موضوع : پژوهش | مقاله

ضرورت ترجمه ای آکادمیک از قرآن کریم

فهرست عناوین

فهرست عناوین

ترجمه:1
ترجمه :2
ترجمه:4
ترجمه:5
ترجمه:6
ترجمه:7
ترجمه:7
منبع : بینات 1، سال اول ـ صفحه 82ـ778

نویسنده : دکتر احمد احمدی

یکی از جویبارهای مهم دانش، که در کنار سایر جویبارهای زلال معرفت، از سرچشمه عظیم و جوشان علوم و معارف قرآن کریم منشعب شد، ترجمه قرن کریم است. اززمانی که در سرزمین خراسان ـ پس از بحث و گفتگوی فراوان پیرامون جواز یا عدم جواز ترجمه قرآن ـ تصمیم به ترجمه این کتاب آسمانی گرفتند ، تاکنون شاید تنها به زبان فارسی هزارها ترجمه انجام گرفته باشد و خود همین کار گنجینه عظیمی از لغات و ترکیبات دلنشین زبان فارسی را از دستبرد تلف نگه داشت. تنها در آستان قدس رضوی ده ها نسخه از این ترجمه های کهن موجوداست که برخی از استادان محترم دانشگاه سی نسخه از آنها را منبع گردآوری واژه های زبان فارسی آن عصر قرار داده است.

بررسی آغاز کار ترجمه و سیر تاریخی آن در هر یک از زبانهای روی زمین، خود شغل شاغلی است که هدف این مقاله نیست و باید گروهی از قرآن شناسان و متخصصان ترجمه، بصورت جدی، فنی و مستمر به آن بپردازند.

در این مقاله فقط میخواهم توجه ارباب نظر را به این نکته مهم معطوف سازم که: ضرورت دارد ترجمه ای دقیق ، فنی و آکادمیک، بر اساس اصول و مبانی علمی ترجمه و با استفاده از شیوه های بدیع رایج، به بهترین وجه، از قرآن کریم بعمل آید و سپس بر اساس همان ترجمه و با همان شیوه، ترجمه قرآن به زبانهای دیگر انجام گیرد و پیدا است که این کار مستلزم چند سال وقت گذاری گروهی از مفسران و مترجمان آگاه به دو زبان مبدء و مقصد است. باید ترجمه ای با چنان اعتبار خدشه ناپذیری فراهم ساخت که هیچکس از آن، به ترجمه دیگری روی نیاورد و وقتی دانشجو، استاد یا نویسنده ای می خواهد ترجمه آیه ای را در نوشته خویش بیاورد با اطمینان خاطر از آن نقل کند و ضرورت این کار وقتی روشن می شود که مروری به ترجمه های معروف و در دسترس داشته باشیم و ببینیم در آنها چه مایه خطاهای بزرگ لفظی، و معنوی و حتی عقیدتی وجود دارد. خدای به مرحوم استاد الهی قمشه ای رفعت مقام دهاد، کسانی که آن روحانی وارسته را دیده اند می دانند که در زهد و عبادت و تقوا و اخلاص و نیز در علم و حکمت و شعر و ادب چه جایگاه رفیعی داشت؟ دیوان اشعارش نمونه بارز ذوق و زبردستی وی در ادب فارسی است و « حکمت الهی » او نشانگر توان والای وی در فهمو نگارش متون دشوار فلسفه و حکمت . این عالم بزرگوار بیگمان از سر اخلاص و برای خدمت به دین خدا قران کریم را ترجمه و اندکی هم تفسیر کرد و ظاهراً ترجمه وی امروز بیش از هر ترجمه دیگری در دسترس مردم است. اما ( از بی دقتی و بی توجهی ناشران سوداگر که بگذریم ـ ترجمه این نیکمرد دانشمند، خطاهایی دارد که ترجمه را نیازمند اصلاحی چشمگیر می سازد و جا دارد فرزند دانشمند ایشان استاد دکتر حسین الهی قمشه ای به این مهم بپردازند و آنان را از آغاز تا پایان بدقت بنگرند و اصلاح کنند.

1

 

ما در اینجا به عنوان نمونه مواردی را که در یک مرور گذرا بر چند موضع ، دیده ایم مطرح می کنیم:

1ـ ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین(بقره/2)

 

 

ترجمه:

 

« این کتاب بی هیچ شک راهنمای پرهیزکاران است».

چنان که می بینیم عبارت « لا ریب فیه» را در اینجا، قید گرفته اند با آن که به گفته کشاف و دیگران یا ذلک الکتاب ، مبتدا و لاریب فیه خبر است، یا ذلک مبتدا و الکتاب، خبر و لاریب فیه، خبر بعد از خبر است و اگر « فیه» را هم خبر مقدم و « هدی» را مبتدای مؤخر بگیریم ـ که گرفته اند ـ باز هم به گفته زمخشری و آلوسی باید برای «لاریب » عبارت « فیه» را در تقدیر گرفت و باز هم می شود « لاریب فیه» ، که خبر ذلک الکتاب و یا خبر بعد از خبر خواهد بود و بهر حال قید نیست .

