موضوع : پژوهش | مقاله

اِنساء: اصطلاحى قرآنى در عرض نسخ

فهرست آیات

فهرست آیات

نُنسِها0
ما نَنسَخ مِن ءایَة اَو نُنسِها نَأتِ بِخَیر مِنها اَو مِثلِها0
نُنسها0
نُنسِها0
نُنسِها0
نُنْسِها0
نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُم0
نُنْسِأْها0
نُنسِها0
نَنسَخ0
نُنسِها0
نُنسِها0
نُنسِها0
اَو نُنسِها0
اَو نُنسِها0
نُنسِها1
نَنسَخ1
نُنسِها1
نَنسَخ1
سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسى1
سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسى اِلاّ ما شاءَ اللّهُ1
خــلِدینَ فیها مادامَتِ السَّمـوتُ والاَرضُ اِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ1
سَنُقرِئُکَ1
فَلاتَنسى1
نُنسِها2
قُل لِلَّذینَ ءامَنوا یَغفِروا لِلَّذینَ لا یَرجونَ اَیّامَ اللّهِ2
نُنسِها2
نُنسِها3
آیة3
آیه3

‌ منبع: دائره المعارف قرآن کریم (جلد 4) - مرکز فرهنگ و معارف قرآن

 

انساء مصدر باب افعال از ریشه «ن ـ س ـ ى» یا «ن ـ س ـ أ» است که از واژه ﴿نُنسِها﴾ در آیه 106 بقره/2 اتخاذ شده است: ﴿ما نَنسَخ مِن ءایَة اَو نُنسِها نَأتِ بِخَیر مِنها اَو مِثلِها﴾ این اصطلاح قرآنى که همواره در کنار نسخ و در مبحث ناسخ و منسوخ به آن توجه شده بر اثر عوامل درونى و بیرونى آیه به صورت یکى از اصطلاحات نسبتاً دشوار جلوه کرده و آراى گوناگونى را درباره قرائت، معنا و تفسیر ﴿نُنسها﴾ شکل داده است؛ به عبارت دیگر اختلاف قرائتها و تفسیرها درباره ﴿نُنسِها﴾ کاشف از دشوارى فهم آیه است.

در باب قرائت واژه ﴿نُنسِها﴾ با 13 شکل قرائت مواجهیم]6] که بیشتر آنها را باید اجتهاد قاریان و مفسران شمرد و جز دو قرائتِ ذیل، بقیه از قرائتهاى شاذ و غیر معتبر به شمار مى‌آید و حتى برخى از این قرائتها به دلیل ضعف آن جزو قرائتهاى شاذ نیز شمرده نشده است]7]: 1. ﴿نُنْسِها﴾ با ضمه نون اول و بدون همزه. همه قاریان هفت‌گانه جز ابن کثیر و ابوعمرو به این شکل قرائت کرده‌اند. 2. «نَنْسَأها» با فتحه نون اول و همزه که قرائت ابن‌کثیر و ابوعمرو از میان قراى سبعه و گروهى دیگر از قاریان است.]8]

این دو قرائت در مجموع منشأ سه معناست: 1. از یاد بردن، فراموش کردن و محو شدن از ذهن و حافظه. 2. رها کردن و واگذاشتن، بدون آنکه از حافظه محو شود؛ مانند: ﴿نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُم﴾ یعنى آنها طاعت خدا را رها کردند و خدا نیز آنها را وانهاد و به آنان مهر نورزید.]9] این دو معنا از ماده «نسى» و قرائتهاى بدون همزه برمى‌آید. 3. تأخیر انداختن که از ماده «نسأ» و قرائتهاى با همزه برمى‌آید.]10] برخى مفسران معناى سوم را نیز به قرائت رایج (نُنسِها) نسبت داده‌اند و بر این نظرند که اصل آن ﴿نُنْسِأْها﴾ بوده و همزه به جهت تخفیف حذف شده است.]11]

