بررسی کفایت ها و کاستى هاى ترجمه استاد الهى قمشه اى رحمه الله
فهرست عناوین
نویسنده : ماشاء الله بیات مختاری
فهرست عناوین
چکیده: این نوشتار نگاهى نقادانه به ترجمه الهى قمشه اى از قرآن دارد. نویسنده نخست به شرح زندگى مترجم مى پردازد. سپس از انواع ترجمه، شرایط مترجم و تنگناهاى ترجمه سخن مى گوید. آنگاه مزایا و امتیازات ترجمه مرحوم الهى قمشه اى را بر مى شمارد. در ادامه از نقدهایى که بر این ترجمه شده است، یاد مى کند و در پایان به نقد و بررسى نارسایى هاى ترجمه پرداخته و با آوردن نمونه هاى متعدد اشکالات ادبى، ویرایشى، ابهام زدایى، نقل به معنا و افتادگى ها را توضیح مى دهد.
کلید واژهها: الهى قمشه اى، ترجمه قرآن، ویژگى هاى ترجمه الهى قمشه اى، نارسایى هاى ترجمه الهى قمشه اى.
یکى از ترجمههاى قرآن در شصت سال اخیر که از بیشترین محبوبیت و شهرت و جاذبه وتعدد چاپ و تکثر نسخهها برخوردار بوده و هست، ترجمه مرحوم استاد محیىالدّین مهدى الهى قمشهاى مىباشد.
در بررسى کفایتها و قوتها، کاستىها و کمبودهاى آن ترجمه به طور خلاصه به ذکر پنج نکته مىپردازیم:
1 - نگاهى کوتاه به زندگى مترجم
2 - انواع ترجمه، شرایط مترجم و وجود دشوارى و تنگنا در ترجمه قرآن
3 - مزایا و امتیازات ترجمه استاد الهى قمشهاى
4 - سیر نقدها بر آن ترجمه
5 - بررسى اجمال گونه نارسایىها و کاستىهاى آن ترجمه
1
1) نگاهى کوتاه به زندگى مترجم
در سال 1283 شمسى در هشتاد کیلومترى جنوب اصفهان در شهر قمشه متولد شد. دانشطلبى و کسب معرفت را در همان شهر آغازید سپس در اصفهان که از مرکزیت علمى و نامآورى برخوردار بود اقامت گزید و از خرمن دانش اساتیدى متعدّد از جمله سید حسن مدرّس که به درس او توجّه ویژهاى نشان مىداد خوشه چید و بهره برد و در زمینههاى گوناگون از جمله فلسفه و حکمت صاحب نظرى نسبى گردید. شهره و نامبردار بودن مردان علمى حوزه مشهد همچون حاج آقا حسین قمى و میرزا مهدى اصفهانى مؤسس و تئورسین مکتب تفکیک و... او را به مشهد کشاند و سالها در مشهد رضوى از ستارگان و عالمان فرزانه آن سامان حریصانه علم و عرفان آموخت و آجرهاى ساختمانى شخصیت علمى و عملى خویش را ارتفاع و ارتقاء بخشید.
روح بزرگ و دریاگونه او از سویى، و فزون خواهى سیراب ناپذیر معرفت دینى که در عمق روح او عجین شده بود از سوى دیگر، او را عازم نجف اشرف، شهر فقیه پرور و پر آوازه بین النهرین ساخت. در طى طریق بین مبدأ و مقصد شبى را در مدرسه سپهسالار تهران (مدرسه عالى شهید مطهرى) توقف کرد. پس از سپیده دمان با سید حسن مدرّس که براى تدریس کتاب کفایة الاصول آمده بود، به طور اتفاقى ملاقات کرد و تجدید خاطره پیشین حضور در اصفهان رخ نمود و شاگرد به معلم و استادى که سخت او را دوست مىداشت، کرنش و احترام کرد. درخواست مدرس از او براى ماندن و تدریس در تهران مورد پذیرش قرار گرفت و نقطه عطفى در زندگى الهى قمشهاى با تقدیرات معبود قدوسى و قیوم سبب ساز و سبب سوز رقم خورد. و او جزو اساتید مبرّز مدرسه سپهسالار - که بعدها به دانشکده معقول و منقول، تغییر نام یافت - گردید.
او به مدت 35 سال در دانشگاه تهران و حوزههاى علمیه در رشتههاى فلسفه، حکمت و تفسیر و سایر علوم اسلامى مشغول تدریس بود، و در رشتههاى گوناگون علوم اسلامى آثارى گرانسنگ رقم زد. بعلاوه، ترجمههایى شیرین و شیواى از قرآن و صحیفه سجادیه و مفاتیح الجنان به زبان پارسى از خود به یادگار گذاشت.
