جنسیت و آموزه هاى دستورى قرآن
فهرست عناوین
داوودی، سعید
اشاره
جهان آفرینش براساس عدالت استوار شده و همه خلایق از رحمت الهى بهره مند مى باشند و آنچه مایه تفاوت انسان ها از یکدیگر مى شود، میزان برخوردارى از تقوا و ارزش هاى اصیل معنوى است. از این رو، تمامى آدمیان از لحاظ داشتن فطرت انسانى تمایزى با هم نداشته و همگان در برابر اوامر و نواهى خداوند یکسان اند و حتى نوع جنسیت نیز تأثیرى در این امر ندارد و زن و مرد هر دو مشمول خطابات الهى اند. بحث دراین باره و تعیین محدوده خطابات خداوند در قرآن کریم، موضوعى است که در این مقاله با تأکید بر آیات مربوط به خلقت آدم و حوا مورد بررسى قرار گرفته است.
1
زن و مرد، مشمول خطابات الهى
قرآن کریم، زن و مرد را مشمول خطابات خود قرار داده و هر دو را در اصل تکالیف و خطابات الهى برابر شمرده است. بنابراین مرد بودن و زن بودن تأثیرى در خطابات الهى ندارد.
براى این مدّعا شواهد فراوانى از قرآن کریم وجود دارد، که مجموعه آنها، به چند دسته تقسیم مى شود:
دسته اول: آیاتى که در آن الفاظى به کار برده شده که به صنف خاصى، اختصاص ندارد و همه را در بر مى گیرد. مثل آیاتى که در آن روى سخن الهى با «انسان» یا «ناس» است.
همه آیاتى که «انسان» یا «اِنْس» و یا «ناس» را مورد خطاب قرار داده و یا در وصف آنها سخن گفته است، در واقع نوع انسانى را مخاطب خویش دانسته است و چون زن و مرد، در مقام انسانى برابرند، پس هر دو صنف مورد خطاب الهى اند.
دسته دوم: آیاتى که در ظاهر، با «مردان» سخن مى گوید، و در آنها مثلاً ضمیر جمع مذکر سالم و یا مخاطب مذکر و مانند آنها به کار رفته است، ولى عمده آنها یقیناً تنها به مردان اختصاص ندارد. تعبیراتى مانند: «یعلّمکم»، «یعلّمهم»، «آمنوا»، «المؤمنون»، «اقیموا»، «من»، «ما» و مانند آن شامل مرد و زن مى شود. و تا قرینه اى بر خلاف نباشد، هر دو را در بر مى گیرد.
یکى از بزرگان معاصر در این باره مى گوید: «این براساس فرهنگ محاوره است که وقتى مى خواهند سخن بگویند، مى گویند: مردم چنین مى گویند، مردم انتظار دارند، مردم در صحنه اند، مردم رأى مى دهند، این «مردم» در مقابل «زنان» نیستند، بلکه مردم، یعنى «توده ناس». [1]
دسته سوم: آیاتى که در آن الفاظ مرد و زن به کار رفته است و تصریح دارد که در این مسأله فرقى میان زنان و مردان نیست و زن و مرد بودن در آن تأثیرى ندارد.
دسته چهارم: آیاتى که مخاطب در آن ها حضرت آدم و حوّا مى باشند و خداوند خبر مى دهد که، در ابتداى خلقت، هر دو را مکلف ساخت و هر دو را مورد خطاب قرار داد و به هر دو هشدارهاى لازم را داد. این گروه از آیات به خوبى از اشتراک تکلیف زن و مرد سخن مى گوید; زیرا آنچه در داستان آدم و حوّا از خلقت و تکالیف و پى آمدهاى آن آمده است، سخن از نهاد انسانى و پى ریزى شخصیت آدم و فرزندان او و ترسیم راه و رسم زندگى انسان ها در روى زمین است.
2
آدم و حوّا در مسیر تکلیف، لغزش و توبه
داستان آدم و حوّا در چند جاى قرآن آمده است که روشن تر از همه، در سوره اعراف (آیات 19 ـ 20) ذکر شده است.
