سید نوراللّه طباطبایی نژاد
از نسل سلسبیل
گروهی از سادات که نسب آنان از طریق ابراهیم بن طباطبا به حضرت امام حسن مجتبی (ع) می رسد، از قرن چهارم هجری قمری به منطقه اردستان و زواره مهاجرت نمودند. از مشهورترین این مهاجران نیکونام سید کمال الدین حسن است که در قرن ششم هجری قمری می زیست. وی با تلاش های علمی و مجاهدت های اخلاقی، به کمالاتی نایل شده بود که مشتاقان علوم اسلامی، گروه گروه به محضرش شتافته و از او کسب فیض می نمودند. یکی از فرزندان وی، سید بهاء الدین حیدر می باشد. این سید وارسته که عمری را در عبادت و پرهیزکاری سپری کرده بود، چون مغولان در قرن هفتم ه. ق به منطقه مزبور یورش آوردند، با وجود کهولت سن در مقابل این خونخواران ایستادگی کرد، دلیرانه رزمید؛ و در پایان این نبرد خونین، آن مجاهد عابد فجیعانه به دست مهاجمان مغول به شهادت رسید، سپس در خانه اش دفن گردید. اکنون مرقد ایشان زیارتگاه مردم و مورد احترام اهالی این سامان است.(1)
طایفه طباطبایی نژاد به چنین شخصیت های مبارز و اهل علم و فضیلتی منسوب هستند و ضمن آن که از طریق این حلقه های نورانی به سرچشمه خاندان عترت (ع) اتصال می یابند، بر این حقیقت مسلم تاریخی مباهات می کنند که دانشوران و ستارگان درخشانی چون سید بحر العلوم (ره)، علامه طباطبایی (ره) و آیت اللّه بروجردی (ره) در برخی از این شخصیت ها با آنان اشتراک نسب دارند.
جد و پدر
حاج سید علی اصغر طباطبایی یکی از افراد این خانان است که در برخی فهرست ها و کتب تراجم، به نام شیخ میر علی اصغر بن سید قاسم طباطبایی زواره ای آمده؛ وی در آبادی کچومثقال، از توابع شهرستان اردستان، به دنیا آمد. این دانشمند اهل زواره، از خوشنویسان خط نسخ و نستعلیق در قرن سیزدهم هجری قمری است. وی از سال 1253 تا 1273 ه. ق، کاتب 35 جلد کتاب بوده است.(2) از آثار خطی او کتاب ابواب الجنان است به تألیف محمد رفیع قزوینی، که آن را در اواسط قرن سیزدهم ه. ق، با خط نسخ و نستعلیق نوشت.حاشیه، پاورقی، عنوان و نشان این کتاب شنگرف و به شماره 9577، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود.(3)
از دیگر آثار خطی این هنرمند، رسالة الخاقانیه در پاسخ به پرسش های فتحعلیشاه قاجار است. در عنوان این رساله آمده است که آن را در شب سه شنبه 15 ربیع الاول سال 1266 ه. ق، در کچومثقال نوشت.(4) شماری از قرآن هایی را که به خط وی نوشته شده، حاج آقا علی فقیه زاده - از نوادگانش - نگاهداری می کرده است.