بدون هیچ گونه تردید او ادیبى مشهور، عارفى متشرّع، صاحبدلى کم بدیل، حکیمى متألّه و مترجمى زبردست بود که مناصب و مقامات عاریت دنیوى در نگاه او ارزنى نمىارزید، از شهرت متنفّر و از لغو گفتارى و رفتارى، گریزان و به دقت و احتساب گرایش، و عفت در کلام همیشه در او مشاهده مىشد.
2
حکماى متأله و معاصر همچون حسن زاده آملى و جوادى آملى از محضر پر فیض او به مدت 11 سال پیوسته سود و بهره بردهاند و وجود اینان همچون آئینهاى آن استاد را نمایانگرند.
به گفته استاد حسن زاده آملى او در اصل از سادات بحرین و از خاندان علم، زهد، عرفان و تقواى آن ناحیه است که در زمان نادرشاه افشار مخفیانه وارد ایران شدند. خود آن سفر کرده بارها این نکته را تکرار مىکرده است و نیز یادآورى مىکرده که چون در کسوت متعارف فعلى شناخته شدهام از این رو از تبدیل عمامه سفید به سیاه خوددارى مىکنم.1
3
2) انواع ترجمه
واژه «ترجمه» بر وزن فعلله مصدر فعل رباعى ودر لغت به معناى تبیین و ایضاح و کشف و بیان است و در اصطلاح امروز، ترجمه، برگرداندن مطلبى از زبان مبدأ به زبان مقصد است که در آن تعدد زبان شرط است. ترجمه به سه گونه انجام مىپذیرد.
1 - ترجمه تحت اللفظى یا همگام
2 - ترجمه معنوى
3 - ترجمه تفسیرى
1 - ترجمه همگام: به این صورت است که مترجم به جاى هر واژه از زبان مبدأ کلمهاى از زبان مقصد را جایگزین مىسازد. ترکیب بندىهاى کلام مبدأ را یک به یک و واژه به واژه تبدیل مىکند. بدون شک این شیوه نارساترین نوع ترجمه است و نمىتواند معناى کلمات زبان مبدأ را کاملاً برساند. ترجمه همگام در کلامى همانند قرآن که در آن انواع استعارهها، کنایهها و مثلها به کار برده شده است، اصلاً امکانپذیر نیست. و در صورت اعمال آن، معانى مستهجن رخ خواهد نمود.
2 - ترجمه معنوى: در این روش مترجم تلاش مىکند که پیام و معنا را از قالبى به قالب دیگر بریزد تا معناى مراد را کاملاً ادا نماید؛ یعنى سعى مىشود بى کم و کاست مقصود متکلّم برگردان شود. اگر چنانچه نیازمند به تقدیم و تأخیر و کم و زیاد کردن بعضى عبارات باشد آن را مرتکب خواهد شد، مترجم به نظم و ترتیب اصل و زبان مبدأ پاىبند نیست. در ترجمه کتابهاى علمى این سبک در بیشتر موارد رعایت شده است.
3 - ترجمه تفسیرى: در این روش مترجم به شرح و بسط مطالب به زبان مقصد مىپردازد.2
4 - شرایط مترجم: مترجم قرآن دستکم باید داراى شرایط ذیل باشد:
1 - باید به دو زبان مبدأ و مقصد کاملاً مسلط باشد و با رموز و ظرایف و دقایق هر دو زبان آگاه باشد. اسلوبها و روشها و ویژگىهاى دو زبان را بشناسد.
2 - ترجمه را به گونهاى ارائه دهد که همه معانى و پیامهاى متن را منتقل و خواننده را مستغنى و بى نیاز از اصل سازد.
3 - دانش دینى مترجم قرآن در اندازه باشد که بتواند قبل ازاقدام به ترجمه به تفاسیر معتبر مراجعه و به استنباط شخصى خود از آیه اکتفا نکند.
