نگاهى به جنبشهاى اسلامى مصر
بى شک، مصر در تاریخ گذشته خود، در میان کشورهاى عربى، نقش ویژه اى داشته است. اهمیت مصر، آنجایى بیشتر رخ مى نماید که از یک سو، به عنوان مرکز ثقل اندیشه هاى سیاسى و مذهبى در جهان عرب و از سوى دیگر، محل اصلى ظهور ناسیونالیسم عربى در سالهاى پس از جنگ جهانى دوم و بالاخره جولانگاه اصلى مبارزه با اسرائیل و حمایت از مبارزات ضد صهیونیستى جنبش مقاومت مردم فلسطین بوده است. پیشگامى مصر در میان کشورهاى عربى در دو حقیقت اصلى نهفته است: قرار گرفتن مصر به عنوان مهد اصلى نشر جنبش فکرى ناسیونالیسم عربى به رهبرى جمال عبدالناصر و خیزش جنبشهاى اسلامى به رهبرى گروههاى اسلامى و اصلاح طلب.
از اهمیت و موقعیت استراتژیک مصر که بگذریم، بررسى و تحلیل جنبشهاى اسلامى از مباحث تازه اى است که امروزه جایگاه خود را بیش از پیش بازیافته است. طرح این مباحث، به ویژه، پس از ظهورانقلاب اسلامى ایران که خود مهمترین عامل رشد و تقویت فزاینده گروههاى ملى و اسلامى در جهان عرب بود، حائزاهمیت است.
مقاله اى که در پیش رو دارید، نگاهى اجمالى به زمینه هاى پیدایش عوامل موفقیت یا شکست برخى از جنبشهاى اسلامى در مصر دارد واز آنجایى که بررسى و تحلیل یک یک این جنبشها و آراء و افکار مصلحان در این خطه از سرزمین اسلامى، نه سهل است و نه مطلوب و نیز به دلیل گستردگى عرصه این بحث، تنها به بررسى برخى از جنبشهاى اسلامى و مصلحان سده اخیر که نسبتا از انسجام بیشترى برخوردار بوده و داراى اهداف مشخص تر و در عمل، موفقتر بوده اند، مى پردازیم.
انگیزه اصلى در این تحقیق، ایجاد تحول تحقیقاتى در میان پژوهشگران است که صرفا به مطالعه سطحى و بزرگ جلوه دادن نقاط قوت و ندیده انگاشتن نقاط ضعف جنبشهاى اسلامى و مصلحان، درگذشته و حال نپردازند، بلکه کمى واقع بینانه تر به مطالعه این جنبشها پرداخته تا عظمت ابعاد رستاخیر اسلامى درجهان معاصر وزمینه هاى پیدایش آن رابهتر درک کنند. باشد تا خطاهایى را که گذشتگان مرتکب شده اند، دگر باره ما تکرار نکنیم، تا آینده اى درخشانتر در پیش روى داشته باشیم.
الف - جغرافیاى سیاسى کشور مصر
مصر از جمله کشورهاى شمال آفریقاست و با مساحتى معادل 1001449 کیلومتر مربع، بیست و هشتمین کشور جهان به شمار مى رود. در منطقه مایل به گرم واقع شده و داراى حکومت جمهورى مى باشد. نژاد مردم این کشور، عموما قبطى و سامى بوده و 92% جمعیت آن را مسلمانان تشکیل مى دهند. زبان رسمى، عربى و واحد پول این کشور«لیرمصرى» مى باشد. مصر داراى سرزمینى عمدتا کم ارتفاع و جلگه هاى آن دراطراف رود نیل و دلتاى آن، قرار دارد. این کشور در کنار دریاهاى مدیترانه و سرخ ودرهمسایگى کشورهاى لیبى درغرب، سودان درجنوب و فلسطین اشغالى در شمال شرقى واقع شده است.
1- جمعیت کشور مصر
مصر بالغ بر 52426000 نفر(سال 91) جمعیت داشته و از نظر توزیع جمعیت، 45 % مردم این کشور در شهرها و 55 % آن در روستاها زندگى مى کنند. تراکم جمعیتى این کشور 9/41 کیلومتر مربع مى باشد. 6/31 جمعیت آن را افراد زیر 14 سال، 5/65 افراد بین 15 - 59 سال و 9/2 % جمعیت را افراد بالاى 60 سال تشکیل مى دهند. متوسط عمر براى مردان 6/53 و براى زنان 8/56 سال مى باشد. میزان زاد و ولد 7/37 (درهزار) و میزان مرگ و میر 8/11 (در هزار) است. متوسط رشد جمعیت آن 3/2 درصد مى باشد.
مهمترین شهرهاى این کشور از نظر جمعیت، قاهره با 5084463 نفر، اسکندریه با 2318655 نفر، جیزه با 1246713 نفر، شبراءالخیمه با 393700 نفر، محلة الکبرى با 292853 نفر، طنطابا 284636 نفر و بالاخره پرت سعید با 262620 نفر مى باشد.
2- وضعیت اقتصادى
مهمترین صنایع این کشور، نساجى، شیمیایى، نفت، سیمان، فلزکارى، فولادسازى و محصولات کشاورزى است. نیروى کار این کشور، بالغ بر 13میلیون نفر است که 13 % آن در صنایع، 24 % درکشاورزى و 24 % درخدمات مشغول به کارهستند. میزان تولید ناخالص ملى (1978 م) بالغ بر 20 میلیارد دلار و در آمد سرانه آن 492 میلیارد دلار بوده که 22 % آن از منابع و 30 % از کشاورزى مى باشد. هزینه هاى نظامى آن درسال، 7/3 % و آموزش و پرورش نیز 3/5 درصد تولیدناخالص ملى رابه خود اختصاص داده است. سالانه در حدود یک میلیون نفر، توریست از این کشور دیدن مى کنند.
