نوشتافزار قرآن در عصر نزول
فهرست عناوین
نویسنده : هادی قابل
گفتوگو درباره تاریخ نگارش قرآن ، نگارندگان آن و ابزار نگارش آن، از دیرباز در میان اندیشوران علوم قرآنی مطرح بوده است.
گروهی از مستشرقان با چنگاندازی به این نکته که: پیامبر بزرگوار(ص) امی بوده است و در میان جامعهای امی ( که هنر خواندن و نوشتن نداشته وبه تعبیر برخی دیگر در میان جاهلها) مبعوث به رسالت گردیده است. این شبهه را مطرح کردهاند که: چگونه مسلمانان ادعا دارند قرآن کنونی همان قرآن عصر نزول و القا شده از ناحیه پروردگار توسط جبرییل بر محمد(ص) است؟ آن زمان که محمد خود خواندن و نوشتن نمیدانست ، مردمش نیز بهرهای از دانش نداشتند و امکانات آموزشی و نوشتافزار لازم، مخصوصاً کاغذ برای نگارش آیات قرآن، فراهم نبود. پس چه گونه بپذیریم که این قرآن همان است؟
پاسخ به این شبهه بحثی مفصل را میطلبد ، ضمن آن که در برخی از کتابهای علوم قرآنی پاسخهایی داده شده است فعلاً زمینهای برای این بحث نیست ، لکن به اختصار میگوییم:
1. این که گفته شده پیامبر (ص) در جامعهای امی مبعوث به رسالت شده است ، معنایش آن نیست که هیچ دانش آموختهای در آن نبوده، بلکه مقصود آن است که اکثریت مردم از هنر خواندن و نوشتن بیبهره بودهاند ؛ ولی جمعی از آنها که به کار داد و ستد اشتغال داشتهاند، به خاطر ضرورت کارهایشان خواندن و نوشتن را آموخته بودند1.
2. تاریخ برای پیامبر گرامی اسلام (ص) بیش از 43 تن کاتب2 نام برده است و ویژگیهای هر یک را برشمرده است که از میان آنها کسانی بودهاند ویژه نگارش آیات وحی الهی که شخص پیامبر (ص) آنها را برگزیده است. از دیگر کسان برای نگارش نامهها ، پیماننامه و امان نامهها و ... جز آن بهره میگرفته است.
3. پیامبر(ص) برای محفوظ ماندن قرآن از هر گونه دخل و تصرفی ، از دو راه اقدام فرموده است:
یکم. حفظ و قرائت قرآن: اهتمام رسول خدا بر این امر آن قدر شدید بود که در مدینه مکانی مخصوص برای آموزش قرآن در نظرگرفته بود که حافظان و قاریان در آن جا جمع میشدند و مردم فرزندان خود را جهت فراگیری قرآن به نزد آنها میبردند. اگر کسی تازه به اسلام میگروید، پیامبر او را به نزد قاریان و حافظان میفرستاد تا قرآن فراگیرد. این مکان ( آن سان که گفته شده است) عنوان « دارالقرّاء ـ خانه قاریان» به خود گرفت3.
1
حافظان و قاریان مشهوری که تاریخ نامشان را ثبت کرده است، عبارت بودند از:
حافظان قرآن: الف ـ از مهاجران : ابوبکر( م 13ق) ، عمر( م23ق) ، عثمان (م35ق) ، علی علیه السلام (م 40 ق) ، عبدالله بن مسعود ( م32ق) ، سالم مولی حذیفه ( م36ق) ، تمیم بن اوس الداری ( م40ق) ، عمرو بن عاص ( م43ق) ، طلحه (م36ق) ، سعد بن ابی وقاص ( م56ق) ، عقبة بن عامر ( م58ق) ، عبدالله بن عباس و عبدالل بن عمر ( م73ق).
ب ـ از زنان پیامبر: عایشه (م58ق) ، حفصه و ام سلمه (م 59ق).
ج ـ از انصار: ابی بن کعب ( م21ق) ، معاذ بن جبل ، ابوحلیمه، معاذ ( م25ق) زیدبن ثابت ( م45ق) ، سعد بن عبید (م16ق)، مجمع بن جاریه ، انس بن مالک ( م93ق) ،ابوزید قیس بن السکن ، عبادة بن صامت ، ابوایوب انصاری ( م52ق) ، ابوالدرداء (م 33ق) ، فضالة بن عبید ( م53ق) ، مسلمةْ بن مخلد ( م62ق). برخی از اصحاب رسول خدا حفظ قرآن را پس از فوت آن حضرت کامل کردند4.