گرچه معناى ﴿نُنسِها﴾ در آیه روشن است؛ اما تقابل آن با ﴿نَنسَخ﴾ و روشن نبودن مقصود و مورد انساء، سبب پیچیدگى فهم آیه و گاه اظهار نظرهاى شگفتى در تفسیر آیه شده است. آنچه از مفسران صحابى و تابعى نیز نقل شده تصویرى روشن و مورد وفاق از آیه به دست نداده و قابل انکار نیست که تا اندازه‌اى تفسیر انساء به معناى دو واژه «آیه» و «نسخ» که در همین آیه از آنها یاد شده، پیوند خورده است. آراى مفسران در تفسیر انساء بدین شرح است:

1. در روایتى از ابن عباس از طریق على بن ابى طلحه، ﴿نُنسِها﴾ به منسوخ کردن آیه بدون جایگزین کردن حکم آن با آیه‌اى دیگر (نترکها لانُبْدِلْها) تفسیر شده است.]12] طبرسى در توضیح نظر ابن‌عباس گفته است که مقصود از ﴿نُنسِها﴾ امر به ترک آیه یعنى عمل نکردن به آن است.]13] میبدى گفته است که بنابراین تفسیر در آیه تقدیم و تأخیر صورت گرفته و آیه باید چنین معنا شود: «ما ننسخ من آیة نأت بخیر منها أو مثلها أو ننسها»]14]؛ یعنى هر آیه‌اى را که نسخ کنیم بهتر از آن یا مانند آن را مى‌آوریم یا آیه را ترک کرده و آیه دیگرى جایگزین آن نمى‌کنیم؛ اما این تفسیر از آیه برخلاف نظم آیه و مجزوم بودن ﴿نُنسِها﴾ است]15]، زیرا اگر ﴿اَو نُنسِها﴾ عطف بر شرط (ما نَنسَخ) باشد، شرط بدون جواب خواهد ماند، و اگر ﴿اَو نُنسِها﴾ عطف بر جواب (نأت) باشد، تقدیم معطوف بر معطوف علیه لازم مى‌آید، و هر دو ناپذیرفتنى است.

1

 

2. ابوعبیده (م. 210 ق.) با توجه به قرائت «ننسأها» انساء را به معناى امضاى آیه و عدم نسخ آن (نمضها فلا ننسخها) دانسته است.]16] این دیدگاه نیز گرچه کاملا به سیاق آیه و تقابل ﴿نُنسِها﴾ با ﴿نَنسَخ﴾ توجه دارد؛ اما همچنان با نظم آیه سازگار نیست.]17]

3. از اصحاب (شاگردان) ابن مسعود نقل شده که ﴿نُنسِها﴾ را به نسخ حکم بدون نسخ تلاوت (نثبت خطها و نبدل حکمها) تفسیر کرده‌اند.]18] در این تفسیر، درباره معناى ﴿نَنسَخ﴾ اظهار نظر نشده است، افزون بر اینکه با هیچ یک از معانى انساء نیز تناسبى ندارد.

4. طبق تفسیرى از حسن بصرى و قتاده مقصود از انساء فراموش کردن آیات قرآن توسط رسول خداست. در برخى ازاین روایات فراموشى آیات تنها به پیامبر نسبت داده شده است. قتاده گفته است که خدا آنچه از قرآن را که مى‌خواست از خاطر پیامبر مى‌برد و آنچه را که مى‌خواست نسخ مى‌کرد.]19] حسن بصرى نیز در تفسیر آیه گفته است که رسول خدا قرآنى را خواند. سپس آن را فراموش کرد.]20] در روایتى که عکرمه از ابن عباس نقل کرده است نیز آمده که گاه وحیى در شب بر پیامبر نازل مى‌شد و پیامبر در روز آن را فراموش مى‌کرد. پس از آن خداوند متعالى آیه 106 بقره (ما نَنسَخ ...) را نازل کرد.]21]