سید محمد حسین بن میر عبدالباقی خاتون آبادی،مؤلف چندین رساله کلامی در تاریخ تشبهات است. وی رساله میزان الحق را در جواب هانری مارتین اروپائی در زمان فتحعلیشاه قاجار نوشته است. این رساله را میرعلی اصغر بن سید قاسم طباطبایی زواره ای در تاریخ 1229 ه. ق، به خط خود نگاشته است. این نسخه، ابتدا در تملک عباسقلی سپهر بوده است و سپس ملک الشعرای بهار آن را در اختیار گرفته؛ اکنون نیز به شماره 5897، در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است.(5)
مراتب فضل و کمال وی از طریق فرزندش حاج سید حسین و نوه اش حاج سید یوسف استمرار یافت و حاج میرزا علی طباطبایی (ره) از همین نسل شکفت. وی در سال 1312 ه. ق، در آبادی کچومثقال دیده به جهان گشود. ایشان دوران نوباوگی را نزد پدر (حاج سید یوسف) و مادر پاک طینتش گذراند. بعد از آنکه هفت بهار از دوران زندگی او سپری گشت، شوق تحصیل وجودش را از دانش های مقدماتی در محل خود، لبریز ساخت. وی از آن پس، برای کسب علوم دینی و معارف خاندان عصمت و طهارت (ع) به اصفهان عزیمت نمود. سطوح فقه و اصول و دانش های متداول دیگر را از محضر علمای وقت اصفهان، کسب کرد. ایشان پس از مراجعت به منطقه «کچو مثقال» و «زفرقند»، به فعالیت های تبلیغی پرداخت. او مردمان این نواحی را با معارف اسلامی، احکام شرعی و موازین دینی آشنا ساخت و مدتی را در شهر اردستان و نقاط یاد شده، به امامت جماعت و مواعظ بلیغ مشغول بود. از جمله کارهای خیر ایشان، یکی احداث یک باب مدرسه ابتدایی در کچومثقال بود؛ - که موقوفاتی هم دارد.- و دیگری تعمیر مدرسه حاج حسین نورالدین، در اردستان. حاج میرزا علی طباطبایی پس از عمری تلاش فرهنگی - تبلیغی، و ترویج شعائر دینی در رجب سال 1383 ه.ق برابر با آذر 1342 ه. ش در سن هفتاد سالگی در تهران دار فانی را وداع گفت. ایشان را در شهر مقدس قم دفن کردند.(6) از آن بزرگمرد چندین فرزند باقی مانده که بیشتر فرزندان ذکور ایشان به تحصیلات علوم دینی روی آورده اند و در کسوت روحانیت به خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی مشغولند.(7) از آنجا که حاج میرزا علی طباطبایی در عمل، اخلاق و تقوا انسانی نمونه بود و در منطقه اردستان با فرقه ضالّه بهائیت به مبارزه برخاست، مردمان این سامان پس از سال ها که از غروب آن ستاره فروزان می گذرد، زحمات وافر و تلاش های ارزشمند آن مرد بزرگ را در راه نشر معارف اسلامی و قلع و قمع تبه کیشان تبه ساز و خدمت به مردمان محروم روستاها، از یاد نبرده اند و خود را رهین کوشش های او می دانند.
زادگاه و ولادت
بر سر راه شهر اردستان(8) - نائین که از کویر مرکزی می گذرد، روستای زفرقند (ظفرقند) واقع شده که در نوشته های دیوانی از آن به «جوگند» یاد کرده اند و شاید این عنوان اشاره به آن داشته باشد که در اینجا، محصولات جو و گندم به دست می آید. حاج زین العابدین شیروانی آن را جوگند خوانده و می افزاید:
«از قرای اردستان در مسیر یزد - کاشان است و قریب به پنجاه خانوار در آن سکونت دارند.»
اکنون نیز حدود سیصد خانوار در این آبادی می زیند؛ اما بیشتر به شهرهای اطراف، اصفهان و تهران مهاجرت می کنند. مزارع و باغات که به برکت آب قنات مشروب می شوند، بر زیبایی این روستا می افزاید؛ اما جلوه های روحانی و فرهنگی آن را باید نتیجه تلاش عالمان ساکن در این خطه دانست؛ همان ها که نه تنها طراوت خویش را در جان تشنه این نواحی ریخته؛ بلکه در سایر نقاط نیز خدمات علمی و فرهنگی آنان باورهای دینی افراد را بارور ساخته است.(9)
در یکی از روزهای سال 1319 ه. ش در خانواده روحانی و مبارز، حاج میرزا علی آقا طباطبایی، در این آبادی با صفا، کودکی دیده به جهان گشود که پدر نام سید نور اللّه را برایش برگزید. این غنچه نو رسته از همان آغازین روزهای حیات، تحت تربیت پدری متدین و فاضل و پرورش مادری پاکدامن، دانش دوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگی یافت.
چون فضای خانه ای که سید نور اللّه دوران طفولیت را در آن می گذارنید به علم و ایمان و پارسایی آراسته بود، از همان اوان شیرخوارگی، دانش طلبی در پرتو معنویت، با جان این نوباوه عجین گشت و تا آخر با او بود. او پویش علمی و عمل صالح را از پدری عالم و عامل و مادری فضیلت پرور، در کلاس تربیت خانوادگی آموخت و بی آن که پایش بلغزد، در طریق صلاح و فلاح گام نهاد و از پی تحصیل معرفت و مکارم به حریم مردان خدا، راه یافت.
