موضوع : پژوهش | مقاله

اعجاز قرآن/ غیبى: اثبات وحیانى‌بودن قرآن با توجّه به بیان اخبار و امور ناپیداى گذشته، حال یا آینده جهان هستى در آن

فهرست عناوین

فهرست عناوین

وجود اخبار غیبى در قرآن:1
اخبار غیبى و اعجاز قرآن:2
تحدّى قرآن به اخبار غیبى و دلایل آن:5
      1. اخبار گذشتگان:8
      2. اخبار زمان نزول:9
      3. پیشگوییها:10
الف. حوادث اجتماعى:10
ب. اخبار پایان جهان:12
      4. اخبار آن جهانى:13
گستره اعجاز غیبى:14
منابع15
منبع: دائره المعارف قرآن کریم (جلد 3) - مرکز فرهنگ و معارف قرآن17

نویسنده : غلامعلى عزیزى

واژه «غیب» بیان کننده هر آن چیزى است که در حضور انسان نباشد یا خارج از حوزه حواس و ادراک و علم او باشد. هنگامى که خورشید و جز آن از انظار پنهان گردد گفته مى‌شود: غایب شد.[1] برخى هر آنچه را از نظر آدمى پنهان است غیب مى‌دانند; چه در ذهن باشد یا نباشد.[2]

این واژه در بسیارى از آیات به همان معناى لغوى به‌کار رفته و در برخى از آنها خداوند با وصف «عَلاّمُ الغیوب یا «عالِمَ الغَیب (داناى امور نهانى) معرفى شده است. در برخى دیگر، دانش غیب مختص به خدا شمرده شده است: «ویَقولونَ لَولا اُنزِلَ عَلَیهِ ءایَةٌ مِن رَبِّهِ فَقُل اِنَّمَا الغَیبُ لِلّه (یونس/ 10، 20) و در آیه‌اى دیگر کلیدهاى غیب را نزد خدا مى‌داند: «وعِندَهُ مَفاتِحُ الغَیبِ لا یَعلَمُها اِلاّ هُوَ». (انعام/6، 59) قرآن در برخى آیات به ذکر مصادیق غیب الهى پرداخته است; مانند زمان بر پایى قیامت، زمان و مقدار ریزش باران، جنین داخل شکم مادر، کارهاى آینده افراد و مکان مردن مردمان: «اِنَّ اللّهَ عِندَهُ عِلمُ السّاعَةِ ویُنَزِّلُ الغَیثَ‌ویَعلَمُ ما فِى الاَرحامِ وما تَدرى نَفسٌ ماذا تَکسِبُ غَدًا وما تَدرى نَفسٌ بِاَىِّ اَرض تَموتُ اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر (لقمان/31،34)

کاربرد دیگر واژه غیب در قرآن، به معناى وحى است که در یک آیه آمده است: «وما هُوَ عَلَى الغَیبِ بِضَنین‌ و او بر غیب (وحى) بخیل نیست». (تکویر/81، 24) در این آیه همه قرآن پیش از آنکه بر زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله)جارى شود مصداقى از غیب دانسته شده است.

1

 

 

وجود اخبار غیبى در قرآن:

 

بهترین دلیل وجود اخبار غیبى در قرآن کریم، تصریح خود قرآن است; خداوند در سه سوره آل‌عمران، هود و یوسف، پس از گزارش اخبارى از دوران گذشته، بر غیبى بودن آنها تأکید کرده است. از جمله بعد از بیان داستان زندگى حضرت یوسف(علیه السلام)فرموده است: «ذلِکَ مِن اَنباءِ الغَیبِ نوحیهِ اِلَیکَ‌ این (داستان) از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مى‌کنیم». (یوسف/ 12، 102) در بسیارى از آیات نیز مطالبى ذکر شده که از امور غیبى به شمار مى‌آید، هر چند در قرآن به خبر غیبى بودن آن اشاره نشده است. نمونه آن، آیات بیان کننده وقایع و سرنوشت مردمان دورانهاى گذشته است که آگاهى از برخى از آنها با روشها و ابزارهاى متعارف در دست بشر، نه در زمان نزول قرآن ممکن بوده و نه اکنون میسّر است. آیاتى که از چگونگى آغاز آفرینش خبر مى‌دهد، آیات حاکى از حوادث و وقایع آینده جهان، و آیاتى که درباره پایان جهان موجود و برپایى قیامت و عوالم پس از آن است، همه بیان کننده مطالب بیرون از قلمرو معارف متعارف بشرى و گواه وجود اخبار غیبى در قرآن است. قرآن‌پژوهان نیز بر وجود اخبار غیبى قرآن تأکید دارند و کسى آن را انکار نکرده است.

2

 

 

اخبار غیبى و اعجاز قرآن:

 

با آنکه وجود خبرهاى غیبى در قرآن حتمى است، درباره معجزه بودن آن نظر واحدى نیست و اختلافاتى به شرح زیر مشاهده مى‌شود.