4
4 - مترجم باید خود را از خواستههاى درونى برآمده از محیط و باورهاى تقلیدى آزاد سازد. و صرفاً در صدد فهم آیات باشد و واضح است فراهم آمدن همه این موارد در یک فرد براى ترجمه کلام الهى بسى دشوار و در مرز محال است.3
دشوارى ترجمه قرآن
کتابى که مورد ترجمه قرار مىگیرد، هر چه علمىتر، فراگیرتر و موضوع آن حساستر و والاتر باشد، ترجمه آن هم نیازمند به دقت، ظرافت و لطافت بیشترى خواهد داشت. بر این اساس دشوارترین ترجمه، بازگردان قرآن است؛ چون قرآن کتاب الهى و تجلى گاه مطلق او با همه اسماء و صفاتش مىباشد. امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «لقد تجلّى اللَّه لخلقه فى کلامه و لکنّهم لا یبصرون»4 و از آنرو که مهندسى ساختار و ریختار تک واژهها و جملات قرآن بوسیله حکیم مطلق آفرینش، بر اساس حکمت و اتقان و غنى و به عنوان معجزه ابدى خدا در بستر تاریخ سامان و تنظیم یافته است و مترجم باید علاوه بر آشنایى به زبان مبدأ و مقصد و شناخت لغات و اصطلاحات و داشتن تخصّص در رشته مورد ترجمه و یا دست کم اطلاع از موضوع مورد ترجمه، بتواند پیامها و ویژگىهاى معنایى و محتواى آن را انتقال دهد، تا اتقان، جذابیت، لطافت، زیبایى، تأثیرگذارى، تحول آفرینى و جاودانى آن وحى نامه الهى، محفوظ بماند.
مخلوق محدود را توان پرواز تا اوج کلام خالق نامحدود نیست بعلاوه لغات و ترکیبهاى انسان مخلوق با گذشت زمان دستخوش تغییر و فقدان حلاوت مىگردد، در صورتى که الفاظ و آهنگ آیات الهى همیشه جذابیت و لطافت نخستین خود را حفظ نموده است و چگونه مىتواند مخلوق، الفاظ دچار رکود و کهنگى و فرسایشى خویش را جایگزین ترکیبهاى بدیع و بى بدیل طراح و مهندس و معمار آفرینش سازد.5
نگاهى به ترجمههاى گذشته فارسى نمایانگر این است که، آنها حلاوت خود را از دست داده، ترکیب جملهها، ساختار کلمات متروک و فرسوده گشته و به گوش، ناآشنا، و به فهم نامأنوس گردیدهاند ولى ترکیبها و آهنگ قرآن همچنان تازه و کهنه نشده باقى مانده است.
امام رضاعلیه السلام در پاسخ اینکه چرا قرآن همیشه تازه است، فرمود: «انّ اللَّه تبارک و تعالى لم یجعله لزمان دون زمان و لناس دون ناس فهو فى کل زمان جدید و عند کل قوم غض الى یوم القیامة».6
5
5) مزایا و ویژگىهاى ترجمه استاد الهى قمشهاى
او براى اولین بار در سال 1323 بر خلاف روش سلف از ترجمه تحتاللّفظى و همگام عدول کرد و آغازگر ترجمهاى نوین و امروزین از وحى نامه الهى در ایران شد. او سعى کرد کلام الهى را به زبان فارسى روان و شیرین و خوشخوان برگرداند.
در 60 سال اخیر ترجمه او از بیشترین محبوبیت و شهرت برخوردار بوده است. آیت اللَّه بروجردىرحمه الله فقیه پرآوازه جامع ومقتدر در دهه 30 و 40 آن ترجمه را بنا به نقل متواتر، بسیار ستوده و پسندیدند.
علامه طباطبایىرحمه الله در سال 1352 در مجلس ختم آن مرحوم فرمودند: در این سال دو فرد روحانى که خیلى به روحانیت آنها ایمان داشتم، از دست ایران بدر رفت، یکى مرحوم محمد تقى آملى و دیگرى مرحوم قمشهاى.
با همه کاستیهایى که در ترجمه او مشاهده مىشود اما آن ترجمه داراى امتیازها و نکات مثبت بسیارى نیز هست که به برخى از آن اشاره مىکنیم:
1 - اخلاص و صفاى باطن مترجم طبق قانون سنخیت بین علت و معلول، در جملات و عبارات و ترجمه او جلوه کرده، و نورانیت و جذبه خاصى بر متن ترجمه او حاکم است و همین ویژگى خلوص نوشتارى رمز و راز پایدارى آن ترجمه بوده است. (راز گستره طولى)
2 - قلم روان و انشاى سلیس و ادبیات نو و مدرن مترجم باعث شده که فهم عبارات قرآنى براى همه آسان شود، ودر نتیجه مورد پسند عموم واقع شده است. (راز گستره عرضى)
3 - داراى خلاصه التفسیر است و توضیحات کوتاه تفسیرى میان پرانتز که مطابق با اعتقادات حقّه شیعه است فهم آیه را روشن مىسازد.