تحصیلات
سید نوراللّه آموزش قرآن و مقدمات علوم دینی را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت.(10) پس از تحصیلات ابتدایی برای افزایش دانسته ها و آشنایی هر چه بیشتر با معارف قرآن و عترت (ع) به توصیه پدر، ظفرقند (زفرقند) را به قصد اقامت در شهر مقدس قم ترک کرد و در سنین نوجوانی رهسپار این دیار شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته، با ادبیات عرب، فقه، اصول، حکمت، فلسفه و تفسیر قرآن آشنا شد. اخلاص این نوجوان به همراه صفای خانواده موجب آن گردید که خداوند لطفش را شامل حال او کند و از استعدادی سرشار و ذوقی عالی و همتی وافر، بهره مندش سازد؛ در نتیجه دوره مقدمات و سطح را در مدتی کوتاه و با سرعت فرا گرفت و از عهده کلیه امتحانات به خوبی برآمد.(11)
پس از پشت سر نهادن این دوره ها به دوره خارج فقه و اصول راه یافت و این لیاقت را به دست آورد تا به محضر پرفیض حضرت آیت اللّه العظمی گلپایگانی (ره) راه یابد. وی با کوششی پی گیر، عزمی استوار و اراده ای خستگی ناپذیر، مراحل علمی را در چنین محفلی طی کرد و به کمالات علمی دست یافت.
در آن زمان، آیت اللّه گلپایگانی با تلاشی مجدّانه روح فقاهت را در کالبد شاگردانی چون سید نوراللّه می دمید و امثال او را به عنوان پیشتازان فکری و طلایه داران اندیشه های دینی پرورش می داد. وی در ضمن فراگیری علوم نزد آن فروغ فقاهت، موفق گردید بیش از گذشته بذر مکارم و فضایل را در مزرعه وجود خویش بیفشاند و با احترام به آراء بزرگان بر کشتی نقد و پژوهش نشسته و اقیانوس معارف غنی تشیع را به غواصی پرداخته و صید گوهرهای ثمین و دُرهای گرانبها، به دست آورد.
شهید سید نوراللّه طباطبایی نژاد به محفل نورانی عالم ربانی، متفکر شهید و فیلسوف عالیقدر، آیت اللّه مرتضی مطهری (ره) راه یافت.(12) انس وی با این دانشمند به خون خفته، سرچشمه ای مهم در برنامه های درسی، پژوهشی و نیز تحولی شگرف در شیوه های تبلیغی، رفتاری و اخلاقی او به حساب می آید.
به برکت این ارتباط علمی، شهید طباطبایی نژاد (ره) در حراست از مرزهای عقیدتی، حفاظت از حصن حصین اسلام، التقاط زدایی و زدودن خرافه ها از فرهنگ مردم، نقش ارزنده ای را ایفا کرد. آن شهید با مبانی فکری و آراء فلسفی شهید مطهری آشنا شد و در کنار فراگیری فقه و اصول، آموختن مضامین فلسفی و حکمی را پی گرفت و در این بوستان از خرمن دانش آیت اللّه مطهری (ره) خوشه ها چید.
بر کران قرآن
شهید طباطبایی نژاد (ره) به موازات بیست سال تحصیل و تدریس و در اثنای این تلاش ها از کاوش و تتبع در منابع قرآنی غافل نشد. چه شب های زیادی، که آنها را با بحث و تحقیق در آیات قرآنی احیا می کرد! ویژگی ها، ضرورت ها و تقاضاهای آن عصر، مسائلی را طرح می نمود که نشان می داد از پیدایش مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگی افراد، سرچشمه می گیرد. شهید طباطبایی نژاد (ره) از آن دسته روحانیانی بود که این مسائل و تحولات را درک کرد و با احساس وظیفه فهمید، نمی توان در برابر این دگرگونی ها خاموش و بی تفاوت نشست و با بدگویی از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد یا در انزوا فرصتی طلایی را انتظار کشید.