1. برخى از مفسران با وجود بحث از اخبار غیبى قرآن، از معجزه بودن یا نبودن این وجه سخنى نگفته‌اند; طبرى روایاتى درباره پیشگویى قرآن درباره بعضى از حوادث، ذیل آیات مربوط به آنها آورده است[3]; ولى به معجزه بودن قرآن از این بُعد اشاره‌اى نکرده است.

2. برخى دیگر اخبار غیبى را از وجوه اعجاز قرآن ندانسته، اعجاز آن‌را در نظم و فصاحت و درستى معانى مى‌دانند; ابن‌عطیه اندلسى این عقیده را به عموم عالمان مسلمان نسبت داده‌است.[4] در میان متقدمان، شیخ طوسى[5]، یحیى‌بن‌حمزه علوى[6]، ابن‌قیم[7] و از معاصران، محمد حسین فضل‌اللّه[8]، عایشه بنت الشاطى[9] و عبدالقادر حسین[10] از طرفداران این دیدگاه‌اند.

3. برخى اخبار غیبى قرآن را یگانه وجه اعجاز آن به شمار آورده‌اند; گفته شده نظّام، افزون بر قول به صرفه (بازداشته شدن عرب از همانند‌آورى) به این وجه اعجاز قرآن نیز معتقد بوده است.[11]

4. گروهى دیگر از قرآن‌پژوهان بر این باورند که اخبار غیبى، از وجوه اعجاز قرآن است; ولى تحدّى (درخواست همانند آورى) قرآن شامل آن نمى‌شود، زیرا تحدّى شامل همه سوره‌هاست، درحالى‌که خبرهاى غیبى فقط در بعضى از سوره‌ها آمده است. خطابى[12]، عبدالجبار معتزلى[13] و محمدباقر مجلسى[14]، از قائلان به این دیدگاه به‌شمار مى‌روند. به نظر مى‌رسد این دیدگاه در‌برابر دیدگاهى شکل گرفته که اعجاز قرآن را به‌اخبار غیبى منحصر مى‌داند; خطابى در این باره مى‌گوید: گروهى گمان کرده‌اند که اعجاز قرآن فقط به جهت در برداشتن خبرهاى (غیبى) مربوط به آینده است; مانند آیات «غُلِبَتِ الرّوم ...‌ رومیان مغلوب شدند» (روم/30، 2‌ـ‌4) و آیه «قُل لِلمُخَلَّفینَ مِنَ الاَعرابِ سَتُدعَونَ اِلى قَوم اولى بَأس شَدید‌ به بادیه‌نشینان بر‌جاى‌مانده (از جهاد) بگو: به زودى به سوى قومى زورمند فراخوانده مى‌شوید‌...». (فتح/ 48، 16)

وى در ادامه گفته است: شکى نیست که این خبرها و خبرهاى مشابه آن، نوعى از اعجاز قرآن است; ولى عمومیتى ندارد که در همه سوره‌هاى قرآن موجود باشد، درحالى‌که خداى سبحان هر سوره‌اى را مستقلاً معجزه قرار داده، به‌گونه‌اى که هیچ کسى را یاراى همانند آورى نیست (و به‌طور مطلق) فرموده است: «فَأتوا بِسورَة مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَکُم مِن دونِ اللّهِ اِن کُنتُم صـدِقین‌ سوره‌اى مانند آن بیاورید و گواهان خود را ـ‌غیر خدا‌ـ فرا خوانید اگر راست مى‌گویید» (بقره/2،23) قرآن سوره خاصى را براى همانند آورى معین نکرده است، بنابراین، روشن مى‌شود که دیدگاه آنان (که تحدّى به خبرهاى غیبى را مطرح کرده‌اند) صحیح نیست.[15]

3

 

5. جمع فراوانى نیز بر این عقیده‌اند که اخبار غیبى از وجوه اعجاز قرآن بوده و به آن تحدّى شده است. این دیدگاه در میان عالمان قرآن‌پژوه از دیرباز رواج داشته و در کتابهاى تفسیر و علوم قرآنى بر آن استدلال شده است و ویژه گرایش مذهبى خاصى نیست، بلکه همه فرقه‌ها از سنى و شیعه به آن قائل‌اند.[16] باقلانى دو وجه از اعجاز قرآن را گزارش غیبى از حوادث آینده و اِخبار از قصص پیشینیان، از سوى کسى که نه کتابى خوانده و نه از کسى آموخته است، مى‌داند.[17] طبرسى در مقدمه مجمع‌البیان[18] به هنگام اشاره به مسائل مطرح در بحث اعجاز، نامى از اعجاز به خبرهاى غیبى نبرده; ولى در ذیل آیه 23 بقره/2 که از مخالفان دعوت به همانند آورى شده است به اعجاز غیبى قرآن (اخبار غیبى از گذشته و آینده) تصریح کرده است.[19] فخررازى در ذیل آیه 102 یوسف/12 به معجزه بودن داستان یوسف(علیه السلام)در قرآن تصریح کرده است[20]; همچنین قرطبى[21] و فیروزآبادى[22] و ابن‌کثیر[23] و زرکشى[24] و به دنبال وى سیوطى[25] اخبار غیبى را از جمله وجوه اعجاز قرآن دانسته‌اند. از معاصران، محمد عبده و رشیدرضا[26]، محمدجواد بلاغى[27]، احمد مصطفى مراغى[28]، علامه طباطبایى[29]، ابوالقاسم خویى[30]، محمد تقى مصباح[31]، محمد هادى معرفت[32] و محمدباقر حکیم[33]، اخبار غیبى را معجزه قرآن دانسته و برخى از آنان چگونگى اعجاز و تحدّى به آن را به‌طور مستدل بیان کرده‌اند.