اما این روایات افزون بر ضعف سند]22]، از نظر متن فاقد اعتبار است، زیرا اولا با آیه مکّىِ ﴿سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسى﴾ تعارض دارد. براساس این آیه پیامبر پس از دریافت وحى هرگز آن را فراموش نخواهد کرد.]23] ثانیاً پیامبران بر اثر عصمت و مؤید بودن به روح‌القدس امکان ندارد به این نوع فراموشى دچار شوند.]24] ثالثاً فرض نزول آیه‌اى بر پیامبر و فراموشى آن حضرت در روز و نزول دوباره آیاتى بهتر از آن یا مانند آن هیچ‌گونه توجیه دینى و عقلى ندارد، افزون بر اینکه موجب لغویت نزول وحى* و کاستى منزلت اجتماعى پیامبر نزد مردم مى‌شود.]25] رابعاً وجود این روایات خود بهترین دلیل بر کذب آنهاست، زیرا اگر آیات از قلب و حافظه پیامبر و مسلمانان محو شده باشد، چگونه در این روایات، آن آیات فرضى یا بخشى از آنها معرفى شده است.]26] برخى با استناد به استثناى موجود در آیه 6 اعلى/87 : ﴿سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسى * اِلاّ ما شاءَ اللّهُ﴾ پنداشته‌اند که برخى از آیات قرآن پس از نزول، منسوخ گشته و الفاظ و تلاوت آنها نیز از ذهن و دل پیامبر و مسلمانان محو شده است]27] ( ‌> نسخ، نسخ تلاوت)؛ اما این استدلال از سوى جمعى از مفسران پذیرفته نشده است]28]و استثناى در آیه را نیز گروهى شبیه استثنا در آیه ﴿خــلِدینَ فیها مادامَتِ السَّمـوتُ والاَرضُ اِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ﴾ (هود/11،107) غیر حقیقى دانسته‌اند که در مقام بیان قدرت خداست، زیرا در غیر این صورت با سیاق امتنان آیه سازگار نیست.]29] برخى نیز معتقدند این استثنا به﴿سَنُقرِئُکَ﴾ باز مى‌گردد و نه به ﴿فَلاتَنسى﴾ و بنابراین، معناى آیه این است که به زودى آیات را بر تو مى‌خوانیم، مگر آنچه را که خدا بخواهد، و تو فراموش نمى‌کنى]30]، به هر حال این دیدگاه را باید سست‌ترین تفسیر از انساء به شمار آورد که طرفدارى جدى در تاریخ پژوهشهاى قرآنى نداشته است.

2

 

برخى از تلاشهاى صورت گرفته در تفسیر انساء نیز به درستى نشان مى‌دهد که از نظر برخى مفسران پیامبر هرگز فراموش کننده آیات قرآن نبوده است؛ مثلا برخى مفسران با در نظر گرفتن معناى «از یاد بردن» براى انساء احتمال داده‌اند که مقصود از انساء آن است که خداوند سوره یا آیه را از یاد مسلمانان ببرد]31] و برخى دیگر معتقدند براى این آیه هیچ مصداقى در قرآن وجود ندارد]32] یا آنکه مقصود از انساء تحریف و تغییر احکام قرآن است، به‌گونه‌اى که به تدریج احکام الهى را در عمل به بوته فراموشى بسپرند، بر این اساس، این مسلمانان‌اند که بر اثر عدم پایبندى به احکام الهى، آن را از یاد مى‌برند و خداوند مجازاً این فراموشاندن را به خود نسبت داده است، همان‌گونه که گمراه کردن کافران را به خود نسبت داده است (براى نمونه ر.ک: آیات بقره/2،26؛ رعد/13،27؛ نمل/16،93)، در حالى که آنان خود سبب گمراهى خویش را فراهم آورده و گمراه شده‌اند.]33]