3- امتیازات جغرافیایى
از مهمترین ویژگیهاى جغرافیایى این کشور، مى توان به رود نیل اشاره کرد که با 6671 کیلومتر طول که از سد آسوان در جنوب تا قاهره درشمال، دریک دره حرکت مى کند وسپس وارد دلتاى نیل مى شود وفلات صحرایى را به دو صحراى غربى که با 362800 مایل مربع وسعت، تا مرز لیبى امتداد دارد و صحراى شرقى که تا دریاى سرخ و کانال سوئز و خلیج عقبه امتداد دارد، تقسیم مى کند. همچنین صحراى سینابا23000 مایل مربع وسعت، سومین صحراى بزرگ مصراست. کاترین بلندترین قله این کشور، درجنوب صحراى سینا واقع وداراى 866 پاارتفاع است.
4- چهره سیاسى وآموزشى مصر
قانون اساسى این کشور، در سال 1971 تدوین گردیده است و قوه مقننه آن از مجلسى به نام "مجلس خلق" با 392 عضو تشکیل مى شود. براساس آخرین تقسیمات کشورى، مصر از 25 فرماندارى شکل مى گیرد. فعالیت احزاب دراین کشور، محدود بوده واحزاب عمده آن، عبارتنداز: حزب دمکرات ملى، (NDP)، احزاب سوسیالیست کارگر، سوسیال لیبرال و کمونیست.
حدود 44 % مردم، باسواد و 43 % نوجوانان 15 - 19 ساله، در مدارس مشغول به تحصیل مى باشند و به طور متوسط، براى هر 31 دانش آموز یک معلم وجود دارد.
روزانه، تقریبا 14نشریه باتیراژى حدود 4284000 و سرانه 102 روزنامه براى هرهزارنفر در سال منتشر مى شود. (1980م).
5- حوادث مهم تاریخى
از لحاظ فرهنگى، مصر از نوادر کشورهاى عربى است که قدمت آثار باستانى آن به 5000 سال قبل برمى گردد. اهرام سه گانه مصر، ظهور و سقوط فراعنه مقارن با ظهور حضرت موسى علیه السلام، تصرف مصربه وسیله امپراتورى عثمانى در سال 933 قمرى، تشکیل حکومت مستقل فاطمیان درقرن چهارم که و به مدت 5 قرن در مصر حکومت کردند، کشمکش هاى اول عثمانى، فرانسه و انگلیس بر سر کانال سوئز، تسخیر مصر از سوى ناپلئون درسال 1798، افتتاح کانال سوئز در سال 1869، اعلام رژیم جمهورى در سال 1954از سوى ژنرال محمد نجیب، جنگ شش روزه مصر و اسرائیل که طى آن تمام صحراى سینا و نوار غزه به وسیله اسرائیل اشغال شد، انعقاد پیمان صلح کمپ دیویدبا رژیم اسرائیل و بالاخره، ترور رئیس جمهور این کشور در سال 1981از حوادث مهم و تاریخى این کشوربه شمارمى آیند. (1)
به ندرت مى توان در جهان، مکانى مناسبتر از خاورمیانه و شمال آفریقایافت که درآن مفید بودن دیدگاههاى جغرافیاى سیاسى رابه معرض آزمایش گذاشت. در سالهاى اخیر، هیچ نقطه اى بااین وسعت، نتوانسته است به اندازه خاورمیانه و شمال آفریقا توجه همراه با نگرانى جهانیان را به خود جلب کند. حال چرا باید این منطقه، صحنه این همه خشونت و تغییرسیاسى باشد و چه چیز اعث شده که این منطقه، مرکز توجه قدرتهاى بزرگ شود؟ به نظر مى رسد از عوامل اصلى اى که کشورمصر را مهد جنبشهاى اسلامى و ملى کرده است، موقعیت مهم واستراتژیک جغرافیایى و اکولوژیکى این کشور مى باشد.
ب- جنبش اصلاحى سید جمال الدین اسدآبادى
سیدجمال الدین اسدآبادى از بزرگ مصلحانى است که از اول محرم سال 1288 قدم به مصرگذاشت و به مدت هشت سال، پر برکت ترین و سودمندترین ایام زندگى خود را در این کشور سپرى کرد. او طى این مدت، بذر اصلاحات را در این سرزمین افشاند، به طورى که آثار آن پس از گذشت صدواندى سال هنوز هم مشهود است. تا آن جا که بضاعت اندک علمى و قلمى نگارنده اجازه دهد، ضمن اشاره به آثار، آراء و افکار این مصلح بزرگ به علل و عوامل موفقیت وى مى پردازیم.
1- شخصیت سید جمال
یکى از علل عمده موفقیت سیدجمال، همانا شخصیت برجسته و ویژگیهاى فردى وى مى باشد. او علاوه بر استعدادهاى طبیعى و خدادادى، داراى بصیرت، قدرت ابداع و ابتکار و محیط برهدف خود بود. وى فیلسوفى بلندمرتبه، سخنرانى نافذ، دانشمندى مجهز به علوم جدید و قدیم، آشنا به زبان فرانسه، انگلیسى، عربى و فارسى بود. هوش و فراستى بلند داشته و در حل مشکلات، از چنان قدرتى برخوردار بود که در همان نظر اول، مجدانه و با اقتدار کامل گره مشکل را مى گشود. وى همه وجود خود را وقف اسلام و مسلمین کرده بود و از حوادث روزگار بیمناک نبود.