مقصود از معجزه بودن اخبار غیبى قرآن این است که برخى آیات قرآن، از امور ناپیداى گذشته یا حال یا آینده سخن گفته که آگاهى بشر به آنها از راه متعارف ممکن نبوده و دلیل خدایى بودن قرآن است، زیرا درستى بخشى از این اخبار، هنگام نزول قرآن بر برخى از کسانى که به تاریخ ادیان و محتواى کتابهاى آسمانى گذشته آگاهى داشتند آشکار بود. آنان به خوبى مى‌دانستند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)درس ناخوانده است و با هیچ‌یک از اهل کتاب یا عالمان به این اخبار، هر چند به شکل تحریف شده آن، ارتباطى نداشته تا از آنان بیاموزد.

قرآن نیز خود، استدلال به امى بودن پیامبر را راه مناسبى براى بستن دهان یاوه‌گویان مشرک قلمداد مى‌کند: «وما کُنتَ تَتلوا مِن قَبلِهِ مِن کِتـب و‌لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ اِذًا لاَرتابَ المُبطِـلون (عنکبوت/29، 48); همچنین بخشى از پیشگوییهایى که سرآمد آن در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)بوده، بر همگان آشکار شد; مانند وعده بازگشت پیامبر به مکه پس از هجرت که در سوره قصص آمده است: «اِنَّ الَّذى فَرَضَ عَلَیکَ القُرءانَ لَرادُّکَ اِلى مَعاد». (قصص/28، 85) آیات دیگرى نیز شاهد این مدعاست; مانند بقره/ 2، 24; مائده/ 5، 70; حجر / 15، 9، 96; روم/ 30، 1‌ـ‌5; فتح/ 48، 15، 27; قمر/ 54، 45; نصر / 110، 1‌ـ‌3; مسد/‌111، 1‌ـ‌5.

4

 

درستى بخشى دیگر از اخبار غیبى نیز با گذشت زمان و پیشرفت دانش بشر به تدریج آشکار مى‌شود; مانند آیاتى که از مراحل آفرینش جنین آدمى یا حرکت خورشید و غیر آن سخن مى‌گوید یا آیاتى که درباره برخى از حوادث و وقایع تاریخى است; نظیر احتمال کشف غار اصحاب کهف با اوصافى که قرآن درباره آن آورده، یا آیه مربوط به نجات جسد فرعون معاصر حضرت موسى(علیه السلام) که برخى معتقدند پس از قرنها هنوز سالم و در دسترس است[34]، بنابراین، کسى که در پى همانند آورى باشد باید در این بُعد نیز همچون قرآن، غیبگویى کند.

بر پایه آنچه بیان شد آیاتى اعجاز غیبى قرآن را بیان مى‌کند که درستى آن براى مخاطبان آشکار شده، یا قابل آشکار شدن در طول زمان باشد; اما آن‌دسته از آیاتى که امکان تحقق آن در ظرف زمان مخاطبان نیست و ابزارى براى سنجش آن ندارند از این دایره خارج است. آرى مى‌توان با استناد به اعجاز قرآن در ابعاد دیگر از‌جمله فصاحت و بلاغت، به درستى همه محتواى قرآن پى برد و اخبار غیبى قرآن را مطابق با واقع دانست.

برخى از نویسندگان، اخبار غیبى را زیر عنوان اعجاز معنوى مطرح کرده‌اند.[35] در این دیدگاه اعجاز قرآن به دو نوع کلى اعجاز اسلوبى (لفظى) و اعجاز معنوى تقسیم شده و یکى از انواع اعجاز معنوى خبرهاى غیبى قرآن به شمار آمده است.

5

 

 

تحدّى قرآن به اخبار غیبى و دلایل آن:

 

برخى از عالمان بر این باورند که اخبار غیبى در قرآن آمده; ولى به آن تحدى نشده است، زیرا به همه سوره‌هاى قرآن تحدّى شده، درحالى‌که بسیارى از سوره‌ها داراى خبر غیبى نیست، افزون بر اینکه مدعیان همانندآورى در عصر نزول قرآن دسترسى به غیب نداشتند و به‌طور طبیعى ناتوانى آنان از همانندآورى آشکار بود، در صورتى که کسى از آنان چنین عذرى را مطرح نکرده است; همچنین آنان که به اعجاز غیبى باور دارند، نمى‌توانند آن را از بیان قرآنى جدا و به عنوان وجه اعجازى مستقل مطرح کنند. در کتابهاى آسمانى پیشین نیز برخى از این امور (اخبار غیبى مربوط به گذشته و آینده) آمده بود، با آنکه کتابهاى یاد شده معجزه نبوده و کسى از یهود و نصارا ادعاى اعجاز آنها را نداشته است.[36] بسیارى از صحابیان نیز به صرف شنیدن بخشى از آیات، معجزه بودن آن را باور کردند و منتظر تحقق آنچه قرآن خبر داده بود ننشستند.[37]