اینها مجموعهای از حافظان قرآن هستند که تاریخ برای ما یاد کرده است و لکن مسلماً جمع بیشتری از اصحاب بودهاند که نامشان آورده نشده است.
قاریان قرآن: علاوه بر حافظان قرآن که مقام والای قاری را نیز دارا هستند ، جمعی به گونه خاص به امر قرائت قرآن اشتغال داشتند ، مانند: مصعب بن عمیر، عبدالل بن ام مکتوم ، عمار ، بلال ، سلمان فارسی ، خباب بن ارت و ... جز ایشان . قاریان آنقدر فراوان بودند که نوشتهاند: فقط در حادثه « بئر معونه» حدود 70 تن از آنها به شهادت رسیدند5.
دوم. نوشتن قرآن در حضور پیامبر (ص) و حفظ و نگهداری آن نوشتهها تحت نظر و اشراف آن حضرت.
اقدام به نگارش قرآن از همان روزهای نخست بعثت بود. هنگامی که فشار مشرکان مکه بر پیامبر(ص) و مسلمانان شدت یافت، ایشان در نهان گاهها به فراگیری آیین محمدی و فرمانهای وی میپرداختند. آیات قرآن که بر لوحهها نوشته شده بود، دست به دست بین مسلمانان میگشت و ایشان از روی آنها آموزش میدیدند.
2
اما در دوران هجرت ، تاریخ اسلام پر از روایاتی است که اصحاب نقل کردهاند: رسول خدا(ص) در امر فراگیری، خواندن و نوشتن و آموزش آن به فرزندان تأکید فراوان داشتند. حتی شرط آزادی برخی از اسیران بدر را ( که هنر خواندن و نوشتن داشتند) تعلیم ده تن ازمسلمانان ساختند6.
همانگونه که گفته شد، پیامبر گرامی(ص) دهها کتاب ( نویسنده) داشتند که از میان آنان افرادی ( به فرمان خود وی) ویژه نگارش آیات وحی الهی شدند، از آن میان :علی بن ابیطالب(ع) ، زید بن ثابت ، عبدالله بن مسعود، ابی بن کعب ، عثمان بن عفان ، مصعب بن عمیر ، طلحة ، زبیر، ابوبکر و عمر و ... جز ایشان7. پیامبر (ص) در امر نگارش قرآن بر دست کاتبان دقت فراوانی میفرمودند. زید بن ثابت میگوید: پس از نوشتن آیات وحی، پیامبر (ص) از ما میخواست آیات نوشته شده را بخوانیم. اگر کم و بیش مشاهده میفرمود ، اصلاح میکرد« کنت اکتب الوحی عند رسول الله (ص) و هو یملی علی ، فاذا فرغت قال (ص) إقرأه ، فإن کان فیه سقط أقامه»8.
همچنین از ابوسعید خدری روایت است که: رسول خدا (ص) میفرمود: « از من سخنی به جز قرآن ننویسید. اگر کسی جز قرآن، سخنی از من نوشته است، آن را محو کند»9. این فرمان رسول خدا برای جلوگیری از اختلاط قرآن با کلام شریف آن حضرت بود. شاید این فرمان خطاب به کاتبان وحی بوده است که در هنگام نوشتن وحی کلامی غیر از آیات وحی را ننویسند وگرنه در نوشتن احادیث آن حضرت و حفظ آنها روایات فراوانی داریم.
اما سخن در این است که با توجه به کمبود امکانات نوشتافزاری در آن زمان ، پیامبر و مسلمانان برای نگارش قرآن از چه نوشتافزارهایی استفاده میکردند.
برای آگاهی از گونه نوشتافزار قرآن در عصر نزول، نگاهی به کتابهای تاریخی ، روایی و علوم قرآنی میاندازیم و از اصحاب رسول خدا (ص) به ویژه کاتبان وحی با انواع گوناگون نوشتافزار آن زمان که در نگارش قرآن از آن بهره ور بودهاند، آشنا میشویم.
3
انوع نوشتافزار
اصحاب رسول خدا از نوع نوشتافزار سخن گفتهاند که برای آشنایی و آگاهی بیشتر نخست به بررسی معنای هر یک میپردازیم و به دنبال آن مستندات تاریخی و روایی هر عنوان را میآوریم و آنها عبارتاند از:
1. عُسُب: شاخههای پهن و محکم و بیبرگ درخت خرما.