5 . دیدگاه مشهور دیگر در تفسیر ﴿نُنسِها﴾ که بیشتر مفسران آن را پذیرفته‌اند، انساء را به معناى به تأخیر انداختن مى‌داند.]34] این دیدگاه که با هر دو قرائت «ننسأها ـ با همزه ـ و نُنسِها» کاملا سازگار است و داراى طرفداران قابل توجهى در میان مفسران است، اشاره به نسخ با تأخیر آیات دارد. تفسیر نمونه در همین راستا انساء را نسخ در دراز مدت معرفى کرده است.]35] بر پایه این دیدگاه که مبتنى بر تقابل دو اصطلاح نسخ و انساء است. شمار معدودى از آیات قرآن منسوخ‌اند و آن مجموعه آیاتى است که در نظم آیات و سوره‌ها ناسخ آن در کنار منسوخ جاى گرفته است و سایر آیاتى را که منسوخ پنداشته شده باید از قسم منسأ به شمار آورد که در مورد این آیات آیه ناسخ بعد از آیه منسوخ نیامده است. از جمله نمونه‌هاى نسخ، آیه «نجوا» (مجادله/58 ،12)، «عدد مقاتلین» (انفال/8 ،65 ـ 66) و نظیر اینهاست و از نمونه‌هاى انساء، حکم کارزار با مشرکان است که امر به آن تا زمان نیرومند شدن مسلمانان به تأخیر افتاد و در زمان ضعف مسلمانان متناسب با شرایط، به صبر و گذشت در برابر آنها دستور داده شد: ﴿قُل لِلَّذینَ ءامَنوا یَغفِروا لِلَّذینَ لا یَرجونَ اَیّامَ اللّهِ﴾ (جاثیه /45،14) که در این مورد امر به جهاد مُنْسَأ خوانده مى‌شود.]36] به اعتقاد زرکشى تفاوت انساء با نسخ افزون بر نکته یاد شده آن است که در نسخ حکمت امر نخست (منسوخ) براى همیشه از میان رفته و هیچ‌گاه قابل عمل نخواهد بود؛ اما در انساء حکمت امر نخست به طور کلى از میان نرفته و غیر قابل عمل نشده است، بلکه بر اثر تغییر شرایط، سبب عمل به آن زایل شده و با وجود شرایط جدید قابل عمل نیست و باید به امر جدید عمل شود؛ ولى چنانچه دوباره شرایط پیشین بازگردد و بر مسلمانان حاکم شود باید به امر نخست عمل کرد.]37]

این نظریه در سیر تشریعیات تدریجى قرآن، نظرى پسندیده است؛ اما این معنا با قرائت «ننسأها» سازگار است و در قرائت ﴿نُنسِها﴾ معناى آشکارتر آن از یاد بردن یا وانهادن است و شاید به همین سبب بوده است که آیة الله معرفت با ابداع اصطلاح «نسخ مشروط»، این نظریه را تحت آن عنوان مطرح ساخته است، با این تفاوت که در نسخ مشروط سخن از تأخیر در تشریع حکم نیست، بلکه خداوند در برخى موارد مطابق با شرایط و وضعیت کنونى مسلمانان ـ که احکام پیشین به طور طبیعى فراموشى شده ـ احکام جدیدى را تشریع مى‌کند.]38]

3

 

6 . برخى دیگر از مفسران با در نظر گرفتن سیاق این آیه با آیات قبل و بعد از آن و نیز با توجه به سبب نزول آیه،]39]آن را همسو با جریان نسخ قبله در مدینه و اعتراض یهودیان به آن]40] معنا کرده‌اند، بر این اساس انساء را نیز در معنایى متقابل با نسخ به تغییر و تحریف در احکام شرایع پیش از اسلام که احکام الهى را به بوته فراموشى سپرده است تفسیر کرده‌اند.]41]

آیة الله معرفت نیز در همین راستا مى‌گوید: مقصود از انساء، فراموش شدن احکام با توجه به تغییر شرایط یا تحریف احکام است. وى در فرق میان نسخ و انساء گفته است که اگر حکم سابق هنوز زنده است ولى شرایط تغییر یافته و حکم جدیدى را اقتضا دارد آن را «نسخ مستقیم» مى‌گوییم و اگر حکم پیشین بر اثر گذشت زمان به دست فراموشى سپرده شده و از یادها رفته یا تحریف شده آن را انساء مى‌نامیم؛ یعنى این حکم فراموش شده است.]42] بنابراین دیدگاه آن دسته از احکام شرایع پیشین همچون شریعت* موسى را که از یادها رفته است باید از مصادیق انساء به شمار آورد که در اسلام احکامى همانند یا بهتر از آنها تشریع و جایگزین آنها شده است. این تفسیر از انساء را با توجه به معناى ﴿نُنسِها﴾ و در نظر گرفتن سیاق آیه را، که با نظم آیه نیز سازگارى کامل دارد باید مقبول‌ترین تفسیر از انساء به شمار آورد.