نبود اخبار غیبى در همه سوره‌ها دلیل عدم تحدّى به آن نیست، زیرا خواهد آمد که قرآن به همه قرآن نیز تحدّى کرده و کسى که بخواهد به این تحدّى پاسخ گوید باید حجم زیادى خبر غیبى باز گوید. اگر قرآن در سیر تحدّى از مراحل سخت‌تر (آوردن کتابى مانند قرآن) صرف نظر کرده و براى اثبات ناتوانى مخالفان، مراحل آسان‌ترى را پیشنهاد کرده است، نه تنها دلیلى بر نفى معجزه بودن خبرهاى غیبى و عدم تحدّى به آنها نیست، بلکه ناتوانى مخالفان را نمایان‌تر مى‌سازد، افزون بر این، اگر همانندآوران بخواهند مانند یکى از سوره‌هاى دربردارنده خبر غیبى را بیاورند، سخن آنان نیز باید داراى خبر غیبى باشد وگرنه در ابطال ادعاى قرآن ناکام خواهند بود. کوتاه بودن دست همانندآوران از خبر غیبى نیز کمال ناتوانى آنان را نشان مى‌دهد، و چنانچه به این نکته اعتذار مى‌جستند، به شکست خود در برابر قرآن اقرار کرده بودند.

همچنین عدم ادعاى اعجاز کتابهاى آسمانى گذشته ـ‌در عین در برداشتن خبرهاى غیبى‌ـ دلیلى بر نفى اعجاز غیبى قرآن نیست، زیرا خداى‌متعالى و به تبع او پیامبران مبلّغ کتابهاى آسمانى، براساس مصالحى آنها را به عنوان معجزه و دلیل صدق دعوت خود قرار نداده و در‌پى تحدّى به آنها نبوده‌اند، بلکه براى اثبات حقانیت خود به معجزات دیگرى، مطابق با نیاز جامعه خود، روى آورده‌اند، بر خلاف قرآن که معجزه جاوید خداى سبحان است و بر پایه مصلحت الهى، در ابعاد مختلف و از جمله خبرهاى غیبى، معجزه بوده و به آن تحدّى شده است.

6

 

نکته پایانى آنکه ایمان صحابیان به قرآن، ناشى از فهم همه ابعاد اعجاز قرآن نبوده تا عدم انتظار آنان براى تحقق درستى اخبار غیبى قرآن را دلیلى بر نفى معجزه بودن اخبار غیبى بشماریم، بلکه معتقدیم که بسیارى از صحابیان با مشاهده عبارات و آهنگ اعجازى قرآن و همچنین سابقه درس ناخواندگى و امانتدارى پیامبر و جز آن به سرعت به درستى ادعاى خدایى بودن قرآن پى برده و اسلام آوردند. با این توضیح، روشن شد که اعتقاد به اعجاز غیبى، مستلزم نفى وجوه اعجازى دیگر قرآن نیست، بلکه در کنار دیگر ابعاد، همانندآوران را در تنگناى بیشترى قرار مى‌دهد.

در قرآن کریم آیه‌اى که فقط به این وجه از اعجاز تحدّى کرده باشد وجود ندارد. تنها در برخى آیات بر عدم آگاهى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و قوم ایشان از برخى خبرهاى غیبى تصریح شده است: «تِلکَ مِن اَنباءِ الغَیبِ نوحیها اِلَیکَ ما کُنتَ تَعلَمُها اَنتَ ولا قَومُکَ مِن قَبلِ هـذا‌ این از خبرهاى غیبى است که آن را به تو وحى مى‌کنیم. پیش از این نه تو آن را مى‌دانستى و نه قوم تو» (هود/11، 49); ولى مى‌توان گفت که تحدّى مطلق و عام قرآن شامل تحدّى به اخبار غیبى هم مى‌شود، آن گونه که برخى از مفسران به این نکته تصریح کرده و در ذیل آیات تحدّى، تحدّى به اخبار غیبى را نیز مطرح کرده‌اند. علامه طباطبایى با استناد به آیه «قُل لـَئِنِ اجتَمَعَتِ الاِنسُ والجِنُّ عَلى اَن یَأتوا بِمِثلِ هـذا القُرءانِ لا یَأتونَ بِمِثلِهِ ولَو کانَ بَعضُهُم لِبَعض ظَهیرا (اسراء/17،88) معتقد‌است که قرآن، همه انسانها و جنیان را در همه زمانها و در تمامى ابعاد اعجاز، به همانندآورى دعوت کرده‌است، زیرا اگر فقط به فصاحت و بلاغت تحدّى کرده بود ویژه عربهاى زمان نزول مى‌بود.[38]

بنابراین، با توجه به مطلق آمدن «مِثْل» و تعمیم تحدّى به همه انس و جن در هر زمان و مکان، در این آیه، مدعیان غیر خدایى بودن قرآن و همانند آوران، باید کتابى بیاورند که از هر نظر همگون و هموزن قرآن باشد تا واژه «مِثْل» بر آن راست آید و در صورتى که کتاب آنان همه ویژگیهاى قرآن را در بر نداشته باشد، درستى ادعاى قرآن نمایان خواهد شد، پس اگر آنان کتابى بیاورند که با همه اوصاف قرآن برابرى کند ولى از خبر غیبى تهى باشد، «مثل» قرآن بر آن صادق نخواهد بود.

