پراگماتیستهای تهاجمی و تحولات جهانی
پستمدرنیسم، استعمار، امپریالیسم، حقوق بشر، دموکراسی، و اصولگرایی، واژههایی هستند که هرکدام به حوزههای مختلف سیاسی، جامعهشناسی، و فلسفه تعلق دارند. این مفاهیم به طرز پیچیدهای به یکدیگر مرتبطاند و به گفته کاپرا، بشر امروز به نظام ادراکی جدیدی نیاز دارد.
پستمدرنیسم، که از دل مدرنیسم بیرون آمده، عصری آمیخته به ابهام و تردید است. این دوران به بررسی و چالشهای نظری در حوزههای مختلف از جمله ادبیات، هنر، و فلسفه پرداخته است. اما ورود پستمدرنیسم به حوزه سیاسی و روابط بینالملل، به ویژه در دکترینهای جدید، نشاندهنده نیاز به بررسی و فهم عمیقتری از این تحولات است.
پروفسور اکبر س. احمد بیان میکند که جهانی پستمدرن، طعنهآمیز، سنتسوز، و انعطافپذیر است. رابرت کوپر، مشاور تونی بلر، معتقد است که جهان باید به شیوه پستمدرن تقسیم شود: کشورهای ماقبل مدرن، مدرن، و پستمدرن. شیوه برخورد با این کشورها باید متفاوت از شیوههای مدرنیستی باشد. این دکترینها، از جمله دکترین نئوکنسرواتیستها، روابط بینالمللی را تحت تأثیر قرار دادهاند و با ظهور این دکترینها، تقابل نظری بین اروپا و آمریکا نیز شکل گرفته است.
دکترین نئوکنسرواتیستها، پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، تغییراتی در سیاستهای جهانی ایجاد کرد. این دکترین به تهاجم و امپریالیسم جدید تمایل دارد و شامل افزایش بودجه نظامی، گسترش مبارزه با تروریسم، و تغییر روابط با متحدان است. به گفته فرانسوا روژه، تیم جرج بوش تلاش میکند دکترین جدیدی را آزمایش کند که بر اساس آن، آمریکا باید بر منافع ملی خود تمرکز کند و نقشهای جهانی را دوباره تقسیم کند.
رابرت کوپر این دکترین را به عنوان نوعی استعمار نو معرفی میکند که بر اساس ویژگیهای استعمار عصر ویکتوریا عمل میکند، با تأکید بر بازسازی اقتصاد و فرهنگ کشورهای ماقبل مدرن. این دکترین شامل مواردی مانند پیروی از استانداردهای دوگانه، استفاده از زور و خشونت، و اعمال قانون جنگل است.
این تغییرات و دکترینها به وضوح نشاندهنده پیچیدگیهای روابط بینالملل در دوران پستمدرن هستند و نیاز به تحلیلهای عمیقتر و اصولیتر را برای درک بهتر این تحولات به وجود میآورند.
نظر شما