موضوع : پژوهش | مقاله

تأمّلی در هم پیوندی آیات در سوره قیامت

فهرست عناوین

فهرست عناوین

چکیده:0
منابع:8
پاورقیها:10
منبع:نشریه مقالات و بررسی‏ها ، شماره 6311
منبع: خبرگزاری فارس11

نویسنده : عبدالهادی فقهی‏زاده

چکیده:

مقاله حاضر، در آغاز با توجه به برخی شواهد، ارتباط آیات در چارچوب سوره‏های قرآنی را تأیید کرده، آنگاه پس از یاد کرد مهمترین وجوه و احتمالات در چگونگی ربط و پیوند آیات 19 - 16 از سوره قیامت با آیات قبل و بعد از آنها، بر خلاف نظر مشهور در میان مفسّران، یعنی معترضه بودن آنها، در این خصوص وجهی را تقویت می‏کند که تصویری کاملاً یکدست و یکپارچه از آن سوره به دست می‏دهد.

 

کلید واژه‏ها: ارتباط آیات، تناسب، وحدت تألیف، اتّساق، انسجام معنایی و سوره قیامت.

ما لیس موزونا لبعض من نغم

ففی نظام الکلّ کلّ منتظم ملاّ هادی سبزواری

برخی از محقّقان با تکیه بر پاره‏ای نا همخوانی‏های ظاهری در زمینه ارتباط آیات قرآن و پیوند آنها با آیات قبل و بعد و نیز با توجّه به نزول تدریجی و گاه در اثر غفلت از زمینه‏ها و اسباب نزول آیات و بعضی مسائل دیگر که در جای خود قابل پی گیری و بررسی است، اظهار کرده‏اند که شیوه بیانی قرآن، دنباله‏دار، پیوسته و متّحدالمضمون نیست و آن را همچون دسته گلی رنگارنگ معرفی کرده‏اند که در ضمن آن، از مضامین متعدّد یاد شده‏است (ر.ک: خرمشاهی، قرآن پژوهی، 53).

"ریچارد بل" از قرآن پژوهان اروپایی در ترجمه خود از قرآن، یکی از ویژگیهای سبک قرآن را جسته جسته سخن گفتن معرفی کرده و بر آن است که بندرت می‏توان در طول بخش عمده‏ای از یک سوره، اتّساق و انسجام معنایی مشاهده کرد(بل1، مقدمه).

همچنین "آرتور جان آربری" در بخشی از مقدمه خود بر ترجمه قرآن، کتاب مقدس مسلمانان را بکلّی از انسجام منطقی بسیار دور و بیگانه معرفی کرده و گویی بر آن است که قرآن مجموعه‏ای جُنگ مانند مشتمل بر محتوایی از هم گسیخته و فاقد ارتباط می‏باشد (آربری2، مقدمه).

قدیمی‏ترین اشاره که در این باب در تاریخ به چشم می‏خورد، روایتی است که از طریق عکرمه از ابن عباس نقل گردیده است که "سلّام بن مشکم" با عدّه‏ای از یهود نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ما چگونه از تو پیروی کنیم در حالی که رو به قبله ما نماز می‏خواندی و اکنون آن را تغییر داده‏ای و کتابی که آورده‏ای به ترتیب تورات و به روش آن [یعنی متناسق و باب بندی شده] نیست (محقق، 511؛ خرمشاهی، 9).

1

 

البته نباید فراموش کرد که قرآن، کتاب هدایت است و هدف کلّی آن راهنمایی بشر به راه رستگاری و از این رو، در ضمن هر سوره صرفا راجع به موضوعی واحد گفتگو نشده است. بنابراین نباید انتظار داشت که یکایک سوره‏ها، مانند یک موضوع مستقل و یا فصلی از یک باب و یا به منزله بحثی خاص از یک کتاب، از موضوعی کاملاً یکدست سخن گفته باشند (ر.ک: شحّاته، 29) بلکه هر یک از سوره‏ها با پیش کشیدن موضوعات مختلف، گوشه‏ای از این هدف کلّی را محقّق ساخته‏اند؛ موضوعاتی که در بر آوردن هدف کلّی سوره، هماهنگی و اتّفاق کامل دارند. در این دیدگاه، در حقیقت، راهی در پیش گرفته شده‏است که بعضی از اصولیان بزرگ در زمینه وحدت بخشی به مسائل علمی یک باب و تمایز آن از دیگر ابواب، بر طبق آن رفته‏اند. اینان معتقدند آنچه عامل اتّحاد یک باب علمی می‏شود، صرفا غرض و هدفی است که علم مزبور، در جهت تحقق آن هدف، تدوین یافته‏است. گوناگونی موضوعات طرح شده در آن علم نیز آنگاه وجه منطقی و معقولی خواهد داشت که همگی آنها در پی نیل به هدف مشخّصی باشند، هدفی که آن دانش در پی نیل بدان است (آخوند خراسانی، 21؛ 22، الفیاض، 29).