بهره سیدجمال از علوم قدیمه، شامل صرف و نحو، تفسیر، حدیث، اصول، کلام، منطق، حکمت الهى و طبیعى، ریاضى، طب، تشریع، نجوم، که عمدتا در طول چهار سال اقامت خود در نجف به دست آورد، در حد اعلى بود. علوم جدید را، که عموماپس ازمراجعت ازنجف وسفرش به هند، که یک سال و اندى به طول کشیده بود، کسب کرد که مجموعه اینها شخصیتى بى نظیر را در وى شکل داده بود. (2)
2- اهم فعالیتهاى سیدجمال درمصر
فعالیت سیدجمال در مصر را مى توان در دو عنوان کلى خلاصه کرد: دروس علمى؛ دروس عملى
الف - دروس علمى: سید در کلاسهایى که براى شاگردان خود ترتیب داده بود، دروس منطق، فلسفه، هیئت، تصوف و... را تدریس مى کرد (همان کتبى که قبلا نیز در الازهر تدریس مى شد) امتیاز سیدجمال در تدریس این کتابها، تطبیق محتواى دروس بر مسائل اجتماعى و روز جامعه و دادن بینش اجتماعى به شاگردان بود، به گونه اى که هیچ گاه شاگردان خود را در قیود الفاظ و جملات نگه نمى داشت، بلکه همیشه آنان را برحقیقت و کنه مطالب محیط مى نمود و به معرفت حقیقى رهنمون مى کرد. در واقع، این کتابها ابزارى بودند براى پرداختن به درد جامعه اسلامى آن روز. او علاوه بر تقویت بنیه علمى شاگردان، به مسائل اجتماعى به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعى که باید مسائل علمى، گره گشاى آن باشند، مى پرداخت. وى معتقد بود که طرح مسائل علمى که دردى از مشکلات جامعه اسلامى را حل نکند، بیهوده و عبث است. محصول دروس علمى سید، تربیت شاگردان و مصلحانى همچون شیخ محمد عبده، بزرگ مصلح جهان اهل سنت؛ سعدزعلول، حلباوى و... بودند که بعدها هرکدام پرچمدارى نهضتى را در مصر عهده دار شدند.
ب دروس عملى: سید، در درسهاى عملى خود که به زبانى عامیانه تر القاء مى شد، جوانان پرشور مصرى را به حرکت و خیزش فرا مى خواند و این در حالى بود که به قول مرید او، شیخ محمد عبده، (3) اوضاع اجتماعى مصر چندان مطلوب نبود.
مردم مصر پس از سال 1293 (1877 م. ) انجام امور مهمه و تمامى کارهاى اجتماعى بلکه خصوصى خود را نزد حاکم اعلاى مصر (خدیو، ملک، رئیس جمهور، و نواب) او مى بردند و وى به هر صورت که مى خواست در کارها دخالت مى کرد و مردم نمى توانستند تصمیمى غیر از اراده حاکم بگیرند. هیچ نویسنده اى نبود که آنان را بیدار کند و هیچ سخنورى پیدا نمى شد که اندرزشان دهد. در این زمانه بود که سیدجمال الدین قدم به مصر گذاشت.
در واقع، دید بلند و آینده نگرى سید، ایجاب مى کرد که فعالیت سیاسى وى درون لفافه تدریس حکمت، پوشیده شود. هسته مرکزى نهضت سیاسى مصر را براى کوتاه کردن دست استبداد خدیو و ستیزه جویى با مقاصد استعمارى دول غرب و برآوردن سطح استعداد سیاسى فلاح زادگان مصر جهت شرکت در مسؤولیت اداره کشور خود مهیا ساخت» (4)
سیدجمال، جوانان پرشور و شاگردان خود را بیشتر به کارهاى عملى در اجتماع تشویق مى کرد، از جمله، آنان را به سوى نشر جراید، مجله و روزنامه هدایت مى نمود و خود شخصا براى آنان مقاله مى نوشت. براى نمونه، «ادیب اسحاق» از شاگردان وى، روزنامه «مصر» در قاهره، یا «التجاره» در اسکندریه را منتشر مى ساخت و در آن، مقالاتى را تحت عنوان «روح البیان فى الانجلیز والافغان» از سیدجمال منتشر مى کرد.
سید در دروس علمى خود، پیچیده ترین مسائل روز و درد جامعه اسلامى آن روز را براى اقشار مختلف، از جمله، شیمى دانان، مورخان، جغرافى دانان، پزشکان و... به زبان گویا، ساده و شیوا بیان مى کرد. وى در قسمتى از یک سخنرانى مهیج خود چنین مى گوید:
«... شما مصرى ها به بندگى و عبودیت رشد کرده و خو گرفته اید و در دامن استبداد تربیت شده اید، از دوران شاهان و فرعونیان که از چوپانى به سلطنت رسیدند وبر شما حکومت کردند، تاامروز که قرنهاگذشته و شمامظالم فاتحین رابر دوش مى کشید و زیرلگد ستمکاران لگدکوب مى شوید و... شمادربرابر جورحکام صبرمى کنید ودرنتیجه، قوام حیاتتان راازدست داده اید. زیر شلاق و چماق ستمگران عرق ریخته اید ودم نزده اید» (5)
سخنان تند و صریح سید در جو مسموم مصر، به مردم چنان شوکى وارد کرد که پس از چند صباحى از ورود سیدجمال الدین به مصر، قیام «عرابى پاشا» به بار نشست.
اهداف عمده سید از دروس علمى، تربیت رهبرانى براى آینده کشور، به انگیزه هدایت و رهبرى مردم بود، به گونه اى که پس از وى جاى خالى سید را پرکنند. و هدف از دروس عملى نیز قیام و شورش مردم و آگاهى دادن به آنان جهت مبارزه با حکام مستبد، و رهایى نمودن خود از زنجیر استعمار انگلیس و لااقل تفهیم این حقیقت که اى مردم مصر، شما نیز انسانید و حق تصمیم گیرى در سرنوشت خود را دارید، و نیز مثل همه انسانهاى دیگر، حق راى و حق اظهار وجود دارید. !
ازفعالیتهاى دیگر سید در مصر، مى توان به تشکیل جمعیتى به نام «انجمن وطنى» با همکارى شیخ محمدعبده اشاره کرد. از آن جایى که این انجمن، شباهتى با انجمنها و احزاب دیگر دنیا نداشته است، لذا در سراسر مصر تنها چهل نفر، به تمام معنا فداکار، به عضویت آن درآمدند.
