اعجاب قرآن درک مى کردند همین بود و بس .

 

 

 

16ـ جعفر سبحانى، خدا و پیامبر اسلام، ص 41 .

 

17ـ مبانى عقیدتى اسلامى، ص 195 ـ 196 .

 

18ـ صد مقاله سلطانى، صص 362 ـ 368 ؛ بحث شریف معاد. ص 20 ـ 21 .

 

19ـ فـائزه عـظـیـم زاده، جـلوه هاى اعجاز قرآن کریم، ص 46 ـ 47 ؛ پیام قرآن، ج 8، ص 115 .

 

20ـ پیام قرآن، ج 8، ص 117 .

 

21ـ صحیفه مبین، ش 24، ص 12 .

 

22ـ پیام قرآن، ج 8، ص 129 .

 

7

 

 

 

فصلنامه اندیشه بسیج 3-8

نظر شما