علّامه طباطبائی در این خصوص معتقد است: نوعی وحدت تألیف بر هر یک از سوره‏های قرآنی حاکم است که نمی‏توان آن را در جزئی از آن سوره یا در میان سوره‏های دیگر به چشم دید. از این جا می‏توان دریافت که اغراض و مقاصد سوره‏ها، باهم مختلفند و هر کدام از آنها برای بیان معانی ویژه و هدف مشخّصی نازل شده‏اند. این معانی [هماهنگ] و هدف مشخّص، جز با پایان یافتن سوره محقّق نمی‏شود(المیزان، 1/16)، یعنی با تأمّل می‏توان نوعی جالب و خیره کننده از "وحدت جامع3" در قرآن کریم ملاحظه کرد.

به هر حال، گوناگونی مباحث مطرح شده در سوره‏های مفصّل ـ اختلاف چندانی در زمینه هم پیوندی آیات در سوره‏های قصار مکّی وجود ندارد ـ هر گز نباید ما را بر آن دارد که بپنداریم که قرآن کریم متشکّل از مجموعه مطالبی است گسسته و نامربوط که تصادفا کنار هم گرد آمده‏اند. توهّم بی‏ارتباطی آیات در بعضی مواضع، از عدم دریافت معنی درست آیات و غفلت از زمینه‏ها و اسباب نزول ناشی شده‏است. همین عامل موجب شده‏است که در آیه 3 از سوره نساء: "وَ ِانْ خِفْتُمْ ألّا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من‏النساء" گمان رود که میان صدر و ذیل آیه ارتباطی وجود ندارد و در این بین، بخشهایی از قرآن حذف و در حقیقت، تحریف به نقیصه واقع شده است. محدّث نوری در این خصوص می‏گوید: "وَ لَیْس یُشْبِهُ القِسط فی‏الیتامی نکاح النساء و لا کلّ النساء یتامی فهو ممّا قَدّمْت ذِکْرَهُ مِنْ اسقاط المنافقین من القرآن و بین قوله تعالی فی‏الیتامی و بین نکاح النساء من‏الخطاب والقصص اکثرُ من ثلث القرآن." (میرزای نوری، آغاز بحث در باره سوره نساء) غافل از آن که آیه قبل: "و آتوا الیتامی..." خود به این مطلب اشاره دارد که در آیه "وَ انْ خِفْتُم..." سخن از دختران یتیمی است که پس از کشته شدن پدرانشان در جنگها، بنحوی تحت تکفّل دیگران قرار گرفته‏اند. منظور این است که اگر نتوانستید در حق دخترانی که تحت کفالت شما قرار دارند به عدل و قسط رفتار کنید و در صورت زناشویی با آنان، مهرشان را به خودشان بپردازید، زنان دیگری به همسری اختیار کنید تا دیگر ستمی بر آنان نرود و مردانی به زنی‏شان برگزینند که مهریه‏شان را به آنان پرداخت کنند (طبرسی، 10/11، زمخشری؛ 1/497؛ طباطبائی، 4/166؛ طالقانی، 4/17؛ مکارم شیرازی، 3/253؛ بلاغی 1/7، مغنیة، 2/248).