سید درباره هدف خود از تاسیس این انجمن مى گوید: «هدف از تاسیس انجمن، مبارزه با استعمارگران خونخوار و رسواکردن بعضى از قشریون بى سواد ومال پرست وظالم است» (6)
سید در پانزدهیمن جلسه انجمن وطنى، در کرسى خطابه، در باره عظمت و جایگاه قرآن در بین مسلمانان، چنین گفت:
«بارالها... این انجمن مقدس، به نام تو و براى یارى دین تو تشکیل شده است... آقایان گرامى، دستور مقدسى که نشانه فعالیت دین اسلام تا روز قیامت و ضامن سعادت بشرى است، قرآن است. آه آه! این قرآن مقدس، در اثر غفلت مسملین، مهجور شده است، همان قرآن مقدسى که از پرتو شعاع نورانیش دنیاى دیروز وامروز راباآن انحطاط، به این درجه از تمدن رسانید. آه آه! که قرآن، امروز براى تلاوت بالاى قبور در شبهاى جمعه، زباله مسجد، کفاره گناه، قسم دروغ، حمایل مسافرین، زینت وچراغانى و... به کار مى رود» (7). این سخنرانى، آن چنان جذاب و مهیج بود که حدود یک سوم از اعضاى انجمن از کثرت گریه غش کردند.
برخى از دستورالعمل هاى هفده گانه سید به این انجمن، بدین شرح است:
امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ مردم غیر مسلمان را دعوت به اسلام نمایید؛ با مبلغین نصارا به بهترین وجه مباحثه کنید؛ از راهنمایى افراد ناآشنا به قوانین دینى یا شؤون سعادت بخش دیگر، کوتاهى نکنید و... (8) درپى این فعالیت، رئیس بانک انگلیسى در مصر برنامه اى خطاب به یکى از صرافان لندن مى نویسد. وى در بخشى از نامه آورده است:
«از غرائب روزگار این که امروز سیاست اروپا در مصر و فردا سراسر دنیا، پایمال فعالیت چهل نفر مسلمانى خواهدشد که سلاحشان فقط دیانت و عمل به قوانین مذهبى است». (9) و نیز «لرد کرومر» مامور سیاسى انگلیس در مصر، طى گزارشى درباره فعالیت انجمن وطنى چنین مى نویسد:
«در خصوص پیشامدهاى ناگوار اخیر مصر، ابدا نبایستى ماموران دولت امپراتورى را مقصر ویا دوستان مصرى مارا سهل انگار شمرد؛ زیرا دست کشیدن هشتاد نفر از کارمندان عالیرتبه مصر از کار، و زمین گذاردن منافع اقتصادى دولت امپراتورى، همانا وجودانجمن وطنى، در مصراست. اگریک سال دیگر مجمع فوق در قاهره برقرار بماند، گذشته از این که سیاست و تجارت بریتانیا در قاهره و آفریقا و سایر نقاط شرق معدوم خواهد شد، بلکه ممکن است در سراسر اروپا عملیات شگفت انگیز این گروه، تولید سر وصداى فراوان نماید». (10)
3- اهداف سید جمال
براى پى بردن به اهداف یک مصلح، یا باید به آثار علمى و قلمى و مکتوب وى مراجعه کرد و یا از آثار صاحب نظرانى که درباره وى اظهار نظر کرده اند، بهره جست. در این باره، مناسب دیدیم که اهداف سیدجمال را از زبان روزنامه «العروة الوثقى» که مدتى تحت مدیریت وى در پاریس منتشر مى شد و نیز از آثارى که در مصر، هند، ایران و... از خود برجاى گذاشته است، استفاده کنیم. بنابراین، مجموعه اهداف وى را مى توان چنین بیان نمود:
وحدت جامعه اسلامى و جهان اسلام؛ نفى اختلافات نژادى، معنوى، فرهنگى و ایدئولوژیکى؛ تعالى و ترقى و توسعه فرهنگ؛ علم و حریت اسلامى؛ تصفیه عقاید خرافى مردم و برگرداندن عزت و شرف و منزلت به آنان؛ مبارزه مستمر با بیگانگان؛ تبیین تکالیفى که مشرق زمین در انجام آن حضور ورزیده اند و موجب انحطاط آنان شده است؛ تزریق ایمان و عقیده و ایجاد امید و شوق؛ و زدودن یاس و ناامیدى از مردم؛ دفاع از عقاید مسلمین و به خصوص، دفع تهمتهایى که به شرقیان زده شده است؛ و بالاخره، آگاهى مشرق زمین از حوادث سیاسى و اجتماعى جامعه خود. (11)
4- رمز موفقیت سید جمال
از جمله عواملى که مى توان به عنوان رمز موفقیت سیدجمال و عالم گیر شدن آوازه وى برشمرد، موارد ذیل مى باشد:
اعتقاد به توانایى ذاتى اسلام براى رهبرى مسلمانان جهان؛ مبارزه وى با روحیه تسلیم در برابر قضا و قدر و گوشه نشینى؛ اعتقاد به بازگشت به منابع اصیل اسلامى؛ تفسیر عقلى تعالیم اسلامى در کنار استفاده از سایر منابع؛ فراخوانى مسلمانان براى یادگیرى علوم جدید؛ مبارزه با استبداد داخلى و استعمار خارجى؛ اعتقاد به جدایى ناپذیرى دین از سیاست؛ زبان گویا و سخنرانیهاى نافذ وى؛ تبیین دین اسلام با زبانى ساده، گویا و همه فهم؛ اعتقاد به جهاد و کاربرد آن در زندگى اجتماعى؛ وقف خود براى اسلام و نداشتن ترس از هیچ قدرتى؛ مجهز بودن به علوم جدید و قدیم، آشنایى به چندین زبان و تبلیغ اسلام با توجه به زبان و فرهنگ هر قومى واستعدادهاى طبیعى و خدادادى وى.