این آیات از روزهاى اول زندگى آدم و حوّا، سخن به میان آورده و تکلیف یکسان آن دو را بازگو مى کند، سپس وسوسه شیطان و کارگر شدن آن در آدم و حوّا و پى آمدهاى آن، بیان مى گردد. در جریان این داستان عبرت آموز، هر دو، مورد وسوسه واقع شدند، هر دو به شجره ممنوعه نزدیک شدند و هر دو مورد نکوهش و خطاب عتاب آمیز پروردگار قرار گرفتند. آنگاه خداوند از توبه آدم و حوا سخن مى گوید و هبوط آنان از بهشت به زمین و تکلیف زمینى آنان را بیان مى دارد. به هر حال، آیات محل بحث که از زندگى اولین مرد و زن خلقت سخن مى گوید، به روشنى تکلیف مشترک و خطابات مشترک الهى و وسوسه هاى شیطان نسبت به هر دو تن را بیان نموده است.
اینک، به بررسى نکات موجود در آیات یاد شده مى پردازیم:
3
1. سکونت در بهشت و آزمایش الهى
از روایات استفاده مى شود، بهشتى که آدم و حوّاء در آن ساکن بودند، بهشت موعودى که جاودانه است و بیرون رفتن از آن ممکن نیست نبوده است. [2]
از سوى دیگر، آدم از اول براى زندگى در روى زمین آفریده شده بود، لذا رفتن به بهشت در واقع براى گذراندن تعلیمات و آشنایى با تکالیف و پى آمدهاى آن بود.
در این مرحله آدم و حوّا (زن و مرد) هر دو شریک بودند و هر دو وارد بهشت شدند. و هدف از ورود به بهشت، براى گذراندن تعلیمات بود. تفسیر نمونه بیان جامعى در این باره دارد: «از آیات قرآن استفاده مى شود که آدم براى زندگى در روى زمین ـ همین زمین معمولى ـ آفریده شده بود; ولى در آغاز، خداوند او را ساکن بهشت ـ که یکى از باغ هاى سرسبز و پرنعمت جهان بود ـ ساخت; محیطى که در آن براى آدم هیچ گونه ناراحتى وجود نداشت. شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگى کردن روى زمین، هیچ گونه آشنایى نداشت. و تحمل زحمت هاى آن بدون مقدمه براى او مشکل بود، و از چگونگى کردار و رفتار در زمین، باید اطلاعات بیشترى پیدا کند. بنابراین، مى بایست مدتى کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگى روى زمین توأم با برنامه ها و تکالیف و مسؤولیت ها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقاى نعمت است، و سر باز زدن از آن، سبب رنج و ناراحتى...». [3]
در فراز دیگرى از این تفسیر آمده است: «او در این محیط مى بایست تا حدى پخته شود، و دوست و دشمن خویش را بشناسد، چگونگى زندگى در زمین را یاد بگیرد. آرى، این خود یک سلسله تعلیمات لازم بود که مى بایست فرا گیرد و با داشتن این آمادگى به روى زمین قدم بگذارد.
اینها مطالبى بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آینده خود به آن احتیاج داشتند. بنابراین، شاید علت اینکه آدم در عین اینکه براى خلافت در زمین آفریده شده بود، مدتى در بهشت درنگ مى کند و دستورهایى به او داده مى شود، جنبه تمرین و آموزش داشته باشد.» [4]
4
2. آدم و حوّا مشمول خطاب الهى
تعبیر به «فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا» [5] و «وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ» در آیه سوره اعراف که به صورت صیغه تثنیه آمده است، به روشنى نشان مى دهد که زن و مرد هر دو، از بدو آفرینش مورد خطاب الهى و داراى تکلیف بوده اند و هر دو مجاز به استفاده از مواهب بهشتى و مأمور به دورى گزیدن از شجره منهیه بودند.
3. وسوسه توسط شیطان
تعبیر «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَـنُ» [6] نشان مى دهد که، شیطان هر دو را مورد وسوسه قرار داد و هر دو تن، در تیر رس شیطان قرار گرفتند. همچنین تعبیرات «وَقَاسَمَهُمَآ» [7] و«فَدَلـَّـهُمَا بِغُرُور» نیز دلالت بر این موضوع دارد.