خلیل بن احمد فراهیدی ( م 175ق) از امامان اهل لغت چنین آورده است : العسب ، من النخل: جریدة مستقیمة دقیقة یکشط خوصها10. شاخه راست و محکم درخت خرما که برگهای آن تراشیده شده است.
مرحوم علامه علی اکبر دهخدا نیز آورده است: عسب جمع عسیب است، شاخههای خرما بن که راست و بی برگ باشد11.
بنابراین عُسُب عبارت است از شاخه پهن درختت خرما، یا به تعبیر دیگر قسمت پهن برگ درخت خرما که بر دور آن برگچههای ریزی میروید. عربها با جدا کردن آن برگچهها از شاخه پهن در بسیاری کارها از آن بهره میجستند، از آن میان: نوشتن پیماننامهها.
پیامبر(ص) و اصحاب که دسترسیشان به کاغذ بسیار اندک بود، از شاخههای درخت خرما برای نگارش استفاده میکردند. روایات متعددی این مطلب را ثابت میکند، از جمله:
زید بن ثابت میگوید: فجعلت اتتلع القرآن من العُسُب12. من قران را از شاخه بنهای خرما ( که پهن و بیبرگ بود) ، دنبال و جستوجو میکردم.
2. جرائد النخل: شاخههای خرما.
فراهیدی آورده است: الجریدة : سعفة رطبة جرد عنها خوصها کما یقشأ ( یقشر) الورق عن القَضیب13. شاخه تازه درخت خرما که برگهای آن چیده شده باشد همانگونه که برگها از ترکهها کنده میشود.
عنوان جراید النخل در حقیقت به همان معنای عُسُب است. پس میتوان ادعا کرد که این مورد با مورد اول یکی است ، لکن چون در روایات عنوانی مستقل آمده است، ما نیز آن را مستقل آوردیم.
عیاشی در تفسیر خود چنین روایت کرده است، علی (ع) فرمود: رسول خدا وصیت فرمود: هنگامی که آن حضرت را در آرامگاهش جای دادم از خانهام خارج نشوم تا کتاب خدا را فراهم آورم. همانا کتاب خدا در شاخه بنهای خرما و ( استخوان) شانههای شتران بود14.
3. لِخافْ : سنگ سفید نازک ( و پهن ).
فراهیدی میگوید: اللخاف : واحدتها لخفة ، وهی حجارة بیض دقاق 15. لخاف مفردش لخفة است و آن عبارت است از سنگ سفید نازک.
4
بخاری از زید بن ثابت نقل میکند: فتتبعت القرآن اجمعه من العسب و اللخاف و صدور الرجال 16.همه قرآن را از میان شاخه بنهای خرما و صفحههای سنگ سفید و نازک و ... جز آن جستوجو کردم و فراهم آوردم. ابن اثیر در نهایة نیز روایتی مشابه آورده است17.
4. رُقاع: جمع رقعة ، تکه پوست یا تکه کاغذ.
ابن منظور در لسان العرب آورده است: والرقعة ، ما رقع به وجمعها رقع و رقاع والرقعة واحدة الرقاع التی تکتب18. رقعة مفرد است و جمع آن رقاع است. عبارت ازچیزی است که بر آن نوشته میشود.
روایت است از زید بن ثابت که گفته است : کنا عند رسول الله نؤلق القرآن من الرقاع19. خدمت پیامبر (ص) بودیم و قرآن را از قطعههای کاغذ ( یا پوست ) گرد آوردیم.
5. اقتاب: جهاز شتر ( چوبهایی که برکوهان شتر میگذارند).
از جمله ابزارهایی که در دسترس افراد بود و در هنگام اضطرار و فوت وقت ، برآن مینوشتند چوبهایی بود که به صورت جهاز ( پالان) بر روی کوهان شتر جای میدادند.
دهخدا نیز اقتاب را چنین معنا کرده است: پالان شتر است. پالان خرد به اندازه کوهان شتر، اکاف هم گویند20. در روایت زید بن ثابت آمده است که قرآن را از جهاز شتران جمعآوری کردیم21.