5- روش مبارزه سید جمال
شاید بتوان در طول حیات سیدجمال، دو شیوه مبارزه را نام برد. وى در ابتدا معتقد بود که باید مبارزه را از راس هرم قدرت (حکومت) شروع کرده و از بالا، دست به اصلاحات زد و در عین حال، به آگاه کردن مردم پرداخت. وى این روش را در ایران، افغانستان، هند، و تاحدودى در مصر به کار گرفت و عمدتا در اوایل مبارزات خود از این شیوه بیشتر بهره جست اما در اواخر عمر خود، از این شیوه اعراض نموده و معتقد بود که این شیوه، روش صحیحى براى مبارزه نیست، بلکه باید مبارزه را از میان توده ها آغاز کرده و اقدام به روشنگرى آنان نمود. این مطلب را در اواخر عمر خود در زندان استانبول طى نامه اى خطاب به جوانان ایرانى نوشت که: «در عمرم تخمى را در میان سلاطین پخش کردم که حکم شوره زار را دارند و رشد نمى کنند و این، روش صحیحى نبود، باید به روشنگرى مردم پرداخت». (12)
6- سیدجمال، سلسله جنبان نهضتهاى اسلامى
مرحوم سعیدى مى گوید:«چند سال پیش، شخصى از یکى از علماى الجزایر پرسید که منشا نهضت الجزایر چه بوده؟ آن زعیم در پاسخ گفت: قیام سیدجمال الدین و فریادهاى او در شمال آفریقا منشا نهضت الجزایر بود. او در مصر بودو ما از او الهام گرفتیم تاتوانستیم به الجزایر آزادى واستقلال ببخشیم». حتى سر منشامبارزه مردم اندونزى بر ضداستعمار هند سید جمال الدین بوده است.
«مخزومى پاشا» یکى از فدائیان سیدجمال الدین و داراى شخصیت بزرگى بوده است. گویا وى اهل سوریه بوده و غالبا در مصر و سوریه با او به سر مى برده است و نهضت و حرکت اصلاحى وى متاثر از سیدجمال بوده است.» (13)
«سعد زغلول پاشا رهبر بزرگ و ملى و رئیس دولت مصر، درباره خاطرات دوران جوانى خود مى نویسد: در دوران جوانى، آن زمانى که در الازهر مصر تحصیل مى کردم، شنیدم که سیدجمال الدین آمده و در الازهر، علوم جدید را نشر مى دهد. پس از اولین ملاقات باوى، مسحور قیافه او شدم و به رفقا گفتم که نباید دیگر از این مرد معارضه کنیم.» (14)
«مصطفى کامل و کسانى که مجله «السیاسى» مصر را مى نوشتند و منشا آن همه نهضتها شدند، همگى، خود را به شاگردى سید جمال الدین مفتخر مى دانستند» (15)
«شیخ مغربى» از قول عباس عقاد، نویسنده معروف مصرى، نقل مى کرد که او مى گفت: روزى سعد زغلول در یک اجتماع عمومى به مصریان گفت: «من این نهضت را چنان که امروز، گویندگان این مجلس گفتند، از پیش خود نیافریده ام، بلکه این نهضت، قدیمى است که سیدجمال الدین و شاگردانش و پروردگان مکتب او در ایجاد آن تاثیر بسزا داشته اند.» (16)
«مسلمانان هند، مردمى حق شناس و قدردان مى باشند و هرگز ارزش این سابقه گرانبهایى را که تعلیمات سیاسى سیدجمال الدین درهند داشته، ازنظر دورنخواهند داشت». (17)
«سیدجمال الدین با تیغ زبان و نوک قلم خود، زمینه سازى و شالوده اصلى قبول حکومت مشروطه ایران را در ذهن علماى روحانى مملکت فراهم آورد.» (18)
«لرد کرومر، مامور عالیرتبه انگلیسى در مصر، به مقامات عالى انگلیسى گزارش داد که اگر سخنان این درویش ایرانى (سیدجمال) ادامه پیداکند، جنبش و نهضت صدر اسلام دوباره تقویت خواهدشد. این مطلب، در اسناد سیاسى وزارت خارجه انگلستان منعکس است.» (19)
«کوشش عثمانیها براى تغییر حکومتشان از استبداد به مشروطه در درجه اول مربوط به تاثیر افکار سیدجمال الدین بوده است که در پایتخت عثمانى چندى مى زیسته و با ایشان گفتگو مى کرده است». (20)
ارزیابى نهضت اصلاحى سید جمال
درمیان مصلحان، سیدجمال از آوازه و شهرتى بس بلند برخوردار است و از نوادر مصلحانى است که در سراسر عالم، نام درخشان وى همراه با پرونده اى جاودان از او به یادگار مانده است و این جز به خاطر ویژگیهاى ممتاز و خدادادى و همت بلند او نبود. از جمله، این ویژگیها تسلط وى بر چند زبان بود که براى هر قومى با زبان خود آن قوم به ارشاد مى پرداخت. سوز و گداز سید براى جهان اسلام به اندازه اى بود که لحظه اى وى را آرام نمى گذاشت و بدون کمترین تعصبى و حتى بدون معرفى مذهب و ملیت خود، به فکر اتحاد مسلمین و سربلندى آنان و نابودى استعمارگران بود. اگر به زندگى و مبارزات سید، گذرى کنیم، خواهیم دید که وى چیزى جز اتحاد همه جانبه مسلمین و باز یافتن عظمت آنان درسر نمى پروراند و تا این اواخر وى را به عنوان یک افغانى سنى مذهب مى شناختند (21) و این از بزرگترین عوامل موفقیت هر مصلحى است که بدون کوچکترین تعصب ملى، قومى و دینى به مبارزه بپردازد. با وجود این، به نظر مى رسد که اگر شرایط خاص زندگى سیدجمال نبود واگر تبعیدهاى پیاپى وى نبود و اگر دامنه مبارزات خود را مى توانست در یک مکان متمرکز کند، کمااین که مصر از آثار و برکات سیدجمال به دلیل حدود هشت سال توقف وى در آن جا بیشترین بهره را برد، (22) قطعا از آثار برکات وى، جهان اسلام بیش از این استفاده مى کرد، اما از طرف دیگر، همین نیز نقطه قوت وى به شمار مى رفت؛ زیرابه هر نقطه اى که پاى سید مى رسید، چنان انقلابى برپا مى شد که پس از چند صباحى وى را از آن جا تبعید مى کردند که به اذعان بسیارى از مصلحان و مورخان، هر جنبشى و انقلابى که در جهان عرب رخ داده است. از برکات نهضت سیدجمال بوده است.