2

 

در هر صورت خاطر نشان باید کرد که مفسران، ارتباط کلّی آیات هر سوره را مفروض گرفته و با تکیه بر سیاق سخن و مسکوت نهادن چگونگی ارتباط اکثر قاطع آنها، خواه ناخواه بر مرتبط بودن قسمت عمده قرآن، صَحَّ گذاشته‏اند. اختلاف، فقط در ربط دسته‏ای از آیه‏ها با قبل و بعد آنهاست. از این رو، معتقدان به دیدگاه ارتباط اجزاء گوناگون قرآن، تلاش کرده‏اند پرده از هماهنگی بخشهای مورد اختلاف بردارند. برخی از آیات که وجوه تناسب آنها، در بادی امر، مشکل جلوه کرده است عبارتند از:

1 ـ آیات 19 - 16 از سوره قیامت: "لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ اِنّ عَلَیْنَا جمعَهُ وَ قرءَانَهُ فَِاذَا قرأناهُ فاتّبِعْ قرءَانَهُ ثُمَّ اِنَّ عَلَیْنَا بیانَهُ".

2 ـ آیه 1 از سوره مائده: "یَا ایُّها الذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بالعُقُودِ ُاحِلَّتْ لَکُمْ بهیمةُ الأَنْعامِ اِلّا مَا یُتْلَی عَلیْکُمْ".

3 ـ آیه 3 از سوره مائده: "َالیومَ یَئِسَ الذینَ کَفَروُا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاسلام دینا فَمنِ اضطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لإثْمٍ فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ".

4 ـ آیه 67 از سوره مائده: "یَا ایُّها الرَسُولُ بَلِّغْ مَا ُانْزِلَ الیْکَ مِنْ رَبّکَ وَ ِانْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ الناسِ ِانَّ اللهَ لاَ یَهْدی القَومَ الْکَافرینَ".

5 ـ آیه 32 از سوره احزاب: "انَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِجْسَ َاهْلَ البیتَ وَ یُطَهِرَکُمْ تَطْهیرا."

6 ـ آیه 189 از سوره بقره: "یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلّةِ قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنّاسِ والحجِّ وَ لَیْسَ البرُّ بِأَنْ تَأتُوا الْبیوتَ مِنْ ظُهورِها و لَکنَّ الْبِرَّ مَن اتَّقَی وأْتُوا البیوتَ مِنْ َابوابِها وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ".

7 ـ آیات 1 و 2 از سوره اسراء: "سُبْحانَ الذی أسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ اَلحرامِ اِلی المَسجد الأَقْصَی الَّذی بارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنَا انَّهُ هُوَ السَّمیِعُ الْبَصِیرُ وَ آتَیْنَا مُوسی الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدیً لِبَنِی اسْرَائیلَ ألّا تَتَّخِذُوا مِنْ دونی وَکیلاً".

8 ـ آیه 24 از سوره انفال: "یَا أیُّها الذّینَ آمَنوا استَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکُمْ لِمَا یُجْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ الَیْهِ تُحْشَرُونَ".

3

 

هم پیوندی آیات در سوره‏های کوتاه، آشکارتر از دیگر سوره‏ها و وحدت ادبی و موضوعی آنها کمتر مورد اختلاف است. سوره قیامت یکی از همین سوره‏هاست. با این حال، تناسب آیات 19-16 از آن با آیات قبل و بعد، معرکه آراء مفسّران کهن و متأخّر شده و در غالب توجیهات، این آیات به مثابه جمله‏ای معترضه تلقّی گردیده که به سبب عجله پیامبر اکرم (ص) در بخاطر سپردن آیات نازله، در لابه‏لای آیات سوره قیامت آمده است و هدف از آن، خاطر نشان کردن اصل جمع‏آوری آیات و حفظ آنها از ضیاع و نابودی توسّط خداوند است و در نتیجه هرگز از یاد و خاطر پیامبر (ص) نخواهند رفت. پس به هنگام نزول وحی باید سراپا گوش شود و پس از پایان یافتن قرائت جبرئیل زبان به تلاوت آیات بگشاید!

استبعاد وقوع چنین حادثه‏ای (عجله کردن پیامبر (ص) در به خاطر سپردن آیات قرآن به هنگام نزول وحی بر او) تا بدانجاست که برخی با استناد به این طرز تلقّی، ارتکاب گناه را برای پیامبران جایز دانسته و گفته‏اند: اگر این استعجال از جانب پیامبر (ص) به اذن خداوند صورت گرفته، پس چگونه است که خود از آن نهی کرده است؛ اگر به اذن الهی نبوده، پس پیامبر (ص) در واقع مرتکب گناه شده است (فخر رازی، 30/224).