7

 

محمد باقر حکیم نیز بر این باور است که مشرکان این تحدّى را جدى گرفته‌اند و در پى ناتوانى در مبارزه با آن، افسانه بودن قرآن را مطرح کرده‌اند. در زمان معاصر نیز همین سخن از سوى برخى مخالفان قرآن مطرح شده و دانشمندان مسلمان براساس آیات قرآن و شواهد تاریخى به آن پاسخ گفته‌اند; همچنین مقارنه قصص قرآن با «عهد قدیم» بر تحدّى قرآن در این بُعد تأکید مىورزد و اعجاز آن را به‌صورت روشن‌ترى برملا مى‌کند، زیرا تورات، که قرآن به تحریف آن گواهى داده است، قصص گذشتگان را همراه با خرافات و اساطیرى آورده که کرامت انبیاى الهى را خدشه‌دار مى‌سازد، و از اهداف تبلیغ و دعوت الهى دور شده است.[39]

خبرهاى غیبى قرآن را به انواع مختلفى تقسیم کرده‌اند که به‌طور فشرده به بررسى آن مى‌پردازیم:

8

 

 

1. اخبار گذشتگان:

 

قرآن کریم در بعضى از آیات به بیان قصص انبیا و امتهاى پیشین و سرانجام آنان پرداخته و بخشى از تاریخ آنها را با جهت‌گیرى خاصى آورده است; در سوره هود درباره راز گزارش بخشى از خبرهاى پیامبران الهى و معارف ثابت و استوارى که موجب ثبات جان و دل پیامبر و پند و یادآورى مؤمنان است مى‌فرماید: «وکُلاًّ نَقُصُّ عَلَیکَ مِن اَنباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ وجاءَکَ فى هـذِهِ الحَقُّ ومَوعِظَةٌ وذِکرى لِلمُؤمِنین‌ ما از هر یک از سرگذشتهاى انبیا براى تو بازگو کردیم تا به وسیله آن قلبت را آرامش بخشیم (و اراده‌ات قوى گردد) و در این (اخبار و سرگذشتها) براى تو حق و براى مؤمنان موعظه و تذکر آمده است». (هود/11،120) با توجه به اینکه داستانهاى انبیاى الهى در طول تاریخ دچار تحریف یا به کلى فراموش شده بود، خداوند براى هدایت مردم، آنها را در قالب جمله‌هایى دلکش و موزون بیان کرده و حتى برخى از آنها را تکرار کرده است. اهمیت این داستانها در این است که بشر هیچ‌گونه امکان و ابزار متعارفى براى دستیابى به آنها نداشت و کسى جز خداوند به درستى از آن آگاه نبود، زیرا اگر چه برخى از این داستانها در کتابهاى آسمانى پیشین نیز آمده بود; اما به دلیل تحریف، محتواى وحیانى خود را از دست داده بود. نزول این آیات، خرافات و مطالب نادرست کتابهاى تحریف شده تورات و انجیل را از صفحه ذهنها زدود و ساحت قدس خدا و فرشتگان و پیامبران الهى را از نارواها پیراست.

9

 

 

2. اخبار زمان نزول:

 

در برخى از آیات قرآن‌کریم که حوادث جارى عصر نزول را بیان مى‌کند، از امورى یاد شده که پیامبر و مردم از طریق عادى به آن دسترسى نداشتند. خداوند با نزول سآیاتى، اخبار درون‌گروهى منافقان که ضد‌پیامبر(صلى الله علیه وآله)توطئه مى‌کردند و منش و نیتهاى قلبى آنان را افشا مى‌کرد و پیامبر را از خطرشان بر‌حذر مى‌داشت. در یکى از این آیات مى‌خوانیم: «و‌یَقولونَ طاعَةٌ فَاِذا بَرَزوا مِن عِندِکَ بَیَّتَ طَـائِفَةٌ مِنهُم غَیرَ الَّذى تَقولُ و‌اللّهُ یَکتُبُ ما‌یُبَیِّتونَ فَاَعرِض عَنهُم و‌تَوَکَّل عَلَى اللّهِ و‌کَفى بِاللّهِ وکیلا‌ و (در حضور تو مى‌گویند) فرمانبرداریم و چون از نزد تو بیرون شوند شبانه گروهى از آنان جز آنچه مى‌گویند ـ‌یا تو مى‌گویى‌ـ در سر مى‌پرورند و خدا آنچه را به شب در سر مى‌پرورند مى‌نویسد. از آنها روى بگردان و بر خدا توکل کن و خدا کارسازى بسنده است». (نساء/ 4، 81)