4 - به اعتقاد برخى از کارشناسان و پژوهشگران حوزه ترجمه قرآن، ترجمه او در مقایسه با دهها ترجمه نو ظهور جدید، در برخى از آیات، از امتیازات و کمال و اتقان بیشترى برخوردار است.7
6
6) سیر نقدها بر آن ترجمه
اولین نکتهاى که باید مطرح کرد این است که، برخى معتقدند، ترجمه الهى قمشهاى در واقع همان ترجمه بصیر الملک به علاوه نکات تفسیرى است. بصیر الملک (1330-1249) از رجال فرهنگى متدیّن دربار ناصرالدین شاه بوده است. آقا بزرگ تهرانى ترجمه بصیر الملک را کارى در حوالى سال 1311 شمسى برشمرده است و گفته مىشود که ترجمه بصیر الملک زیر نظر الهى قمشهاى نوشته و تنظیم شده است.8 استاد معرفت هم با تنظیم جدولى و داورى مختصر در ارتباط با ترجمههاى معاصر، ترجمه قمشهاى را در واقع همان ترجمه بصیرالملک به علاوه نکات تفسیرى مىدانند9. اینجانب در مخزن کتابخانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن قم به قرآنى برخورد نمودم که پشت جلد آن بصیر الملک نوشته شده ولى در داخل آن عنوان الهى قمشهاى به عنوان مترجم آمده است. به هر حال ترجمه الهى قمشهاى که در سال 1332 به چاپ رسید از آن تاریخ تاکنون بیشتر از یکصد بار به چاپ رسیده است و در این مدت نقدهایى بر آن به نگارش درآمده است که به صورت فشرده اشاره مىکنیم:
1 - پاینده: اولین نقدى که بر این ترجمه نوشته شد، نقد مرحوم ابوالقاسم پاینده در مقدمه ترجمه قرآن خود بدون یاد کرد نام قمشهاى بود. او پنج نمونه از لغزشهاى او را بر شمرده است.10 (آیات 281 - 232 - 61 - 36 بقره و 8 انعام)
2 - طالقانى: دکتر سید عبدالوّهاب طالقانى فرهنگى بازنشسته آموزش و پرورش و رئیس اسبق دارالقرآن الکریم مرحوم آیة اللَّه گلپایگانى در قم نیز به نقد ده نمونه از ترجمه او پرداخته است.11
3 - قمشهاى: فرزند دانشور و دانشمند او دکتر حسین الهى قمشهاى بر آن ترجمه اصلاحاتى نه کامل انجام داده که در سال 1361 به وسیله انتشارات امیر کبیر به چاپ رسید.12
4 - محمودى و مسعودى: آقایان محمّد باقر محمودى و حسین مسعودى نیز داراى نقدهایى بر آن ترجمه هستند.13
5 - خرّمشاهى: قرآن پژوه معاصر آقاى بهاء الدّین خرّمشاهى که به قول خود پر کار و پراکنده کار است، نقدى مبسوط در 110 بند تنظیم نموده و در کتاب «قرآن پژوهى»14 آورده و بخشى از آن نقد را در مجله «وقف میراث جاویدان» به چاپ رسانده است.15
7
6 - بهشتى: آقاى دکتر احمد بهشتى در مقالهاى مىپذیرد که ترجمه مرحوم قمشهاى داراى برخى کاستىها و کمبودهاست. ولى برخى از انتقادهاى خرمشاهى را بر ترجمه قمشهاى بىاساس دانسته و خاطر نشان کرده است که ترجمه آن شخصیت که انفاسش قدسى و سیمایش ملکوتى و احوالش غیر ناسوتى است از مزایاى بسیارى برخوردار است و زیبایىهایش فراوان و عیبهایش اندک و محدود است.
به عنوان نمونه نقد آقاى خرمشاهى را در آیه 124 بقره نمىپذیرد: «و اذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلمات فاتمّهنّ قال انّى جاعلک للنّاس اماماً قال و من ذریّتى قال لاینال عهدى الظّالمین» آقاى خرمشاهى مدعى است مراد از «الظالمین» در آیه فوق به قرینه آیه: «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون»16، ستمگران نیست؛ بلکه کافران و مشرکان است و مىگوید بیشتر مفسران هم مقصود از ظلم را همان شرک و کفر مىدانند و نتیجهگیرى مىکند که شرط امامت عصمت نیست، بلکه عدم تلبّس به کفر و شرک است.