او با هوشیاری کامل این خلاء فکری و اجتماعی را دریافت و تصمیم گرفت آن را به شکلی صحیح پرکند و از چشمه ای حیات بخش و جاویدان، جرعه هایی جانبخش در کام نسل تشنه و عطشان جامعه بریزد؛ لذا با وجود گرفتاری ها و اشتغالات بسیار و نیز اختناق سیاه در رژیم شاهی ناگهان به عنوان روزنه امیدی، به فکر او و برخی از دوستان فاضلش رسید تا به همراه سایر پژوهشگران با اخلاص و آگاه، زیر نظر حضرت آیت اللّه مکارم شیرازی (مدّ ظلّه) نگارش و تفسیر نمونه را آغاز نمایند. تلاش شبانه روزی آنان در مدت کوتاهی به ثمر نشست و بسیار زودتر از آنچه تصور می گردید، جلد اولش به طبع رسید. این تفسیر به دلیل شیوایی نثر، محتوای مفید و پاسخگویی به نیازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخی اشکالات و ایرادهایی که در خصوص اصول و فروع دین مطرح می گردید، با استقبال فوق العاده ای مواجه شد؛ و به زودی برای تدوین کنندگان فاضل این مجموعه، مشخص گشت که عطش جامعه به تفسیری که در عین سادگی عبارات مباحث فراگیر علمی، کلامی، اجتماعی و توأم با مسایل روز و طرح موضوعات مستحد باشد، تا چه اندازه شدید است؛ لذا کوشیدند تا تمام توان خود را به پای تکمیل آن مباحث بریزند. شهید سید نور اللّه طباطبائی نژاد (ره) تا جلد یازدهم با تلاش زیاد و همه جانبه برای نگارش این اثر ارزنده و آموزنده، همکاری داشت.(13)
در سنگر تبلیغ و مبارزه
شهید طباطبایی نژاد (ره) از وقتی که به حوزه علمیه قم راه یافت با اندیشه های حضرت امام خمینی (ره) آشنا گردید و در پرتو افکار تابناک آن روح قدسی، ستیز با استبداد و نفی هر گونه ستم را یکی از مهم ترین برنامه های خود قرار داد. وی از هیچ تهدید و خطری نهراسید و هر چه شب پرستان تاریک دل و خفاش صفت محیط فعالیت را برایش تنگ کرده و او را از سنگری محروم می نمودند، به عرصه دیگری می شتافت و چون آذرخش، کویر جهل انسانها را روشن کرده و آنها را از خواب غفلت بیدار می ساخت. خطابه های آموزنده این شهید برفراز منبر و نیز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصی، ضمن بیان حقایقی از تعالیم اسلامی و ترسیم فضیلت ها، در اوج فصاحت و شیوایی بر دل ها می نشست. سخنرانی های وی این خصوصیت را داشت که با ارائه نمونه ها، اشاره به مصادیق و تطبیق اختناق رژیم پهلوی با دوران خفقان عباسیان و امویان، فساد و تباهی اعوان و انصار استبداد را برملا می کرد. هر کجا رژیم شاه حرکتی را بر ضد باورهای مذهبی مردم مرتکب می گردید، با افشای آن، استوار و فداکارانه خشم و نفرت خود را از تبهکاری های ستمکاران بروز می داد.
آن شهید سعید همواره در ایام تبلیغی در نقاط مختلف کشور به هدایت و ارشاد مردم می پرداخت. ایشان در راه به ثمر رسانیدن انقلاب شکوهمند اسلامی بارها در قم و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندین مرتبه اتفاق افتاد که بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در قم، وقتی سخنان و بیانات امام خمینی (ره) را برای مردم تشریح می کرد و برای آن مرد بزرگ، دست به دعا بر می داشت، به دست مأموران پهلوی مورد هتک و شتم قرار می گرفت؛ ولی این فشارها نه تنها هیچ گونه تأثیر منفی در اراده استوارش - که از قلبی لبریز از ایمان و تقوا نشأت می گرفت.- نمی نهاد؛ بلکه او را در راه هدف جدی تر هم می ساخت و برای وارد آوردن ضربات کوبنده تر به ریشه پوسیده استبداد بیش از پیش توان خویش را به کار می گرفت.
در منطقه اردستان و زواره، اطلاعیه های حضرت امام (ره) را با شگرد خاص خود توزیع می کرد و در ضمن مبارزه شدید، تقیه را هم در نظر داشت، تا بتواند به کمک این سلاح سازنده، راه خویش را در جهت محو ستم ادامه دهد. او در واقع مأموران ساواک و عوامل رژیم را که با مراقبت دائمی، می خواستند سر از کارش درآورند، غافل می ساخت. مثلاً ایشان، ماشین حامل اعلامیه امام (ره) را با فاصله ای نسبتاً طولانی، از مسجد یا محل دیگر که می خواست آنها را در آنجا توزیع کند، پارک می کرد؛ سپس از کوچه های فرعی به حالت کاملاً عادی، طوری که شک مأموران را برنینگیزد، به آن مجلس وارد می شد و اطلاعیه ها را به افرادی می سپرد تا آنها خود، آن را پخش کنند. ایشان در شهر زواره، از دست طرفداران شاه به تنگ آمده بود؛ زیرا هر وقت او را می دیدند با بدگویی از مبارزان و مخالفان رژیم، بدترین نوع توهین ها را نسبت به حامیان امام (ره) و نهضت اسلامی، روا می داشتند؛ اما او با حفظ مصلحت های لازم ضمن تعریف از مبارزین، مراقب بود تا بهانه ای دست این افراد ندهد، برای این که مبادا برای آنان زحمتی ایجاد کنند؛ یا در فعالیت های سیاسی این نیروها اختلال به وجود آورند.