7. آنچه تاکنون درباره انساء نقل شد مبتنى بر این بود که مقصود از ﴿آیة﴾ در آیه مورد بحث، آیه قرآن باشد. در مقابل، برخى آیه را اعم از آیات قرآن، شامل پدیده‌هاى تکوینى عالم نیز دانسته‌اند. صاحب الفرقان مقصود از ﴿آیه﴾ را نشانه‌هاى پیامبر (معجزات) دانسته است که براساس آن معناى نسخ و انساء نیز کاملا متفاوت خواهد بود. به نظر وى مقصود آیه 106 بقره/2 آن است که قرآن و آیات آن که معجزه بصیرتى و جاودانه پیامبر اسلام است، معجزات بصرى و حسى آن حضرت را منسوخ کرده یا آنها را از یاد برده است؛ همچنین قرآن کریم به عنوان ناسخ آن معجزات از آنها کفایت مى‌کند، همچنان که شخص پیامبر اسلام چون واجد همه کمالات و فضایل پیامبران پیشین بوده و فضایلى افزون‌تر از آنان داشته، ناسخ آن پیامبران بوده یا آنها را از یاد برده است.]43]

8 . در روایتى منقول از امام باقر(علیه السلام)، انساء به غیبى که وجود و تحقق پیدا نکرده تفسیر شده است: «و ما ینسیها مثل الغیب الذی لم یکن». در این روایت همچنین برطرف کردن عذاب ـ پس از ظهور نشانه‌هاى آن ـ از قوم یونس از مصادیق انساء معرفى شده است]44]، بنابراین، انساء به حوزه تکوینیات مربوط مى‌شود و نه تشریعیات و آیات قرآن. ارائه این معنا از انساء مى‌تواند به عنوان معناى باطنى و تأویل آیه معرفى شود که در طول معناى ششم قرار مى‌گیرند و نه در عرض آن، با این حال سبزوارى این سخن امام را محتمل یکى از دو معناى ذیل دانسته است: الف. خداوند بنا به مصالحى وحیى را که به قلب پیامبر صدور یافته و پیامبر هنوز آن را براى مردم بیان نکرده از یاد پیامبرش مى‌برد و از قلبش محو مى‌کند. ب. مقتضیات و مصالحى براى صدور وحى بر پیامبر در عالم غیب وجود دارد، با این حال خداوند بنا به مصالحى مهم‌تر آن وحى را در خود پوشیده نگه داشته و بر پیامبرش نازل نکرده است.]45]

4

 

 

منابع

آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن؛ اتقان البرهان فى علوم القرآن؛ اسباب النزول، واحدى؛ اعراب القرائات الشواذ؛ البحر المحیط فى التفسیر؛ البرهان فى علوم القرآن؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ التفسیر الحدیث؛ تفسیر الصافى؛ تفسیر العیاشى؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر المراغى؛ تفسیر المنار؛ التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ الدرالمصون فى علوم الکتاب المکنون؛ الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛ روح المعانى فى تفسیرالقرآن العظیم؛ علوم قرآنى؛ الفرقان فى تفسیر القرآن؛ القرآن الکریم و روایات المدرستین؛ کتاب السبعة فى القرائات؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ اللباب فى علوم الکتاب؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ محاسن التأویل، قاسمى؛ المحتسب فى تبیین وجوه شواذ القراءات و الایضاح عنها؛ معانى القرآن، فراء؛ معجم القرائات القرآنیه؛ مواهب الرحمن فى تفسیر القرآن، سبزوارى؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ نظم الدرر فى تناسب الآیات و السور، بقاعى؛ الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب الله العزیز.