این تفسیر ظاهرا متکی به روایتی از ابن عباس است که "کَانَ النَّبِیُّ اذَا نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئیلُ بِالْوَحْیِ کَانَ یُحَرِّ کُ لِسَانَهُ وَ شَفَتَیْهِ فَیَشْتَدُّ عَلَیهِ فَکَانَ یَعْرِفُ ذَلِکَ فیهِ فَأَنْزَلَ هَذِهِ الآیَةَ فیِ" لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقیامَةِ":"لاَ تُحَرِ ّکْ بِهِ لِسَانَکَ" (طبری، 29/187). در روایتی دیگر که سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده، شبیه همین مضمون آمده‏است: "کانَ رَسُولُ اللّهِ یَشْتَدُّ عَلَیْهِ حِفْظُ التَنْزیلِ و کانَ اذا نزل عَلَیْهِ الوحیُ یُحَرّکُ لسانه و شَفتیهِ قَبْلَ فراغِ جَبْرَئیلَ مَخَافَةَ أنْ لا یَحفَظَ فَأنْزَلَ تَعالَی: "لاَ تُحَرّکْ بِهِ لِسانَکَ"(فخر رازی، 30/224، مشابه این مضمون را همچنین می‏توان در ضمن روایاتی از کتاب صحیح البخاری، 1/61، 6/550 و 551 ملاحظه کرد)، فخر رازی پس از نقل این روایت، خود می‏گوید: "یاد کرد مطلب با ضمیر، هر چند که نظر به دلالت قرینه حالیّه بر آن، مرجع آن قبلاً ذکر نشده، جایز است، چنانکه در آیه نخستین سوره قدر نیز چنین است: "انّا أنزلناه فی لیلة القدر". بر اساس این تفسیر، می‏توان آیه 114 از سوره طه: "و لا تعْجَلْ بالقرآن من قبل أن یُقْضَی الیک وحیه" را نظیر آیه "لا تحرّک به لسانک" تلقّی کرد (همانجا) و این گونه وی در حقیقت آن دسته از آیات را به مثابه جمله‏ای معترضه در نظر می‏گیرد.

4

 

تفاسیر تبیان، درّالمنثور، تفسیرمراغی، نورالثقلین، روح البیان، فی‏ظلال‏القرآن، الجواهر فی تفسیر القرآن، کشّاف و چندین کتاب تفسیری دیگر نیز به همین منوال، گر چه گاه وجوه دیگری در وجه تناسب آن آیات ابراز کرده، دست کم در یک وجه تفسیری، آنها را جمله معترضه دانسته و خود تلویحا این نظر را تأیید کرده‏اند.

دراین خصوص، وجوه و احتمالاتی در تفسیر کبیر ذکر شده که در زیر بدانها اشاره می‏شود:

1 - احتمال دارد پیامبر اکرم (ص )به هنگام نزول این آیات [و نه همیشه] استعجال کرده و از این رو، مورد نهی خداوند قرارگرفته، چنانکه معلّمی به هنگام تدریس، برای توجّه دادن، به شاگرد خود تذکّر و هشدار دهد. کسی که علت آن هشدار را نداند، خواهد گفت: وقوع این سخن در این موضع و به هنگام تدریس مناسبتی ندارد، ولی اگر کسی از جریان امر آگاه باشد طبعا آن را کاملاً بجا و پسندیده خواهد شمرد.

2 - خداوند متعال در آیات آغازین سوره قیامت، در مورد کافران فرموده: آنان سعادت زودگذر دنیوی را خواهانند: "بل یریدالإنسان لیفجر امامه"، آنگاه سخن از مذمّت هرگونه تعجیل حتّی در امور دینی را به میان می‏آورد: "لاتحرّک به لسانک لتعجل به" و در ادامه آن می‏فرماید: "کلّابل تحبّون العاجلة".