در سال 1349 ش، در آن بحبوحه که مجلس فرمایشی رژیم پهلوی، هر روز قوانینی جدید در مخالفت با اسلام و تشیع و معارضت با قرآن و عترت وضع می کرد، شهید طباطبایی نژاد (ره) با قاطعیت تمام در یکی از مجالس عمومی و بر فراز منبر، نمایندگان آن روز را نوکر اجانب خواند. به دنبال این افشاگری، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده ای حجیم که مأموران امنیتی برایش تنظیم کرده بودند، به ساواک مرکزی اصفهان منتقل گردید. با این همه پس از آزادی، مجدّداً به تلاش های روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنویر افکار عمومی و تغذیه فکری نسل جوان لحظه ای آرام نگرفت تا آن که در سال 1356 ش، به دست عوامل رژیم دستگیر و روانه زندان شد؛ اما در روز بیست و ششم دی ماه در سال 1357 که مقارن با فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهایی یافت.(14)
در حدود سالهای 1351 یا 1352 ش بود که حضرت حجة الاسلام و المسلمین کرباسی - روحانی اعزامی از قم - در مسجد پامنار زواره (واقع در شمال اردستان) به مناسبت سالروز ولادت با سعادت حضرت مهدی (عج) جشنی بر پا کرده بود. شهید طباطبایی نژاد در این مراسم سخنرانی کرد. حداقل در منطقه اردستان و زواره ایشان بود که برای نخستین بار از رهبر و قائد نهضت اسلامی ایران، به عنوان «امام خمینی» اسم برد.(15)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آن شهید سعید، برای حفظ دستاوردهای این تحول عظیم، فعالیت های گسترده ای را در عرصه های ذیل پی گرفت:
الف - اعزام به شهرهای گوناگون از سوی سازمان تبلیغات امام خمینی (ره) برای ارشاد مردم.
ب - نظارت بر کمیته های انقلاب اسلامی.
ج - سخنرانی های ارزشمند در پادگان ها برای برادران ارتشی.
د - استقامت در خط اصیل انقلاب و اسلام ناب محمدی و مبارزه با انحرافات گروهک ها و افراد لیبرال.
خلق و خوی
شهید طباطبایی نژاد (ره) از همان اوان کودکی، در مکتب پدر و اساتید وارسته خود، با فضایل و مکارم آشنا گشت و خود نیز با تزکیه نفس، عبادت و ارتباط با خداوند در جهت کسب خوی عالی و نیل به خوبی ها کوشید و به صفات نیک و خصال پسندیده آراسته گردید، از مهم ترین خصوصیت های اخلاقی او، فروتنی بود که در لحظه های متفاوت زندگی او نشانه های آن را می توان دید. وقتی می خواست در مجلسی بنشیند، هر کجا را که جا بود، انتخاب می کرد؛ با هر کسی که روبرو می شد، در سلام کردن از او پیشی می گرفت؛ در گفتگوهایش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او رابه تقوا و ایمان بستایند. اگر از کسی بدی می دید، تا آنجا که به خودش مربوط می شد، با عفو و نیکی، از آن چشم می پوشید؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهای هتک ارزشها تمام می شد؛ یا اگر با از بین بردن آبروی مؤمنی ملازم بود؛ به شدت بر افروخته می شد. در واقع خشم و عصبانیت این شهید سعادتمند، در احیای فضایل و میراندن رذائل تجلی می کرد. اگر کسی انتقادی نسبت به رفتار او یا برخی مسائل دینی داشت، او را به نحوی متقاعد می کرد که آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلکه به عنوان حقایقی روشن در کام می کشید. آن شهید فروتنی در مقابل اهل کبر و غرور را روا نمی دید؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعی می کرد با این گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار کند. یکی از اعضای شورای شهر اردستان (در زمان رژیم گذشته) حاج آقا نوراللّه طباطبایی (ره) را کاملاً می شناخت. یک روز آن شهید سعید به وی می گوید:
«اینجا بایست تا من برگردم؛ زیرا با تو کاری دارم.»