5
4. نزدیک شدن به شجره ممنوعه
قرآن کریم براى ترسیم این نکته، فرمود: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ» [8]; یعنى هر دو نفر از آن درخت نهى شده چشیدند.
5. پیامد استفاده مشترک از شجره منهیه
در ادامه آیه فرمود: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَ تُهُمَا...; وقتى از آن درخت چشیدند، اندامشان [عورتشان] بر آنها آشکار شد، و با برگ هاى درختان خود را مى پوشاندند». در این فراز نیز پیامد استفاده مشترک از شجره منهیه، براى هر دو ثابت شده است.
6. نکوهش از سوى خداوند
پس از آن که به شجره ممنوعه نزدیک شدند، و زشتى اندامشان بر آنها آشکار شد، خداوند هر دو را مورد عتاب و سرزنش قرار داد و در خطاب واحدى فرمود: «وَنَادَهُمَا رَبُّهُمَآ أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَآ إِنَّ الشَّیْطَـنَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ; [9] و پروردگارشان بر آن بانگ بزد: مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت، شیطان براى شما دشمنى آشکار است».
6
7. تنبّه و استغفار همزمان آدم و حوّا
پس از آگاهى و توجه به بدى عمل خویش، هر دو به اشتباه خود پى بردند و استغفار کردند و از خداوند طلب آمرزش نمودند. قرآن کریم چنین مى گوید: «قَالاَ رَبَّنَا ظَـلَمْنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَـسِرِینَ; [10 ]گفتند: پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نبخشایى و به ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود».
8. هبوط مشترک از بهشت
اگر بهشت، بهشت دنیوى و در زمین بوده باشد، منظور از هبوط و نزول آدم و حوّا به زمین، نزول مقامى است نه مکانى. یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پایین آمدند.
و اگر ـ همان گونه که برخى از مفسران گفته اند [11] ـ بهشت آسمانى باشد و بهشتى باشد در عالم برزخ، در این صورت، هبوط آنها هبوط حسّى بود، که از آن سرزمین، به روى زمین هبوط کردند.
به هر حال، کیفر مشترک آنها، هبوط از بهشت و فرود آمدن در این کره خاکى بود، که اینجا نیز زن و مرد، با هم این مسیر را پیمودند.
7
9. هشدار به نوع بنى آدم
در آیه 27 سوره اعراف آمده است: «یَـبَنِىءَادَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَـنُ کَمَآ أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَ تِهِمَآ...; اى فرزند آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت، تا عورتشان را به آنها نشان دهد».
در این آیه، خداوند زندگى پدر و مادر انسان ها ـ هر دو ـ را مورد استنتاج قرار داده و به بنى آدم اعم از زن و مرد هشدار داده است که مراقب وسوسه هاى شیطان باشند; یعنى داستان آدم و حوّاء(علیهما السلام) براى همه زنان و مردان مایه عبرت و پند است تا در دام شیطان گرفتار نشوند و از فطرت الهى خود فاصله نگیرند.
8
پاسخ به دو پرسش
پرسش اوّل: در برخى از روایات آمده است که حضرت آدم به وسیله حوّا فریب خورد; یعنى شیطان نخست حوّا را فریب داد و حوّا با اصرار خود، آدم را به درخت ممنوع نزدیک ساخت. بنابراین، اگر خطاب و سرزنش متوجه هر دو نفر شده است، در واقع سرزنش اصلى و نخستین متوجه حوّاست.
نکته دیگر آن است که شاید بتوان با استفاده از این نوع روایات، گفت: از بدو خلقت آن که سبب فریب و گمراهى مردان بوده، زن است. و این نوعى کاستى را براى زنان به همراه دارد که زن به عنوان «عنصر گناه» شناخته شده است.
روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «أوّلَ مَنْ أطاعَ النّساء آدَم فَأَنزلَهُ اللّهُ مِنَ الجَنَّةِ; اولین کسى که از زن اطاعت و پیروى کرد، آدم بود، از این رو خداوند او را از بهشت فرود آورد.» [12]
این روایت، به این نکته اشاره دارد که آدم از همسرش حوّا اطاعت کرد و از آن درخت ممنوعه استفاده کرد و به کیفر این عمل، از بهشت بیرون شد.