آقاى بهشتى معتقد است گرچه در آیه سوره انعام ظلم به معناى شرک و کفر است اما در آیه سوره بقره مراد از ظالمین همان معناى خودش مىباشد و ادامه مىدهد که ظلم به معناى نهادن چیزى در غیر جایگاه اصلىش مىباشد و هر کارى که عقل و شرع نپسندند نوعى ظلم است. این مفهوم عام مصادیق متعددى دارد که کفر و شرک و نفاق هم از مصادیق آن است و چون در آیه سوره انعام سخن از پوشش ایمان به وسیله ظلم است و از سوى دیگر واضح است که هر ظلمى ایمان را نمىپوشاند؛ زیرا ایمان با فسق و گناهان کبیره و صغیره که نوعى ظلم است قابل جمع مىباشد و تنها شرک و کفر است که آن را مىپوشاند. «إنّ اللَّه لا یغفر أن یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء»17 بنابراین آقاى بهشتى در آیه سوره انعام حق را به خرمشاهى مىدهد، ولى به نظر او در آیه سوره بقره مقصود از ظلم هر گناهى است که به عصمت ضرر رساند و نه تنها کفر و شرک بلکه هر گناه کبیره و صغیرهاى را نیز در برمىگیرد. به نظر او ترجمه و سخن آقاى خرمشاهى زیانبار است، چون نتیجه مىگیرد که امام تنها باید موحد باشد و عدالت را شرط نمىداند. این ترجمه راه را براى امامت هارونها و مأمونها مىگشاید در صورتى که این آیه از ادله محکمى است که شیعه به وسیله آن لزوم عصمت امام را از صغایر و کبایر اثبات مىکند.18
8
7 - احمدى: آقاى دکتر احمد احمدى، کار الهى قمشهاى را عملى توأم با اخلاص نامبرده است و در ادامه مىنویسد: «از بى دقتى وبى توجّهى ناشران سودگرا اگر بگذریم ترجمه این نیک مرد دانشمند خطاهایى دارد که ترجمه را نیازمند اصلاحى چشم گیر مىسازد»، ایشان به ذکر 5 نمونه از خطاهاى ترجمه الهى قمشهاى مىپردازد.19
8 - استاد ولى: ترجمه مرحوم قمشهاى با تصحیح و ویرایش حسین استاد ولى محقّق معاصر توسط انتشارات الاسلامیه به چاپ رسیده است. او که ترجمه مرحوم قمشهاى را داراى نارسایىهاى فراوان دیده، در صدد برآمده تا علاوه بر اصلاح املایى و علایم نگارشى و ویرایشى، محتواى ترجمه را نیز کنترل و اصلاح، و اشتباهات و کاستىهاى آن را فى الجمله بزداید. ایشان اگر ترجمه آیهاى را موافق یکى از اقوال مفسران یافته است (گرچه مخالف قول مشهور) آن را به حال خود باقى گذاشته است و اگر آیهاى بر طبق قرائت غیر معروف ترجمه شده است، در پاورقى به آن اشاره کرده است.20
9
7) بررسى کوتاه نارسایىهاى ترجمه قمشهاى
ترجمه استاد الهى قمشهاى در عین اینکه پذیرفتهترین ترجمه در عصر جدید بوده است، داراى کاستیها و اشتباهات فراوانى همانند بى توجهى به ضمایر، معلوم و مجهول بودن فعلها، بدخوانى کلمات، پیش داورى ذهنى نسبت به آیه، عدم رعایت نکات ادبى در ریشه یابى برخى کلمات یا اعراب جملات، نقل به معنا، افتادگى و غیره مىباشد.
در این مقاله براى هر یک از کاستىها به یادکرد چند نمونه بسنده مىشود و براى جلوگیرى از تطویل و اطناب، از سایر بخشهاى آیه که مد نظر نیست خوددارى مىشود.
10
1) جایگزینى ضمایر غایب و مخاطب و متکلم به جاى یکدیگر
الف - «کیف تکفرون باللَّه و کنتم امواتاً فاحیاکم ثمّ یمیتکم ثمّ یحییکم ثمّ الیه ترجعون»21 چگونه کافر مىشوند به خدا و حال آنکه مرده بودید و خداوند شما را زنده کرد... ترجمه درست: چگونه کافر مىشوید...
ب - «و ما کان لنفسٍ أن تموت الاّ باذن اللَّه... و سنجزى الشاکرین...»22 و البته خداوند سپاسگذاران را جزاى نیک خواهد داد. ترجمه درست: سپاسگذاران را جزاى نیک خواهیم داد. به علاوه از کاربرد و نقش حرف سین که براى استقبال قریب است غفلت شده است.
2) بى توجّهى به تذکیر و تأنیث
الف - «فلمّا اضاءت ما حوله...»23 اطراف خود را روشن ساخت. ترجمه درست: اطراف او را روشن ساخت. اگر ضمیر «حوله» به نار و آتش که مؤنث مجازى است بر مىگشت باید «حولها» مىبود و حال آنکه ضمیر «حوله» به شخص منافق بر مىگردد.