یکى دیگر از اشکالات سید، عدم برنامه ریزى درست و ثابت و نداشتن شیوه اى واحد براى مبارزه بود. همچنان که در لحظات آخر عمر خود، پى به خطاى خود برده و شیوه نفوذ در هیات حاکم و اصلاح آنان را براى مبارزه، شیوه اى ناصواب مى داند و نفوذ در میان توده ها و اقدام به آگاه کردن آنان را تنها رمز موفقیت قلمداد مى کند. بنابراین، به نظر مى رسد که اگر سید از طریق تشکیل گروههاى فشار و تشکیلات سیاسى، دست به مبارزه مى زد، موفقتر از آنچه هست، مى بود، به طورى که با رفتن سید همه آثار و فعالیتهاى وى به دست فراموشى سپرده نمى شد. هرچند که ممکن است این امر، به خاطر شرایط ویژه زندگى سید قابل توجیه باشد.
ج: شیخ محمد عبده
یکى از بزرگ مصلحان جهان عرب و اهل سنت در سده اخیر، شیخ محمد عبده است. وى در یکى از دهکده هاى غربى مصر (بحیره) در سال 1266 هجرى قمرى متولد شد. نام پدرش عبده بود که برنام شیخ افزوده مى شود. وى تاسن ده سالگى از نعمت دانش محروم بود، از این پس در منزل پدر خویش، خواندن و نوشتن را آموخت و آن گاه براى حفظ قرآن کریم به مدت دوسال به مکتب فرستاده شد.
وى پس از اخذ پایان نامه از الازهر، در سال 1294 شغل معلمى را پیشه خود ساخت وپس ازاندکى از جانب نخست وزیر وقت (ریاض پاشاه) سردبیر روزنامه رسمى"الوقایع المصریه" گردید و از این طریق شروع به تبلیغ افکار و عقاید اسلامى نمود.
علل شهرت عبده
به نظر مى رسد آنچه که باعث شهرت عبده شده است، تاثیر افکار سیدجمال بر وى بوده است؛ چرا که همزمان با ورود سیدجمال به مصر و به خصوص تدریس درسهاى فلسفى و به طور کلى، علوم عقلى، عبده گمشده خود را یافت. روح بلند و بیان ساده، رسا وشیواى سید، چنان وى رامجذوب خود ساخت و کام تشنه و سراسر وجود وى را فرا گرفت که خود مى گوید:
«من از آغاز محرم سال 1287 به مصاحبت با سیدجمال نائل شده و به فراگرفتن قسمتى از علوم ریاضى و فلسفى و علم کلام از وى مشغول گشتم و مشایخ «ازهر» و عموم طلاب ازهرى شروع به تهمت زدن نمودند و چنین تصور مى کردند که این علوم به تزلزل و سستى در عقاید صحیح مى انجامد». (23)
«پدرم به من حیاتى بخشیدکه على ومحروس (دو برابر دیگر وى) در آن بامن سهیم بودند، ولى سیدجمال به من حیاتى بخشید که من در آن با محمد صلى الله علیه وآله و ابراهیم و موسى و عیسى و اولیاء و قدسیان علیهم السلام شریکم». (24)
دوران سه مرحله اى زندگى عبده
در واقع، زندگى عبده به سه مرحله کلى، تقسیم مى شود:
الف: دوره بحران فکرى و برخورد وى باشیوه هاى تقلیدى فکر و تعلیم و تربیت در مصر.
ب: دوران آشنایى وى با سیدجمال که به وسیله او از اندیشه هاى تقلیدى رهایى یافت.
ج: دوران آشنایى عبده با معارف غربى. (25)
الف: دوران بحران فکرى عبده
همان طور که گذشت، عبده از ده سالگى شروع به آموختن دانش نمود. سپس به مکتب خانه رفته و به مدت دوسال قرآن را حفظ کرد. پس از ازدواج، نزد فردى به نام شیخ درویش که از خالوهاى پدر وى بود، تفسیر قرآن را آموخت. ازاین زمان به بعد تحولات روحى در افکار شیخ آغاز گردید. دیگربار، در سن شانزده سالگى به نزد شیخ درویش رفته و از افکار وى بهره جست و پس از آن به قاهره رفت. او در طى این مدت، به دنبال گمشده خود مى گشت. در «الازهر» با روحانیون قشرى و عصرى آشنا شد که متون درسى یک نواخت، کسل کننده؛ فاقد هرگونه محتوا و خالى از مسائل روز و مسائل اجتماعى تدریس مى کردند. پس از اندک زمانى آن جا را نیز ترک کرد و این در حالى بود که هنوز گمشده خود را نیافته بود.
ب - دوران آشنایى با سید جمال
تحولات روحى در زندگى شیخ، همراه با نخستین سفر سیدجمال به قسطنطنیه که از مصر مى گذشت و برخورد شیخ با وى آغاز گردید. شیخ به یک باره شیفته سید شد و آن گمشده همیشگى خود را در وى یافت. هیچ کس به اندازه سید در تحول روحى عبده مؤثر نبود. از همان اوائلى که وى به «الازهر» جهت تحصیل فرستاده شد، با بى میلى هرچه تمامتر آن جا را ترک کرد؛ چرا که با تحجرگرایان و قشریون الازهر سر سازش نداشت و سید، پرده از چهره دنیایى که «الازهر» از عبده مخفى کرده بود، برداشت و عبده را به دنیایى جدید رهنمون کرد و این امر با نگاهى کوتاه بر زندگى شیخ محمد عبده کاملا آشکار مى شود.
ج- دوران آشنایى عبده با معارف غربى
آشنایى عبده با معارف غربى به نخستین سفر وى به پاریس و زمانى که وى اقدام به ترجمه کتابهاى تولستوى و اسپنسر کرد، باز مى گردد. از این زمان به بعد بود که وى معتقد شده که آموزش و تربیت دینى جامعه، مقدم بر آموزش و پرورش سیاسى و بر هر حرکت سیاسى دیگراست. شیوه فکرى و داورى او در همه حال، محافظه کارانه و اعتدالى بود. به نظر او براى مردم مصر که گرفتار بى سوادى و از همه مهمتر نادانى بودند، تربیت اخلاقى و آمادگى فکرى باید بر مبارزه سیاسى مقدم باشد و راه رفع مفاسد اجتماعى نیز، جهش و اقدام قاطع انقلابى نیست (برخلاف سیدجمال) بلکه اصلاح تدریجى است. (26)
پیشرفت تمدن غرب، رشد فکرى و علمى در اروپااز یک سو، عقب ماندگى مسلمین از کاروان دانش از سوى دیگر، باعث شد که عبده موضع انفعالى به خود گیرد و وى را برآن دارد که با اقتباس از تمدن و فرهنگ غرب و تطبیق آن با اسلام، به دنبال یافتن چاره اى براى اصلاح زندگى اجتماعى مردم مصر برآید و در این راه از تفسیر علمى احکام اسلام، یارى جوید. از همین زمان بود که وى به دنبال تطبیق احکام دینى و معارف اسلامى با معارف وتمدن غربى ویاحتى توجیه آن مى رود.