پاسخ به این پرسش روشن است; زیرا اولاً: آنچه که از آیات قرآن در مورد داستان آدم و حوّا(علیها السلام) بر مى آید، آن است که شیطان هر دو را وسوسه کرد و خود به طور مستقیم در فریب آدم و حوّا نقش داشته است و هرگز سخنى از وساطت در میان نیست. از این رو، روایتى که حوّا را واسطه فریب آدم قرار داده است، با توجه به صراحت آیات، اعتبارى ندارد.
ثانیاً: این روایت با داستانى هماهنگ است که در تورات تحریف شده آمده است و همین سبب بدبینى به آن مى شود. و به نظر مى رسد، از قسم «اسرائیلیات» باشد.
در تورات، فصل سوم از «سِفْر اوّل» که «سِفْر پیدایش» باشد آمده است: «... وقتى که زن (حوّا) دید آن درخت خوشمزه و گوارا و زیباست، از میوه آن برداشت و خورد و آنگاه از آن میوه به شوهر خویش داد و شوهرش نیز از آن استفاده کرد...»
داستان آدم و حوّا در تورات، پر از مطالب نادرست است که در آن مطالب زننده و عجیب درباره خداوند و یا مخلوقات او و آدم و حوّا دیده مى شود که به روشنى محرَّف بودن آن را نشان مى دهد.
استاد شهید مرتضى مطهرى با التفات به این داورى در حق زنان مى نویسد:
«یکى از نظریات تحقیرآمیز که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبى به جا گذاشته است، این است که زن عنصر گناه است، از وجود زن شرّ و وسوسه بر مى خیزد; زن شیطان کوچک است. مى گویند در هر گناه و جنایتى که مردان مرتکب شده اند، زنى در آن دخالت داشته است. مى گویند مرد در ذات خود از گناه مبرّاست و این زن است که مرد را به گناه مى کشاند. مى گویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمى یابد و فقط از طریق زن است که مردان را مى فریبد; شیطان زن را وسوسه مى کند و زن مرد را. مى گویند آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود; شیطان حوّا را فریفت و حوّا آدم را.
9
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده، ولى هرگز نگفته که شیطان، یا مار، حوّا را فریفت و حوّا آدم را... قرآن آنجا که پاى وسوسه شیطان را به میان مى کشد، ضمیر «هما» را به شکل «تثنیه» مى آورد. مى گوید: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَـنُ; شیطان آن دو را وسوسه کرد». «فَدَلَّـهُمَا بِغُرُور; شیطان آن دو را به فریب راهنمایى کرد». «وَقَاسَمَهُمَآ إِنِّى لَکُمَا لَمِنَ النَّـصِحِینَ; شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمى خواهد». [13]
پرسش دوم: هر چند در سوره اعراف، از توبه آدم و حوّا ـ هر دو ـ سخن به میان آمده است; ولى در سوره هاى بقره (آیه 37) و طه (آیه 122) فقط توبه آدم(علیه السلام)مطرح شده است; چرا در آن دو سوره سخن از توبه حوّا نیست؟
پاسخ این سؤال نیز روشن است و آن این که، لغزش آدم(علیه السلام) به جهت مقام والاى پیامبریش سنگین تر و حساس تر بود و به این جهت، در سوره بقره و طه، تنها به توبه آدم پرداخته و از قبولى توبه او سخن رفته است وگرنه همان طور که از آیات سوره اعراف و روایات اسلامى به دست مى آید، هر دو توبه کرده اند و خداوند توبه هر دو را پذیرفته است: «قَالاَ رَبَّنَا ظَـلَمْنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَـسِرِینَ».