3 - پس از این که آیات "بل الإنسان علی نفسه بصیرة و لوألقی معاذیره" نازل شد، رسول اکرم (ص ) همزمان با قرائت جبرئیل، از ترس فراموشی آیات وحیانی، زبان به تکرار و بازخوانی آنها گشود. از این رو، گویی به وسیله "لاتحرّک به لسانک"[عتاب آمد و] به او گوشزد شد که حفظ آیات وحیانی جز بواسطه توفیق و امداد الهی میسّر نیست ،پس استعجال را ترک و بر هدایت و رهنمودهای الهی تکیه کن !

4 - پنداری خداوند می‏فرماید: ای محمّد! غرض تو از این شتاب آن است که آیات را از برکنی تا آنها را [چنانکه وحی شده است] به مردم برسانی، ولی بدان که حاجتی به این کار، یعنی شتاب کردن نیست، زیرا"الانسان علی نفسه بصیرة" و آنان خود می‏دانند که کفر و پرستش بتها و انکار قیامت باطل است؛ اگر غرض آن است که قبح اعتقاد آنان را به ایشان یاد آور شوی، از آنجا که چنان شناختی در نزد آنان حاصل است، پس بر این تعجیل هیچ فایدتی نیست.

5

 

5 - از زبان کافران آیه آمد که "أین المفرّ" تا بیان کند که آنان می‏خواهند از خدا به غیر او بگریزند. پس از آن به پیامبر(ص) خطاب شد که درامر حفظ و به خاطر سپردن آیات، از تکرار و باز خوانی آنها، کمک می‏طلبی، حال آن که این کار،استعانت از غیر خداست ؛ این روش را ترک و در این امر، فقط بر خدا اعتماد کن!

عبدالرحمان سیوطی پس از نقل نظر مشهور، در عین حال، این آیات را با آیات ما قبل، بی ارتباط ندانسته است و وجه اتّصالشان را آن می‏داند که آیات پیشین، از اعراض منکران و گناهکاران از آیات و نشانه‏های الهی سخن می‏گوید و این مجموعه، متضمّن لزوم توجّه به آیات و حفظ آنهاست (تفسیرالجلالین ،175).

سیّد قطب نظریّه مشهور را تأیید می‏کند و می‏نویسد: خداوند متعال به پیامبر(ص) امر کرده که در تکرار آیات وحیانی شتاب نکند و از فراموشی آنها بیمناک نباشد: "لاتحرّک به لسانک لتعجل به انّ علینا جمعه و قرآنه". ظاهرا این ماجرا بانزول آیات پیشین همزمان و همراه بوده است (مشاهدالقیامة، 68).

محمدجواد مغنّیه نیز، بر آن است که آیات "لاتحرّک به لسانک لتعجل به ..." مستأنفه است و گویا بدون ارتباط با قبل و بعد؛ و به این ترتیب، معنای رایج را می‏پذیرد(7/471).

این گروه از مفسّران ـ چنان که گفته شد ـ آیه "لاتحرّک به لسانک " را قرینه‏ای دانسته‏اند برای آیه :"ولاتعْجَلْ بالقرآن من قبل أن یقضی الیک وحیه"(طه /114). علّامه طباطبائی در این مورد تصریح کرده است که "شباهت ظاهری این دو آیه باهم ،مؤیّد شباهت معنایی آنهاست و اساسا جملات معترضه در ارائه معنای مراد،نیازی ندارند که آیات قبل و بعد از آنها، ناظر بر معنایشان باشند(20/111)، امّا در پاسخ باید گفت: چنین مقارنه‏ای اساسا صحیح نیست و آیه 114 از سوره طه نیز دلالتی بر عجله و شتاب پیامبر (ص) در تلقّی آیات وحیانی ندارد. چون به نظر می رسد در کنار هم نهادن آیات فوق و تحمیل یکی بر دیگری و استنباط معنای پیش گفته از آنها، خالی از تسامح نباشد، بلکه آنچه از تأمّل در مدلول آیه به دست می‏آید، آن است که پیامبر اکرم (ص) مدخلیّتی در اصل نزول و زمان نزول آیات نداشته است و از آنجا که در برخی مواضع و در پاره‏ای حوادث (مانند ماجرای افک)، شتاب‏آلوده و بی‏صبرانه، در انتظار تجدید نزول آیات بسر برده به امید آن که بدین وسیله از برخی تنگناها نجات یابد، خداوند متعال در ضمن آیه 114 از سوره طه، به گونه‏ای لطیف، از این استعجال نهی کرده و فرموده است: "و لا تعجل بالقرآن قبل أن یقضی الیک وحیه و قل ربّ زدنی علما" (ترجمه: و در [نزول] قرآن پیش از آن که بر تو وحی شود، شتاب مکن و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزای) یعنی در این قبیل موارد، در پیشگاه الهی بایست و بی آنکه در دل و جان خویش ناشکیبی کنی، از خداوند طلب کن که بر[هدایت و [دانشت بیفزاید.