2ـ لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین (تین/3 و 4)

 

2

 

 

ترجمه :

 

« که ما انسان را در (مقام) احسن تقویم (و نیکوترین صورت در مراتب وجود) بیافریدیم سپس (به کیفر کفر و گناهش ) به اسفل سافلین (جهنم و پست تر رتبه امکان برگردانیدیم».

همان طور که می بینیم « اسفل سافلین » را ظرف، آن هم « جهنم و پست تر رتبه امکان » گرفته اند، با آن که «سافلین » جمع مذکر عاقل و « اسفل » حال است از ضمیر «ه» در « رددناه» و باید چنین ترجمه شود: .... ما انسان را در بهترین صورتبندی ـ یا ترکیب ـ آفریده ایم سپس او را (به کیفر کردارش) پست ترین پستان یا بصورت پست ترین پستان ـ باز گردانیدیم.

3ـ و سیجنبها الاتقی الذی یؤتی ماله یتزکی (لیل /17/18)

ترجمه : « و اهل تقوی از آن آتش دوری جستند(و محفوظ ماندند)....»

توجه داشته باشیم که فعل « سیجنبها» مضارع مجهول است و معنی چنین خواهد شد:

« و پروا پیشه ترین را که مال خویش را ... می دهد از آن (آتش ) دور خواهند ساخت....، یا کنار زده خواهند شد».

4ـ اذ قال الله یا عیس انی متوفیک و رافعک الی و ... (آل عمران/55)

ترجمه : « بیادآر وقتی که خداوند فرمود ای عیسی همانا من روح ترا قبض نموده و بر آسمان(قرب خود ) بالا برم.

5ـ فلما توفیتنی کنت انت الرقب علیهم (مائده /117)

ترجمه : (عیسی گفت....) «وچون روح مرا به قبضه تصرف گرفتی باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودی.

چنان که می بینیم توفی به قبض روح ( یا میراندن ) ترجمه شده و این خلاف عقیده مشهور شیعه و حتی بسیاری از اهل سنت است و خود استاد عالیقدر آیه « بل رفعه الله الیه» در سوره نساء را این طور ترجمه کرده اند: « بلکه خدا او را به سوی خود بالا برده و این ، با آن دو ترجمه قبلی سازگار نیست، زیرا در آن دو، گفته شده که خدا او را قبض روح کرد(میرانید) و در این، گفته شده است که او را (زنده) فرا برد.

6ـ .... ان اقذفیه فی التابوت فاقذفیه فی الیم فلیلقه الیم بالساحل یأخذه عدولی و عدوله ...(طه/39)

3

 

ترجمه :« وحی کردیم که کودک خود را در صندوقی گذار و به دریا افکن (چنین کرد و ) امواج دریا کودک را به ساحل رسانید تا دشمن من و آن طفل (یعنی فرعون) از دریا طفل را برگرفت...»

می بینیم «فلیلقه» که فعل امر غایب است و نیز یأخذه که جواب امر است هر دو به فعل ماضی (رسانید) و برگرفت ترجمه شده در صورتی که ترجمه آیه چنین است:

(وحی کردیم) که او (کودک) را در صندوق بگذار سپس او را به دریا بینداز، پس دریا باید او را به ساحل بیفکند تا دشمن من و دشمن او (فرعون ) او را برگیرد.

7ـ نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذاالقرآن(یوسف/3)

 

4

ترجمه:

 

طما بهترین حکایات را بوحی این قرآن بر تو می گوئیم».

در این آیه شریفه قصص بفتح قاف مصدر است با قصص به کسر قاف که جمع قصه است اشتباه شده است. ترجمه درست آیه این است : ما با وحی کردن این قرآن به تو، با بهترین داستانسرایی بر تو داستان می سرائیم.

ترجمه جناب آقای معزی هم که به اندازه ترجمه مرحوم الهی قمشه ای مورد استفاده همگان نیست، اما بهر حال از ترجمه هائی است که در دسترس عموم است، خطاها و کم دقتی ةایی بسیار بیشتر از ترجمه مرحوم الهی دارد ـ این ترجمه هم احسن القصص را بهترین قصه ها و اسفل سافلین را به «سپس باز گردانیدیمش فرود فروردین ترجمه کرده است .