سید محمود دشتى

 

 

 

 

[6]. البحرالمحیط، ج 1، ص 550 ـ 551 ؛ اللباب، ج 2، ص 367، 369؛ معجم القرائات القرآنیه، ج 1، ص 171 ، 173.

 

[7]. المحتسب، ج 1، ص 188 ـ 189؛ اعراب القرائات الشواذ، ج 1، ص 196 ، 198.

[8]. الکشاف، ج1، ص176؛ السبعة فى‌القرائات، ص168؛ مجمع‌البیان، ج 1، ص 345.

[9]. معانى القرآن، ج 1، ص 64 ـ 65 ؛ الوجوه والنظائر، ص 772 ـ 773؛ مجمع‌البیان، ج 1، ص 347.

[10]. مجمع‌البیان، ج1، ص346؛ تفسیر قرطبى، ج2، ص47.

[11]. الدرالمصون، ج 2، ص 59 .

[12]. التبیان، ج1، ص398؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج 1، ص 155.

[13]. مجمع البیان، ج 1، ص 347 ـ 348.

[14]. کشف الاسرار، ج 1، ص 311.

[15]. البحر المحیط، ج 1، ص 551 .

[16]. التبیان، ج 1، ص 398.

[17]. البحرالمحیط، ج 1، ص 551 .

[18]. الدرالمنثور، ج 1، ص 255.

[19]. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 155.

[20]. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 155.

[21]. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 155.

[22]. همان، ص 154، 156؛ التحریر والتنویر، ج 1، ص 662 ؛ اتقان البرهان، ج 2، ص 58 ـ 59 .

[23]. آلاء الرحمن، ج1، ص228؛ المیزان، ج1، ص 252.

[24]. تفسیر المنار، ج 1، ص 415؛ مواهب‌الرحمن، ج 1، ص 411؛ القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج 2، ص 336 ـ 337.

[25]. التبیان، ج 1، ص 398.

[26]. جامع‌البیان، مج1، ج1، ص665، 670 ؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 255 ، 259.

[27]. الصافى، ج 1، ص 178 ـ 179؛ روح المعانى، مج 1، ج 1، ص 553.

[28]. تفسیر مراغى، ج3، ص123؛ المیزان، ج20، ص266؛ المنیر، ج‌20، ص‌191.

[29]. معانى القرآن، ج 3، ص 256؛ آلاء الرحمن، ج 1، ص 228؛ المیزان، ج 1، ص 256.

[30]. الفرقان، ج 1، ص 91.

[31]. التحریر والتنویر، ج 1، ص 662 ؛ مواهب الرحمن، ج 1، ص 410.

[32]. آلاءالرحمن، ج 1، ص 22.

[33]. آلاءالرحمن، ج 1، ص 22.

[34]. التبیان، ج 1، ص 395؛ مجمع‌البیان، ج 1، ص 346؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 173.

[35]. نمونه، ج 1، ص 393 ـ 394.

5

 

[36]. البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 173، 175؛ تفسیر بقاعى، ج 1، ص 215.

[37]. البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 173، 175؛ تفسیر بقاعى، ج 1، ص 215.

[38]. علوم قرآنى، ص 197 ، 199.

[39]. التفسیرالحدیث، ج6‌، ص216‌ـ‌217؛ آلاء‌الرحمن، ج‌1، ص‌227.

[40]. الکشاف، ج 1، ص 176؛ اسباب النزول، ص 34؛ روح المعانى، مج 1، ج 1، ص 552 .

[41]. آلاء الرحمن، ج 1، ص 227؛ القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج 2، ص 350 ـ 351؛ تفسیر قاسمى، ج 2، ص 217.

[42]. علوم قرآنى، ص 183.

[43]. نورالثقلین، ج 1، ص 116؛ الفرقان، ج 1، ص 90 ، 92؛ نمونه، ج 1، ص 393.

[44]. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 55 .

[45]. مواهب الرحمن، ج 1، ص 410 ، 416.

نظر شما