همچنین در آیه دیگرى از بهانه جوییهاى منافقان در ترک جهاد سخن مى‌گوید که اگر آنان را به سفرى کوتاه و کارى آسان بگمارند از آن استقبال مى‌کنند; ولى از سختى گریزان‌اند و به خدا سوگند یاد مى‌کنند که اگر مى‌توانستیم با شما همراهى مى‌کردیم; ولى خداوند مى‌داند که آنان دروغگو هستند: «لَو کانَ عَرَضـًا قَریبـًا وسَفَرًا قاصِدًا لاَتَّبَعوکَ ولـکِن بَعُدَت عَلَیهِمُ الشُّقَّةُ وسَیَحلِفونَ بِاللّهِ لَوِ استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَکُم یُهلِکونَ اَنفُسَهُم واللّهُ یَعلَمُ اِنَّهُم لَکـذِبون». (توبه/ 9، 42)

10

 

 

3. پیشگوییها:

 

بخشى از اخبار غیبى قرآن که درباره وقایع بعد از نزول است، به دو بخش این جهانى و آن جهانى تقسیم مى‌شود. در میان اخبار غیبى این جهانى قرآن، دست‌کم دو موضوع به‌چشم مى‌خورد: یکى حوادث اجتماعى و دیگرى حوادث در آستانه پایان جهان.

 

الف. حوادث اجتماعى:

 

قرآن کریم کسانى را که دلبستگى به اسلام از خود نشان‌نمى‌دادند و احتمال ارتداد آنان مى‌رفت، تهدید کرده، و از آوردن قومى دیگر به جاى آنان، سخن مى‌گوید: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِى اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهُم ویُحِبّونَهُ اَذِلَّة عَلَى المُؤمِنینَ اَعِزَّة عَلَى الکـفِرینَ یُجـهِدونَ فى سَبیلِ اللّهِ ولا یَخافونَ لَومَةَ لائِم ذلِکَ فَضلُ اللّهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ واللّهُ وسِعٌ عَلیم‌ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما از دین خود برگردد به زودى خدا گروهى (دیگر) را مى‌آورد که آنان را دوست مى‌دارد و آنان (نیز) او را دوست مى‌دارند با مؤمنان فروتن و بر کافران سرافرازند. در راه خدا جهاد مى‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‌ترسند. این فضل خداست، آن را به هر که بخواهد مى‌دهد و خدا گشایشگر داناست».(مائده/ 5، 54)

در اینکه مصداق آن قوم دیگر چه کسانى هستند، روایات مختلفى رسیده و آراى متفاوتى مطرح شده است; براساس برخى روایات، مقصود از آن قوم، قائم آل‌محمد(صلى الله علیه وآله)و یاران ایشان است. در برخى دیگر نیز از امیرمؤمنان، على(علیه السلام) و یارانشان، یمنیها، ایرانیان، پیکارگران با مرتدان و جز آنان یاد شده‌است[40]; همچنین برخى آیات خبر از وقوع فتنه‌ها و جنگها و شکستها و پیروزیها در‌آینده دور یا نزدیک داده‌اند. برخى از عالمان، این‌گونه پیشگوییها را ذیل عنوان ملاحم قرآن قرار داده‌اند[41] و با پدید آمدن مصداق عینى برخى‌از این خبرها در صدر اسلام، مخالف و موافق به صدق آن اذعان کرده‌اند. در ذیل به ذکر دو نمونه از آیات ملاحم که صدق آن آشکار آمده، مى‌پردازیم:

یک. «سَیُهزَمُ الجَمعُ ویُوَلّونَ الدُّبُر‌ به‌زودى این جمع در هم شکسته و (به دشمن) پشت کرده و مى‌گریزند.» (قمر/54،45) این آیه سالیانى قبل از جنگ بدر، در مکه نازل شده و به شکست کافران مکى در آینده خبر داده است; آنان بر این باور بودند که در برابر مخالفان خود متحد و پیروزند و همین را بر زبان مى‌آوردند: «اَم یَقولونَ نَحنُ جَمیعٌ مُنتَصِر‌ بلکه مى‌گویند: ما گروهى هستیم همیار یا انتقام گیرنده». (قمر/ 54، 44) درستى این خبر در سال دوم پس از هجرت، در کنار چاه بدر روشن شد. آنگاه که گروه کافران به‌رغم داشتن عِدّه و عُدّه بیشتر، تن به شکست‌داده، به سوى مکه گریختند. طبرسى در‌این باره مى‌گوید: موافقت این خبر با واقع از معجزات پیامبر(صلى الله علیه وآله)به شمار‌مى‌آید.[42]

11

 