ب - «فأتت به قومها تحمله...»24 آنگاه قوم مریم به جانب او آمدند که از این مکانش همراه ببرند. ترجمه درست: مریم کودک را برداشت و نزد قوم خود آورد، در ترجمه مترجم چند اشتباه رخ داده است:
1 - فاعل فعل «اتت» را قوم گرفته است در حالى که فاعل مریم است.
2 - مرجع ضمیر مذکر «به» را مریم دانسته است در صورتى که مرجع و مقصود عیسى مسیح است.
3 - واژه «قوم» را که مفعول و منصوب است فاعل و مرفوع پنداشته است.
4 - فاعل فعل «تحمل» را قوم پنداشته است در حالى که مریم است.
خلاصه اینکه فعل «اتت» لازم است که به وسیله باء متعدى شده و ضمیرش به مریم باز مىگردد و مرجع ضمیر «به» عیسى و فاعل «تحمل» مریم است.
ج - «فلما جاءتهم آیاتنا مبصرةً قالوا هذا سحرٌ مبین...»25 چون موسى آیات و معجزات ما را به آنها ارائه داد. ترجمه درست: چون معجزات بینا کننده ما آنان را آمد... «جاءت» مفرد مؤنث است و «آیاتنا» فاعل آن است نه اینکه فاعل «جائت» موسى باشد و «آیاتنا» مفعول.
11
3) بىتوجهى به معلوم و مجهول بودن افعال
الف - «فیومئذٍ لا یعذّب عذابه احد و لا یوثق و ثاقه أحد...»26 و آن روز به مانند عذاب انسان کافر هیچ کس عذاب نکشد و آن گونه جز انسان به بند گرفتار نشود. ترجمه درست: با اینکه هر دو فعل معلوم است و «احد» فاعل است ایشان هر دو را مجهول معنا کرده و در مرجع «عذابه» و «وثاقه» دچار خطا گشته است.
ب - «... ثمّ یحییکم ثمّ الیه ترجعون»27 و باز زنده کند و عاقبت به سوى او باز خواهید گشت. ترجمه درست: بازتان خواهند گردانید. چون فعل مجهول است و ایشان معلوم ترجمه نمودهاند.
12
4) بدخوانى کلمات
الف - «فدلّاهما بغرور...»28 پس راهنماى به فریب و دروغ کرد. ترجمه درست: پس شیطان با فریبى آن دو (آدم و حوا) را فرود آورد - از آسمان به زمین - .
ایشان «دلى» فعل ناقص را «دلل» مضاعف معنا نموده است.
ب - «و اکتب لنا فى هذه الدنیا حسنةً و فى الآخرة انّا هدنا الیک...»29 ما به سوى تو هدایت یافتهایم.
ایشان کلمه «هدنا» را از هدى یهدى به معناى هدایت دانستهاند و حال آنکه متکلّم معالغیر فعل ماضى از ماده «هاد یهود» بر وزن قال یقول به معناى توبه و بازگشت مىباشد. این آیه نقل قول از موسىعلیه السلام است و بنا به گفته برخى ریشه اشتقاقى واژه یهود کلمه «هدنا» همین آیه مىباشد.
ج - «و مثل الّذین ینفقون اموالهم... کمثل جنّةٍ بربوةٍ...»30 مانند دانهاى که در زمین شایسته بریزند. ایشان «جنة» را که به معناى بستان است، حبّه خواندهاند و لذا به معناى دانه ترجمه کردهاند.
13
5) بىتوجهى به قرائت فعلى و متواتر
الف - «و کأیّن من نبیٍ قاتل معه ربّیّون کثیر...»31 چه بسیار رخ داده است که پیغمبرى جمعیت زیادى از پیروانش در جنگ کشته شدهاند. ایشان آیه را بر مبناى «قتل» معنا کرده است. در حالى که قرائت متواتر حفص از عاصم «قاتل» است.
ترجمه درست: چه بسیار رخ داده است که پیغمبر جمعیت زیادى از پیروانش همراه او جنگیدند.
6) بىتوجهى به ریزه کارىهاى آیات
الف - «اولئک مایأکلون فی بطونهم الاّ النّار...»32 جز آتش جهنم نصیب آنها نباشد. در این ترجمه به مفهوم دقیق آیه که عبارت از تجسم مال حرام به آتش در شکم است و اینکه آنان اکنون آتش مىخورند، اشارهاى نشده است.