6. قطع الادیم: تکههای چرم( پوست دباغی شده سرخ رنگ)
از نوشتافزارهای رایج در قدیم در میان اقوام مختلف ، تکههای پوست بوده است. اینک در موزههای مختلف دنیا نوشتهای تاریخی بر روی پوست حیوانات فراوان یافت میشود. در عصر نزول قرآن از جمله وسایلی که برای نگارش به کار میرفت پوستای دباغی شده سرخ یا قهوهای رنگ بود. پیامبر(ص) و کاتبان وحی در امر نگارش به کار میرفت پوستهای دباغی شده سرخ یا قهوهای رنگ بود. پیامبر(ص) و کاتبان وحی در امر نگارش قرآن از این وسیله فراوان بهره برده اند.
ادیم را در لغت چنین معنا کردهاند:
فراهیدی میگوید: و ادیم کل شیء ظاهر جلده ، وادمة الارض وجهها و قیل سمی آدم(ع) لانه خلق من ادمة الارض و قیل : بل من ادمة جعلت فیه22.
ظاهر پوست هرچیزی را ادیم گویند. و رویه زمین را نیز ادمة گویند. گفته شده است آدم(ع) به این نام نامیده شد، زیرا از رویه زمین ( خاک رویه زمین) بود.
5
درروایت زید بن ثابت است: فتتبعت القرآن اجمعه من العسب و ... و قطع الادیم23. و قرآن را از قطعههای چرم دباغی شده (سرخ رنگ) گرد آوردم.
7. حریر: پارچه ابریشمی.
ازجمله وسایلی که گاه برای نوشتن به کار میرفت، پارچهای ابریشمی ( حریر) بود که از نازکی و لطافت خاصی برخوردار بود. استفاده از این وسیله ، هنگامی بود که به وسایل دیگر دسترسی نبود.
لسان العرب در معنای حریر میگوید: ثیاب من ابریشم . والحریرة واحدة الحریر من الثیاب24. جامهای از ابریشم را حریر گویند. مفرد آن حریره است. در فارسی نیز جامه ابریشمین را حریر گویند25.
در روایت از امام صادق (ع) است که فرمود: رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود:ای علی، همانا قرآن ، پشت بستر من در میان صحیفهها و حریر و کاغذهاست. آن را بگیرید و گردآوری کنید. ضایع نکنید ( از بین مبرید) چنانکه یهودان تورات را ضایع کردند. علی (ع) از این مأموریت شگفته شد. پس تمامی قرآن را در میان جامهای زرد جمع کرد و بر آن مهر نهاد26.
8. صحف: برگها، ورقهایی که بر آن نوشته میشود
صحف را در لغت جمع صحیفه دانند. به معنای ورق و برگ ازهرچیز که بر آن نویسند. راغب در مفردات گوید: الصحیفة ، المبسوط من الشیء و الصحیفة، التی یکتب فیها و جمعها صحائف و صحف و المصحف ما جعل جامعاً للصحف الکمتوبة و جمعه مصاحف27. هر چیز پهن را صحیفه گویند. صحیفه چیزی است که برآن نویسنده وجمعش صحایف و صحف است. و مصحف جامع برگهای نوشته شده را گویند وجمع آن مصاحف است.
در روایت امام صادق (ع) از رسول خدا(ص) آمده است: قرآن در صحف ( برگهای نوشته شده ) بود که علی (ع) مأموریت یافت آنها را گردآوری کند28.
9. اضلاع: استخوانهای صاف دنده ( مخصوصاً استخوانهای دنده شتر که درشت و پهن است.)
لسان العرب میگوید: الضلع و الضلع ، لغتان : محنیة الجنب ، و الجمع اضلع و اضالع و اضلاع و ضلوع. و ضلوع کل انسان اربع و عشرون ضلعاً29. ضلع: کمانی پهلو را گویند (دنده) و جمع آن اضلع و اضالع و اضلاع وضلوع است. هر انسانی بیستوچهار دنده و جمع آن اضلاع و ضلوع30.
6
در روایت زید بن ثابت آمده است که قرآن را از میان چنین و چنان و ... و استخوانهای دنده، گردآوری کردم31.
10. قرطاس: کاغذ.
یکی از ابزارهای رایج در نگارش ، میان اقوام و ملتهای گوناگون در عصر نزول، کاغذ بود. در آن زمان کاغذ در هندوستان ساخته میشد و حجاز هم مرکز تجارت بود و با این کالای تجاری که به شام ، یمن و روم میرفت، آشنا بودند و از آن استفاده میکردند. بنابراین از همان آغاز نزول وحی دسترسی به این وسیله فراهم بود ، اگرچه به لحاظ وارداتی بودن آن و شاید بالا بودن قیمت، چندان فراوان نبوده که هرگاه بخواهند و هر اندازه بخواهند، فراهم آورند.