دو. وقتى خبر پیروزى ایرانیان بر رومیان موحد و اهل کتاب، به مکه رسید، مشرکان خوشحال شدند; اما خداوند با پیشگویى پیروزى رومیان بر امپراطور ایران، در مدتى کمتر از 10‌سال (بِضعِ سِنین)، به مسلمانان روحیه بخشید و یکى از معجزات قرآنى را رقم زد: « غُلِبَتِ الرّوم فى اَدنَى الاَرضِ وهُم مِن بَعدِ غَلَبِهِم سَیَغلِبونفى بِضعِ سِنینَ لِلّهِ الاَمرُ مِن قَبلُ ومِن بَعدُ ویَومَئذ یَفرَحُ المُؤمِنون‌ رومیان مغلوب شدند، در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از (این) شکستشان به زودى پیروز خواهند شد. در چند سال (آینده). همه کارها از آنِ خداست; چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزى) و در آن روز مؤمنان (بر اثر پیروزى دیگرى) خوشحال خواهند شد». (روم/30، 2‌ـ‌4) هنگامى که مسلمانان در منطقه بدر بر مشرکان مکى پیروز‌شدند، خبر پیروزى رومیان بر ایرانیان نیز منتشر شد و درستى خبر غیبى قرآن را بر همگان آشکار کرد.[43]

12

 

 

ب. اخبار پایان جهان:

 

قرآن در بخشى از آیات خود از حوادث پیش از پایان گرفتن جهان خبر مى‌دهد. یکى از آنها بیرون آمدن «دابّة الارض» است که این آیه بدان اشاره دارد: «واِذا وَقَعَ القَولُ عَلَیهِم اَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الاَرضِ تُکَلِّمُهُم اَنَّ النّاسَ کانوا بِـایـتِنا لا یوقِنون ‌ و هنگامى که فرمان عذاب آنان فرا رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده‌اى را از زمین براى آنان خارج مى‌کنیم که با ایشان تکلم مى‌کند (و مى‌گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمى‌آوردند». (نمل/ 27، 82)

از دیگر خبرهاى پایان جهان، رهایى یأجوج و مأجوج از سدى است که آنان را محاصره کرده و قبل از بازگشایى آن همچنان در منطقه خود زمین گیرند: «حَتّى اِذا فُتِحَت یَأجوجُ ومَأجوجُ وهُم مِن کُلِّ حَدَب یَنسِلون‌ تا آن زمانى که یأجوج و مأجوج گشوده شوند، و آنها از هر محل مرتفعى به سرعت عبور مى‌کنند». (انبیاء/21،96) اخبار مربوط به پایان جهان در قرآن فراوان آمده است.

13

 

 

4. اخبار آن جهانى:

 

مهم‌ترین بخش از اخبار غیبى قرآن گزارش از جهان دیگر است که هم شمار آن نسبت به دیگر اخبار غیبى بسیار افزون‌تر است و هم موضوعات شگفتى از بهشت و جهنم و نعمتها و نقمتهاى آن دو و جزئیات فراوان دیگرى را بازگو مى‌کند. نمونه آن اخبارى است که در سوره واقعه آمده و در آن، از وقوع حتمى قیامت و آثار آن نسبت به افراد مختلف در خوار شدن یا مقام یافتن، و انهدام موجودات عظیمى چون کوهها و لرزش زمین و خبرهاى فراوان دیگرى از این قبیل سخن مى‌گوید: «اِذا وقَعَتِ الواقِعَه لَیسَ لَوَقعَتِها کاذِبَه خافِضَةٌ رافِعَه اِذا رُجَّتِ الاَرضُ رَجـّا وبُسَّتِ الجِبالُ بَسـّا فَکانَت هَباءً مُنـبَثـّا وکُنتُم اَزوجـًا ثَلـثَه». (واقعه/56، 1‌ـ‌7)

14

 

 

گستره اعجاز غیبى:

 

گستره اعجاز غیبى قرآن متأثر از نوع نگاه ما به خبر غیبى، وسعت و ضیق مى‌یابد; اگر اخبار غیبى را به داستانهاى پیشینیان و اخبار پوشیده دوران نزول قرآن و خبرهاى مربوط به آینده محدود کنیم، این بعد از اعجاز را فقط در سوره‌هایى مى‌توان یافت که از قصص گذشتگان، مکنونات قلبى کافران و منافقان و اخبار و پیشگوییهاى مربوط به آینده حکایت دارد; ولى اگر مطالب مربوط به آفرینش جهان و اوصاف کائنات و مطالب علمى خارج از دسترس بشر در زمان نزول را به امور پیشگفته بیفزاییم، اخبار غیبى قرآن گستره بیشترى خواهد‌یافت، زیرا بشر قرنها پس از نزول قرآن به‌برخى از این مطالب پى برده; ولى در زمان نزول، کسى از آنها آگاهى نداشته و به‌طور عادى دسترسى به آن غیر ممکن بوده است. اخبار مربوط به پیدایش آسمانها و زمین و انسان و برخى دیگر از پدیده‌ها‌ـ مانند ابر و باد و باران و ماه و خورشید و ستارگان، زوجیت گیاهان، مراحل تکوین جنین، و وجود جن و فرشتگان و جز آنها ـ‌همه را مى‌توان اخبار غیبى نامید[44]، گرچه بخشى از این مطالب را به لحاظى دیگر از اعجاز علمى قرآن به شمار آورده‌اند.