14
7) آمیختگى متن و شرح
ترجمه استاد الهى قمشهاى همراه با افزودههاى تفسیرى است که این افزودهها نه جزو ترجمه محسوب مىگردد و نه تفسیر به معناى عادى و عرفى آن است؛ زیرا به صورت مزجى است که آن افزودهها در تار و پود هر ترجمه تنیده شده است و خواننده باید بسیار آشنا و کارشناس در عربیت باشد تا با مقابله دقیق در هر آیهاى و بلکه در هر جملهاى بتواند آنچه را قرآنى است از آنچه افزوده مترجم است باز شناسد. ادب شرعى و علمى ایجاب مىکرد که مترجم افزودههاى خود را داخل قلاب و یا پرانتز قرار مىدهد.
الف - «و من اهل الکتاب... ذلک بانّهم قالوا لیس علینا فى الامّیّین سبیل»33 این رو گویند که براى ما پیروان کتاب تورات به هر وسیلهاى خوردن مال غیر اهل تورات گناهى ندارد. ترجمه درست: از این رو که گویند امییان را به ما راه و حق اعتراضى نیست در این ترجمه متن از شرح قابل بازشناسى نیست.(
ب - «ولقد کنتم تمنّون الموت من قبل أنْ تلقوه فقد رأیتموه و انتم تنظرون»34 شما همان کسانید که پیش از آنکه دستور جهاد براى مسلمین بیاید با کمال شوق آرزوى جهاد و کشته شدن در راه دین مىکردید. پس چگونه که امروز که به جهاد مأمور شدید سخت از مرگ نگران مىشوید. این ترجمه سه اشکال دارد:
1 - این آیات مربوط به پس از جنگ بدر است که در ضمن آیات مربوط به جنگ احد آمده است و در نبرد بدر دستور جهاد آمده بود. نه اینکه آیات مربوط به قبل از جنگ بدر باشد که هنوز دستور جهاد نرسیده بود.
2 - متن و شرح آنچنان به هم آمیخته است که امکان جداسازى آن دو وجود ندارد.
3 - فعل «تنظرون» اشتباهاً به معناى اضطراب و نگرانى ترجمه شده است(.
15
8) جابهجایى صفت و موصوف با مضاف و مضاف الیه
الف - «ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذّکر الحکیم»35 این سخنان که بر تو مىخوانیم از آیات الهى و ذکر حکمتهاى خداى حکیم است. حکیم صفت ذکر است و مراد از ذکر قرآن است که به صورت مضاف و مضاف الیه معنا شده است.
9) نقل به معنى
الف - «و إنّ منهم لفریقاً یلوون ألسنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب»36 همانا برخى از اهل کتاب قرائت کتاب آسمانى را تغییر و تبدیل مىدهند تا آنکه از پیش خود خواندهاند، از کتاب خدا محسوب دارند. ترجمه درست: در میان آنها کسانى هستند که زبان خود را به خواندن کتاب مىچرخانند و مىپیچند که گمان کنید از کتاب خداست در حالى که از کتاب خدا نیست).
ب - «واتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظیم»37 و پیرو رضاى خدا شدند و خداوند صاحب و رحمت بى منتهاست. ترجمه درست: خداوند داراى فضل و بخشش بزرگیست.
ج - «یرید اللَّه ألاّ یجعل لهم حظّاً فی الآخرة و لهم عذابٌ عظیمٌ»38 و خداوند مىخواهد که آنان را هیچ نصیبى در عالم آخرت نباشد و نصیبشان عذاب سخت خواهد بود. ترجمه درست: ... براى آنها مجازات بزرگیست. در آیه اول واژه «عظیم» را به معناى بى منتها و در آیه دوم به معناى سخت ترجمه کرده است)
16
10) افتادگىها
در بسیارى از موارد، از واژههاى کلیدى و اساسى آیه ترجمهاى انجام نگرفته است که دستاویز قرار دادن آن مىتواند آثار سویى در بر داشته باشد.
الف - «کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم آیاتنا...»39 چنانکه رسول گرامى خود را فرستادیم که آیات ما را بر شما بخواند. کلمه «منکم» ترجمه نشده است.
ب - «و اللَّه خلقکم ثمّ یتوفّاکم و منکم من یُردّ الى ارذل العمر...»40 خدا شما بندگان را آفرید بعضى را به سن انحطاط پیرى مىرساند. این عبارت دو اشکال دارد:
1 - عبارت قرآنى «ثمّ یتوفاکم» به ترجمه در نیامده است.
2 - «یرد» فعل مجهول است در حالى که در ترجمه خداوند فاعل جمله قرار گرفته است.