6

 

این تفسیر، ضمن پرده برداشتن از حادثه‏ای که در برخی مراحل حیات تاریخی اسلام گاه برای شخص پیامبر اکرم (ص) اتّفاق افتاده و رخداد آن نیز کاملاً طبیعی می‏نماید، ارتباط صدر و ذیل را در جلوه‏ای مناسبتر نشان می‏دهد و میان آن دو، پیوندی تنگاتنگ برقرار می‏سازد. در همین خصوص، در قرآن کریم (مریم، 4/64) می‏خوانیم: "و ما نتنزّل الّا بأمر ربّک له ما بین ایدینا و ما خلفنا و ما بین ذلک و ما کان ربّک نسیّا"(ترجمه: [جبرئیل گفت:] و ما جز به فرمان پروردگارت نازل نمی‏شویم، او حاکم آینده و گذشته و حال ماست [‌آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو است همه به او اختصاص دارد] و پروردگارت هر گز فراموشکار نیست). وحی آسمان فقط با صلاحدید خداوند فرود می آید و هیچ بنده‏ای را در آن دخالتی نیست.

در تفسیر کبیر در قالب یکی از وجوه محتمل در معنای آیه، آمده است که گروهی از مکّیان همراه با اسقف نجران، به نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند: ای محمّد! از فلان و فلان مسأله آگاهمان کن! و سه روز به حضرت (ص) مهلت دادند، امّا چون نزول وحی به تأخیر افتاد، شایع کردند که (یهود) بر محمّد (ص) غلبه یافته‏اند و در این هنگام بود که آیه "لا تعجل بالقرآن قبل أن یقضی الیک وحیه" نازل شد؛ بدان معنا که: ای محمّد! در فرود آمدن [بخشهای[ قرآن، قبل از نزول آنها از لوح محفوظ به جبرئیل و از فرشته وحی به خود، عجله و شتاب مکن (فخر رازی، 22/122).

چنانکه ملاحظه می‏شود در تمام وجوه پیش گفته در مورد آیه "لا تحرّک به لسانک"، مخاطب در "لاتحرّک" و مرجع ضمیر"ه" در "به"، پیامبر(ص) و قرآن است که به انحاء مختلف، توجیه و تفسیر شده است، حال آنکه به گمان ما ـ بر طبق آنچه در پی خواهد آمد ـ مرجع ضمیر "ه" و مخاطب در "لاتحرّک"، قرآن و شخص رسول اکرم (ص) نیستند بلکه مخاطب، کافران و مرجع ضمیر"ه"، کتاب اعمال (‌ نامه عمل) آنان هستند که در ضمن آیات پیشین به آنها اشارتی رفته است .

طبرسی (10/ 600 و 601) و فخررازی (30/223) در کنارنقل دیدگاه رایج، وجه دیگری در چگونگی پیوند و هماهنگی آیات سوره قیامت ،آورده‏اند و خود به آن تمایل نشان داده‏اند که بطورکلی از جانب سایر مفسّران با بی‏مهری روبرو گشته است. فخررازی از قفّال نقل می‏کند: "مخاطب درآیه "لاتحرّک به لسانک" اصولاً پیامبر اکرم (ص) نیست، بلکه خطاب آن، متوجّه "انسانِ" مذکور در آیات پیشین است. این خطاب در حالی صورت می‏گیرد که نامه عمل وی را مشتمل برافعال قبیح او به دستش داده و گفته‏اند: "اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"(اسراء/14)امّا چون به قرائت آن می‏پردازد،زبانش از شدّت ترس و شتابش در خواندن نامه عمل، به هم می‏خورد. اینجاست که خطاب به او می‏گویند: "لاتحرّک به لسانک لتعجل به ..." بر ماست که بنا به وعده خویش و بر طبق اصل حکمت، اعمال بندگان را گرد آوریم و آنها را بر آنان باز خوانیم؛ هنگام قرائت ما، آنان باید به کرده‏های خویشتن اقرار و اعتراف کنند که "آری !اینها اعمال ماست ."؛شرح آن امور و بیان مراتب عقوبت آنها [نیز [بر عهده خود ماست.(تفسیر کبیر، 30/223). فخررازی آنگاه از زبان قَفّال می‏گوید: این وجه خوبی است که با هیچ دلیل عقلی در تعارض نیست ـ گرچه در اخبار و روایات خبری از آن در میان نباشد(همو،224) .