15

 

 

منابع

 

آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن; الاتقان فى علوم القرآن; الاعجاز البیانى للقرآن; اعجاز القرآن و اثره فى تطور النقد الادبى; اعجاز القرآن والبلاغة النبویه; اعجاز‌القرآن، باقلانى; الاقتصاد الهادى الى طریق الرشاد; بحارالانوار; البرهان فى علوم القرآن; بصائر ذوى التمییز فى لطائف الکتاب العزیز; البیان فى اعجاز القرآن; تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر; التفسیر الکبیر; تفسیر المراغى; تفسیر المنار; تفسیر من وحى القرآن; التمهید فى علوم القرآن; ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن; جامع البیان عن تأویل آى القرآن; الجامع لاحکام القرآن، قرطبى; حقایق الاعجاز من کتاب الطراز; علوم القرآن; روض الجنان و روح الجنان; الفوائد المشوق الى علوم القرآن و علم البیان; القرآن اعجازه وبلاغته; لسان العرب; مجمع البیان فى تفسیر القرآن; المحررالوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز; معارف‌قرآن (راه و راهنماشناسى); معترک الاقران فى اعجاز القرآن; المغنى فى اعجاز القرآن; مفردات الفاظ القرآن; المیزان فى تفسیر القرآن; نفحات الاعجاز; النهایة فى غریب الحدیث و الاثر.

 

 

 

 

 

[1]. لسان العرب، ج‌10، ص‌151‌ـ‌152; مفردات، ص‌616، «غیب».

[2]. النهایه، ج‌3، ص‌399.

[3]. جامع‌البیان، مج‌13، ج‌25، ص‌143‌ـ‌146.

[4]. المحرر الوجیز، ج‌1، ص‌38.

[5]. الاقتصاد الهادى، ص‌180.

[6]. الطراز، ج‌3، ص‌221.

[7]. الفوائد المشوق، ص‌273‌ـ‌274.

[8]. من وحى القرآن، ج‌1، ص‌102‌ـ‌104.

[9]. الاعجاز البیانى، ص‌93.

[10]. القرآن اعجازه و بلاغته، ص‌71، 75.

[11]. اعجاز القرآن و البلاغة النبویه، ص‌144; الاعجاز البیانى، ص‌92.

[12]. ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن، ص‌23.

[13]. المغنى، ص‌220; اعجازالقرآن، ص‌54.

[14]. بحارالانوار، ج‌89، ص‌129.

[15]. ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن، ص‌23‌ـ‌24.

[16]. اعجازالقرآن، ص‌51.

[17]. همان، ص‌73‌ـ‌74.

[18]. مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌83‌ـ‌84.

[19]. همان، ص‌157.

[20]. التفسیرالکبیر، ج‌18، ص‌222.

[21]. تفسیر قرطبى، ج‌1، ص‌53‌ـ‌54، 163.

[22]. بصائر ذوى التمییز، ج‌1، ص‌74.

[23]. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌63.

[24]. البرهان فى علوم القرآن، ج‌2، ص‌228.

[25]. معترک‌الاقران، ج‌1، ص‌180‌ـ‌182; الاتقان، ج‌2، ص‌263.

[26]. تفسیر المنار، ج‌1، ص‌204.

[27]. آلاءالرحمن، ج‌1، ص‌46‌ـ‌48.

[28]. تفسیر مراغى، مج‌4، ج‌12، ص‌13‌ـ‌14.

[29]. المیزان، ج‌1، ص‌64‌ـ‌65.

[30]. نفحات الاعجاز، ص‌34‌ـ‌36.

[31]. راه و راهنماشناسى، ص‌130‌ـ‌131.

[32]. التمهید، ج‌6، ص186، 197.

[33]. علوم القرآن، ص‌133‌ـ‌134.

[34]. البیان فى اعجاز القرآن، ص‌245.

[35]. اعجاز القرآن، ص‌51.

[36]. القرآن اعجازه و بلاغته، ص‌71‌ـ‌72; الاعجاز البیانى للقرآن، ص‌92‌ـ‌93; ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن، ص‌23‌ـ‌24.

[37]. الاعجاز البیانى للقرآن، ص‌93.

[38]. المیزان، ج‌1، ص‌60‌ـ‌64.

16

 

[39]. علوم القرآن، ص‌133‌ـ‌134; آلاءالرحمن، ج‌1، ص‌29‌ـ‌48.

[40]. مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌322; المیزان، ج‌5‌، ص‌390‌ـ‌392.

[41]. المیزان، ج‌1، ص‌65.

[42]. مجمع‌البیان، ج9، ص293; المیزان، ج‌19، ص‌84.

[43]. جامع البیان، مج‌11، ج‌21، ص‌26; روض الجنان، ج‌15، ص‌237‌ـ‌241; المیزان، ج‌16، ص‌156.

[44]. تفسیر مراغى، مج‌4، ج‌12، ص‌14; المیزان، ج‌1، ص‌65.

 

17

 

 

منبع: دائره المعارف قرآن کریم (جلد 3) - مرکز فرهنگ و معارف قرآن

نظر شما