17
11) کاستى ویرایشى
با بررسى ترجمه استاد الهى قمشهاى این نکته نیز به چشم مىخورد که ترجمه از ویرایش بایسته برخوردار نیست و پرانتزهاى موجود در ترجمه، هیچ حساب و کتابى ندارد.
الف - «یوم ینفخ فى الصّور و نحشر المجرمین یومئذٍ زُرقاً»41 روزى که در صور دمیده شود آن بدکاران ازرق چشم محشور خواهند شد. و چشم کبودشان نشانه جرم خواهد بود.
پرانتز باز شده است اما بسته نشده است.
ب - «و یوم نحشر هم جمیعاً ثمّ نقول للّذین اشرکوا مکانکم انتم و شرکاؤکم فزیّلنا بینهم و قال شرکاؤهم ما کنتم ایّانا تعبدون»42 و ما روزى همه خلق را در قیامت جمع آریم آنگاه به مشرکان با قهر و عتاب گوییم شما و بتهاتان در مکان خود بایستید سپس میانشان جدایى افکنیم و بتان و سایر معبودان باطل زبان گشوده گویند شما مشرکان هرگز ما را پرستش نکردید (یعنى پرستش شما ما را بى اثر و باطل و از روى هوا و هوس دنیوى بود و امروز همه نابود گشت.) پس امروز ما براى شما شفاعت و عذرى نتوانیم خواست.
در این ترجمه چند اشکال وجود دارد:
1 - به هم آمیختگى متن و مطالب تفسیرى
2 - پرانتز در قسمت اول بسته نشده است.
3 - پرانتز آخر تفصیل غیر لازم است.
البته احتمال داده مىشود که به خاطر چاپهاى متعدد کتاب، خلط ناشى از کوتاهى ناشران و حروفچینها باشد.
18
12) اجمال و تفصیل
یکى از کاستىهاى ترجمه این است که برخى آیات روشن توضیحات غیر لازم داده شدهاند و بعکس آیات مجملى است که نیاز به توضیح دارند، که از کنار آنها گذشته شده است.
پی نوشتها:
1 - حسن زاده آملى، حسن، نامهها، برنامهها /80.
2 - معرفت، محمدهادى، تاریخ قرآن، انتشارات سمت، 1377 ش،/ 185.
3 - همان، / 200.
4 - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، 107/92.
5 - طالقانى، سید عبدالوهاب، کیهان اندیشه، شماره 1368 28 ش.
6 - مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 280/2.
7 - خرمشاهى، بهاء الدین، قرآن پژوهى، مرکز نشر فرهنگى مشرق، تهران/ 496.
8 - معتمدى، رسول، مجله پیام قرآن، شماره 3، سال 44 /1373.
9 - معرفت، محمدهادى، تاریخ قرآن، انتشارات سمت، 1377 ش/ 204.
10 - پاینده، ابوالقاسم، مقدمه قرآن مجید، انتشارات جاویدان، تهران 1336.
11 - طالقانى، سید عبدالوهاب، کیهان اندیشه، شماره 1368 28 ش.
12 - حجت،هادى، عیار نقد بر ترجمان وحى، انتشارات فرهنگ گستر، تهران، 1379.
13 - همان.
14 - خرمشاهى، بهاء الدین، قرآن پژوهى، مرکز نشر فرهنگى مشرق، تهران/ 456.
15 - خرمشاهى، بهاء الدین، مجله وقف میراث جاویدان، انتشارات اوقاف و امور خیریه، تهران، شماره 1372 3 ش.
16 - انعام/ 82.
17 - نساء/ 48.
18 - بهشتى، احمد، مجله وقف میراث جاویدان، سال دوم، شماره 1373 5 ش.
19 - احمدى، احمد، مجله بینات، شماره 1377 1 ش.
20 - ترجمان وحى، سال سوم، شماره 1378 1 ش.
21 - بقره/ 28.
22 - آل عمران/ 145.
23 - بقره/ 17.
24 - مریم/ 27.
25 - نمل/ 13.
26 - فجر/ 24.
27 - بقره/ 28.
28 - اعراف/ 22.
29 - اعراف/ 156.
30 - بقره/ 265.
31 - آل عمران/ 146.
32 - بقره/ 174.
33 - آل عمران/ 75.
34 - آل عمران/ 143.
35 - آل عمران/ 58.
36 - آل عمران/ 78.
37 - آل عمران/ 174.
38 - آل عمران/ 176.
39 - بقره/ 151.
40 - نحل/ 70.
41 - طه/ 102.
42 - یونس/ 28.
19
منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی
نظر شما