11. قضم: پوست سپید رنگ ( قضیم).
قضم یا قضیم ، پوست سفید رنگ با ارزشی بوده است که گاه جزء وسایل زینتی زنان هم جای میگرفته است. از این پوست در نگارش و پیماننامهها و نامهنگاریهای مهم نیز استفاده میکردند. کاتبان وحی از این وسیله در امر نگارش آیات قرآن استفاده میبردند. قضم را در لغت چنین معنا کردهاند.
فراهیدی گوید:القضیم: الصحف البیض32. برگهای سپید.
دهخدا نیز به معنای: چرم سپید که برآن نویسنده ، آورده است33.
در روایت از زهری نقل است که: قبض رسول الله و القرآن فی العسب و القضم 34.
پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت و در این هنگام قرآن در شاخه بنهای خرما و پوستهای سپید رنگ جای داشت.
12. اکتاف: استخوان شانهها.
از ابزارهای نگارش درگذشته ، استخوان شانههای گوسفندان و اشتران و گاوان بوده است. این دو استخوان به لحاظ پهنی و استحکام وسیله مناسبی برای نگارش بود، آن هم در شرایطی که کاغذ و یا پوست آماده نبود.
فراهیدی در معنای کتف آورده است:عظم عریض خلف المنکب. تؤنث و تجمع ( علی) اکتاف35. استخوان پهن پشت شانه است که تثنیه است و جمع آن اکتاف میآید.
در روایت عیاشی از علی(ع) است که فرمود: همانا رسول خدا(ص) مرا وصیت فرمود: هنگامی که آن حضرت را در قبرش گذاشتم ، از خانهام خارج نشوم ، تا کتاب خدا را گرد آورم. همانا کتاب خدا ( قرآن) در شاخه بنهای خرما و استخوان شانهها اشتران بود36.
در روایت بخاری آمده است : هنگامی که آیه لایستوی القاعدون من المؤمنین نازل شد ، پیامبر ( ص) فرمودند: زید ( بن ثابت) را بخوانید و بگویید: لوح و دوات و شانهای بیاورد . سپس ( به زید بن ثابت) فرمود: بنویس:لایستوی القاعدون الی آخرها37.
7
13. کرانیف: بیخ شاخه خرما که پس از بریدن بر درخت بماند.
ابن منظور در لسان لعرب گوید: کرانیف :اصل شاخهای است که بر تنه درخت خرما باقی میماند. آن چه از شاخه درخت خرما قطع میشود، بدان کرب گویند. مفرد آن کرنافه است. برخی گفتهاند: کرانیف اصل شاخه خرما که درشت و پهن است و هرگاه خشک شود، مانند استخوان شانه شتر شود. در حدیث زهری آمده است: قرآن در بن شاخههای خرما جای داشت38.
تفسیر طبری روایتی از زهری نقل کرده است: قبض النبی(ص) ولم یکن القرآن جمع و انما فی الکرانیف و العسب39. پیامبراز دنیا رفت و قرآن گردآوری نشده بود. همانا قرآن در بیخ شاخه نخل و شاخه بنها جای داشت.
دهخدا نیز کرانیف را چنین معنا کرده است: بیخ شاخ خرما که پس از بریدن بر تنه ماند40.
14. لوح: صفحه پهن از چوب یا هرچه که برآن نویسند.
راغب در مفردات گوید: اللوح واحد الواح ، السفینة و ما یکتب فیه من الخشب و غیره41.
لوح مفرد الواح است که به معنای کشتی است. آنچه بدان نویسند ، از چوب یا غیر آن.
در روایت بخاری از براء آمد که پیامبر (ص) امر فرمود زید را بگویند بیاید ولوح و دوات و کتف همراه بیاورد42.
15. قلم: خامه تراشیده شده.
راغب در مفردات آورده است: اصل القلم القص من الشیئ ... وخص ذالک بما یکتب به43. قلم در اساس به معنای کندن از چیزی است. این اسم ( قلم) به آن چه به آن نویسند، اختصاص یافته است. دهخدا چنین آورده است: چیدن وتراشیدن و قطع کردن چیزی را گویند44.
16. دواة: مرکبدان( قلمدان).