بدین ترتیب ضمن نمایاندن هیبت روحانیت، به وی فهماند که موقعیت تو برای من ارزشی ندارد و از اشخاصی مانند تو پروایی نداشته و به سبب وابستگی به دستگاه طاغوت ارزشی برایت قائل نمی باشم.(16)
شهید طباطبایی نژاد (ره) به علت برخورداری از مواهب الهی، از خشونت روحی بیزار؛ و اهل صفا و صمیمیت بود. از آنجا که او خویش را از زندان «خود» و «نفس» رهانیده بود، بر اساس مهر و محبتی که داشت، به راحتی با دیگران پیوند قلبی بر قرار می کرد؛ اما این عاطفه و احساسات، هم با ایمان تلطیف شده و هم به کمک دیگر فضایل، از جمله تقوا، جهت دار و دارای مقاصد الهی گشته بود. همین ویژگی موجب جذب افراد به سوی او گردید و سبب می شد اظهارات و توصیه هایش ثمر بخش گردد. نگارنده که از دوران نوجوانی و جوانی، با شرکت در محافل عمومی و برخی جلسات خصوصی، افتخار آشنایی، با حالات اخلاقی آن شهید را داشته، ناظر صفا، صداقت و اخلاص آن شهید بزرگوار بوده است. من به خوبی می دیدم که چگونه حرارت و نورانیت وی، حاضران را به تحرک و جوشش وا می داشت، آنان را برای گوش دادن به سخنان آموزنده اش مهیا می کرد.
این سید بزرگوار، با آن که با استفاده از میراث خانوادگی، می توانست زندگی مادی مناسبی را برای خود فراهم کند؛ اما در نهایت ساده زیستی و اکتفا به تأمین حداقل مایحتاج خانواده، روزگار می گذرانید. یکی از افرادی که با ایشان ارتباط داشت، نقل می کرد:
«دو روز قبل از شهادت ایشان و در زمانی که افرادی به تهمت، شایعه کرده بودند زندگی مرفهانه ای دارد، به خانه اش رفتم. دیدم، دارد خانه اش را با موکت فرش می کند. در آن حال من خوشحال بودم که بنی صدر فرار کرده است. او مرا خطاب قرار داد و گفت: «زیاد مسرور نباش! بعداً همین فراریان تلاش می کنند تا انقلاب مظلوم واقع شود.»(17)
شهید طباطبایی نژاد ضمن آن که خود را به صداقت آراسته بود، عقیده داشت مسؤولان نظام اسلامی همه باید بر این اساس انتخاب شوند و بر این باور بود که جامعه بدون صداقت نمی تواند در خط سعادت پیش برود. او می گفت:
«باید راهی را برگزید که به کمک آن هم بتوان در حد امکان، افراد و نیروها را جذب کرد؛ و هم بتوان در حد ضرورت، آنان را دفع نمود.»
وی توصیه می کرد:
«به نسل جوان مبتکر، خلّاق، اما با ایمان و سخت کوش، باید اعتماد کرد. دانشجو اگر امروز خودش را بسازد، فردا به صورت یک عنصر پرتوقع و امتیازطلب در نمی آید و فردایش برای حساس ماندن و دردها را لمس کردن مناسب تر است.»(18)
در پرتوهای پرمایه
در تابستان 1359 ش، که شهید طباطبایی نژاد (ره) به حوزه انتخابیه خود (اردستان) رفته بود؛ در یک روستای کوچک، با پیر مردی روبرو شده بود که اولین سخن آن مرد سالخورده با ایشان چنین بوده است:
«آقا، مشکلاتی که از زمان طاغوت مانده به این زودی ها حل نمی شود و ما آماده ایم با آنها بسازیم. شما هم هر چه سریع تر در این مدت چهار سال سعی کنید قوانین سعادت بخش قرآن را در مجلس وضع و پیاده کنید. قوانینی که با قرآن مطابقت داشته باشد.»