7

 

در این وجه تفسیری، آیات مذکور اساسا راجع به قرآن و عجله پیامبر (ص) سخن نمی‏گوید، بلکه به روشنی در صدد ترسیم تصویری از حادثه هولناک قرائت نامه اعمال کافران در روز قیامت است. این تفسیر، با نمایش صحنه‏ای سخت تکان دهنده از دلهره و اندوه کافران در هنگام قرائت نامه اعمالشان، آهنگ سوره را بخوبی یکنواخت و یکدست جلوه داده، هرگونه قطع و انفصالی را که لازمه پایبندی به نظر مشهور است از دامان سوره قیامت می‏زداید. آیات سوره ،با سوگند به روز قیامت و نفس ملامتگر آغاز می‏شود و با گفتگو از آگاهی کافران و منکران از عملکرد خویش و بیان حالت آنان در آن هنگامه ،ادامه می‏یابد و با پافشاری بر رخداد رستاخیز، پایان می‏پذیرد.

سیوطی در الاتقان پس از طرح این نظریّه به نقل از قفّال ،بی درنگ با چوب شذوذ و مخالفت با احادیث صحیح ،به زعم خود،آن را از اعتبار می‏اندازد(2/110).

شیخ محمود شلتوت در کتاب إلی القرآن الکریم نظر رایج را نادیده گرفته و به این سو متمایل است و بر همین اساس (بیان قفّال)به تفسیر سوره قیامت پرداخته است (ص 181).

اینها مهمترین وجوهی است که در مورد وجه اتّصال آیات مذکور در کتب تفسیر وجود دارد. طبعا در این بین، نظرات فرعی و جانبی دیگری نیز به چشم می‏خورد که برای آشنایی تفصیلی و نزدیک به آنها، باید به متون تفسیری رجوع کرد. از این رو، در پایان بحث، بی‏مناسبت نمی‏بینیم که دو وجه از وجوهی را که عبدالکریم الخطیب در التفسیر القرآنی للقرآن (15/1320 ، 1321) در این خصوص متذکّر شده، برگزینیم :

1 - این آیات با نکوهیدن عجله به عنوان یکی از ویژگیهای ناپسند انسانی ،بر این نکته پافشاری کرده است که در کلّیه امور به تعادل رفتار کردن و تأمّل ورزیدن ،محمود و پسندیده است . براین مبنا، آیا بهتر نیست که مشرکان در انکار وقوع قیامت، شتاب آلوده نظر ندهند و در عوض، اندکی در این مورد، بیندیشند.

2 - اشاره این آیات به این نکته است که پیامبر(ص) وظیفه دارد به آوای وحی، گوش جان بسپارد و زبان خویش را جز پس از اتمام وحی به حرکت و جنبش در نیاورد تا معانی قرآن در پهنه جان او، صورتی روشن و استوار بیابد. با این وضع، آیا مسلمانان نباید،این شیوه را سرمشق قرار دهند و وقتی قرآن تلاوت می‏گردد، به آن گوش فرا دهند و در آن هنگام هیچ سخنی نگویند تا مگر خداوند راهی برای درک محتوای سخنان وحیانی ،پیش پای آنان بگشاید؟!