به ظرفی که در آن جوهر یا مرکب ریزند دوات گویند45. در لسان العرب چنین آمده است: والدواة :ما یکتب منه ، معروفة 46. آن چه از آن نویسند.
در روایات متعددی به آن اشاره شده است از جمله در روایت براء ، به نقل از بخاری47. در روایت ائتونی بکتف و دواة اکتب لکم کتاباً48. در همه این موارد مقصود همان ظرف مخصوص مرکب ( مرکبدان) است که با خامه ( قلم) و آن مرکب،نویسند.
یادآوری این نکته لازم است که استفاده از ابزارهای نگارش برحسب امکان دسترسی بوده است. یعنی تا کاغذ و پوست در دسترس بود، از استخوان شانه ودنده وشاخه بنهای خرما یا چوبهای جهاز شتران برای نگارش استفاده نمیکردند. آری در مواقعی که آیات الهی نازل میشد و پیامبر (ص) به تلاوت آنها میپرداخت ، هرکس ( از کاتبان وحی ) هر نوشتافزاری را در دسترس داشت به نگارش آیات میپرداخت.
8
قرآن از چه نوشتافزاری سخن میگوید؟
قرآن مجید درآیات متعددی از برخی نوشتافزارها سخن گفته است که مؤیدی بر مطالب گذشته است:
1. دهان: پوستهای سرخ رنگ.
ابن منظور در لسان العرب دهان را جمع دهن میداند و یکی از معانی آن را پوست سرخ رنگ آورده است49.
خداوند د رقرآن مجید فرموده است: فاذا انشقت السماء فکانت وردة کالدهان ( الرحمن /55/37). « گاهی که آسمان شکافته شود، چون پوست سرخ رنگ ، گلگون گردد.»
2. حریر: پارچه ابریشمین.
در سه جای قرآن در وصف پوشش اهل بهشت گفته شده: و لباسهم فیها حریراً ( فاطر/35/ ؛ حج/22/23؛ دهر/76/12) . اینجا هم سخنی از نوشتن نیست ، لکن اثتبات می:ند که مردم عصر نزول با این نوع از پارچه آشنایی داشتهاند.
3. رقّ : پوست نازکی که بر آن نویسند.
مفردات چنین آورده است: و الرّق ما یکتب فیه شبه الکاغذ50. چیزی که بر آن نویسند و شبیه کاغذ است.
ابن منظور گوید: الرق بالفتح ، ما یکتب فیه و هو جلد رقیق51. رقّ : آن چه در آن نویسند و آن پوست نازک است.
خداوند در سوره طور میفرماید: والطور. و کتاب مسطور. فی رق منشور ( طور/52/3-1) « سوگند به طور و کتاب نوشته شده در پوستی گسترده.»
4. سجلّ : سنگ یا هر چیزی که در آن نویسند.
راغب در مفردات گوید: والسّجلّ قیل حجر کان یکتب فیه، ثم سمی کل مایکتب فیه ثم سمی کل ما یکتب فیه سجلاً52.
خداوند در قرآن چنین آورده است: یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب( انبیاء/21/104).« روزی که پیچیم آسمان را همانند پچیدن نوشتارها ، مر آن چه را نوشته است» یعنی نگهداری نوشتارها53.
5. صُحُف: برگها ، ورقها که بر آن بنویسند.
صحف جمع صحیفه است و در قرآن هشت بار آمده است: و اذا الصحف نشرت ( تکویر/81/10). « هنگامی که نوشتارها (نامههای کارها ) پراکنده شوند.» ( طه /20/133؛ نجم /53/36؛ مدثر/74/52؛ عبس /80/13؛ اعلی /87/19،18؛ بینة /98/2).
6. قرطاس: کاغذ.
از این نوشتافزار در قرآن دوبار یاد شده است: ولو نزلنا علیک کتاباً فی قرطاس فلمسوه بایدیهم لقال الذین کفروا ان هذا الا سحر مبین(انعام/7/7). « اگر فرومیفرستادیم بر تو کتابی را در کاغذ ( نوشتهای در کاغذ) که آن را با دستهای خویش لمس میکردند، بیگمان که ناباور شدند، میگفتند : این ( کتاب) جز جادویی آشکار ، چیزی نیست.» و نیز در آیه 91 به صورت جمع ( قراطیس) آمده است.
9
7. قلم : خامه تراشیده.