شهید از این جمله خیلی لذت برده(19) و خوشحال بود که بیشتر آحاد ملت، چنین روحیه ای را دارند. او معتقد بود:
«با این امت قهرمان، دشمن قادر نخواهد بود از راه کودتا به آن آسیبی برساند؛ اما خصم انقلاب از یک راه می تواند پیروز شود و عجله هم نمی کند. برنامه را به گونه ای پیاده می کندکه در دراز مدت انقلاب را بی محتوا کند و اگر افرادی قدرت را به دست بگیرند که واقعاً مکتبی فکر نکنند، این خیلی خطر بزرگی است. باید حواسمان جمع باشد. برای این که با مشکلات زمان مشروطه و عصر رضاخان مواجه نشویم، به معیارهای قرآنی توجه کنیم. هر کس می خواهد مسؤولیتی به عهده بگیرد و قدرتی به دست آورد؛ از شورای ده گرفته تا عالی ترین مقامات، [ باید ] دو معیار قرآنی را که این کتاب آسمانی، از زبان حضرت یوسف (ع) نقل می کند، دارا باشد؛ یعنی «حفیظ و علیم»؛ هم دانایی لازم را دارد و هم امور تفویض شده به وی را خوب حفظ می کند. برخی روی مکتبی بودن تکیه دارند و عده ای بر مدیریت تکیه دارند، که هر دو غلط است. باید هم مدیریت باشد و هم ایمان؛ و اگر احیاناً این دو جهت با هم توأم نبود، باید به مکتبی بودن اولویت داد. اگر قدرت را به دست کسی بدهیم که ضعیف باشد و احتمال بدهد که وقت پیاده شدن قوانین اسلامی نیست؛ یا بهتر است از جای دیگری قانونی بیاوریم، خطر ناک است.»
ایشان در ادامه می فرماید:
«در بین جوان های عزیز، افراد پاک و روشن که می توانند دستاوردهای انقلاب را حفظ کنند و نظام را به خوبی اراده نمایند و عزت آفرین هم هستند، افراد زیادی هستند که می توان از وجود ارزنده آنان استفاده کرد.»(20)
او که از مخالفین گروه های لیبرال بنی صدر بود، وقتی مشاهده کرد آنان برای پیشبرد مقاصد خود، به رأی مردم تکیه می کنند، در یکی از سخنرانی هایش گفت:
«رهبر انقلاب هم مکرر روی این مسئله تکیه می کنند، که در این نظام، رأی مردم حاکم است؛ ولی رهبر به حق می گوید و دیگران، «کلمة حقّ یراد بها الباطل». این یک واقعیت است. همه منتخب ملت هستیم؛ منتها ملت وقتی رهبر را انتخاب کرد و قانون اساسی را تأیید نمود، این گونه بود که اگر رأیی به رئیس جمهوری دهند و مورد قبول رهبر نباشد، قبول ندارند. یعنی یازده میلیونی که رئیس جمهور (بنی صدر) روی آن تکیه می کند، خود این ملت در قانون اساسی به این مطلب رأی داده، که اگر امضاء رهبر کنار رفت، مثل یازده میلیون، صفر است، که کنار آن عدد نباشد. این طوری نیست که برخی منتخب تر از دیگران باشند. این جریانی که در وضع کنونی رایج شده و دارند فردگرایی را تبلیغ می کنند، برای انقلاب ما خطرناک است و باید با شدت محکوم بشود.»
وی در فراز دیگری از سخنان آموزنده خود، عملکرد بنی صدر و گروههای لیبرال را مورد انتقاد قرار داده و چنین می گوید:
«برادران و خواهران مسلمان! شما بودید که با فداکاریتان و اطاعت از مقام رهبری، انقلاب را به اینجا رسانیدید و برای تداوم آن هم باید از رهبر اطاعت کرد؛ اما به شما ملت قهرمان بگویم؛ روش سیاسی رهبر، که همان شیوه پیامبر گونه است، این می باشد که بگذارید افراد ماهیت خودشان را نشان دهند؛ ولی آنچه ما را رنج می دهد، این است که، اگر خدای نکرده با این ناپاکی ها به انقلابمان ضربه بخورد، چه چیزی می توان آن را جبران کند.»(21)
شهید طباطبایی نژاد (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل لیاقت های ذاتی، تعهد، دانش، تقوا و کار دلسوزانه، به عنوان اولین نماینده منطقه اردستان و زواره به مجلس شورای اسلامی راه یافت و در این سنگر به دفاع از نظام و ارزشها و گره گشایی از مشکلات مردم پرداخت. ایشان حسن تدبیر، تقوا، خوش خلقی و درایت خویش را در این مسؤولیت خطیر که دورانی کوتاه از عمر او را در بر داشت، نشان داد. او به دلیل اهمیت قائل شدن به تشکیلات، از اعضای فعال دفتر مرکزی حزب جمهوری گردید و رشته انس و الفت خود را با شهید دکتر بهشتی (ره) پیوند زد.
