مذهب و شهرهای بزرگ
مجله پگاه حوزه 5 مرداد 1381، شماره 59
نویسنده : فیاض، ابراهیم
مذهب به عنوان عنصری هویت بخش، مورد تأیید و تأکید اکثر انسان شناسان و جامعه شناسان جهان است. به همین دلیل، دانشمندان برای بررسی فرهنگ های انسانی و جوامع مختلف، به مذهب پرداخته اند.
از طرف دیگر، شهرهای بزرگ، مظهر تمدن امروز جهان (که برگرفته از تمدن غرب است) می باشند. تمدن غرب با انتقال اقتصاد، فرهنگ و سیاست از روستا به شهر آغاز شد و از آن زمان تابه حال، روز به روز بر تعداد شهرها و حجم آن ها افزوده شده است. زمانی که شهرهای غرب به درجه ای از تراکم رسیدند، نوعی اقتصاد، سیاست و فرهنگ به کشورهای حاشیه ی غرب یا پیرامون آن تحمیل شد و در نتیجه فربهی شهرها از کشورهای اصلی به کشورهای پیرامونی منتقل گردید و شهرهای کشورهای اصلی و مرکزی به مرکز تجاری و دفتر تجاری شهرهای پیرامونی تبدیل شد و شهرهای پیرامونی به کارگاه تولیدی و انبار کالاهای تولیدی مبدل گشت. به همین دلیل، روز به روز بر زیبایی تجملات شهرهای کشورهای مرکزی افزوده شد، به طوری که این شهرها به محلی برای تفریح کارگزاران شهرهای پیرامونی - در قالب توریسم - تبدیل شد و بر خرابی و آلودگی شهرهای کشورهای پیرامونی افزوده شد؛ مثال واضح آن، شهرهای نیویورک، فرانکفورت، لندن و پاریس و شهرهای تهران، مکزیکوسیتی، برازیلیا قاهره و... است.
این بی عدالتی «مرکزی - پیرامونی» به درون شهرهای بزرگ «مرکزی - پیرامونی» رسوخ می کند و مسایلی را به وجود می آورد که با مذهب راه سازگاری ندارد.
از جمله ی این مسائل و به نوعی مهمترین آن، بی هویتی شهرهای بزرگ است که به هیچ وجه با عنصر هویت سازی مذهبی سر سازگاری ندارد. توضیح آن که شهرهای بزرگ به صورت غیرمحله ای و قارچی رشد می کند؛ یعنی زمین های اطراف خود را به تملک خود درمی آورد. کنار جاده ها، کنار خیابان ها و کنار مراکز اصلی (مثل ترمینال ها، فرودگاه ها و میادین شهر)، پشت سر هم خانه ساخته می شود، ولی این گونه خانه سازی تشکیل محله نمی دهد، چون افراد ساکن در آن به سرعت خانه های خود را تغییر می دهند و سر سال به نواحی بهتر یا بدتر شهر کوچ می کنند. پس استقراری رخ نمی دهد تا هویت به وجود بیاید و مذهب که هویت سازی خود را در گروه های مستقر می بیند عملاً از هویت سازی در شهرهای بزرگ بازمی ماند و حتی ممکن است نوعی خرده فرهنگ های شهری را سامان دهی کند که بر ناامنی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بیفزاید که بسیار هم قابل توجه خواهد بود. پس مذهب به جای آن که به ثبات اجتماعی و فرهنگی در قالب هویت سازی شهروندی دست بیابد، نوعی خرده فرهنگی نواحی شهری را سامان دهی می کند که به طور عملی موجب بی ثباتی محیط شهری می شود و برعکس هویت سازی اصلی خود مذهب می باشد.
دومین ویژگی شهرهای بزرگ بی عدالتی مشهود در آن است. در شهرهای بزرگ به راحتی می توان محلات غنی نشین و فقیرنشین را از هم متمایز و مشخص کرد؛ آب و هوای مناسب، مکان سازی های بسیار زیبا، ماشین های مدرن و زیبا و... از یک طرف و آب و هوای آلوده و نامناسب، مکان سازی های بدقواره، ماشین های دودی قدیمی و فرسوده و....
از سوی دیگر بی عدالتی طغیان را در پی دارد؛ طغیان فقرا برای فقرشان و طغیان پولدارها به دلیل غنایشان. چون این بی عدالتی در شهرهای بزرگ، بر عکس شهرهای کوچک، بسیار مشهود است، به طور عملی موجب بحران سازی عقیدتی می شود که در هر دو صورت، موجب از میان رفتن کرامت انسانی مورد نظر مذهب می شود. به همین دلیل، مذاهب به صورت عام عدالت جو بوده اند تا در پناه آن نوعی آرامش معنوی برای پیرامون خود رقم بزنند. اما در بی عدالتی مشهود، آرامش معنوی انسان (فقیر و غنی) از بین می رود. پس شهرهای بزرگ از این نظر هم با مذهب ناسازگار هستند.
شهرهای بزرگ به علت ایجاد یک آزادی کاذب که در اثر بی هویتی به وجود می آید، و یا به دلیل بی عدالتی مشهود که در اثر قشربندی اجتماعی موجود در آن به وجود می آید، موجب ایجاد فساد در سطح شهر می شود؛ فحشا، دزدی، اختلاس، ارتشا، زدوبندهای سیاسی - اجتماعی، تشدید فشار بر اقشار پایین دست و... که در بُعد اخلاقی و فقهی با مذاهب (به طور عام) برخورد پیدا می کنند.
به همین دلیل مذاهب با تمدن ها که شهرسازان عظیم و موجب فساد و بی عدالتی هستند، سر سازگاری ندارند (در قرآن بارها ذکر شده است) و بزرگان و پیامبران نیز از بیرون شهر و از گوشه ای پنهان (مثل بودا) برای غفلت زدایی و رفع بی عدالتی به شهرها می آیند و برای تبدیل شهرهای فاسد بزرگ به شهرهای آرمانی تلاش می کنند.
نظر شما