این ابزار که وسیله نگارش در قرآن آمده است: ن . والقلم و ما یسطرون ( قلم/96/4). « آن خدایی که بیاموخت به وسیله قلم.» و نیز در سوره آلعمران ، آیه 44 به صورت جمع ( اقلام9 آمده است.
8. مداد: مرکبی که در نوشتن به کار میرود.
در لسان العرب آمده است: والمداد ، الذی یکتب به 54: آن چه که بدان نویسند.
خداوند در قرآن میفرماید: قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی ... ( کهف /18/109). « (ای پیامبر) بگو اگر دریا مدادی ( مرکبی ) میشد برای نگارش سخنان پروردگار، هر آینه پایان مییافت دریا (خشک میشد) پیش از آن که پایان یابد سخنان پروردگارم.»
9. کتاب: نوشته یا مجموعه نوشتهها.
این واژه در قرآن مجید فراوان به کار رفته است چه به صورت مفرد ، چه به صورت جمع . گاه اشاره به کتابهای پیامبران
پیشین (ص) دارد. گاه اشاره به قرآن مجید. گاهی نامه اعمال بندگان در قیامت را گوید. گاه هر نوشتهای را به صورت عام
گوید.
آن چه از آیات به دست میآید ، تأییدی است بر این که این گونه وسایل آشنای مردم و بهره برده مردم عصر نزول قرآن بوده
است و ایشان از این وسایل در امر نگارش بهره بردهاند.
در پایان یادآوری این نکته را لازم میدانم که : پیامبر بزرگوار اسلام (ص) به غیر از کاتبان وحی ( که تعدادشان ذکر شد) ، جمع دیگری کاتب داشتهاند که نامهها و عهدنامهها و اماننامهها را مینوشتهاند و تاریخ نام آنها و تعداد نامههای پیامبر (ص) را ثبت کرده است. در پارهای موارد، نوع وسیلهای که بر روی آن نامهها یا اماننامهها و پیماننامهها و پیماننامههای صادره از پیامبر (ص) نوشته شده است، آوردهاند.
10
پی نوشت ها:
1. تاریخ قرآن ، دکتر محمود رامیار، ص277.
2. حافظ بن عساکر ( م571ق) در تاریخ دمشق 23 نفر را یاد میکند. ابوشامة در تلخیص این تاریخ ، نام 25 نفر را میآورد. ابن عبدالله نیز همین رقم را مینویسد. شبراملسی ( م1087ق) چهل نفر را یاد میکند و حافظ عراقی ( م806ق) پیش از او نام 42 نفر را به نظم آورده بود. برهان حلبی در حواشی شفا 43 نفر آورده است . ابوعبدالله زنجانی در تاریخ قرآن همین رقم را نقل کرده است. در میان خاورشناسان ، رژی بلاشر کاتبان وحی را 40 تن یاد کرده است. ( مراجعه شود به تاریخ قرآن ، دکتر محمود رامیار، ص262).
3. ابتدا قاریان در مسجد النبی ( تا حدود سال چهارم هجری) با اصحاف صقه که آنها نیز از قاریان بودند ، اجتماع میکردند و به قرائت قرآن میپرداختند. سپس خانه مخرمه پایگاه قاریان شد. این برای آن بود که ابن ام مکتوم از قاریان بزرگ و دومین مبلغ اعزامی پیامبر به مدینه مدتی در آن سکونت داشت. رجوع شود به تاریخ القرآن ، ابوعبدالله زنجانی (م1360ق) ص 13، تاریخ قرآن ، دکتر محمود رامیار، ص24 . نسب قریش ، مصعب زبیری ( م 236ق،چاپ قاهره، 1953).
4. تاریخ القرآن، ابوعبدالله زنجانی ، ص 18 ؛ تاریخ قرآن ، دکتر رامیار، ص 255؛ الاتقان فی علوم القرآن ، 1/154.
5. همان.
6. روض الانف ،سهیلی ، 5/245؛ تاریخ قرآن ، دکتر رامیار، ص 264.
7. تاریخ قرآن ، دکتر رامیار، ص262؛ تاریخ القرآن ، ابوعبدالله زنجانی ، ص20 ؛ در آستانه قرآن ، رژی بلاشر ، ترجمه دکتر رامیار، ص 12 و27. الاتقان فی علم القرآن ، للسیوطی ، 1/126 و 154.
8. رسم المصحف ،غانم قدوری الحمد ، ص98، چاپ اول ، عراق 1402ق. به نقل از الصولی، ص 165.