شهادت
وی سرانجام در هفتم تیر 1360 ش، به همراه سالار شهیدان انقلاب اسلامی، در کربلای سرچشمه به شهادت رسید و پیکر پاکش در شیخان قم دفن گردید. از او چهار فرزند باقی ماند که فرزند کوچکش در زمان شهادت ایشان، چهار ساله بود.(22)
حضرت آیت اللّه ناصر مکارم شیرازی(مدّ ظلّه) در آغاز یازدهمین جلد «تفسیر نمونه» نوشت:
«در زمره شهیدانِ [ انفجار هولناک دفتر مرکزی حزب جمهوری ] مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج سید نوراللّه طباطبایی (ره) ؛ از همکاران عزیز تفسیر نمونه بود که نمایندگی مجلس شورای اسلامی را نیز به عهده داشت. او مردی مصمم، شجاع و با استقامت، فاضل و متدین، باایمان و پرعاطفه بود و گرما و صفای خاصی داشت. ما جای او را در انجمن دوستان تفسیر نمونه همواره خالی می بینیم، خدایش غریق رحمت کند و با شهیدان بدر و احد و میدان جانبازی کربلا محشور دارد.»(23)
پی نوشت ها:
1 - خواجه نصیر الدین طوسی و مردم زواره، محیط طباطبایی، مجله یغما، سال 1335 و نیز پژوهش های محلی.
2 - اردستان، نگینی بر انگشتر کویر، استاد مرتضی شفیعی اردستانی، نسخه خطی، به شماره 829 که در کتابخانه آیت اللّه مرعشی نگهداری می شود.
3 - فهرست کتب خطی دانشگاه تهران، محمد تقی دانش پژوه، ج 17، ص 409، 412 و 413.
4 - آشنایی با احوال و آثار خوشنویسان و خطاطان اردستان، مرتضی شفیعی اردستانی (نسخه خطی).
5 - فهرست کتب خطی و فارسی و عربی و ترکی مجلس شورای ملی، ابوالحسن حائری، ج 10، بخش چهارم.
6 - آتشکده اردستان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، بخش دوم، ص 316 - 310.
7 - برخی از آنان عبارتند از حجج اسلام حاج آقا حسن، حاج آقا حسین، حاج آقا عباس و حاج آقا یوسف.
8 - واقع در 360 کیلومتری تهران و 120 کیلومتری اصفهان. در این باره ر.ک: آشنایی با اردستان، مرتضی شفیعی اردستانی، هفته نامه اصفهان، شماره های 8 تا 16.
9 - درباره ظفرقند ر.ک: زیر آسمان کویر، علی اصغر مهاجر، ص 45 و 44؛ تاریخ اردستان، ج اول، ص 138 و 137؛ فرهنگ آبادیها و مکان های مذهبی کشور، محمد حسین بابلی یزدی، ص 291؛ گزارش کویر (سفر نامه صفاء السلطنه نائینی)، به اهتمام محمد گلبن، ص 77 و 76.
10 - روزنامه جمهوری اسلامی، نهم تیرماه 1362، ص 21 (ویژه نامه شهدای هفتم تیر).
11 - یادنامه شهدای مجلس شورای اسلامی، روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، ص 78.
12 - همان، ص 78.
13 - در برخی منابع نوشته اند؛ وی تا جلد هشتم همکاری داشت که درست نمی باشد.
14 - پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، دفتر انتشارات اسلامی، ص 130.
15 - برگرفته از خاطرات یکی از آشنایان آن شهید.
16 - برگرفته از خاطره یکی از دوستان مبارز آن شهید.
17 - خاطره یکی از آشنایان آن شهید.
18 - جزوه زیراکس و دست نویس موجود در واحد فرهنگی بنیاد شهید شهرستان اردستان.
19 - شمع ها از گرمی مجلس حکایت می کنند، ص 289.
20 - سخنرانی شهید طباطبایی نژاد (ره)، در بیست و نهمین جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، 14 مرداد 1359.
21 - سخنرانی شهید طباطبایی نژاد (ره)، در یکصد و بیست و یکمین جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، 17 اسفند 1359.
22 - پیشتازات شهادت در انقلاب سوم، ص 130.
23 - تفسیر نمونه، ج 11، ص 16.
منبع: www.hawzah.net
نظر شما