آیات سوره بقره و طه نیز همین محتوا را با بیانى دیگر بازگو مى کند. [14] در سوره «طه» مى خوانیم: «قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعَا بَعْضُکُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّى هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَاىَ فَلاَ یَضِلُّ وَ لاَ یَشْقَى وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَـمَةِ أَعْمَى; [15] فرمود: همگى از آن مقام فرود آیید، در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است. پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر کس از هدایتم پیروى کند، نه گمراه شود و نه تیره بخت. و هر کس از یاد من روى برگرداند، در حقیقت، زندگى سختى خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم».
از آیات یاد شده استفاده مى شود که در صورت هدایت پذیرى و پیروى از دستورات الهى، نه گمراهى براى انسان (زن و مرد) است و نه در رنج و عذاب خواهند بود. ولى در صورت اعراض از یاد خدا و رویگردانى از هدایت او، در دنیا زندگى سختى خواهند داشت و در قیامت نیز نابینا محضور خواهند شد. و مخاطبان این آیات آدم و حوّا، به عنوان نمونه و مصداق، و همه زنان و مردان از نسل آنان مى باشند.
10
جمع بندى
با توجه به مباحث یاد شده مى توان گفت; زندگى نخستین انسان هاى موجود در زمین که از یک زن و مرد تشکیل شده بود و خداوند ماجراى آن را در قرآن بازگو کرده است، به خوبى نشان مى دهد، از بدو خلقت، زن، به همراه مرد مخاطب الهى بود و از تکلیف مشترک با مرد برخوردار بود و شیطان و وسوسه هاى او، هر دو را مورد هدف قرار داد. و هر دو تحت تأثیر وسوسه هاى او واقع شدند، و هر دو به سبب غفلت خود، از بهشت آسودگى، به زمین رنج و مشقّت فرود آمدند و هر دو از اشتباهشان به درگاه خداوند، توبه کردند و در زمین نیز در کنار یکدیگر به زندگى ادامه دادند.
علاوه بر این، مى توان اذعان داشت که زن و مرد هر دو از ماهیّت مشترک انسانى برخوردارند. و هر دو، دو صنف از یک نوع مى باشند و خداوند نیز خطابش با روح انسان است و نه جسم او. در نتیجه، خطابات الهى که در قرآن آمده است ـ مگر آنجا که قرینه اى بر خلاف باشد ـ خطاب به انسان است، اعم از زن و مرد.
11
پىنوشتها:
1 . آیة الله جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال، ص 87.
2 . در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «آن بهشت، باغى از باغ هاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى تابید، و اگر بهشت جاودان بود، هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى شد.(جَنّةٌ من جَنّات الدُّنیا، تطلع فیها الشمس و القمر، ولو کان من جنّات الاخرة ما خَرَجَ منها اَبداً» (کافى، ج 3، ص 247، حدیث 2).
3 . تفسیر نمونه، ج 1، ص 184.
4 . همان، ص 185.
5 . اعراف/ 19.
6 . اعراف/ 20.
7 . اعراف/ 21.
8 . اعراف/ 22.
9 . اعراف/ 22.
10 . اعراف/ 23.
11 . مرحوم علامه طباطبایى، پس از بحثى کوتاه مى گوید: «ممکن است انسان جزم پیدا کند که بهشت آدم در آسمان بوده است، هر چند بهشت آخرتى و «جنّة الخُلد» نباشد، که هر کس وارد آن شد، از آن خارج نمى گردد». (المیزان، ج 1، ص 137)
12 . بحار الانوار، ج 103، ص 240، در منابع اهل سنّت نیز روایاتى از صحابه و تابعین نقل شده است که اول حوّا از آن درخت استفاده کرد و آنگاه به آدم گفت: «تو هم بخور! زیرا من از آن خوردم و مشکلى برایم ایجاد نشد» و آنگاه آدم نیز از آن استفاده کرد. (تفسیر طبرى، ج 1، ص 187)
13 . نظام حقوق زن در اسلام، ص 117 ـ 118. گاه نگاه بدبینانه به زن به فقه ما نیز کشیده شده است. (جواهر الکلام، ج 31، ص 289)
14 . ر.ک: سوره بقره، آیات 34 ـ 39; سوره طه، آیات 117 ـ 123.
15 . سوره طه، آیات 123 ـ 124.
12
منبع: مرکز فرهنگ و معارف قرآن
نظر شما