9. مرجع پیشین ، ص96، به نقل از تقیید العلم ، خطیب بغدادی ، ص29؛ ابوداود ص 4؛ فتح الباری فی شرح البخاری، 10/386؛ الاتقان فی علوم القرآن ، 1/126.
10. العین ، خلیل بن احمد فراهیدی ( م175ق) ، تحقیق دکتر مهدی مخزومی ، دکتر ابراهیم سامرایی، تصحیح استاد اسعد طیب ، چاپ انتشارات اسوه ، سازمان اوقاف و امور خیریه ، ایران ، 2/1195 و نیز بنگرید به : لسان العرب ، 1/599 و النهایة لابن اثیر، 3/243.
11
11. لغت نامه دهخدا ماده « عسب » .
12. النهایة ، لابن اثیر، 3/243.
13. العین ،1/276 و نیز بنگرید به: لسان العرب ، 3/118.
14. تاریخ القرآن ، ابوعبدالله زنجانی ، ص 22.
15. العین ، 3/1629 و نیز بنگرید به: النهایة ، لابن اثیر، 4/244؛ لسان العرب ، 9/315؛ لغت نامه دهخدا ، 40/157 ماده لخاف.
16. صحیح بخاری، 6/98، رسم المصحف ، ص 102.
17. النهایة ، لابن اثیر، 4/244.
18. لسان العرب، 8/131 و نیز: لغت نامه دهخدا ، 27/ 579 ماده رقعة.
19. الاتقان،1/126.
20. لغتنامه دهخدا ، 36/160 ، ماده « اقتاب» و نیز بنگرید به : دائرة المعارف القرن العشرین ، 7/628؛ لسان العرب، 1/660.
21. الاتقان ، 1/1683
22. العین ،1/72 و نیز بنگرید به : لسان العرب، 12/9؛ دائرة المعارف القرن العشرین، 7/628؛ لسان العرب ، 1/660.
23. الاتقان ، 1/168.
24. لسان العرب ، 4/184.
25. فرهنگ فارسی معین ، دکتر محمد معین، 1/1352
26. تاریخ القرآن ، ابوعبدالله زنجانی، ص 22.
27. المفردات، للراغب ، ص 275 و نیز بنگرید به : العین ، 2/971؛ لسان العرب، 9/186.
28. تاریخ القرآن ، ابوعبدالله زنجانی، ص 22.
29. لسان العرب، 8/255.
30. فرهنگ فارسی معین، دکتر محمد معین ، 2/2190.
31. الاتقان ، 1/168.
32. العین ، 3/1490 و نیز بنگرید به: النهایة لابن اثیر ، 4/77؛ لسان العرب ، 12/488.
33. لغتنامه دهخدا، 36/339، مده « قضیم» .
34. النهایة ، لابن اثیر ،3/243.
35. العین ، 3/1554 و نیز : النهایة ، لابن اثیر ، 4/150.
36. تاریخ القرآن ،ابوعبدالله زنجانی، ص 22.
37. تاریخ القرآن ، ابوعبدالله زنجانی، ص 20؛ رسم المصحف ، غانم قدوری الحمد ،چاپ بغداد ، ص 97؛ صحیح بخاری ، 6/110، چاپ دارالفکر ، لبنان ، 1401ق.
38. لسان العرب ، 9/297.
39. تفیسر الطبری، 1/63، طبع قاهرة ،دارالمعارق ( به نقل از رسم المصحف ، ص99).
40. لغتنامه دهخدا .37/477، ماده « کرناف».
41. المفردات ، للراغب ص 456 ونیز بنگرید به: لسان العرب ، 2/584؛ لغتنامه دهخدا ، 40 ، ماده « لوح».
12
42. تاریخ القرآن ، ابوعبدالله زنجانی ، ص 20.
43. المفردات ، للراغب ، ص412 و نیز : لسان العرب ، 12/490.
44. المفردات ، للراغب، ص444، ماده « قلم».
45. فرهنگ فارسی معین ، دکتر محمد معین ، 2/1567.
46. لسان العرب ، 14/279.
47. لسان العرب ، 13/162.
48. تفسیر المیزان، 19/107.
49. لسان العرب، 13/162.
50. المفردات ، للراغب ،ص 200.
51. لسان العرب ، 10/123.
52. المفردات ، للراغب ، ص 224.
53. تفسیر المیزان ، 14/328.
54. لسان العرب، 3/398.
13
منبع: بینات ، سال سوم ، شماره 9.
نظر شما