8

 

به هر حال، آنچه را ما با خصوصیّت مکّی بودن و کوتاهی سوره قیامت ، مناسبتر می‏دانیم همان وجهی است که از "قفّال" نقل کردیم .این وجه که برخی از دانشمندان نیز به آن گرایش دارند، مفاد و مضامین سوره قیامت را کاملاً یکدست و یکپارچه نشان می‏دهد و محقّقان را از چنگ زدن به پاره‏ای دیگر از توجیهات که شاید چندان تناسبی باشأن و مقام نبوّت پیامبر اکرم (ص) نداشته باشد،بی نیاز می‏کند.

 

 

منابع:

 

1.آخوند خراسانی، کفایة الأصول ،قم ،مؤسّسة النشر الاسلامیّ ،1412 ق .

2.بخاری، ابو عبدالله، صحیح البخاری، بیروت، دارالقلم، 1407ق.

3.بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمان فی تفسیر القرآن، قم، کتابفروشی و جدانی، بی‏تا.

4.حویزی، شیخ عبدعلی، تفسیر نور الثقلین، قم، مطبعة‏الحکمة، 1348 ق .

5.حقّی برسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ریاض، المکتبة الاسلامیة، 1928 م .

6.خرمشاهی، بهاءالدین، قرآن پژوهی، تهران، مرکز نشر فرهنگی مشرق ،1372 ق .

7.خطیب ،عبدالکریم، التفسیر القرآنی للقرآن، مصر، دارالفکرالعربیّ، 1970 م .

8.زمخشری ،الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربیّ، 1407ق.

9.سیوطی، عبدالرحمان، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارومکتبة الهلال، بی تا.

10.همو، تفسیر الجلالین، بیروت، دارالکتاب العربیّ ،1407 ق .

11.همو، الدّرّ المنثور، بیروت، مطبعة محمدامین دمج ،بی تا.

12.سیّد قطب، فی ظلال القرآن، بیروت ،1386 ق .

13.همو، مشاهد القیامة فی القرآن، مصر، دارالمعارف ، بی‏تا.

14.شحّاتة، عبدالله محمود، اهداف و مقاصد سوره‏های قرآن کریم، ترجمه سید محمدباقر حجّتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ،1369 ش .

15.شحّاتة، عبدالله محمود، اهداف و مقاصد سوره‏های قرآن کریم، ترجمه سید محمدباقر حجّتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ،1369 ش .

16.شلتوت، شیخ محمود، الی القرآن الکریم، تهران، منظّمة الاعلام الاسلامیّ، 1405 ق.

17.شلتوت، شیخ محمود، الی القرآن الکریم، تهران، منظّمة الاعلام الاسلامیّ، 1405 ق.

18.شیخ طوسی، تفسیر التبیان ،النجف ،مکتبة الأمین ،1383 ش .

19.طالقانی، سیّد محمود، پرتوی از قرآن ،تهران ،شرکت سهامی انتشار ،1360 ش.

20.طبرسی، ابوعلی الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق.

21.طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ریاض، المکتبة الاسلامیة، 1974ق .

22.فخررازی، التفسیر الکبیر، قم ،مکتب الاعلام الاسلامیّ ،چ 3 ،1411 ق .

9

 

23.فیّاض ،محمد اسحاق ، محاضرات فی‏اصول الفقه، تقریرات درس آیة الله سید ابوالقاسم خویی، قم ،دارالهادی للمطبوعات ،بی تا.

24.محقّق، محمدباقر، بیّنات در شأن نزول آیات، تهران ،انتشارات اسلامی، 1359 ش .

25.مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی ،مصر، مکتبة و مطبعة البابی، 1348 ق .

26.مغنیّة ، محمد جواد، التفسیر الکاشف ،بیروت ،دارالعلم للملایین، 1981 م .

27.مکارم شیرازی ،ناصر(باهمکاری جمعی از نویسندگان)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة 1365ش .

28.میرزای نوری، فصل الخطاب فی اثبات تحریف الکتاب، کتاب شناسنامه ندارد.

29.Arbery, Arthur j. the Quran Interpreted, Qum,The Center of Islamic studies.

30.Bell, Richard, :The Quran, translated, with rearrangement of the surahs (Edinurgh, 1937-1939).

 

10

 

 

پاورقیها:

 

 

 

1. Bell

2. Arbery

3. Organic unity

 

11

 

 

 

منبع:نشریه مقالات و بررسی‏ها ، شماره 63

 

 

منبع: خبرگزاری فارس

نظر شما