در یک نگاه گذرا موارد زیر ملاحظه شد:

الف ـ فما یکذبک بعد بالدین (تین/7)

 

5

 

ترجمه:

« پس چه چیز تکذیب کند از این پس به دین»

چنان که می بینیم ضمیر کاف در یکذبک حذف شده و معنی بکلی از دست رفته است. با آن که ترجمه درست آن چنین است: پس (ای انسان، بعد از این بیان روشن) دیگر چه چیز ترا وا می دارد که بسبب (دروغ شمردن) جزاء ، دروغ بگویی؟ـ یا : (ای پیامبر، پس از بیان روشن) دیگر چه چیز ترا در (خبر دادنت از) جزاء، ـ یا در مورد دین (اسلام)ـ کاذب وانمود می کند؟

ب ـ « و مایدریک و ما ادراک» را « چه دانست» ترجمه کرده اند و پیدا است که معنای محصلی ندارد.

ج ـ ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین....(قیامة /3 و 4)

6

ترجمه:

 

« آیا پندارد انسان که هرگز گردنیاوریم استخوانهایش را بلی توانائیم ....»

همانطور که می بینیم « توانائیم» را خبر گرفته اند با آن که «قادرین» حال است از فعل محذوف و باید چنین ترجمه شود:« بلی (گرد می اوریم آنها را ) در حالی که توانائیم بر این که سر انگشتانش را (هم نیک) بپردازیم» و میان خبر گرفتن «قادرین» و حال گرفتن آن فاصله بسیار فراوان است زیرا در صورت اول خداوند، تنها خبر می دهد که می تواند سر انگشتان انسان را بپردازد اما از تحقق و وقوع گرد آوردن استخوانهای انسان خبر نمی دهد ولی در صورت حال بودن، از وقوع گردآورن استخوانها خبر می دهد با این قید که حتی می توانیم سر انگشتان وی را هم بپردازیم و بصورت نخست درآوریم.

د ـ والعادیات ضبحا(عادیات/1)

«ـ

7

ترجمه:

« سوگند بدوندگان بستوه آمدن»

می بینیم که معنای قابل فهمی نیست و ترجمه آن این است : « سوگند به تکاوران دمان».

هـ ـ فاذا جاء وعدالاخرة لیسوؤا وجوهکم و لیدخلو المسجد کما دخلوه اول مرة...(اسراء/79)

ترجمه:

« و هنگامی که بیاید وعده بار دوم ناخوش دارند وجوه شما را و درآیند مسجد را چنان که درآمدندش نخستین بار...»

ملاحظه می کنید که جواب « اذا جاء » را «لیسوؤا» گرفته اند با آن که «لیسوؤا» با لام جر نمی تواند جواب باشد بلکه متعلق به فعل محذوفی است و ترجمه درست آیه چنین است: پس وقتی وعده (بار ) دوم بیاید (باز هم بندگان نیرومند خویش را بر می انگیزیم ) تا چهره های شما را (از شدت اندوه) ناخوشایند سازند و وارد مسجد (بیت المقدس) شوند آن چنان که نخستین بار وارد آن شدند... و در این ترجمه و شاید درهمه ترجمه ها بدون استثناء دو واژه « الرحمن الرحیم » به « بخشاینده مهربان» ترجه شده با آن که ریشه این دو کلمه « رحمة » است و جای سؤال است که چرا در «رحمن » به « بخشایش» و در «رحیم» به «گستردگی و عموم و شمول معنای « رحمن» مراعات شده باشد.

اینها نمونه های پراکنده ای است از دو ترجمه در دسترس و نسبتاً معتبر، و پیداست که ترجمه های نامعتبر مزدبگیران و ناواردان چگونه خواهد بود، و این در زبان فارسی است که ترجمه در آن، ظاهراً کهن ترین سابقه را دارد، چه رسد به زبانهای دیگر. در ترجمه ای غربی گاه وضع بسیار بهتر از زبان فارسی و گاه برابر آن و گاهی هم بدتر از آن است. آربری در ترجمه خویش که در شمار بهترین ترجمه ها است، ظاهراً به تبع برخی از مترجمان پیش از خودـ سوره قدر را سوره Power یعنی قدرت ترجمه کرده است ـ (1) و نمونه آن در سایر ترجمه های اروپایی کم نیست.

بنابر آن چه به اختصار گفته شده باید همانطور که در آغاز سخن گفتیم در این زمینه، یک کار گروهی فنی آکادمیک با دقت تمام انجام گیرد و اختلاف تفسیرها و اختلاف قرائات معتبر را هم مانند ترجمه آلمانی رودی پارت به گونه ای در پاورقی منعکس کنیم و این کاری است که واقعاً جای آن خالی است.

(1) به خواست خداوند در آینده پاره ای از موارد اشتباه مترجمان غربی را ذکر خواهیم کرد.

منبع : بینات 1، سال اول ـ صفحه 82ـ77

نظر شما