شیوه کار عبده
از روشهاى مبارزه عبده، علاوه بر نوشتن مقالاتى در روزنامه اهرام، مى توان به موارد زیر اشاره کرد: کلاس درس در منزل خویش براى برخى دانشجویان، نوشتن کتاب، تدریس کتابهاى تهذیب الاخلاق ابن مسکویه، تاریخ تمدن اروپاتدریس در دارالعلوم و تدریس مقدمه ابن خلدون در دانشگاه الازهر که از این طریق به اصلاح افکار مردم و دانشجویان مى پرداخت.
مدتى نیز در سردبیرى روزنامه «الوقایع المصریه» مسؤولیت اصلاحات اجتماعى از طریق مطبوعات را بر عهده داشت. و از این طریق، مقالات متعددى را در زمینه هاى دینى، ادبى، اجتماعى و اصلاحى به رشته تحریر در آورد. وى از مقامات قضایى مى خواست تاتصمیمات خودرا به روزنامه اطلاع دهند و به خود، حق اعتراض با هر نوع نابسامانى را مى داد و از این طریق دست به اصلاحات عظیمى در کشور زد و دایره عمل خود را به جایى رسانید که از وزارت داخله نیز که زیر نظر مستقیم ریاض پاشا اداره مى شد، ایراد گرفت.
در همین دوران بود که سیدجمال، براى فعالیتهاى منظم و کارهاى اصلاحى دسته جمعى، با همفکران و شاگردان خود، از جمله شیخ محمد عبده، درصدد تشکیل حزب وطنى برآمد تا براى اولین بار به صورت جمعى با نیروهاى استعمار که در مصر نفوذ زیادى داشتند، مبارزه کنند. بنابراین، تجمعى با شرکت 300 تن به نام «حزب وطنى» را تشکیل دادند و عبده به عنوان مرد شماره دو دراین حزب فعالیت داشت.
یکى دیگر از شیوه هاى مبارزه عبده انتشار روزنامه «عروة الوثقى» در پاریس، باهمفکرى و همکارى سیدجمال بود که اغلب مقالات این روزنامه، که بیش از هیجده ماه دوام نیاورد، به وسیله عبده نوشته مى شد.
وى پس از بازگشت مجدد از پاریس به بیروت و به مصر، مشى دیگرى پیشه خود نمود و تصمیم گرفت که دیگر، در امور سیاسى دخالت نکند. از این رو، تنها به روشنگرى افکار عمومى پرداخت و به تدوین کتاب تفسیر «المنار» مبادرت کرد. از این پس، بیشتر به اصلاح آموزش و پرورش همت گماشت و حتى موفقیتهایى در اصلاح وضع بهداشت، مسکن و برنامه هاى طلاب الازهر کسب نمود، اما در اصلاح برنامه هاى درسى و متون «الازهر» با مخالفت شدید قشریون روحانى و شیوخ مواجه شد و موفقیت چندانى کسب نکرد. (27)
مقایسه اى بین مشى مبارزه سیدجمال و عبده
هرچند دردهایى را که سیدجمال تشخیص داده بود، عبده نیز آنها را احساس مى کرد. اما آنچه که عبده را از سیدجمال متمایز مى کرد، توجه خاص عبده به بحران اندیشه مذهبى مسلمانان، در اثربرخورد باتمدن غربى و مقتضیات جدید جهان اسلام بود و در واقع، وى درجستجوى راه حلى براى اسلام و مقتضیات زمان بود که از طرفى، در اثر جمود فکرى و قشرى مابى برخى علماى دینى، اسلام مانع پیشرفت و تکامل جامعه مصرى تلقى نشود و به همین جهت نیروهایى را از خود مسلمانان بر علیه اسلام بر نینگیزد و از طرف دیگر، به نام انطباق اسلام با علم، افراط کاریهایى صورت نگیرد. لذا وى فقه مقارن از مذاهب چهارگانه، دخالت دادن مبانى فلسفى و حقوق در اجتهاد، ایجاد نظام حقوقى جدید در فقه که پاسخگوى مسائل روز باشد و تمایز قائل شدن میان عبادات و معاملات و... را مطرح کرد. (28)
عمده تفاوت سیدجمال و شیخ محمد عبده دراین بود که: سید انقلابى اى بود که معتقد به حرکت، جهش و مبارزه مستمر بود، اما عبده اصلاح طلبى بود که معتقد به اصلاح تدریجى جامعه بود. سید مبارزه با استبداد و استعمار و نابودى آن را سرلوحه کار خود قرار داده بود، اما عبده معتقد بود که آموزش و تربیت دینى برآموزش و تربیت سیاسى مقدم است. سیدجمال، بیشتر مرد پیکار، سخت کوشى و مبارزه بود، ولى عبده، بیشتر مرد اندیشه و میانه روى. سید، آزادى سیاسى مسلمانان را تنها راه تحرک فکرى آنان مى دانست و عبده، فکر تربیت اخلاقى و دینى مسلمانان را درسر داشت. سیدجمال، دامنه کوششهاى خود را کم و بیش درسراسر جهان اسلام گسترده بود و عبده بیشتردراصلاح احوال مصریان مى کوشید. (29)
بررسى و ارزیابى افکار عبده
متاسفانه عبده، مانند بسیارى از مصلحان عرب، خط مشى ثابتى را دنبال نمى کرد و کمتر از مایه هاى اسلامى و دینى بهره مى جست که مقدارى از این مساله، به عدم تحرک و پویایى مذهب اهل سنت باز مى گردد، که روح ایثار و تحرک و شهادت در میان آنان وجود ندارد. مهمترین اشکال عبده را باید در عدم دخالت وى در سیاست دانست، که مسلما بدون تغییرات در نظام سیاسى حاکم، تغییرات در سطح جامعه، به خصوص، آموزش وپرورش که وى طلایه دارآن بود، عبث و بى نتیجه بود.
ازلحاظ فکرى، اشکالى که بر عبده وارد است این است که: وى اصل شورادراسلام راهمان اصل دمکراسى غربى قلمدادمى کرد و ازطرفى، اجماع رانیز همان اعتبار وتوافق عمومى مى دانست. (30)
مهمتر از همه، این که موضعگیرى عبده در برابر تمدن غرب، انفعالى و تدافعى بود. پیشرفت تمدن غرب و رشد فکرى و علمى در اروپا از یک سو و عقب ماندگى مسلمین از کاروان دانش روز، از سوى دیگر، باعث شد که عبده چنین موضعى به خود بگیرد و وى را برآن دارد که با اقتباس از تمدن و فرهنگ غرب و اروپا و تطبیق آن با اسلام، به دنبال یافتن چاره اى براى اصلاح زندگى اجتماعى مردم مصراز طریق تفسیر علمى احکام اسلام برآید. در این رابطه، حضرت آیة الله خامنه اى - دام ظله - موضعگیرى عبده در برابر تمدن غرب را تدافعى خوانده و مى نویسند: «(سیدجمال) سنگرهاى فکر و تمدن و فرهنگ غرب را از موضع اسلامى خود بمباران مى کرد تا آنها از خودشان دفاع کنند. او به آنها هجوم مى برد و هرگز درصدد این برنمى آمد که بنشیند این جا و افکار اسلامى و احکام اسلامى را توجیه کند، تا با فکر و فرهنگ و تمدن امروز و متداول جور در بیاید. این کار را سیدجمال نمى کرد، این اشتباه بزرگى بود که این مرد بزرگ مرتکبش نمى شد، برخلاف بسیارى از شاگردانش مثل عبده و رشیدرضا و... اینها نشسته بودند و فکر مى کردند که فلان آیه قرآن را چگونه با فرمول علمى تطبیق کنند که منافاتى (باتمدن غرب) نداشه باشد و سیدجمال چنین نمى کرد». (31)
عبده مى خواست که فقه اسلامى و احکام شریعت را چنان تفسیر کند که با مطالب تمدن جدید و نیاز نسل نو مطابق باشد وازاین رو عقل بشرى را با وحى یکسان قلمداد مى کرد!
على رغم همه این کاستیها، عبده در جهان اهل سنت و مصلحان جهان عرب، از پیش قراولان و مصلحان نامى است که نسبت به دیگر مصلحان، از وضعیت بهترى برخوردار است هرچند که اشکالات فوق نیز از یک مصلح، قابل اغماض نیست.
پى نوشتها:
1- ر. ک. به: جغرافیاى سیاسى، ملکوتیان، پلى کپى، ص 95؛ کشورهاى اسلامى، دکتر رحمت الله صدیق، پلى کپى؛ گیتاشناسى.
2- ر. ک. به: سیرى دراندیشه سیاسى غرب، حمید عنایت، چ دوم، (تهران: نشرامیرکبیر، 1358)؛سیدجمال الدین اسدآبادى، سید غلامرضا سعیدى، چ اول، (تهران: دفترنشرفرهنگ اسلامى، 1370)، ص 36
3- مصطفى حسینى طباطبایى، شیخ محمد عبده بزرگ مصلح مصر، (بى جا:نشرقلم، بى تا)، ص 39
4- محمد محیط طباطبایى، نقش سیدجمال الدین در بیدارى مشرق زمین، ج اول، (قم: مرکزمطبوعاتى دارالتبلیغ اسلامى، بى تا)، ص 20
5- غلامرضا سعیدى، پیشین، ص 53
6- پرویز لوشانى، مبارزات ضداستعمارى سیدجمال الدین اسدآبادى، چاپ چهارم، (قم:چاپخانه علمیه، 1350)، ص 69
7 و8 و9- ر. ک. به: مناظره دکتر وپیر، عبدالکریم هاشمى نژاد، چ سوم (قم: چاپخانه حکمت، 1340)، ص 29 و292 و298
10- پرویز لوشانى، پیشین، ص 71
11- غلامرضا سعیدى، پیشین، ص 32
12- ر. ک. به: شرح حال وآثار سید جمال الدین اسدآبادى، لطف الله اسدآبادى، با مقدمه حسین کاظم زاده، (قم: دارالفکر، 1349).
13- دراین زمینه مى توان به حرکت اسلام خواهى در مصر که امروز ما شاهد آن هستیم و ظهور مصلهان پس از سید در مصر اشاره کرد.
14 و 15 و 16- غلامرضا سعیدى، پیشین، ص 160 و 161
17 و 18- محمدمحیط طباطبایى، پیشین، ص 73 و 843
19- غلامرضا سعیدى، پیشین، ص 156
20- محمدمحیط طباطبایى، پیشین، ص 42
21- ر. ک. به: مصطفى حسینى طباطبایى، پیشین.
22- احمدامین، زعماءالاصلاح فى العصرالحدیث، ص 293، به نقل از حمید عنایت، پیشین، ص 118
23 و24- ر. ک. به: حمید عنایت، پیشین، ص 119 و 184
25 و 26- ر. ک. به: مصطفى حسینى طباطبایى، پیشین، ص 151
27- ر. ک. به: بررسى اجمالى نهضتهاى اسلامى در صدساله اخیر، مرتضى مطهرى، چ 11، (تهران: صدرا، 1367)، ص 37
28- حمید عنایت، پیشین، ص 156
29، 30و31- ر. ک. به: اندیشه اصلاحى در نهضتهاى اسلامى، محمدجواد صاحبى، چ اول، (تهران:موسسه کیهان، 1366)، ص 153 و 154
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
به نقل از: فصلنامه معرفت، شماره 8
نویسنده : محمد فولادى
نظر شما